عدم تناسب جرم دنيوي و مجازات اخروي
نویسنده: عباس نیكزاد
قیامت، مجازات اخروی و شبهات
مقدمه: ایمان به معاد و روز جزا از مسلمات و ضروریات دینی ما مسلمانان است. قرآن كریم در صدها مورد در آیات و سورههای گوناگون و با نامهای مختلف از روز جزا سخن گفته است. قیامت در قرآن كریم با نامها و عنوانهای مختلف خوانده شده است كه هر كدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاكم بر آن است؛ مثلاً از آن جهت كه همه اولین و آخرین در یك سطح قرار میگیرند و ترتیب زمانی آنها از بین میرود «روز حشر» یا «روز تلاقی» خوانده شده است و از آن جهت كه باطنها آشكار و حقایق بسته و پیچیده، باز میشوند «یوم تبلی السّرائر» یا «روز نشور» نامیده شده است و از آن نظر كه فناناپذیر و جاوید است، «یوم الخلود» و نیز به نامهایی چون «یوم الحسرة» و «یوم التغابن» و «نبا عظیم» خوانده شده است.( مرتضی مطهری، زندگی جاوید یا حیات اخروی، انتشارات صدرا، اسفند 1376، ص 28)
مهمترین ویژگی كه در مورد قیامت به ذهنها تبادر میكند این است كه آخرت روز جزا و پاداش است. در حقیقت اگر نظام جزا و پاداشی از جانب خدا در كار نباشد بعثت انبیا و دعوت دینی خاصیت و اثری نخواهد داشت. بنابراین، ایمان به روز جزا اهمیتی معادل اهمیت ایمان به اصل دعوت دینی دارد. ایمان به روز جزا مهمترین عاملی است كه انسان را به پایبندی به تقوا و كارهای خیر و اجتناب از رذایل اخلاقی و گناهان وا میدارد. چنانكه فراموشی یا انكار آن ریشه اصلی هر گناه و خلاف و ظلمی است.
در ارتباط با همین ویژگی اصلی قیامت (روز جزا بودن) پرسشها و شبهات مهمی مطرح شده است كه پاسخگویی به آنها لازم و ضروری است. برخی از این اشكالات در مورد اصل نظام مجازات در عالم آخرت و برخی از آنها در ارتباط با نوع مجازات در آن عالم و برخی از آنها درباره برخی از آموزههای دینی در این باره است.
شبهه اوّل: فلسفه مجازات اخروی چیست؟.
شبهه دوم: چگونه میتوان باور كرد كه خدای عظیم و رحیم بنده ضعیف و حقیر خود را عذاب كند؟
پاسخی كه در برابر شبهه قبلی داده شد در اینجا نیز قابل طرح است. در شبهه سابق گفته شد كه پاداش و كیفر اخروی از نوع مجازات قراردادی اعتباری نیست بلكه از نوع مجازات حقیقی و تكوینی است. آنچه كه در آخرت نصیب انسانها میگردد نتیجه عملكردهای خود انسان است. در قیامت هر انسانی همان را درو میكند كه در دنیا كاشته است. معنا ندارد كه انتظار داشته باشیم كسی كه در دنیا هیچ كشتی نكرده است و یا كشت خار و حنظل كرده است در آخرت میوهها و محصولات شیرین درو كند.
آیا میتوان همین اشكال را در مورد مجازاتهای تكوینی دنیا مطرح كرد؟ اگر كسی خود را به عمد از بلندی به پایین پرتاب كند و یا اینكه به عمد سم كشنده میل كند و یا اینكه در درس خواندن خود تنپروری و یا در رانندگی بی احتیاطی كند و به مقررات راهنمایی و رانندگی اعتنا نكند و یا كسی كه بیپروا به توصیههای ایمنی و یا بهداشتی بی اعتنایی كند و... آیا میتوان در این موارد با تكیه به عظمت و رحمت الهی این گونه اشخاص را از نتایج و لوازم اعمالشان معاف كرد؟ مگر خداوند در دنیا دارای این اوصاف كمالی نیست؟
از این گذشته همان گونه كه قبلاً متذكر شدیم مجازات اخروی مقتضای عدل الهی و پایبندی او به وعدههاست. نمیتوان با استناد به عظمت و رحمت الهی، از خدا انتظار داشت كه كاری بر خلاف مقتضای عدل انجام دهد و یا در گزارشهای خود مرتكب دروغ گردد و یا در وعدههای خود تخلف ورزد. البته معنای سخن ما این نیست كه در عرصه قیامت از مغفرت و رحمت خداوند خبری نیست. یقینا بر اساس آنچه كه در آیات و روایات فراوان آمده است مغفرت و رحمت الهی در قیامت نقش گستردهای خواهد داشت. شفاعت شفیعان در آخرت جلوه روشنی از مغفرت و رحمت الهی است. آنچه كه در اینجا مورد نظر ماست این است كه نباید به بهانه رحمت و عظمت پروردگار اصل عقوبت اخروی مورد انكار و یا تردید قرار گیرد. (مجله رواق اندیشه، آذر 1382 - شماره 24)
شبهه سوم: با عنایت به اینكه تناسب میان جرم و مجازات امر مسلم عقلی است چگونه خداوند برای گناهان كوچك و محدود، مجازاتهای بزرگ و سنگین و گاه نامحدود وضع میكند؟
پاسخ به شبهه: اولاً تناسب میان جرم و جریمه هر چند یك امر عقلی و عقلایی است اما باید توجه داشت كه در اندازهگیری اهمیت جرم نمیتوان تنها به كمیت و تعداد آن و مقدار زمانی كه در انجام آن به كار رفته نگاه كرد بلكه باید به ماهیت و كیفیت جرم نیز توجه داشت. گاه یك جرم كه در یك دقیقه و یا كمتر از آن انجام میگیرد از صدها و هزارها جرم دیگر كه روزها و هفتهها در انجام آن صرف شده است، اهمیت بیشتری دارد. آیا میتوان جرم كسی كه در یك دقیقه با بمبی هزاران نفر را قتل عام میكند نسبت به جرم كسی كه در چندین فقره دزدی كه ماهها طول كشیده و چند كالای نه چندان مهم را از افراد مختلف به سرقت برده كمتر و یا حتی برابر دانست؟ آیا در این گونه موارد در مقام مجازات به تعداد و كمیت گناه و جرم نگاه میكنند؟
در مجازات اخروی یقینا تناسب میان جرم و جریمه منظور میشود اما اینكه چه جرمی از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه جریمهای متناسب با جرمی كه شخص مرتكب شده است میباشد از حد درك و معرفت ما خارج است و خداوند بر اساس علم و احاطه كامل خود عمل خواهد كرد.
