نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: آموزش اصول و فنون مداحى

  1. #1
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آموزش اصول و فنون مداحى


    آموزش اصول و فنون مداحى







    تشیع آئین محبت است و مداحان كه پیوسته مناقب اهل بیت (علیهم السلام) خواننده و به ذكر و فكر ایشان اوقات گذارنند. دوستدارترین خلق باشند. به نسبت خاندان و هر چند محبت بیش باشد مناسب بیشتر باشد و چندان كه مناسبت بیش باشد قرب و نزدیكى بدیشان بیش باشد.

    من احب شیئا فاكثر ذكره

    لله دركم یا ال یاسینا
    یا انجم الحق اعلام الهدى فینا

    لا یقبل الا فى محبتكم
    اعمال عبد ولا یرضى له دینا

    سلسله جامعه مداح به دعبل ها و كمیت ها و حمیرى ها و مداحان بزرگ در طول تاریخ شیعه مى رسد و بحمد الله هر چه زمان مى گذرد این مطلب بیشتر اثبات مى شود.
    در اصطلاح اهل فتوت كه سالكان مسالك مردى و مروت اند و نسبت طائفه ایشان به ابراهیم خلیل الله، محمد مصطفى و على مرتضى علیهم آلاف التحیه و الثناء مى رسد كلمه اثبات ربط لواحق به سوابق است و آن قاعده اى معتبر است كه در سلاسل پیوند خلف و سلف را باز نماید و در وسایل ارتباط وصله ها و ابزار و نشانه ها را با مآخذ و مصدر آن بیان كند. چنان كه در كلام شریف سلسله جامعه مداح به دعبل و كمیت ها پیوند داده شده و این از قول پیشینیان كه طائفه مداحان را به فرزدق و حسان منسوب داشته اند مسلم تر است.
    ما وظیفه داریم كه خود را شایسته انتساب به خاندان اهل بیت (علیهم السلام) كنیم.
    اگر پرسند كه آداب مداحى چند است بگوى پنج
    O اول آنكه در تقوا و طهارت به مرتبه اى باشد كه از ارواح معصومین (علیهم السلام) شرمنده نباشد.
    O دوم طریق عبادت و طاعت به قانون اهل بیت (علیهم السلام) رامرعى دارد.
    O سوم مدح از براى غرض وجزا نخواند بلكه از براى رضاى خدا و طلب ثواب آخرت خواند.
    O چهارم دین خود را به دنیا نفروشد و دنیار و درهم را برحسنات و نعمات آن سراى اختیار نكند.
    O پنجم در مدح به مثابه اى غلو نكند كه به كفر انجامد تا از آن جماعت نباشد كه حضرت امیر در حق ایشان فرمود هلك فى اثنان. محب غال و مبغض قال
    پس شجره و سلسله مداحى. سلسله اى طولانى وطیبه از زمان ائمه اطهار علیهم السلام است. مقام معظم رهبرى در این باره فرموده اند (( شما همیشه سخت ترین كارهاى تبلیغى را در مقابله با دشمنان حق و حقیقت بر دوش گرفته اید. نسب معنوى شما به دعبل و فرزدق و كمیت و شعرایى از این قبیل میرسد و سنت شعر خوانى براى اهل بیت علیهم السلام یك حركت بزرگ در مقابل انحراف تاریخى است؛ و تا آنجا كه ما كم و بیش ‍ مى دانیم. این سنت از ابتداى تاریخ اسلام وجود داشته و این جامعه سابقه ممتد و ریشه عمیق دارد. شیوه مداحى هم از زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) بوده و مضامین ارزشمندى است. لذا برادران باید توجه كنند كه مساءله مداحى مساءله بسیار مهمى است)).
    با این مقدمه كوتاه ولى نسبتا جامع در مى یابیم كه مداحى اهل بیت (علیهم السلام) یكى از بهترین راه ها براى مبارزه با ظلم و ستم و طاغوت و باطل است. و كارى است بسیار ارزشمند كه قبل از هر كس خود ممدوحان یعنى ائمه اطهار (علیهم السلام) بر این مهم توجه و نظر ویژه داشته اند.
    پس این كار بس عظیم است و مهم. ضمن برخوردارى از یك تاریخه بسیار طولانى و قوى مى بایست داراى درجاتى از علوم و معارف حقه شیعه باشد. البته در علوم مداحى برخى از دوستان دلسوز این فن و پیش كسوتان اقداماتى را انجام داده اند. ما برآنیم با استفاده از همه مطالب منتشره و آموزشهائیكه در این راه دیده شد و تجربیات بزرگان این راه جزوه اى آموزشى و كاربردى را ارائه نمائیم. باشد كه مورد توجه علاقمندان به ویژه نوجوانان و جوانانى كه در ابتداى این راه بزرگ هستند قرار بگیرد. به همین دلیل مباحث مطروحه را به نه بخش ذیل تقسیم مى نماییم:
    1) آداب و اخلاق و علوم در مداحى
    2) اصول مداحى
    3) نكاتى درباره اشعار و مدایح
    4) مداحى اهل بیت علیهم السلام و انقلاب اسلامى
    5) مسائل جامعه مداحان
    6) رسالت مداحان
    7) فنون مداحى
    8) بایدها و نبایدها در مداحى اهل بیت علیهم السلام
    9) آشنایى مختصر با سبك ها و قالب شعرى و برخى از آرایه هاى ادبى

    بخش اول: آداب و اخلاق مداحى



    ما در مقدمه مداحى را در پنج مورد بیان نموده ایم. لیكن برآنیم موارد دیگرى از آداب و اخلاق مداحى را ذكر نمائیم.

    یک) عمل به واجبات و ترك محرمات



    مداحان اهل بیت (علیهم السلام) به واسطه انتساب قرب به ممدوحان در این خصوص باید الگوى جامعه باشند.
    آیا مداحى كه اهل خمس نباشد. مورد قبول ائمه اطهار (علیهم السلام) است. متاءسفانه باید اعتراف كنیم كه ما مداحان بیشتر نقش تابلو را ایفاء مى كنیم. در امر و نهى كردن ید طولائى داریم اما در عمل از بیشتر مستعمین خود عقب هستیم.
    یكى از گناهان كبیره دروغ و خلف وعده است كه گریبان خیلى از مداحان را گرفته است. چه مجالس با عظمتى بخاطر یك خلف وعده مداح مدعو از هم پاشیده شده است. یا دروغ هایى كه در هنگام دعوت گفته مى شود بى حد و حصر شده است و بهمین شكل در سایر واجبات و محرمات اگر خواهیم دقیق بررسى نمائیم. مى بینیم كه خیلى مشكل داریم.

    دو) روحیه خدمتگزارى به مردم



    مگر ما خودمان را منسب به اهل بیت (علیهم السلام) نمى دانیم. و همه این شعر را با ذوق نمى خوانیم؟

    شدم از خردسالى بى اراده
    ارادتمند بر این خانواده

    در اینجا انتسابم با حسین است
    به فرداهم حسابم با حسین است

    اگر زندگى اهل بیت (علیهم السلام) را مطالعه نمائیم با یك نگاه كلى در مى یابیم كه سراسر زندگى آنها طاعت خالق و خدمت به مخلوق است. بزرگان ما هم همین طور بودند. پیش كسوتان این قافله در قدیم الایام میان دار خدمت رسانى به مردم بوده اند. چطور مى شود یك هنرمند، بازیگر سینما، یا یك ورزشكار كه ابزار تبلیغ آن تئاتر، فیلم و سریال مصنوعى یا نقالى در تئاتر یا ورزشكار با آن پیراهن ورزشى، توپ و تور و چند امضاء ساده در امر خدمت رسانى قافله سالار باشند. اما اثرى از وعاظ و مداحان در این اجتماع نبوده یا بسیار كم رنگ باشد در صورتى كه مداحان عزیز (بهترین الگوى تبلیغ، یعنى مرام و مسلك و سیره ممدوحان خود) را در اختیار دارند. مرحوم كافى (ره) در این زمینه الگوى خوبى است.
    چقدر مهدیه در سطح كشور ساخته و چند باب مشروب فروشى را تبدیل به مسجد یا مهدیه كرده است یا مرحوم حاج اكبر ناظم یكى از كارهاى برجسته شان خدمت به مردم و فقرا بود.
    ما خدمت به هم نوع خودمان را هم به فراموشى سپرده ایم. مثلا یك نفر مداح هر سال بطور رایگان به حج تمتع یا عمره مى رود ولى مداحان پرمایه و مؤثرى را داریم كه مى توانند مفید هم باشند ولى یكبار به این سفر اعزام نشده اند. چرا نباید روحیه هم نوع گرانى و براى دیگران خواستن در ما تقویت شود.
    در حادثه زلزله بم حاج سعید حدادیان در شبكه سوم سیما در چند دقیقه صحبت كردن صدها هزار نفر و شاید بیشتر را تحت تاءثیر كلام نغز و روایات قرار داده. چرا همه مدحان نباید اینگونه باشند و اصلا كجا هستند. مدعیان و پیش كسوتان و بزرگان. چرا همه اقشار همت عالى نشان داده اند؟ ولى جامعه مداحان!

    سه) اخلاص، زهد و پارسائى



    سه فضیلت ذكر شده براى همه مؤمنان سفارش شده است. و از سیره پیامبر بزرگ اسلام و ائمه طاهرین (علیهم السلام) به شمار مى رود و صحبت كردن در این باب بسیار مشكل است.
    اما با مقدارى دقت در رفتار و اعمالمان مى توانیم. شبنمى از اخلاص در اعمال خود بنشانیم و بوئى هم از زهد و پارسائى را بچشیم. بقول ((صائب)):

    عنان نفش كشیدن جهاد مردان است
    نفس شمرده زدن ذكر اهل عرفان است

    برخى از اعمال تعدادى از دوستان دون شاءن مداحى است. مثلا
    الف) عدم حضور در مراسم وعظ و خطابه
    ب) عدم حضور بر سر سفره هاى گسترده عمومى اهل بیت (علیهم السلام)
    ح) حس برترى بر دیگرى
    د) جاه طلبى و شهرت طلبى
    و صدها مورد دیگر كه برادران آگاه هستند و همه این ها مغایر با زهد و پارسایى و تقواست.

    چهار) نظم



    از وصایاى امیرالمؤمنین (علیه السلام) نظم در امور است. در احوالات امام خمینى (ره) نوشته اند وقتى كه در نجف اشرف بودند آنقدر منظم و دقیق به حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشرف مى یافتند كه خادمین حرم ساعتهاى خود را با ورود و خروج امام (ره) تنظیم مى كردند. انصافا مداحان عزیز یك آمارى بدهند چند درصد از آنها سر وقت در مجالس حضور مى یابند. حال آنكه باید حتى زودتر از موعد مقرر سر جلسه حاضر شوند. تا از اضطراب صاحب مجلس كاسته شود چقدر از مجالس اهل بیت (علیهم السلام) به لحاظ بى نظمى مداح یا سخنران از هم پاشیده شده است. بسیارى از هیئات مذهبى هفتگى بخاطر بى انضباطى برخى از همكارانمان تعطیل شده است.

    پنج) روحیه انتقاد پذیرى



    عدم پذیرش انتقاد در جامعه مداحان یك معضل همگانى است. حتى برخى از مداحان از جواب دادن به پاسخ برخى علماى دلسوز هم خودارى یا شروع به جو سازى مى نمایند. مثلا یكى از علماى بنام كه علاقه فراوانى هم به جامعه مداحان دارد و اگر متوجه حضور یك مداح در جلسه خود باشد. از خواندن شعر و روضه خودارى و مجلس را به مداح مى سپارد. البته نه اینكه بلد نباشد. بلكه از سر اخلاص و احترام به ذاكر امام حسین (علیه السلام) نقل مى كرد یك مداحى یك مقتلى را خواند. بنده سؤال كردم سند این مقتل كجاست. شروع كرد به پرخاشگرى و اینكه شما علما به مداحان حسادت دارید. چون مردم شما را تحویل نمى گیرند و از این قبیل عبارات. مگر ما فراموش كرده ایم كه جامعه مداحان در مكتب حوزه دینى و در پرتو علما رشد كرده اند. مگر امام (ره) نفرمود: ((محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است.)) این جمله بسیار كوتاه ولى نغز و پر محتوا بساط مداحى را گسترده كرده است.
    عنایت مقام معظم رهبرى به مداحان، عنایت مراجع تقلید به مداحان اهل بیت (علیهم السلام) باعث رشد این كسوت و گستردگى كار آنها شده است. (لذا مداح خوب باید انتقادپذیر باشد به ویژه از علماى دین.)

    شش) احترام به مستمعین



    یكى از راههاى جذب قلوب مستمعین و سوق دادن آنها به سوى معارف و مكتب اهل بیت (علیهم السلام) احترام به آنها است. زیرا بسیار دیده شده با یك بى احترامى به مستمع گرفتاریهاى فراوانى بوجود آمده است. متاءسفانه برخى از برادران جوان ما در جامعه مداحان با گفتن برخى از عبارات مثلا هر كس كف نزند به اهل (علیهم السلام) ارادت ندارد. اگر گریه نمى كنى برو بیرون از مجلس، چشمى كه گریه ندارد چشم نفاق است، اگر درست سینه نزنى نشانه كم ارادتى به اهل بیت است. و صدها عبارات از این قبیل در یكى از شهرستانها (مركز استان) رئیس هیئت رزمندگان نقل مى كردند. یكى از آقایان مداح در جمع چند هزار نفرى گفت كسانى كه گریه نمى كنند نطفه پدرشان نیستند كه باعث اعتراض شدید امام جمعه شهر و جمع كثیرى از مردم شد. مردم به رفتار و كردار ما خیلى حساس هستند. نوع مصافحه با مردم، برخورد گرم و صمیمى. نوع نشستن بر منبر، همه باید بر مبناى اخلاق اسلامى باشد. و خلاصه اینكه باید حرمت مؤمنین را حفظ نمائیم كه فرمودند: حرمت مؤمن از حرمت كعبه بیشتر است.

    هفت) خود سازى معنوى و آشنایى با مسائل شرعى



    تا كسى اهل محبت نباشد قاعدتا وارد این وادى نمى شود. وظیفه هر انسانى است كه سرمایه محبت و معرفت و معنویت را زیاد كند.
    O اولا: باید خودمان در هر سطحى كه هستیم، سعى كنیم این سرمایه را زیاد كنیم و هر كسى باید خودش را بالا بكشد. سرمایه معنوى هم مثل سرمایه هاى مادى اگر به آن اضافه نكردیم تمام خواهد شد. بدون تعارف همه ما به یك پالایش درونى نیاز داریم. اینكه ما در زیارت مى خوانیم ما معروفین به دوستى محبت شما هستیم. یك وظیفه مضاعفى را بر دوش ما مى گذارد. نزدیك شدن به مراكز نور لازمه و خاصیتش نورانى شدن است.
    باید با عمل نه فقط محبت به تنهائى، قنبر در خانه على (علیه السلام) شدن كار آسانى نیست اینطور نیست كه سلمان منا اهل البیت، كار آسانى باشد. لذا در این زمینه هم سعى و تلاش زیادى باید انجام شود.
    سزاوار نیست مداحى با این همه پیوند مذهبى و دینى و شرعى مسائل و احكام شرعى را نداند. فراوانند مداحانى كه مقید به مسائل شرعى نیستند. عدم اهمیت مداح به مسائل شرعى سبب مى شود. كه موقع اذان و فریضه واجب نماز از خود فتوا بدهد و به مداحى ادامه بدهد، در حالى كه سیدالشهدا و همه ائمه مقید به نماز اول وقت بودند. براى آماده سازى ذهن برادران باید عرض كنیم كه برنامه هاى دین به سه دسته تقسیم مى شود.
    الف) برنامه هاى اعتقادى. یعنى اصول دین كه در رابطه با سالم سازى فكر و اعتقاد انسان است و مكلف باید نسبت به آنها خود را به درجه یقین برساند.
    ب) برنامه هاى عملى. یعنى فروع دین یا احكام كه مشتمل بر بایدها و نبایدهایى است كه با انجام و یا ترك آنها همراه با اعتقاد صحیح اطاعت الهى تحقق مى یابد.
    ج) مسائل روانى و اخلاقى: كه در رابطه با پرورش روح و سلامت روان آدمى است. هر مسلمان باید یا مجتهد باشد یا مقلد یا به احتیاط عمل نماید. فلذا مستمعین توقع دارند كه مداحان به مسائل دینى بیشتر از بقیه آگاه باشند. یكى از راه هاى مهم خودسازى و تقویت روح موعظه است كه ما مداحان كمتر به آن توجه داریم.


    هشت) زمان شناسى و مردم شناسى


    یكى دیگر از مهمترین جهات در مداحى موقعیت و زمان شناسى است كه به علم بلاغت هم وابسته است. زمانها متفاوتند. مثل زمان طبیعى - زمان تاریخى. زمان اجتماعى هر یك مقتضیات دارند كه در روایات هم به آنها اشاره شده است. زمان طبیعى همان تحولات و حوادث و دگرگونیها و قوانین طبیعى و مقررات تكوینى است كه امام صادق (علیه السلام) فرموده:
    براى افراد عاقل در هر حالى كه هستند شایسته نیست سه چیز را از یاد ببرند كه یكى از آنها آفات و بلایاى طبیعى است. مداح باید زمان رویدادهاى تاریخ اسلام و شیعه و اهل سنت را بداند. تا در این زمان مردم را نسبت به وقایع آن آگاه كند و بیان واقعى تاریخى همان روز كه واقع شده تاءثیر فراوان و مستقیم دارد. متاءسفانه خیلى از مداحان این نكته را رعایت نمى كنند. مثلا روز دوم محرم كه ورودیه است چیز دیگرى مى خوانند.
    اما مردم شناسى:
    مداح با توجه به شناخت و اطلاع از افكار و عقاید و حالات هر جمعى مداحى مى كند و این شناخت در هر زمانى با زمان دیگر متفاوت است زیرا مردم متفاوتند. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: عاقل كسى است كه بداند مردم از او چه توقعى دارند. اعتقاد بزرگان این است مداح باید عالم به زمان باشد. شاعر خوب كسى است كه عالم باشد. چرا دیگر یك حافظ و یا سعدى یا بزرگان سخن نداریم. جهل مبلغین و سادگى و كم سوادى یا بى سوادى آنها وقتى به جهل مداح و مستمعین آمیخته مى شود اهل بیت و معارف آنان در همان غربت خواهند بود. باید با فرهنگ مردم هر شهر آشنا بود. بعنوان مثال در فلان شهر در آوردن لباس را براى سینه زنى مناسب نمى دانند یا در شهرى كف زدن را عملى لهوى مى دانند لذا باید به فرهنگ ها و رسوم مردم در صورتى كه خلاف شرع نباشد احترام گذاشت.

    نه) آشنایى با زبان و ادبیات عربى



    شخصى كه مداحى مى كند در شعر و سخن و دعا و مقاتل و كتب مربوطه به لغات و عبارات و جملاتى مواجه مى گردد كه از زبان عربى وارد شده و در این شرایط اگر مداح با زبان عربى آشنا نباشد نه آن كلمه یا جمله را درك مى كند و نه مى تواند صحیح آن را تلفظ كند. لذا بر یك مداح لازم است با قواعد و ترجمه و مقدارى صرف و نحو آشنا شود تا بداند كجا باید ابوالفضل بگوید و كجا ابالفضل یا فرق كَ و كِ السلام علیك بداند. و اگر اعراب را رعایت نكند در معانى تغییر و اختلافات فاحش پیش مى آید پس ‍ شایسته است كه همه مداحان مختصرى از علم صرف و نحو و ترجمه عربى را فرا بگیرد.

    ده) آشنائى با قواعد قرائت قرآن



    بسیار مشاهده مى شود. كه برخى از مداحان، قرآن كریم را حتى از رو به زحمت و غلط مى خوانند. هزاران بیت شعر حفظ كرده اند. ولى در زمینه قرآن مشكل دارند. و یك دوره ترجمه تحت الفظى و تفسیر قرآن را هنوز نیاموخته اند. یا قرآن را هم به آهنگ و صوت و لحن مرثیه و مداحى مى خوانند. هر كلمه و حرفى را كه دوست دارند مد مى دهند و هر كجا دوست دارند وقف مى كنند و برخى آنقدر به مداحى و شعر و مرثیه اهمیت مى دهند به ادب و رعایت شئونات قرائت قرآن كریم مخصوصا در مجالس ‍ ختم توجه ندارند. لذا هر مداح و شاعرى لازم است كه بیشتر از شعر و مرثیه به قرآن كریم اهمیت بدهد. و فرا گرفتن قرآن مجید را در اولویت قرار دهد. و آیات قرآن را با قواعد مربوطه بخواند و قرآن را بهتر و بیشتر از شعر حفظ باشد.

    یازده) رعایت آداب ادعیه و زیارت



    دعا خوانى و زیارت خوانى یكى از جذاب ترین و پر محتواترین برنامه هاى ذاكرین است و آنچه در این باره لازم است بیان شود. بحث در پیرامون دعا و زیارت و شرح آن بوده، بلكه مهمتر از همه آداب و وظایف دعا خوانان است بسیار مشاهده مى شود كه مداحان در مجالس گوناگون دعا و زیارات را، طوطى وار گاهى هم غلط مى خوانند و لابلاى آن ذكر مصیبت و شعرهاى طولانى مى خوانند. به همین مناسبت دعاخوانان و زیارت خوانان لازم است آداب و نكاتى را رعایت كنند كه اهم آنها عبارتند از:
    1) حتما در مرحله اولیه یك دوره ادعیه و زیارات را از لحاظ مرور خوانى و صحیح خوانى الفاظ و عبارات تعلیم دیده، و با معانى و تفسیر آنها آشنا شوند.
    2) در جلسات دعا و زیارت خوانى كه افراد مجرب و با سواد و اهل ذوق اداره مى كنند و مى خوانند شركت كرده و از محضر آنان بهره مند شوند.
    3) دعا را با حالت فریاد نخوانند. و با حالت تضرع و زارى و جذاب بخوانند شان و ادب كلام و فرازهاى دعا را كه بیشتر آن از معصومین (علیهم السلام) رسیده است رعایت و حفظ كند.
    4) از خود به كلمات و جملات ادعیه و زیارات اضافه و كم نكند و با سلیقه خود معانى آنها را جابجا نكند همان طورى كه دستور داده شده و سفارش ‍ شده قرائت كنند. چون دعا اگر به شكلى كه آورده شده قرائت نشود مورد پذیرش قرار نمى گیرد فرمودند: (الدعا مخ العباده) دعا مغز عبادت است. و برخى عرفا دعا را به گنج تشبیه مى كنند، مثلا اگر گفته شده جمله اى را سه بار بگویید، كمتر یا بیشتر نشود. مثل این است كه به فردى بگوییم وقتى از درب خانه وارد مى شوى سه قدم بردار زیر پایت گنج است و آن فرد بگوید من حال پیدا كرده ام مى خواهم ده قدم بردارم یقینا بر گنج مقصود نخواهد رسید. لذا در تكرار و تعداد اذكار اسرارى است كه بر اهل ظاهر پوشیده است. ادله و شواهد و مستندات زیادى داریم كه نباید به گفتار معصومین علیهم السلام اضافه یا كم گردد.
    5) دعا را به اندازه اى باید خواند كه مستمعین حال پذیرفتن و شنیدن آن را دارند. لازم نیست دعا را حتما تا آخر بخوانند. باید فهمید كه در دعا چه گفته مى شود و چه مى خوانیم. آن وقت تاءثیر آن بیشتر خواهد بود.
    مثلا اگر در دعاى كمیل خوانده مى شود اللهم اغفرلى الذنوب التى تغیر النعم یعنى خدایا ببخش آن گناهانى كه نعمت ها را بر ما تغییر مى دهد. با شكل جالب و آهنگ مناسب توضیح داده شود. كه چه گناهانى نعمت ها را تغییر مى دهد. گناهانى كه نعمت ها را تغییر مى دهد به فرموده امام سجاد (علیه السلام) عبارتند از:
    1) ستم كردن بر مردم
    2) دست بر داشتن از عادات خیر
    3) بى اعتنایى به معروف
    4) كفر نعمت و ناسپاسى
    5) ترك شكر گزارى
    6- اگر قرار است در مجلسى دعا خوانده شود. به روح و روان و سطح فكر و فرهنگ و سواد و موقعیت و غم و شادى و خستگى و سر حال بودن مستمع توجه كنند. مثلا اگر مجلس ترحیم و یاد بود است و بانى اصرار دارد دعا خوانده شود اینجا صلاح نیست باید مجلس با پند و شعر و روضه اداره شود.
    7) اهمیت و جایگاه دعا را بیشتر از جایگاه سخنرانى و مداحى بداند زیرا قرآن كریم مى فرماید اگر دعاهاى شما نبود به شما اعتنا نمى كردیم. این مناسب و شایسته نیست كه دعاخوانى تحت الشعاع برنامه هاى دیگر قرار گیرد. یعنى طورى شود كه همه منتظر سخنرانى یا مداحى باشند و زمان خواندن دعا و زیارت در مجلس حاضر نشوند مخصوصا در هیئت ها.
    مثلا سخنران و مداح چه مى خواهد بگوید كه ارزش و بار علمى و معنوى و فرهنگى آن از دعا یا زیارت بالاتر باشد.

    دوازده) تسلط بر دواوین شعرا و مطالعه آنها



    1) بدهى است به مصداق و ما ارسلنا رسولا الابلسان قومه كسى كه مبلغ است لازم است كه زبان و ادبیات خود را بداند و با تفكر ادبى زمان خود آشنا باشد.
    متاءسفانه جایگاه درسى و ادبیات فارسى طوریست كه هر دانش آموزى كه در رشته هاى دیگر امتیاز نیاورده باشد به سراغ ادبیات فارسى مى رود. در صورتى كه باید این هم در ردیف رشته هاى ضرورى و مهم قرار گیرد. شعر بعنوان یكى از قدیمى ترین و قوى ترین رشته در ادبیات فارسى است و مردم ایران زمین با شعر و شاعرى عجین شده اند. بسیارى از شعراى زمان هاتف اصفهانى را كسبه و بازاریان تشكیل مى دادند و شعر خوانى در قدیم به یك سنت در آمده بود. و بیشتر پیشینیان اشعار سعدى، حافظ، مولوى، و فردوسى و بسیارى از شعراى بزرگ ایران را حفظ هستند و به راحتى قرائت مى نمایند. در این میان شعرائى كه به اشعار مذهبى و در مدح و ثناى اهل بیت (علیهم السلام) یا اشعار عرفانى روى آورده اند بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند مثل محتشم كاشانى، صائب، عمان سامانى، شهریار و... البته در زمان خودمان هم نهضت ادبى به بركت انقلاب اسلامى با همه عروج و فرودش و پیدایش شخصیت هاى برجسته ادبى نواقص و مشكلاتى به چشم مى خورد كه از گذشته به ارث رسیده است و هنوز در حال بررسى و اقدام و اصلاح است. شایسته است مداح با فنون و سخنورى فن شعر، داستان، آشنا گردد تا بتواند در سطح قابل قبول و بالاترى مدح و مرثیه سرایى و تبلیغ شعائر مذهبى و عقاید حقه مذهبى انجام دهد.
    2) بسیار مشاهده شده است. برخى از مداحان شعرى را مى خوانند ولى نمى دانند از كدام شاعر است.
    عزیزان باید توجه داشته باشند كه شعرا با چه مشقتى شعر مى سرایند. لذا باید هم حق شعر را ادا كرد هم حق شاعر را، در برخى از جاها حتى گفتن تخلص شاعر و یاد آورى اسم شاعر نوعى قدردانى است.

    فاذا عجز الانسان عن شكر منعم
    فقال جزاك اله خیرا فقد كفى
    3
    ) در برخى از مجالس هم دیده شده است. اشعار شعراى بزرگ را بدون حساب و كتاب و بدون آشنائى با فنون شعر و صنایع و آرایه هاى ادبى جابجا و كم و زیاد مى كنند گر چه در اصل مسئله جابجایى اشعار سخن زیاد است آیا چنین مجوزى هست یا نه؟ بحث امانتدارى مطرح مى گردد. لیكن این وضع بدون علم و اطلاع از مقررات شعرى فاجعه اى بسیار بزرگ و خیانت و شعر و شاعرى است.
    به قول استاد ملك الشعراى بهار

    شعر دانى چیست؟ مرواریدى از دریاى عقل
    شاعر آن افسون گرى كاین طرفه مروارید سفت

    شعر آن باشد كه خیزد از دل و جوشد زلب
    تا كه در دلها نشیند هر كجا گوشى شنفت

    4) مداحان براى تسلط بر اشعار باید اكثر دواوین شعراى ایران اعم از حماسه سراها، مثل فردوسى، انورى، خاقانى، عارفانه ها مثل: حافظ، صائب، مذهبى ها مثل عمان سامانى، شهریار و سایر غالب ها و محتواهاى شعرى را در اختیار داشته و براى مطالعه آنها وقت بگذارند كه تسلط بر اشعار خواص زیادى است.
    كه یكى از آنها آشنایى با فن سرودن اشعار مى باشد.
    5) اكنون كه بازار شعر مذهبى و مداحى و مرثیه خوانى اوج گرفته باید دقت كرد كه شعر همانى باشد كه اهل بیت (علیهم السلام) معیارهاى آن را تعیین فرموده اند در این جایگاه شایسته است از رهنمودهاى مقام معظم رهبرى استفاده كنم كه فرمودند:
    ((سنت شعر خوانى براى اهل بیت (علیهم السلام) یك حركت بزرگ در مقابل یك انحراف بزرگ تاریخى است.))
    اگر به شعرایى مثل سید حمیرى، فرزدق، دعبل، كمیت و دیگر شعراى مذهبى توجه كنیم مى بینیم كه سطح شعر مذهبى در گذسته خیلى بالاتر بوده و در نوع خود سخت ترین و محدودترین شعر بوده است و هر شاعرى توانایى سرودن این نوع شعر را بدون كسب سرمایه لازم علمى و معنوى نداشته است.
    این دردآور است كه هر كس در گوشه اءى كوس انا المحتشم را مى زند. و هر كجا مى رویم نظم هایى را مى شنویم كه پر از سرقت مضامین و تكرار تشابیه مى باشد.
    آشنایى با تاریخچه شعر و مطالعه احوالات شاعر و دواوین شعرا این امكان را به مداحان مى دهد كه از اشعار قوى استفاده نمایند البته در این خصوص ‍ در فصل اصول مداحى در قالب محتوا و پیام صحبت خواهیم كرد لیكن براى روشن شدن ذهن به این سخن مقام رهبرى توجه مى نماییم.
    جامعه مداحان باید از زبان خوب و شعر عالى و محكم و گویا و محتواى اخلاقى، تاریخى و اعتقادى كه برگرفته از توحید، نبوت، و ولایت است بهره بگیرد و در بیان دیگر فرمودند ((سطح فكر مردم را بالا ببرید))

    سیزده) احترام به پیشكسوتان و هم نوعان



    در این باب سخن بسیار است و دردها فراوان
    احترام به پیشكسوت معلم و مربى در اسلام آنقدر سفارش شده است كه احترام آنها به اندازه والدین مى باشد. این حدیث معروف را هم شنیده اید:
    امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: من علمنى حرفا فقد صیرنى عبدا
    یا در جاى دیگر مى فرمایند: الابائه ثلاثه ابا یولدك، ابا یزوجك و ابا یعلمك
    مقام معلمى كمتر از مقام انبیاء نیست بالاخره هر كسى براى آموختن علمى یا مستقیما یا غیر مستقیم به بزرگى اقتدا مى كند و از آن الگو مى گیرد. و این حق معلمى است بر گردن متعلم.
    در مداحى هم این مقوله مستثنى نمى باشد.
    لیكن چقدر این مهم در قاطبه مداحان مراعات مى شود. قضاوت با خود برادران عزیز مداح.
    اما یك نكته قابل ذكر است.
    احترام به مداحان و پیش كسوتانى كه توان مداحى را از دست داده اند از ارزش و اعتبار زیادى برخوردار است. ولى متاءسفانه بسیارى از برادران مداح جوان به این مقوله كم توجه و در برخى از جاها بى توجه هستند. البته این احترام باید متقابل باشد. بزرگان و یا به عبارتى پیرغلامان هم باید الگوهایى مناسب براى مداحان جوان باشند تا مردم تصور نكنند كه این قشر با هم اختلاف دارند.
    چند تذكر:
    1) خد را برتر از مرثیه خوانهاى بزرگتر و سایر مداحان ندانیم و در مقابل بزرگان و پیش كسوتان متواضع باشیم.
    2) از تحقیر مداحان دیگر جدا خوددارى نماییم بارها دیده شده است كه عنوان شده كه مثلا روى فلان مداح را كم كردم.
    3) تجربیات و آموزه هاى خود را در اختیار دیگران قرار دهیم و در این مورد سخاوتمند باشیم كه خیر و بركت نزد خداوند است.
    كه زكوه العلم نشره برخى ها براى در اختیار قرار دادن یك بیت شعر هم دریغ مى نمایند گمان مى كنند فقط خودشان هستند و بس.
    4) همانطور كه از دیگران انتظار احترام داریم باید به دیگران احترام كنیم. موارد متعددى مشاهده شده است كه ذاكر اباعبدالله جواب سلام حتى بزرگتر از خودش را هم نمى دهد و با بى حرمتى از كنار احترام مردم مى گذرد.
    5) اگر در مجلسى نشیسته ایم كه مدحى در حال اجراى برنامه است ما بیشتر از همه با حدیث (او بكاء او یبكاء او تباكى را عمل كنیم) بنده فیلم مستند در اختیار دارم یكى از مداحان پیش كسوت كه اتفاقا هم از صدا و هم از سوز كافى برخوردار بوده و همه مستمعین گریه مى كردند ولى سه تن از هم قطارانمان از اول تا آخر مجلس یا مشغول حرف زدن هستند یا خندیدن. خدا شاهد است كه بعد از آن چقدر به ما رجوع و از این عمل ناپسند گلایه و شكوه داشتند همان مستمع دیگر در مجلس آن آقایان نمى نشیند یا بى تفاوت بوده اند ببینید چقدر ضرر دارد.
    6) از غلو در مورد اشخاص و ذكر القاب ناماءنوس جدا پرهیز نماییم.

    چهارده) انصاف در نقل مطالب و انصاف در توسل و روضه



    منظور از انصاف در نقل مطالب و مصائب و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) خوددارى از افراط كه همان اغراق و غلو است و شدیدا مورد نكوهش حضرات معصومین (علیهم السلام) است و تفریط كه همان گفتارهاى مادون شئونات محمد و آل محمد است یعنى اینكه نه آنان را در حد الوهیت كه خاص پروردگار است بدانیم و نه آنان را آنقدر پایین بیاوریم كه با موجودات دیگر تشبیه و تمثیل بیاوریم و نباید اعتقادات مؤمنین را راجع به اهل بیت (علیهم السلام) بر شك و وسوسه بیاندازیم كه ندانند بالاخره راجع به اهل بیت (علیهم السلام) كدام حد را بپذیرند.
    امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا در آخرین وداع فرموده اند اى اهل بیت من پس شكوه مكنید و چیزى بر زبان نیاورید كه ارزش شما را بكاهد و در شاءن شما نباشد. این هشدار درس مهمى است كه مداحان، شعرا و خطباى محترم باید آن را فراموش نكنند. یكى از موارد انصاف در روضه این است كه شهادت آن بزرگواران ضعف تلقى نشود زیرا خود امام (علیهم السلام) مى فرمایند امیدوارم آنچه خدا براى ما اراده فرموده است خیر باشد چه كشته شویم و چه پیروز گردیم. لذا بى انصافى است كه كسى آنقدر نا آگاه باشد كه با معلومات كم بخواهد در بیان و توصیف و ذكر و مدیحه و مرثیه تفریط یا افراط نماید.
    انصاف در نقل مطالب شناخت حدود آداب و مقام و شئونات و مراتب اهل بیت (علیهم السلام) است اینكه كسى در حق آنان غلو نكند. و حسین الهى و زینب الهى و اكبر الهى بگوید نه آنقدر آنان را پایین بیاورند كه با پرنده و گل و گیاه كه همه خلقت براى آنها خلق شده آنان را قیاس و تشبیه كنند.
    حضرت امیر (علیه السلام) مى فرماید:
    ((آل محمد را با هیچ احدى ابدا مقایسه نكنید.)) وقتى قیاس اهل بیت علیهم السلام حتى با فردى غیر از امام صحیح نیست. آن وقت نباید آنها را با سایر موجودات قیاس نمود.
    چه زیبا گفت شاعر:

    دیشب جمال رویت تشبیه ماه كردم
    تو به ز ماه بودى من اشتباه كردم

    اما انصاف در توسل و روضه:
    معمولا در بسیارى از جلسات اعم از ایام موالید و وفیات اهل بیت (علیهم السلام)، ختم، مجالس دعا و هیات هفتگى بویژه در شهرهاى بزرگ بالاخص تهران بزرگ معمولا تعداد مداحان زیاد است.
    بارها دیده شده است براى یك دقیقه بیشتر خواندن برخى از آقایان مداح با هم مقابل چشم صدها نفر نزاع مى كنند. لازمه رعایت این مهم طهارت نفس، اخلاص در عمل، ادب و شعور بالاست.
    برادرم چه عیبى دارد اگر مداحى در كنار شما نشسته به او احترام كنید پس ‍ از مقدمه و مختصر روضه مجلس را واگذار كنید. اگر عمیق فكر كنیم مى بینیم لذتى كه در گریه كردن و گوش دادن است در خواندن نیست. بارها شنیده شده بسیارى از مقامات به خاطر نرفتن منبر اعطا شده است.
    در احوالات نظام رشتى نقل كرده اند كه روضه خوان بسیار قهارى بوده است در بستر احتضار افتاده است. و سخت گریه مى كند سؤال كردند چرا اینقدر گریه مى كنى شما این همه اشك براى ابا عبدالله و اهل بیت (علیهم السلام) از مردم گرفته اید فرمودند گریه من براى این است كه این گریه گرفتن براى چه بوده است. براى شهرت بود یا خدا، براى خودنمایى بود یا اخلاص.
    یا در احوالات شیخ ذبیح الله محلاتى گفته شده است. بعد از روضه یكى از مداحان جوان در روز تاسوعا كه روضه كه روضه ابوالفضل (علیه السلام) خوانده بود و به قول ما مجلسش نگرفته بود آقا روضه موسى بن جعفر خواندند و مردم همه گریه كردند. ولى همگى سؤال برایشان بود كه چه اتفاقى افتاده در لحظات آخر عمرش سؤال كردند. فرمودند براى اینكه آن مداح جوان ناراحت نشود، براى اینكه او خراب نشود من دست به این عمل زده ام و مزد این عمل را هم گرفته ام.
    بعضى از مداحان آنقدر شهوت دارند كه اگر ده نفر مداح هم نشسته باشند دریغ از یك تعارف مردم براى همه حركات و سكنات ما تحلیل دارند. یا برخى دیگر بعد از اینكه بى انصافى مى كنند و همه مجالس را به تنهایى اداره مى كنند بعدا دیده شده كه تعریف مى كنند رفتم فلان مجلس چند نفر مداح بودند حال همه آنها را گرفتم مجلس را ریختم به هم به شكلى كه هیچ كس جراءت نداشت بعد از من مداحى كند. تو را به خدا آیا این اعمال، كردار و رفتار نزد اهل بیت علیهم السلام ارزش دارد آیا این گونه حركات مرضى امام زمان (علیه السلام) است.
    البته در این باب حرف زیاد است ولى چون بناى ما به خلاصه گویى است به همین قدر بسنده مى نمائیم.

    پانزده) احترام و روابط نزدیك با مراجع و علماى دینى



    در كتاب خاطرات (همفر) جاسوس انگلیسى در ممالك اسلامى دیده ام. كه یكى از برنامه هاى استعمار براى از بین بردن اسلام بر هم زدن رابطه دوستى مردم با علما و مراجع دینى است در جاى دیگر از مشكلات استعمار را دل بستگى و علاقه شدید مردم به عالمان دین بر بنیان عقیده و ایمان مى داند.
    در ادامه اشاره مى كند در كتاب (چگونه اسلام را نابود كنیم) دستور العملهایى آمده كه یكى از این دستورات این است. باید اساس هر گونه رابطه مردم با علماى دین و اساس هر گونه جماعتى را با اشاعه اتهاماتى به علما و مراجع و ائمه جماعات و جمعه بر هم زنیم.
    و از استقبال و احترام مردم به این جامعه كاست مخصوصا لازم است دلایلى بر فسق و فجور علما ارائه داد تا هر گونه رابطه اى بین آنها و مردم به سبب سوء زن و دشمنى با آنها از میان برود.
    لذا با توجه به اهمیت موضوع توجه عزیزان را به موارد ذیل جلب مى نمایم.
    حضور مداحان در پاى منابر وعظ و نصحیت حداقل چند دقیقه آخر بسیار اثر گذار است.
    متاءسفانه مداحان وقتى وارد جلس مى شوند ابتدا به آبدارخانه مى روند وقتشان را براى گفتن لطیفه و مزاح و شوخى مى گذارنند ولى حاضر نیستند حتى یك قال الصادق و قال الباقر بشنوند ما اگر تابع ولایتیم مگر نمى بینید مراجع ما امام ما، رهبر ما پاى منبر شاگردان خود مى نشیند. از اول منبر تا آخر منبر. پس ما چطور نمى توانیم مگر در مواقعى كه واقعا وقت مداح محدود است و دیر به منبر مى آید.
    2) وقتى علماى دینى مخصوصا مراجع و بزرگان این قافله در مجلس ‍ حضور دارند براى مداحى یا باید ایستاد یا حتى المقدور بر منبر نباید نشست. روى صندلى باشد و اگر منبر است پله اول را انتخاب نمائیم.
    3) مجلسى كه منبرى روضه مى خواند و انصافا برخى خوب هم مى خوانند با مقدمه چینى بى جا مجلس ساخته شده را خراب نكنیم.
    4) هنگام ختم جلسه براى دعا حتما به هر روحانى كه در مجلس نشسته تعاریف كنیم. گر چه اكثر وعاظ اینقدر بزرگوار هستند كه احترام مى كنند و قبول نمى كنند.
    5) همانطور كه بسیارى از علما و روحانیون و حتى رهبر انقلاب و مراجع پاى منبرهاى مداحان كه خیلى ها فقط سواد خواندن و نوشتن دارند مى نشینند. این باید متقابل باشد.
    6) باید هر مداحى حداقل ماهى یك بار به دیدن مرجع تقلید خود برود و از او كسب فیض نماید.
    7) یكى از دلایلى كه مردم بر مداحان قدیم مثل مرحوم اكبر ناظم، مرحوم علامه حاج احمد شمشیرى، و مداحان فعلى حاج غلامرضا ساز كار، حاج على انسانى و... احترام مى كنند بخاطر رابطه آنها با علما و مراجع است اكثر علما و وعاظ تهران در مجمع الذاكرین حسینى كه با مدیریت داعینه برادر ارزشمندمان حاج غلامرضا سازگار است در ماه مبارك رمضان در فاطمیه و غیره شركت مى كنند.
    8) احترام و رابطه متقابل علما و وعاظ و مداحان باعث رونق مجالس اهل بیت و خنثى شدن توطئه بد خواهان مى شود كه الان این شایعه وجود دارد كه وعاظ و مداحان چشم دیدن یكدیگر را ندارند.
    9) تاءكید بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران در رابطه با علماى دین این اهمیت را دو چندان مى كند.
    10) یكى از جاهایى كه عمر انسان تباه مى شود بى احترامى به علماى دین است كه در كتاب ارزشمند معادشناسى علامه فقید محمد حسین حسینى طهرانى رضوان اله در جلد چهارم در حدیث معروف سلمان، پیامبر فرمود یا سلمان یكى از علائم آخرالزمان این است كه مردم احترام بزرگان و عالمان دینى را پاس نمى دارند.
    و در حدیثى دیگر مى فرمایند: بى احترامى بر عالمان دین باعث كوتاه شدن عمر مى شود.
    بخش اول آداب مداحى به پایان رسیده است گرچه آداب مداحى در این چند بند خلاصه نمى شود و براى ذكر همه آداب و اعمال و رفتار مداحى اهل بیت علیهم السلام باید به طور مستقل چند جلد كتاب نوشته شود اما چون وعده و بناى ما خلاصه گویى است انشاءالله همین چند مورد اگر توجه و مراعات شود بسیارى از مشكلات حل خواهد شد و امیدواریم عزیزان علاقه مند پیرامون این فصل یعنى آداب و اخلاق مداحى بیشتر مطالعه نمایند.

