صاحب زمان بودن یعنی زمان را حضرت مهدی(عج) میچرخاند؟
اگر در یك گوشه ای از عالم اسلام سیل آمد، ایشان وظیفه ندارد سیل را مهار كند. مثل هر مسلمان دیگر و مانند وظیفهای كه آنها دارند، ایشان هم وظیفه دارد.
به گزارش سرویس قاب نقره برنا،
یكی از نامهایی كه ما برای امام زمان(ع) استفاده میكنیم صاحب زمان(عج) است. صاحب عصر و زمان. صاحب یعنی چه؟ یعنی اختیار زمان دست ایشان است.
آیتالله محمدعلی جاودان مدرس حوزه و استاد اخلاق در توضیح و تشریح نام صاحب زمان(عج) در درس اخلاق خود فرمودند: مثلاً من صاحب عینك هستم و در اختیار من است. به چشمم میزنم. در جیبم میگذارم. دستم میگیرم. گاهی پرتابش میكنم. البته جایی كه نشكند. صاحب اختیار است. او صاحب زمان است. صاحب زمان بودن یعنی زمان را او میچرخاند؟
نمیخواهیم این را بگوییم. او زمان را نمیچرخاند. زمان عبارت است از گردش زمین به دور خورشید. منظورمان این نیست که اگر ایشان زمین را به دور خورشید میگرداند، پس ایشان صاحب زمان است. در آن دوره كه ایشان امام است، در آن دوره صاحب زمان است.
بعد از وفات حضرت باقر(ع) حضرت صادق(ع) امام است. تا پایان عمر مباركشان، ایشان صاحب زمان است. عرضم این جا است كه ایشان باید این دوران را مدیریت كند مدیریت یعنی چی؟ آیا منظور مدیریت اقتصادی است؟ نه. ایشان وظیفه ای برای اقتصاد زمان خودش ندارد. اگر ایشان حكومت داشته باشد، وظیفه اداره اقتصاد زمان را هم دارد.
وظیفه اداره همه امور امت را دارد. وقتی صاحب حكومت است. اما ما داریم آن وقتی را عرض میكنیم كه ایشان فقط امام است. امامت به حكومت كاری ندارد. حکومت یكی از شئون امام است. لذا وقتی ایشان حكومت دارد یا ندارد امام است. حضرت موسی بن جعفر در سیاه چال بود و امام هم بود. باید در آن زمینه كارهایش را انجام بدهد كه انجام هم میداد. اما اگر بیرون از زندان بود و صاحب حكومت بود، باید همه كارهای اداره امت را عهده دار باشد و مدیریت كند.
حضرت صادق(ع) هیچگاه صاحب قدرت نبوده است. برای صاحب قدرت و حكومت شدن امام، مردم باید همت كنند. اگر مردم همت كردند، ایشان حكومت را میپذیرد و حكومت را اداره میكند. آن طور كه شایسته است. مثلاً در زندگی عادلانه عمل میكند. مردم نخواستند و حضرت صادق(ع) هیچگاه صاحب قدرت نبوده است. مردم بنیعباس را میخواستند و بنی عباس هم جزای مردم را دادند.
این را عرض میكنم. دقت کنید پس در آن زمان كه امام صاحب قدرت نیست، مدیریت زمان بدست امام است. وظیفه ایشان هدایت مردم است. این مثال را در گذشته هم عرض كرده ام. اگر در یك گوشه ای از عالم اسلام سیل آمد، ایشان وظیفه ندارد سیل را مهار كند. مثل هر مسلمان دیگر و مانند وظیفهای كه آنها دارند، ایشان هم وظیفه دارد. مثلاً وقتی سیل آمده است، ایشان میتواند مانند دیگران برای گرفتن جلوی سیل، دو تا گونی شن ببرد. اما وقتی صاحب حكومت بود ایشان وظیفه شان است كه جلوی سیل را بگیرند. البته با وسایل.
انگلیسها و روسها در ایران
مثال دیگر اگر در جایی قحطی آمد كه در تاریخ هم آمده است. گاهی در بعضی مناطق قحطی میآمد. انگلیسها و روسها ایران بودند و عمده گندم ایران را برای سربازانشان خریدند. داخل كشور قحطی شد. مثلاً شهر تهران گرفتار قحطی است. مردم در اثر قحطی میمردند. امام چه كار می تواند بكند؟ نمونه اش این است.
در عصری كه حضرت صادق (ع) امام بود گرانی شد. عرض کردند آقا چکار کنیم؟ فرمودند چه مقدار گندم در خانه داریم؟ گفتند برای چند ماه داریم. فرمودند همه آن را به بازار میبرید و میفروشید و ما هم مانند همه مردم، هر طور كه مردم نان بدست آوردند، ما هم بدست می آوریم. اگر برای آنها گران بود، برای ما هم گران باشد.
این مقدار وظیفه شان است. نه بیشتر. اما اگر ایشان صاحب حكومت بود، وظیفه دارد مشكل را حل كند. البته اگر ایشان صاحب حكومت باشد، همه پیشبینیهای لازم را برای این مسئله میكند. هر صاحب حكومتی باید پیش بینی های لازم را بكند.
نمونه برایتان عرض كنم. امام به آقایی فرمودند كه بروید به اندازه دو سال گندم تهیه كنید. كشتی های گندم را با سرعت خریداری كردند سیلو های كشور برای دو سال از گندم پر شد. دشمن در فكر افتاده بودند راهها را ببندند. كشتیهای نفتی ما را میزدند. اشتباهی كشتیهای نفتی عربستان را هم میزدند. راه را میبستند. ایران هم باید گندم را از خارج وارد كند. در كشور قحطی میآمد. او كه امام این امت است، دو سال پیش فكرش را كرده بود.
اگر امام معصوم در راس حكومت قرار داشته باشد بیشتر از اینها است. اما وقتی در راس حکومت نیست، وظیفه ندارد. وظیفهاش مانند هر مسلمان دیگری است. اما نسبت به مسائل هدایت مردم ایشان اولین وظیفه دار است. ایشان صاحب اصلی وظیفه هدایت مردم است. باید مشكلات هدایت مردم را حل كند. تا چه اندازه و چگونه حل كند؟ مثلاً مشكل فقهِ رای، یكی از مشكلاتی بود كه برای كشورهای اسلامی بوجود آمد. مشكلی بود كه بوجود آمد و تا الان هم هست.
كشور هندوستان و پاكستان از این فقه تقلید میكنند. كه چند میلیون نفر می شود. یك رای فقه بوجود آمده است. این راه ظلالت است. پیامبر مقدار زیادی دستور و فرمایش آورده بود كه احتیاج نبود شما فكرت را كنار دین قرار بدهی. شما برای نمازت احتیاج نداری خودت فكر كنی كه به چه صورت عمل كنی. فردا فقیه دیگری بنظرش جور دیگری می رسد و فرداهای دیگر یكی دیگر. این فقهِ رای میشود. این فقه رای یك انحراف جدید است كه در این عصر پیدا شده است. امام باید با این مقابله كند. به این مدیریت می گوییم.
مدیریت زمان، مدیریت امر هدایت است. وظیفه امام، مدیریت امر هدایت است. امام مدیر زمان خودش است. این یك مسئله بود كه عرض كردیم. امام مدیر امر هدایت است. آیا باید همه ضرورتها را نابود كند؟ خیر آن برای زمانی است كه صاحب حكومت باشد و وقتی صاحب حكومت باشد جلوی آن را از قبلش می گیرد. اما چون صاحب حكومت نیست فقط باید راه را نشان بدهد.