علمای اخلاق اسلامی، این صفت را از صفات رذيله متعلق به قوه غضبيه، دانستهاند.[1] امن از مکر الهی در روایات جزء گناهان کبیره معرفی شده است[2] و علمای اخلاق، این صفت را نوعی افراط در رجا و امیدواری به خدا دانسته[3] و مبتلایان به آن را داخل در گروه فريبخوردگان و مغرورین به خداى تعالى میدانند.[4]
این مفهوم بسیار مهم اخلاقی، توسط آیهی شریفهی :
«أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»[5]
معرفی شده است و در روایات و دعاها و رفتار عملی اولیای دین(ع) و کلمات علمای اخلاق، مورد توجه فراوان قرار گرفته است.
«مکر خدا»، ترکیبی مجازی است[6] و"مكر" به معناى اين است كه شخصى ديگرى را غافلگير كرده و به او آسيبى برساند[7] و نوعی پنهانی بودن در این نیرنگ و غافلگیری در معنای اصلی آن نهفته است.[8] همانطور که خدای متعال در قرآن، مکر خود را به گونهای میداند که انسانها آنرا حس نمیکنند.[9] بنابراین مکر خدا، نهانیتر و نامحسوستر از مکر غیر او خواهد بود.
امن از مکر خداوند به معنی ایمن بودن از سلب عطایای الهی توسط خدای متعال است.[10] به این معنی كه آدمى از عذاب الهى و امتحانات او ايمن نشيند و از عظمت و جلال او واهمه نداشته، و در دل انديشه مؤاخذه او را نداشته باشد.[11]
ایمنی از مکر خدا در قرآن و روایات
خدای متعال مردم را بر ایمنی از مکر خدا سرزنش کرده و میفرماید چرا چنین روحیهای یافتهاند و حال آنکه از مکر خدا، جز زیانکاران در امان نیستند.[12]
امام سجاد(ع) در دعا عرضه میدارد: خدایا! تو شايستهاى كه صدّيقين به (رحمت) تو مغرور نشوند و گناهكاران از (عفو و گذشت) تو نااُميد نگردند.[13]ائمه(ع) بارها در دعاها چون دعای سحر[14] از خدا میخواهند مورد مکر قرار نگیرند. امام علی(ع) از خصوصیات فقیه واقعی را این دانستهاند که نه مردم را از رحمت خدا مایوس کند و نه از مکر خدا ایمن کند.[15] ایشان میفرماید: هر کس از مکر خدا ایمن شود، نابود میشود.[16]
صفوان جمال میگوید من خود دیدم که امام صادق(ع) قبل از تکبیر نماز رو به قبله دعا کرد:
«خدایا مرا از رحمتت مایوس نکن و از مکرت در امان مدار. زیرا تنها زیانکارانند که خود را از مکر تو در امان میانگارند.»[17]
و همین فرد میگويد: پشت سر امام صادق(ع) نماز گزاردم. امام بعد از نماز سر خود را پائين انداختند و فرمودند: بار خدايا مرا از مؤاخذه خود در آسايش قرار نده و بعد از آن با صداى بلند فرمودند: فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ.[18] شاید حضرت هم قبل از نماز و هم بعد از نماز هر دو این دعا را داشته است.
عوامل ایجاد یا تقویت امنیت روحی نسبت به مکر الهی
موارد زیر را میتوان به عنوان عوامل بنیادی[19] در ایجاد این صفت رذیله معرفی کرد:
1. جهل به صفات خدای متعال و افعال او در ادارهی عالم: همانطور که خدای متعال دارای صفات جمالیه چون لطف و رحمت و بردباری و غفران و... است، دارای صفات جلالیه چون انتقام، مكر الهي، شدت عقاب و ذلیل کننده نیز هست.[20] ایمنی از مکر الهی در مرتبه پس از کفر قرار دارد؛. زیرا عین جهل به خدای متعال است و کسی که او را بشناسد، امکان ندارد از مکر او در امان باشد[21] نقص معرفتی انسان به خدا به چند صورت میتواند منشا این حالت روانی گردد:
1. اعتقاد به اینکه حقّ تعالى قادر نيست از او سلب نعمت کند.
2. اعتقاد به اینکه هر چند او بسیار گناه كند اما باز هم خدای متعال نسبت به او لطف دارد و نعمتش را از او سلب نمیکند.
