موضوع: مقامات محمد(ص) در قرآن

مقامات محمد(ص) در قرآن

نویسنده: علیرضا درخشان

پیامبر(ص) همانند خداوند غیرقابل شناخت كامل و توصیف است؛ چرا كه وی مظهر اكمل و اتم خداوندی است؛ اما این بدان معنا نیست كه پیامبر(ص) دور از دسترس باشد؛ زیرا در این صورت نمی تواند اسوه و سرمشق بشریت باشد. بنابراین هر دو حكم تعطیل و تشبیه درباره پیامبر(ص) نیز باطل است. چرا كه آن حضرت(ص) فی الجمله قابل شناخت و توصیف می‌باشد و تعطیل در شناخت نسبت به او راه ندارد؛ چنان كه همانند خداوند نمی‌توان برای او همانندی آورد؛ چرا كه تشبیه كسی به او نیز امری مردود است. البته امیرمومنان علی(ع) به تعبیر خداوند در قرآن، نفس و جان و باطن و بخشی از هستی پیامبر(ص) است و به تعبیر خود پیامبر(ص) هر دو نوری یكتا و یگانه هستند و هر حكمی كه درباره پیامبر(ص) می‌شود درباره امیرمومنان علی(ع) نیز می‌شود و نمی توان او را شبه یا شبیه پیامبر(ص) دانست؛ چرا كه بخشی از وجود هر چیزی، شبیه آن چیز خوانده نمی شود، بلكه عین و نفس همان چیز است.
در عین حال برخی از امور، موضوعات و مقامات ظاهری وجود دارد كه به عنوان اختصاصات ظاهر مطرح می‌باشد كه از آن جمله می‌توان به رسالت و همسر و مانند آن اشاره كرد؛ زیرا جهان مادی اقتضائاتی دارد كه نمی توان آن را نادیده گرفت، ولی هرگز در تحلیل و تبیین ها، جهان مادی و مظاهر آن چنان اصالتی ندارد كه بتوان آن را معیار دوگانگی دانست؛ از این رو حكم قرآنی درباره پیامبر(ص) و امیرمومنان(ع) در بسیاری از مسایل یكی است و تفاوتی میان آن دو قایل نمی‌شود. بر این اساس هرگاه سخن از مقامات محمدی است به جز در بخش ظاهری و موثر، مقامات علوی نیز مراد می‌باشد.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگاهی به مقامات محمدی بر اساس آموزه های قرآنی داشته باشد و جایگاه محمد(ص) و علی(ع) و به تبع آن انوار چهارده معصوم(ع) را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می‌گذرانیم.

مقام مظهریت مطلق محمدی
بی گمان شناخت خداوند، شناختی است كه از طریق پیامبر(ص) به دست می‌آید؛ زیرا همه پیامبران كه از آن ها به عناوینی چون مخلصان یعنی خالص شدگان خداوندی یاد می‌شود، تحت سایه ولایت مظهر مطلق الهی یعنی پیامبر(ص) هستند و شناخت آنان برگرفته از شناخت آن حضرت(ص) است؛ چنان كه رسالت ایشان به تبع رسالت پیامبر(ص) می‌باشد؛ هر چند كه در مرتبت دنیوی، آنان تقدم داشتند، ولی همگی مامور پیامبر(ص) بودند تا اسلام محمدی(ص) را تبلیغ كنند.
از این رو تنها مجرای شناخت، همان حقیقت محمدی(ص) است و كسی را نرسد كه از راه دیگری به حقیقت خداوندی و اسماء و صفاتش علم و آگاهی یابد.
پیامبر(ص) بارها خود درباره تقدم منزلت و رتبه وجودی اش می‌فرمود كه «اول ما خلق الله نوری؛ نخستین چیزی كه خداوند خلق كرد نور من بود.» حضرت همچنین در خصوص تقدم در مقاماتی چون مقام نبوت بر همه پیامبران از جمله حضرت آدم(ع) می‌فرماید: «كنت نبیا و الادم بین الماء و الطین؛ من نبی بودم در حالی كه آدم بین آب و گل بود.» (بدیع الزمان فروزانفر؛ احادیث مثنوی؛ ص102) البته از این عبارت می‌توان این معنا را نیز فهمید كه انتخاب پیامبر(ص) پیش از خلقت و آفرینش حضرت آدم(ع) مانند نبوت آدم و دیگر پیامبران در برنامه خداوندی بوده است و تنها زمان تحقق و وقوع آن نیازمند تحقق شرایطی از جمله خلقت و آفرینش آدم و مانند آن بوده است.
به هر حال، هیچ شكی نیست كه پیامبر(ص) به صراحت از تقدم رتبه وجودی و منزلت خویش بارها به اشكال گوناگون سخن گفته است. ایشان ضمن این كه نور خویش را اولین مخلوق می‌شمارد، در همان حال در عبارتی دیگر می‌فرماید: اول ما خلق الله العقل؛ اول مخلوق الهی عقل است.
این بدان معنا خواهد بود كه عقل و نور محمدی نمی تواند دو چیز باشد، بلكه عقل و نور یكی است و اولین مخلوق همان حقیقت نوری و عقلی آن حضرت(ص) است. (بدیع الزمان فروزانفر؛ احادیث مثنوی، ص .202 و نیز خواجه محمد پارسا؛ شرح فصوص الحكم؛ ص 505؛ نیز ن. ك. به: موسی اكرمی؛ رساله از ابن عربی تا عراقی؛ به پاس كنگره بزرگداشت فخرالدین عراقی؛ اراك؛ اردیبهشت 74).
در فلسفه و عرفان نظری اسلامی این معنا به اثبات رسیده است كه صادر نخست یا همان مظهر نخست، مظهری كامل و تمام است و از آن جایی كه در میان آفریده‌های الهی كسی به شرافت پیامبر(ص) نمی‌رسد، می‌بایست ایشان همان صادر و یا مظهر نخست باشد.
این معنا به شكلی دیگر در آموزه‌های قرآنی در هنگام بحث از مساله دایره دوری وجود بیان شده است؛ چرا كه مقتضای دایره وجودی از اویی به سوی اویی، مسیر دایره نزولی و صعودی یكی است؛ یعنی هر چیزی كه از همان جا صادر یا ظهور یافته دوباره از همان چیز یا مسیر باز می‌گردد. خداوند در آیاتی در تفسیر موضوع «انالله و اناالیه راجعون» به این نكته توجه می‌دهد كه بازگشت، تنها از صراط مستقیم امكان پذیر است كه در روایات پیامبر(ص) و علی(ع) معرفی شده است و بارها از انوار معصومان(ع) روایت شده كه فرمودند: انا الصراط المستقیم یا نحن الصراط المستقیم، من یا ما همان راه راست الهی هستیم كه مسیر مراجعت و بازگشت است.
این كه خداوند منتهای سیر هر وجودی را رب و پروردگار پیامبر(ص) معرفی می‌كند و می‌فرماید: «و ان الی ربك المنتهی؛ انتهای سیر هر چیزی به سوی پرودگار توست». (نجم، آیه 42) به این معناست كه آغاز سیر در دایره وجودی نیز رب پیامبر(ص) بوده است.
بر این اساس، رجعت و بازگشت تنها از مسیر رب و پروردگار حقیقت محمدی(ص) شدنی است. از این رو خداوند به صراحت می‌فرماید: «ان الی ربك الرجعی؛ بازگشت و رجعت به سوی پروردگار توست». (علق، آیه8)
این بدان معناست كه همه هستی به سوی حقیقت محمدی(ص) باز می‌گردد و از این مسیر رجعت به منتهای سیر خود می‌رسد.