    بخش دوم: اصول مداحى اهل البیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)



    براى این بخش و تبیین اصول مداحى در صدد برآمدیم از بیانات ارزشمند و گرانمایه مقام معظم رهبرى كه در جمع مداحان اهل البیت در سالروز ولادت حضرت صدیقه اطهر (س) در سالهاى 63 تا 70 مطرح فرموده اند بدون دخل و تصرف تقدیم علاقه مندان نمائیم.

    یک- اصل محتوا در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    یكى از چیزهایى كه باید در اشعار مداحان باشد مفاهیم بلند اسلامى در باب توحید یا در باب نبوت است. و بهترین اشعار قدما در باب توحید و نبوت همین مدایحى است كه شعراى بزرگ ما در مقدمه دیوانها و مثنوى هایشان گفته اند. انسان حقیقتا با مضامین قوى و روشنگر این اشعار پیغمبر (ص) با امام (علیه السلام) یا فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) را مى شناسد. البته آن طور كه باید نمى شود شناخت و ما نمى توانیم آن بزرگواران را درست بشناسیم لكن در آن حدى كه ممكن است مى توان آنها را شناخت. مثلا راجع به امیرالمؤمنین (علیه السلام) وقتى شعرى خوانده مى شود ما آدمهاى پایین و متوسط هم مقام معنوى على (علیه السلام) یعنى آن چیزى كه ما خبر كمى از آن داریم هم عبادت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، هم مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم عدل او، هم ضعیف پرورى او، هم دشمن ستیزى او و هم جهاد او را مى توانیم بشناسیم. ما وقتى پانزده سال، بیست سال پیش این حرفها را مى زدیم، خیلى ها مى شنیدند، اما نمى فهمیدند ما چه مى گوییم. مى گفتیم فقط نپردازید به خط و خال خیالى چهره ائمه (علیهم السلام). در تعریف زلف امام (علیه السلام) یا ابروى امام (علیه السلام) و یا چشم امام (علیه السلام) شعرهایى مى خواندند، حال اینكه اینها تعریف نیست. حالا اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ابرویش كمانى باشد یا كمانى نباشد، در شخصیت او چه اثرى مى گذارد؟ زلف او افشان باشد یا نباشد، مگر چه اثرى مى گذارد كه بیاییم در قصیده اى راجع به امیرالمؤمنین را زلف آن حضرت بگوئیم؟ آن وقت مى گفتند و مى خواندند، لكن اكنون به نظرم كم شده و انشاالله كه این چیزها حالا نباشد. وقتى مى گفتیم آقا اینها را چرا مى گویید؟ تعجب مى كردند و مى گفتند كه پس چه بگوییم؟ آن روز وقتى مى گفتیم آقا از مسائل زندگى على بگوئید، از برجستگى هاى علمى او بگوئید برایشان روشن نبود. اما امروز براى همه، زندگى امیرالمؤمنین (علیه السلام) روشن است. زهد او در زمان حكومت، چیز كمى نیست كه یكى نفرى حاكم باشد و تمام لازمه قدرت در كف اقتدار او باشد، بیت المال دست او باشد، قدرت دست او باشد، شمشیر دست او باشد، نفوذ كلمه دست او باشد، اما زندگى شخصى اش آنچنان باشد كه خود او به یاران نزدیكش بگوید شماها نمى توانید مثل من زندگى كنید. آنقدر سخت است كه به عثمان بن حنیف مى گوید: الاوانكم لا تقدرون على ذلك. آن وقت غذایش به گونه اى باشد كه راوى از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) به قنبر خادم آن حضرت بگوید: چرا این غذا را به این پیرمرد مى دهى؟ على (علیه السلام) پیرمرد شده چرا این نان جوین سخت خشك را به مرد شصت ساله مى دهى؟ قنبر در جواب گفت این كار را من نمى كنم، بلكه خود او این نان را داخل كیسه اى مى گذارد و كیسه را مى بندد، گاهى هم مهر مى كند كه كسى باز نكند نان را با روغن مخلوط كند.
    این بعد از زندگى حضرت را بیان كنید تا مقایسه بشود بین امیرالمؤمنین (علیه السلام) و خصوم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تاریخ و امروز. آن كسانى كه امروز در دنیا داعیه حمایت از مظلومان و مستضعفان و ملت ها و آزادى و حقوق بشر دارند، چگونه زندگى مى كنند؟ آیا در جوامع آنها فقیر و مستمند نیست؟ آیا سر گرسنه اى بر بالین نهاده نیست؟ امروز شما این چیزها را خودتان مى توانید خوب تصور كنى و بعد براى دیگران به تصویر در آورید. جهاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) كه از همان اول، از دوران كودكى، از یازده سالگى یا دوازده سالگى و تا آخر عمر با دشمنان خدا مشغول مبارزه بود و در این راه جان داد خیلى چیز مهمى است. این را یك شاعر بسیار خوب مى تواند بیان كند و یك گوینده به خوبى مى تواند در ذهن مردم و تا اعماق دل و جانشان نفوذ بدهد. این پیوند عاطفى خودتان با ائمه (علیهم السلام) و مسائل اخلاقى را حفظ كنید. از لحاظ مضمون باید سه ركن در مدح شعر خواننده و مداح وجود داشته باشد. من از آقایان مداحان محترم خواهش دارم در ركن اول هم چون روش سابق و معمول مداحان ابتدا غزل و قصیده را برگزینند كه در آن از اخلاق انسانى ذكرى شده باشد، آن هم به روش مناسب و صداى خوب شما تا مردمى كه گوش ‍ مى دهند كاملا تحت تاءثیر قرار بگیرند. در ركن دوم، معارف اسلامى را از توحید و از انقلاب و از مسائل انقلاب و مسائل مربوط به زندگى ائمه، از ابعاد مبارزه و ابعاد انقلابى مطرح كنند، و در ركن سوم هم كه ذكر مصیبت است باید البته با بعد انقلابى مطرح بشود، و حتما باید مصیبت ذكر بشود. گاهى در بعضى از روضه خوانى ها مصیبت اصلا ذكر نمى شود. مصیبت یعنى آن واقعه اى كه اتفاق افتاده باید تشریح شود. جامعه مداح باید از زبان خوب، شعر عالى و محكم و گویا و محتواى خوب، شعر اخلاقى، تاریخى و اعتقادى، شعر مربوط به توحید و نبوت و ولایت كه درباره همه اینها شعر هست بهره بگیرد. در زبان فارسى از شعراى قدیم گرفته تا شعراى امروز، آنقدر شعر خوب و حكمت آمیز وجود دارد كه اگر كسى بخواهد ده سال تكرارى نخواند مى تواند در تمام موضوعات شعرهاى خوب و حكمت آمیز اعم از اعتقادى و اخلاقى و مصیبت و مدح و مسائل اجتماعى و مسائل انقلاب و امثال اینها را بیرون بیاور. نكته اى دیگر انتخاب شعر یا مضمون و آهنگ است. آقایان باید شعرهاى خوب را انتخاب كنند. البته شعرهایى كه خوانده شد خوب بود و من مى پسندم. بعضى از آنها خیلى خوب بود. گاهى دیده مى شود براى مردمى كه سرا پا گوش هستند شعر را از نظر آهنگ خیلى زیبا مى خوانند اما از نظر مضمون خیلى ضعیف و پیش پا افتاده است، مردم را تحت تاءثیر هم قرار مى دهد، اما این كافى نیست. شما اگر شعر قوى خوش مضمون، صحیح و محكم و متقن را كه مضمون خوبى داشته باشد بخوانید، سطح فكر مردم را بالا مى برید. در كار مداحى حتما باید سه ركن رعایت شود. یكى مسائل اخلاقى است كه حالا دارد فراموش ‍ مى شود. یك روزى بود كه خود ما خیلى با طرح مسائل اخلاقى در منبر موافق نبودیم. من وقتى دیوان صائب را با تجدید چاپ دریافت كردم با اینكه دیوان صائب را سال ها پیش مكرر نگاه كرده دیدم چقدر غزل اخلاقى بسیار جالب در این دیوان هست كه باب شماست. این چیز خیلى مهمى است و هیچ شاعرى بهتر از این نگفته است. بنده قرص و محكم عرض ‍ مى كنم كه بهتر از آنچه من در دیوان صائب دیدم البته از مجموع آنچه كه شعراى سبك هندى گفتند هیچ كس نگفته است. مطلب دیگر راجع به تصویر دنیا از نظر انسان است. آن دید ظریف و مو شكاف به سبك هندى شعر صائب خیلى قیمت دارد و شما وقتى یك بیت از آنرا بخوانید دلها را منقلب مى كنید مثلا: از رباط تن چو بگذشتى دگر معموره نیست. این سفرى كه در دنیا سیر مى كنیم آخرین رباط ما است آخرین كاروان سراى ما است. از رباط تن چو بگذشتى دگر معموره نیست. زاد راهى برنمى دارى از این منزل چرا؟ شما ببینید چه طور این شعر انسان را منقلب مى كند. و هزاران بیت از این قبیل است. قسمت دیگر معارف اسلامى ماست كه امروز با معارف انقلابى كه ما به آن سیاست مى گوییم انطباق پیدا مى كند. هیچ شعرى نباید از این مطالب خالى باشد اینها معارف اسلامى است. این هیهات منا الذله را كه امروز به زبان مردم افتاده است و در زمان طاغوت كمتر بر زبانى جارى مى شد فراموش نكنید. آن موقع چون واقعا همه ذلیل بودیم هیهات نداشت. ذلیل اجانب و استكبار ذلیل دربار، ذلیل دولت ذلیل ساواك ذلیل پلیس نقش خودمان همه ذلت بود همه زور مى گفتند خودمان هم با خودمان زور مى گفتیم و لذا این جمله بر زبانى جارى نمى شد اگر هم كسى مى گفت خیلى جدى نبود گاهى از اوقات كه از زبان مرحوم مدرس یا آیت الله كاشانى و شخصیتهایى از این قبیل یك كلمه از این قبیل كلمه اى نقل مى كردند كه مثلا مرحوم كاشانى مى گفت. چقدر براى ما بزرگ مى آمد و تعجب مى كردیم كه اینها این قدر جراءت داشتند عزت را در عمل شان تجسم دادند كه این كلمه را گفتند و ذلت را قبول نكردند. شما حالا نگاه كنید جامعه ما یك زبان و یك صدا در مقابل همه استكبار عالم این سر بلندى و عزت را نشان مى دهد و این هیهات منا الذله را در عمل نشان مى دهد.
    ویرایش توسط يادشهيد : 21-12-2011 در ساعت 22:47

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دو- اصل پیام در مداحى اهل بیت (علیه السلام)


    شما برادران عزیز باید پیامى را كه آن پیام همیشه به مداحان اهل بیت (علیه السلام) ارزش مى داده همواره حفظ كنید. و آن پیام، پیام حفظ دین حق الهى در سایه ولایت اهل بیت (علیه السلام) و مبارزه با دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) و مبارزه با دشمنان حق و تمامى طواغیت و عصیانگرانى است كه در مقابل حق قرار دارند. این پیام باید حفظ شود. كسانى در دشوارترین دورانهاى تاریخ اسلام، پرچمى را بر دوش گرفتند كه هر كس آن پرچم را كه پرچم ولایت حقیقى اسلام و پرچم آئین حق است پرچم قرآن ناطق است، بر دوش مى گرفت باید شدیدترین شكنجه ها را تحمل مى كرد. مسئله این بود كه مثل كمیتها و فرزدق ها و سید حمیرى ها و دعبل ها و از این قبیل كم نبودند و فقط این نبود شعرى را بر اساس ‍ عقیده شان بگویند و براى چند نفر بخوانند بلكه مساله این بود كه شعر آنها حامل یك پیام و حامل یك رسالت بود چیزى را مى خواست به مردم تعلیم بدهد، علت اینكه كمیت تحت تعقیب قرار مى گرفت و دعبل مى گفت من پنجاه سال است كه بار خود را بر دوش مى كشم، همین پیام شعر آنها بود. من انتظار دارم برادران پیام را هیچ وقت فراموش نكنند، شما كه الحمدالله برگزیدگان هستید در سراسر كشور بایستى به مداحان و همه كسانى كه در این رشته و در این میدان وارد هستند این مطالب را توصیه كنید و به صورت قطعى در آورید. در شعرى كه مى خوانید حتما پیام را رعایت كنید. اولین چیزى كه باید مورد توجه قرار گیرد، پیام است و پیام، هم در مصیبت، هم در مدح و هم در اخلاقیات وجود داشته باشد. این به عهده شماست كه همچنان استوار و قوى اشعارى را كه از لحاظ زبان و معیارهاى شعرى در سطح بالا و در عین حال حامل پیام انقلاب باشد بسرایید و عزاى اسلامى را با مدایح خود و با ذكر پیامى كه همه پیامبران (ص) و اولیا و اوصیا داشتند و مادحان آنها هم باید داشته باشند مزین كنید یعنى پیام دفاع از حق و مبارزه با باطل، كه امروز دنیا را فرا گرفته است. یكى از شعراى معروف دوران بنى امیه و بنى عباس بنام بشاربن برد مى گوید: ((خدا رحم كند كه سید حمیرى آن شاعر بزرگ اهل بیت (علیه السلام) به سرودن اشعار مكتبى نپرداخت، والا اگر قرار بود او هم مثل ما مدح و غزل بگوید و به خلفا تقرب جوید چیزى و جایى براى ما باقى نمى ماند.)) و این خود نشان مى دهد كه شاعر اهل بیت (علیه السلام) از لحاظ میزان شعرى در پایه اى قرار دارد كه بشاربن برد یكى از شعراى طراز اول كه آنطور كه من احساس ‍ مى كنم و مى فهمم او در طبقه دوم و دوره دوم شعراى صدر اسلام نفر اول است. او را كسى مثل سعدى و حافظ فرض كنید مى گوید اگر قرار بود همان شعرهایى كه ما مى گوییم و همان مضمون هایى كه ما به كار مى بریم و آن تقربى كه ما به خلفا مى جوییم سید حمیرى هم وارد این میدان مى شد و حاضر بود به این حرفها تن دهد، براى ما جایى و مقامى باقى نمى ماند و همگى به او اختصاص پیدا مى كرد او این طور به فضیلت و عظمت سید حمیرى اعتراف مى كند. حالا این سید حمیرى چه كسى است؟ سید حمیرى كسى است كه خواندن اشعارش در مجلسى سه نفره بدان خاطر كه حامل پیام است، ممنوع بود. مسئله این است و شما پیروان این سلسله هستید و شجره شما به مداحان اهل بیت (علیه السلام) یعنى آنها مى رسد.

    سه- اصل در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    بحمدالله جان مردم و وجودشان به عشق و محبت اهل بیت (علیه السلام) آمیخته است و براى شما بلبلان گلزار اهل بیت (علیه السلام) این فرصت است كه عواطف و احساسات مردم را سیراب كنید.
    از مداحى باید براى پراكندن بهترین معارف اسلامى در باب اهل بیت (علیه السلام) استفاده كنید این محبت كه مردم دارند بایستى در خواندن شما و گفتن شما عمیق و ریشه دار و تند و آتشین و بر افروخته بشود. تشیع آیین محبت است. خصوصا محبت خصوصیت تشیع است. كمتر مكتب و مسلكى و دین و آیینى و طریقه اى را مثل تشیع پیدا مى كنید كه این قدر با محبت سر و كار داشته باشد. و علت این كه فكر تشیع تا امروز با وجود آن همه مخالفتى كه با آن شده است باقى مانده، این است كه ریشه در زلال محبت دارد. تشیع دین تولى تبرى است، آیین دوست داشتن و دشمن داشتن است و عاطفه در آن، با فكر هماهنگ و هم دوش است و اینها خیلى مهم است. محبت اصل سحرآمیز عجیبى است. اگر محبت در تشیع نبود، این دشمنیهاى عجیبى كه تاكنون با شیعه شده بود آنرا از بین مى برد. همین محبت شما و محبت این مردم به حسین بن على (علیه السلام) ضامن حیات و بقاى اسلام است و این معنى همان فرمایش امام (ره) است كه مى فرمودند: عاشورا اسلام را زنده نگه داشت: ایام فاطمیه هم همینطور است، ولادت پیغمبر (ص) هم همینطور است. شما باید با استفاده از این هنر این محبت را در میان مردم عمق ببخشید، تر و تازه نگاه دارید و برافروخته كنید.
    بسیارى شعرا هستند كه شعرشان بلند است، اما آن چرا كه در مدح فلان وزیر یا فلان كاتب یا فلان پادشاه گفته اند، آب و رنگ حقیقى یك اثر هنرى را ندارد و مشخص است كه عاطفه همراهش نیست بر خلاف آنچه كه همین شعرا براى اهل بیت (علیه السلام) گفته اند: یعنى سروده آنها براى اهل بیت (علیه السلام) عاشقانه است. و شعر حقیقى این است.
    مگر نمى گوییم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) كارى كرد كه سوره هل اتى درباره او و فرزندانش نازل شد ایثار نسبت به فقرا كمك به محرومان به قیمت گرسنگى كشیدن خود، ویو ثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصه ما هم باید همین كارها را بكنیم. این نمى شود كه ما دم از محبت فاطمه زهرا (س) بزنیم در حالى كه آن بزرگوار بخاطر گرسنگان، نان را از گلوى خود و عزیزانش مثل حسن و حسین (علیه السلام) و پدر بزرگوارشان برید و به آن فقیر داد آنهم نه یك روز نه دو روز بلكه سه روز، ولى ما كه پیرو یك چنین كسى هستیم، نه فقط نان را از گلوى خود نمى بریم تا به فقیر بدهیم، بلكه اگر بتوانیم نان را از گلوى فقرا هم مى بریم این روایاتى كه در كافى شریف و بعضى از كتب دیگر در باب علامات شیعه هستند ناظر به همین است كه شیعه بایستى آنگونه عمل بكند. ما باید نمایانگر زندگى آنها رد زندگى خودمان باشیم ولو به صورت ضعیف. البته ما كجا و حتى از ما بزرگترها كجا و آن آستان بلند كجا؟ معلوم است كه ما حتى به محدوده دور دست زندگى آنها هم نمى رسیم، اما ما باید تشبیه به آنها كنیم اینكه ما در نقطه مقابل زندگى اهل بیت حركت كنیم و آن وقت ادعا كنیم جزو موالیان اهل بیت هستیم چنین چیزى ممكن نیست فرض بفرمایید كسى در زمان امام بزرگوارمان از دشمنان این ملت كه امام دائم علیه آنها حرف مى زد تبعیت مى كرد، آیا مى توانست بگوید من تابع امام هستم؟ آیا اگر چنین چیزى از زبان كسى صادر شد به او نمى خندیدند؟
    عینا همین قضیه در باب اهل بیت (علیه السلام) مطرح است و ما باید شایستگى خودمان را ثابت كنیم. آقایان در این شعرهایى كه مى سرائید و در این بیانات و گفته ها كه در مراسم و محافل، محبت فاطمه زهرا (س) را در دلها مى گنجانید، چند بیت هم از دستورات و احادیثى كه از آن بزرگوار درباره نماز و مسائل گوناگون دینى نقل شده چاشنى آنها كنید، یا اگر شعر هم ندارید، به زبان نثر بگوید تا محبتى كه فاطمه زهراء (س) در دلها دارد با بیان شما مشتعل شود. به قول صائب كه مى گوید:

    عشاق را به تیغ زبان گرم مى كنیم
    چون شمع تازیانه پروانه ایم ما

    این وصف حال شماست كه آن محبت را در دلها برمى انگیزد و لذا باید از آن براى فرا گرفتن دو كلمه از معارف زهرا (س) استفاده بشود.

    چهار- اصل عزت و مبارزه در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    مگر نمى گوییم حضرت فاطمه (س) با حال نا توان به مسجد رفت تا احقاق حق كند؟ ما هم باید در همه حالات تلاش كنیم تا حق را احقاق كنیم، ما هم باید از كسى نترسیم. مگر نمى گوییم یك تنه در مقال یك جامعه بزرگ زمان خود ایستاد؟ ما هم باید همان طور كه همسر بزرگوارش فرمود: لا تستحشوا فى طریق الهدى لقله اهله. از كم بودن عده مان در مقابل دنیاى ظلم و استكبار نترسیم و تلاش كنیم.
    استاندار كوفه به بهانه خیلى مبتذلى دستور داد كمیت را بعد از اینكه سالیان متمادى در بدر و متوارى بود دستگیر كردند و كشتند و در همان حال پسرش را خواستند كه بیا جنازه پدرت را ببر. پسر دید پدرش هنوز نفس ‍ دارد و چیزى مى گوید: گوشش را نزدیك برد دید مى گوید اللهم صل على محمد و آل محمد یعنى خدایا اینها براى كشتن من بهانه گرفتند اما تو مى دانى كه براى چه مرا كشتند اللهم صلى على محمد و آل محمد دعبل خزاعى نیز دهها سال متوارى بود، دهها سال در بدرى شوخى نیست. آنهایى كه در رژیم ستم شاهى و در زیر بار آن سختى ها چند صباح متوارى بوده اند مى دانند دهها سال دربدرى یعنى چه. دهها سال تبعید و دهها سال یك شب را تا به صبح با اطمینان به سر نبردن خیلى سخت است. هیچ خلیفه اى در زمان دعبل نیامد، مگر اینكه دعبل داغ باطله اى از شعر خود بر پیشانى آن خلیفه كوبید كه تا به امروز هم آن داغ باطله باقى است. هارون، امین، ابراهیم بن مهدى آن خلیفه چند ماهى بین امین و مامون و مامون و بعد هم معتصم، همه اینها را دعبل مثل یك كوه استور از سر گذراند و براى هر كدامشان بر یك كتیبه پاك نشدنى در تاریخ، یك نفش ‍ زشتى كشید كه از دهها سخنرانى برتر بود. البته او را رها نكردند و عوامل جنایتكارشان را فرستادند و او را ترور كردند.
    یكى از شعراى معروف عرب به نام كثیر عزه از مخلصین و دوستداران ائمه (علیه السلام) و جز كسانى بوده است كه حاضر نبوده اند در راه دین حق، از جان و از آسایش خود سرمایه گذارى كنند و لذا با این و آن هم سروسرى داشتند، لكن اما (علیه السلام) این را قبول نمى كند. امام باقر به كثیرعزه رو كردند و گفتند: امتدحت عبدالملك، تو عبدالملك را مدح كردى؟
    كثیر بنا كرد به عذر خواهى كردن كه من اینطور به او نگفتم بلكه اینچنین گفتم، كه خیلى ارزش ندارد.
    حضرت تبسمى كردند و بعد به كمیت رو كردند. گویا مى خواستند به كمیت بگویند حالا تو جوابش بده.
    كمیت بلند شد و آن قصاید هاشمیات را شروع كرد به خواندن.
    مادح اهل بیت (علیه السلام) باید پیام اهل بیت (علیه السلام) را هم داشته باشد و پیام اهل بیت (علیه السلام) مبارزه است.
    چه بهتر كه شعر با آن زبان مردمى و با آهنگى كه شما مى سازید و با استفاده از شگردهاى صمیمانه اى كه شما در اختیار دارید به مردم تزریق و تلقین شود. به آنها بیاموزید كه امروز دشمن ما آمریكا است، استكبار جهانى است. ما در حقیقت با یك قدرت على الظاهر قوى (اگرچه على الباطن ضعیف است چون از تایید الهى برخوردار نیست.) داریم مى جنگیم و مبارزه مى كنیم امروز هیچ چیز از نظر مبارزه و جبهه بندى با قبل از انقلاب فرق نكرده است آن روز آمریكا با تصویر شاه و دستگاههاى شاه جلوه گر شده بود لكن امروز آمریكا چون مى بیند نوكرهایش بیرون رفته اند و ملت متشكل و مسلح و مجهز شده است با آن چهره واقعى خودش كه از چهره شاه به مراتب كریه تر است جلوه گر شده است.
    مبارزه همان مبارزه است و ما هیچ احساس نمى كنیم مبارزه تمام شده باشد. امروز تصور ما این نیست كه بگوییم حالا بحمدالله راحت شدیم و باید دیگر زندگى كنیم. ابدا چنین چیزى نیست. همان احساسى كه آن روزها در مقابل ساواك و ماءمورین مزدور شاه و عاملین جرایم آنها داشتیم امروز هم صد برابر شدیدتر در مقابل آمریكا و استكبار جهانى داریم. آن روز مبارزه مى كردیم، امروز هم باید مبارزه كنیم. و براى این مبارزه هم خودمان باید آماده شویم و هم مردم را آماده كنیم. آمریكا را به مردم بشناسانید. هر صحبتى كه مى كنید و هر منبرى مى روید و هر جا مى خوانید، یزید این روزگار و شمر این روزگار و بنى امیه و استثمار گران این روزگار را مشخص ‍ كنید. به مردم بگویید كه امروز صف مبارزه و جبهه مبارزه چگونه ترسیم شده است. امروز در دنیا كمتر نظامى و كمتر مسولینى وجود دارند كه در چشم محافل سیاسى مهم دنیا به قدر نظام و مسئولین جمهورى اسلامى عظمت و عزت و آبرو داشته باشند. یعنى دنیا روى خواست، اشاره و حرفهاى ما حساب مى كند و كوشش مى كند كه حرف مسئولین این نظام در مسائل سیاسى منطقه رعایت شود. حواسشان جمع است. چرا؟ مگر مسئولین اسلامى چه دارند؟ مگر سى، چهل سال سابقه سیاستمدارى و حكومت كردن و كارهاى دیپلماسى دارند؟ یا ثروتها و اندوخته هاى مادى دارند؟ این براى خاطر شعارهاى انقلابى و براى خاطر موضعگیرى انقلابى این مردم انقلابى است. من این را در برخورد با مسوولین كشورهاى دیگر اعم از آنهایى كه اینجا آمدند یا آن جاهایى كه ما رفتیم، در مجامع جهانى و در مجمع غیر متعهدها به وضوح احساس كردم و بدون استثنا با كسانى كه ملاقات و برخورد داشتم، با احترام فوق العاده مسئولین آنها روبرو شدم كه فوق احترامات معمول و متداول بود و متوجه شدم به ما به عنوان یك مسئول نظام جمهورى اسلامى با اهمیت خاصى نگاه مى كنند. وقتى انسان مساءله و مبانى اسلامى است. همین (هیهات منا الذله) به اصل توحید و همین. ((لا))یى كه در ((لا اله الا الله)) هست، به ((لا گفتن به همه دنیا بر مى گردد. وقتى یك ملتى این جور برخورد مى كند و فشارها و اخم ها و شدتها و قدرت نمایى ها و گردون كلفتى ها و عربده كشى ها زور و زر برایش ‍ ارزشى ندارد و به همه آنها (لا) مى گوید، عزیز مى شود. این نشانه همان توحید است. توحید یعنى خدا را عبودیت كردن و لا غیر. همچنین درباره معارف اسلامى و معرفت ائمه (علیه السلام) باید بیش از سابق به مسائلى توجه و تكیه كنیم كه براى مردم آموزنده است. البته یاد كردن از گوهر پاك و طینت آسمانى و ملكوتى ائمه (علیه السلام) چیز خوبى است و اشكالى ندارد، اما به زندگى ائمه (علیه السلام) هم بپردازیم. من در صحبتهاى متعدد خود در سال گذشته راجع به عنصر مبارزه در زندگى ائمه (علیه السلام) این عنصر فراموش شده گفتم ائمه (علیه السلام) براى احیاى جوامع خود زهر نوشیدند ما باید ببینیم دستگاههاى ظلم چرا ائمه را مسموم مى كردند؟ اگر كسى مبارزه نكند كارى با او ندارند. ما هم اگر هم اكنون با استكبار مبارزه كنیم كارى با ما ندارند. لكن اسلام اجازه نمى دهد مبارزه نكنیم. اسلام دین مبارزه با استكبار و شرك و شیطان است و براى این است كه مبارزه مى كنیم. اسلام دین مباركه با استكبار و شرك و شیطان است و براى این است كه مبارزه مى كنیم. آنها همچون با اسلام نمى توانند بسازند، عكس العمل نشان مى دهند. ائمه (علیه السلام) این طور بودند. شما هم باید این بعد از زندگى ائمه (علیه السلام) را در شعرها منعكس كنید.
    در زندگى امام سجاد (علیه السلام) ابعادى وجود دارد كه باید شناخت و درباره آنها شعر گفت و اگر شعرهایى هم هست باید پیدا كرد و به مردم شناساند. زندگى امام سجاد (علیه السلام) كه 30 سال مبارزه كرد و آن خطبه معروف را در شام ایراد نمود و آن شورش و انقلاب را در دنیاى اسلام به وجود آورده مگر مى تواند از حماسه خالى باشد؟ و لذا جستجو كنید و حماسه ها را بیابید، زیرا امروز ملت ما و همه ملت هاى دنیا به این حماسه ها نیاز دارند.
    امروز مى بینید كه وضع دنیا چگونه است؟ این كاخهاى ساخته شده گر چه مرفه و خیلى پر زر و زیور است، اما با پایه هاى مقوایى بنا شده و دارد یكى پس از دیگرى فرو مى ریزد، شوروى، امپراطورى بزرگ به اصطلاح سوسیالیستى و كارگرى آنچنان فرو ریخت و در هم پیچید و بلكه اصلا نابود شد و مثل همین فعل و انفعال، الان در بعضى جاهاى دیگر دنیا هم دارد انجام مى گیرد، منتهى یك مقدارى زمان مى طلبد تا آشكار شود. این تمدن ها و زر و زیورهاى ضد حق دارند مضمحل مى شوند. بله، باید بناى حق مرتفع باشد اما خیال نكنید اگر باطل از بین رفت بخاطر زوال پذیرى او است و حق بخودى خود و بدون تلاش در دنیا علم خواهد شد، ابدا چنین نیست، بلكه اگر باطلى از بین رفت باطل دیگرى سر كار خواهد آمد، مگر آن وقتى كه حق خودش را عرضه كند. كما اینكه باطل ها در دنیا دارند پشت سر هم مى آیند و مى روند طبیعت و باطل زایل شدن و از بین رفتن است، اما گمان نشود كه باطل اگر از بین رفت، اسلام یا حق، بدون تلاش و مجاهدت و زحمت كشیدن من و شما ممكن است در دنیا جایگزین باطل ها بشود این بستگى دارد به اینكه من و شما چكار كنیم؟ پس باید از اهل بیت (علیه السلام) همچنان درس گرفت و این درسها را به مردم داد و همچنان تربیت كرد تا بر اثر كوششها حق جانشین باطلها بشود.

    پنج- اصل واقعیت و تعقل در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    بناى ما بر این نیست كه هرچه را در آن شك داریم یا قبول نداریم بگوییم نخوانند. اگر ما بخواهیم بگوییم آقا این دقیق نیست نخوانید، مى ترسم برادران و در خواندن خیلى محدود بشوند. توجه داشته باشید آن چیزى را بخوانید كه معقول باشد. البته نه اینكه انسان هر چه معقول است از خودش ‍ بسازد و بخواند، بلكه چیزهاى معقول را متكى به اصول و واقعیتها كنید.
    البته گزاره هر حدیثى وقتى هنرى باشد با پیرایه هایى همراه خواهد بود و آن پیرایه ها ایرادى ندارد. منتها مشروط بر اینكه پیرایه ها اصل نشود. اصل را بایستى از واقعیت ها گرفت و به آن بیان هنرى و پیرایه هایى كه لازم است بخشید.

    شش- اصل ذكر مصیبت در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    ذكر مصیب یك چیز قهرى اس كه حتما باید انجام بشود.
    بنده گاهى مى بینم در مصیبت حضرت على اكبر و على اصغر و مسائل گوناگون كربلا، كلمات و تعبیراتى چه از طرف مداح كه احساسات خودش ‍ را بیان مى كند گفته مى شود. گاهى احساسات را از زبان خودش بیان مى كند و گاهى از زبان آن بزرگواران بیان مى كند. اینها ذكر مصیبت نیست. آنچه را در كربلا گذشت بایستى بیان كرد و این حادثه نباید فراموش و مرده شو. این حادثه باید زنده بماند. زیر حادثه را باید بگویید. هر شبى در هر جلسه اى كه روضه بزرگوارى خوانده مى شود ماجراى او باید گفته شود حالا یا به زبان شعر یا به زبان نثر، این یك بحث مفصلى است كه باید با روضه خوانها و منبرى هایى كه روضه مى خوانند بیشتر در میان گذاشته شود والا برادران مداح بعا تا حدود زیادى مراعات مى كنند. این امر، هم از جهت محتوا و مضمون و هم از نظر شعر سرایى هر چه بهتر و هنرى تر باشد تاءثیرش بیشتر است و دل مستمع را بیشتر جذب مى كند.

    هفت- اصل تفهیم در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    یكى از اصول مهم در مداحى تفهیم است. هر آهنگى و هر آوازى به درد شما نمى خورد. آهنگ و آواز خاصى به درد شما مى خورد. آن هم با شیوه بیان خاص مداحى.
    مردم زبان شعر را بیشتر مى خواهند، اما مثل زبان نثر نمى فهمند به خصوص ‍ اگر شعر بالایى باشد. شما باید این را بفهمانید و فهماندش هم فقط به این نیست كه آدم با صداى خوب بخواند. چون خیلى ها شعر را با صداى خوب مى خوانند ولى مستمع نمى فهمد كه چه مى گویند. پس باید بفهمانید. و این فهماندن همان هنرى مداحى است. اگر شعر را با هنر خواندن براى تفهیم كه البته غالبا با صداى خوب هم همراه است و اگر صداى خوب هم نباشد همان كیفیت خواندن، جبران صدا را هم مى كند ارائه دهید، گاهى خیلى از خودش صدا ممكن است بهتر و جا افتاده تر و شیرین تر تلقى بشود.
    اگر فرض كنیم ما ابیاتى را در مقامات معنوى فاطمه زهرا (س) بگوییم كه مستمع مان چیزى از آن نفهمد و سر در نیاورد، معلوم نیست كه او را به فاطمه زهرا (س) نزدیك كند. ما لازم است به این خانواده روزبروز نزدیك و نزدیكتر بشویم، و ملت ما از این طریق خواهد توانست به رسالت خودش ‍ عمل كند. این ملت، این چنین مى تواند آن پیام بزرگ را به دنیا برساند.

    هشت- اصل زمان در مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    من خیلى خوشحالم از اینكه الحمدالله مى بینم شعر شما، سرود شما، آهنگ شما و اقدام شما با پیشرفت ها و نیازهاى زمان هماهنگ شده است. این را باید ادامه دهید.
    در گذشته مداحان قبل از اینكه شروع به خواندن روضه كنند معمولا یك چیز اخلاقى مى خواندند اخلاقیاتى كه فرضا 35 سال قبل از این من یادم مى آید و كوچك بودم و مى شنیدم. درست است كه آن اخلاقیات خوب بود اما اخلاق امروز نیست. آن روز گفته مى شد مثلا سلام را بلند بگویید و به همسایگانتان نیكى كنید، امروز باید شما به مردم بیاموزید كه مردم ایثار وفداكارى كنند و از تحمل پرستى و زیاده روى در مصرف خوددارى نمایند و قناعت كنند. آن روز قناعت یك معنى داشت و امروز با توجه به مسائلى كه نظام جمهورى اسلامى با آن رو بروست قناعت معناى دیگرى دارد.

    بخش سوم: نكاتى درباره اشعار و مدایح



    یک- شعر و مدح مطلوب



    براى اینكه انسان شعر خوب بگوید اخلاص كافى نیست. شعر یك علم است، یك فن است، یك دانش است. خود شعر یك هنر است، اما دانش ‍ هم دارد و مثل دیگر دانشها اندازه دارد، متر دارد و مثل بقیه چیزها اهل فن مى توانند درجه آنرا مشخص كنند، جستجو كنند و بهترین را بیاند و بخوانند. كسى كه شعر متوسطى گفته، اگر با اخلاص هم گفته، آن را بین خودش و خدا نگه دارد. شعر متوسط اصلا نخوانید، شعر پایین و غلط را اصلا نخوانید.
    جامعه مداح ایرانى شعرهاى خوب را بخواند. چون سبك مداحى به ویژه مداحى سنتى مانند حرف زدن با مردم است. من مداحان قدیمى را دیده بودم كه وقتى شعر مى خوانند گویا با مردم حرف مى زدند و تك تك افرادى كه آنجا نشسته بودند، مى فهمیدند، شعر مصیبت هم همین طور بود. مثل:

    اى حرم كعبه ات ز حلقه بگوشان
    وى دل داناى تو زبان خموشان
    با تو كه گفت از حسین چشم بپوشان

    اینها را چه كسى نمى فهمید؟ و از مردم معمولى ما كیست كه كسى شعر فصیح قوى را بخواند و او نفهمد؟ من یك وقتى مى دیدم كه مردم این شعرهاى معروف حمله حیدرى را كه سابق دراویش پرده مى زدند - اگر چه مضمون هایش پایین است، اما شعرها بسیار قوى و استوار است - مى فهمند.

    سماواتیان محو و حیران همه
    سر انگشت حیرت به دندان همه

    كه یا رب چه زور و چه با زوست این
    فلك را مگر هم ترازوست این

    این شعرها كه در كتاب حمله حیدرى و متعلق به ملا بما نعلى معروف كرمانى است از لحاظ مضمون پایین است اما از لحاظ شعر نقص ندارد. پس ‍ اگر مداح شعر قوى و خوب را بخواند و با مردم حرف بزند در طول مدتى مثلا ده سال كه از آن بگذرد، سطح ادبیات عمومى مردم بالا مى رود و چون شما همه جا مى روید و زن و مرد و روستایى و شهرى پاى صحبت شما مى نشینند، گوش ها به شعر درست و سخن فارسى درست عادت مى كند، و جامعه مداح مى تواند در این زمینه بزرگترین خدمت را بكند.
    من به برادران عزیز توصیه مى كنم در جلساتى كه دور هم جمع مى شوند، چه برادران شاعر در انجمن هاى ادبى و شعرى كه موضوعى را مطرح مى كنند و چه در جلسات برادران جامعه مداحان، در تهران، قم، مشهد و هرجاى دیگر، به خصوص آنجایى كه عده زیادى هستند، موضوعات مهمى را كه باید درباره آنها شعر گفت، مطرح كنند. درباره خیلى از موضوعات شعر وجود دارد، اما كسى خبر ندارد. شما بروید مثلا دیوان اقبال را نگاه كنید ببینید این شاعر پاكستانى كه هرگز ایران را ندیده به قدرى شعر در مفاهیم اسلامى آن هم مفاهیم انقلابى اسلامى مثل (هر كه پیمان با هو الموجود بست) دارد كه آدم گیج مى ماند. من خودم به خاطر دارم در حدود 17 یا 18 سال قبل كه این مفاهیم و مسائل انقلابى را در سخنرانى ها و بحث هاى مجالس درس مى گفتیم گاهى یك بیت شعراز ناصر خسرو، یا سعدى یا فلان شاعر كه پیدا مى كردیم چقدر خوشمان مى آمد و یادداشت مى كردیم و از آن در سخنرانى ها استفاده مى كردیم. همان وقت شاید سال 45 بود كه من با دیوان اقبال آشنا شدم و شعرهاى او نظر مرا جلب كرد. وقتى شروع كردم به خواندن، دیدم درباره مفاهیم مورد نیاز ما و مسائلى كه ما در جوامع خود مطرح خیال مى كردیم داریم نوآورى مى كنیم، آنقدر شعر در دیوان اقبال هست كه سر آدم گیج مى رود. الحمدالله شعراى خود ما هم امروز شعرهاى خیلى خوب مى گویند كه نمونه هایش را مى شنوید و مى بینید و بسیار جالب است. به هر حال هم در مجامع ادبى وهم در مجامع مداحى دنبال موضوعاتى باشید كه بایستى درباره آن موضوعات شعر گفته بشود، یا شعر پیدا بشود. كوشش كنید شعرهاى خوب و مایه هاى شعرى خوب انتخاب كنید. مبادا به شعر كم مایه قانع شوید. ما شعراى خوبى داریم. شما مى توانید ادبیات فاخر فارسى را به محتواهایى كه حامل همان پیام است در سطح توده مردم منتشر كنید. و این لطف و فضل الهى در اختیار شماست و بر عهده شماست كه این كار را انجام دهید. شعر اقبال انصافا ویژگى هاى یك مدح یك مدح را دارد، هم مدح است، هم مبالغه نیست، هم خیالى نیست وهم از چیزهاى بى ربط مثل اینكه در گذشته تشریح مى كردند كه این امام بزرگوار ابرویش یا چشمش یا لبش چه شكلى بوده، به دور است. امروز اصلا بحث سر اینها نیست كه برداریم یك غزل یا قصیده اى را خراب كنیم، چون درباره ائمه (علیه السلام) آن طور نمى شود حرف زد كه آدم با یك نقد معمولى حرف مى زند. بلكه باید به نحوى دست و پایش را بشكنیم و خرابش كنیم كه مى خواهیم درباره ائمه (علیه السلام) مدح بگوییم و آن وقت نتیجه اش این بشود كه چهره آن حضرت، یا قد آن حضرت مثل گل یا مثل سرو یا فلان است! این چه لزومى دارد؟ اصلا مساءله با اهل بیت (علیه السلام) این نیست، مساءله صفات و خلقیات و طینت آنهاست. اینها را بایستى سرود. در همین اواخر، دو سه سال قبل از دیوان صائب را ورق مى زدم البته من از سابق با دیوان صائب مانوس بودم لكن چون یك نسخه تصحیح شده اى چاپ شده بود باز شروع كردم به ورق زدن و نگاه كردن دیدم در دیوان غزل هاى بسیار وجود دارد كه به درد كار
    مداحى شما مى خورد. لازم هم نیست كه انسان یك غزل را حتما از اول تا آخر بخواند. گاهى كه شما به یك مناسبتى دارید حرف مى زنید و یك تك بیت یادتان مى آید وقتى آن تك بیت را مى گویید، مثل این است كه یك ساعت حرف زده اید. این در مخاطب شما اثر مى گذارد. و چه بهتر كه این تك بیت ها از بهترین ها باشد. ما بهترین ها را در اختیار داریم. بنابراین جمعى بنشینند این بهترین ها را جمع كنند نگه دارند و در اختیار كسانى كه وقت ندارند بگردند پیدا كنند، بگذارند یا سروده هاى جدید را نقادى و ارزیابى كنند.
    دو خصوصیت براى مدح اهل بیت (علیه السلام) لازم است. یكى اینكه محبت ما را به اهل بیت (علیه السلام) زیاد كند، و لذا هر شعرى باید محبت مستمع را به اهل بیت (علیه السلام) زیاد كند، كه خود آن محبت ضامن همه چیز است. شعرهایى كه راجع به اخلاقشان، گذشتشان، عفوشان و فضایل ایشان است خیلى خوب است. و خصوصیت دوم، شعرهایى است كه دستورالعمل و الگوى زندگى آنها را به ما نشان مى دهد. مثل صراحت شان، شجاعت شان، حق گویى شان، ایثارشان، انفاق شان و محو كردن خودشان در خدا.
    در دعاها و در زیارت نامه هاى ما تعبیرات عاشقانه و خیلى خوب هست كه حقایقى را نشان مى دهد. اینها را باید محور قرار دارد آنچه را مثلا فرض كنید شیخ و ابن طاووس و بزرگان در كتابهاى شان گفته اند و مفید در ارشاد آورده، اینها را بایستى محور قرار داد و بعد آنها را به شكل زیبا و شایسته اى ارائه كرد. حالا به چه شكلى، هر كسى سلیقه اى دارد، بر آن ایرادى وارد نیست.
    شعراى همزمان قرن دوازدهم و اوایل سیزدهم و زمان قاجاریه غالبا شعرهایشان بى محتوا و پوچ است. یك نمونه اش همین مرحوم قاآنى شیرازى است كه سنخ شعرهاى او در مدایح، به اعتقاد بنده از آن قبیل نیست كه براى جامعه ما مفید باشد.

    دو- لزوم ارتقا سطح اشعار و مدایح



    توجه داشته باشید كه نسبت به شعر سخت گیرى كنید، الان این جلسه مناسب نیست براى اینكه من بنشینم و بگویم كدام بیت اگر چگونه بود بهتر بود، یا فلان شعر چه اشكالى داشت. اما این كار را در مجامع ادبى باید بكنید. یعنى شعرى را كه خود شما سرودید و خواندید كه ممكن است خوب باشد، در یك مجمع ادبى به نقد بگذارید و به هر كسى كه این شعر را نقد كند و اشكال بجایى بر آن وارد كند جایزه بدهید، تا قوى بشوید، یا از اشعار خوب دیگران استفاده كنید و سعى كنید سطح اشعار خودتان را بالا ببرید.
    باید انجمن هایى متشكل از شعر شناسان و نقادان ادبى و صاحب نظران در كار مدح، یعنى اساتید فن شما، كه این كارها را تجربه كرده اند به وجود آید تا درباره شعرى كه خوانده مى شود داورى و نقادى كنند. گاهى مثلا یك كلمه را كه باید گفت (به تو) یا (به او) مى گویند (بر او) و شعر خراب مى شود. چقدر خوب است از لحاظ ادبى این ظرافت ها و دقت ها كاملا رعایت شود. ضمنا زبان فارسى را هم منتقل كنید. زبان فارسى امروز زبان انقلاب و زبان دین است و لذا باید زبان فارسى را محكم و استوار كرد تا معارف اسلام را در سراسر عالم بخش كند.
    بحمد الله در میان ما شاعر زیاد است و شما عموما اهل ذوق و اهل صفا و توجه به آن دقت ها و ظرافت ها هستید. اگر در مجامع مداحى كه شعر خوانى معمول است، سعى در نقد و تصحیح كنید و این به وسیله اساتید شعر و نقد انجام گیرد، ولو از بیرون هم بیاورید، مانعى ندارد.
    ممكن است كسى از شما شعرى را زحمت كشیده و حفظ كرده باشد و بخواند، اما كسى آن را نپسندد. از این موضوع متاءسف نشوید. آنچه در دل اثر مى كند سخن هنرمندانه است. اگر مایه هنرى آن كم شد شما مجبور مى شوید از چیزهاى دیگر كمك بگیرید. شعر زیباست و خوب و هنرى است، به تدریج اثر مى گذارد. البته الان آن قدر سطح ذهنیت شعرى مردم ما بالا نیست، اما وقتى شما بتدریج خواندید سطح ذهنیت شعرى شان بالا مى آید و انس پیدا مى كند، شعر خوب را مى فهمند و از مضمون آن استفاده مى كنند.

    سه- اهمى صوت و آهنگ در اشعار و مدایح


    راجع به آهنگ، تا آنجایى كه من خبر دارم و در مراسم مذهبى همه ادیان، آهنگ هست، و حتى روایت دارد كه قرآن را با آهنگ بخوانید. شما وقتى در كلیساها مى روید، مى بینید آثار مذهبى را با صداى خوب مى خوانند. در معابد بودایى هم كه مى روید مى بینید آن عالم و روحانى بودایى با آهنگ مى خواند. من در بتخانه هاى هندى رفتم. آنجا هم یك روحانى متفكر نشسته بود، قدرى صحبت كرد، بعد هم با تكیه به صوت و آهنگ بنا كرد به خواندن. این یك رازى دارد. این را نباید دست كم گرفت. سخن گفتن با آهنگ غیر سخن گفتن ساده و بى آهنگ است. وقتى كه بخواهیم یك سخن معنوى در دل جاى بگیرد و خودش را درست نشان بدهد، تنها زبان رسا و بیان خوب كافى نیست، یك چیز دیگر هم لازم دارد و آن آهنگ است و لو با صداى غیر خوب باشد. موسیقى كلمات و جملات در افاده مفهوم آن جملات مؤثرند. همین شعر را اگر شما با آهنگ بخوانید یك جور تاءثیر دارد و اگر بدون آهنگ بخوانید یك جور دیگر است. سنت مداحى شما است كه با آهنگ بخوانید، نه مثل روضه خوان هاى ما كه تكیه به صوت نمى كنند. در بین وعاظ در گذشته هم معمول بود كه باصوت مى خواندند، لكن آنها متاءسفانه منسوخ شده است. بعضى وعاظ از اول تا آخر منبرشان تكیه به صوت داشتند بعضى هم نه، یك مقدارى صحبت مى كردند، بعد هم با تكیه به صوت وارد مى شدند و با آهنگ سخن را بیان مى كردند. این آهنگ یك رازى دارد و فقط براى تنوع نیست. در آثار دینى و در خواندن هاى دینى همه جا آهنگ وجود دارد لذا شعر هم كه یكى از بزرگترین و مؤثرترین شیوه هاى بیان است، اگر با آهنگ بیان بشود تاءثیر زیادى مى گذارد. شما باید مثلا براى گزینش اشعار، یك گروه شعر داشته باشید و براى آهنگ یك گروه داشته باشید. درگذشته موسیقى ایرانى به معناى درست كلمه مال جامعه مداح و روضه خوان بود و همیشه بهترین موسیقى دان ها كسانى بودند كه روضه مى خواندند. تاج نیشابورى كه شما اسمش را شنیده اید خواننده و موسیقى دان بسیار معروف دوره ناصرالدین شاه بوده است. آن وقت ها من خودم روضه خوان هایى را در مشهد دیده بودم كه بسیار خوب مى خواندند. یكى عادت كرده بود از اول كه شروع مى كرد تا آخر فرضا ابو عطا بخواند و دیگرى مثلا بیات ترك مى خواند، یا آن دیگرى همایون مى خواند یا مثلا اول تا آخرش بیان اصفهان مى خواند. بدون اینكه بد بخوانند یا غلط بخوانند. گوش مردم هم آشنا بود. و خود این، تعلیم ذوق و معتدل كردن ذوق مستمعین، یعنى عموم مردم بود. علاوه بر اینكه آهنگ هاى موسیقى و دستگاه هاى موسیقى در تاءثیر گذارى سخن هم مؤثر است یعنى شما در شادى یك دستگاه را مى خوانید و در غم یك دستگاه دیگر را مى خوانید، براى موعظه از یك دستگاه استفاده مى كنید، و براى فرضا مزاح و هزل از یك دستگاه دیگر استفاده كنید. خاصیت مداحى ذوق است، و اگر كسى ذوق نداشته باشد وارد عالم مداحى نمى شود و ارتباط با شعر و خوانندگى حاكى از ذوق است بنابراین خیلى زود فرا مى گیرند. مثلا یك گروهى داشته باشید براى این كار كه آهنگ ها را تصحیح كنند. " 1 "


    - برخى از جملات بندهاى (1) و (2) و (3) از بخش سوم برگرفته از بیانات ارزشمند مقام معظم رهبرى است. به لحاظ كثرت سخنان معظم له از آوردن گیومه در متن خوددارى شده است
    ویرایش توسط يادشهيد : 21-12-2011 در ساعت 22:50

  4. #3
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اهمیت نقش جامعه مداح و مداحى را نباید دست كم گرفت. اهمیت این نكته امروز از گذشته بیشتر است. بنده از قدیم كه هنوز مداحى این قدر رواج نداشت و مداح زیاد نبود، مداحان معروفى را هم در مشهد وهم گاهى در تهران دیده بودم كه شعر خوب مى خواندند، و مسلط هم بودند و در مجالس و محافل روضه و انواع و اقسام اجتماعات دینى وجودشان مفید بود. به خصوص آنهایى كه اهل فضیلت و معرفت و ادبیات بودند. اینها وجودشان خیلى مفید بود. لكن آن روزگار واقعا آنچه كه در مداحى مطرح بود و بیشتر از آن هم كشش زمانه نبود، همین بود كه یك مجلسى را گرم كنند، كما اینكه منبرى هم كه مى رفت منبر حرف مى زد، اگر موفق بود، نقشش این بود كه یك ساعتى مردم را با تذكرات دینى متوجه به خدا و دین بكند و اگر موفق نبود كه هیچ. بلكه انسان از پاى منبر آن مداح و سخنران بیرون مى آمد، مثل كسى بو كه از حمام شستشوى كرده برود در یك گلخنى و یا در یك تونل معدن و یا محیط پر گردو خاك. به مجرد اینكه پا مى گذاشت در میان جامعه، غبارها و آلودگى و كثافت ها دامان او را آلوده مى كرد. واقعا دایره و تاءثیر كار منبرى و مداح و هر نوع گوینده اى تا همین حد بود. گاهى اتفاق مى افتاد كه - شاید كه هم نبود - وسط آن مجلس ‍ مستمع دلش به منبر نبود، یا اگر هم بود حرفى كه گفته مى شد، از دل گفته مى شد تا بر دل مستمعى كه آماده شنیدن است بنشیند. این هم از آفاتش ‍ بود. و آنجایى كه مستمع آماده و گوینده توانا بود تازه اثرش به این ساعات و دقایق و به آن محیط محدود مى شد و بس. اما امروز چنین نیست. امروز حركت جامعه درست است، فضاى جامعه سلام است و ما باید باور كنیم كه تحول عظیمى در انسانیت و قلب مردم به وجود درست است، فضاى جامعه سالم است و ما باید باور كنیم كه تحول عظیمى در انسانیت و قلب مردم به وجود آمده است. در ساخت فردى و اجتماعى مردم ما یك تغییر بنیادین پیدا شده است. ما امروز جوانانى كه نه پول مى فهمند، نه شهوت مى فهمند، نه مقام و نام مى دانند، نه علایق و وابستگى ها برایشان اهمیت دارد، و دل و جانشان پر از محبت خداست، زیاد داریم. گاهى كه انسان به نوشته ها و نامه ها و یادداشتها و وصیت نامه هاى این جوانان نگاه مى كند، مى بیند آنحالتى را كه یك عارف و یك عاشق معنوى بعد از سى چهل سال ریاضت و سلوك پیش آن پیرو شیخ و ریاضت هاى گوناگون به دست مى آورد، این جوان شانزده، هفده ساله همان حالت را با صفا و با نورانیت بیشتر دارد علتش هم واضح است آن عارف كه 60 یا70 سال در وداى سلوك قدم زده چرا به آنجا مى رسد؟ چرا دلش منور مى شود؟ چرا فیض ‍ الهى به سمت او سرازیر مى شود؟ چون با این ریاضت ها، با این زحمت ها، با این نصحیتهایى كه شنیده و با این چیزهایى كه یاد گرفته این توانایى را پیدا كرده تا از خویشتن، خویش بیرون بیاید، خود را فراموش كند، هواها و هوس ها را كنار بگذارد و براى او نام و جاه و پول و شهرت و مقام ومنیت اهمیتى نداشته باشد. آن عارف درست و حسابى و سالك الى الله كه نورانیت پیدا مى كند این طور آدمى است و كسى است كه زندگى دنیا برایش ‍ جلوه اى ندارد، او را از راهش و كارش و وظیفه اش و توجهش و سلوكش باز نمى دارد. وقتى كسى این گونه بتواند دنیا را طلاق بدهد، قلب او لبریز از محبت و انوار الهى مى شود، و چنین حالتى را این جوان در این زمان قبل از پیروى از مرشد و شیخ و سالك و ریاضت كش و این حرفها پیدا كرده است.
    این كه امام (ره) مى فرمایند: (من به این جوانها حسرت مى خورم) خیلى معنى دارد امام (ره) یك عارف و یك انسان معنوى است، امام بیش از یك عالم فقیه و معمولى است، امام انسانى است كه عمرش را با معرفت و سلوك و توجه و سیر الى الله گذرانده است. این آدمى كه دلش به ذكر الهى و به گریه نیمه شب منور و معطر است، مى گوید (من حسرت مى خورم به حال این بچه ها، به حال این جوانها و به حال پدرها و مادرهایشان) پدرها و مادرها هم كمتر از این جوانها نیستند. پدرها و مادرهاى شهدا، انسان را در مقابل خودشان خاضع مى كنند. آنقدر عظمت نشان مى دهند كه انسان احسان مى كد در مقابل آنها حقیر است. خوب این جامعه ما است كه جوانش و پیرش و رزمده اش، پشت جبهه اش و مداحش و روحانى اش و همه چیز فرق كرده است.
    مقام معظم رهبرى مى فرمایند: ((امروز اگر شما بتوانید یك كلمه عرفانى یا یك نصیحت اخلاقى را به زبان شعر كه رساترین زبانهاست آن هم با آهنگ، به ذهن مخاطبتان القا كنید، این بركت دارد. امروز غیر از گذشته است، گذشته بركت نداشت.
    حرفهاى خود من كه اهل سخنرانى و بیان و جلسه و سالهاى متمادى با این مردم حرف زده ام، حرف بى بركتى بود. با اینكه زحمت مى كشیدم و كار و تلاش مى كردم اما بركت نداشت و زود زایل مى شد. امروز حرف خوب مثل آن آب گوارایى است كه به جان تشنه مى رسد و مزاج او را سالم مى كند. و لذا تكلیف مدح و مداحى و این رشته اى كه شما در آن هستید روشن است. به نظر من از گذشته اهمیتش بیشتر است.))
    مگر غیر از این است كه انقلاب ما به بركت امام حسین (علیه السلام) پیروز شد؟ اگر مجالس محرم نبود، اگر جلسات عزادارى نبود، اگر جلسات سخنرانى در طول این سالیان دراز نبود، انقلاب به پیروزى نمى رسید. مجالس عزادارى امام حسین (علیه السلام) بهترین وسیله پیروزى انقلاب بود.

    دو- نقش انقلاب در تحول مداحى اهل بیت (علیه السلام)



    امروز جامعه مداحى و دستگاه مدح خوانى ما با سال 1358 فرق زیادى دارد و ما خیلى جلو رفته ایم. یعنى در گذشته، گوشه، و كنار، در همین جامعه مداحان، مثل روحانیون و مثل جاهاى دیگر، آدمهایى بودند كه دلهاى سنگ شان حتى با عصاى موسى هم كه سنگ را مى شكافت فانفجرت منه اثنتا عشره عینا نشكست. هنوز هم از این قبیل داریم؛ اما خیلى كم هستند.
    مقام معظم رهبرى فرمود: ((شما خوشبختانه توانستید قالب كهن را محتوا و روح نو بدهید و این خیلى چیز مهم و با ارزشى است. و لذا وقتى یك انقلابى در محیط زندگى ما به وجود مى آید، یك تحول عمیق و صادقاه اى است كه مى تواند تمام اشكلات و انحرافات كار ما را اصلاح كند و به ما جهت بدهد. امروز هم شاعران و گویندگانى هستند كه بر علیه ظلم و فساد شعر مى گویند، و اگر انقلاب ما و این تحولى كه در همه اركان ملت ما پیدا شد، به وجود نمى آمد معلوم نبود كه چه مى شد و به كجا مى رسید.))

    سه- رسالت مداحان اهل بیت (علیه السلام) در قبال انقلاب



    ما امروز باید با تمام قوا كوشش كنیم كه فرهنگ انقلاب و تفكر انقلابى و این اسلامى كه بحمدالله در وجود رزمندگان ما و در وجود متفكرین ما و در وجود یكایك افراد ملت ما مجسم و متبلور شده است را هر چه بیشتر در ذهن ها راسخ كنیم. این كارى است كه از مداحان به خوى بر مى آید و بحمد الله در این راه قدم برداشته اند. مقام معظیم رهبرى فرمودند: ((خوشبختانه من، هم قبلا دیدهام و هم امسال خیلى بیشتر مى بینم و احساس مى كنم كه مداحان در شعر و سرود و در جهت گیرى خود دقیقا پا به پاى انقلاب پیش ‍ آمده اند و همین لازم است.
    امروز شعرى را كه یك مداح، چه در مجلس جشن یا در مجلس عزا و چه به عنوان مرثیه مى خواند، دقیقا تعبیرى است از آن چیزى كه ملت ما به آن نیاز دارند. این روند را بایستى هر چه ممكن است سریعتر و قوى تر بكنید. این انقلاب مى تواند به بركت امام حسین (علیه السلام) و حضرت زهرا (س) و ائمه (علیه السلام) و به بركت همین مدح و گفتن این حقایق درباره زندگى این بزرگواران به تمام دنیا صادر بشود. ما این كار را مى توانیم بكنیم، و برادران مداح و جامعه مداحان یكى از بهترین پایگاهها و ابزارها را در اختیار دارند. اگر برادران توجه كنند این نظرى كه اكنون بحمد الله از غربت خارج شده را ما یك زمانى قبل از انقلاب مى گفتیم و با آن همراهى نمى شد. ما مى گفتیم مبارزه همه ائمه (علیهم السلام) یك مبارزه بنیانى براى ایجاد نظام اسلامى بود. ما آن روز از نظام اسلامى تعبیر به نظام علوى مى كردیم. اصلا كلمه حكومت اسلامى به گوش دستگاه بسیار حساس بود و چون فورا قضیه را مى گرفتند، ما نمى خواستیم بفهمند، لذامى گفتیم نظام علوى، كه در زندگى امام صادق (علیه السلام) و در زندگى موسى بن جعفر (علیه السلام) و در زندگى ائمه (علیه السلام) این معنا آشكار است و حالا بحمد الله این افكار رایج شده. اگرچه گوشه و كنار هستند كسانى كه هنوز نمى خواهند حقیقت را درك كنند و بفهمند و حس كنند ائمه (علیه السلام) پیامشان چه بوده است. لكن این چیزى است كه امروز قراین و شواهدى دارد و آن را براى همه مدلل و ثابت مى كند واقعا براى ایجاد و استقرار یك نظام الهى و اسلامى مبارزه مى كردند و همه تلاش شان را براى این گذاشته بودند. بنابراین باید در این روال و در این ردیف شعر گفته بشود و خوانده بشود، كه یقینا آثار و فوایدش بیشتر است. و این، جمع بین تبیین اسلام و تبین زندگى ائمه (علیه السلام) و تبیین انقلاب اسلامى است.
    یك روز در رژیم گذشته كسانى بودند كه حاضر نبودند سرمایه گذارى كنند، در همان حالى كه تمام فشارها بر بندگان شایسته خدا وارد مى آمد.
    آن روز این بنده صالح خدا و شایسته ترین انسان عالم ربانى كه تا كنون ما شناخته ایم حضرت امام (ره) نه تنها اسم و رساله اش قاچاق بود، بلكه كمترین اشاره به او هم قاچاق بود و یك عده به خاطر آشكار شدن این حرف چه بسا زحماتى را كه متحمل مى شدند و با توجه به همه مشكلات برخى از شما شعر مى گفتید، یك عده مى خواندید و یك عده هم نوحه مى ساختید و مردم را گرم مى كردید.
    در همان روزها یك عده هم بودند كه بازار و حسینیه و مسجد برایشان فرقى نمى كرد و دلشان مى خواست عبدالملك را مدح كنند و با اینكه همراه ائمه (علیه السلام) و محب ائمه (علیه السلام) بودند، با كنار آمدن با قدرتهاى شیطانى و طاغوتى سازگار نیست و امكان ندارد، لكن یك عده آن طور بودند اگر چه بعضى هم اشتباه مى كردند و غفلت داشتند و از روى غرض ‍ نبود انقلاب همه ما را روشن كرد و چشم همه را باز كرده. و به نظر من آن كسانى كه آن روز در این میدان نبودند، بایستى امروز جبران كنند. " 2 "

    بخش پنجم: مسائل جامعه مداحان اهل بیت (علیه السلام)



    یک- لزوم وجود ضابطه و نظام در جامعه مداحان اهل بیت (علیه السلام) (بر گرفته از بیانات مقام معظم رهبرى)



    درباره سازماندهى جامعه مداحان: من به طور كامل فكر نكرده ام. اما همین كه ابتدائا نگاه كردم دیدم به دو طریق مى شود سازماندهى كرد. یكى اینكه ما بگوییم همان طور كه جمعیت ها و احزاب و گروهها هستند، ما هم یك جمعیت هستیم كه افرادى بیایند در این جمعیت عضو شوند و شاخه و شعبه پیدا كند. كه من مى دانم این چنین چیزى مصلحت هست یا نیست. و یك طریق دیگر هم هست كه اگر آن طور بشود، من همین الان مى گویم مفید و لازم و بلكه ضرورى است و آن این است كه ما یك كانونى داشته باشیم به نام كانون مداحان ایران مثلا یا مداحان و شاعران مذهبى ایران و این كانون بدون اینكه بخواهد مداحان را سازماندهى كند، یك آبشخورى باشد تا همه كسانى كه مى خواهند در فن مداحى و خوانندگى اهل بیت (علیه السلام) كار كنند و پیش بروند و رشد كنند بتوانند از آن بهره ببرند و استفاده كنند. طبعا چنین كانونى به گروهها و مجموعه هایى تقسیم مى شود، فرضا گروه شعر است كه باید بهترین اشعار را از دواوین شعراى خوب ما اعم از غزل سرایان و قصیده سرایان انتخاب كند و در اختیار مداحان بگذارد. باید به تدریج سمت مداحى اهل بیت (علیه السلام) كه واقعا یك منصب است، یك ثغورى هم پیدا كند. مداحى اهل بیت (علیه السلام) كه هم مقام بالایى دارد و هم تاءثیر زیادى در جامعه و در ذهن مردم دارد، باید یك حدودى پیدا كند كه بدانید چه كسى مداح است و مقدمات كار مداحى اش ‍ چقدر است. چقدر شعر مى داند، چقدر حفظ است و چقدر مى تواند بخواند؟ این خصوصیات را یك مركزى از مراكز تایید كند و خود شماها به یك كیفیتى فكر این كار را بكنید. چون این چیزى است كه دنیاى امروز و نیازهاى جامعه امروز غیر از این را قبول نمى كند. و لذا آن كسانى كه این منصب را رسما به عهده مى گیرند و لباس مقدس ستایش اهل بیت (علیه السلام) را بر تن مى كنند و مردم آنها را به این عنوان مى شناسند، باید خصوصیاتى داشته باشند و یك مركزى باشد كه اینها را با این خصوصیات تشخیص بدهد و تایید كند.

    دو- لزوم خودسازى معنوى در جامعه مداحان اهل بیت (علیه السلام)



    تا كسى كه اهل بیت نباشد قاعدتا وارد این وادى كه شما هستید نمى شود. و لذا كسى كه قدم در این وادى مى گذارد یك مایه محبت و استعداد و قابلیتى در او وجود دارد. وظیفه هر انسانى این است كه این سرمایه محبت و معرفتى را زیاد كند. اولا باید خودمان در هر سطحى كه هستیم، سعى كنیم این سرمایه را زیاد كنیم و هر كسى باید خودش را اصلاح كند.
    -برادران! این سرمایه هاى معنوى هم مثل سرمایه هاى مادى است، اگر به آن اضافه نكردید تمام خواهد شد. مولوى تمثیل خوبى دارد، مى گوید این آبهایى كه خلایق با استفاده از آنها خودشان را پاك مى كنند، با طراوت مى كنند پاكیزه مى كنند، این آب به وجود پاكیزگى مى دهد اما خودش هم احتیاج به پاكیزه شدن دارد و آن چیزى كه این آب را پاكیزه مى كند، همان قوه فرو نهاده در خلقت الهى است كه آن را بالا مى برد و به ابر تبدیل مى كند آن گاه به صورت باران و آب خالص پاك و طاهر دوباره به طرف پایین بر مى گرداند.
    -برادران عزیز آنچه ما وظیفه داریم این است كه خود را شایسته انتساب به خاندان اهل بیت علیهم السلام كنیم چون این منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله وابستگان و معروفین به ولایت آنها بودن دشوار است. اینكه ما در زیارت مى خوانیم ما معروفین به دوستى و محبت شما هستیم یك وظیفه مضاعفى را بر دوش ما مى گذارد و این خیر كثیرى كه در سوره مباركه كوثر خداى متعالى مژده آن را به پیغمبر اكرم صلى الله داد (انا اعطیناك الكوثر) كه تعبیر آن فاطمه زهرا (س) است. در حقیقت مجمع همه خیرات است كه روز به روز از سرچشمه دین نبوى بر بشریت و بر همه خلایق فرو مى ریزد گر چه خیلى سعى كردند تا این را پوشیده بدارند و انكار كنند اما نتوانستند ((والله متم نوره ولو كره الكافرین)) البته ما باید خودمان را به این مركز نور نزدیك كنیم و نزدیك شدن به مركز نور لازمه و خاصیتش ‍ نورانى شدن است باید با عمل (و نه فقط با محبت به تنهایى) كه همان محبت و ولایت ایمان آن را به ما املا مى كنند و از ما مى خواهند جزو وابسته به این خاندان بشویم به آنها نزدیكتر شویم اینطور نیست كه قنبر در خانه على (علیه السلام) شدن كار آسانى باشد و اینطور نیست كه (سلمان منا اهل البیت) شدن كار آسانى باشد ما جامعه موالیان اهل بیت و شیعیان اهل بیت (علیه السلام) از آبزرگواران توقع داریم كه ما را جزو خودشان و از حاشیه نشینان خودشان بدانند و بگویند: ((فلان ز خاك نشینان خاك در گه ماست)) آرزو داریم اهل بیت (علیه السلام) درباره ما اینطور قضاوت كنند. اما این آسان نیست و با ادعا فقط به دست نمى آید بلكه عمل و گذشت و ایثار لازم دارد تشبه و تخلق به اخلاق آنها لازم دارد. شما ملاحظه كنید این بزرگوارى كه ما امروز ساعتى را با شما به استماع مدایح و فضایلش نشستیم - كه آنچه گفته شد قطره اى از دریاست در چه سنى این همه فضایل را حائز شد. در چه مدت از عمر كوتاه و پر بركتش درخشندگى از خود بروز داد؟ عمر آن حضرت را از هجده سال تا بیست و پنج سال نقل كرده اند این همه فضایل بیهوده بدست نمى آید امتحنك الله الذى خلقك قبل ان یخلفك فوجدك لما امتحنك صابره خداى متعالى بنده برگزیده، زهراى اطهر را آزمود. دستگاه خداى متعالى دستگاه حساب و كتاب است، آنچه را مى بخشد با حساب و كتاب مى بخشد و لذا او مى داند گذشت و ایثار و معرفت این بنده خالص خود و فدا شدنش در اهداف الهى را لهذا او را مركز فیوضات خودش قرار مى دهد و ما باید این راه را برویم، یعنى ما هم باید ایثار كنیم و اطاعت و عبادت خدا را بكنیم، مگر نمى گوییم ((حتى تور مت قدماها)) اینقدر در محراب عبادت خدا ایستاده كه پاهایش متورم شد؟ ما هم باید در محراب عبادت بایستیم و ما هم باید ذكر خدا بگوییم، ما هم باید محبت الهى را در دلهایمان روز به روز زیاد كنیم.

    سه- لزوم تعلیم و تعلم در جامعه مداحان اهل بیت (علیه السلام)



    گاهى اوقات در روشهاى استادان حركات استادانه اى هست كه مدح جوان تا بخواهد آن حركات را یاد بگیرد طول مى كشد و لذا مدتها باید گوش ‍ بدهد. مداحان غالبا وقت نمى كنند پاى منبر همدیگر بنشینند و از مجلس ‍ به آن مجلس رفتن فرصت را از آنها مى گیرد. لكن اگر یك جایى باشد كه آن شیوه ها و روشهاى استادانه اى را كه اساتید كار و اساتید فن در طول سالها متمادى یاد گرفته اند، یا با شیوه ها و روشهاى استادانه اى را كه اساتید كار و اساتید فن در طول سالها متمادى یاد گرفته اند، یا با ذوق فطرى خودشان آن را دریافته اند، بیاموزند، مداحان جوان خوب یاد مى گیرند. البته سابق یاد نمى دادند. كسى كه یك غزل یا قصیده خوب و یك شعر در مصیبت بلد سعى مى كرد آن را به دیگران یاد ندهد و حتى سعى مى كرد طورى بخواند كه دیگران نتوانند آن را یاد بگیرند.
    مقام معظم رهبرى در این باره فرمودند: ((وقتى یك مجمعى باشد، این مجمع محل التقا تجربه ها مى شود. اگر ما مى خواهیم فن و هنر مداحى و هنر مداحى را با این فلسفه اى كه من گفتم رشد بدهیم و پیش ببریم، باید یك جایى باشد تا تجربه شما را كه در طول سى یا چهل سال بدست آورده اید در كپسول بریزید و در حلق جوانى بیاندازد كه آن را یاد بگیرد و به این صورت سطح آگاهى جوانها را بالا ببرد. و نسل بعد را از نسل موجود بالاتر بكشد. و این، یك مجموعه اى باشد براى اینكه در خوانندگى آن روشها و آن دستگاه ها و آن شیوه هاى هنرمندانه و استادانه را یاد بگیرد. یك گروه هم براى مسائل اعتقادى و مطالب علمى و از این قبیل باشد. بنده كاملا با چنین مجموعه اى موافقم و خیلى هم خوب است و باید این كارهاانجام بگیرد)).

    یک- رسالت مداحان اهل بیت (علیه السلام) در معرفى چهره اهل بیت علیهم السلام بعنوان مثال چهره حضرت فاطمه زهرا(س)


    الان شما ملاحظه مى كنید مثلا درباره فاطمه زهرا (س) چقدر مطلب وجود دارد كه اینها را ما باید به دنیا ابلاغ كنیم. پیام فاطمه زهرا (س) صحبت كردیم به ابعاد سازنده شخصیت ایشان كه بتواند دنیاى امروز را اداره كند كمتر توجه كردیم. ما خودمان به این معنا اعتراف داریم و قبول مى كنیم.
    ما باید فاطمه زهرا (س) را در سه صحنه ببینیم و نقش این بانوى بزرگ و استثنایى را در این سه صحنه درست بسنجیم و براى دیگران درست تشریح كنیم. یكى در صحنه زندگى به عنوان یك مسلمان یعنى فاطمه زهرا (س) به عنوان یك مسلمان مثل بقیه مسلمانها چه مى كرد؟ عبادت فاطمه (س)، اخلاق فاطمه (س)، معاشرت فاطمه (س)، كه در روایات ما درباره این خصوصیات و علم این مخدره (س) و عبادت و معرفتش فراوان تعریف و بحث شده است. دوم به عنوان یك زن در صحنه جامعه، آیا در محیط اجتماع و در صحنه مبارزات اجتماعى و حركت اجتماعى و تضامن اجتماعى، فاطمه زهرا (س)، به آن خطبه شگفت آور فاطمه (س)، به استقبالش از خطرها و از مصایبى كه در یك جامعه انقلابى وجود دارد. یك زن در جامعه چه مى كند؟ بسیارى خیال مى كنند زن از نظر اسلام در صحنه جامعه كارى ندارد. در حالى كه ما مى بینیم فاطمه زهرا (س) در متن جامعه، آن هم در خطرناكترین بخشهاى جامعه، حضور دارد.
    وقتى كه صحبت از خلافت است و مبارزات سیاسى در اسلام مطرح مى شود، آن قهرمانى كه وسط مى ایستد و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذیفه و حتى خود على بن ابیطالب (علیه السلام) دور او جمع مى شوند فاطمه زهرا (س) است، علم مبارزه اوست. من نمى خواهم بحث سنى و شیعه را ینجا شروع كنم و موافق نیستم كه در این روزگار كه دشمن در صدد است انقلاب ما را یك انقلاب ضد سنى در دنیا معرفى كند و صدها میلیون مسلمان را از ما دور كند، ما هم به آنها كمك مى كنیم، مساءله شیعه و سنى راه بیاندازیم و همان كارى را بكنیم كه در طول زمان مى خواستند، من با این كار موافق نیستم. اما این یك واقعیت تاریخى است و ارتباط به بحث كلامى ندارد.
    فاطمه زهرا (س) بعد از رحلت پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم وسلم) براى خلافت على بن ابیطالب (علیه السلام)، به یك مبارزه مستمر شبانه روزى دست زد و كسى نمى تواند منكر آن بشود. خود فاطمه زهرا (س) محور مبارزه بود. و لذا زن در صحنه مبارزات اجتماعى مى تواند چنین حضور فعالى داشته باشد. نمى شود بگوییم او فاطمه زهرا (س) بود، به زنهاى ما چه؟ بلكه چون فاطمه زهرا (س) بود، زنهاى ما باید از آن الگو پیروى و اتباع كنند اگر دختر پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم وسلم) نبود، اگر معصوم نبود، اگر مورد عشق و محبت رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم وسلم) نبود، اگر كارش و عملش به وسیله معصوم (علیه السلام) تقریر نشده بود كه خود او هم معصوم است، ما نمى گفتیم باید پیروى كنند. او از دخترش ‍ زینب كبرى (علیه السلام) خیلى بالاتر و خیلى قوى تر و خیلى جامع تر و همه جانبه در طول زندگى عمل كرد. و صحنه شوم، به عنوان یك زن در زندگى خصوصى و در زندگى خانوادگى، یعنى به عنوان یك مادر، به عنوان یك همسر، به عنوان یك زن صبور در مشكلات و به عنوان زنى كه شوهرش ‍ در طول این هشت، نه سال همسرس، بیش از سى بار به جنگ رفته در عملیات شركت كرده، این بانوى مخدره همه اینها را تحمل كرده است. پس ‍ اگر ما بخواهیم امروز این ابعاد را بشكافیم، این فقط مربوط به مساءله سازندگى زن ایرانى نیست، بلكه پیام عظیم به دنیاست. امروز جامعه زن در جهان متحیر است، در خلاء است و نمى داند چه باید بكند. دست او را گمراه سازان تمدن مادى گرفته اند و به هر جا كه دلخواهشان هست مى برند و سخنان مبالغه آمیز و تمجیدآمیزى هم به دروغ نسبت به زن مى گوید كه خیال كنند دارد از زن حمایت مى شود. شما اگر اینها را مطرح بكنید و شعراى ما اگر اینها را بگویند و گویندگان ما اگر بخوانند، چه فرهنگ رایجى در زمینه مسائل زن به وجود مى آید؟ ما خوشبختانه در زمینه هاى فرهنگى احتیاج به هیچ چیز دیگرى نداریم زیرا غنى و خود كفا هستیم. این دیگر مسائل صنعتى و فنى نیست كه دست ما به طرف دیگران دراز باشد. خودمان آن الگوها را داریم و باید براى دنیا صادر كنیم. لهذا روز ولادت حضرت زهرا (س) یا روز وفات آن بزرگوار در روایات مختلف و مناسبت هاى مختلف كه هزاران ستایشگر خاندان پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم وسلم) و مداح اهل بیت (علیه السلام) در هزاران مجلس، شعرهایى را مى خوانند، با آن شیوه ها و روش هاى ممكن است وجود داشته باشد، شما ببینید چه تحولى به وجود مى آید. مقام فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در خور آن است كه عقول بر جسته انسانهاى بزرگ در اصلى ترین رشته هاى تفكرات ایشان بیندیشند و زبان هاى فصیح ترین و بلیغ ‌ترین گویندگان، شعرا و سرایندگان، آن اندیشه ها را قالب كلمات بیاورند و سرشارترین ذوقها و جوشان ترین طبع هاى فیاض هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم، با بهترین حنجره ها بیان كنند. اگر چنین شود، شاید ما انسانهاى متوسط امروز كه از معارف حقیقى الهى دوریم و در ذهن و دل و روحمان كشش نداریم كه حقایق والا و متعالى را درك بكنیم، بتوانیم گوشه اى از فضایل و مدایح و مناقب و محامد این بزرگوار را بفهیم و درك كنیم. وقتى انسان به روایتى كه مربوط به فاطمه زهرا سلام الله علیهاست و از ائمه علیهم السلام صادر شده مراجعه مى كند، مى بیند زبان معصومین (علیه السلام) آنچنان پیرامون این بزرگواران به ستایش و خضوع و خشوع گشوده شده است، كه ممكن است براى كسى كه مقام والا فاطمه زهرا (س) را ندانسته باشد مایع تعجب بشود. اما از خود پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم وسلم) كه همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیه السلام) هر كدام راجع به زهرا اطهر (علیه السلام) جمله اى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان كردند و این نشان دهنده مقام والا و توصیف نشدنى آن حضرت است. علو درجه معنوى و ملكوتى ام الائمه النجبا حقیقتا براى ذهن قاصر ما قابل درك نیست و ما قدر فهم خودمان ممكن است رشحه اى از رشحات را درك كنیم.
    این دختر جوان حضرت فاطمه (س) و این بانویى كه در هنگام شهادت 18 سال داشت، آنقدر به نماز ایستاد و عبادت كرد كه پاهاى مباركش ورم كرد. آنوقت این خانوم با چنین منزلتى و مقامى كار منزل را هم خودش مى كرد، پذیرایى از شوهر و فرزندان هم بر عهده خود او بود،؟ روایات درباره دستاس كردن گندم توسط فاطمه زهرا (س) فراوان و متعدد است.
    این بزرگوار یك زن خانه دار و شوهر دار بود، یك مادر مربى فرزندان بود، این مخدره بزرگوار در میدانهاى سخت مایه دلگرمى شوهر و پدرش بود. ولادت آن حضرت در سال پنجم بعثت یعنى در عین شدت دعوت پیغمبر و فشارهاى سختى كه شما شنیدید اتفاق افتاد. در ولادت آن بزرگوار، زنها براى كمك نیامدند و این خیلى معنى دارد. یعنى پیغمبر در حال آنچنان مبارزه اى بود كه مردم مكه او را بایكوت كرده بودند و براى اینكه پیغمبر را زیر فشار قرار بدهند، به كلى رابطه خودشان را با ایشان قطع كردند و آن زن فداكار - خدیجه كبرى (س) استقامت كرد و به پیغمبر دلگرمى داد. بعد هم وقتى این دختر 5 - 6 ساله شد نوبت به ماجراى شعب ابو طالب رسید با آن گرسنگى سختى ها و فشارها و غربت ها بطورى كه در روزهاى داغ و شبهاى سرد آن منطقه، شكمهاى بچه ها گرسنه و لبهاى آن تشنه بود و جلوى چشمان پدر و مادرشان از گرسنگى و تشنگى پرپر مى زدند، سه سال پیغمبر بود. در همین دوران یود كه حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب از دنیا رفتند تنها ماند و فقط این دختر بود كه از آن حضرت پذیرایى مى كرد، او دلدارى مى داد و غبار غم و كدورت را از چهره اش مى زدود و آنقدر این كار تكرار شد كه پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم وسلم) به این دختر 7 - 8 ساله گفت (مادر)! او مثل یك مادر از پدرش كه همه مشكلات عالم وجود و مشكل هدایت همه بشریت را بر دوش داشت پذیرایى كرد. خداى متعالى پیامبر را به خاطر سختى ها و مشقت هایش تسلى داد. قرآن مى فرماید: طه ما انزلنا علیك القرآن لتشقى اى پیامبر! چرا اینقدر به خودت سختى مى دهى؟ چرا ایتقدر رنج مى كشى؟ چرا اینقدر فشار بر آن روح ملكوتى ات وارد مى كنى؟ در آن دوران كه فشار روانى پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) سنگینى مى كند، این فرشته كوچك و این دختر ملكوتى و معنوى، یعنى دختر پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مثل نورى در آن شبهاى تاریك زندگى پیغمبر و مسلمانان مى درخشد. براى امیر المومنین (علیه السلام) هم همین طور بود. در روایت دارد كه سمیت الزهرا لانها تزهر لامیر المومنین (علیه السلام) فى النهار ثلاث مرات بالنور. فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على (علیه السلام) مى درخشید. اگر زن پشتیبان مرد باشد، در هر میدانى نیروى مرد به چندین برابر مى رسد. قلب این زن حكمیه و این زن عالمه و این زن محدثه و این زنى كه با عوالم غیب ارتباط داشت و این زنى كه فرشتگان با او حرف مى زدند، آن چنان به عوالم ملك و ملكوت روشن بود كه قلب على و قلب پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را روشن مى كرد و قوت مى بخشید. این زن با همه ظرفیت و با آن مقام شامخ پشت سر امیر المومنین (علیه السلام) مثل كوه ایستاده و تا زنده بود در همه مراحل زندگى با تمام وجود از امیر المومنین و از مقام ولایت دفاع كرد. علامه مجلسى مى گوید: بزرگان فصحا و بلغا از علو كلمات و مضامین ظاهر و باطن كلمات خطبه اى كه زهرا (س) در مسجد مدینه ایراد كرد انگشت تعجب به دندان گزیدند. این بیان علامه مجلسى است، یعنى كسى كه آن همه روایت از ائمه (علیه السلام) گرفته و در اختیار ماها گذاشته، در مقابل این خطبه خودش را مى بازد. این خطبه عجیب را كه همانند زیباترین و بلندترین خطبه هاى نهج البلاغه است، فاطمه زهرا (س) با آن حال غم و اندوه به مسجد رفت و ارتجالا و بدون اینكه قبلا آن را تنظیم كرده باشد بر زبان جارى كرده است. آن بیان حكیمانه و آن ارتباط با غیب و آن ظرفیت والا و بالا و آن نورانیت قلب و بیان را همه و همه یكسره در راه خدا خرج كرده است.
    چیزى كه با ما باید بعد از این مراحل محبت و مجذوبیت نسبت به حضرت فاطمه زهرا (س) كه هر چه محبت بورزیم، براى این منبع نور و معدن فضیلت كم است به آن توجه داشته باشیم، این است كه ببینیم وظیفه ما در قبال این ارتباط عاطفى و قلبى چیست و الا اگر این را ملاحظه و دنبال نكنیم ممكن است خداى نكرده این محبت، آن نتیجه اى را كه انتظار داریم به ما ندهد، چون فاطمه زهرا (س) یك موجود معمولى نیست.
    او یكى از برترینها در همه تاریخ بشریت است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: (یا سیده نسا العالمین) بعد راوى پرسید: آیا مادر شما سرور زنان عالم بود یا مریم؟ حضرت فرمود: مریم سرور زنان زمان خودش بود. لكن مادر ما سرور زنان اولین و آخرین است و نتعلق به زمان خودش تنها نیست. یعنى اگر در همه خلقت عالم و در همه این میلیاردها انسانى كه در طول زمان آفریده شده اند شما یك تعداد انگشت شمارى برترین ها را بخواهید پیدا كنید یكى از آنها همین مطهره منوره است كه این چنین اسم او یاد او بگذرانیم، از او بگوییم و از او بشنویم بسیارى از مردم دنیا از او غافلند، لذا این هم لطف خدا بر ماست یعنى مقام آن بزرگوار به گونه اى است كه علما بزرگ مسلمین و صاحبان فكر و نظر بحث كه آیا زهراى اطهر (س) بالاتر است یا على بن ابیطالب (علیه السلام)؟ آیا این مقام كمى است كه بزرگان اسلام بنشیند با هم گفتگو كنند، یكى بگوید زهرا (س) بالاتر است، یكى بگوید على (علیه السلام) بالاتر است؟ لهذا این محبت و علقه اى كه وجود دارد یك وظیفه را بر دوش ما مى گذارد و آن وظیفه این است كه ما باید هم در عمل شخصى و هم در عمل اجتماعى به منش و روش آن بزرگوار عمل كنیم و راه همین است كه امروز به فضل الهى انقلاب جلوى پاى مردم ما گذاشته یعنى همان راه حضرت فاطمه زهرا (س).
    بركات فاطمه زهرا (س) را مدعیان آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سرتاسر ایام حیات خودمان و در جلوه هاى گوناگون زندگى مشاهده كرده ایم و امید است كه انشاالله تداوم این بركات و تفضلات را تا همیشه زندگى و پس از مرگ هم ببینیم و حس كنیم و همه دوستان و موالیان، از انوار مطهره آن حضر مستفیض بشوند ولیكن فیوضات فاطمه زهرا (س) به یك مجموعه كوچكى كه در مقابل مجموعه انسانیت جمع محدودى به حساب مى آید منحصر نمى شود. اگر با یك دید واقع بین و منطقى نگاه كنیم بشریت، یك جا مرهون اسلام و قرآن است و مرهون تعلیمات انبیا و پیغمبر خاتم (صلى الله علیه وآله وسلم) است. روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا (س) آشكارتر خواهد شد. و این را بشریت لمس خواهد كرد.
    اگر ما بخواهیم چیزى را در راه خدا آن جایى كه به آن احتیاج هست خرج كنیم، سرمایه ما چیست؟
    سرمایه ما در مقایسه با آن سرمایه عظیمى كه زهراى اطهر (س) و شوهر او و پدر او و فرزندان او در راه خدا خرج كردند چه قابلى دارد؟ این مختصر علم و زبان و پول و طبع شعر و معرفتى كه ما داریم اگر داشته باشیم در جنب آن اندوخته عظیم بى نظیرى كه خداى متعال در آن وجود ملكوتى گرد آورده و مجتمع كرده چه اهمیت دارد تا در راه خدا بخل كنیم؟ راه على (علیه السلام) و فاطمه (س) و راه ائمه (علیه السلام) امروز همان راه امام خمینى (ره) است و اگر كسى این را نداند و نفهمیده باشد باید در بصیرت خود تجدید نظر كند. ما هر چه داریم باید در راه اینها خرج كنیم و این همان چیزى است كه به آن علقه معنا مى بخشد.

    دو- رسالت مداحان اهل بیت (علیه السلام) در سازندگى و هدایت جامعه



    شما مداحان و گویندگان فضایل اهل بیت (علیه السلام) بهترین كسانى هستید كه مى توانید حلقه عمل را به حلقه محبت متصل كنید و یك سلسله و زنجیره ئاقعى به وجود بیاورید.
    عاطفه مردم ما و پیوند و عشق شان با ائمه (علیه السلام) كه حقیقتا از شادى آنها و در عزاى آنها محزون و غمگین مى شوند عامل بسیار مهمى است كه حفظ و تقویت و پالودن و پیراستن و جهت دادن و هدایت آن بر عهئه كسانى از برگزیدگان است، از جمله همین سلسله محترم مداحان كه صاحب این منصب عالى هستند.
    برادران عزیز این انقلاب دشمن دارد و دشمنان جدى هم دارد. اما انقلاب روى دوش ایمان مرم است و این ایمان باید هم عمق پیدا كند، هم صفا و جلا و هم مردم به این ایمان تشویق شوند. لهذا كدام زبان مى تواند براى این كار از زبان مادحان اهل بیت (علیه السلام) مناسب تر باشد.
    مگر ما نمى گوییم جهیزیه حضرت زهرا (س) همان چیزهایى بود كه انسان از شنیدن آنها متاثر مى شود؟ مگر نمى گوییم آن بزرگوار براى دنیا هیچ ارزشى قائل نبود و مگر مى شود زن و مرد ما روز بروز تشریفات و تجمل گرایى ورز وزیور را بیشتر كنند و مهریه دخترها را زیادتر كنند؟
    شما كه مداح هستید بروید اى حرفها را در مجالس فاطمه زهرا (س) بگویید، و با آنم ذوق و هنر صداى خوش، و لحن مطلوب و كیفیت جذاب خوانندگى تان، دل هاى مستمعان را به این حقایق نزدیكتر كنید.

    سه- رسالت مداحان اهل بیت (علیه السلام) در سازندگى و هدایت جامعه



    جامعه مداح باید نقش آگاه سازى را در جامعه ایفا كند. استكبار جهانى از راه تبلیغات به جنگ انقلاب ما مى آید و این همه رادیو كه در دنیا با هزینه هاى گزاف به كار انداخته اند، براى این است كه بتوانند در ایمان مردم ما تزلزل ایجاد كنند. لكن این یك طمع خام است و به فضل الهى هر روزى مى گذرد ما مى بینیم مردم ایمانشان راسختر مى شود. برادران ما دیروز از جبهه خبر مى دادند و مى گفتند نمى دانى چه خبر است و چه شور و هیجانى در میان این جوانان بسیجى هست و چه عشقى و چه امیدى یه پیروزى دارند. این از ایمان ناشى مى شود. مگر اینها كیستند؟ اینها همان مردمند. و شما كه بیشتر در میان مردم هستید بیشتر روحیه خانواده هاى شهدا و پدر و مادرها را مى بینید. بنا براین ایمان مردم ما متزلزل شدنى نیست. اما بایستى آن كسانى كه زبان گویا دارند هر چه مى توانند براى مردم روشنگرى كنند.
    شما امروز مى توانید آن شعرى را كه روشنگر مردم باشد در اختیار داشته باشید و با صداى خوب و با شیوه هاى مطلوب براى مردم بخوانید تا در آنها اثر بگذارید.

    چهار- رسالت مداحان اهل بیت (علیه السلام) در قبال شهدا



    در تهران یا قم و یا هر جاى دیگر كه برادران هستند از حضور در مجالس ‍ شهدا غفلت نكنند. من خواهش مى كنم برادران با جستجو محافل شهدا را پیدا كنند و خودشان در آنجا حضور پیدا كنند و منتظر دعوت آنها نباشند. كما اینكه شنیدم بعضى از برادران مداح همین طور هستند و اصلا خودشان مى روند مجالس شهدا را پیدا مى كنند و در آنجا مداحى مى كنند. اگر این سازماندهى شده باشد، خیلى بهتر است. جامعه مداحان كنونى در تهران، قم، كرج، و هر جاى دیگر كه آقایان هستند اصلا سازماندهى كنند و با تقسیم شهر، مداحان هر قسمت را موظف كنند، یك نفر را مامور كنند و مثلا عده اى از مداحان روز شنبه را اختصاص به شهدا بدهند و شش روز دیگر هفته را به كارهاى معمولى خودشان و دعوت هاى مردم بپردازند. بعضى ها یكشنبه و بعضى ها دوشنبه و به همین منوال تا جمعه را اختصاص به شهدا بدهند، كه مردم بدانند براى شهید مى توانند در هر مجلس یاد بودى بگیرند. خدا شاهد است كه اگر من مداح و منبرى بودم و وقت داشتم آرزو مى كردم بروم در مجالس شهدا مداحى یا صحبت كنم و یا شعرى بخوانم. منتهى فرصت نمى كنم. لكن اگر برایم امكان داشت بدانید كه نمى گذشتم هیچ وقتى از اوقاتم از حضور در مجلس شهدا فوت شود. هم تسلى آنها و هم بزرگداشت شهادت آنها بسیار عزیز و محترم است و امروز اینها على اكبرها هستند.
    اینها هستند كه امروز به نداى هل من ناصر سید الشهدا (علیه السلام) پاسخ گفتند و دارند فداكارى مى كنند. ما در طول تاریخ هیچ كس را نمى توانیم با شهداى كربلا مقایسه كنیم. آنها مقام و موقعیت دیگرى دارند. اما آنها را مى توان با شهداى زمان پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) مقایسه كرد. واقعا بعضى از شهدا امروز ما از شهداى زمان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) بالاترند و بعضى شان هم با آنها برابرند.
    حنظله غسیل الملائكه و بقیه شهدا كه در دوران هاى مختلف بودند در زمان ما هزاران نظیر دارند. به هر حال خانواده هاى شهدا خیلى ارزش ‍ دارند.
    توضیح: بخش ششم با استفاده از بیانات مقام معظم رهبرى همراه با حاشیه و مقدارى دخل و تصرف از نظر خوانندگان محترم گذشت.

    بخش هفتم: فنون مداحى



    این بخش از نظر آموزشى بسیار مهم و ارزشمند است. و لذا در خواست داریم كه به دقت مطالعه و در مجالس به كار برده شود. تا همه دریابیم با رعایت نكات فنى در مداحى مجالس اهل بیت (علیهم السلام) زیبا و جذاب خواهد بود. و هیئت ها از بى نظمى و پریشانى نجات پیدا خواهند كرد. این خواسته استعمار است كه در جلسات روضه هر كس هر شكلى خواست مداحى كند هر چیزى دلش مى خواهد بخواند. ما معتقدیم اهل بیت (علیه السلام) منشاء و بنیانگذار نظم و برنامه هستند. از وصایاى مهم امیرالمونین على (علیه السلام) نظم است. فنون مداحى یكى از امتیازات آن نظم بخشیدن به جلسات مداحى و روضه و در نتیجه منظم شدن هئیت مى شود. و هر جا كه نظم حاكم شد یادگیرى و شعور بالا خواهد رفت.
    در این بخش بر آنیم تا فنون زیر را تشریح نمائیم.
    1) فن مجلس خوانى (مجلس شاعرانه و مجلس عالمانه)
    2) فن بین المجلس خوانى
    3) نوحه خوانى
    4) دم خوانى
    5) واحد خوانى
    6) بحر طویل خوانى
    7) زمینه خوانى
    8) شور خوانى
    9) شرر پاشى یا تكه خوانى
    10) قصیده خوانى
    11) مثنوى خوانى
    12) دكلمه خوانى
    13) مرصع خوانى
    14) خود خوانى
    15)ردیف خوانى
    16) غریب خوانى
    17) چارپایه خوانى
    18) تازه خوانى
    19) فن گریز یا پل سازى

    یک) مجلس خوانى



    همانطور كه در مقدمه این بخش ذكر شد مجلس خوانى دو گونه است.
    الف: مداحى شاعرانه
    بعد از اینكه مداح موضوع مداحى را انتخاب كرده كه در چه موضوع یا محورى مدح و مرثیه یا شعر و سخنى اجرا كند به مرحله اجرا، مى رسد. مداحى شاعرانه از اول با شعراست و موضوعات مهم و جالب و ادبى مورد توجه قرار مى گیرد. و اجراى شعر با شواهد داستان و صحنه سازى و معنى كردن و مثال آوردن، تفسیر آمیخته با هنرها و شاهكارها و مضامین و زیبایى هاى ادبى بوده و موضوعات در ادبیات شعر گاهى در هر مصراع پراكنده و مختلف است. به انتخاب بیان، تفهیم، حسن سلیقه بسیار دیده و شنیده ایم. كه مداحى با بیان جذاب یك موضوع و شعر و مضمون حساس ‍ و آتشین داشته ولى به علت عدم جذابیت بیان نتوانسته است تاثیر بگذارد. و لذا به همین علت مضمون را هم ضایع ساخته است.
    ب: مداحى عالمانه
    در اینگونه مداحى شروع مجلس بیشتر با استفاده از دعا، زیارت، خطبه، یا اشعار عربى یا روایات ولایى یا احادیث متناسب موضوع آغاز مى شود. در این بخش از روایات جذاب استفاده مى شود وقتى به روضه مى رسیم. حالات و عواطف و احساسات به حد شورانگیز مى رسد. در مداحى عالمانه بیان و تاثیر و انتخاب زیبایى هاى گفتارى بیشتر پیرامون محورهاى علمى، تاریخى، روایى و اخبارى بوده و رساندن معارف و پیام و درس ‍ مكتبى در نظر مداح است كه با زبان شعر و مرثیه بیان مى شود. در مرثیه بیشتر از مقاتل عربى هستند استفاده مى شود.
    مضامین باید بر گرفته از روایات، احادیث، اخبار تاریخى باشد. در مداحى شاعرانه مداح راحتر و آزاداتر است ولى در مداحى عالمانه مداح باید در احادیث و اخبار و روایات كم و زیاد یا غلو نكند. از معصومین (علیهم السلام) سخنى بدون مدرك و شبهه ناك نقل نكند و قدرت استنباط داشته باشد.
    در مداحى شاعرانه اگر مداح مطالعه و سرمایه معلوماتى در مقاتل نداشته باشد با توضیح شعر مرثیه مى تواند مجلس دارى نماید. اما در مداحى عالمانه گفته ها عمیق تر و تحقیقى و كامل تر بیان شده و از حدى كه در شعر به آن اشاره شده فراتر مى رود. وقتى سخن به این جایگاه مى رسد باید بگوئیم كه مداحى یك مكتب است كه معرفى آن هنر و هنرمند مى خواهد.

    دو) فن بین المجلس خوانى



    همانطور كه از عنوان بحث مشخص مى شود در این قسمت مداح خود آغاز كننده نیست. بلكه بین مجلس از مداح یا سخنران مجلس را تحویل مى گیرد. و چند درجه دارد.
    الف) بلافاصله بعد از واعظ اگر مجلس گرم و آماده است و سخنران روضه خوان و مرثیه خوان قهار باشد دیگر نیاز به مقدمه چینى نیست و باید در همان حال مجلس را اداره كند.
    ب) در بین دعا یا زیارت با ترجمه قسمتى از آن شعر یا روضه مناسب آن را انتخاب كرده كه با شور و حال خاص خوانده مى شود.
    ج) بعد از مداح دیگرى مجلس را تحویل گرفته به همان شكل بند الف باید ادامه دهد. اگر واعظ یا مداح قبلى مجلس را به حد اوج شور و حال نرسانده اند در اینجا اگر مداح مى تواند با فرود آمدن مجلس را گرمى بخشد مقدمه چینى آن هم با شعر خوب مانعى ندارد.
    د) بعد از مداحى مجلس را تحویل میگیریم كه وارد نوحه شده ما در اینجا باید واحد را شروع كنیم یا اگر نوحه به همان سبك داریم. یك یا دو بند و سپس واحد را ادامه دهیم.
    ه) مداح قبل واحد را شروع مى كند مداح بعد باید به همان سبك واحد بخواند كه البته در این خصوص در ردیف خودى بیشتر بحث خواهیم كرد.
    و) مداح قبل تمام مجلس را خود اداره مى كند یعنى شروع، مرثیه، زمینه، نوحه، واحد و شور. سپس مداح بعد وارد مى شود اینجا باید بسیار كوتاه در سه تا پنج دقیقه در شور و حال و اشعار طوفانى مجلس را ادامه و سریع به دعا ختم شود. چون معمولا بعد از روضه و سینه زنى و شور كمتر افراد به روضه پایان مجلس توجه دارند البته این در همه مجالس یكسان نمى باشد. برخى از مجالس مثل بازار هیئت هاى قدیمى بیشتر به روضه آخر مجلس ‍ علاقه دارند.
    تذكر 1: بندهاى مذكور در مجالس مدح هم كارائى دارد. و عزیزان باید در مولودى خوانى هم این قواعد را سر لوحه قرار دهند.
    تذكر 2: مداحان كار كشته در هر كه مجلس را به آنها تحویل دهیم با خواندن چند بیت یا با سخنى یا شورى مجلس را به دلخواه به اوج یا فرود مى آورد. كه این كار هر كسى نیست.

    سه) فن نوحه سرائى و نوحه خوانى



    یكى از مواردى كه در مجالس اهل بیت از دیرباز مرسوم بوده نوحه خوانى بوده و نوحه خوانى در محرم بسیار گسترده مى شود و هر كس با هر تیپ و سلیقه و سطح سواد حتى از افراد بى سواد نوحه هائى را با گوش دادن حفظ و مى خواندند. و مشاهده مى شده كه برخى از نوحه از مضامین بسیار ضعیف و بعضا از تحریف برخوردار بود. و یا هر سال تكرار مى شد. گرچه تكرار برخى از نوحه نه تنها ایرادى ندارد بلكه در پوست و خون مردم است و انصافا دل و قلب هر مستمعى را به خود جذب مى كند مثل:
    امشب شهادت نامه عشاق امضاء مى شود. گلى گم كرده ام مى جویم او را، اى ساقى لب تشنگان اى جان جانانم. و از این قبیل نوحه كه بستگى به عیار اخلاص نوحه سرا و نوحه خوان دارد.
    به بركت انقلاب و دفاع مقدس و توجه ویژه شعراى مذهبى امثال حضرات آقایان حاج غلامرضا سازگار، حاج سید رضا مؤید حاج على انسانى، نوحه ها هر سال از رشد كمى و كیفى خوبى برخوردار بوده است. و مضامین ضمن برخوردارى از روح ادبى از امتیازات دیگر مثل برانگیختن احساس و عاطفه استفاده از مقتل و روضه و زبان حال هاى بسیار جذاب و شورانگیز استفاده مى شود. و هر سال هم از سبك ها و وزن هاى جدید استفاده مى شود. اما در چند سال اخیر متاسفانه برخى از كتب و جزوات به جاى تقویت این مهم به جمع آورى شورهاى با مضامین بسیار ضعیف و برخى هم دون شان اهلبیت و اهانت به ذوات مقدسه اهلبیت (علیه السلام). تشبیه كردن خاندان آل محمد (صلى الله علیه وآله) به گل و بلبل و گیاه و قنارى و استفاده از سبك هاى مبتذل غربى و آهنگ هاى مبتذل آوازه خوان هاى قبل از انقلاب به بهانه جذب چند جوان و استفاده از عبارات شرك آمیز حسین اللهى، رقیه اللهى، زینب اللهى، انا عبدالرقیه، هر چه بادا باد على پرستم من، روى آورده اند و كتب و جزوات هم با كیفیت بسیار پائین و قیمت گزاف به فروش مى رسد. و اسمش را مى گذارند ترویج فرهنگ حسینى یا علوى یا فاطمى پناه مى بریم به خدا. البته انتقاد در این خصوص به نوشتن یك كتاب نیاز دارد. اما امیدواریم عزیزان مداح به این مهم توجه كنند. و عنایت داشته باشند كه نوحه خوان واقعى كیست.
    استاد ارجمند حاج على انسانى در یكى از نوحه هاى جانسوز و نغز اینگونه سروده اند.

    برسى نى سر تو
    پاى نى خواهر تو

    دختران سینه زنان
    نوحه خوان مادر تو

    اولین كسى كه براى اباعبدالله نوحه خوانى كرد. حضرت زهرا (س) بوده و لذا به ارزش این موضوع باید پى برد.
    و نوحه خوان ضمن برخوردارى از اخلاص و صلاحیت اخلاقى و عملى و ظاهرى باید به كیفیت و مضامین نوحه توجه نمایند.
    اما چند نكته راجع به فن نوحه خوانى
    1) نوحه ها باید از مضامین جانسوز برخوردار بوده و دم (پاسخى كه مستمعین مى دهند) هر چه كوتاه تر باشد براى یادگیرى بهتر است و زودتر مجلس نوحه به اوج خود مى رسد.
    2) استفاده از تحریر و تكرار برخى از مضامین باعث حزن و اندوه مى شود و برخى از محافل هم مبدل به گریه و روضه مى شود.
    مثال در یكى از نوحه هاى جانسوز راجع به حضرت رقیه (س)
    زد ز راه كین عدو (زخم قلبم را نمك) (3) تكرار قسمت دوم از خط اول مستمع را آماده مى كند براى شنیدن مصراع دوم

    زد ز راه كین عدو زخم قلبم را نمك
    نام تو مى بردم و او مرا مى زد كتك

    (3)
    یا در نوحه حضرت زهرا (س)
    تو فتادى من نشستم، تو خمیدى من شكستم، از خجالت دیده بستم
    مستحضرید تكرار مضامین مذكور اوج مصائب و دردهاى دل مولا امیرالمومنین (علیه السلام) مى باشد و باعث شدت حزن مردم مى شود.
    3) براى تسلط بر نوحه خوانى نوحه را باید چند بار قبل از مجلس مرور كرد.
    4) جدا از نوحه هایى كه شائبه هتك حرمت اهل بیت (علیهم السلام) است و یا از سبك ها و آوازهاى مطرب استفاده مى شود خوددارى شود.
    5) متناسب با مضامین و موضوع نوحه باید واحد خوانده شود.
    6) اوج و فرود در نوحه خوانى باعث زیبایى نوحه مى شود.
    7) در برخى از نوحه ها و بعضى از شبها مثل شام غریبان، شب شهادت برخى از ائمه اطهار (علیه السلام) در پاسخ و یا بعضى از بندهاى نوحه از مستمع خواسته شود دو دست بر روى سر بیاورند كه در تقویت حزن نوحه خوانى موثر و مفید است.
    ادامه بحث نوحه و دم خوانى
    با توجه به اهمیت نوحه و دم خوانى و پیشنهاد یكى از دوستان در صدد برآمدیم. راجع به این دو عنوان از فنون كمى تخصصى تر بحث نمائیم. و مناسب دیدم از مباحث ارزشمند حاج على انسانى خوشه بچینیم و لذا مطالب ذیل از گفتار ایشان با مقدارى دخل و تصرف مناسب حال این نوشتار از نظر مخاطبان محترم مى گذرد. و با این تك بیت آغاز مى نمائیم.

    دل حسینیه نفس نوحه، طپش سینه زنى است
    دم بگیریم كه عمر همه یك دم باشد

    در رابطه با كلمه ((دم)) و ((نوحه)) كه معمولا هر دو با هم و مترادف هم مى آورند. اما هر كدام معناى خاص خود را دارد. و دو معقوله اى جداى از هم است. ((دم)) را مى شنوند و معمولا مستعمین آن را تكرار مى كنند و پاسخ مى دهند. ولى نوحه به معناى زارى كردن است در اصطلاح كلمه ((دم)) در لغت نامه دهخدا معانى گوناگونى دارد. كه به بعضى اشاره مى شود. ((م)) به معناى نفس و هواى است كه با حركت آلات تنفس در شش ها داخل و خارج مى شود و به آن دم و بازدم مى گویند.
    ((ذكر من هر دم یا حسین هر بازدم یا زینب است))
    سعدى مى فرماید: هر تنفس كه فرو مى رود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات.
    دم به معناى كلام و صدا نیز آمده مثل خجسته دم، فسرده دم.

    دلش پر غم و درد بینم همى
    لبش خشك و دم سرد بینم همى

    (فردوسى)

    دم ز خواهش چون مصفا شد دم عیسى شود
    دست چون شد از طمع كوته ید بیضا شود

    (صائب)

    دم به معناى لحظه دمى به آسایش برآوردن
    هر دم از این باغ برى مى رسد

    (سعدى)
    دم به معناى دعوت، ادعا و لاف و در محاوره مى گویند فلانى دم از مردانگى مى زند.

    بیهوده چرا هر كه زند لاف تجرد
    هر بى پدرى عیسى مریم شدنى نیست

    (صابر همدانى)
    دم در لسان عرب به معناى خون است.
    در نتیجه دم به چند كلام در وزن هاى مختلف عروضى مى گویند كه مداح براى عزاداران و سینه زنان با نواى خاصى مى گویند و با همان شیوه و آهنگ كه مى شنوند به صورت جمعى جواب مى دهند.
    گاهى دیده شده كه دم در دسته هاى عزادارى آنچنان توجه را جلب مى كند كه در كوچه و بازار و خیابان اشخاص رهگذر را هم تحت تاثیر قرار داده و به آنها پیوسته اند و دم مى تواند محور نظم و یكپارچگى از مبدا تا مقصد باشد.
    اگر در سروده ها دقت شود نتایج مثبت فراوانى را به همراه خواهد داشت.
    اما نوحه
    در فرهنگ نوحه به معناى بیان مصیبت و گریه كردن با آواى بلند آمده در لغات هم به معناى آواز ماتم و شیون و گاهى به معناى ندبه، مویه گرى و زارى در عزاى عزیز از دست رفته آمده است.
    چرخ گردون بسى بر آورده است. نوحه و نوحه گر ز معدن سور

    گر بود در مجلسى صد نوحه گر
    آه صاحب درد را باشد اثر

    (عطار)
    كوتاه سخن اینكه دم كار ذاكر است و مداح و نوحه كار مستمع و اگر در چارچوب باشد. شنونده به نوحه كردن تشویق و ترغیب مى شود. و اگر از زاویه حماسى و مكتبى و فخامت زبان كم رنگ باشد اما خاصیت تاثیر گذارى بر عواطف داشته باشد كوشش لازم را به فخامت آن مى دهد.

