پس از ظهور کسی هم گناه می کند؟
در جواب سؤال فوق باید گفت که بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه ، مانند قبل از ظهور اختیار باقى است و براى انسان امکان گناه کردن مى باشد و این مطلبى است مسلم از نظر ادله عقلى و نقلى.
ادله عقلى:
الف) انسان موجودى است که ذاتا مختار در افعالش مى باشد که یک امر وجدانى است که اگر انسان در خود تأمل کند این مطلب را درک مى کند. به قول مولوى:
این که گوئى این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است اى صنم
و در قرآن کریم هم آیات متعددى ارشاد به این حکم عقل دارند مانند «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر بگو حق از پروردگارتان است پس هر که بخواهد ایمان بیاورد و هر که بخواهد انکار کند و ما هیچ دلیلى بر اینکه بعد از ظهور ماهیت انسان متبدل مى شود و از او سلب اختیار مى شود نداریم علاوه بر اینکه به حکم عقل انقلاب و تبدل در ماهیت محال است.
ب) یکى از اصول دین ما معاد است که ما معتقدیم قیامت براى تمام افراد از اول هستى تا به آخر حتى براى پیامبران و ائمه (ع) ثابت است و هیچ استثنائى در بین نیست و روشن است که مسئله قیامت و ثواب و عقاب فرع صحت تکلیف است و تکلیف متفرع بر اختیار است.
ادله نقلى:
الف) خطابات در قرآن کریم یا با لفظ ناس (مردم) است مانند «یا ایها الناس» و یا با مؤمنین مانند «یا ایها الذین آمنوا» و لفظ ناس شامل تمام افراد مى شود و هیچ دلیلى هم بر تخصص نداریم. و نسبت به خطاب «الذین آمنوا» یا افراد و انسانهاى پس از ظهور ایمان مى آوردند که مشمول این خطابات و تکالیف هستند و یا ایمان نمى آورند که باز هم نشانگر اختیار و امکان گناه براى آنان است و هیچ دلیلى بر تخصیص و خروج آن افراد از تحت این خطابات نداریم.
ب) روایات که در این زمینه زیاد است. اولا روایاتى که به صورت عام دلالت مى کند که شرع و دین حضرت محمد صلى الله علیه و آله تا روز قیامت مستمر است و اینکه حلال و حرام دین اسلام تا قیامت استمرار دارد: قال رسول الله صلى الله علیه و آله: حلال محمد حلال الى یوم القیامه و حرام محمد حرام الى یوم القیامه پس حلال و حرام هاى دین اسلام تا قیامت استمرار دارند و روشن است که وجود حلال و حرام منوط بر اختیار انسان است. ثانیا روایاتى که به صورت خاص دلالت مى کند که بعد از ظهور، احکام الهى باقى است.
شبهه اى که در این جا ممکن است مطرح شود این است که در روایات زیادى وارد شده که در زمان ظهور حضرت، جهان پر از عدل و داد مى شود و ظلم و جور کلا مرتفع مى شود.
قال الباقر علیه السلام: «یملأ الارض عدلا»
و اینکه در آن زمان هیچ ظلمى نمى شود،
«و ارتفع فى ایامه الجور» در زمان حضرت، ظلم کلا از بین مى رود.
خوب به مقتضاى این روایات اگر زمان ظهور همه جا عدل است و هیچ ظلمى محقق نمى شود معنایش این است که امکان گناه نیست چون گناه بزرگترین ظلم است. لیکن در جواب مى گوئیم این روایات نه فقط دلالت بر عدم امکان گناه و بى اختیار بودن انسان نمى کند بلکه کاملا عکس مطلب را اثبات یعنى دلالت بر وجود اختیار و امکان گناه مى کند که این مطلب نیاز به توضیح دارد.اولا مى دانیم که مقصود از عدل در این روایات عدل در مقابل ظلم است نه عدل تکوینى که در نظام هستى است که «بالعدل قامت السماوات و الارضون»
و این معناى از عدل، در جایى امکان تحقق دارد که امکان ظلم باشد چون به اصطلاح علما منطق رابطه ظلم و عدل رابطه ملکه و عدم ملکه است که در جائى مى توان گفت فعل عادلانه است که امکان ظالمانه بودنش باشد و اگر در جائى امکان ظلم نباشد و انسان مجبور به یکطرف باشد دیگر اطلاق عدل معنا ندارد. پس اینکه معصومین علیهم السلام مى فرمایند «یملأ الارض عدلا» خود دلالت دارد که امکان ظلم هم هست و چون اساسا موضوع عدل و ظلم تشریعى در افعال اختیارى انسان معنا دارد پس اختیار هم باقى است.
نکته مهم دیگر این است که اختیار داشتن انسان بدین معنا نیست که حتما باید ظلم و گناه کند آنچه مثبت اختیار است امکان گناه و ظلم است نه تحقق گناه. ممکن است بفرمائید که اگر در آن زمان هم مثل این زمان امکان ظلم و گناه هست پس چرا ظلم نمى شود؟ در جواب مى گوئیم: جواب این سؤال به صورت بسیار زیبا در روایاتى که خصائص آن زمان را بیان مى نماید وارد شده مى دانیم که ریشه گناه غلبه کردن هواى نفس بر عقل و خرد است و اگر انسان تابع عقل باشد و بر عواقب گناه بیندیشد هرگز گناه نمى کند و در روایات وارد شده که در آن زمان عقل انسان ها کامل مى گردد.
و على علیه السلام مى فرماید: «یعرض الهوى على الهدى» گفته شده منظور از هدى در اینجا بقرینه ما بعد کلام حضرت عقل است که خوبى و بدى افعال را درک مى کند.
پس در آن زمان چون عقول کامل مى شود و هواى نفس تابع عقل مى گردد کسى به کسى ظلم نمى کند گرچه امکان ظلم و گناه هست و اختیار هم باقى است. البته هرچند ظلم به دیگران در حکومت عدل حضرت جائى ندارد اما گناه شخصى و ظلم به نفس ممکن است. به ویژه رسیدن به اوج کمال و فهم و ترقى در حکومت جهانى حضرت به تدریج است نه یکباره لذا در ابتداى حکومت، اهل کتاب با اعتقاد خودشان تحت حکومت حضرت زندگى مى کنند و با آنان مدارا مى شود و به تدریج آنان هم مسلمان مى شود.
«اللهم ارنا الطلعه الرشیده و الغره الحمیده»
تخلصی از: توحید شیخ صدوق، باب 59 و بحارالانوار ج 52 و امامت و رهبرى، محمد حسین مختارى مازندرانى