صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 76

موضوع: گفتگوهای تنهایی (نوشته های دکتر شریعتی)

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گفتگوهای تنهایی (نوشته های دکتر شریعتی)



    گفتگوهای تنهایی (نوشته های دکتر شریعتی)




    چقدر با همه ی حرف ها بیگانه شده ام!کجایم؟همچون پرنده ای بلند پرواز بر فراز همه ی شعرها و عشق ها،همه ی فهم ها و حرف ها چرخ می خورم.
    دلم حلقوم تشنه ای است در زیر باران بهارینی که از غیب بر زمین فرو می کوبد.می بارد و می بارد.هر قطره ای کلمه ای چه زلال،چه خوب!

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/352)




    شگفتا!وقتی که بود،نمی دیدم.وقتی می خواند،نمی شنیدم.وقتی دیدم که نبود.وقتی شنیدم که نخواند.
    چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد،تشنه ی آتش باشی و نه آب؛و چشمه که خشکید،چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی بخار شد و به هوا رفت؛و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید،تو تشنه ی آب گردی و نه تشنه ی آتش.و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود،از غم نبودن تو می گداخت!

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/141)

    rahgozare-eshgh.blogfa.com
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    در عشق رقیب منفور است و در دوست داشتن است که "هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند"؛
    که حسد شاخصه ی عشق است چه،عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید؛
    و اگر ربود،با هر دو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد.
    و دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است.
    یک ابدیت بی مرز است.از جنس این عالم نیست!

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/108)



    چه بسیار دل هایی که می پرستند و نیکی می ورزند و پرستش و تقوا و نیکی نیز در آن ها زشت و آلوده و پلید است؛
    و چه دل ها که عشق می ورزند و گناه می کنند و خطا،
    و هوس و گناه و خطا نیز در آن ها زیبا و پاک و زلال است.

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/147)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  4. #3
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    عشق،لذت جستن است؛و دوست داشتن،پناه جستن. عشق غذا خوردن یک گرسنه است

    و دوست داشتن "همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن" است.

    " دکتر علی شریعتی"
    (کویر/109)



    و تو آموختی که آن چه دو روح خویشاوند را در غربت این آسمان و زمین بی درد،
    دردمند می دارد و نیازمند بی تاب یکدیگر می سازد،

    دوست داشتن است؛و من در نگاه تو ای خویشاوند بزرگ من،
    ای که در سیمایت هراس غربت پیدا بود و در ارتعاش پراضطراب سخنت شوق فرار پدیدار!
    دیدم که تبعیدی این زمینی و قربانی معصوم این زمان.

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/154)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  5. #4
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    به سه چیز تکیه نکن
    غرور ، دروغ و عشق
    آدم با غرور می تازد
    با دروغ می بازد
    و با عشق میمیرد

  6. #5
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    و من در آن تیغه ی مرموز و ناپیدای نگاه تو که از عمق چشمان پر غوغایت،
    آن من پنهان شده در عمق خویشتنم را خبر می کرد و در گوشش قصه های آشنایی می سرود،
    خواندم که تو نیز،ای "در وطن خویش غریب"،هموطن منی و ما ساکنان سرزمین دیگریم و بیهوده اینجا آمده ایم؛
    و همچون مرغان ناتوانی،طوفان دیوانه ی عدم تو را در زیر این سقف ساده ی بسیار نقش بیگانه افکنده است؛
    و چهره ی آشنای تو را در انبوه قیافه ی راحت و بی اضطراب خلایق بازشناختم و محتاج تو شدم و بوی خوش دوست داشتن،
    مشام "بودن"م را پر کرد و هوای دوست داشتن،فضای خالی جانم را سرشار کرد و در "داشتن تو" آرام گرفتم.

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/154)



    چرا این راه را با من آغاز نمی کنی؟چرا چیزی نمی گویی؟چرا دستم را رها می کنی؟چرا پریشانی؟
    چرا می گریی؟مرا تنها رها مکن.

    راهی را که تو از رفتن عاجزی،چگونه من،من که یک گام بی تو برنگرفته ام،
    من که یک لحظه دستم را از دست تو برنداشته ام،من که هرگز بی تو نبوده ام،می توانم بی تو تنها بروم؟
    چگونه؟من بی تو راه رفتن را نمی دانم،نمی توانم.
    مرا تنها مگذار! مرا به که می سپاری؟چیزی بگو!

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/163،164)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  7. #6
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض



    عشق گاه جا به جا می شود و گاه سرد می شود و گاه می سوزاند.

    اما دوست داشتن از جای خویش،از کنار دوست خویش بر نمی خیزد؛
    سرد نمی شود که داغ نیست؛نمی سوزاند که سوزاننده نیست.
    عشق رو به جانب خود دارد؛خودخواه است و "خودپا" و حسود،و معشوق را برای خود می پرستد و می ستاید.

    اما دوست داشتن رو به جانب دوست دارد؛دوست خواه است و دوست پا و خود را برای دوست می خواهد و او را برای او دوست می دارد و خود در میانه نیست.

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/115)






    چه شبی است!

    چه لحظه های سبک و مهربان و لطیفی!


    گویی در فضایی پر از شراب نفس می زنم.گویی در زیر باران نرم فرشتگان نشسته ام.
    می بارد و می بارد و هر لحظه بیشتر نیرو می گیرد.
    هر قطره اش فرشته ای است که از آسمان بر سرم فرود می آید.چه می دانم؟
    خداست که دارد یک ریز غزل می سراید؛غزل های عاشقانه ی مهربان و پرنوازش.
    هر قطره ی این باران کلمه ای از آن سرودهاست.

    " دکتر علی شریعتی"
    (کویر/280)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  8. #7
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    پروانه ی من،پس از یک عمر شب تیره که در خلوت خویش به انتظار آمدنش می گداختم،
    ذوب می شدم و از جان خویش،از تن خویش می سوختم تا به تنهایی گریانم درآید،آمد.
    آمد،اما در خواب؛اما ننشسته رفت؛از پیش من گریخت.تا بیدار شدم،نبود.
    اگر خواب نبودم نیامده بود.اگر بیدار شده بودم،نمی گذاشتمش برود.فرمان نیایش،اقتدار نیاز،
    سلطنت آمرانه و پرجلال دوست داشتن نگهش می داشت؛اسیرش می کرد؛نمی گذاشت برود.

    نه،پروانه ی من گریخت...به شتاب یک شوق،به سبکباری یک خیال،به پریشانی یک آرزوی آشفته...
    چه می دانم چگونه؟از تنهایی اتاق گریختم.
    خود را در پی او به در خانه رساندم.
    گشودم.

    بیرون را نگریستم:

    کویر...آسمان...سکوت...!

    این سه همسایه ی همیشگی من،همچنان در آستانه ی خانه ام به انتظار ایستاده بودند.
    کویر،افق در افق،تا چشم کار می کرد،در پیش رویم دامن کشیده بود و از همه سو تا بی نهایت دور رفته بود،
    سوخته و تافته،غمگین و پرسراب؛و آسمان بر بالای سرم ایستاده،
    سکوت کرده بود؛زلال،آبی و پرآفتاب!


    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/355)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  9. #8
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    در "تصور بودن تو در این غربت" آسودم و شکیبایی ام را در زیر صخره ی بی رحم و سنگین "زیستن" که بر سینه ام افتاده است،
    به نیروی "آگاهی من به حضور تو در زیر همین سقف کوتاه و بی دردی که بر سرم ایستاده است"،
    نیرو گرفت و دم زدن را و بودن را و حضور خویشتن را و غربت را و تنهایی دردناک در انبوه جمعیت را
    و سکوت رنج آور در بحبوحه ی هیاهو را و بی کسی هراس آور در ازدحام همه کس را و اسارت در
    دیگران را و پنهان شدن در خویشتن را و خفقان نگفتن ها را و عقده ی ننوشتن ها را و مجهول ماندن
    در پس پرده ی زشت آوازه ها را و بیگانه ماندن در جمع شوم آشنایی ها و آتش پرگداز انتظارهای بی حاصل را،
    که این همه را چشمان هوشیار تو در من دید و زبان الهام تو از آن همه آگاهم کرد؛
    همه را و همه را با تسلیت مقدس و اعجازگر این که "می دانستم تو هستی"،
    در خود فرو می خوردم و در زیر این آوار غم بر پا می ایستادم و می رفتم و دم می زدم و زنده می ماندم!

    و اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم
    که با هر "نفس"،"گامی" به تو نزدیک تر می شوم و...

    ...این زندگی من است!


    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/154،155)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  10. #9
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نمی دانی گریستن برای کسی که حدقه ی چشمش جز دو حفره ی عمیق و بزرگ پر خاک نیست،
    چه رنج آور است!چه می گویم؟رنج؟درد؟سخت؟این کلمات از آن زنده هاست؛
    از آن دنیای پر از توانستن،پر از بودن و پر از زندگی کردن است.
    اینجا هیچ کلمه ای یارای حرفی ندارد.
    هیچ کلمه ای،هیچ زبانی،کاری از دستش ساخته نیست.چه بگویم؟جز همین اندازه که مرا مرنجان،در اینجا مرنجان!

    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/120)



    در اینجا من همواره نگران توأم.
    جز به این نمی اندیشم که نکند که در برابر آتش،آن گاه که تنها چشم بر شعله های پرنشاط و بازیگر آتش دوخته ای و مرغان خیالت بر گرد سرت در پروازند و یکایک برایت قصه ای ساز کرده اند،
    ناگهان لبان سیراب و چشمان براق و چهره ی شاداب و جوان و سرشار از زندگی ات از قصه ای تلخ بپژمرد.
    من از اینجا نباید جز قلقلک پیاپی خاطره های شیرین و آرزوهای وسوسه انگیز آمیخته با شرم و شوق و نوازش،در تو حالتی دیگر ببینم.مرا در اینجا،در تنهایی جاوید و ساکتم آرام بگذار!تو بیست سال دیگر بی من باید دست در آغوش لحظات سرشار از بودن و زندگی کردن؛باشی و زندگی کنی...باشی و زندگی کنی...

    آری،باشی و زندگی کنی...که دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله ی عشق های بلند،پایین نخواهم آورد!


    " دکتر علی شریعتی"

    (کویر/120،121)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  11. #10
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ای زینب!

    ای زبان علی در کام؛ای رسالت حسین بر دوش!

    زینب!

    با ما سخن بگو.
    مگو که بر شما چه گذشت؛مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی؛
    مگو که جنایت آن جا تا به کجا رسید؛
    مگو که خداوند،آن روز،عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی که آفریده است،
    یک جا،در ساحل فرات،و بر روی ریگزارهای تفتیده ی بیابان طف،چگونه به نمایش آورد،
    و بر فرشتگان عرضه کرد؛تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده می کردند...!


    آری،زینب!

    مگو که در آنجا بر شما چه رفت،مگو که دشمنانتان چه کردند،دوستانتان چه کردند...؟!

    آری ای پیامبر انقلاب حسین!

    ما می دانیم،
    ما همه را شنیده ایم،تو پیام کربلا را،پیام شهیدان را به درستی گزارده ای،
    تو شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی؛
    همچون برادرت که با قطره قطره ی خون خویش سخن می گفت!

    " دکتر علی شریعتی"

    (نیایش/133)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

صفحه 1 از 8 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. گزیده ای از سخنان زیبای دکتر شریعتی
    توسط dendelak در انجمن متفرقه موبایل و تبلت
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 14-01-2012, 10:02
  2. «نوابغ فقه و حديث»
    توسط يادشهيد در انجمن شخصيت های مرتبط با جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-01-2012, 14:57
  3. تاثیر دکتر شریعتی بر متفکران مصر
    توسط javadkhan در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-10-2011, 12:47
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 23-08-2011, 17:51
  5. پنجاه خاطره از شهید دکتر مصطفی چمران
    توسط محبّ الزهراء در انجمن جبهه و جنگ
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 28-10-2010, 17:25

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه