نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: سيدحسني از منظر روايات

  1. #1
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض سيدحسني از منظر روايات

    سيدحسني از منظر روايات

    پرداختن به مباحث مهدویت و علائم ظهور، از جمله مسایلی است كه در رفع بسیاری از سوالات و شبهات موجود جامعه موثر خواهد بود در بین احادیث مهدویت تعدادی از روایات به بحث علائم ظهور اختصاص دارد كه در میان آنها برخی به بحث درباره «سیدحسنی» پرداخته شده است با توجه به فضای پیش آمده در جامعه در موضوع مهدویت و پررنگ شدن بحث درباره مصادیق و شخصیت‌های مورد اشاره روایات مقاله‌ای در این باب از فصلنامه موعود انتظار شماره 31 تقدیم خوانندگان محترم می‌گردد.

    ضرورت بحث
    امروزه سخن از منجی آخرالزمان و دادگستر جهان، زبان هر دوست و دشمن است. دوستان، مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن دولت یار هستند و دشمنان، درصدد ایجاد مانع بر سر راه ظهور مظهر عدالت، حامی مستضعفان و درهم كوبنده مستكبرانند، آنان كه می‌دانند با طلوع خورشید عدالت، دیگر جایی برای چپاول، غارت، ظلم و ستم، باقی نخواهد ماند.
    یكی از راه‌های مقابله با مهدویت، ایجاد انحراف در این آموزه اصیل اسلامی است. چند سال قبل در اسرائیل، مراكزی تشكیل شد تا به تحقیق درباره مهدویت به باور مسلمانان درباره منجی آخرالزمان بپردازند. آنان روایات را بررسی می‌كنند كه یكی از نتیجه‌های این بررسی‌ها، پیدایش افرادی است كه خود را نایب امام زمان علیه السلام، فرزند آن حضرت، یمانی، سید خراسانی و... می‌نامند. چندی پیش شخصی ادعا كرده بود كه «سید حسنی» است و برخی روزنامه‌های آمریكا با او مصاحبه كردند. ادعا این بود كه این آقا، سیدحسنی و امام دوازدهم است؛ او فرزند امام زمان است و اول او ظهور می‌كند و پس از وی پدرش (امام سیزدهم) ظهور خواهد كرد. مستند این آقا برخی روایات بود. اگر درباره روایات و این گونه مباحث شناخت كافی و لازم را داشته باشیم، با قدرت و سرعت بیشتری می‌توانیم از این گونه انحرافات جلوگیری كرده و به روشنگری و ایجاد بصیرت در جامعه بپردازیم.

    نگرشی به روایات سیدحسنی
    بیشتر روایاتی كه درباره «حسنی» وارده شده،ضعیف است و برخی نیز از نظر متن دچار اشكالند؛ لذا آنچه می‌توان از مجموع این روایات به دست آورد، این است كه وجود و خروج شخصی به نام «حسنی» از جمله علائم ظهور است؛ اما دیگر ویژگی ها و خصوصیات وی با توجه به ضعف روایات، قابل اعتماد نیست. در كتب روایی، روایات فراوانی درباره موضوع مهدویت ذكر شده است. برخی تعداد آنها را بالغ بر 7000 روایت دانسته‌اند كه این تعداد از نظر ما صحیح نیست. بنابر آنچه در كتاب «معجم احادیث الامام المهدی» آوردیم تعداد آنها 1436 یا 1439 روایت است. آیاتی كه بر حسب تاویل یا تفسیر، مرتبط با مهدویت می‌شوند نیز حدود 400 آیه است؛ پس در مجموع، بالغ بر 1840 آیه و روایت در این زمینه وجود دارد.
    از مجموع روایات فوق، حدود سیصد روایت، دركتب اربعه آمده است كه بیشتر آن ها در «كافی» و «من لایحضره الفقیه» ذكر شده، البته قسمتی از آن در تهذیب، و در استبصار هم به صورت نادر آمده است. در این میان، هفت یا هشت روایت به موضوع «سید حسنی» پرداخته اند [1] كه در این نوشتار بحث خواهیم كرد.
    روش بحث
    برای ارائه این بحث، ابتدا به سراغ كتب اربعه رفته و به كنكاش روایات موضوع مورد بحث می‌پردازیم. پس از دستیابی به روایات، به برخی از شروع كتب اربعه مراجعه كرده و به بعضی از اقوال و آرا اشاره می‌كنیم. برای تكمیل بحث، از كتب معتبر و دست اول شیعه نیز استفاده خواهیم كرد. اگر روایات مذكور در كتب اهل سنت نیز آمده باشد- فقط برای آشنایی با آنها - به آن مراجعه می‌كنیم.
    در ادامه به بررسی سند روایات می‌پردازیم و سپس دلالت روایات را مورد دقت و تامل قرار خواهیم داد. در پایان نیز به جمع بندی مباحث و اخذ نتیجه می‌پردازیم.

    روایات درباره «سیدحسنی»
    روایت اول: یعقوب سراج از امام صادق(ع) پرسید: «گشایش شیعیان شما چه زمانی است؟» حضرت فرمود: «وقتی بین بنی عباس اختلاف بیفتد و سلطنت آنها سست شود و در آنها طمع كند كسی كه در این سطح نیست (كه به تسخیر حكومت بپردازند) عرب، از حكومت سرپیچی می‌كنند و هر صاحب قدرتی وارد میدان می‌شود، شامی ظهور می‌كند و یمانی رو می‌كند، و حسنی حركت می‌كند و صاحب الامر از مدینه به طرف مكه خروج می‌كند، در حالی كه میراث رسول خدا(ص) با او است... و از خداوند، اذن ظهور می‌خواهد. برخی دوستان حضرت مطلع می‌شوند و خبر به حسنی می‌رسد و او به خروج مبادرت می‌كند كه اهل مكه بر او یورش می‌برند و او را می‌كشند و سرش را برای شامی می‌فرستند. دراین زمان، صاحب الامر ظهور می‌كند و مردم با ایشان بیعت كرده و همراه می‌شوند...» (كافی، ج8 ص224)

    ¤ بررسی سند
    مرحوم مجلسی از این روایت با عنوان «صحیح» یاد می‌كند (مجلسی، بحارالانوار؛ ج26، ص154)؛ اما برخی درباره «یعقوب سراج» اشكالاتی را بیان كرده‌اند كه در ادامه به آن می‌پردازیم:
    1- ابن غضائری وی را تضعیف كرده، لذا روایت ضعیف است.
    2- نام یعقوب سراج بین «یعقوب سراج كوفی» و «یعقوب بن سالم احمر» مجهول است.
    در پاسخ به اشكال اول می‌توان گفت؛ بنابر برخی مبانی، استناد این كتاب به ابن غضائری مورد تردید است؛ لذا به تضعیفات این كتاب نمی‌توان اعتماد كرد. مرحوم آیت الله خویی می‌فرماید؛ به دلیل عدم اثبات انتساب این كتاب به ابن‌غضائری، بر آنچه از این كتاب نقل می‌شود، اعتمادی نیست. (خوئی، معجم الرجال: ج20، ص156). ضمن این كه بر فرض صحت انتساب این كتاب، تضعیف ابن غضائری نمی‌تواند در برابر توثیق نجاشی و... مقاومت كند.
    اشكال دوم نیز بدین گونه قابل حل است كه مسئله از دو حال خارج نیست، با این كه هردو نفر آنها یكی هستند كه در این صورت، مشكلی وجود ندارد. چرا كه یعقوب سراج را نجاشی، شیخ مفید و ابن شهرآشوب توثیق كرده‌اند، یا اینكه «یعقوب سراج» غیر از «یعقوب بن سالم احمر» است كه در این صورت، هم مشكل قابل حل است. چرا كه هردو نفر توثیق شده‌اند (ر.ك: خویی، همان: ج20، ص127 و 134 و 155). البته برخی نیز احتمال داده اند (یعقوب سراج) همان «یعقوب بن ضحاك» باشد (خوئی، همان: ص156) كه این نیز مشكلی ایجاد نمی‌كند؛ چرا كه یعقوب بن ضحاك تضعیف نشده است. نكته دیگری كه در توثیق یعقوب سراج می‌توان به آن تمسك جست، نقل از محبوب (از اصحاب اجماع) از ایشان می‌باشد كه بنا بر برخی از مبانی، نقل اصحاب اجماع، بر وثاقت دلالت دارد؛ لذا به این بیان، وی توثیق شده و دیگر اشكالی به سند وارد نمی‌شود.
    در ضمن او خادم امام صادق (ع) نیز بوده است و بعضی ازاین قضیه، حسن حال و مدح او را استفاده كرده‌اند (خویی، همان: ج20، ص142).
    بررسی متن
    از این روایت، به چند مطلب می‌توان پی برد:
    1- حركت سیدحسنی یكی از علائم ظهور است؛ چرا كه وقتی از امام سوال می‌شود: «گشایش شیعه چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ حضرت اموری را برمی شمارد كه یكی از آنها حركت سیدحسنی است و پس از ذكر این امور، می‌فرماید «و خرج صاحب هذاالامر» كه مرحوم مازندرانی این جمله را برای جزای عبارت قبل (اذا اختلف...) می‌داند (مازندرانی، شرح اصول كافی، ج12، ص301).
    2- دو حركت توسط سیدحسنی آغاز می‌شود كه یكی از آنها به مدت كوتاهی پیش از خروج و دیگری پس از ظهور اتفاق می‌افتد. دربخشی از روایت آمده است: «و تحرك الحسنی و خرج صاحب هذاالامر» كه به حركت قبل از خروج اشاره دارد و روایت، درباره كیفیت این حركت توضیحی نداده است. در بخش دیگر روایت آمده است وقتی خبر ظهور حضرت به او می‌رسد، حسنی به خروج مبادرت می‌كند كه در این حركت، كشته خواهد شد.
    3- حركت توسط حسنی آغاز می‌شود كه مبدا این حركت مشخص نیست، اما در ادامه، به مكه منتهی می‌شود.البته برخی شروع این حركت را از مكه و به انگیزه خروج می‌دانند كه با ظاهر روایت سازگار نیست.
    4- زمان حركت حسنی بسیار نزدیك به زمان ظهور حضرت است، زیرا در روایت بیان شده است كه حسنی حركت می‌كند و امام علیه السلام نیز از مدینه به سوی مكه روانه می‌شود. وقتی امام به مكه می‌رسد، خداوند اذن ظهور می‌دهد. وقتی این خبر به حسنی می‌رسد، مبادرت به خروج می‌كند و كشته می‌شود و سپس امام علیه السلام ظهور می‌كند.
    5. در روایت، به مثبت یا منفی بودن شخصیت سیدحسنی یا برحق بودن یا نبودن حركتش، اشاره مستقیمی نشده است، اما از قرائن می‌توان حدس زد شخصیتی مثبت بوده و حركت وی بر حق باشد، زیرا اولا در روایت آمده است كه «... اذن ظهور داده می‌شود و بعضی از دوستان حضرت با خبر می‌شوند و خبر به سیدحسنی می‌رسد...»، از این كه برخی از موالی و دوستان حضرت از «اذن ظهور» مطلع می‌شوند و خبر به سیدحسنی می‌رسانند، معلوم می‌شود وی نیز از خواص است كه از این خبر مهم آگاهی می‌یابد؛ چرا كه اطلاع از «اذن ظهور» امری نیست كه همگان از آن مطلع شوند بلكه خود ظهور علنی است. البته برخی مرجع ضمیر در «موالیه» را سیدحسنی دانسته اند (مازندرانی، همان: ج12، ص 302). در این صورت، معنای روایت چنین می‌شود كه برخی دوستان سیدحسنی از اذن ظهور مطلع می‌شوند و به او خبر می‌دهند. در چنین صورتی نیز احتمال صورت اول به قوت خود باقی است و بلكه تقویت هم می‌شود؛ چون وقتی دوستان سیدحسنی از خواص باشند، خودش جایگاه ویژه‌ای خواهد داشت.
    ثانیا: وی توسط اهل مكه كشته می‌شود و سرش برای سفیانی فرستاده می‌شود. با توجه به این كه سر او برای سفیانی فرستاده می‌شود، معلوم می‌شود او از دشمنان سفیانی است، اما این كه از دوستان امام زمان علیه السلام نیز باشد، قطعی نیست؛ زیرا معلوم نیست هر كس با سفیانی مخالف باشد، حتما با امام زمان علیه السلام موافق خواهد بود.
    6. درباره سرنوشت سیدحسنی چنین گفته شده است كه به دست مردم مكه كشته شده و سرش برای سفیانی فرستاده می‌شود؛ زیرا مردم مكه با حركت اهل بیت علیهم السلام موافقتی نداشته و ندارند، بلكه در زمان ظهور، از مخالفان هستند و حضرت با آنها مقابله خواهد كرد.
    روایت دوم
    سپاهیان حركت می‌كنند تا با آرامش به وادی القری می‌رسند. آن جا پسر عمویش همراه دوازده هزار سواره به او محلق شده و می‌گوید: «ای پسر عمو! من به این سپاه، از تو سزاوارترم: من فرزند حسن، و من مهدی هستم». امام مهدی علیه السلام می‌فرماید: «بلكه من مهدی هستم». حسنی می‌گوید: «آیا نشانه‌ای بر ادعای خودداری، تا با تو بیعت كنیم؟» حضرت مهدی علیه السلام به پرنده‌ای كه در آسمان در حال پرواز بود اشاره می‌كند و پرنده روی دست حضرت می‌نشیند و عصایی در زمین فرو می‌كند و آن عصا سبز می‌شود و برگ می‌دهد. حسنی می‌گوید: «ای پسر عمو این سپاه، از آن تو است» و سپاهش را تسلیم امام علیه السلام می‌كند و... (مقدس شافعی 1416: ص21)
    بررسی سند
    اولین كسی كه این روایت را نقل كرده، سلمی شافعی- از علمای اهل سنت- در كتاب عقدالدرر است كه در قرن هفتم می‌زیسته. وی این روایت را به صورت مرسل و بدون سند نقل كرده است. پس از وی هم متقی هندی در كتاب برهان و دیگران این روایت را از عقدالدرر نقل كرده‌اند. میان علمای شیعه نیز اولین بار، مرحوم حائری یزدی در الزام الناصب با عنوان خطبه البیان آورده است. پس این روایت، از نظر سند ضعیف است.
    بررسی متن
    1. سیدحسنی از اولاد امام حسن مجتبی علیه السلام است و احتمالا به همین علت او را حسنی می‌گویند.
    2. سیدحسنی شخصیت مهمی است كه دوازده هزار نیرو تحت امر او است.
    3. وی، انسان حق مداری است كه وقتی حقیقت برایش مشخص می‌شود، آن را به راحتی می‌پذیرد.
    4. او ابتدا ادعای مهدویت دارد كه پس از ارائه معجزات از سوی حضرت، از ادعای خود منصرف می‌شود. البته می‌توان این مسئله را چنین توجیه كرد كه او ادعای مهدویت نداشته و فقط قصد داشته حقیقت را برای یارانش روشن كند. این توجیه، در روایات دیگر موید دارد.
    روایت سوم
    مفضل بن عمر درباره امام زمان علیه السلام و اوضاع آینده از امام صادق علیه السلام سوال می‌كند و امام در بخشی از پاسخ می‌فرماید: سپس حسنی كه جوانی خوش چهره است، در اطراف دیلم خروج می‌كند و با صدای فصیح و رسا می‌گوید: «ای آل احمد! به داد گرفتار برسید؛ به داد كسی برسید كه از اطراف ضریح ندا می‌دهد (یعنی خودش)». گنج‌های خداوند از طالقان به او پاسخ می‌دهند. گنج ها و چه گنج‌هایی كه از نقره و طلا نیست، بلكه مردانی هستند همانند پاره‌های آهن سوار بر اسب‌های سفید، در دستشان اسلحه است. ظالمان را می‌كشند، تا این كه وارد كوفه می‌شوند و بیشتر سرزمین‌ها فتح می‌شود و آن سرزمین‌ها را برای فتوحات دیگر، دژ محكم قرار می‌دهد.
    سپس خبر ظهور امام مهدی علیه السلام به او و یارانش می‌رسد. اصحاب به حسنی می‌گویند: «ای پسر رسول خدا! این شخص كیست كه به قلمرو ما وارد شده است؟» حسنی می‌گوید: «برویم ببینیم او كیست و چه می‌خواهد؟» به خدا قسم! این در حالی است كه او می‌داند این شخص، مهدی است و او را می‌شناسد، ولی با این كارش می‌خواهد او را به اصحابش بشناساند. حسنی خارج می‌شود و می‌گوید: «اگر تو مهدی آل محمد هستی، كجا است چوب دستی جدت رسول خدا و انگشترش و لباسش و زره اش كه فاضل نام داشت و عمامه اش به نام سحاب و اسبش به نام یربوع و شترش به نام عضباء و قاطرش به نام دلدل والاغش به نام یعفور و اسب اصیلش به نام براق و كجا است مصحف امیرالمومنین؟» سپس (امام) آن‌ها را برای او می‌آورد و آن چوبدستی را در سنگ فرومی كند و فورا به درختی سبز تبدیل می‌شود.
    حسنی با این كارها می‌خواهد فضیلت و برتری امام مهدی علیه السلام را به اصحابش نشان دهد تا با او بیعت كنند. حسنی می‌گوید: «الله اكبر! ای پسر رسول خدا! دستت را دراز كن، تا با تو بیعت كنیم». پس دستش را دراز می‌كند و حسنی و لشكرش با او بیعت می‌كنند، مگر چهل هزار نفر از اصحاب مصاحف كه معروف به زیدیه بودند2 و می‌گویند این كارها سحری عظیم است.
    دو لشكر (امام زمان و حسنی) متحد می‌شوند و امام مهدی علیه السلام رو به گروه منحرف (زیدیه) می‌كند و آن ها را موعظه می‌كند و سه روز آن ها را (به حق) دعوت می‌كند، اما جز این كه طغیان و كفر آن ها زیاد می‌شود، نتیجه دیگری ندارد؛ لذا امام علیه السلام به قتل آنها دستور می‌دهد و همه آن ها كشته می‌شوند. سپس امام به اصحاب خود می‌فرماید: «قرآن ها را (از گردن آنها) نگیرید و رهایشان كنید، تا حسرتی باشد برای آن ها، همچنان كه آن را تغییر دادند و تحریف كردند و به آن عمل نكردند...». (مجلسی بحار ج53 ص16)

    بررسی سند
    سند این روایت، از چند جهت قابل بررسی و تامل است كه بدان اشاره می‌كنیم:
    1- مرحوم مجلسی در آغاز می‌فرمایند: «روی فی بعض مولفان اصحابنا» یعنی در بعضی از نوشته‌های علمای شیعه روایت شده است كه مشخص نیست از كجا نقل می‌كند.
    2- درباره حسین بن حمدان، نجاشی گفته است: «الحسین بن حمدان الخصیبی الجنبلانی ابوعبدالله كان فاسد المذهب» (نجاشی، همان: ص49، ش159). شیخ طوسی در رجالش ایشان را در ضمن «من لم بروعنهم» آورده است (طوسی، همان: ص11 و ص197). ابن غضائری می‌گوید: الحسین بن حمدان الحصینی الجنبلائی ابوعبدالله كذاب فاسد المذهب صاحب مقاله ملعونه لایلتفت الیه (ابن الغضائری، 1364: ص6).
    ابن داوود نیز او را در قسم دوم ذكر كرده و درباره اش گفته است: كان فاسد المذهب (ابن داوود، رجال: ص233 و ص291).
    مرحوم مامقانی نیز بعد از نقل كلمات نجاشی و شیخ طوسی و دیگران اضافه می‌كند كه مرحوم مجلسی و الوجیزه او را تضعیف كرده است3 (مامقانی، چاپ سنگی: ج22، ص92) و در كتاب الحاوی در شماره ضعفا آورده شده است، ولی در تعلیقه (تعلیقه بهبهانی بر منهج المقال) مرحوم بهبهانی گفته است «ان كونه من مشایخ الاجازه یشیر الی الوثاقه »4 یعنی بهبهانی خواسته بدین طریق ایشان را توثیق كند، كه البته باید گفت این مسئله، مبنایی است و برخی آن را موجب وثاقت می‌دانند و برخی دیگر این مبنا را نپذیرفته‌اند. ضمن اینكه، برمبنای گروه اول نیز اشكال دیگری وارد می‌شود كه مرحوم ما مقانی به آن اشاره كرده و می‌فرماید: شیخ اجازه بودن، در كشف از وثاقت، به منزله اصل است و افساد افرادی مثل نجاشی در مذهب این شخص به منزله دلیل است. و چون اصل نمی تواند در مقابل دلیل مقاومت كند، پس اظهر، ضعف این شخص است.
    مرحوم تستری نیز درباره ایشان می‌گوید: ظاهرا او در سال 692ق كه عده‌ای جمع شدند تا مقتدر را خلع كنند و این معتز را به جای او بنشانند- كه البته موفق نشدند- از فرماندهان لشكر بنی عباس بوده است. جزری می‌گوید: دراین حادثه، عجائبی است، از جمله این كه ابن حمدان علی رغم شدت تشیعش و تمایلش به علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام سعی در بیعت برای بن معتز داشت، درحالی كه او (ابن معتز) انحراف از علی علیه السلام و غلو در نصب داشت (تستری، همان: ج 3، ص 440)در تهذیب المقال در دفاع از حسین بن حمدان گفته شده است: اینكه شخصیتی مثل تلعكبری- كه از چهره‌های معروف بوده در اصحاب ما، ثقه و مورد اعتماد است و طعنی درباره او وارد نشده- از او روایت نقل می‌كند: با این كه این شخص كذاب و صاحب مقاله ملعونه باشد، منافات دارد (ابطحی، همان: ج 2، ص 452).
    در پاسخ به این كلام می‌گوییم: با توجه به آن كه تلعكبری شخصیتی جلیل است، اما از اصحاب اجماع نیست و فقط نقل اصحاب اجماع- بنابر برخی مبانی- می‌تواند شاهد بر وثاقت باشد.
    3- ابی شعیب محمدبن نصیر (ابی شعیب و محمدبن نصیر): درسند روایت آمده است: «عن ابی شعیب و محمدبن نصیر» در نسخه دیگر دارد: «عن ابی شعیب محمدبن نصیر» كه بنابر هر دو احتمال، روایت، دچار ضعف خواهد بود.
    احتمال اول: روایت دو طریق داشته باشد یكی «ابوشعیب» و دیگری «محمدبن نصیر».
    نام ابوشعیب محاملی را نجاشی دو بار در كتابش ذكر كرده است، یكی در اسم ها تحت عنوان صالح بن خالد محاملی كه كنیه اش ابوشعیب است و دیگر در باب كنیه ها كه در این قسمت، او را توثیق كرده است. شیخ هم در رجال خود بعداز این كه می‌گوید از اصحاب امام كاظم علیه السلام است او را توثیق كرده است ولی باید بگوئیم ابوشعیب مشترك است بین ثقه و غیرثقه و مشخص نیست شخص موردنظر ما كدام یك از آن هاست؛ پس مشكل ما در طریق اول حل نمی‌شود.
    اما در طریق دوم یعنی «محمدبن نصیر» در احتمال دوم بحث می‌كنیم.
    احتمال دوم: طریق روایت یكی باشد و ابوشعیب، كنیه محمدبن نصیر باشد.
    كسی دربار محمدبن نصیر گفته است: عده‌ای قائل به نبوت محمدبن نصیر نمیری شدند؛ به دلیل این كه ادعا كرد نبی و رسول است و حضرت علی بن محمد عسكری او را فرستاده است. فائل به تناسخ بود و درباره ابوالحسن علیه السلام غلو می‌كرد و قائل به ربوبیت آن حضرت بود.
    این احتمال، ضعف دیگری هم دارد و آن این كه هیچ كس برای محمدبن نصیر كنیه ابوشعیب را ذكر نكرده است، اگرچه در الهدایه الكبری و مستدرك وسایل گفته شده است: ابوشعیب محمدبن نصیر (بدون واو).
    در كتاب الهدایه الكبری تالیف حسین بن حمدان این روایت آمده است كه از نظر متن با روایت بحارالانوار فرق می‌كند. اگر علامه مجلسی این روایت را از الهدایه الكبری نقل كرده باشد، احتمال دوم تقویت می‌شود (خود مرحوم مجلسی هم به كتاب الهدایه الكبری خیلی اعتنای زیادی ندارد).

    بررسی متن
    متن این روایت همانند متن روایت قبل است، با اندكی تفاوت كه در خاتمه به آن اشاره خواهیم كرد.
    روایت چهارم
    مرحوم علامه مجلسی ذیل روایتی كه به عنوان روایت سوم ذكر كردیم روایتی را نقل می‌كند: حسین بن حمدان می‌گوید: آن سپاهیان چنان هستند كه سوار بر اسبهای تیزتك بوده و در دستان خود سرنیزه دارند و به سوی مرگ یورش می‌برند همانند گرگها كه به سوی طعمه یورش می‌برند. فرمانده شان مردی از بنی تمیم به نام شعیب بن صالح است و در میان آنان حسین(ع) نیز وجود دارد.

    بررسی سند
    این روایت از نظر سند، همانند روایت قبلی- به سبب حسین بن حمدان- دچار ضعف است.
    بررسی متن
    دراین روایت آمده است كسی كه با امام مهدی علیه السلام روبه رو می‌شود، امام حسین علیه السلام است، نه سیدحسنی كه در این صورت، روایت از بحث ما خارج است؛ ولی در منتخب بصائرالدرجات كه منبع این روایت است، به جای حسین، «الحسنی» آمده است كه در این صورت، مرتبط با بحث می‌شود.

    روایت پنجم:
    اصبغ بن نباته از علی(ع) نقل می‌كند كه در خطبه ای درباره مهدی و خروج او و یارانش و اسامی شان سخن گفت. ابوخالد حلبی از ایشان خواست كه آنان را توصیف كند. حضرت فرمود: مهدی شبیه ترین فرد به رسول خدا از نظر خلقت و خلق و خوی و زیبایی است و سیدحسنی با 21 هزار نفر به او ملحق می‌شود. مهدی می‌گوید من به این كار سزاوارتر از تو هستم او می‌گوید نشانه هایت چیست. مهدی به پرنده ای اشاره می‌كند و پرنده بر كتفش می‌نشیند و چوب دستی خود را بر زمین فرو می‌برد و آن سبز می‌شود و شاخ و برگ می‌گیرد در این هنگام سیدحسنی سپاه خود را در اختیار مهدی می‌گذارد. (ابن طاووس، طرائف ص 541)
    بررسی سند
    1- این روایت را از میان عالمان شیعه و سنی فقط سیدبن طاووس نقل كرده است و وی نیز از كتاب سلیلی نقل می‌كند. سید بن طاووس در مقدمه كتابش، تاریخ نسخه اصل (كتاب سلیلی) را سال 703 ق معرفی می‌كند و این، در حالی است كه سیدبن طاووس در قرن هفتم می‌زیسته است. سید در ادامه می‌گوید: «این نسخه به خط سلیلی در مدرسه معروف به تركی در جانب غربی واسط است.»(7)
    چه كسی گفته این نسخه اصل است و چه كسی گفته این دست خط سلیلی است؟ چه كسی آن را نقل كرده است؟ می‌فرماید كسی كه گفته، خود شاهد آن بوده است و این، یعنی این كه روایت مرسل است.
    از سوی دیگر سیدبن طاووس می‌فرماید: من صحت مطالب كتاب را تایید نمی‌كنم (ابن طاووس، ملاحم والفتن: ص 104) (8)
    2- پس از تتبعی كه انجام دادیم، هیچ مطلبی درباره ابوصالح سلیلی پیدا نكردیم.
    3- در بخشی از سند روایت آمده است «حدثنا...» و در بخشی دیگر گفته است «عن...» یعنی روایت معنعن است كه در آن، احتمال تدلیس و انقطاع زیاد است.
    4- سلمه بن انس، از اشخاص مجهول است.

    بررسی متن
    متن این روایت نیز همانند روایت قبل است كه ما را از بررسی مجدد بی نیاز می‌كند.
    روایت ششم
    حضرت مهدی وارد كوفه می‌شود، در حالی كه سه پرچم- كنایه از سه گروه و جریان- در آن جا است كه با هم اختلاف دارند. آن ها اختلافات را كنار می‌گذارند و تابع امام می‌شوند. امام، منبر می‌رود و خطبه می‌خواند و مردم از شدت گریه متوجه حرف‌های ایشان نمی شوند و این كلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است كه: «گویا می‌بینم حسنی و حسینی نهضت را رهبری می‌كنند.» آنگاه (حسنی) پرچم را به حسینی تسلیم می‌كند و با او بیعت می‌كند. (9) (طولی، الغیبه، ص 864)

    بررسی سند
    دو نفر در سند این روایت دچار مشكل هستند:
    1- ابراهیم بن بنان خثعمی: وی مهمل است؛ یعنی در كتب رجالی اسمی از او به میان نیامده است.
    2- عمرو بن ثابت: اگر وی همان ابوالمقدام باشد مشكلی ندارد، اما اگر غیر از او باشد، مجهول است.

    بررسی متن
    این روایت با چند روایتی كه پیش تر ذكر كردیم، همخوانی ندارد؛ مخصوصاً با روایتی كه از كتاب كافی نقل شد. در آن روایات، صحبت از حسنی و حسینی نبود؛ اما این جا دو نفر هستند و محوریت هم با حسینی است؛ مگر این كه بگوییم منظور از حسینی همان امام مهدی علیه السلام است. آن روایات، محل وقوع حادثه را مسیر عراق یا خود مكه بیان می‌كرد و این روایت، خود عراق را بیان می‌كند.

    روایت هفتم
    حسنی، صاحب (=حاكم) طبرستان بانیروهای زیادی از سواره نظام و پیاده نظام خروج می‌كند، تا این كه به نیشابور می‌رسد و شهر را فتح كرده و آن را تقسیم می‌كند. سپس به اصفهان می‌آید و بعد از آن به قم وارد می‌شود و بین او و اهل قم درگیری بزرگی صورت می‌گیرد كه عده زیادی كشته می‌شوند و قمی ها شكست می‌خورند. حسنی اموال آن ها را غارت می‌كند و بچه ها و زنانشان را اسیر می‌كند و خانه هایشان را خراب می‌كند. اهل قم فرار می‌كنند و به كوهی به نام وراردهار (اردهال) پناه می‌برند. حسنی چهل روز شهر را اشغال می‌كند. بیست نفر را می‌كشد و دو نفر را به دار می‌آویزد و از آن جا می‌رود. (مجلسی همان ج 75 ص 512)

    بررسی سند
    مرحوم مجلسی ظاهرا این روایت را از ترجمه قم نقل می‌كند.[01] مولف تاریخ قم مردی جلیل القدر و معاصر شیخ صدوق بوده است. این كتاب به دست ما نرسیده و فقط ترجمه آن- كه چهارصد سال بعد نوشته شده- در اختیار ما است.


    مرحوم مجلسی اصلا به سند و این كه روایت را از كجا نقل كرده است، اشاره‌ای نمی‌كند.
    بررسی متن
    آیا این روایت، جزء روایات حسنی است یا از روایات معارض به شمار می‌آید؟ ظاهرا باید از روایات معارض محسوب شود. از نظر دلالت، احتمال می‌رود مربوط به داعی الحق و قضایای زیدی ها باشد.
    طبق آنچه از روایات درباره «حسنی» در كتب روایی یافت می‌شود و ما به آن دسترسی پیدا كردیم به بحث و بررسی آن پرداختیم، از مجموع این روایات چند نكته قابل برداشت است:
    1- قدر متقین، شخصی به نام «حسنی» به عنوان یكی از علائم ظهور وجود دارد و روایات درباره اصل وجود چنین شخصی در حد استفاضه است و چون روایات مستفیض است، ما را از بحث سندی بی نیاز می‌كند و این اطمینان حاصل می‌شود كه بعضی از این روایات، از معصومان(ع) صادر شده است؛ همانند تواتر اجمالی.
    2- تفصیلاتی كه درباره حسنی وجود دارد در روایات متفاوت ذكر شده است. برخی می‌گویند در مكه كشته می‌شود، برخی می‌گویند در راه عراق با امام بحث می‌كند و برخی می‌گویند در راه كوفه به امام می‌پیوندد چون بین این روایات، روایت صحیح السندی وجود نداشت، مگر یك روایت و روایات ضعیف هم با یكدیگر اختلاف داشتند، نمی توانیم به این تفصیلات قائل باشیم و نمی توان مثبت یا منفی بودن، بر حق یا به ناحق بودن او را ثابت كرد.
    در پایان لازم است به مطلب دیگری درباره «حسنی» اشاره شود برخی از علما قائلند كه احتمالا«حسنی» همان «نفس زكیه» است كه از علائم حتمی ظهور می‌باشد و ملاصالح مازندرانی در شرح روایتی كه از علائم ظهور سخن می‌گوید، بیان می‌كند كه «لعل المراد بالنفس الزكیه «الحسنی» المذكور سابقا». اگر این بیان مقبول باشد، تمام روایات نفس زكیه ضمن روایات حسنی قرار می‌گیرد و باید این روایات نیز بررسی شود.



    نویسنده: حجت الاسلام نجم الدین طبسی
    منابع : روزنامه كيهان، شماره 19917 به تاريخ 13/2/90، صفحه 6

    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احادیث پیرامون سوریه و نقش انها در حوادث آخرالزمان
    توسط عباس محمدی در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 10-08-2014, 17:59
  2. غيبت امام عصر(عج) در روايات
    توسط mahdishata در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-09-2011, 23:00
  3. فروغ تابان ولایت (3) بررسى روايات
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 22:04
  4. بررسي منابع روايات علائم ظهور
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-09-2010, 22:50
  5. راويان روايات علائم ظهور
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-09-2010, 22:49

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه