نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: تاثير نور در منظر شهري

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Post تاثير نور در منظر شهري

    مقدمه
    منظر دارای معنی است. معانی در ذات پديده ها به وديعه گذاشته شده اند، واين انسان است که از طريق ادراک و گاه الهام به کشف اين معانی نايل میشود. اولين ادراک برای او در آستانه محل تلاقی سکوت و نور رخ می دهد: درسکوت (ظلمت) آرزوی بودن نهفته است و نور بخشنده تمامی حضور هاست، و به چيزها چو نان که بايد باشند معنی می بخشد، آنگاه که نور در برخورد با سطوحمقام می گيرد، فضا و فرم ها را با هم پيوند می دهد، مرزها را در هم میآميزد يا از هم جدا می کند، سايه ها بر انگيخته می شوند، و منظر توان سخنگفتن می يابد.
    نور يکی از استعاره هايي است که در منظر انسان را به فکر وا می دارد و ذهنو جسم انسان را به دنبال خود می کشاند. بواسطه آن تصاوير عينی و ذهنی ازدنيای اطراف در ذهن ما شکل می گيرد، بايد توجه داشت که فضای ادراکی غيرازفضای واقعی است. فضای ادراکی از طريق دريافت کيفيات فضای واقعی تصويرمیشود و در نهايت با برانگيختن معانی در ذهن ما تعيين کننده رفتار میشود.در اين مقاله برای تبيين سطوح معنی ناشی از نور به نظريه واسطه ای هرشبرگراستناد شده است که قايل به دو سطح معنايي کلی "ذهنی" و "واکنشی" است.



    معنی ذهنی را می توان به معانی "عينی" و "استعاره ای"منفک نمود، معنیواکنشی آن را می توان به مفاهيم "احساسی"، "ارزشی" و "حکمی" تقسيم کرد. درمفهوم عينی انسان فرم را از طريق اندازه، شکل ظاهری آن، استحکام، بافت،وسعت و.. به سرعت ادراک کرده و دسته بندی می نمايد و فرم به شکل رمزی عملنمی کند. اما برخی از فرم ها تصاويری را به ذهن القا می کنند که با اصلفرم ارتباطی ندارد. در اين مرحله آنها استعاره ای می شوند برای بيانمقصودی خاص، هم چون ورودی که تنها با مسقف شدن معنی پيدا کرده ، و يا درختکه نماد دانش می شود. وقتی در انسان معنای ذهنی شکل گرفت، بطور معمولمعانی درونی مختلفی در او بر انگيخته می شود. اولين آنها " معنای عاطفیواحساسی" است، که شامل حالات مختلف شادی، غم، هيجان، خستگی و ... که ازتجربيات و فرهنگ و شخصيت و... فرد سرچشمه می گيرد، واکنش ديگر" معنایارزشی" است، که فرد بر اساس شعور و ادراک خودکه بيشتر با معنای استعاره ایدر ارتباط است ، به ارزيابی می پردازد، منظره ای که ممکن است در مرحله اولدر او احساس هيجان را بوجود آورده باشد، اين بار در سنجش با ترازویمعيارها و ارزشها کسل کننده و ناخوشايند جلوه می نمايد و در مرحله آخر"مفهوم حکمی" نوع واکنش فرد نسبت به محيط را مشخص می کند، اينکه بايستد وآن را بستايد و يا از آن بی تفاوت بگذرد و يا در آن آشيان گيرد و ...
    همانطور که از مطلب بالا بر میآيد اساس معنا در ارتباط کيفی بين پديده هاست و خاطرات نقال معانی هستند.
    اما آن هنگام که معنا بطن های مختلفی را شامل می شود، لازمه فرا رفتن ودستيابی به باطن آن بر خورداری از مراتب وجودی بالاتر می باشد و « صاحبنظر» بودن است ، و معمارسنتی که صاحب نظر است، اصل و مبداء را در ماوراءاين عالم می بيند، پس نور _ غير مادی ترين عنصر محسوس_ که تنها چيزی استکه از اين عالم به زمين نزول می يابد، نماد و سمبل تجلی پروردگار می شود.اما برای انسان امروزي که نگاهشان از آسمان به عنوان فضايي ماوراء طبيعی،به يک اصل فيزيکی و مادی تغيير يافته است، نور ديگر حاوی پيام خدايان نيستبلکه بيانگر معنای کاربردی و احساسی زود گذر است.



    در جمع بندی مطالب بالا می توان بيان داشت که روشنايي بزرگترين نيرویصامتی است که حواس ما توان درک آن را دارد، در ابتدا ما معنای صريح پديدهها (چيستی) را به واسطه حلول نور در کالبد فضا در می يابيم و با شکل گيریمعانی ضمنی( چگونگی) پديده ها ، احساسات، ارزش گذاريها و در نهایت نحوهرفتار ما در فضا شکل می گيرد، و در اين ميان نور بی واسطه از مکان و زمانسخن می گويد و گاه از معنا پلی می سازد به فرای کالبد مادی اين جهان.
    هدف اين مقاله بررسی چگونگی تاثير گذاری نور در ادراک معانی مختلف از منظرمی باشد. از آنجا که منظر هم می تواند طراحی شده باشد و هم به صورت طبيعی(دخالت بدون قصد طراحی) شکل گرفته باشد، به بررسی معانی مختلف مکان و زمانجاری شده از نور در منظر های طبيعی به عنوان منبع الهامی برای طراحپرداخته می شود تا در نهايت با شناخت ابزار و آگاهی از کيفيات، خود باآوای نور آنچه از چشم سر نهان است را از سِتر بيرون آورد، و سکوت حاکم برمکان را با شکوفا نمودن گوهر مکان و زمان بشکند.
    این مقاله با رویکردی نو به مقوله نور در منظر ، ماهیت منظرین نور را درسه بخش معنای مکان، معنای زمان و تاثیر نور بر ادراک بررسی می کند کههرکدام از این سطوح در یک قسمت مطرح می شود.

    معنای مکان
    مکان تماميتی است که از چيز های ملموس دارای ماده، فرم، رنگ و ... ساختهشده است، بنابراين در نظر گرفتن جزيي از آن بدون در نظر آوردن کليت آنامکان پذير نيست و تمام اينها در پيوند باهم گوهر مکان را شکل می دهند.مکان دارای ساختاری است که شامل دو جزء " فضا" و " ماهيت" می شود که اولیتعيين کننده مرزها و حس جهت يابی فرد در مکان، و ماهيت بيانگر هويت مکانبرای انسان است و همان حال و هوای حاکم بر مکان را شکل می دهد. بنابر اينتجسم کلی از يک مکان از ادراک کيفيات جسم و روح آن مکان حاصل می شود، کهنور بر هر دو تاثير گذار و از هر دو تاثير پذير است.
    اما آن هنگام که تاريکی هم چون پيله ای ابريشمين همه جا را در بر گرفتهاست، تناقضی بس بارور در ذهن شکل می گيرد که ريشه در ذات تاريکی دارد،جهانی آميزش يافته از دو نيرو که هم اکنون در حال رکود به سر می برد،وجودی مملو از آرزوی بيان که تنها رخنه ی تک پرتوی نوری آن را به حضور میآورد.



    از آن جا که هر احساس، رويداد و پديده ای، زمينه ای دارد که با حضور در آنمعنای خاص خود را می يابد. بايد تاريکی باشد تا نور، نور شود، نور با جلالو قدرت بدرخشد، تاريکی تلالو نور را بر می انگيزد و عظمت آن را آشکار میکند و سخن از مکانی در نا کجا آباد سر می دهد.



    آن گاه که نور بر زمين تجلی می يابد از حضور خويش آگاه می شود و در چيزهادر می آميزد و بر سطوح آنها مقام ميگيرد و سايه ها هبوط می يابند. از اينتضاد، نواها طنين انداز می شوند، يکی با صراحت در جان تو فرو می رود و تورا به خويش می خواند و ديگری با ابهام و پرده پوشی تو را به ترديد در راهوا می دارد و تنها اين زمان است که مکان دارای انرژی می شود و تخيلت رابيدار می سازد و از رکود بيرون میآيي و جزيي از سرنوشت فضا می شوی با گوشفرا دادن به نغمه نور دل به راه می سپاری ...




    هر مکانی نور خويشتن را دارد. درکوير هر شعاع نور خاک را جانی سوزان میبخشد و سايه ها کوتاه و صريح اند و چيزها متحرک اند و ادغام ناپذير. تودههای تپه ای شن روان رنگی طلايي را بازمی تابانند و در بيکرانگی کشاکش نورو تاريکی، روح کيهانی باشکوهی حکمفرماست.
    نور کم رمقی که در جنگل ها ی شمالی از ميان درختان متراکم می گذرد تا برزمين بتابد. الگویي بديع از وصله کردن سايه های طويلی که مرزهای اشياء رادر خود می مکند، فرم می دهد.آنچه حاصل می شود توان بر انگيختن روح انسانرادارد و آرزوهای رمانتيک نهفته در او را بيدار می سازد.
    در کناره در يا نور در آب صد جلوه می يابدو در موج سرکش آن از بيرنگی خويش می گويد.

    .
    نور شکل می دهد و شکل می گيرد. روح مکان را بوجود می آورد و آن گاه کهعناصر آن بوجود آمدند از آنها جلوه می گيرد و در زمان تغيير می يابد بدونآنکه ساختار را تغيير دهد.
    آنگاه روح که مرداب حاکم شد، سايه ها بوجود میآيند صراحت اشيا و فواصل رامیبلعند و مکان را به فضايي پر رمز و راز هم چو بدل می سازند که تورا بهتجربه ای دور از روزمرگی می کشانند. اگر برايت معنای ترس و وحشت داشتهباشد از آن می گريزی وآن را ويران می سازی و اگر شکوهی را به ارمغان آورد،تکريمش می داری.

    رطوبت و گرد و غبار کيفيت نوريعنی رنگ، وضوح، شفافيت آن را به صورت مختلفاز جايي به جای ديگر تغيير می دهند. هر چه ماديت آن بيشتر باشد، جهان غيرمادی تر بوجود می آيد
    تو در پرتوی نور با مکان به گفتگو می نشينی. گذر، آستانه، حريم را کشف می کنی و جهانی کوچک در دل جهانی بزرگتر را شکل می دهی.
    دشت باز است و منظر آن وسيع. طاق آسمان آن بزرگ و مقياس تو خرد. در چنينمکانی جهت بی معناست. اين سايه درختی است که برای تو آسودن در آن به معنایآرامش است.
    نور نمادينی که از ميان شکافهای بلند و تاريک لابلای برگ درختان بدرونجنگل می آيد، مسير را به تو می نماياند. و چراغ های شهر از دور در دلتاريکی شب برايت نشانه جاری بودن زندگی در آن کالبد است. حضور خانواده ای... .

    نور روح جهان است. آنگاه که پا به منظری مقدس می نهی تازه معنا را در میيابی. در اين مکان از ادراک رها می شوی و جسم خود را در مکان می نهی ومملو از احساسی درونی که از مکان بر نمی خيزد بلکه رنگ و بو ی خود را برمکان حاکم کرده است، همراه نور در مکانی در فراسوی خيالت فرود می آيي.

    نور گاه تورا به اوج می برد و گاه به حضيض می کشد. اين نور است که به تومی گويد کجايي و چگونه بودنت در آن مکان . نور اشياء را رنگ میکند و لحنآدميان را شکل می دهد اتمسفر و حالت مکان را مشخص می کند. گاه خرد فضاهايرا در دل مکانی بزرگتر ايجاد می کند و گاه آن مکان را وا می نهد و تو رابه جهانی ديگر می برد.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    معنای زمان
    زمان منظر، مانند زمان در یک جمله، در انتقال معنای مورد نظر موثر واقع میشود. و اگر نادیده انگاشته شود، مواد، فرم ها و یا فرایندهای انتخاب شدهبرای ساخت منظر، معنای مورد نظر را انتقال نمی دهند، آن را تضعیف نموده ویا قادر به بیان آن نیستند. زمان در منظر نسبی است و به ندرت می توانچگونگی تشکیل تمامی اجزای یک منظر را در یک زمان خاص مشاهده کرد.





    ادراک توالی روشنایی و تاریکی یک حس مشترک را القا می کند که آن حس مشترکحرکت است. لازمه حرکت فضاست و لازمه ادراک تداوم فضایی حرکت. حرکت زمان رادر بطن خود دارد؛ ادراک توالی دو فضای تاریک و روشن نیازمند زمان است . بهاین ترتیب می توان چنین پنداشت که در مقابل فرم که جنبه فعال فضاست، حرکتو در پی آن زمان جنبه*ی غیر فعال یا بالقوه فضا هستند. که در مثال توالینور و تاریکی ابزار بالفعل درآمدن این دو بوده است.
    ما تشنه نور هستیم و به طور ناخودآگاه به سمت نور و به درون آن جذب میشویم و برای رسیدن به آن تلاش می کنیم بخشی از این احساس مربوط به دورانیاست که دیدن به معنای زنده ماندن بود و روشنایی ضامن بقای نسل. روشناییهای کوچک و پراکنده در دل تاریکی یا سایه ها، به هر کیفیتی که باشد، برایانسان از نظر روحی مینیاتوری از خورشید است. از طرف دیگر لکه های روشن همهمیشه در حال برجسته شدن از زمینه تیره و انبساط هستند و با کشششی دوجانبهنقاطی از فضا را به سمت ما و ما را به سمت این نقاط می کشانند.





    زمانی که ما تکراری از نقاط روشن و تاریک را داشته باشیم، بخش های تاریکپرانرژی ، جذاب و در حال انبساط اند و بالعکس نقاط تیره ساکت و خالی ازانرژی، در آرامشی خواب آلود منقبض می شوند. به این ترتیب نوسان*های نورینقش محرک های عصبی در فضا را بازی می کنند که اگر این محرک ها دارای نظمیباشند، با مفهوم ضرب آهنگ به وسیله نور و سایه آشنا می شویم. ایجاد ریتمیا ضرب آهنگی چنین به وسیله نور ، تجسم خفیفی است از یک سلسله مراتب. هرسایه مرز ورود به روشنایی بعدی است.
    ریتم سایه روشن می تواند بافت بصری ایجاد کند و بافت یکی از عوامل حیاتبخش به سطح اجسام است. اما بسیاری از انواع بافت بصری نیز می توانند بررویسطوح حرکت به وجود آورند مثلا پرتوهایی که از روی سطح آب باز می تابند ویا سایه شاخسار درختان بر سطوح، بازی ای بر روی سطح دارند که بافتی متحرکو زنده به آن ها می بخشد.
    شاید ما حرکت خورشید را در آسمان را، لحظه به لحظه احساس نکنیم اما تغییرحالت تابش آن در را فواصلی مشخص از زمان درک می کنیم و به این ترتیب گذرزمان را نه بر مبنای ادراک ریاضی، بلکه بر اساس تغییر مقطعی که نوعی اتفاقاست درک می کنیم. مانند کوچه های باریک بافت های کهن با راستای پر پیچ وخم که دیوارهای نزدیک به هم آن ها نسبت به زاویه خورشید بسیار حساس هستندو از نظر بصری تمایل شدیدی به تغییر در طی ساعات روز دارند. این کوچه هاهریک سهم خاص خود را در آسمان و آفتاب روز دارند و تنها آن پرتوهای مختصبه خود را به درون راه می دهند.

    تغییر روشی است برای آنکه زمان، خود را به وسیله اتفاقات نوری در فضا نشاندهد. همان طور که فضا به محض یافتن کیفیتی خاص به مکان تبدیل می شود، زماننیز به وسیله یک اتفاق می تواند تبدیل به وقت شود.
    نخستین و اساسی ترین پدیده متغیر در جهان ما نور است و نه تنها بهارگانیسم های زنده حیات می بخشد. بلکه نمایش بصری دائما متغیری را در جهانایجاد می کند. در منظر فرد به وضوح تغییرات نور را می بیند و شدن*های جهانرا درک می کند، می توان خودآگاه کاری کرد که بیان این تغیرات در جهت هدفطراح موثرتر گردد.



    اما درک نهایی ما از زنده بودن و وجود تنها به تجسم عبارت شدن محدود نمیشود بلکه نقاط عطفی نیز در این شدن های متوالی باید وجود داشته باشند.توانایی درک تداوم یک زندگی به روئیت دو پدیده وابسته است، پیدایش وفرسایش، پدیدارشدن و محو تدریجی. این تکاپو و جنبش در دو نقطه عطف به اوجخود می رسد: طلوع و غروب.



    آسمان اغلب بسیار رنگین است. اگر هر روز، هر لحظه و هر فصل بدان بنگری میتوانی دامنه گسترده و جذابی از رنگ های گونگون را در آن ببینی. عواملتاثیر گذار در این تنوع را می توان زمان، ابرها، ضخامت ابرها و فاصله میانآن ها و ... دانست. در روشنایی کامل روز پرسپکتیو چندان دراماتیک نیست.اما در فاصله شب و روز فرصتی فراهم می شود برای طراح که به همان اندازه کهشگفت انگیز است، موقتی است.حتی توانایی های بینایی انسان نیز بههنگام طلوعو غروب با سایر اوقات تفاوت دارد؛ پرسپکتیوهای تند و رنگ های تشدید و یاتضعیف شده، سایه های بسیار شدید و تاریک فرم روزانه محیط را کاملا دگرگونمی کنند. در همه چیز اغراق می شود.



    به طور کلی زمان نوری که در عین تداوم، دارا ی نقاط تاکید و عطف است، دراعماق میراث فرهنگی همه اقوام بافته شده است و شواهد آن معابد و مکان هایمتعدد مذهبی است که به نوعی با گردش افلاک و کیهان در ارتباط هستند.



    تلاش در راه تجسم حس زمان در فضا به وسیله نور همواره انسان را دچار شگفتیکرده است که سرچشمه تعابیری نمادین و رمز آلود گشته است و از آن جا که نوریکی از غیر مادی ترین پدیده های عینی است در جهان اطراف ما، بنابراینبهترین وسیله است تداعی مفاهیم معنوی.





    آنچه تاکنون در مورد نور برشمردیم می تواند برای رساندن معنا و مفهومی بهاو انجام پذیرد؛ از رساندن مفاهیم غیرمادی که ذرات اعجاب انگیز نور استگرفته، تا مفاهیم بسیار عملکردی روزمره. در ادامه چگ.ونگی تاثیر نور درادراک فضا مکمل این بحث خواهد بود.

  4. #3
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تأثیر نور در ادراک فضا
    انسان همواره محصور در فضایی واقعی است که محدوده این فضا را حواس او مشخصمی کند. فضای بدون محدوده برای انسان قابل درک نیست . در افق لا یتناهیفضا وجود سایه ای آنرا تعریف می کند و به آن بعد می بخشد. فضا کالبدی استکه تنها پس از حلول نور به درون آن متولد میشود. به این ترتیب نور واسطهایست برای ادراک فضا ، و فضا محملی است برای عینیت یافتن نور.



    با حضور نور در فضا آنچه توسط بینایی ما قابل ادراک است ، روشنایی است .این روشنایی هم دارای کمیت می باشد و هم کیفیت .روشنایی بزرگترین نیرویصامتی است که حواس ما توان دریافت آنرا دارد. آنچه فضاهای متفاوت را ازلحاظ معنایی مجزا میسازد ، کیفیت نور است . کیفیت نور بر روی طرحواره ها وتصاویر ذهنی که از ادراک انسان بر ذهن نقش می بندد مؤثر است.
    فضا پدیده ای است در نتیجه ادراک ما . ادراک فرایند کسب اطلاعات از محیطاطراف انسان است. فرایندی ذهنی و روانی است که گزینش و سازماندهی اطلاعاتحسی و نهایتاً انطباق با معانی ذهنی را به گونه ای فعال بر عهده دارد.ادراک نقطه ای است که شناخت و واقعیت به هم می رسند. اطلاعات مخابره شدهاز محیط توسط کانالهایی به انسان میرسند . نور کانال ارتباطی بین انسان وفضا می باشد و اطلاعات فضا از طریق این کانال به انسان مخابره میشود.میتوان چنین گفت که ادراک بصری در نتیجه تضاد تونالیته نقش و زمینه صورتمی گیرد . ما در دنیایی از نور زندگی می کنیم . ما هر وجودی را در عالمبصورت نقوشی از تیرگیها و روشنیهای در تقابل با یکدیگر می شناسیم. بخشی ازفضا که توسط انسان قابل درک می شود، منظر فضا می باشد.





    بواسطه نور تصاویر عینی و ذهنی از دنیای اطراف در ذهن ما شکل می گیرد وفضای ادراکی تنها از طریق دریافت کیفیات فضای واقعی تصویر می شود. البتهقابل ذکر است که فضای ادراکی با فضای واقعی یکی نیست. و تصویر ذهنی از فضانتیجه نهایی است که در نتیجه ادراک روی داده است. کیفیت فضا ، چونی وچگونگی فضاست که تأثیر عاطفی خاصی بر انسان می گذارد. و این کیفیت ازویژگیهای بالقوه آن منتج میشود که با حلول نور به فعل در می آیند
    نور روز ترکیبی از نور خورشید و نور آسمان است. در طبیعت نور خورشید نورمسلط یا اصلی است. رنگ آن گرم است و نواحی روشن و سایه ایجاد می کند. نورآسمان نور دوم یا فرعی است. رنگ آن سرد است و به صورت نوری نرم بر رویموضوعات می افتد. بدون عملکرد نور آسمان، سایه ها تیره و جزئیات غیر قابلدیدن می شود.
    نور بر روی ویژگیهای کیفی عناصر فضا تأثیر گذاشته و خصوصیات آنرا تحتالشعاع قرار میدهد . اما فضایی که با نور یکنواخت پرشده باشد کاملا خنثیاست . و در تاریکی محض اصولا فضایی وجود ندارد. برخلاف این دو، فضایی کهمملو از تضاد سایه روشنهاست، سرشار از نیروهای بصریست و از نظر فیزیکی وبصری محسوس است.
    نور بر روی خصوصیات فیزیکی فضا و هم بر روی خصوصیات کالبدی آن تأثیرگذاشته و فضای ادراکی را شکل می دهد. کیفیت نور با زمان تغییر می کند ،درواقع نور بعد چهارم در ادراک فضاست.
    1. خصوصیات فیزیکی ذرات تشکیل دهنده ( بافت،دانه بندی،رنگ)
    2. خصوصیات ظاهری و کالبدی (هندسه): ( ساختار – شکل- اندازه)
    دانه بندی - بافت – رنگ از ویژگیهای بالقوه عناصر فضا می باشند که هر کداماز آنها تنها با حضور نور ادراک می شوند و کیفیت و کمیت نور آنها را تشدیدو یا تلطیف می کند . در استفاده از نور طبیعی با تغیراتی که در ویژگیهایرنگ – بافت – دانه بندی عناصر و در واقع با بازی کردن و تنوع بخشیدن بهاین ویژگیها میتوان جلوه های متفاوتی از نور را در فضا ایجاد نمود .
    1. خواص درونی ماده (دانه بندی)
    2. خواص ظاهری ماده ( بافت)
    3. رنگ
    دانه بندی عبارتست از چیستی ذرات یک ماده و چگونگی ترکیبشان با هم. 3 حالتدرخشان،شفاف، و یا کدر بودن در نتیجه بازتاب،انتقال و جذب نور از سطحاجسام است .





    - مواد درخشان در روشنایی کم محیط جلوه بیشتری دارند.
    - ترکیب بندی عناصر شفاف نیمه شفاف و کدر در منظر توسط نور ایجاد فضاهای متفاوت و ادراکات متفاوت میکند.

    بافت تأثیر قابل رویت دانه بندی بر سطح ماده ، ساده ترین و ابتدایی ترینتعریف بافت است که یکی از ویژگیهای سطح و از مشخصه های جدایی ناپذیر مادهاست . بافت میتواند کیفیت حاصل از دانه بندی را در سطح تشدید یا تضعیفکند. بافت حالت بصری حاصل از تودۀ هر جسم است که در سطح آن ظهور پیدا میکند ، و به معناي زبري و نرمي سطح است . اين ادراك ، تابعي ازتفاوتهاي سطح،اندازه قطعات ،شرايط نوري و زمينه و فاصله ديد است . وقتي از فاصله نزديكبه سطحي نگاه ميكنيم ، بافت درك شده مربوط به تنوعات سطح است از فاصله ديددورتر ، ما ديگر قادر به درك بافت سطح نخواهيم بود و در عوض قطعات را دركميكنيم .از فواصل دور ادراك بافت محدود است به آنچه كه از روي هم قرارگرفتن توده ها القا مي شود. میتوان گفت بافت در نتیجه بازتاب است.




    در طراحی منظر استفاده از بافتهای متفاوت و ترکیب بندی آنها از درشت بهریز به طرح تنوع می بخشد. زیرا با تأثیری که نور برروی بافتهای سخت و نرممی گذارد ، ایجاد سایه روشنها و تلاقی آنها با یکدیگر کیفیتی متفاوت درفضا بوجود می آورد . و در نهایت تصویر ذهنی که از میزان شدت نور و یا تضادسایه روشن در ذهن شکل می گیرد ، متفاوت با دنیای واقعیست. هر نوع تأثیرعاطفی که توسط سطح مد نظر باشد و هر نوع منبع نوری که در اختیار داشتهباشیم، با اختلاف لایه های سطح میتوان بافتی نقش دار بوجود آورد.
    بافت داراي دو جنبه متفاوت است:
    -بافت لامسه اي : آنچه كه بوسيله حس لامسه ادراك ميشود.
    -بافت بصري: آنچه توسط حس بینایی انسان دریافت میشود . نور در ادراک بافتبصری تأثیرگذار است و کیفیت ادراکی این بافت با شرایط نوری تغییر می کند.بافت در تحریک حواس انسان نقش مهمی دارد.بدون نور تنها بافت لامسه برایانسان قابل درک است.



