سقوط ارزش پول ملی و نزدیکی قشر متوسط به فقر
باشرایط کنونی باز هم بگوییم دلار گران شده است یا باید گفت ریال بی ارزش شده است؟ آیا با شواهد کنونی اقتصاد ایران،دولت توانسته به واسطه دادن یارانه نقدی ،وضع قشر ضعیف جامعه را بهبود ببخشد؟ حتی نگاهی خوش بینانه هم،بالا رفتن قیمت دلار را دلیل افت۲۰ تا ۳۰ درصدی ارزش پول ملی کشور و کاهش قدرت خرید مردم طی یک سال گذشته میداند.
گروه اقتصادی،حمیدرضا طهماسبی پور- صعود قیمت ارز در ایران یک سال است که شدت گرفته و همچنان می تازد؛ درست درهمین ایام، نسبت وشدت وعده ها برای کنترل بازار به مرور کاسته شد و کار به جایی رسید که کم کم سکوتی سئوال برانگیز از سوی مسئولان این حوزه دیده شد.
در روزهای جاری سکوت مدیر کل بانک مرکزی در حالی است که وی طی ماه های گذشته وعده های بلند بالایی برای کنترل نرخ ارز و طلا داده بود.او درسال داغ ارز و طلا خود محور ازمون و خطای دولتی در بازار بوده و بارها تاکید کرده که در این میدان می ماند و می جنگد؛حال آنکه جنگی در کار نیست و او خود با سیاستگذاری های مقطعی کنترل بازار به این موضوعات دامن زده بود.
به نظر می رسد او در مقابل انتقادهای منطقی و مدلل کارشناسان حرفی برای گفتن ندارد و این روزها کار سخنرانی را به دیگر مسئولین محول کرده و تنها نگاه کردن به آلودگی های شهر تهران از برج فیروزه ای میرداماد را ترجیح داده است.
سیاست ورود چند وقت یکبار بانک مرکزی به بازار و عرضه دلار و سکه و اعلام اینکه نرخ ها را شکست خواهند داد ،دیگر برای بازاریان و دلالان و سفته بازان بازار طلا و ارز امری روشن است و به نوعی بازار دست بانک مرکزی را خوانده و دیگر بر این تصمیم ها وقعی نمی نهد و حتی از عرضه های سکه و طلا سودی مضاعف را به جیب می زند.
نقش سیاست گذاری ها در گرانی ارز و طلا
در این شرایط دو دلیل عمده ای که علاوه بر ضعف در مدیریت بازار مطرح است،به اجرای قانون هدفمندی یارانه ها و ابلاغ بسته پولی سال 90 اشاره داردو آنها را اصلی ترین دلایل افزایش قیمت سال جاری بر می شمارد تا در یابیم زنجیره ای از مشکلات وضع کنونی را پدید آورده و شخص محمود بهمنی یکی از اشکالات در این چرخه است.
طی سال 90 با توجه به کاهش نرخ سود سپرده گذاری درازمدت ،به طور غیرمنطقی و غیر واقعی جاذبه سپرده گذاری در بانک ها کاهش یافت تا نقدینگی 300 تا 350 هزار میلیارد تومانی به ناگاه و به شکلی سرگردان وارد بازارهایی کاذب شود و روند بازارهایی چون دلار و طلا را تغییر دهد.
هر چند که بخشی از این نقدینگی سرگردان به بورس رفت ،اما از آنجا که بورس قدرت محدودی داشت،همه سرمایههای سرگردان جذب این بازار متلاطم نشد تا فرصت های بهتر پیدا شود.
اینگونه بود که به دلیل نرخ تورم(پس از هدفمندی) سرمایه داران راه حفظ سرمایه هایشان را در بازار فلزات گرانبها و ارز دیدند و با ورود به این عرصه به آتش بازی طلا و ارز در کشور دامن زدند.
این موضوع در حالی رخ داد که قدرت خرید دلار (در دنیا) به دلیل بحران اقتصادی آمریکا به شدت کاهش پیدا کرده بود و حتی در مقاطعی طلا در دنیا ارزان شده بود ،اما در ایران دلار و طلا اعتبارشان را حفظ کردند.
بر این اساس و در تحلیل ماجرای نوسان دلار و طلا در بازار ایران باید نیاز واردکنندگان به دلار را دلیل اصلی حفظ ارزش این واحد پولی رو به افول در دنیا تحلیل کرد، چرا که در این وضعیت بود که مردم به بازار آمدند و از دلار به عنوان کالایی سرمایه ای استفاده کردند و دلار به گونه ای شد که گرانتر از همیشه و در مرز 1600 تومان قرار گرفت.
هجوم قشرهای مختلف مردم که تا سال قبل سرمایه هایشان در بانک ها ذخیره بود،باعث شد تا تقاضای بالا در مقابل عرضه سودجویانه دلالان بازار ،رکوردهای بی سابقه را در کمتر از چند روز بزند و دلار را از حدود 1250 تومان به 1600 تومان برساند.
فقر تدریجی و دیدگاهی معکوس
در چنین شرایطی یک سئوال باقی است؛ درحالی که روند افزایش قیمتی دلار باعث تضعیف قدرت خرید ایرانی ها در عرصه جهانی می شود چرا کسی به اصل ماجرا توجهی نشان نمیدهد و دیدگاهی معکوس به تضعیف ارزش پول ملی داریم ؟درست است که قیمت دلار بالا رفته، اما این افزایش در قبال چه بوده که نسبت بدان بی تفاوتیم و تاثیراتش را نمیجوییم؟ ارزش ریال ایران دربرابر ارزهای جهانی از دست می رود و در این میان اقشار مختلف جامعه درگیر فقری تدریجی می شوند.
از یک سو تورم دو رقمی پس از هدفمندی یارانه و از سوی دیگر تورم قیمت محصولات پایه تولید و مصرف (به واسطه افزایش نرخ دلار و گران تر شدن واردات) را شاهد هستیم اما در مقابل،هیچ رشد درآمدی برای مردم به ثبت نرسیده و تنها از 40 هزار تومان یارانه ای یاد می شود که با افزایش حامل های انرژی در همان بدو ماجرا خرج شده فرش می شد!
در یک کلام با نگاهی خوش بینانه ،بالا رفتن قیمت دلار باعث شده تا ارزش پول ملی ،دست کم بین 20 تا 30 درصد طی یک سال کاهش یابد .
اینگونه است که ارزش حقوق کارمندان که پس از هدفمندی یارانه ها حدود 15 درصد افت ارزش یافته بود تاثیر پذیر از شرایط شده و تدریجا جامعه را به فقری خاموش فرو برده است.
حال باز هم می گوییم دلار گران شده است یا باید بگوییم ریال بی ارزش شده است؟آیا با این نتایج ،دولت توانسته با یارانه نقدی وضع قشر ضعیف جامعه را بهبود ببخشد؟
آیا کم ارزش شدن ارزش درآمد،سرمایه و پس انداز مردم به واسطه افت ارزش پول ملی می تواند با ماهی 40 هزار تومان جبران شود یا باز هم گفته خواهد شد قشری از جامعه از این بارانه منتفع شده اند.
آیا بهتر نیست واقعیت را ببینیم و سقوط قشر متوسط جامعه از دهک های بالا به پایین را ببینیم و پیش از خالی شدن جیب قشر متوسط و نزول درجه تا قشر ضعیف به فکر چاره باشیم و بانک مرکزی را از ادامه این رفتارهای خطرناک باز دارند.
ای کاش دولت باور کند که راه آزمون و خطا در دوران برتری علم و اندیشه کارساز نیست و با ادامه این روند نمی تواند نفع عمومی را تامین کند.
ای کاش دولت هم درست نویسی را تمرین کند و ببیند که دلار گران نشده،بلکه ریال ارزشش را از دست داده است!