3. اعتقاد به اینکه اصلاً گناهان منشأ سلب نعمتها توسط خدای متعال نمىشود.[22]
4. جهل به ابتلا و امتحانات الهی.
5. عدم اعتقاد به محاسبه روز قيامت و جزا دادن اعمال از نيك و بد.[23]
6. اعتقاد کاملاً مخالف با منطق قرآن-که خدا در دنيا با نعمتهايش به ما احسان كرده و احسان دليل محبت است پس خدا ما را دوست دارد و هر كس كسى را دوست داشته باشد در آينده هم به او احسان مىكند.-[24]
2. عجب و افتخار: افتخار به دين يا به تقوى، طاعت، كمال، معرفت، علم خود،[25] اعتماد بر طاعت و عبادت خود است.[26]
علایم
ايمني از منكر الهي يك صفت باطني است كه گاهي در اعماق قلب انسان به آرامي حركت و نموّ ميكند و براي شناسايي اين بيماري كشنده لازم است به نوعي رويكرد علامتشناسانه (سميولوژيستيك) روي آورد. علائم زير در اين زمينه قابل معرفي است:
1. تکبر در مقابل خلق خدا و تحقیر آنان: زيرا از عاقبت كار خود بيم ندارد كه خود را برتر از مردم ميپندارد و آنان را حقير ميشمارد؛ چه بسا او بدعاقبت شود و آنان خوشعاقبت گردند.[27]
2. اصرار بر گناه: یعنی توبه نکردن از گناه و ترک نکردن آن؛ همانطور که امام جواد(ع) میفرمایند: اصرار بر گناه، نوعی ایمنی از مکر خداست.[28]
3. عیبجویی از مردم و فراموشی گناه خود: همانطور كه امام صادق(ع) فرمود: هرگاه دیدید کسی گناهان مردم را پیجویی میکند و گناه خود را فراموش کرده است، بدانید که مورد مکر الهی قرار گرفته است.[29]
4. بقای نعمتها و تداوم آن با وجود ارتکاب گناهان: البته باید در نظر داشت که گناهان و بقای نعمتها برای هر کس به فراخور جایگاه اوست؛ به عنوان مثال حاج ملا هادی سبزواری(ره) از بزرگان اخلاق و حکمت درباره برخی صاحبان کشف و کرامت -که گرفتار مکر الهی هستند- میگوید: حتی ممکن است فردی که دارای کرامات و خوارق عادات باشد[30]، به این امنیت برسد و نگرفتن این حالات از او با وجود سوء ادب، مکر خدا با اوست.[31]
آثار
قرآن كريم و روايات شريفه، آثار بسيار هولناكي براي اين رذيله بيان كردهاند كه در مورد كم رذيلهاي تا اين اندازه به عواقب سوء آن هشدار داده شده است. اين آثار و عواقب عبارتند از:
1. استدراج: امام صادق(ع) درباره استدراج فرمود: معنی آن این است که بندهای گناهی بکند و سپس بر آن گناه مجازات نشود و نعمتهای او ادامه یابد تا از استغفار غافل شود[32] و این غفلت او از استغفار، همان ایمنی او از مکر الهی است.
2. انتقام ناگهانی: خدای متعال درباره این افراد میفرماید: درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند) ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم) در اين هنگام، همگى مأيوس شدند (و درهاى اميد به روى آنها بسته شد).[33]
3. ابتلا به بلاهای بزرگ: امام علی(ع) میفرماید: هر كه از مكر خدا ايمن شود امان او باطل شود[34] و منظور اين است كه خدای متعال او را امان نمیدهد و به بلائى عظيم گرفتار میسازد تا بطلان گمانش بر او ظاهر شود[35] و همانطور که امام هادی(ع) میفرماید: سرانجام قضای قطعی الهی بر او فرود میآید.[36]
درمان
همانطور كه در سببشناسي اين رذيله بيان شد، اسباب كلي آن بر دو گونهاند و به همين جهت توصيههاي مورد توجه در درمان اين صفت مرگبار قلبي نيز در دو بخش كلي بينشي و كنشي در چهار محور بيان ميشود كه سه محور آخر آن را توصيههاي كنشي (رفتاري) تشكيل ميدهد:
1. تصحیح اعتقاد نسبت به صفات و افعال خدای متعال: اين افراد لازم است با در نظر گرفتن چند اصل خداشناسانه که صفات و افعال او را به درستی معرفی میکنند و به طور خاص برای درمان این روحیه توصیه شدهاند به درمان بُعدِ شناختی این بیماری مهلک بپردازند:
أ. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: به بندگانم خبر ده كه من آمرزنده و مهربانم و عذاب من عذابى دردآور است.[37] چنان که در ادامهی این آیه، سخن از فرشتگان ميهمان حضرت ابراهيم(ع) است كه از طرفی براى او بشارتی آورده بودند كه هيچ انتظارش را نداشت و از طرف دیگر براى قوم لوط(ع) عذاب آورده بودند.[38] علامهی طباطبایی(ره) میگوید: این آیه از نظر قواعد تفسیری[39]، میخواهد بفهماند: مغفرت و رحمت و اليم بودن عذاب، به آخرين درجه و نهايت حد خود رسيدهاند، به طورى كه ديگر نمىتوان با هيچ مقياسى آنها را اندازهگيرى نمود، و چيزى را با آنها قياس كرد.[40] همانطور که امام عصرعجلاللهتعالیفرجهال شریف در فرازهای آغاز دعای افتتاح عرضه میدارد: من یقین دارم که تو در جای رحمت و عفو، رحیمترین هستی و در جایگاه کبریا و عظمت، شدیدترین مجازاتکننده هستی.[41]
ب. نعمتها و لذات دنيا نه فقط نشانه اعتبار نزد خدای متعال نیست، بلکه غالباً به عکس است؛ همانطور که امام علی(ع) فرمود: ای مردم، باید در نعمتهای خدا ترسناک باشید همانطور که از عذاب او هراسان هستید؛ زیرا هر کس امکانات او رو به فزونی نهد اما آن را استدراج الهی نبیند، از چیز هولناکی خود را در امان پنداشته و هرکس مشکلاتی برایش پیش آید و آن را امتحانی نبیند (که با آن میتواند به درجاتی برسد)، یقیناً نعمتی را ضایع کرده است.[42]
2. ریشهکنی صفاتی که اسباب این حالت روحی هستند: و بخشی از این علل که به دست آمدند، پیش از این ذکر شدند.
3. خوف الهی بهویژه خوف از سوء عاقبت: زیرا تا فرد از صراط نگذرد و عاقبت نیک نیابد، نباید خود را از مکر خدا ایمن بداند.[43] خوف ضدّ این رذیله است[44] که رغبت به دنیا و شهوات و ریشهی رذایل را نابود میکند و آثار حزن در رفتار ظاهر میشود.[45] اگرچه برای كسى كه گناهان آشكار و پنهان را ترك كرده، شايسته و اصلح اين است كه ترس و اميد او مساوى و بر حدّ اعتدال باشد، اما كسى كه گرفتار بيمارى امن از مكر و عذاب خدا و غرور باشد، خوف براى او بهتر است.[46]
4. عمل به سیره اهلبیت(ع): استعاذه و دعا و اظهار عجز مداوم به بارگاه الهی جهت استمداد از حضرت پروردگار جهت تکرار مدام و بهخاطرسپاری مساله مکر الهی و هشدار به خود و دهها اثر دیگر که بر تأسی از ایشان در این عمل نهفته است.
پاسخ به یک سوال مهم
آیا خوف از مکر خدا در انسانهای کامل که جزء مخلصین(به فتح لام) هستند و قرآن کریم فرموده است شیطان بر ایشان تسلط ندارد[47] نیز وجود دارد؟
خواجه نصیرالدین طوسی(ره) در این زمینه میگوید: خوف از مکر خدا در مرتبه سلوک و طريق كمال است که در سالک وجود دارد و لازم است که باشد و هر امن در اين مقام كه به سبب زوال اين خوف در دل ایجاد شود، مقتضى نابودی او است اما اهل كمال از اين خوف و حزن مبرّا هستند؛ زیرا قرآن کریم میفرماید: «ألا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.»[48] و سالك چون به درجه رضا برسد خوف او به امن تبدیل شود؛ همانطور که قرآن کریم میفرماید: «أولئك لهم الأمن و هم مهتدون».[49] چنین شخصی هيچ ناپسندی را ناخوش نمیدارد و نسبت به هيچ چیز خواستنی، رغبت ندارد و اين امن به سبب كمال است، چنانكه احساس امنیت در جایی که باید خوف بر سالک غالب باشد (یعنی وقتی در مسیر سلوک است) به سبب نقصان است.[50]
در اینجا باز سوال میشود پس چرا ائمهی اطهار(ع) نیز در دعاها اینهمه استعاذه از این صفت داشتهاند؟
پاسخ این سوال این است که عبادت آنان گرچه به جهت حصول استكمال و تحصيل مقام قرب معنى ندارد اما اتيان عبادات براى چنين شخصى به عنوان ديگرى كه همان مقتضاى حصول كمال[51] است خواهد بود.[52] لذا هميشه لوازم عالم ملك و ملكوت را مراعات مىکنند و بلكه از كوچكترين حكمى از احكام يا ادبى از آداب يا حالى از حالات متناسب با اين عوالم، دورى نخواهند نمود و در عين حال نيز توجّه به عوالم عاليه را حفظ میفرمایند.[53] امام صادق(ع) میفرماید: روزی رسول خدا(ص) و جبرئیل از اشتعال جهنم و شدت خوف الهی گریستند و خدای متعال فرمود: گرچه من شما را از گناه و دوزخ ایمن کردم اما همواره چنین خائف باشید.[54]
تحلیل کلامی-روایی نسبت دادن مکر به خدای متعال
نسبت دادن مكر به خداوند، وقتى از خداى تعالى صحيح است كه به عنوان مجازات صورت بگيرد؛ یعنی انسان معصيتى كند كه مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آنجايى كه خودش نفهمد عذاب نمايد و يا سرنوشتى براى او تنظيم كند كه او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود به سوى عذاب برود و اما مكر ابتدايى و بدون اينكه بنده معصيتى كرده باشد، حتما صدورش از خداوند ممتنع است.[55] از امام رضا(ع) درباره آیاتی که مسخره کردن، مکر و نیرنگ به خدای متعال نسبت میدهند سوال شد و حضرت فرمود: خداى تبارك و تعالى استهزاء، ريشخند و مكر نميكند و فريب نميدهد و ليكن آن جناب ايشان را جزاء ميدهد و خدا از آنچه ستمكاران ميگويند بسیار برتر است.[56]
[1] . نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1377، ص 179.
[2] . كلينى، ابو جعفر محمد بن يعقوب؛الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپچهارم، 1407 هق، ج 2، ص 280.
[3] . فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ ترجمه الحقائق مولى محسن فيض كاشانى، مدرسه عالى شهيد مطهرى، تهران، چاپ اول، 1387 ش، ص 329.
[4] . شبر، سيدعبدالله؛الأخلاق، ترجمهي جباران محمدرضا، قم، انتشارات هجرت، 1378، چاپ چهارم، ص 319.
[5] . الأعراف : 99 آيا پنداشتند كه از مكر خدا در امانند؟ از مكر خدا جز زيانكاران ايمن ننشينند.
[6] . مصطفوى، حسن؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360 ش؛ ج 11؛ ص 143
[7] . صدوق، محمد بن على بنبابويه؛ التوحيد، جامعه مدرسين قم، چاپ اول، 1398ق، ص 163.
[8] . ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، دار صادر، بيروت، نوبت چاپسوم، 1414 ق، ج 5، ص 183.
[9] . النمل : 50
[10] . فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ الحقائق في محاسن الأخلاق-قرة العيون في المعارف و الحكم، موسسه دار الكتاب الاسلامي، قم، چاپ دوم، 1423ق. 2002م، ص 19.
[11] . نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص 179.
[12] . الأعراف : 99
[13] . على بن الحسين عليهالسلام، الصحيفة السجادية، ترجمهی فيض الاسلام اصفهانى، على نقى، فقيه، تهران، چاپ دوم، 1376ش، ص 258.
[14] . طوسى، محمد بن الحسن؛ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، مؤسسة فقه الشيعة، بيروت، چاپ اول، 1411ق، ج2، ص 582.
[15] . ابن شعبه حرانى حسن بن على؛ تحف العقول عن آل الرسول صلىاللهعليهوآله، انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، قم، چاپ دوم، 1363 هش، ص 204.
[16] . آمدى عبدالواحد بن محمد تميمى؛ غررالحكم و دررالكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 100.
[17] . كلينى، پیشین، ج 2، ص 545 و 544.