    لطافت یا خشونت بافت به 2 عامل وابسته است :
    1. دانه بندی ماده سازنده سطح که از ویژگیهای بالقوه آن است
    2. میزان تضاد سایه و روشن ایجاد شده برروی سطح .که با شدت نور تغییر می کند.
    چه از جنبه لامسه و چه از جنبه بصری ، بافتها یا بصورت لطیف ، متوسط و یاخشن ادراک می شوند، که حضور نور با شدتهای متفاوت ، آنها را تشدید یاتلطیف می کند.
    بافت لطیف : در این نوع از بافت حرکت تونالیته از روشن به تیره به ملایمتصورت میگیرد. و توجه بیننده بیشتر به جزییات دانه بندی جلب می کند.



    بافت خشن: حرکت تند و تضاد شدید لکه های تیره و روشن، بافت را خشن تر میکند. و توجه بیننده بیشتر به نقوش جلب میشود .
    میزان تیرگی و روشنی نقش و زمینه در بافت و تضاد آنها با یکدیگر ، علاوهبر تفاوت سطوح نقوش ، به سختی و نرمی نور منبع نیز وابسته است.( نور صبح-نور ظهر – نور شب)
    هرچه نور سخت تر باشد سایه روشنها قویتر و نقوش واضح تر و هر چه ملایم ترباشد ، نقوش محوتر و مبهم تر می باشند. برجستگیها و فرو رفتگیها و نورایجاد بافتهای بصری یا مجازی میکند.
    بافت مجازی فاقد کیفیت ملموس است و این بافت نتیجه نقشی است که از تصویریک عنصر بر عنصر دیگر در نتیجه تأثیر نور در یک فضا بوجود می آید. اینبافت مجازی ناپایدار، گویای حرکت – زمان و حیات در یک فضا می باشد ، که بازمان تغییر می کند و جلوه های متفاوتی به منظر می بخشد .

    رنگ
    رنگ حاصل بازتاب فیزیکی نور از سطح اشیاست که توسط چشم دریافت می شودوتاثیرات حسی گوناگونی را در افراد به وجود می آورد . مبحث رنگ یکی ازمهمترین کیفیتهای موثر در هر نوع طراحی است. هنگامی که به یک جسم می نگریمدر نگاه اول رنگ آن به چشم می آید و بعد و فرم آن و سپس بافت جسم را تشخیصمی دهیم.
    همچنین رنگ مانایی بیشتری بر حافظه دارد چنانکه جسمی که به سرعت از کنارما عبور میکند ممکن است فرم و بافت آن به خاطر فرد نماند اما رنگ آنمعمولا در خاطر میماند. ادراک کیفیت سطوح رنگی با منبع نور طبیعی به زمانو شرایط جوی و مکان بستکی دارد و انسان از یک منظره واحد ، در زمانهایمختلف معناهای متفاوتی را درمی یابد.





    " رنگ یکی از از خاصیتهای نور است . ادراک رنگ ، نتیجه نور تابیده شده،تغییرات در آن ، ویژگی های جذب کنندگی ،انعکاسی و انتقالی سطح ،رابطه سطحبا رنگهای اطراف آن و ویژگیهای چشم می باشد. رنگ در برانگیختن احساساتبیننده ،یعنی واکنش های ذهنی او موثر است. رنگ توانایی زیاد و منحصر بهفردی در تهییج ،مضطرب ساختن و آرامش بخشیدن به بیننده دارد . رنگ می توانداحساس دلهره ،نگرانی یا بی خیالی را به بیننده منتقل سازد. توانایی کنترلرنگ برای برانگیختن احساسات و رفتارهای مناسب از سوی بیننده برای ایجادموثر فضای خارجی بسیاری اهمیت دارد. فضاها و عناصر موجود درآنها دارایمفاهیم ذاتی هستند. میزان انتقال این مفاهیم به بیننده بستگی به میزانآگاهی بیننده از فضا و عناصر آن دارد . رنگ در به نمایش در آوردن ،تعادل وپنهان کردن این عناصر و مفاهیم آنها می تواند بسیار موثر باشد."
    - تأثیر نور در خصوصیات ظاهری و کالبدی (هندسه): ( ساختار – شکل – اندازه)
    1. ساختار عناصر فضا : ساختار ابزاری است فرضی و غالبا غیر قابل رویت برایدرک نظام یک فرم باقاعده اطلاعات حاصله از فضا در ابتدا در ذهن ساختاریساده از آن شکل می گیرد. نور میتواند به ساختار موجود در فرم وضوحبخشد.هرچه ساختار در مراحل تشکیل طرحواره سریعتر تشخیص داده شود از فعالیتفرم کاسته شده و تشخیص فرم سریعتر صورت میگیرد. وضوح نور سرعت ادراک فضارا بالا می برد.
    مثلا در راسته بازار چون ساختار آن خطی است ، حلول نور در این فضا ، برابتدا و انتهای مسیر تأکید بیشتری دارد و سایه روشنها سکانسهای حرکتی راایجاد می نمایند. ریتم نقاط روشن و تاریک ( ضرباهنگ سکانسها) در یک ساختارخطی عاملی در ایجاد تحرک و پویایی فضا می باشد.
    وجود روشنایی نقطه ای سبب کشش بیشتر ساختار می شود.این ساختار نقطه ایایجاد تمرکز کرده و ذهن و دید بیننده را به سمت یک نقطه جذب می کند.
    2. شکل عناصر فضا : شکل از صفات و مشخصۀ یک فرم است. و عبارت است از کلیتقابل رویت، محاط در حدود ، کم و بیش مرکب از اجزاء و دارای وحدت کلی درتظاهر یک شیء. ذهن انسان برای ادراک فضا سعی در ساده کردن فرمها دارد. وبر طبق نظریه گشتالت در ادراک فضاهای پیچیده ذهن انسان فضا را به اشکالساده دایره – مثلث – مربع تبدیل می کند.
    با تابیدن نور در یک منظر ، در سطح عناصر آن تیرگی و روشنی هایی ایجادمیشود که تفکیک آنها را ممکن می سازد . بغیر از تعریف و تفکیک اشکال ، براندازه عناصر و در نتیجه آن بر عمق و وسعت و بافت و رنگ نیز تأثیرگذار است.
    3. اندازه عناصر فضا : نور قادر است از نظر بصری به فضا وسعت ببخشد. سایههایی که نور با اثر گذاشتن بر عناصر فضا بوجود می آورد در ارتباط مستقیمبا اندازه آنهاست . فضای ادراکی انسان به ویژگیهای عناصر فضا ، ترکیب بندیآنها و ایجاد سایه روشنها و همچنین ویژگیهای منبع نوری و فاصله شخص دارد.در طراحی منظر لبه ها تأثیر بسیار زیادی بر ادراک شخص می گذارند.لبه هاینرم و سخت هر کدام از لحاظ روانشناسی دارای ویژگیهای بالقوه ای می باشندکه شخص را تحت تأثیر قرار میدهند.
    منظر بواسطه نور با انسان سخن می گوید . نور تعریف کننده فضاهاست و شکلدهنده به رفتار انسان است.از طرفی وضوح نور در سرعت بخشیدن بر ادراک فضامؤثر است و از طرف دیگر بر ماندگاری تصویر ذهنی از فضا در ذهن بی تأثیرنیست .
    در بسیاری از پروژه های منظر ، نور بعنوان کانسپت و شکل دهنده مسیر طراحیمی باشد. استفاده از آن بعنوان ابزاری با قابلیت زیاد به طرح معنا می بخشد، زیرا با زمان تغییر می کند و کیفیتهای متفاوتی به منظر می بخشد .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مفهوم منظر شهری
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن عمران ،معماری و شهرسازی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-02-2012, 07:59
  2. دعا از منظر رهبر انقلاب (کتاب)
    توسط عباس محمدی در انجمن رهبری
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 20-07-2011, 19:08
  3. زن از منظر اسلام...........
    توسط banoo در انجمن مباحث مرتبط با حجاب ، عفاف و امور بانوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-07-2011, 13:27
  4. اسماء الهی از منظر عرفانی امام خمینی قدس سره
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-11-2010, 22:35

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه