این همه بود و نبود بسه دیگه...
[IMG]http://up.*************/Files/e1fe121b67f94bf7b5a9.jpg[/IMG]
ماجرا مربوط میشه به عزیز ی که به نظر من آنقدر که باید شناخته نشد , کسی که
سادگی ظاهرش , حکایت از روح بزرگ و بی پیرایه او داشت .. و اون کسی نیست جز
_ حسین پناهی _ .
شاید این حکایت بتونه راهنمای خوبی باشه!...
به نقل یکی از دوستان نزدیک و همکار او :" یک روز سر سریال بودیم.
هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن. گفتم: حسین این جوری
اومدی از خانه بیرون؟نگفتی سرما میخوری؟!
گفت: کاپشن قشنگی بود نه ؟ گفتم: آره . گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی
سر راه یکی رو دیدم که اون هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت.
من فقط دوستش داشتم.»