در مقام رسالت و اموری چون نبوت و حقیقت دین نیز همین معنا و حكم جریان می‌یابد؛ چرا كه اسلام، چیزی جز حقیقت ارایه شده از سوی حقیقت محمدی نیست و همه پیامبران، رسول حقیقت محمدی برای ابلاغ اسلام محمدی بودند. از این رو خداوند به صراحت اعلام می‌دارد كه جز اسلام دینی پذیرفته نیست: و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین؛ و هر كه دین و آیینی جز اسلام بجوید و بخواهد و به آن دل بندد، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد. (آل عمران، آیه 85) پیامبران دیگر نیز همین معنا را تبلیغ و بیان می‌كردند و به صراحت می‌فرمودند: «انا اول المسلمین (انعام، آیه 163)، چنان كه حضرت ابراهیم(ع) می‌فرمود. این در حالی است كه از نظر ذاتی و اولیت حقیقی، تنها پیامبر(ص) و نفس و جانش امیرمومنان علی(ع) اول مسلم و مومن بودند؛ چرا كه نخستین ظهور و مظهر الهی می‌باشند و لذا پیامبر(ص) در بیان حقیقت اولیت در اسلام و ایمان می‌فرماید: «یا علی انت اول المسلمین اسلاما و اولی المومنین ایمانا، ای علی! تو اولین در اسلام و ایمان هستی.»
پیامبر(ص) هر چند به ظاهر در رسالت، آخرین رسول است، ولی در حقیقت به سبب مظهریت مطلق از خداوند و اول مظهر بودن، اول رسول نیز بوده است و همه پیامبران، در حقیقت رسول رسول الله(ص) بودند. از این رو همگان به اسلام دعوت می‌كردند و تصدیق گر ایشان و بشارت گوی آن حضرت(ص) بودند؛ چنان كه آن حضرت گواه و شاهد بر همه پیامبرانی است كه خودشان شاهدان امت خویش هستند: «فكیف اذا جئنا من كل امه بشهید و جئنا بك علی هولاء شهیدا؛ حال آنها چگونه خواهد بود و در آن روز كه برای هر امتی گواهی بر اعمالشان می‌طلبیم و تو را گواه و شاهد آنان قرار خواهیم داد». (نساء، آیه 41) از این رو از حقیقت محمدی(ص) به عنوان شاهد شاهدان و گواه گواهان یاد می‌شود.
به هرحال، مقامات پیامبری(ص) بسیار رفیع و بلند است؛ چرا كه وی در سیر نزولی و صعودی در منتهایی قرار دارد كه از آن به مقام عمائیه یاد می‌شود و در آموزه های قرآنی از آن به «مقام تدلی» و «قاب قوسین او ادنی» تعبیر شده است. (نجم، آیات 8 و 9) این بدان معناست كه هر چیزی مخلوق و آفریده و صنعت حقیقت محمدی به عنوان مظهر اتم و اكمل و نخست الهی است؛ نحن صنایع ربنا و الناس بعد صنایع لنا» (نهج البلاغه، نامه 82، نامه به معاویه)

مقامات دنیوی و اخروی پیامبر(ص)
1- تسلیم: خداوند در آیاتی بسیار، مقاماتی را برای پیامبر(ص) در دنیا و آخرت بیان می‌كند كه از جمله می‌توان به مقام تسلیم در برابر خداوند اشاره كرد. آن حضرت(ع) از چنان مرتبه ای از تسلیم محض برخوردار بوده است كه خداوند خود، او را به این مقام می‌ستاید. (آل عمران، آیه 20 و انعام، آیات 14 و 71 و 163)
2- رسالت و نبوت: مقام رسالت و نبوت از دیگر مقامات حقیقت محمدی است كه پیش از این بخشی از آن مطرح شده و به همان اندازه در این جا بسنده می‌شود. (بقره، آیات 101 و 191و 151 و آیات دیگر قرآن) مقام رضا از دیگر مقامات حقیقت محمدی(ص) است. این مقام در گرو صبر، تسبیح و تحمید مدام پروردگاری است كه در آیه 130 سوره طه برای پیامبر(ص) اثبات شده است.
3- شفاعت: مقام شفاعت از دیگر مقامات رسول الله است كه در آیه 97 خداوند به آن اشاره كرده و می‌فرماید كه این مقام از طریق تهجد و نافله شب برای مردمان دیگر قابل دسترسی است. با این تفاوت كه شفاعت پیامبر(ص) شفاعت مطلقی است كه برتر و گسترده تر از آن نمی توان تصور كرد. (تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 112، حدیث 204) خداوند در آیه 5 سوره ضحی به پیامبر(ص) وعده داده كه در این مقام چنان به وی اجازه شفاعت داده می‌شود كه آن حضرت(ع) راضی و خشنود شود.(بحارالانوار، ج 8، ص 75، حدیث 27 و نیز مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 567)
4- عصمت مطلق: مقام عصمت مطلق نیز از دیگر مقامات پیامبر(ص) است كه در آیاتی از جمله آیه 341 سوره بقره بیان شده است؛ چرا كه شهادتی كه از سوی خداوند در روز قیامت اقامه می‌شود می‌بایست به گونه ای باشد كه هیچ مناقشه ای در آن نباشد و این خود، گواهی بر عصمت الهی آن حضرت(ص) دارد كه هیچ گونه دروغ و اشتباه، سهو، گزاف و خطایی در آن راه نخواهد یافت.(المیزان، ج 21، ص 323)همچنین خداوند در آیه 32 و 132 سوره آل عمران و آیات دیگر بر وجوب مطلق اطاعت از آن حضرت(ص) تاكید كرده و اطاعت از وی را اطاعت خویش بر می‌شمارد. این بدان معناست كه ایشان از عصمت مطلق و كامل برخوردار است؛ چرا كه اگر این چنین نبود می‌بایست اطاعت را مقید می‌كرد؛ درحالی كه اطاعت پیامبر(ص) را همانند اطاعت خویش، مطلق و بدون هیچ گونه قید و شرطی آورده است، این نحوه بیان خود به خود دلالت بر این معنا دارد كه عصمت ایشان مطلق و كامل است و ایشان از هرگونه خطا و اشتباه و سهو و مانند آن در امان است، وگرنه چنین فرمانی جایز نیست. (المیزان، ج 5، ص 983)از ابن تیمیه نقل می‌شود كه در انكار روایت غدیر بویژه نسبت به بخش دوم آن، كه پیامبر(ص) می‌فرماید: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ خداوندا هر كه او را دوست می‌دارد و ولایت و حكومت و حكمش را می‌پذیرد دوست بدار و ولی خود بدان و دشمن بدار هركه او را دشمن دارد»، گفته است كه این بخش را نمی توانیم بپذیریم، زیرا این عبارت بیانگر عصمت است و اطاعت او عین اطاعت پیامبر(ص) و خدا دانسته شده است. از این رو نمی توانم بپذیرم كه چنین عصمت و اطاعتی برای علی(ع) گفته شده باشد.
5- قضاوت: از مقامات دنیوی و آخروی آن حضرت(ع) قضاوت و داوری است كه به دو شكل داوری در موضوعات دنیوی و قضاوت و داوری در آخرت به شكل قسیم النار والجنه برای آن حضرت(ص) اثبات شده است. خداوند در سوره اعراف به صراحت می‌فرماید كه آن حضرت(ص) و انوار معصومان(ع) در قیامت بر اعراف قرارمی گیرند و به داوری و قضاوت می‌پردازند و بهشت و دوزخ انس و جن را مشخص می‌كنند.
6- ولایت: از دیگر مقامات دنیوی و اخروی پیامبر(ص) می‌توان به ولایت اشاره كرد. ولایت و امامت بر خلاف خلافت، اختصاص به دنیا ندارد و با برپایی قیامت، ولایت و امامت پایان نمی پذیرد، هرچند امر خلافت الهی مختص به دنیاست.
این ولایت از آن حقیقت محمدی(ص) است و لذا خداوند آن را برای دیگر معصومان(ع) نیز اثبات كرده و می‌فرماید: انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزكاه و هم راكعون؛ ولی شما، تنها خدا و پیامبر اوست و كسانی كه ایمان آورده اند: همان كسانی كه نماز برپا می‌دارند و در حال ركوع زكات می‌دهند. (مائده، آیه 55)
بنابراین برای رسیدن به مقام ولایت الله، باید از ولایت حقیقت محمدی(ص) گذشت. و من یتول الله و رسوله والذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون؛ چرا كه هرگونه تولی دیگران به معنای تولی طاغوت و خروج از حزب الله به حزب شیطان، مردود می‌باشد. (مائده، آیه56 و آیات دیگر)خداوند می‌فرماید كه ولایت حقیقت محمدی(ص) بر همه ولایت ها حاكمیت و حكومت دارد و كسی نمی تواند با توجه به ولایت خدا و حقیقت محمدی بر جان و مال و عرض خویش، سخنی از ولایت طبیعی خود بر این امور كند. از این رو به صراحت می‌فرماید: النبی اولی بالمومنین من انفسهم (احزاب آیه6) چرا كه ولایت محمدی(ص) ولایتی همانند ولایت خالق است كه ولایت مالكانه مطلق است.
7- عبودیت: ازدیگر مقامات بلند و رفیع پیامبر و حقیقت محمدی(ص) باید به مقام عبودیت ایشان اشاره كرد كه خداوند ایشان را فراتر از عبدالله و مظهر كمال تمامی اسماء و صفات بارز الهی، مظهر عبده یعنی مظهر اسما و صفات غیبی نیز برمی شمارد كه اگر نگوییم شامل اسم مستاثر نیز می‌شود ولی دست كم بسیاری از صفات غیبی را دربرمی گیرد كه هنوز مظاهر شهودی نیافته است. به سخن دیگر، چون حقیقت محمدی در مقام تدلی او ادنی، در مقام عمائیه است دربردارنده مظهریت غیبی الهی نیز می‌باشد تا ظهور اول در غیب و ظهور نیز همانند اظهار كننده خود باشد.
خداوند بارها حقیقت محمدی را به عبده و عبدنا و مانند آن می‌ستاید كه از جمله می‌توان به آیاتی چون آیه 1 سوره اسراء و كهف و نیز 32 سوره بقره به عنوان نمونه اشاره كرد.
پیامبر(ص) در مظهریت، به تمام و كامل است و چون حقیقت محمدی با نفس و باطن خود می‌باشد، براین اساس می‌توان حكم مشابهی برای باطن وی یعنی انوار معصومان نیز كرد و گفت كه آنان نیز در مقام مظهریت مطلق هستند.
بی گمان بیان این مطلب درباره حقیقت محمدی از آن روست تا با تدبر در این آیات و روایات ضمن شناخت حقیقت هستی و قطع و یقین به این حقیقت، زمینه تاثرپذیری و عاطفی و احساسی پدید آید و با ایجاد محبت نسبت به این حقیقت، ایمان و باور و عقیده در دل، زنده و باور شود و اجازه دهد تا ایمان ما را به اطاعت محض و ولایت مطلق ایشان رهنمون گرداند؛ چرا كه ایمان چیزی جز حب نیست و اگر كسی به این محبت نرسد هرگز مفهوم اطاعت و ولایت و مانند آن را درك نخواهدكرد و درمسیر شدن های كمالی درست قرار نخواهدگرفت و به سرمقصد منزل به جذبه عشق محمدی گام برنخواهد داشت. از این رو خداوند به مومنان متاله خواه فرمان می‌دهد كه اگر می‌خواهند محبوب خداوند شوند از محبت و اطاعت حقیقت محمدی اشباع شوند: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونی یحببكم الله؛ بگو اگر خدارا دوست دارید از من پیروی كنید تا محبوب خداوند شوید. (آل عمران، آیه31)باشد با این شناخت به سوی حقیقت محمدی و علوی رفته و اطاعت و ولایت عاشقانه و محبانه خویش را ابراز و اظهار نماییم و متاله و خدایی شویم.



منابع : روزنامه كيهان، شماره 19858 به تاريخ 18/11/89، صفحه 6