ثانیا همانگونه كه گذشت مجازات اخروی از نوع مجازات تكوینی و حقیقی و از نوع تجسم صورتهای غیبی و ملكوتی و اعمال و اخلاق و نیتهای ماست و ربطی به مجازاتهای قراردادی و اعتباری ندارد. در مجازاتهای قراردادی جای این است كه مجازاتی كه برای شخص مجرم مقرّر میشود مورد سئوال و یا اعتراض قرار گیرد اما در مجازاتهای تكوینی جایی برای این گونه اعتراضها نیست. در این گونه موارد گاهی یك لحظه بی احتیاطی، عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی دارد؛ مثلاً یك لحظه خواب رفتن در موقع رانندگی ممكن است باعث افتادن شخص به اعماق دره و نابودی و هلاكت دائمی شود و یا یك غفلت و بی توجهی باعث افتادن از ارتفاع بالاو یا خوردن سم كشنده به جای آب گردد كه نابودی و یا معلولیت دائمی را به همراه دارد.
شهید مطهری در این رابطه میگوید: «پاسخ اشكال »تناسب كیفر و گناه« به این صورت خلاصه میشود كه رعایت تناسب بحثی است كه در مورد كیفرهای اجتماعی و قراردادی قابل طرح است. البته در این گونه كیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن كیفر را با جرم در نظر بگیرد. اما در كیفرهایی كه رابطه تكوینی با عمل دارد؛ یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی كردار است یا كیفری كه با گناه رابطه عینیت و وحدت دارد؛ یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. كسی كه میگوید چگونه ممكن است خدایی باشد و ما را در برابر جرمهای بسیار كوچك مجازاتهای بسیار بزرگ بكند این معنا را درك نكرده است كه رابطه آخرت با دنیا از قبیل روابط قراردادی اجتماعی نیست...». (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ص 237)
در ارتباط با مسئله خلود در جهنم باید گفت كه مسئله از همین قبیل است. زیرا خلود در آتش، كیفر همه كسانی نیست كه در دنیا مرتكب گناه شدهاند. شاید بتوان گفت اكثریت اهل نار مشمول كیفر خلود نیستند. اصحاب آتش به حسب مقدار و مرتبه گناه و جرمی كه مرتكب شدهاند در صورتی كه مشمول مغفرت واقع نشوند و صلاحیت شفاعت را از همان آغاز نداشته باشند پس از مدتی هر چند بسیار طولانی از آتش خارج خواهند شد. خلود در آتش شامل حال عدهای از گنهكاران و كیفر برخی از گناهان است. اینكه چه كسانی مشمول این كیفر و چه گناهانی باعث خلود آتش است از دایره علم و اطلاع ما خارج است. قرآن كریم میفرماید: «بَلی مَنْ كَسَبَ سَیئَةً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَاُولئِكَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ؛ آری! كسانی كه مرتكب گناه شوند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود و آنها كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دهند آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود». (بقره، 80-81)
معیاری كه در این آیه برای خلود در آتش داده شد آن است كه شخص، گناه و یا گناهانی انجام دهد كه آثار سوء گناه تمام وجود او را در بر گیرد و روزنههای نجات را بر او ببندد. در تفسیر شریف المیزان در ذیل این آیه آمده است:
«كلمه خطیئه به معنای آن حالتی است كه بعد از ارتكاب كار زشت به دل انسان دست میدهد... احاطه خطیئه باعث میشود كه انسان محاط آن، دستش از هر راه نجاتی بریده شود گویا آنچنان خطیئه او را محاصره كرده كه هیچ راه و روزنهای برای این كه هدایت به وی روآورد باقی نگذاشته، در نتیجه چنین كسی جاودانه در آتش خواهد بود و اگر در قلب او مختصری ایمان وجود داشت و یا از اخلاق و ملكات فاضله كه منافی با حق نیستند از قبیل انصاف و خضوع در برابر حق و نظیر این دو پرتوی میبود قطعا امكان این وجود داشت كه هدایت و سعادت در دلش رخنه یابد پس احاطه خطیئه در كسی فرض نمیشود مگر با شرك به خدا كه قرآن دربارهاش میگوید: «خداوند شرك را نمیآمرزد و پایینتر از آن را از هر كس كه بخواهد میآمرزد»(انبیا، 48) و «مگر با كفر و تكذیب آیات خدا»(بقره، 39) پس در حقیقت كسب سیئه و احاطه خطیئه به منزله معیار جامعی است برای هر فكر و عملی كه باعث خلود در آتش است».( سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، انتشارات درالعلم، قم، ج 1، ص 399)
منابع : روزنامه رسالت، شماره 7221 به تاريخ 17/12/89، صفحه 6