[18] . كلينى، پیشین، ج 2، ص 544.
[19] . برخی دارای بعد بینشی هستند به عنوان انگارههایی منفی و برخی دارای صبغهی کنشی و از سنخ رفتار و اخلاق ناپسندی هستند.
[20] . دستغیب شهید سیدعبدالحسین؛ گناهان کبیره، انتشارات اسلامی، قم، چاپ دهم، 1376 هش، ج 1، ص 96.
[21] . فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى؛ علم اليقين في أصول الدين، انتشارات بيدار، قم، چاپ اول، 1418 ق، ج1، ص 461.
[22] . خوانسارى، آقا جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1366ش، ج5، ص 157.
[23] . نراقى، ملا احمد؛ معراج السعادة، پیشین، ص 179.
[24] . شبر، پیشین، ص 319.
[25] . خمينى امام سید روحالله، سرّ الصلاة، مؤسسهى تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ ششم، 1378، ص 52.
[26] . نراقى، ملا احمد؛ پیشین، ص 179.
[27] . غزالي، محمد بن محمد، إحياء علوم الدين، دار الكتاب العربي، بیتا، بيروت، چاپ اول، ج 11، ص 56.
[28] . ابن شعبه حرانى، پیشین، ص 456.
[29] . ابن شعبه حرانى؛پیشین، ص 364.
[30] . توجه شود که خرق عادت و کرامت، قبل از ولایت الهی است و تا رسیدن به مقام مخلصین فاصله بسیار دارد.
[31] . سبزوارى، ملا هادى؛ شرح الأسماء الحسنى، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1372 ش، ص 220.
[32] . كلينى، پیشین، ج 2، ص 452.
[33] . الأنعام : 44
[34] . آمدى، پیشین، ص 200.
[35] . خوانسارى، پیشین ج5، ص 157.
[36] . ابن شعبه حرانى، پیشین، ص 483.
[37] . الحجر : 49 و 50
[38] . طباطبایی سید محمد حسین؛ تفسيرالميزان، ترجمه موسوى همدانى سيدمحمدباقر، دفترانتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، قم،چاپ پنجم، 1374ش، ج12، ص 264 و 265.
[39] . ایشان میگویند: در این آیهی شریفه، الف و لام بر سر خبر آمده است و این معنی بر اساس مفهومشناسی بلاغی کلام عرب استنباط شده است.
[40] . طباطبایی، پیشین ، ج8، ص 255.
[41] . ابن طاووس، على بن موسى؛ الإقبال بالأعمال الحسنة فيما يعمل مرة فى السنة، دفتر تبليغات اسلامى ، قم، چاپ اول، 1376ش، ج1، ص 133.
[42] . مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار، مؤسسة الطبع و النشر، بيروت، اول، 1410 ق، ج 5، ص 220.
[43] . غزالی، پیشین، ج 11، ص 139.
[44] . نراقی، ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمهی سيدجلال الدين مجتبوی، انتشارات حكمت،چاپ چهارم، 1377، ج 1، ص 279.
[45] . ديلمى، شيخ حسن؛ إرشادالقلوب إلى الصواب، شريف رضى، قم، چاپ اول، 1412 ق، ج 1، ص 107.
[46] . نراقی ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج 1، ص 311.
[47] . ص : 82 و 83
[48] . يونس : 62 آگاه باشيد (دوستان و) اولياى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند.
[49] . الأنعام : 82 (آرى،) آنها كه ايمان آوردند، و ايمان خود را با شرك و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدايتيافتگانند.
[50] . طوسى، خواجه نصيرالدين؛ أوصاف الأشراف، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ سوم، تهران، 1373، ص 52 و 53.
[51] . چون فرد بخشندهای که نمیتواند نبخشد و این صفت او اقتضای دوام بخشش دارد.
[52] . طهراني، سيدمحمّدحسين حسيني؛ رسالةلُبّاللباب فى سير و سلوك أولي الألباب، دارالمحجةالبيضاء، بيروت، 1431هق، چاپ چهارم، ص 53.
[53] . طهراني؛ پیشین، ص 99.
[54] . دیلمی، پیشین، ج 1، ص 107.
[55] . طباطبایی، پیشین، ج8، ص 255.
[56] . صدوق، پیشین، ص 163.
منبع:پژهشکده باقرالعلوم(ع)