    یك مرد مانده بود و كران تا كران عدو
    یك تیر مانده بود و جهان تا جهان نشان

    در پایان ((شایسته)) است تا آنجا كه ادب و آداب مى طلبد در اینگونه سروده ها از تعابیر تحقیرآمیز و موهن مطالبى كه در شاءن عزیزان خدا نیست پرهیز شود. در غیر این صورت عمر سروده ها كوتاه خواهد بود و سراینده آن بى پایگاه.

    چهار) فن دم خوانى



    دم خوانى یعنى مداح شعرى آهنگین و موزون را بخواند و مستمع یا با او هم خوانى كند یا با یك مصراع و یك جمله و یا كلمه یا اسم و ذكرى به او پاسخ دهند.
    1) جانم على اى جان جانانم على. مستمع این ذكر را مى گوید و مداح شروع كند بندهایى را در همین وزن مى خواند.
    2) شرف معیار و ایثار حسین است.
    هدف آمال و افكار حسین است در اینجا مستمع آخر شعر را (حسین است) تكرار مى كند.
    3) نشر حقایق را ببین قرآن ناطق را ببین.
    مادر بیا مادر بیا احوال صادق را ببین واویلتا، واویلتا. در این قسمت مستمع با ذكر واویلتا به كمك مداح مى شتابد.
    4) گل رنگ بو ندارد آبى به جوى ندارد روكن به هر كه خواهى گل پشت رو ندارد یابن الحسن یابن الحسن
    مستمع فقط ذكر یابن الحسن را تكرار مى كند البته موارد زیادى از انواع دم وجود دارد كه ما به همین چهار مورد بسنده مى كنیم.
    چند خاصیت دم خوانى
    1) در بین المجلس خوانى بسیار استفاده مى شود و مفید هم واقع مى گردد.
    2) یكى از موفقیت مداح این است كه بتواند از ابتدا مجلس دل و زبان مستمع را با خود همراه كند یعنى از مستمع كار بكشد. و در صحنه مداحى بوده و حواسشان جاى دیگر نباشد. بهترین روش دم خوانى است كه موقعیت را به وجود مى آورد.
    3) براى مداحان تازه كار و نوجوان كه معمولا اضطراب دارند بسیار مفید است صداى مردم با صداى مداح ادغام شده و یك هم خوانى ایجاد مى شود تا مداح تازه كار به تدریج مسلط شود. و در مواقع سكوت با شجاعت و بدون اضطراب به كار خود ادامه دهد.
    4) حسن دیگر این است تا مردم پاسخ یا ذكر را مى گویند مداح در این فاصله تنفس نموده و براى ادامه مجلس آمادگى لازم را كسب مى كند باید توجه داشت اشعارى كه براى دم خوانى انتخاب مى شود. باید ساده، روان، همه فهم و زود فهم باشد. تا بلافاصله مستمع آن را یاد بگیرید و با مداح بخواند و لذا باید مواظب بود در دم خوانى اشعار سنگین الفاظ و تشبیهات مبهم و كلمات خشن و غیر عاطفى نباشد در اینجا روح عاطفى و احساسى باید بیشتر از روح ادبى باشد البته مطلقا از الفاظ ضعیف استفاده نشود.

    پنج) فن واحد خوانى



    واحد معمولا بعد از نوحه خوانده مى شود. و باید از ویژگیهاى ذیل برخوردار باشد.
    الف) شعر واحد آتشین و جانسوز و داراى روح حماسى باشد.
    ب) معمولا اشعار در قالب مثنوى بیشتر در واحد خوانى كارایى دارد.
    ج) استفاده از میان دار مجرب در واحد بسیار موثر است.
    واحد خوانى معمولا سه شكل است.
    1) مداح چند بیت را مستمر خوانده و بعد از چند بیتى با آهنگ مناسب و به مقتضاى حال مجلس سینه زنى پاسخ از مستمع مى گیرد.
    2) مداح هر مصراع یا بیتى را خوانده بدون فاصله مستمع پاسخ مى دهد.
    3) مداح شعرى را به طور كامل اجرا مى كند و در پایان متناسب با وزن همان شعر وارد شور مى شود.
    در واحد خوانى هم فنون بین المجلس خوانى باید مراعات شود.
    تذكر: اگر مستمع خوب و سرحال بود خوب است شعر مرثیه اى و داراى معانى مقتل خوانده شود تا بین سینه زنى اشك هم باشد اگر غیر از این باشد نباید شعر مرثیه اى خوانده شود و بیشتر از اشعار مدحى و ساده استفاده شود.
    ویرایش توسط يادشهيد : 21-12-2011 در ساعت 22:57

  5. #4
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شانزده) فن غریب خوانى


    فن غریب خوانى همانطور كه از عنوان آن مشخص است مداح شخصیت هاى پنهان و غیر معروف را معرفى مى كند بعضى از محافل در شهادت است و برخى از ائمه اطهار (علیه السلام) مانند حضرت باقر، حضرت صادق، حضرت امام هادى، امام حسن عسگرى علیهم السلام، حضرت ام البنین، ام كلثوم، حضرت خدیجه علیهماالسلام یا شهدایى مثل بریر، مسلم بن عوسجه، حبیب، عابس بن شیب، یا اصلا خوانده نمى شود یا كمتر توجه مى شود. دیده شده شب شهادت امام باقر (علیه السلام) مداح با یك غزل توسل به امام زمان (عج) بسیار مختصر در چند دقیقه، اسمى از امام برده و به بهانه علاقه ائمه به روضه حضرت زهرا (س) یا اباعبدالله مجلس را به آن سمت سوق مى دهند. البته منكر این نمى شوم هر مجلس باید با نام ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) ختم شود لیكن حق هر امام معصوم، باید در جایگاه خودش ادا شود.
    عمل ذیل سبب مى شود تا مراثى بعضى ائمه یا شخصیت ها كمتر خوانده شود.
    1) برخى مى گویند شخصیت هاى مذكور آنقدر ماجرا ندارند كه بتوان مدتى در مجلس از آنها مداحى كرد. در صورتیكه این تصور كاملا اشتباه است. براى هر كدام از شهداى كربلا مى توان یك مجلس كامل اداره كرد. براى ائمه غریب هم از چند مجلس فراتر.
    2) عدم آگاهى و اطلاع و توجه برخى شعراى مذهبى به موضوعات و شخصیت هاى غریب، مداحان هم وقتى دیدند شعرى در آن موضوعات گفته نشده یا خیلى كم سروده شده نمى توانند بیشتر از آن بخوانند در این جا لازم است یادآورى نمایم كه شاعر اهلبیت حاج غلامرضا سازگار در همه زمینه ها انصافا سنگ تمام گذاشته و براى ائمه غریب و شخصیت هاى پنهان شعر به اندازه لازم و كافى سروده است. كه نخل میثم 1 و 2 و اشعار متفرقه دیگر ایشان گواه این مدعاست.
    3) علت دیگر ناآگاهى برخى مستمعین و ارزش ندادن و عدم شناخت و تاءثیرپذیرى از مراثى غریب است مثلا آن گریه اى كه برخى از مستمعین براى حضرت عباس (علیه السلام) دارند براى مرثیه امام صادق (علیه السلام) و یا حضرت باقر (علیه السلام) ندارند و این از عدم شناخت و عرفان مستمع است.
    امیدواریم شعرا نسبت به این مهم توجه بیشترى نموده و مداحان هم مطالعات خود را در این خصوص افزایش داده تا مجموع مجالس به نام اهلبیت پرشور و گرم برگزار شود.

    هفده) فن چهارپایه خوانى (چارپایه خوانى)



    مرسوم است وقتى دسته هاى عزادارى در ایام مصیبت وارد بازار یا خیابان مى شوند. در نقاطى پرجمعیت یا مثلا در صحن امام زاده یا مسجد جامع چارپایه اى براى مداح مى گذارند تا بر بالاى آن ایستاده و مردم عزادار را بگریاند. این روش را چارپایه خوانى مى گویند كه ویژگیهایى دارد كه به برخى از آن اشاره مى شود.
    1) در چارپایه خوانى مداح باید آنقدر بر بیان و شعر و گفتار خود اشراف داشته باشد كه حتى یك تپق هم نزند. یعنى كاملا بر اوضاع و احوال محفل مسلط باشد.
    2) مداح باید روانشناس و مستمع شناس باشد. و باید بداند كه چگونه بخواند و از چه بگوید در مردم تاءثیر بیشتر خواهد داشت.
    3) در این فن مداح باید مجلس را سریع به اوج برساند. و زیاد معطل نكند.
    4) اشعارى كه بالاى چارپایه خوانده مى شود بسیار داغ و پرهیجان باشد.
    5) مرثیه انتخابى باید طورى باشد كه صحنه سازى داغ و تصویر نوین داشته باشد.

    هجده) تازه خوانى



    تازه خوانى یكى دیگر از عوامل مهم و تاثیرگذار در مجلس است. بعضى از مداحان چون شناخته شده اند دیگر به فكر تازه خوانى نیستند. فقط نان معروفیت را مى خورند. وقتى نوارهایشان را مى شنویم مى بینیم اكثرا تكرارى مى خوانند یا با كمى تغییر روشن و آهنگ بعضى دیگر با همین شرایط مى بینیم كه اگر شعر و مضمون و مطلب تازه نخوانند خودشان رضایت ندارند لذا زحمت مى كشند كه خداوند بر تعداد و توفیق این گروه مى افزاید.
    البته برخى اشعار و تك بینى ها، دم هاى دو دسته از قدیم الایام خواندن آنها مرسوم بوده و مردم هم با آنها خود گرفته اند و این دسته اشعار مستثنى هستند. نقل:
    اى اهل حرم میر و علمدار نیامد - جوانان بنى هاشم بیایید - گلى گم كرده ام مى جویم او را - امشبى را شه دین در حرمش مهمان است. اینها با گوشت و پوست و خون و مرام و مسلك مردم در آمیخته.
    منظور ما از تازه خوانى استفاده از اشعار و نوحه هاى جدید كه داراى مضامین عالى، روح عاطفى و احساسى و همراه با رعایت اصول و قواعد شعرى مى باشد. متاسفانه برخى مداحان براى پر كردن این خلاء به استماع نوارهاى خواننده هاى معلوم الحال طاغوتى و مبتذل و غنا و حرام روى مى آورند كه مایه تاسف است.

    نوزده) فن گریز و پل سازى



    این فن از فنونى است كه اگر مداح به آن آشنا نباشد و نتواند آن را به خوبى اجرا كند. اذهان مستمعین پراكنده و لذا دیر با موضوع و مضمون ارتباط برقرار مى كنند. و بارها دیده شده گریز و پل سازى مناسب و به جا یكباره مجلس را متحول مى كند این فن به سه صورت انجام مى شود.
    1) از خودخوانى به مدح و مرثیه
    2) از مدح خوانى به مرثیه
    3) از مرثیه به مرثیه دیگر

    یک) از خودخوانى به مدح و مرثیه



    در قسمت اول مداحى درحال خواندن این شعر است.

    یابن الحسن بیا كه حلول محرم است
    شادى به ما حرام شد و ایام ماتم است

    تا جایى كه مى گوید:

    سقا زتشنگان حرم شرمسارند
    خشك ز شعله خجالت او نهر علقمه است

    بر عاشقان سیاحت گلها حرام شد
    خاكم به سر قامت سرو على خم است


    دو) از مدح خوانى به مرثیه



    2) مداح شعرى را در مدح یكى از معصومین (علیه السلام) شروع مى كند. برخى از ابیات شعر اشاراتى به مصیبت شده است. در هر بیت كه مداح آمادگى دارد یا زمینه آن قبلا توسط واعظ یا مداح قبل فراهم شده است.
    از مدح به مرثیه گریز مى زند.
    به مثال ذیل دقت فرمائید در توصیف حضرت زهرا (س)

    على زماه جمالت چو پرده بردارد
    خدا به دیده او جلوه دگر دارد

    چند بیت این قصیده مدح است تا جائى كه مى گوید.

    غمت شكست على را چنانكه در دل شب
    پى جنازه تو دست بر كمر دارد

    در این جا از مدح به مرثیه روضه و مصیبت تشییع جنازه حضرت زهرا (س) اشاره مى شود.
    یا در شعر دیگر

    اى زجمالت فروغ حق متجلى
    خاك مزارت بهشت اهل تولى

    در ادامه

    با كه بگویم كه به جاى مزد رسالت
    سیلى خوردى كنار تربت بابا

    یا راجع به امام صادق (ع)

    اى روى تو قبله خلایق
    یا حضرت كاشف الحقایق

    افسوس كه حرمتت شكستند
    پیوسته دلت ز كینه خستند


    سه) از مرثیه اى به مرثیه دیگر



    مثلا در روضه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) مى خوانیم بدن حضرت سه روز در میان آفتاب ماند. اهل شیعیان آمدند بدن آقا را اول گلباران كردند و سپس با احترام تشیع و به خاك سپرده اند. اما كربلا به جاى گل سنگ و نیزه بر بدن اباعبدالله (ع) زدند.
    یا در روضه امام رضا (ع):
    هنگام جان دادن جوادش را بالاى سرش مشاهده كرد. و امام جواد (علیه السلام) سر پدر را بر روى دامن گرفت اما این قضیه كربلا بر عكس شد. پدر آمد و سرجوان خود را بر روى دامن گرفت.
    یا در روضه حضرت زهرا (س):
    حسنین آمدند روى بدن مادر افتادند امیرالمؤمنین (علیه السلام) با احترام آنها را از بدن مادر جدا كرد.
    اما كربلا وقتى سكینه (س) آمد كنار بدن بابا با تازیانه او را از بدن جدا كردند.

    بخش هشتم: باید و نبایدها در مدایح و مراثى اهل بیت (علیه السلام)



    در مقدمه این بخش توجه برادران عزیز مداح را به ارزش كار مداحى جلب مى نمایم.
    1) مكرر این حدیث را شنیده اید. هر كس بگریاند، گریه كند و یا خود را به گریه بزند بهشت بر او واجب است.
    2) امام صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) علاقه بى حد و حصرى به روضه اجداد خود بویژه آقا اباعبدالله الحسین (علیه السلام) داشته و مرتب مادر حسین (علیه السلام) را مورد عنایت خویش قرار مى دادند كه مشهورترین آنها سید حَمَیرى، كُمیِت اسدى، دِعبل خُزائى مى باشد.
    3) صاحب جواهر (علیه الرحمه) فرمودند سه خط شعر روضه براى اهل بیت (علیه السلام) را با تمام كتب فقهى من جمله جواهر الكلام عوض ‍ مى كنم.
    4) هِمفر جاسوس انگلیسى در ممالك اسلامى در كتاب خاطرات خود با ترجمه دكتر محسن موید، چاپ 1361 اذعان نموده است كه یكى از دشواریهاى استعمار در كشورهاى اسلامى بویژه كشورهاى شیعه نشین برپا داشتن مراسم عزادارى امام حسین (علیه السلام) از سوى شیعه و اجتماعات بزرگ سوگوارى در ماههاى محرم و صفر و ایراد منظم خطابه ها و سخنرانى هایى كه در تقویت و استحاكم مبانى ایمان مسلمین نقش ‍ انكارناپذیر دارند و آنان را به رفتار نیك وامى دارد. و لذا مراكز عزادارى امام حسین (علیه السلام) یا تكایا باید به ویرانه ها مبدل شود. براى این منظور اقداماتى انجام شود. كه به برخى از آنها اشاره مى شود.
    1) وارد كردن بدعت ها و خرافات در جلسات امام حسین (علیه السلام) مثل علم هاى سنگین آهنى.
    تذكر: علم در عزادارى از سنت هاى دینى و حسنه است و به شكل عمودى است و بیرق یا پرچم بر روى آن نصب مى شود. منظور نویسنده از علم، علم هاى چند تیغه آهنى است.
    2) بى محتوى ساختن نوحه ها، اشعار كه باعث مى شود. علما، متدینین و افراد سابقه دار در عزادارى كمتر رغبت كنند به این جلسات بروند و فقط جوانان مى مانند با صدر شور و احساس آنوقت ما اهداف و برنامه هاى بعدى را پیاده مى كنیم.
    3) انتخاب وعاظ و نوحه خوانها یا تعزیه خوان هایى كه سوء سابقه دارند كه در نتیجه علاقه مردم به این جلسات كم مى شود.
    4) چاپ و نشر كتب و جزوات كه حاوى اشعار بى محتوى و دون شاءن اهل بیت علیهم السلام مى باشد.
    5) ایجاد شك و گمان نسبت به جلسات مذهبى و هرگونه جماعات دیگر در كشورهاى اسلامى.
    6) تبلیغ مذاهب من درآوردى براى پیروان تشیع مذهب حسین اللهى در غرب و شمال ایران مذهب على اللهى، در طوس یا خراسان مذهب هشت امامى در اصفهان مذهب صادق اللهى.
    7) تقویت غلات (جمع غلو) در شیعه به بهانه علاقه زاید الوصف به خاندان پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم)
    تذكر: ائمه طاهرین (علیه السلام) بویژه امام صادق (علیه السلام) غلو را به شدت نهى نموده و یكى از خطرات دین هم محسوب مى شود.
    8) ایجاد ابتذال در نوحه سرائى ها و اشاعه فرهنگ غربى (سوت زدن در محافل) به بهانه جذب عده اى و صدها مواردى دیگر. مشارالیه در ادامه یادآور مى شود. كتابى است در انگلیس به نام (اسلام را چگونه نابود كنیم) و آنچه در این كتاب در جهت تخریب دین بویژه در بحث عزادارى امام حسین (علیه السلام) یافته ام عالى به نظر مى رسید كه بهترین و عملى ترین برنامه هایى بود كه من و همكارانم وظیفه داشتیم در ممالك اسلامى انجام دهیم.
    گمان مى كنم اهمیت جایگاه مداحى اهلبیت عصمت و طهارت (علیه السلام) در این مقال نمى گنجد و به این چند بندختم نمى شود. اما براى روشن شدن اذهان كافى به نظر مى رسد. حال با توجه به حساسیت این مهم به بیان بایدها و نبایدها در مداحى آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) مى پردازیم.
    1) بیائیم دست به دست هم دهیم و همگى از اشعار خوب و پرمایه استفاده كنیم. اگر به شعرایى مثل سید حیمرى، فرزدق، دعبل، كمیت و دیگر شعرا و ادباى مذهبى توجه كنیم، مى بینیم سطح شعر مذهبى در گذشته خیلى بالاتر بوده و در نوع خود سخت ترین و محدودترین شعر بوده است و هر شاعرى توانایى سرودن این نوع شعر را بدون كسب سرمایه هاى لازم علمى و معنوى نداشته است. متاسفانه شعراى خوب تا زنده اند مورد توجه قرار نمى گیرند وقتى از دنیا مى روند چاپلوسى ها و تعریف و تمجید شروع مى شود. مگر مرحوم شهریار را نداشتیم آنقدر مشكل داشت. شاعر را مى شناسیم بواسطه صاحبخانه اش با او آشنا شده ام وقتى به دیدنش رفتم در بدترین وضع ممكن بسر مى برد. همین شاعر فقط صدها بیت شعر ناب فقط براى حضرت معصومه (س) سروده است و هزاران بیت شعر براى سایر اهلبیت كه حتى قدرت چاپ شعرش را ندارد. اما هر سال محرم كه فرا مى رسد صدها جزوه جیبى و كوچكتر با صدها عنوان دارد وارد بازار مى شود.
    كه غیر از چند جزوه انگشت شمار بقیه اصلا قابل ارائه در مجالس اهل بیت نیست. عموم آنها توسط مداحان سرشناس خوانده و نوار و سى دى آن در سطح كشور تكثیر و در اختیار مردم است شما را به خدا چه كسى باید بهداد وضع چاپ و نشر شعر برسد. مگر نخل میثم سازگار، دل سنگ آب شد انسانى دیوان هاى موید، چه عیبى دارد كه همه باید اشعار بى محتوى بخوانیم. مى گویند مردم شعر محاوره اى فولكور (فولك ور) را بیشتر مى پسندند چه كسى باید سطح فكر مردم را بالا ببرد البته در شعر محاوره اى هم ما اشعار پر محتوى و جانسوز همراه با عاطفه داریم. مثل اشعار حاج احمد آرونى، حاج قاسم ملكى، شیهد غلامعلى رجبى، جانباز عزیز محمود ژولیده حتى بعضى از اشعار حاج على انساین و حاج غلامرضا سازگار اما همین هایى كه داراى محتوى است یا خوانده نمى شود یا كمتر خوانده مى شود.
    مقام معظم رهبرى در یكى از دیدارهاى خود با مداحان فرمودند:
    ((توصیف جسمى معصومین مثل وصف زلف و ابرو و دهان و چشم... یك طرف قضیه است مهمتر از همه ذكر معارف و فضائل اخلاقى و روحانى آنان است كه لازم است بیان گردد و آن جلوه هایى از زندگى آن كه به ما درس اخلاق و دین مى دهد را باید بازگو گردد.))
    وقتى این شعر را براى یك پزشك مسیحى قرائت كردم. گفت حقیقتا امام و پیشواى بر حق جامعه امیرالمؤمنین و همسر و فرزندان او هستند.

    مى زند پس لب او كاسه شیر
    مى كند چشم اشارت به اسیر

    یا درباره حضرت زهرا (س)

    این شنید ستم كه آن گلدسته باغ عفاف
    جامه نو را به سائل مى دهد شام زفاف

    این عمل ثانى ندارد در جهان بى اختلاف
    جز على كه داد شمشیرش به دشمن در مصاف

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روش های برتر مطالعه برای کنکور
    توسط vorojax در انجمن مباحث درسی و دانشگاهی و آموزش عالی
    پاسخ: 31
    آخرين نوشته: 03-02-2012, 04:24

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه