1- استغفار ائمه
یکی از شبهاتی که پیرامون عصمت ائمه(ع) مطرح می شود، این است که اگر اینان معصوم از گناهند، پس استغفار و توبه آنها به چه معناست؟ آیا بدون گناه، استغفار و توبه مفهومی دارد؟
جواب: پاسخ های زیادی برای این شبهه بیان شده. اما مشهورترین و شاید بهترین پاسخ این باشد که:
همانطور که خود گناه درجات و مراتبی دارد، استغفار و توبه از آن هم، دارای مراتب است. هر کسی به تناسب گناه خود، استغفار می کند؛ یعنی همان گناهی که البته برای صاحب مقام پایین تر، اصلا گناه محسوب نمی شود؛ بلکه ممکن است برای او حسنه باشد. بنا براین هر استغفارو توبه ای، لزوماً از یک گناه شرعی و منافی با عصمت نیست.
از این رو عصمت ائمه(ع) نیز از معاصی که ملازم با عدم عصمت باشند نیست. صاحب کتاب «کشف الغمه» در جواب ا ین شبهه می گوید: «انبیاء و ائمه(ع)، انسان هایی بودند که دائم ر یاد و نام خدا به سر می بردند و در بالاترین مراتب قرب الهی سیر می کردند. پیوسته مراقب بودند که لحظه ای از یاد و نام او غافل نشوند. پس هر گاه اندکی از این مرتبه عالی تنزل می کردند و برای حفظ حیات و بقا، مسائلی همچون خوردن و آشامیدن و روابط زناشویی و یا حل و فصل مسائل اجتماعی روی می آوردند، اینها را بزرگترین گناه برای خویش تلقی می کردند. استغفار و توبه آنها نیز از چنین اعمالی بوده، که ترک آنها مقتضای مقام محبت و قرب الهی است. از همین جا است که رسول خدا(ص) می فرماید [حسنات الأبرار، سیئات المقربین]»[1].
و امام راحل(ره) در این باره می فرماید: «... استغفار فقط منحصر به گناه منافی عصمت نیست؛ و مغفرت و ذنب (ائمه) به اصطلاح عرف عام نیست... زیرا که از لوازم سلوک معنوی و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانی غفران ذنوب لازمه مقامات و مدارج است؛ زیرا که هر موجودی در این عالم است ولیده همین نشئه ملکیه و ماده جسمانیه است و دارای تمام شئونات ملکی حیوانی و بشری و انسانی است، بعضی بالقوه و برخی بالفعل؛ پس، اگر بخواهد از این عالم به عالم دیگر وازآنجا به مقام قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طی کرده و از منازل متوسطه کوچ نماید؛ و به هر مرتبه ای که رسد، در آن مرتبه مغفور شود ذنوب مرتبه سابقه، تا در تحت تجلیات ذاتیه احدیه تمام ذنوب مغفور گردد، و ذنب وجودی که مبدأ و منشأ تمام ذنوب است در ظل کبریای احدی مستور گردد. و این غایت عروج کمال موجود است. و در این مقام موت و فنای تام دست دهد. و لهذا وقتی که آیه شریفه اذا جاء نصرالله و الفتح نازل شد، رسول اکرم،صلی الله علیه و آله، فرمود: این سوره خبر فوت من است و الله العالم»[2].
اما دراینجا نکته ای به نظر می رسد که دارای اهمیت زیادی است و دیگران یا به آن التفات نداشته اند و یا یه آن تصریح نکرده اند و آن اینکه:
از بیاناتی که در پاسخ این شبهه ذکر شده، بر می آید که ذنوب ائمه نیز از سنخ گناهان دیگران است و فقط در مرتبه بالاتری قرار دارد. ولی اگر دقت نظر بیشتری بکنیم، می بینیم که می توان دو قسم و سنخ مختلف برای گناه لحاظ کرد.
قسم اول، «گناه تشریعی» و دوم، « ;گناه تکوینی». اما گناه تشریعی که در اثر سوء اختیار انسان حا می شود و قابل ترک است و مربوط به تکوین او نمی باشد،همان گناهی است که منافی با عصمت می باشد. ائمه(ع) از این سنخ از گناه به طور مطلق مبرّی هستند و هیچ کدام از مراتب و مصادیق این قسم در آنها راه ندارد. زیرا همانطور که گفته شد، گناه تشریعی در اثر سوء اختیار است و انسان در مقام سوء اختیار، منفعل و متأثر از شیطان می باشد(شیطان درونی یا بیرونی)؛ و ائمه(ع) از هر گونه تعرض شیاطین مصون می باشند؛ به شهادت آیه
شریفه «...ولأغوینّهم اجمعین، الا عبادک منهم المخلَصین»[3] که اشعار دارد بر عدم إغواء ابلیس و جنود او نسبت به عباد مخلَص خداوند.
بنا بر این گناهی که نسبت داده می شود به ائمه(ع)، از سنخ گناه تکوینی است که از حیطه اختیار بیرون است و مربوط به عالم تکوین می باشد نه عالم تشریع.مثلا همانطور که گفته شد، آن بزرگواران از توجه به امور ضروری حیات مادی خود، استغفار می کردند؛ اموری که مقتضای حیات و بقا در نشئه دنیا است. آیا امام می تواند از توجه و التفات به نشئه دنیا که اراده خداوند به وجود او در آن تعلق گرفته، صر ف نظر کند؟ آیا برای او ممکن است که به امور ظاهری خود و دیگران نپردازد؟ در حالی که مسلما این مطلوب معبود اوست. و همچنین گناهانی که مربوط به مرتبه سافله انسان می شود و در مرتبه اعلی مغفور می گردد، همان نواقص وجودی و تکوینی او است که در مرتبه بالاتر، به کمال مبدل می شود. و شاید این که گفته شده «وجودک ذنب لا یقاس به ذنب»، اشاره به همین سنخ از ذنوب داشته باشد. چه اینکه وجود ممکن، سراسر نقص و نیاز به واجب است؛ و البته این خصیصه وجودی و تکوینی اوست و از حیطه تشریع و اختیار، خارج است.
بنابراین، ذنوبی که به ائمه(ع) نسبت داده می شود و از آنها استغفار و توبه می کنند، ذنوب تکوینی است و اصلا از سنخ گناهان دیگران که متأثر از سوء اختیار و نشانه عدم عصمت آنهاست، نمی باشد؛ نه اینکه از سنخ همان ولی در مرتبه بالاتر است.
چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «انّ رسول الله کان یتوب الی الله عزوجل و یستغفره فی کل یوم و لیلة مأة مرة من غیر ذنب...»[4].
[رسول خدا(ص) توبه می کر د به سوی خدای عزوجل و در هر روز و هر شب، صد مرتبه استغفار می نمود m;بدون اینکه مرتکب گناهی شده باشد.]
که بنا بر نکته مذکور، مقصود این است که حضرت بدون هیچ گناه تشریعی توبه و استغفار می فرمود.
2- رابطه مصائب دنیوی و گناه
شبهه دیگری که در این زمینه مطرح شده، این است که:
با توجه به این نکته قرآنی که «تمامی سختی ها و مصائب دنیوی، ریشه در ااعمال خود انسان دارد»، مصائب و مشکلات به وجود آمده برای ائمه، چگونه قابل توجیه است؟
جواب: در پاسخ باید گفت که:
اولا، این مسأله اختصاص به ائمه ندارد و در انبیاء هم هست؛ و حال آنکه کسی مصائب انبیاء را حمل بر عدم عصمت نکرده است.
ثانیا، چنانکه از آیات و روایات برمی آید، بلاها و مصائب از جهت غایت، دارای اقسامی هستند؛ بعضی در اذای گناهان بنده اند و غایت آنها عقاب می باشد. و برخی به خاطر امتحان و آزمایش بنده نازل می شوند. و برخی نیز برای ترفیع درجه و به عبارتی اعطاء اجر، بر بنده مشرف می گردند. که قسم اول مربوط به عوام از مؤمنین و قسم دوم بر ای متوسطین و قسم سوم مختص به اولیاء خداست.
پس معلوم می شود، هر مصیبت و بلایی به خاطر گناهان و نشانه آن نیست. و مراد از مصائب در نکته قرآنی مذکورنیز، مصائبی است که به عوام از مؤمنین و کسانی که هنوز گرفتار معصیتند، می باشد. و نه تنها همه مصائب نشانه گناه نیستند، بلکه برخی از آنها نشانگر مقام بالا و قابلیت و ایمان شخص مبتلی می باشند. چنانکه قرآن کریم، «صابرین» را بشارت می دهد به صلوات و رحمت و هدایت خداوند و بعد از آن، خود، صابرین را تعریف می کند به کسانی که در هنگام روی آوردن مصائب، صبر کرده و «استرجاع» می نمایند. آنجا که می فرماید: «... و بشّر الصابرین ، الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون ، اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون»[5].
[به صابران بشارت بده ، همان کسانی که اگر مصیبتی بر آنها وارد آید، می گویند: «انا لله و انا الیه راجعون»، صلوات و رحمت بر ایشان وارد می شود از طرف پروردگارشان و ایشان همان هدایت یافتگان اند]. &r lm;
یعنی خداوند بعضی را دچار مصائب می کند تا اینکه بعد ا بر بر مصیبت، به آنها بشارت دهد به موارد مذکور و یا «معیت الله» که قبل از همین آیه شریفه به آن اشاره شده.
بنا بر این، محتمل و متحقق است که مصائب در اثر گناه نباشند و همین احتمال، تنافی و تعارض بین آیۀ مستند و قول به عصمت ائمه(ع) را از بین می برد. و «اذا جاء الإحتمال، بطل الإستدلال».
چه اینکه مستشکل در مقام این اشکال، احتیاج دارد به عمومیت آیه؛ یعنی اینکه آیه شریفه در مورد تمام انسانها با هر مقام و مرتبه ای که هستند، صادق باشد و حال آنکه به شها دت شواهد، این عمومیت، ثابت نیست.
چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «... انّ الله عزوجل یختصّ اولیائه بالمصائب لیأجرهم علیها من غیر ذنب»[6].
[همانا خداوند، مصائب را بر اولیاء خود وارد می کند تا اینکه به واسطه آن، ایشان را مأجور نماید بدون اینکه گناهی را مرتکب شده باشند].
3- دوری از اجتماع، منشأ اعتقاد به عصمت ائمه
برخی از مخالفان شیعه، وقتی که سیره عملی ائمه(ع) را مطالعه کرده و دیده اند که در زندگی آنها بر خلاف افرادی که اهل سنت آنان را به عنوان خلفا و جانشینان پیامبر(ص) می دانند، هیچ نقطه شبهه انگیز و تاریکی وجود ندارد، به جای آنکه در این مقایسه، به واقعیت امر پی ببرند و سیره عملی ائمه را دلیل و نشانه عصمت آنان بدانند، برای سرپوش نهادن بر حقیقت و توجیه عقاید خود در باره خلفا، گفته اند که علت پیدایش اندیشه عصمت ائمه(ع)، این بوده است که هیچ یک از آنها به جز علی بن ابی طالب(ع) آن هم برای مدت کمی، حکومت را به دست نگرفته اند تا اعمال و کردارشان مورد توجه و دقت مردم قرار گیرد و یا در معرض گناه و انحراف واقع شوند.بلکه عموما به دور از اجتماع مردم زندگی می کرده اند.
و از طرفی از آنجایی که در طول تاریخ ظلم هایی به آنها واقع شده بود و احساسات و عواطف عمومی معمولا یه طرف افراد مظلوم میل پیدا می کند، زمینه برای اعتقاد به عصمت آنها فراهم شد.
جواب: این ریشه یابی انچنان متعصبانه و دور از واقعیت است که نیاز به پاسخ تفضیلی ندارد. زیرا هر کس تاریخ اسلام و ائمه را مطالعه کند، به خوبی می فهمد ذعان می کند که به هیچ وجه ائمه(ع)، در عزلت و به دور از چشم مردم زندگی نمی کردند. بلکه همواره در متن جامعه و محور بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی زمان خویش بوده اند. علاوه بر آن به دلیل اعتقاد ائمه به لزوم عصمت امام و تبلیغ و ترویج این فکر و به تبع آن غاصبانه دانستن حکومت غیر معصومان، در زمان حضور امام معصوم، تمامی اعمال و حرکات آنها زیر ذره بین دشمنان و مخالفان ایشان قرار داشت. تا شاید با مشاهده نقطه ضعف و خطای کوچکی، آن را در بوق و کرنا کرده و به همه جهانیان اعلام کنند. حال آنکه چشمان ریزبین و حساس تاریخ، به ثبت اندک خطایی از آنان توفیق نیافت.
چکیده مطالب
از آنچه گفته شد، معلوم می شود که:
ائمه (ع) دارای عصمت علمی و عملی هستند؛ یعنی درمقام علم و عمل و در تمام مراتب وجودی، مصون از هر گونه خطا می باشند. وبر عصمت آنها، هم شواهد عقلی موجود است و هم شواهد نقلی از کتاب و سنت.
ونیزعصمت آنها دارای اسباب و عللی است که مبادی تکون و شکل گیری آن می باشند و عبارتند از: علم و محبت معبود.
و عصمت آنها هیچ منافاتی با اختیار و قدرت آنها بر معصیت ندارد؛ بلکه آن بزرگواران با وجود اینکه اختیار دارند و می توانند گناه کنند، آن را ترک می کنند و البته همین سبب فضل و برتری آنها بر دیگران می باشد.
منابع و مآخذ
1- تفسیر المیزان &nb sp; &nb (علامه طباطبایی)
2- تفسیر مجمع البیان (طبرسی)
3- مفردات راغب (راغب اصفهانی)
4- ترجمه المنجد (تألیف: لویس معلوف / ترجمه: محمد بندر ریگی)
5- لسان العرب (ابن منظور)
6- امام شناسی (علامه طهرانی)
7- تفسیر موضوعی قرآن/ج11
[مراحل اخلاق در قرآن] (آیت الله جوادی)
8- ادب فنای مقربان/ج3
[شرح زیارت جامعه کبیره] &nbs p; &nbs nbsp; (آیت الله جوادی)
9- شرح کشف المراد (تألیف: علامه حلی / ترجمه و شرح: علامه شعرانی)
10- محاضرات فی الإلهیات (آیت الله سبحانی)
11- چهل حدیث &nbs p; (امام خمینی(ره))
12- پژوهشی در عصمت معصومان (حسن یوسفیان و احمد
حسین شریفی)
13- آموزش عقاید (آیت الله مصباح یزدی)
________________________________________
1- کشف الغمّه / ج3 ص45-42
1- شرح حدیث / ص343 (حدیث 21)
1- حجر/ 39 و 40
1- معانی الأخبار/ ص384-383 (باب النوادر)
1- بقره / 157-155
2- معانی الأخبار/ ص384-383 (باب النوادر)