[size=medium]امام صادق عليه السلام فرمود: شيطان آمد پيش حضرت موسى عليه السلام در حالى كه مشغول مناجات بود.
فرشته اى به شيطان گفت : چه اميدى از حضرت موسى دارى زمانى كه او به مناجات ايستاده است ؟
شيطان جواب داد: همان اميدى كه از پدرش حضرت آدم داشتم و حال آن كه او در بهشت بود.(511)
از معصومان عليه السلام نقل شده : روزى حضرت موسى عليه السلام نشسته بود، شيطان بر او وارد شد در حالى كه كلاهى رنگارنگ بر سر داشت . آن را از سر خود برداشت كنارى گذاشت و رفت نزديك حضرت موسى (ع ) سلام كرد. آن حضرت فرمود: تو كيستى ؟ گفت : شيطانم . فرمود: خدا خانه ات را خراب كند و تو را از مردم مؤمن دور دارد، اين كلاه راه راه رنگارنگ چيست ؟ گفت : دلهاى مردم را وسيله آن جذب مى كنم . موسى به او فرمود: به من خبر بده كه وقتى فرزند آدم گناه مى كند، چه موقع بر او مسلط مى شوى ؟ گفت : زمانى كه عجب او را بگيرد و عمل خود را بزرگ و زياد حساب كند و گناه خود را كوچك به حساب آورد.
حق تعالى گفت با موسى به راز
كافر از ابليس روزى جوى باز
چون بايد ابليس را موسى به راه
گشت از ابليس موسى رمز خواه
گفت دائم ياددار اين يك سخن
من مگو تا تو نگردى مثل من
گر به موئى زندگى باشد تو را
كافرى نى بندگى باشد تورا
بعد گفت :اى موسى ! - مى خواهم تو را نصيحت كنم و آن اين كه - با زنى كه بر تو حلال نيست در جايى خلوت نكن ، چون اگر مردى با زنى نامحرم خلوت كند، من خودم رفيق او هستم - و اين قدر وسوسه مى كنم تا آنها را به گناه بكشانم - ديگر اينكه اگر با خدا عهد و پيمان بستى فورا به آن وفا كن ، چون اگر كسى با خدا عهد كند، من ميان او وعهدى كه كرده واقع مى شوم - و نمى گذارم كه به عهد خو وفا كند و هم چنين اگر تصميم گرفتى كه صدقه دهى ، آن را زود بده ، چون اگر كسى قصد صدقه كند من رفيق او خواهم شد و او را از صدقه دادن باز مى دارم .(512)
[/size]