موضوع: ای نزدیکتر از...

خدایـــا،


می دانم خالی از تقصیر نیستم


اما...


می خواهم از اینکه مرا در همه حال


دوست می داری


تشکر کنم...!





.:.الحمدالله رب العالمین.:.

خـــــــــــدایا…

آغوشت را امشب به من می دهی؟

برای گفتن چیزی ندارم ….

اما برای شنفتن حرفای تو گوش بسیار…

می شود من بغض کنم

و تو بگویی: مگر خدایت نباشد که تو اینگونه بغض کنی؟

می شود من بگویم خــــــــدایا….

و تو بگویی: جان دل….

می شود بیایی ؟

تمنا می کنم…

مجنـــونــــان !

چرتـــکه نمی اندازند ...

صلوات شمار هم ندارند ...

چون کاسبی بلد نیستند!

آنهـــا عاشق اند...

عاشقان را کاری به بهشت

و

جهنم نیست ...

یـــــار را می بینند و بس ..

الحمدالله رب العالمین

به نام خدایی که در همه وقت یار من است ، حال آنکه من تا گره کارم گشوده میشود دیگر فراموشش می کنم ...

چقدر خوب که اینهمه صبوری ...
چقدر خوب که من تو را دارم ...
چقدر خوب که اینهمه دوستم داری ...
چقدر خوب که از من ناامید نمی شوی ...
چقدر خوب که همیشه نگران منی ...
چقدر خوب که من همیشه تویی را دارم که منتظرم هست ...

خداي خوبي داريم . . .

آنقدر خوب که با هر مقدار بار سنگين گناه ،

اگر پشيمان شويم و توبه کنيم باز هم مهربانانه ما را مي بخشد . . .

و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختيارمان مي گذارد . . .

آري خداي خوبي داريم ...

خدايي که مشتاقانه ما را مي نگرد ،

با چنين خداي بخشنده و مهرباني ؛

نااميدي از درگاهش معنايي ندارد . . .

خـــــدایا!

ای تنها پشتیبانِ من

نمودارِ حرکت من به سمت تو نُزولیه

منفیه منفی

دلم فقط صعود می‌خواد تا مثبت بی‌نهایت

فک کنم چاره فقط ضرب من در یه پرانتزه، که فقط خودت می‌دونی توش چیه

خدایا من منتظرم مدادتو بردار ...

خدایا از تو خواهم اى آمرزنده گناه بزرگ و اى شکسته ‏بند استخوان شکسته
که ببخشى بر من گناهان نابود کننده ‏ام را
و بپوشى بر من کارهاى پنهانى‏ رسواکننده را
و مرا در بازار قیامت از نسیم جان‏بخش عفو و آمرزشت محروم نفرمایى
و از لباس زیباى گذشت و چشم‏ پوشى خود برهنه‏ ام نکنى..

فرازی از مناجات بسیار زیبای خمس عشر
مناجات توبه کنندگان

خـدایـا !...یــادتـــ مـی آیـَد ،خـواسـتـم کـنـارم بـاشـی ،نـخـواسـتـی. . . !

گـفتی :
" کِـنـار کـه هیـچ ،مـیــ شـَوم نـزدیـکـــ تـر از رَگــ ِ گـَردنـَتـــ ..."

بـاشَـد . . . قـَبـول .

فـقـط می خواهم بگویم :

جـهنـم که آتـش نـمـیــ زنـد ،مـَنی را کـه نـزدیـکـــ تـر از رَگــ ِ گـردنـم خـداسـتــ ...

•● ✿ مـگـر نـه ، مـِهـرَبـان پـَروردگـار ِ مَن ؟ •● ✿