نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: امام علی (غ) در قرآن

  1. #1
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض امام علی (غ) در قرآن

    سر آغاز
    پرداختن به مبحث مناقب و فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این رو اهمیت دارد كه آدمی را به پیروی و اطاعت از چنین شخصیت والا و ممتازی برمی انگیزاند، چرا كه هر فطرت پاكی خواهان فضیلت و دوستدار حقیقت است. كسی را كه دارای فضیلت و كمال باشد، بر هر كس دیگری كه از فضیلت تهی است، ترجیح می دهد. اگر فردی را همواره بر مدار حق ببیند و حق را نیز بر مدار او بیابد، سر به آستانش می ساید و دل و دین به او می سپارد و پیروی او را بر می گزیند تا رنگی و نشانی از او گیرد. خداوند در قرآن می فرماید:
    ... أفَمَنْ یهْدی اِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ اَنْ یتَّبَعَ اَمَّنْ لایهِدّی اِلا اَنْ یهْدی فَما لَكُمْ كَیفَ تَحْكُموُنَ.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    آیا آن كسی كه به سوی حق هدایت می كند سزاوارتر است پیروی شود، یا آنكه خود راه یافته نیست و راه را نمی یابد مگر آنكه راهنمایی و هدایت گردد؟ پس شما را چه
    می شود؟ (كه حقیقتی به این روشنی را در نمی یابید)، چگونه داوری می كنید؟

    مسلماً فردی كه راه یافته و هدایت شده است، برای پیروی و اطاعت سزاوارتر و شایسته تر از كسی است كه بهره ای از كمال ندارد و خود نیازمند هدایت و راهنمایی است.
    امّا راه یافتگان و هدایت شدگان را چگونه می توان شناخت؟ كسی كه خود ناقص است و نیازمند هدایت، چگونه می تواند انسان كاملی را كه راه یافته وراهبر است، بشناسد و به دیگران معرفی نماید؟ ایا شایسته نیست كه معرّفی او از سوی فرد آگاه و خبیر دیگری كه به كمال او نیز واقفیم، انجام گردد؟ مسلّماً چنین است. بنابراین سزاوار است كه شخصیت برجسته و ممتاز امیرالمؤمنین علیه السّلام از سوی مقامی معرفی گردد كه خود برتر وكاملترین باشد و بر او احاطه كامل دارد، و آن نیست مگر خداوند كه آفریدگار اوست و یا رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله كه پرونده اوست و بر تمام ویژگیها و كمالات وی آگاه است.
    بدین سان برای درك فضیلت و شناخت شخصیت مولا(علیه السلام) ابتدا به منبع وحی یعنی قرآن كه سراسر بیان خداست رجوع می كنیم. خداوند در قرآن فضیلت ها و برتری های آشكاری از آن حضرت را بیان داشته است. سپس به منبع دیگری كه با وحی مرتبط است، یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله مراجعه می نماییم. رسول خدا صلی الله علیه و آله هم به مناسبت نزول ایتی از ایات قرآن یا به هنگام بروز حادثه ای مهم، از ویژگیهای آن شخصیت ممتاز یاد كرده و منقبتی از او مطرح نموده است و بیان آنها را نیز عبادت شمرده است. آنجا كه می فرماید:
    ذِكرُ علی عِبادَةٌ[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    یاد علی، عبادت و بندگی خداست.
    چرا كه یاد او و بیان مناقب او فرد را به پذیرش ولایت و پیروی از او متمایل می سازد. و پیروی از او هم بندگی خدا خواهد بود.
    این نوشتار، حاوی گزیده هایی از مناقب و فضایل امیر مؤمنان، علی بن ابیطالب علیه السلام است، كه در دو بخش «ایات قرآن» و «احادیث نبوی» تنظیم شده است. البته در این مجموعه مختصر، تلاش شده است، مواردی كه در دفاع از حریم امامت و ولایت شیعی اهمیت و كاربری بیشتری دارند، گنجانده شوند. بویژه آنكه همه این گزیده ها از كتاب های معروف در جهان اسلام انتخاب شده است. منابعی كه مورد استناد و باور دانشمندان اهل سنّت یعنی همان پیروان مكتب خلفا است. این ویژگی علاوه بر آنكه حجت را بر عام و خاص تمام می كند، فرد را در رویارویی با شبهه های بد خواهان و تفرقه افكنان استوارتر و نیرومند تر می سازد.
    شایان توجه است كه بیان ایات و احادیث نبوی پیرامون فضایل و مناقب حضرت علی علیه السلام، از سوی پیروان مكتب خلفا، امر شگفت آوری نیست. چیزی كه باعث تعجب و تأثر است این است كه با ذكر این همه فضیلت و كمال برای آن حضرت، چگونه شد كه نزدیك به نیم قرن در عالم اسلام، سبّ و لعن آن بزرگوار امر رایج و جاری روزگار گردید؟!
    چگونه آن همه سفارش پیامبر درباره علی علیه السلام را به بازی گرفتند؟!
    چطور ننگ نافرمانی از خدا و رسولش را پذیرفتند؟!
    چرا منكر برتری و حقانیت او شدند؟!
    چرا دیگرانی را كه از فضیلت و كمال بی بهره بودند، بر بهترین مردان ترجیح دادند؟!
    چرا به ندای فطرت خویش اینچنین پاسخ دادند و اینگونه به داوری نشستند؟!
    چرا و چرا و ده ها چرای دیگر ....
    تاریخ از مظلومیت علی علیه السلام چه بگوید؟ همان بهتر كه از شرم سر به زیر افكند! بشریت از سكوت در برابر جسارت هایی كه بر او روا داشتند، چگونه دفاع كند؟ بگذار تاوان این سكوت و آن جسارت ها را بپردازد....
    اینك از پس قرون و اعصار، و از میانه ظلمت ها و سیاهی ها، این پرتو فضایل علی علیه السلام است كه همچنان می تابد و روشنگری می كند. و این مختصر نمونه ای است از صدها پرتوی پرفروغ برتری های مولا علی علیه السلام، برگرفته از قرآن و سنّتِ پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و برگزیده از كتاب های دانشمندان مكتبِ خلفا. باشد كه با ذكر این مناقب، كه خود عبادتی است ارزنده، دیگر بار محبت و دوستی خود را به آستان آن بزرگ عرضه كنیم، و نیز در پیروی و اطاعت از ایشان بیش از پیش ثابت قدم باشیم.
    سخن را در این بخش از گفتار، با سروده ای از محمد بن ادریس شافعی[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] در مدح و ستایش امیر مؤمنان علی علیه السلام به پایان می بریم:
    قیلَ لی: قُلْ فی علی مَدْحـاً
    ذِكْرُهُ یـُخْمِدُ ناراً مُؤْصَدةً
    قُلْتُ لا اُقدِم فی مَدْحِ امْـرِءٍ

    ضَلَّ ذُو اللُّبِّ اِلی اَنْ عَبَدَه

    وَ النَّبِی الْمُصْطَفی قالَ لَـنا

    لَیلَةَ الْمِعْـراجِ لَمّا صَـعَدَه

    وَضَعَ اللّهُ بِظَهْـری یـدَهُ

    فَأَحَسَّ الْقَلْـبُ مِمّا بَـرَدَه

    وَ عَلِی واضِـعٌ أَقـْدامـَهُ

    فی مَحَلٍ وَضَـعَ اللّهُ یـَدَه

    به من گفتند: درباره علی ستایشی بسُرای.
    چرا كه ذكر علی آتش سركش دوزخ را فرو می نشاند.
    گفتم: در ستایش او چه بگویم. نمی دانم!
    چه كه مرد خردمند، درباره اش تا آنجا به حیرت می افتد كه نزدیك است او را بپرستد!
    در شب معراج كه خدا پیامبر را به آسمان بالا برد،
    پیامبر برگزیده به ما فرمود كه آن شب
    خداوند دست لطف و عنایت خویش را بر پشت من نهاد.
    و از شیرینی آن لطف الهی، قلب من احساس شادمانی نمود.
    و علی - در ماجرای شكستن بت های كعبه - پای خود را همانجا گذارد كه خداوند در شب معراج دست خود را نهاده بود.
    علی (علیه السلام)

    در قرآن
    ایه لیلة المبیت وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤوُفٌ بِالْعِبادِ.

    و از میان مردم، كسانی هستند كه جانشان را به خاطر خشنودی خدا عرضه می كنند و خداوند نسبت به اینگونه بندگان بسیار مهربان است.

    بقره / 207
    كافران قریش پس از ناامیدی از تغییررویه پیامبردردعوت به اسلام، سرانجام تصمیم گرفتند آن حضرت را به قتل برسانند. نقشه آنها این بود كه گروهی از مردان قبایل مختلف قریش به خانه پیامبر یورش برند و آن حضرت را در بستر خواب غافلگیر كرده و با ضربات نیزه و شمشیر تكّه تكّه اش كنند.
    حضرت جبرئیل فرشته وحی، پیامبر را از تصمیم ناجوانمردانه و وحشیانه كافران آگاه كرد و از سوی خداوند دستور آورد كه همان شب از مكه خارج شود و برای فریب كافران،
    علی علیه السلام را در بستر خود بخواباند.

    پیامبر، موضوع را با علی علیه السلام در میان گذاشت و از او خواست كه در بستر بخوابد، تا كافران از آن حضرت غافل بمانند و او بتواند با استفاده از فرصت در محل مناسبی، دور از دسترس كافران مخفی شود و سپس به یثرب برود.
    علی علیه السلام با كمال خرسندی پذیرفت كه جانش را سپر بلا سازد تا آسیبی به رسول خدا صلی الله علیه وآله نرسد. علی آن شب را در بستر خوابید و همانطور كه پیامبر فرموده بود، كافران پنداشتند، این پیامبر است كه خوابیده است. امّا نخواستند در تاریكی شب به خانه هجوم آورند، چون ممكن بود به اشتباه افراد دیگری را در تاریكی بكشند. برای همین تا سپیده دم خانه را زیر نظر گرفتند. هنگامی كه هوا كمی روشن شد، به خانه حمله بردند و با شمشیرهای آخته بر بستر یورش آوردند، در حالی كه یقین داشتند پیامبر كشته خواهد شد. امّا همین كه به بستر نزدیك شدند با كمال حیرت و حسرت دیدند این علی است كه در بستر پیامبر آرمیده است!
    به پاس این جانبازی و فداكاری، خداوند ایه ای نازل فرمود و در آن از این حادثه شورانگیز یاد كرد تا این ماجرا جاودانه بماند. آن شب در تاریخ به لَیلَةُ الْمَبیت معروف شده است، یعنی شبی كه حضرت علی در بستر پیامبر خوابید. این حماسه مقدس را فخر رازی در تفسیر خود[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] چنین نقل كرده است:
    نَزَِلَتْ فی علی بن ابیطالب. باتَ عَلی فِراشِ رَسولِ اللّهِ لَیلَةَ خُروجِهِ اِلَی الْغار، و یروی أَنَّهُ لَمّا نامَ عَلی فِراشِهِ قامَ جبرئیلُ عِنْدَ رَأْسِهِ و میكائیلُ عِندَ رِجْلَیهِ وَ جبریلُ ینادی: بَخٍّ بَخٍّ مِنْ مِثْلِكَ یابْنَ اَبی طالب یباهِی اللّهُ بِكَ الْمَلائِكَةَ.
    این ایه در شأن علی بن ابیطالب نازل شده است. همان شبی كه پیامبر به غار ثور رفت و وی در بستر خوابید. حضرت جبرئیل بالای سر او و حضرت مكائیل پایین پاهای او ایستاده بودند. در آن حال جبرئیل ندا در می داد: آفرین بر تو ای پسر ابو طالب، اینك خداوند به فرشتگان آسمان - به خاطر عظمت این فداكاری تو- مباهات می كند.
    ایه اطعام
    یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخافُونَ یوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یتیماً وَ اَسیراً. اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنْكُمْ جَزآءً وَ لاشُكُوراً.

    آنان به نذر خود وفا می كنند و از روزی كه شرّ آن همه اهل محشر را فرا گیرد، می ترسند. و برای دوستی خدا به فقیر و یتیم و اسیر، طعام می دهند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ][برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] (و گویند) ما بخاطر خدا به شما غـذا می دهیم و از شما هیچ پاداشی و هیچگونه سپاسی نمی طلبیم.

    انسان / 9
    ماجرا از آنجا آغاز شد كه روزی حسن و حسین نور چشمان رسول خدا صلی الله علیه وآله مریض شدند. خانواده علی هم به سفارش پیامبر برای شفای فرزندان بیمار خود نذر كردند سه روز روزه بگیرند. پس از آنكه آنها شفا یافتند، اقدام به روزه گرفتن نمودند، حتی حسنین هم به بزرگترها پیوستند و به پیروی از پدر و مادر خویش روزه گرفتند. حضرت علی علیه السلام برای افطار مقداری جو تهیه كرد و فاطمه علیها السلام با قسمتی از آن برای افطار روز اوّل چند قرص نان تهیه كرد. امّا همان شب هنگام افطار، فقیری در خانه آنان را كوبید و گفت:
    «ای اهل بیت محمد، من مسلمانی هستم بیچاره و مسكین، از آنچه خودمی خورید به من بدهید ومرا اطعام نمایید. خدا شما را از طعام های بهشتی اطعام كند.»
    حضرت علی علیه السلام غذای خود را به آن فقیر داد. به پیروی از آن حضرت، اهل خانه هم هر یك سهم خویش را به فقیر دادند و با آب افطار كردند.
    روز دوم فاطمه علیها السلام بخش دیگر از جو را آرد كرد و با آن نان پخت. حضرت علی نماز مغرب را با پیامبر خواند و به منزل آمد تا افطار كند. فاطمه نان های پخته شده راهمراه با آب و اندكی نمك زبر، در برابر روزه داران نهاد. و چون نزدیك شدند تا تناول نمایند، صدایی از پشت در به گوش رسید كه:
    «سلام بر شما ای اهل بیت محمد، من یتیمی مسلمان هستم. پدرم روز نبرد احد در ركاب رسول خدا شهید
    شده است. اكنون گرسنه ام. مرا طعام دهید، خداوند شما را از طعام های بهشتی نصیب گرداند.»

    لقمه ها به سفره بازگشت. و باز هر چه در سفره داشتند به آن یتیم درمانده دادند و خود گرسنه خوابیدند، در حالیكه جز آب چیزی نچشیدند.
    برای شب سوم، حضرت فاطمه با آخرین قسمت جو نیز چند قرص نان تهیه كرد. این بار نیز هنگام افطار، اسیری گرسنه درِ خانه را كوبید و از آن خانواده كَرم، غـذا خواست. آن شب هم آنان با آب افطار كردند و آنچه خود بدان نیاز داشتند، برای خشنودی خدا، ایثار نمودند.
    گرسنگی بیش از حد آنان را به رنج افكنده بود. نور چشمان پیامبر از شدت گرسنگی برخود می لرزیدند. ضعف و ناتوانی وجود آنها را فرا گرفته بود. رسول خدا صلی الله علیه وآله چون این منظره را دید و از ماجرا آگاه شد، بر حال آنها رقت نمود و گریست. سپس دست به دعا بلند كرد و عرضه داشت:
    «بار خدایا اینها خاندان منند كه از گرسنگی به خطر افتاده اند، پروردگارا بر ایشان رحم فرما و اینان را بیامرز، خدایا ایشان را حفظ نما و فراموششان مكن.»
    آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت:
    «ای محمد، خداوند تو را سلام می رساند و می فرماید: دعای تو را درباره آنها مستجاب كردم و آنها را سپاس می گویم و از آنان خشنود هستم.»
    سپس ارمغان تازه خویش را بر پیامبر خواند كه همان ایات سوره انسان است.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    در ایات مزبور به این ماجرای خدا پسندانه و انسان دوستانه اشاره شده است. پس از آن جبرئیل طبقی از غذاهای لذیذ و مطبوع بهشتی برای ایشان آورد و آنان را اطعام نمود.
    ابن عباس می گوید:
    نَزَِلتْ هذه الایه فی علی بن ابیطالب و فاطمةَ بنت رسول الله.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    این ایه (وَ یطعِمُونَ الطَّعامَ...) در شأن حضرت علی بن ابیطالب و فاطمه دختر رسول خدا نازل شده است.
    گفتنی است ایثار، زمانی محقق می شود كه فرد در عین احتیاج و نیاز شخصی، از نیاز خود چشم پوشد، و میل وخواسته دیگری را بر میل و خواسته خود ترجیح دهد، و نیاز او را بر آورد، هرچند برای خودش ضرر و زیان مادی همراه داشته باشد. مانند ماجرای آن هفت نفری كه در روز نبرد احد از شدت جراحت و خونریزی تشنه شده بودند، برای رفع عطش آنها آبی آوردند، كه تنها برای یك نفر كافی بود. اولی گفت: به فلانی بده كه از من تشنه تر است. ودومی گفت: به آن دیگری برسانید كه او از من تشنه تر است تا هفت نفر، سر انجام همگی شهید شدند در حالیكه هیچیك از آنها جرعه ای هم نیاشامید. بدین ترتیب روشن می شود، آن كسانی كه ماجرای ایثار خانواده علی و نزول ایات مربوط به آن را غیر واقعی و بدور از عقل! می پندارند، حقیقت معنای ایثار را نفهمیده اند. آنها می گویند: مگر می شود انسان عاقلی، درست پس از بیماری فرزندان، این مقدار به خود وخانواده اش سخت بگیرد، تا جایی كه نزدیك باشد از شدت گرسنگی از پای درایند؟! آری، می شود. به یقین آنها كه حقیقت ایثار را فهمیده اند، این ماجرا را هم تصدیق می كنند. همانطور كه علمای شیعه و بسیاری از دانشمندان پیرو مكتب خلفا نیز تصدیق نمودند و آن را نقل كردند. نكته دیگر اینكه، شركت فرزندان در ادای نذر والدین و نیز ایثار هر یك، كاملا به انتخاب خود آنها بوده است. از این رو سخت گیری والدین به حساب نمی اید.

    ایه نجوییا ایها الَّذینَ آمَنوا اِذا ناجَیتُمُ الرَّسوُلَ فَقَدِّموُا بَینَ یدَی نَجْویكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَیرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ.

    ای آنانكه ایمان آوردید، زمانی كه با رسول خدا نجوا می كنید و راز می گویید، پیشتر از آن، صدقه بپردازید، كه این كار برای شما بهتر و پاكیزه تر است. پس اگر (چیزی برای صدقه) نیافتید. مسلماً خداوند آمرزنده مهربان است.

    مجادله / 12
    وقتی پیامبر در جمع مسلمانان حاضر می شد، همه
    می خواستند مسائل شخصی خود را با پیامبر در میان بگذارند و با آن حضرت گفتگوی سرّی داشته باشند.

    در این میان دنیا طلبان و منافقان گوی سبقت را از دیگران می ربودند. تا با این روش به پیامبر نزدیك تر شوند، و به گونه ای وانمود كنند كه، ما با پیامبر سر و سرّی داریم و مورد توجه و عنایت ایشان هستیم، و آنگاه در فرصت مقتضی از این نمایش به نفع خویش بهره ببرند.
    زیاده روی در پرسش های خصوصی و رازگویی با پیامبر آن حضرت را آزرده خاطر ساخته بود. بویژه آنكه در این امر طبقات پایین تر مردم و یا آنها كه از شدت محبت می خواستند رعایت حال آن بزرگوار را كنند و مزاحمتی برای ایشان فراهم نسازند، سهم كمتری داشتند. تا آنكه فرمانی از جانب خداوند رسید. فرمانی در نوع خود بی نظیر! فرمانی كه با آن میزان ارادت و ایمان افراد سنجیده می شد، كه به راستی هم چنین شد. و باری دیگر منافقان و سست ایمانان، میدان عمل باختند و چهره واقعی خود را نشان دادند.
    فرمان الهی چنین بود:
    هر كس قصد دارد با پیامبر گفتگوی سرّی داشته باشد، باید ابتدا صدقه بپردازد، آنگاه به رازگویی بنشیند. امّا آنكه تهی دست است از این كار معاف خواهد بود و گناهی بر او نیست.
    این فرمان، هم به نفع فقرا و مستمندان بود و هم كسانی را كه ادّعای ایمان داشتند و بر گرد پیامبر جمع شده بودند امتحان
    می كرد. ایا خواهان دنیا هستند؟ یا آنكه دوستدار واقعی رسول خدا صلی الله علیه وآله ،كدامیك را برمی گزینند؟

    آنها كه دلی پاك و ایمانی خالص دارند، در هر شرایطی پیامبر را برمی گزینند، و آخرت را بر دنیا ترجیح می دهند. وه كه چه امتحان زیبایی!
    همان كسانی كه تا چندی قبل در رازگویی با پیامبر از یكدیگر سبقت می گرفتند، اكنون خبری از آنان نیست. راستی كجا رفتند و به چه روی آوردند؟ چرا از گرد پیامبر پراكنده شدند؟! ایا واقعاً رسول خدا صلی الله علیه وآله را رها ساختند و به درهم و دینار دنیا دل بستند؟! آری، حتی به كمترین مقدار تصدّق هم تن در ندادند، مثلاً به اندازه یك دانه خرمای خشكیده و یا حتی كمتر از آن!
    آنها هم كه ماندند یا از تهی دستان بودند كه معاف شده بودند و یا از نافرمانان و گنهكاران، چرا كه در عین توانمندی و دارندگی، نجوا می كردند بی آنكه از قبل صدقه ای داده باشند.
    پس در میان مسلمانان، ایا فرمانبری پیدا نشد كه به این فرمان، جامه عمل پوشانده باشد؟
    ایا كسی نبود كه نجوای با پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را با صدقه ای خریداری كرده باشد؟
    چرا، تو گویی یك نفر بود. آری یك نفر و تنها یك نفر! در میان آن جماعت، تنها امیرمؤمنان علی علیه السلام بود كه این فرمان را پذیرفت و بدان جامه عمل پوشانید.
    حال از زبان خود ایشان بشنویم:
    در قرآن ایه ای[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] وجود دارد كه كسی قبل از من به آن عمل نكرده است و پس از من نیز كسی بدان عمل نمی كند. موجودی من یك دینار بود، آن را به ده درهم تبدیل نمودم. پس هر گاه می خواستم خدمت پیامبر بروم و با ایشان نجوا كنم، یك درهم از آن را صدقه می دادم. این كار را تا ده بار تكرار نمودم، تا اینكه فرمان دیگری از جانب خدا آمد و این حكم را نسخ نمود. و بدینسان كس دیگری جز من به آن ایه جامه عمل نپوشانید.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ایه ای كه با نزول آن، حكم ایه نجوی «مَنسوخ» گردید این است:
    ءَاَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّموُا بَینَ یدَی نَجْویكُمْ صَدَقاتٍ فَاِذْ
    لَمْ تَفْعَلوُا وَ تابَ اللّهُ عَلَیكُمْ فَاَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ اللّهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    ایا (از تنگدستی) ترسیدید كه پیش از هر بار نجوا صدقه بپردازید؟ حال كه از عمل بدانچه مكلّف شدید سرباز زدید و صدقه نمی دهید و خدا هم از این نافرمانی شما در گذشت، پس در امتثال سایر تكالیفش بكوشید: نماز بر پا دارید و زكات اموال خود را بپردازید و فرمان خدا و رسولش را گردن نهید. و این در حالی است كه خدا بدانچه انجام می دهید آگاه است.
    این ایه را «ناسخ» ایه نجوی گویند. چون حكم ایه نجوی را منسوخ نمود. حكم «منسوخ» تنها در محدوده زمانی خاصی قابل اجرا است، و با آمدن حكم جدید(ناسخ) مهلت اجرا و انجام آن به سر می رسد.
    ایه خیر البریة
    اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اوُلئِكَ هُمْ خَیرُ الْبریةِ.

    همانا كسانی كه ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، بهترین مردمانند.

    بینه / 7
    جابر بن عبد الله انصاری از یاران خوب رسول خدا صلی الله علیه وآله بود، او نقل می كند:
    روزی در حضور پیامبر نشسته بودیم. ناگاه پیامبر از دور علی علیه السلام را دید كه به سوی او می اید. پس فرمود:
    وَ الَّذی نَفْسی بِیدِهِ اِنَّ هذا وَ شیعَتَهُ هُمُ الفائِزُونَ یوْمَ الْقِیامَةِ.
    سوگند به خداوندی كه جان من در دست اوست، این علی و پیروان او براستی كه روز قیامت از رستگارانند.
    وقتی پیامبر این جمله را فرمود آنگاه ایه خیر البرّیة بر ایشان نازل شد.
    از آن پس، هر گاه اصحاب پیامبر، علی علیه السلام را می دیدند كه می اید، به یكدیگر می گفتند: این بهترین مردم است كه می اید. ابن عباس هم نقل می كند كه چون این ایه نازل گردید، پیامبر به علی علیه السلام فرمود:
    هُوَ أَنْتَ وَ شیعَتُكَ یوْمَ الْقِیامَةِ راضینَ مَرْضِیین.
    این بهترین مردم، تو و پیروان تواند كه روز قیامت هم خدا از ایشان راضی است و هم ایشان از خدا خرسند هستند.
    علی علیه السلام خود نیز می گوید:
    پیامبر به من فرمود:
    «اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اوُلئِكَ هُمْ خَیرُ الْبریةِ»؛ أَنْتَ وَ شیعَتُكَ وَ مَوْعِدی وَ مَوْعِدُكُمْ الْحَوْضَ اِذا اجتمعتْ الاُمَمُ لِلْحِسابِ تُدعَوْنَ غُرَّ الْمُحَجَّلینَ.
    یا علی، ایا سخن خدا را نشنیده ای كه فرمود: همانا مؤمنان نیكوكار بهترین مردمانند؟ تو و پیروان تو اینچنین هستند و وعده من و شما (تو و پیروانت) روز قیامت در كنار حوض كوثر خواهد بود. آنگاه كه امتها برای حساب حاضر می شوند، شما با چهره های نورانی خوانده می شوید.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ایه اُذُنٌ واعِیةٌ
    لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِیها اُذُنٌ واعِیةٌ

    ایات - خلقت و هستی - را برای شما موجب یاد آوری قرار دادیم و این ایات را گوشهای شنوا و فراگیر به خوبی در بر می گیرند و به خاطر
    می سپارند.


    الحاقه / 12
    كجاست آن ظرف فراگیری كه تمامی ایات خلقت را در برگیرد و آنها را درخود جای دهد؟
    خداوند چگونه می خواهد قرآن را كه از بزرگترین ایات خلقت است، حفظ كند و آن را ماندگار و جاویدان قرار دهد؟[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    كیست كه بتواند این میراث گرانبهای نبوی را به درستی دریافت كند و به خوبی از آن حفاظت نماید و مشعل فروزان هدایت را همچنان پر فروغ نگاه دارد؟
    كدامین گوش، پذیرنده همه علوم و اسرار پیامبری است؟ كدامین گوش، آهنگ دلنشین وحی را نیز به روشنی می فهمد و از خاطر نمی برد؟
    اینها پرسشهایی است كه پاسخ آنها را باید در قرآن كریم و كلام پیامبر كه مبین آنست، جستجو كرد.
    رسول خدا صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام فرمود:
    یا علی، إِنّ اللّهَ اَمَرنی اَنْ اُدنیكَ وَ لا اُقصیكَ و اَنْ اُعَلِّمَكَ و اَنْ تَعِی وَ حَقٌّ عَلَی اللّهِ أَن تَعِی.
    ای علی، خدا به من دستور داده است كه تو را به خود نزدیك گردانم و از تو دوری نجویم و مرا فرمود است كه ایات قرآن را به تو بیاموزم و تو هم آنها را به خاطر بسپاری. و این شایستگی و لیاقت را خدا قرار داده كه آنچه را به تو آموزش می دهم به یاد بسپاری.
    وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله علی علیه السلام را به این مرتبت و منزلت مفتخر ساخت این ایه نازل شد:
    وَ تَعِیها اُذُنٌ واعِیةٌ.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    و پیامبر دوباره فرمود:
    سألتُ رَبّی اَنْ یجعَلَها - اُذُنٌ واعیةٌ - لِعَلی
    از خدای خویش خواستم آن گوشهای فراگیر را گوشهای علی قراردهد.
    و نیز به حضرت علی علیه السلام فرمود:
    فَأَنتَ اُذُنٌ واعیةٌ لِعلْمِی[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    این تو هستی كه گوش فراگیر علم من هستی.
    از پس این بیان جاودانه و نورانی بود كه خداوند، چنان لطف و عنایتی به علی علیه السلام فرمود كه آن حضرت خود فرمود:
    ماسَمِعتُ مِن رسولِ اللّه شَیئاً فنَسیتُهُ[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    چیزی را از پیامبر نشنیدم كه آن را فراموش كرده باشم.
    ایه هدایت
    وَ یقُولُ الَّذینَ كَفَرُوا لَوْ لآ اُنْزِلَ عَلَیهِ ایةٌ مِنْ رَبِّهِ، اِنَّما اَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قومٍ هادٍ.

    كافران می گویند چرا نشانه ای آشكار - كه به چشم سر ببینیم - بر او فرود نمی اید؟ (ای پیامبر به آنان بگو): كه من فقط بیم دهنده هستم و هر گروهی، هدایت كننده ای دارد.

    رعد / 7
    كافران برای آنكه پیامبر را تكذیب كنند، به بهانه های گوناگون می كوشیدند دعوت او را به خداشناسی بی ثمر سازند. از جمله آنكه تقاضاهای عجیب و غریبی از پیامبر می كردند. مثلاً انتظار داشتند فرشته ای از آسمان فرود اید و نامه ای آسمانی به پیامبر دهد، به طوری كه آنان با چشمهای ناپاك خود حقایق آن را ببینند و بخوانند، و بارها از اینگونه خواسته ها ابراز كرده بودند. امّا خداوند در ایاتی چند، این تقاضاهای فریبكارانه را ردّ كرد و به پیامبر فرمود:
    تو فقط باید به آنان تذكّر دهی و ایشان را از آخرت بیم دهی و وظیفه ای بیش از این در قبال خواسته های آنان نداری. پس از تو هم، هر قوم و گروهی برای خود راهنما و هدایتگری دارد و راه تو را ادامه می دهد.
    پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله نیز برای آنكه راهنما و هدایتگرِ پس از خود را هم معرفی كرده باشد، درگفتاری می فرماید:
    مَنْ یریدُ اَنْ یحْیی حَیاتی و یمُوتَ مَوْتی و یسْكُنَ جَنَّةَ الْخُلْدِ الَّتی وَ عَدَنی رَبّی فَلْیتَوَلَّ علی بن ابیطالب فَاِنَّهُ
    لَنْ یخْرِجَكُمْ مِنْ هُدی و لَنْ یدْخِلَكُمْ فی ضَلالَةٍ.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    هر كس كه می خواهد آنگونه كه من زندگی كردم زندگی كند و آنگونه كه من می میرم، بمیرد، و در بهشت برینی كه خدای من آن را وعده داده است، جای گزیند، باید ولایت علی را بپذیرد. چرا كه او هرگز شما را از راه هدایت برون نمی برد و به گمراهی وارد نمی سازد.
    و از این رو است كه علی علیه السلام فرمود:
    رَسُول اللّه الْمُنْذِرُ وَ أَنَا الْهادی.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    پیامبر همان بیم دهنده است و من هدایت كننده.
    زیرا او دیده بود رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی دست بر سینه خود گذارد و فرمود:
    أنا المُنذِر یعنی من بیم دهنده هستم آنگاه دست بر شانه علی نهاد و فرمود:
    اَنتَ الهادی یا عَلی، بِكَ یهتَدی المُهَتدونَ مِن بَعدی.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ای علی تویی راهنمای امّت، و به تو راه یافتگانِ پس از من هدایت می یابند.
    ایه ولایت
    اِنَّما وَلیكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یؤتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُون. وَ مَنْ یتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنوا فَاِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ.

    سر پرست و ولی شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی هستند كه، نماز بر پا می دارند و در حال ركوع، زكات می پردازند. و هركس سر پرستی و ولایت خدا و رسول او و این مؤمنان را بپذیرد - البته از حزب خداست - و حزب خدا پیروز است.

    مائده / 55-56
    عبد الله بن سلام از دانشمندان یهودی بود كه با تنی چند از دیگر یهودیان، مسلمان شده بود. یك روز او و یارانش نزدیك نماز ظهر به حضور پیامبر رسیدند و با آن حضرت به گفتگو نشستند. آنها به پیامبر گفتند:
    فاصله خانه های ما از مدینه دور است، و ما در میان یهودیان، بی سرپرست و بی پناهیم. آنها از اینكه ما مسلمان شده ایم و شما را تصدیق كرده ایم، ناراحت هستند و با ما دشمنی می ورزند، و سوگند یاد كرده اند كه با ما قطع رابطه كنند. اكنون به وجود شما پشتگرمیم، و به زیارت شما دلخوشیم. اما نمی دانیم پس از شما چه كنیم؟ حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام در زمان حیاتش، یوشع بن نون را به عنوان جانشین خویش معرفی كرد، تا مردم بدانند پس از او به چه كسی مراجعه كنند و به وجود چه فردی دلگرم باشند. اكنون شما چه كسی را به عنوان جانشین پس از خود معرفی می فرمایید؟ در این هنگام، امین وحی بر پیامبر فرود آمد وعرض كرد:
    سرپرست و ولی شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانی هستند كه نماز بر پا می دارند و در حال ركوع صدقه می دهند.
    این پاسخ برای عبد الله و همراهان او واضح و روشن نبود. چه كسانی بر پا دارنده نمازند؟ چه كسانی در حال ركوع زكات هم می پردازند، تا ولی و سرپرست ما پس از پیامبر باشند؟ اینجاست كه پیامبر باید مصداق روشنی را از این كلام بیان فرماید. از طرفی وقت ادای فریضه ظهر فرا رسیده بود.پیامبر از جا برخاست و همراه با عبدالله و یارانش به سمت مسجد آمدند.
    از آن سو در مسجد هم حادثه مهمّی رخ داده بود. حضرت علی علیه السلام پیش از شروع نماز ظهر، مشغول خواندن نماز نافله بود، كه فقیری به مسجد آمد، و از كسانی كه در مسجد بودند تقاضای كمك كرد. هیچكس حاجت او را برآورده نساخت. ناگاه متوجه شد فردی در حال ركوعِ نماز با دست اشاره می كند. شتابان به سوی او رفت و تقاضای خود را تكرار كرد. علی علیه السلام در همان حال ركوع، انگشتری خود را كه هزار دینار ارزش داشت، از انگشت خویش بیرون آورد و به آن مرد فقیر بخشید. آن انگشتر را پیش تر، نجاشی پادشاه حبشه به پیامبر هدیه داده بود و پیامبر هم آن را به علی علیه السلام بخشیده بود. وقتی پیامبر و همراهانش به مسجد رسیدند مرد فقیر را دیدند كه با خوشحالی بسیار در حال خروج از مسجد است.
    پیامبر از او پرسید: ایا كسی چیزی به تو بخشیده است؟
    مرد فقیر عرض كرد: آری یا رسول الله آن مرد كه در حال نماز است این انگشتر را به من بخشید.
    آنگاه پیامبر ایه ای را كه لحظاتی پیش بر او نازل شده بود، و از این حادثه خبر می داد، بر عبدالله بن سلام و همه مسلمانانی كه در مسجد حاضر بودند، تلاوت فرمود.
    و سپس افزود: «علی بن ابیطالب وَلیكُمْ بعدی» یعنی پس از من علی بن ابیطالب ولی شماست.
    پس از آن عبد الله و همراهانش كه مطلوب خود را یافته بودند، به ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام شهادت دادند. آنگاه امین وحی بار دیگر بر پیامبر نازل گشت و بشارتی برای مؤمنان به ارمغان آورد كه:
    وَ مَنْ یتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ امَنوا فَاِنَّ حِزْبَ اللّه هُمُ الْغالِبُونَ.
    دانشمندان پیرو مكتب خلفا ضمن اشاره به ماجرای
    عبد الله بن سلام در كتب معتبر خود[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، نقل دیگری از ابوذر، صحابی رسول خدا نیز آورده اند. او نیز پس از بیان داستان انگشتری،
    می گوید: پیامبر دست به دعا برداشت و عرض كرد:

    خداوندا ، برادرم موسی علیه السلام از تو اینچنین درخواست نمود كه:
    «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی صَدری، وَ یسِّر لی أمْری، وَ احْلُلْ عُقْدهً مِنْ لِسانی یفْقَهوُا قَوْلی، وَاجْعَل لی وَزیراً مِن أَهلی، هارُونَ أَخی، أُشْددْ بِهِ أزری، وَ أَشْرِكْهُ فی أَمری»
    پروردگارا، سینه ام بگشای، و كارم را آسان گردان، و گره از زبانم باز كن تا سخنم را دریابند، و برای من وزیری از خاندانم تعیین فرما، هارون برادرم را برای این كار قرار ده، تا پشتم به او گرم و استوار باشد، ودر كارم وی را شریك گردان. آنگاه به او وحی كردی كه ما بازوانت را به برادرت نیرومند می سازیم و برایتان قدرتی قرار می دهیم تا با شما برابری نكنند. پروردگارا اینك من محمد پیامبر تو و حبیب تو هستم. تو نیز سینه ام را بگشای و كارم را آسان گردان و «علی» از خاندان مرا وزیر من قرار ده تا پشتم به او استوار گردد.
    ابوذر می گوید: از پس این دعا بود كه جبرئیل از سوی خداوند نازل شد و گفت:
    ای محمد بخوان « إنّما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا...»[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    از كلمه «انّما» به معنی فقط در ابتدای ایه چنین برداشت می شود كه ولایت و سرپرستی منحصر است به خدا و رسول و مؤمنانی كه در حال ركوع نماز، صدقه بپردازند. و البته هیچكس هم جز علی بن ابیطالب علیه السلام این ویژگی را پیدا نكرد. هر چند در ایه این مفهوم بالفظ جمع آمده است (الّذین آمنوا ...) امّا تنها یك نفر شایسته چنین نشان و مقامی گردید.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    همچنین كلمه «ولی» در ایه به معنی سرپرست است نه دوست و نه یاور، زیرا در غیر اینصورت با كلمه اّنما و حصر در ایه سازگاری نخواهد داشت. چه كه دوستان و یاوران اهل ایمان منحصر به همین سه گـروه خواهند شد، و این در حالی است كه اهل ایمان، دوستان و یاوران دیگری نیز دارند. مانند: ملائكه و یا مؤمنانی كه دارای این نشانه هم نیستند و یا حتی افرادی غیر مسلمان همچون نجاشی كه وی نیز مسیحی بود و مسلمانان را پناه داد. خداوند در سوره ممتحنه ایه 8، دوستی مسلمانان را با كافرانِ بی آزار، نهی نكرده است.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    از سوی دیگر حتی اگر فرض كنیم ایه ولایت، در میان ایاتی است كه مربوط به هم هستند، این فرض نیز ثابت می كند كه مراد از ولایت در این ایات هم با معنی سرپرست و اولی به تصرف بودن سازگاری بیشتری دارد. چرا كه در ایه 51 می فرماید :
    « ...هركس ازشما كه یهود ونصاری را ولی خود قراردهد ، ازآنها خواهد بود ... »
    این بیان نشان می دهد كه صرف دوستی نسبت به یهود و نصاری مورد نظر نیست، بلكه مطلب بالاتر از آن است. یعنی رابطه به گونه ای است كه فرد را به جمع كافران ملحق می كند و از آنان محسوب می شود. مسلماٌ چیزی كه باعث می شود فرد جزء گروه یهود و نصاری گردد، آن است كه وی سرپرستی آنها را بپذیرد و آنان را در تصرف امورخویش نسبت به دیگران اولی و برتر بداند.
    از همین رو شایسته است كلمه « ولی » را حتی در ایات قبل و بعد از ایه ولایت ( ایات 51 و 57 سوره مائده ) به معنای سر پرست در نظر گرفت.
    نكته دیگر اینكه، برخی گمان كردند، كلمه «راكعون» در ایه به معنای «خاشعون» است. و ایه را اینگونه ترجمه می كنند كه: ولی شما مؤمنانی هستند كه با خضوع و خشوع، نماز بر پا می دارند و زكات می پردازند. درحقیقت با این معنا، دو ویژگی مؤمنان (اقامه نماز و پرداخت زكات با حال خضوع) دیگر اختصاص به فرد خاصی نخواهد داشت یعنی «ولی» از انحصار خارج می گردد. و هر مؤمنی كه دارای این اوصاف باشد «ولی» شما خوانده می شود. در پاسخ چنین افرادی باید گفت:
    به اعتبار اغلب كتابهای لغت كه مورد اعتماد مكتب خلفا نیز هست، معنای حقیقی و لغوی ركوع، همان خم شدن است .بنابراین تا زمانی كه قرینه لفظی و یا معنوی در ایه نباشد، نباید ركوع را به معنای مجازی آن یعنی خضوع و خشوع ترجمه كرد.
    ایه مباهله
    اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاتَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ. فَمَنْ حاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبنائَنا وَ اَبْنائَكُمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْكاذِبینَ.

    حق همان است كه از جانب خدا به تو رسیده است، پس مبادا در آن شك و تردید نمایی. حال بعد از اینكه به وحی خدا آگاهی یافتی، هر كس با تو به بحث و جدل بپرازد، به آنان بگو: بیایید ما و شما هر كدام فرزندان و زنان و عزیزان خود را فرا خوانیم سپس به مباهله برخیزیم و نفرین خدا را بر دروغگویان فرو فرستیم.

    آل عمران / 60-61
    مكه، بزرگترین پایگاه كافران قریش فتح شده بود، و می رفت كه اسلام سرتاسر شبه جزیره عربستان، و حتی سرزمینهای اطراف آن را مطیع خود سازد. مردم سر زمین نَجْران هم كه مسیحی بودند و در منطقه مرزی حجاز و یمن زندگی می كردند، ماجرای ظهور پیامبر اسلام را شنیده بودند. به موازات مكاتبات رسول اكرم با سران كشورهای بزرگ آن روز بود كه ناگاه، نمایندگان پیامبر اسلام به نجران می ایند و نامه ای از سوی حضرت رسول به اسقف بزرگ كشیشان مسیحی می دهند. در قسمتی از این نامه آمده بود كه:
    ... من شما را از بندگی بندگان خدا به بندگی خدا فرا می خوانم و نیز از شما دعوت می كنم كه از فرمانبری و ولایت بندگان خدا بدر آمده، ولایت خدا را پذیرا شوید. اما اگر اسلام را نپذیرفتید، پس باید كه جزیه بپردازید و اگر جزیه ندهید، با شما اعلان جنگ می كنم.
    بزرگان نجران پس از مشورت، مصلحت در آن دیدند كه ابتدا با حضرت رسول صلی الله علیه وآله وارد مذاكره شوند، شاید كه با این روش بر او فائق ایند. از این رو به مدینه آمدند و با آن حضرت درباره درستی ادعای پیامبریش به بحث و مناظره پرداختند. مذاكرات مسیحیان با پیامبر خدا به شكست انجامید و در پایان، پیامبر به دستور خداوند، برای آنكه راه هر گونه فرار از حق و راستی را بر آنان ببندد، آنها را به یك نبرد جدید فرا خواند. نبردی كه تا آن روز در اسلام سابقه نداشت.
    این نبرد جدید بر اساس ایه بیان شده، مباهله نام گرفت. مسیحیان پذیرفتند و قرار گذاشتند كه به پیشنهاد قرآن، مباهله كنند. امّا با خود گفتند كه روز موعود به چگونگی حضور پیامبر در میدان مصاف بنگرند. اگر دیدند پیامبر با اصحاب و سپاهیان خود و همراه با شوكت و شكوه به مباهله آمد، با او به این جنگ بی سابقه برخیزند. امّا اگر دیدند با بهترین كسان خود به میدان آمد، از مباهله با او بپرهیزند.
    در روز موعود - روز 24 ذی الحجه سال نهم هجرت - مسیحیان دیدند كه پیامبر می اید. امّا چه پر شكوه می اید. نه آن شكوه ظاهری و پوچی كه مسیحیان فكر می كردند. آنها دیدند پیامبر حسین علیه السلام را در آغوش دارد و دست حسن علیه السلام را هم گرفته است - یعنی فرزندانمان - دخترش فاطمه زهرا علیها السلام در كنار او - یعنی زنانمان - و حضرت علی علیه السلام هم در جانب دیگر اوست - یعنی جانهایمان - و با این عظمت آسمانی و بی نظیر به مباهله می اید.
    مسیحیان با دیدن این صحنه تكان دهنده، یقین كردند كه اگر این پنج وجود مقدس دست به دعا بردارند و آنها را نفرین كنند، عذابی دردناك بر آنان فرود خواهد آمد.
    بر اساس این ایه شریفه، حضرت علی علیه السلام نفس، یعنی جان پیامبر معرفی شده است. همچنین بر اساس روایات، همراهان پیامبر در جریان مباهله، به عنوان اهل بیت ایشان شناخته می شوند. اكنون به روایت زیر از كتاب صحیح مسلم توجه فرمایید:
    لَمّا نُزِلَتْ هذِهِ الایةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَْبنآئَنا وَ اَبْنائَكُمْ...» دَعا رَسُولُ اللّهِ عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسُیناً فَقالَ: اَللّهُمَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیتی.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    وقتی این ایه نازل شد، پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: بار الها، اینان اهل بیت من هستند.
    بكار رفتن لفظ جمع (نسائنا وانفسنا) در ایه با اینكه مصداق هر كدام یك نفر بیش نیست، و همچنین آمدن لفظ (ابنائنا) در ایه و مصداق آن كه تنها دو نفرند، هیچكدام با یكدیگر منافات ندارد، چرا كه اینگونه سخن گفتن حتی در زبان فارسی نیز رایج است. مثلا معلم در بیان قانون كلی می گوید: آنها كه نمره بیست گرفته اند، جایزه دارند. در حالی كه تنها یك نفر نمره بیست گرفته است. یا برای ادای احترام و بزرگداشت، الفاظ را بصورت جمع بكار می برند.
    مرحوم علامه امینی در كتاب «الغدیر» جلد سوم صفحه 163 به نقل از دانشمندان پیرو مكتب خلفا، بیست ایه از قرآن را جمع آوری نموده كه تمامی آنها با لفظ جمع بكار رفته اند، در حالیكه تنها یك نفر مورد نظر بوده است.
    نكته دیگر آنكه وقتی اطاعت و پیروی از شخص پیامبر لازم و واجب باشد، مسلّماً اطاعت و پیروی از نفس و جان او یعنی علی علیه السلام نیز واجب ولازم است. و از آنجا كه نفس و جان مایه حیات و دوام زندگی آدمی است، این تشبیه به ما می فهماند آن كسی كه باعث دوام نبوت و حیات نبوّی است، وجود مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد.

    ایه تطهیر
    ... اِنَّما یریدُ اللّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُم تَطْهیراً.

    همانا خداوند خواسته است كه پلیدی را از شما اهل بیت دور نماید و شما را پاك گرداند.

    احزاب / 33
    حادثه ای در خانه اُمّ سَلَمه، همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله اتفاق افتاده است. ام سلمه می گوید: پیامبر در خانه من بود كه ناگهان، حالت نزول وحی به ایشان دست داد. به من فرمود: بی درنگ برو و به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام، بگو بیایند. من هم به سرعت آنها را فرا خواندم. پیامبر همگی آنان را در زیر كسای یمانی[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]جمع كرد و در آن حال ایه فوق بر ایشان نازل شد. آنگاه پیامبر فرمود:
    اَللّهُمَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیتی فَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهیراً.
    بار الها! اینان اهل بیت منند. پس هرگونه پلیدی را از ایشان دور كن و پاك و معصومشان گردان.
    امّ سلمه در ادامه می گوید: به پیامبر عرض كردم: اجازه
    می فرمایید من هم نزد شما بیایم و در زیر كِسا جای گیرم؟

    پیامبر فرمود: تو در جای خودت باقی بمان، هر چند كه زن خوبی هستی.
    یعنی اینجا نه تنها جای تو نیست، بلكه هیچكس دیگر لیاقت چنین جایگاهی را ندارد.
    پس از این ماجرا فرمانی از جانب خدا آمد كه :
    و أمُرْ أهلَكَ بِالصَّلوةِ وَ اُصطَبِرْ علیها.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    یعنی خاندان خود را به نماز امر كن و از آنان بخواه در بپاداشتن نماز شكیبایی ورزند
    پیامبر تا شش ماه[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، هرگاه برای نماز صبح به مسجد
    می رفت كنار درِ خانه علی و فاطمه علیهما السلام می ایستاد، به آنان سلام می كرد و با صدای بلند می فرمود:

    الصَّلوة یا اَهْلَ الْبَیت.
    و سپس ایه تطهیر را تلاوت می فرمود.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    بدین ترتیب روشن می شود زنان پیامبر در زمره اهل بیت معصوم پیامبر به شمار نمی ایند زیرا كه اگر به چنین بود، رسول خدا آنان را نیز به زیر كساء دعوت می نمود. و ایه تطهیر را هم در مورد آنها تلاوت می فرمود.
    این مطلب نیز با این نكته تایید می شود كه هر چند ایه تطهیر در میان ایات مربوط به زنان پیامبر است و تعداد زنان پیامبر هم بیش از تعداد مردان مورد نظر در ایه است، امّا ضمایر بكار رفته در ایه تطهیر جمع مذكّر هستند. و این خود گواهی روشنی بر این مدّعا است كه زنان پیامبر جزء اهل بیت معصوم و مطهًر آن حضرت به شمار نمی روند.
    ایه تبلیغ
    یا ایهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مآ اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ لایهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرینَ.

    ای رسول، آنچه را كه از سوی خدا به تو نازل شده است به مردم برسان، كه اگر چنین نكنی رسالت خدا را انجام نداده ای. و خداوند تو را از (آسیب) مردم حفظ می نماید و مسلماً گروه كافران را هدایت نمی كند.

    مائده / 67
    ماه ذیحجه سال دهم هجری بود كه پیامبر آخرین مراحل ایین حج ابراهیمی را به مردم آموزش داد. مراسم پایان پذیرفت، امّا هنوز یك مطلب مهم باقی مانده بود كه می بایست آن را بیان نماید. رسول خدا صلی الله علیه وآله از اعلان آن بیم داشت. نگران دسیسه و توطئه از سوی گروهی از مردم بود. از این رو تا جایی كه توانست اعلان آن را به تأخیر افكند.
    سر انجام جبرئیل همراه با فرمانی بسیار مهم از جانب خداوند فرود آمد، و این در حالی بود كه مسلمانان در راه بازگشت از مراسم حج بودند. این فرمان بیانگر آن بود كه اگر پیامبر در پی آن، پیام را به مردم نرساند، در امر رسالت خویش كوتاهی كرده است و پناه بر خدا كه پیامبر در رسالت كوتاهی ورزد.
    چنین سخن تهدید آمیزی از سوی خدا خطاب به برگزیده ترین بنده اش خود گواهی آشكاری بر اهمیت و عظمت مطلب است امّا نگرانی و دلهره پیامبر از اعلان مطلب و پی آمدهای آن چیز كمی نبود. منافقان تحركات تازه ای را آغاز كرده بودند و پیامبر از آنها آگاهی داشت.
    از این رو خداوند در پایان فرمان برای آسودگی خاطر رسولش مژده می دهد كه نگران مباش، خدایت تو را آسیب دشمنان محفوظ می دارد.
    پس دیگر درنگ جایز نبود. پیامبر فرمان توقف داد. توقفگاه در سرزمین جُحفه و در كنار بركه ای به نام خم بود. رسول خدا
    صلی الله علیه وآله سه روز منتظر ماند تا آنها كه پیشاپیش می رفتند، باز گردند و آنها كه از پس می آمدند، خود را به توقفگاه برسانند. جماعت انبوهی از مسلمانان متجاوز از یكصد هزار نفر جمع شدند. رسول خدا بر فراز بلندی كه از جهاز شتران ساخته شده بود، رفت و در برابر مردم ایستاد تا آن پیام مهم را به سمع و نظر همه برساند. این پیام به نام ایه تبلیغ مشهور شده است.

    برای آنكه بدانیم این ایه گویای چه پیام مهمی است كه پیامبر مأموریت ویژه یافته تا آن را صریح و روشن و بدون هیچ ترس و واهمه ای به مردم ابلاغ كند، به روایات زیر توجه می كنیم:[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ابو سیعد خُدری كه از اصحاب معروف رسول خداست
    می گوید:

    نُزِلَت هذه الایة «یا ایهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مآ اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ» علی رسول الله یومَ غدیر خم فی علی بن ابیطالب.
    ایه مورد بحث روز غدیر خم درباره اعلان جانشینی علی بن ابیطالب بر پیامبر نازل شد.
    ابن مسعود، صحابی بزرگ رسول اكرم صلی الله علیه وآله می گوید:
    كُنّا نَقرأُ علی عهد رسولِ الله «یا ایهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مآ اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ - اَنَّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ - وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»
    در زمان رسول خدا این ایه را ما اینچنین می خواندیم: «ای رسول، آنچه را كه از جانب خدا بر تو نازل شده است، كه علی همانا مولا و سرپرست مؤمنان است، به دیگران ابلاغ كن، اگر این كار را نكنی رسالت خدا را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می كند.»
    اهمیت پیام فراتر از آنست كه برخی پنداشته اند پیامبر
    می خواسته تنها اعلان نماید كه علی علیه السلام را دوست بدارید! اینان «مولی» را به معنای دوست گرفته اند نه سرپرست. این همه تشریفات آسمانی و زمینی تنها برای اعلان محبت و دوستی علی علیه السلام در آن صحرای سوزان و توقف طولانی سه روزه در آنجا، نزد خردمندان ناپسند و بیهوده است، مسلماً پیامبر از چنین كاری منزه و مُبرّا است. رسول خدا بارها پیش از این به بهانه های مختلف امر دوستی و محبت نسبت به علی علیه السلام را سفارش نموده بود و دیگر نیازی به چنین تشریفات و یا دلهره و نگرانی از مردم را نداشت.

    ایه اِكمال
    ... الْیوْمَ یئِسَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ دینِكُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ، الْیوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعمَتی وَ رَضیتُ لَكُمُ الإسْلامَ دیناً ...

    امروز كافران از اینكه در دین شما اختلافی ایجاد كنند نا امید شدند. پس شما از آنان بیمناك نشوید بلكه از من بترسید. امروز دین شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم كه اسلام دین شما باشد.

    مائده / 3
    پس از پایان مراسم حج، هنگامی كه حاجیان به خانه ها و سرزمین های خویش باز می گشتند، پیامبر برای اجرای فرمان الهی، دستور داد تا مسلمانان در سر زمین جُحفه در كنار بركه ای به نام خم توقف كنند. در آن اجتماع همگانی، حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی فرمود. پس از آنكه پیامبر این امر مهم را به انجام رساند، و اركان دین را با استمرار بخشیدن نبوت به وسیله امامت و ولایت، محكم و استوار ساخت، ایه اكمال نازل شد. روایات زیر بیانگر این حادثه هستند:[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    *ابو سعید خُدری می گوید:
    لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللّهِ عَلِیاً یوْمَ غَدیرِ خُمّ فَنادی لَهُ بِالْوِلایةِ، هَبَطَ جبرئیلُ عَلَیهِ بِهذِهِ الایةِ:«الْیوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ...»
    وقتی كه حضرت رسول اكرم در روز غدیر خم، علی را به جانشینی خود برگزید و ولایت و سرپرستی او را بر مسلمانان اعلام فرمود، حضرت جبرئیل این ایه را به ارمغان آورد: «امروز دین شما را كامل كردم...»

    *ابو هُرَیره نقل می كند:
    لَمّا كانَ یوْم غَدیرِ خُمٍّ وَ هُوَ یوْمُ ثمانی عَشَر مِنْ ذِی الْحَجَّةِ قالَ النَّبِی: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِی مَوْلاهُ» فَأَنْزَلَ اللّهُ «الْیوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ...»
    وقتی روز غدیر خم - كه هجدهم ذی الحجة بود - فرا رسید پیامبر فرمود: هر كس كه من مولا وسرپرست اویم، علی هم مولا و سرپرست اوست. آنگاه خداوند این ایه را نازل فرمود كه: امروز دین شما را كامل كردم ....
    *راوی نقل می كند رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از اعلان جانشینی علی علیه السلام از مردم خواست كه:
    سَلِّموا عَلی عَلی بِإِمرَة المُؤمنینَ.
    بر علی با عنوان امیرمؤمنان سلام دهید.
    پس از آن رسول خدا بانگ تكبیر بر آورد و فرمود:
    اللّهُ اَكبَرُ عَلی اِكمالِ الدین و اِتمامِ النِّعمَة و رِضَا الرَّبِ برِسالَتی وَ الولایةِ لِعلی بن ابیطالب بَعدی.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    الله اكبر، بر كامل كردن دین و تمام نمودن نعمت و برخشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب پس از من.
    گفتنی است كه سیوطی در تفسیر خود سند این روایات را ضعیف شمرده است. اما ماجرای غدیر و حدیث مربوط به آن در میان عامّه از وثاقت واعتبار بسیار بالایی برخوردار است ودر میان شیعه هم قطعی و مسلم است كه چنین حادثه ای رخ داده است. در اهمیت امر جانشینی پیامبر همین بس كه خداوند، فرمان اكیدی مبنی بر ابلاغ آن به مردم صادر فرموده است. چرا كه استمرار نبوت یا به تعبیر قرآن «اكمال دین و اتمام نعمت» جز با امر ولایت امكان پذیر نیست. از این رو عقل و درایت، سند روایات را تقویت می كند.
    ایه اولی الأمر
    یا ایهَا الَّذینَ امَنُوآ اَطیعُوا اللّهَ و اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اوُلِی الأمْرِ مِنْكُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَئٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ اِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیوْمِ الأخِرِ ذلِكَ خَیرٌ وَ اَحْسَنُ تَاوْیلاً.

    ای كسانی كه ایمان آوردید، از خدا اطاعت كنید و نیز از رسول و صاحبان امر(دین) خود اطاعت ورزید. پس اگر در چیزی نزاع كردید، (داوری) آن را به خدا و رسول وانهید، (البته) اگر به خدا و جهان آخرت ایمان دارید. این (كار برای شما) بهتر است و سرانجام نیكوتری دارد.

    نساء /59
    جابر بن عبدالله انصاری صحابی بزرگ پیامبر می گوید: وقتی این ایه بر پیامبر نازل شد، پرسیدم: ای رسول خدا، ما خدا را شناختیم و فهمیدیم رسولش كیست تا اطاعتشان كنیم، اما اولو الأمری كه خداوند اطاعت آنها را با اطاعت شما قرین كرده است، چه كسانی هستند؟
    جابر به درستی فهمیده بود كه پرسش خود را از چه كسی باید بپرسد. همو كه با كلام خدا و آهنگ وحی آشنایی كامل دارد و سخنی هم از سرهوی و هوس نمی گوید. «اولوالامر» برای او
    كلمه ای غریب و ناآشنا بود. چرا كه مصادیق بارز و مشخصی برای آن نمی شناخت و مهمتر از آن اینكه اطاعت آنها، همردیف و همدوش اطاعت از رسول خدا شمرده شده بود و هیچگونه قید و شرطی هم برای آن ذكر نگردیده بود.

    پس بهترین كار را جابر انجام داد كه از شخص پیامبر پرسید و از پیش خود رای و نظری نداد. نگفت باید به سلیقه خود درایه تدبّر كنم و تفسیری دلخواه از آن بیابم و مراد خدا را كشف نمایم. هر چند خداوند در جای دیگر به تدبّر در ایات خود امركرده است،امّا روشن است كه این تدبّر باید به راهنمایی و دلالت راه یافتگان و هدایتگران الهی و در پرتو كلام آنها، صورت پذیرد تا از هر گونه خطا و انحرافی مصون باشد.
    رسول خدا صلی الله علیه وآله در مقام پاسخ به جابر فرمود:
    ای جابر، آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند كه نخستین آنها «علی بن ابیطالب» است سپس «حسن» و پس از او «حسین» صاحبان امرند. پس از آنان، «علی بن الحسین» و سپس «محمد بن علی» است كه در تورات او را باقر نامیده اند، و تو به دیدار او نایل خواهی شد. آنگاه كه او را ملاقات كردی سلام مرا به او برسان. پس از او «جعفر بن محمد» ملقب به صادق و سپس «موسی بن جعفر» و «علی بن موسی» هستند. آنگاه نوبت به «محمد بن علی» و پس از او به «علی بن محمد» و «حسن بن علی» خواهد رسید. سپس هم نام و هم كینه من و حجت خدا در زمین و بقیه او در میان بندگانش، فرزند حسن بن علی، صاحب امر خواهد شد. او همان كسی است كه خداوند متعال به وسیله او دین خود را در سراسر جهان فراگیر می كند. او غیبتی طولانی خواهد داشت و پیروان او در آن زمان با این امر امتحان می شوند، اما آنها بر اعتقاد و ایمانشان نسبت به امامت او پا بر جا و استوارند.
    آنگاه جابر می پرسد: ایا پیروان او در آن زمان از وجوداو بهره می برند؟
    رسول خدا در پاسخ می فرماید:
    به خدایی كه مرا به پیامبری برگزید، سوگند می خورم كه آنها از پرتو نور ولایت او بهره می برند همچنانكه از نور خورشید بهرمندند، اگر چه پشت ابرها پنهان باشد....[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    گفتنی است كه اولوالامر همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله می بایست از هر گونه خطا و اشتباهی مصون باشند. چرا كه خداوند مردم را به پیروی و اطاعت از ایشان امر كرده است ،و در جایی دیگر پیروی از فرد گنهكار و خطا كار را نهی نموده است. امر به انجام چیزی و نهی از همان چیز هیچگاه با یكدیگر جمع نمی شود. بنابراین فرمان خداوند مبنی بر اطاعت از اولوالامر حاكی از عصمت آنهاست. در غیر اینصورت، اطاعت از آنها سبب گمراهی پیروان می گردد و امر هدایت مختل می شود. كه البته خداوند هیچگاه مردم را به اطاعت از فردی خطا كار و غیر معصوم كه در حقیقت پیروی از شیطان است. فرمان نمی دهد.
    فخر رازی مفسّر بزرگ اهل سنت در تفسیر خود به همین مطلب نیز اشاره نموده است. در برخی دیگر از منابع معتبر پیروان مكتب خلفا از رسول خدا صلی الله علیه داله نقل شده است كه مراد از اولوالامر در این ایه تنها امیر مؤمنان علیه السلام و امامان از فرزندان او می باشند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    بیان تعابیر كلی از طرف خدا (اولو الامر، اذن واعیه، خیر البریه، الذین آمنوا الذین ...) و سپس تعیین مصداق آن توسط پیامبر، این مهم را می فهماند كه برای درك معانی و تعیین مصادیق ایات قرآن، تنها ظاهر آنها كافی نیست، بلكه وجود مبین و مفسّری همچون پیامبر و یا فردی هم سنخ او را می طلبد.
    علی(علیه السّلام)
    در سنّت
    بت شكن
    داستان را از زبان علی می شنویم:
    آن زمان كه در مكه بودیم، مسلمانان تحت آزار و شكنجه كافران بودند و ما قدرت مقابله با آنان را نداشتیم، یك شب پیامبر مرا خواست و به من فرمود:
    وقتی اهل مكه كاملا به خواب رفتند، برای انجام كاری مهم و پنهانی به كعبه می رویم. آن شب پس از اطمینان از بی خبری و غفلت مشركان، پیامبر و من - دو نفری - به مسجد الحرام آمدیم و داخل كعبه شدیم. پیامبر به من دستور داد تا بنشینم، آنگاه پای مبارك خود را بر دوش من نهاد، تا آن حضرت را بلند كنم كه یكی از بت ها را كه در بلندی قرار داشت، سرنگون كند. اما پیامبر دید كه من توان آن را ندارم تا آن حضرت را بالا ببرم. پیامبر از دوش من فرود آمد و به من فرمود: پای خود را روی دوش من بگذار تا تو را بلند كنم. من امر آن حضرت را اطاعت كردم. وقتی پیامبر برخاست آنقدر بالا رفتم كه بنظرم آمد اگر بخواهم به افق آسمان هم برسم، می توانم. به فراز كعبه رسیدم و در آنجا صورتكی از بت دیدم به رنگ زرد و از جنس مس. از هر طرف كوشیدم، تا بر آن بت مسلط شوم و كارش را بسازم. وقتی به فروافكندن بت، توانایی یافتم، پیامبر فرمود: آن را سرنگون كن. من نیز چنان كردم. بت مسین وقتی سرنگون شد، مثل شیشه ای شكست وخرد شد. سپس از دوش پیامبر پایین آمدم و بسرعت از آنجا دور شدیم و درون خانه پنهان گشتیم. تا مبادا كسی از مشركین ما را ببیند و از راز ما با خبر شود.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    محبوب ترین خلق خدا
    محمد بن حجاج از كسانی بود كه بر اثر تبلیغاتی كه بر ضد علی علیه السلام براه افتاده بود، مرتبت علی علیه السلام را كوچك می شمرد. او همراه باعده ای دیگر، به عیادت انَس بن مالك آمده بود. انس خادم پیامبر بود و مورد احترام مردم. در آن مجلس، سخن از علی علیه السلام به میان آمد ومحمد بن حجاج علی علیه السلام را كوچك شمرد. انس كه این سخن را شنید، پرسید این كیست كه قدر و منزلت علی علیه السلام را نمی شناسد؟ او را كنار من بنشانید. وقتی پسر حجاج را كنار او نشاندند، انس گفت:
    به خدا سوگند، آنچه راكه می گویم راست است:
    یك روز كه من در محضر پیامبر بودم، اُمّ ایمَنْ خادمه آن حضرت، مرغی بریان آورد. پیامبر پرسید این را برای چه كسی آورده ای؟ ام ایمن عرض كرد: آن را برای شما فراهم كرده ام.
    پیامبر فرمود:
    اَللّهُمَّ جِئْنی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ اِلَیكَ وَ اِلَی یأكُلُ مَعی مِنْ هذَا الطّائِر.
    بار الها! محبوبترین خلق تو نزد خودت و نزد من را برسان تا با من از این مرغ بریان بخورد.
    در این هنگام صدای كوفتن در برخاست. پیامبر به من فرمود: انس، بنگر چه كسی در می زند. من پیش خود گفتم: خدایا كاش مردی از انصار آمده باشد. وقتی در را گشودم، علی را دیدم، راستش دلم نمی خواست علی آن كسی باشد كه پیامبر فرموده بود، برای همین، به علی گفتم: پیامبر مشغول كاری است و از ملاقات معذور است. این را گفتم كه علی داخل خانه نشود. وقتی برگشتم، دوباره در زدند. این بار هم با خود گفتم: كاش مردی از انصار باشد. اما وقتی در را گشودم با تعجب، علی را دیدم. باز عذر او را خواستم و برگشتم. بار سوم كه در را كوفتند، پیامبر به من فرمود: هر كس بود او را داخل كن، تو نخستین كسی نیستی كه به قوم خود علاقمند است، او از انصار نیست، او را داخل كن.
    من هم رفتم و در را گشودم. علی بود و داخل شد و به دعوت پیامبر بر سر سفره نشست وهمراه آن حضرت از آن مرغ بریان خورد و مشمول دعای پیامبر شد.
    محمد بن حجاج كه این را شنید، گفت: ای انس به راستی تو خود حاضر بودی و دیدی كه چنین ماجرایی رخ داد؟
    انس گفت: آری من خود شاهد این ماجرا بودم.
    پسر حجاج گفت: با خدای خویش عهد می بندم كه از این پس، هرگز مرتبت و منزلت علی را كوچك نشمارم و هر كس كه قدر و مرتبت او را نداند، علی را به او می شناسانم.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    نشانه نفاق
    منافق، كسی است كه به دروغ اظهار ایمان می كند، اما در درون كافر است. به این ترتیب شناختن آنان كه از دشمنان سرسخت اسلام و مؤمنان بودند، دشوار و چه بسا ناممكن می نماید. اما پیامبر، برای اینكه مؤمنان بتوانند منافقان را بشناسند، نشانه روشنی برای شناسایی آنان معین كرده است.
    پیامبر درباره حضرت علی فرمود:
    لایحِبُّ عَلِیاً مُنافِقٌ وَ لایبْغِضُهُ مُؤمِنٌ[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    هیچ منافقی، علی را دوست نمی دارد وهیچ مؤمنی او را دشمن نمی شمارد.
    و از همین رو است كه حضرت علی خود می فرماید:
    وَ اللّهِ اِنَّهُ مِمّا عَهِدَ اِلَی رَسُولُ اللّهِ اَنَّهُ لایبْغِضُنی اِلا مُنافِقٌ وُ لایحِبُّنی اِلا مُؤمِنٌ.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    به خدا سوگند، از جمله پیمانهایی كه رسول خدا با من نهاده بود، آن بود كه جز منافق با من دشمنی نمی ورزد و جز مؤمن مرا دوست نمی شمارد.
    و جناب ابوذر هم فرمود:
    ما منافقان را با سه نشانه می شناختیم:
    • <LI dir=rtl>یا خدا و رسولش را تكذیب كنند،
      <LI dir=rtl>یا در نمازهای جماعت حاضر نشوند،
    • و یا با علی دشمنی ورزند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    شباهت به هارون علیه السلام
    وقتی مسلمانان برای جنگ با رومیان آماده حركت شدند، پیامبر حضرت علی را در مدینه باقی گذارد و فرمود:
    علی جان! مدینه در این شرایط جز با وجود من یاتو سامان نمی پذیرد. دشمن منتظر است با خروج من از مدینه، به شهر حمله كند. و من هم به فرمان خدا باید به تبوك بروم. اما اگر تو در مدینه بمانی كسی جرأت حمله به مدینه را نخواهد داشت.
    منافقان - همان دشمنان علی - شایعه پراكندند، كه چون علی از همراهی با پیامبر در جنگ با رومیان سرپیچی كرده است، پیامبر بناچار برای حفظ آبرو، او را در مدینه گذارده است.
    حضرت علی پس از شنیدن این شایعه، فوری سلاح برگرفت، لباس رزم پوشید و خود را به اردوگاه پیامبر رسانید. خدمت حضرت شرفیاب شد و عرض كرد:
    ای رسول خدا، دشمن شایع كرده است كه شما بخاطر سرپیچی من از رفتن به جنگ، مرا در مدینه با كودكان و پیرمردان و بیماران باقی گذارده اید. اینك من به لشگر پیوسته ام و منتظر فرمان شما هستم.
    پیامبر وقتی سخن علی را شنید فرمود:
    مدینه جز با وجود من یا تو سامان نمی پذیرد.
    و آنگاه افزود:
    اَما تَرْضی اَنْ تَكُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلا اَنَّهُ لانَبِی بَعْدی؟
    ایا راضی نیستی كه منزلت تو نزد من همانند هارون به موسی باشد، جز آنكه پس از من پیامبری نخواهد آمد؟[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    حضرت علی هم در پاسخ رسول خدا عرض كرد:
    راضی و خشنود شدم .
    و این كلام را سه بارتكرار نمود. سپس به مدینه بازگشت تا مأموریت خویش را به انجام رساند.
    این ماجرا به «حدیث منزلت» شهرت یافته است. پیامبر به شیوه حدیث منزلت در مواقف دیگری غیر از تبوك نیز سخن گفته است .گفتنی است، هارون تا زمانی كه زنده بود، واجد منزلت خلافت و جانشینی موسی بود، چه در غیبت كوتاه او به هنگام سفر دنیا و چه در غیبت طولانی او به هنگام سفر آخرت. بنا بر حدیث منزلت، علی علیه السلام هم تا زمانی كه زنده باشد، واجد مقام خلافت و جانشینی پیامبر است چه در غیبت كوتاه پیامبر مانند جنگ تبوك، و چه در غیبت دائمی ایشان پس از رحلت. هر چند كه هارون فرصت خلافت را در غیبت دائمی موسی پیدا نكرد، اما این دلیل بر عزل علی علیه السلام از چنین منزلتی نسبت به رسول خدا صلی الله علیه وآله نیست. كه اگر عمر هارون كفاف می داد، مسلماً بلافاصله پس از موسی خلیفه می گردید.
    شباهت به عیسی علیه السلام
    حضرت علی می گوید : رسول اكرم مرا طلبید و به من فرمود:
    یا عَلی! اِنَّ فیكَ مِنْ عیسی - علیه الصلوة و السلام - مَثَلاً، اَبْغَضَتْهُ الْیهُودَ حتّی بَهَتُوا اُمَّهُ، وَ اَحَبَّتْهُ النَّصاری حَتّی اَنْزَلُوهُ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتی لَیسَ بِها.
    علی جان! در تو شباهتی از عیسی است و آن اینكه : یهودیان چنان درباره اش دشمنی می ورزیدند كه به مادرش بهتان و افترا زدند، و مسیحیان آنچنان در دوستی او پیش رفتند كه وی را تا مرتبه ای كه شایسته آن نبود بالا بردند.
    یعنی یهودیان به حضرت مریم تهمت زنا زدند و مسیحیان عیسی را پسر خدا خواندند. درباره حضرت علی علیه السلام هم دیدیم كه گروهی او را سبّ و لعن می كردند و عده ای هم او را تا مرتبه خدایی بالا می بردند. امّا پیروان راستین حضرت علی علیه السلام به عنوان «خیر البرّیة» - بهترین مردم - نامدار شده اند. اینان درباره حضرت علی علیه السلام همان اعتقادی را دارند،كه درایات قرآن آمده و پیامبرنیز بیان فرموده است. پس از نقل حدیث فوق، حضرت علی علیه السلام خطاب به مردم فرمود:
    آگاه باشد، كه دو گروه درباره من هلاك می شوند:
    یك گروه، آنانكه خود را دوستدار من می دانند، اما سركشی می كنند و درباره من تندروی می كنند و آنچه را كه شایسته آن نیستم، مدّعی می شوند.
    و گروه دوم، دشمنانی كه به من افترا می بندند و تا آنجا بدگویی می كنند كه به من تهمت می زنند.
    مردم! آگاه باشید كه من پیامبر نیستم و به من وحی نمی شود. اما من تا آنجا كه توان دارم، به كتاب خدا و سنت پیامبرش عمل می كنم.
    هر فرمانی كه درباره اطاعت از خدا به شما می دهم، چه بخواهید و چه نخواهید، باید كه از من اطاعت كنید. اما اگر من یا هر كس دیگری شما را به معصیت خدا فرمان داد، هرگز از او فرمان نبرید. فرمانبری فقط در اموری است كه روشن است اطاعت خدا در آن است.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    داوری درست
    قضاوت، امر بسیار دشوار و مهمی است. عده بسیاری در داوری میان دو نفر دچار اشتباه می شوند. اما باید دانست كه حضرت علی هیچگاه و در هیچیك از قضاوتهای خود خطا نمی كرد.
    علت این امر را از زبان علی علیه السلام می شنویم:
    پیامبر به من دستور داد كه به یمن بروم و آنان را به اسلام دعوت كنم و احكام خدا و حلال و حرام او را برایشان بیان نمایم. به آن حضرت عرض كردم:
    ای رسول خدا، من جوان هستم. مرا به سوی قومی اعزام می فرمایی كه در میان آنها حوادث و مشكلاتی رخ می دهد، و ناگزیر باید بین آنها داوری كنم. با این سنّ كم و نداشتن تجربه داوری، ممكن است از عهده انجام این كار دشوار برنیایم.
    پیامبر به من فرمود:
    چاره ای نیست یا تو باید بروی و یا من.
    من هم عرض كردم:
    اگر چاره ای نیست امر شما را اطاعت می كنم.
    آنگاه پیامبر درباره من فرمود:
    إِنْطَلِقْ ، فَاِنَّ اللّهَ یثَبِّتُ لِسانَكَ وَ یهْدی قَلْبَكَ.
    علی جان حركت كن، كه خداوند زبان تو را در بیان حق ثابت و استوار می سازد و قلب تو را در داوری درست هدایت می كند.
    پس از این فرمایشِ پیامبر، هرگز در درستی داوری میان دو نفر دچار تردید و دودلی نشدم.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    قاتل منافقان
    یك روز پیامبر با عده ای از اصحاب از راهی می گذشت. كفش پیامبر پاره شد و از پایش در آمد. علی علیه السلام كفش را برداشت و مشغول تعمیر آن شد.
    پیامبر چند قدم رفت و ایستاد، و آنگاه رو به اصحاب كرد و فرمود:
    اِنَّ مِنْكُمْ مَنْ یقاتِلُ عَلی تَأْویلِ الْقُرانِ كَما قاتَلْتُ عَلی تَنْزیلِه.
    در میان شما كسی است كه بر اساس تأویل - باطن - قرآن خواهد جنگید، چنان كه من براساس تنزیل - ظاهر- قرآن جنگیدم.
    قرآن صریحاً به پیامبر دستور می دهد:
    یا ایها النَّبی جاهِدِ الْكُفارَ وَ المُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیهِم.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ای پیامبر! با كافران و منافقان پیكار كن و بر آنان سخت بگیر.
    كافران معلوم بود كه چه كسانی هستند، و جنگ با ایشان بر اساس ظاهر و تنزیل قرآن است. اما منافقان معلوم نبود چه افرادی هستند، درنتیجه پیكار با آنها براساس تاویل - باطن قرآن - است. از این رو پیامبر با كافران جنگید و علی با منافقان.
    ابوبكر كه در جمع حضور داشت از پیامبر پرسید:
    ایا من همان كسی هستم كه فرمودید؟
    پیامبر فرمود: خیر.
    عمر پرسید: مخاطب شما من نیستم؟
    باز هم پیامبر فرمود: خیر.
    آنگاه رسول خدا افزود:
    مخاطب من كسی است كه كفش مرا تعمیر می كند.
    همراهان پیامبر به علی گزارش دادند كه آن حضرت درباره او چه فرموده است. اما علی سر بلند نكرد. گویا خود، سخن پیامبر را شنیده بود.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    گفتنی است دراینجا پیامبر برای معرفی فرد مورد نظر، نشانه ای بیان می كند كه حاضران به روشنی فهمیدند، منظور پیامبر چه كسی است. چنین روشی برای معرفی و تعیین مصداق متداول است. همانگونه كه در ایه ولایت، برای معرفی جانشینِ پیامبر، نشانه ای بیان شد كه تنها یك نفر مصداق آن قرار گرفت: «ولی شما پس از خدا و رسول، مؤمنانی هستند كه در حال ركوع، زكات می پردازند». و این بدان معنا نیست كه هر مؤمنِ دارای
    این وصف ، ولی امر مسلمانان خواهد بود. یا هر كس كه كفش پیامبر را تعمیر نماید، براساس تأویل قرآن خواهد جنگید!


    پرچمدار پیروز
    در جنگ مسلمانان با یهودیان خیبر، هر یك از سرداران مسلمان، كه برای فتح قلعه های خیبر اقدام می كرد، شكست خورده و ناكام بازمی گشت. چند روز كه گذشت وخبری از پیروزی نشد، پیامبر فرمود:
    لاُعْطِینَّ الرّایةَ غَداً رَجُلاً یفْتَحُ اللّهُ عَلی یدَیهِ.
    فردا پرچم جنگ را بدست رادمردی می سپارم، كه خداوند به دست او پیروزی را نصیب ما می كند.
    آن شب را مسلمانان در این گفتگو سپری می كردند، كه فردا پیامبر پرچم جنگ را به دست چه كسی خواهد سپرد؟
    صبح فردا، مردم در حضور پیامبر جمع شدند و منتظر ماندند. هر كدام امید آن را داشتند كه پیامبر پرچم را به او بسپارد. پیامبر سراغ حضرت علی را گرفت.
    به آن حضرت عرض كردند كه او بر اثر درد چشم بستری است. پیامبر فرمود: او را بیاورید. وقتی علی آمد پیامبر از آب دهان مبارك خویش بر چشم علی كشید و برای او دعا فرمود. چشم دردِ علی فوری بر طرف شد. گویا كه اصلاً آن چشم بیمار نبوده است. سپس پیامبر پرچم را به او داد، و از او خواست كه به میدان نبرد بشتابد. علی پرسید: ای رسول خدا، با آنان تا آنجا بجنگم كه مسلمان شوند؟
    پیامبر فرمود: به آرامی به سوی آنان برو و در قلعه هایشان فرود ای و ایشان را به اسلام دعوت كن و حق خدا را بر آنان بگو. سوگند به خدا كه اگر خداوند یك نفر را به دست تو هدایت كند، از شتران سرخ موی گرانبهای، برای تو با ارزش تر خواهد بود.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    علی هم رفت و همانطور كه پیامبر فرموده بود فاتح قلعه های خیبر شد.
    اعلان برائت
    سال نهم هجری است. یك سال از فتح مكه می گذرد. هنوز باقیمانده مشركان به مكه آمد و شد می كنند و به رسم جاهلیت به زیارت كعبه می پردازند. یكی از عادات زشت و ناپسند آنها آن است كه در مراسم زیارت خانه خدا ،گاهی برهنه و عریان می شوند و سوت زنان و كف زنان به گرد خانه خدا طواف می كنند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    خداوند از اینكه، كعبه، نخستین پایگاه توحید، هنوز از لوثِ وجود مشركان و كافران، پاك نشده، ناخرسند و ناخشنود است. از این رو در سال نهم هجرت، ایات نخستین سوره توبه در اعلان رسمی برائت از مشركان، و ممنوعیت ورود آنها به حریم مسجد الحرام نازل می شود، و پیامبر از سوی خداوند دستور می یابد تا از ورود مشركان به حریم پاك كعبه جلوگیری كند. و پس از پایان مهلتی چهار ماهه، بخاطر پیمان شكنی ایشان، ریشه شرك و كفر را بخشكاند. یا از بت پرستی دست بردارند و اسلام بیاورند، و یا آماده نبرد همه جانبه گردند. پیامبر ایات نازل شده را بصورت فرمانی كه باید برای مشركان خوانده شود، به ابوبكر می دهد. و از او می خواهد تا آن را ببرد و بر ایشان بخواند. امّا پس از اعزام ابوبكر به این ماموریت بسیار مهم، جبرئیل نازل می شود و از سوی خدا فرمانی تازه می آورد. دنباله ماجرا را از زبان حضرت علی می شنویم:
    وقتی كه ایات دهگانه آغاز سوره توبه بر پیامبر نازل شد، پیامبر به ابوبكر ماموریت داد تا آنها را بر اهل مكه بخواند. سپس پیامبر مرا خواست و فرمود: فوری به دنبال ابوبكر برو، هر كجا كه به او رسیدی ایات را از او بگیر و خودت آن را بر مشركان بخوان.
    ابوبكر سراسیمه به حضور پیامبر رسید و عرض كرد:
    ای رسول خدا، ایا درباره من ایه ای نازل شده است؟ پیامبر فرمود:
    نه، امّا جبرئیل به نزد من آمد و فرمود:
    لَنْ یؤَدّی عَنْكَ اِلا اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْكَ.
    هرگز وحی خدا جز بوسیله خودت یا مردی كه از خود تو باشد به مردم ابلاغ نمی شود.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    گواهان غدیر
    روزی علی علیه السلام در میدان شهرِ كوفه با مردم، به احتجاج برخاست. حضرت در مقابل آنها ایستاد و فرمود:
    شما را به خدا سوگند می دهم كه هر كس در غدیر خم از پیامبر به گوش خود درباره من چیزی شنیده است برخیزد و گواهی دهد.
    سی تن از اصحاب برخاستند كه دوازده تن از آنها بدری بودند. یعنی از كسانی بودند كه در نبرد بدر در ركاب رسول خدا حضور داشتند، و با مشركان می جنگیدند. آنها گفتند: ما در روز غدیر خم دیدیم، رسول خدا پس از ادای فریضه نماز، در برابر دیدگان همه قرار گرفت و خطبه خواند و فرمود:
    أَلَستُ أولی بِالمؤمِنینَ مِن أَنفُسِهم؟[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ایا من از همه مؤمنان نسبت به خودشان برتر نیستم؟
    همه پاسخ دادند:
    آری ای رسول خدا.
    چرا كه پیش تر از آن خطاب قرآن را به مؤمنان شنیده بودند كه:
    النبی أَولی بِالمؤمنینَ مِن اَنفُسِهم.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    از این رو همه اقرار نمودند كه ولایت پیامبر نسبت به مؤمنان از ولایت آنها نسبت به خودشان برتر است.
    پس از گرفتن این اقرار، پیامبر دست علی را گرفت و بلند نمود و فرمود:
    مَن كنُتُ مَولاه فَهذا علی مَولاه.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] اللّهم والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ.
    هر كس كه من مولا و سرپرست او هستم. این علی نیز مولای اوست. بارالها، دوستدار او را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    امّا در میان آن جماعت، سه نفر به این ماجرا گواهی ندادند. یكی از آن افراد، انس بن مالك بود. او گفت: من پیر شده ام و فراموشی بر من عارض گشته است.
    حضرت علی آنها را نفرین كرد و درباره انس هم فرمود:
    اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به پیسی و برص مبتلا سازد بطوری كه عمّامه آن را نپوشاند.
    انس از جای برنخاست مگر آنكه لكه های سپیدی بر پوست بدنش ظاهر شد و دچار پیسی گردید.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    حق همیشه با علی است
    وقتی كه حضرت علی برای جنگ با اصحاب جمل عازم بصره بود، پیش از حركت به نزد جناب اُمّ سَلَمه، همسر گرامی رسول خدا آمد تا از او خداحافظی كند.
    جناب امّ سلمه گفت:
    در حفظ و پناه خداوند حركت كن، كه سوگند به خدا، تو بر حق هستی و حق همیشه با توست. اگر نبود فرمان خدا و رسولش كه به ما - همسران پیامبر- فرموده اند تا خانه نشینی اختیار كنیم، همراه تو حركت می كردم. اما عزیزترین و بهترین كسانم را كه از جانم بیشتر دوستش دارم - یعنی پسرم را - همراه تو می فرستم تا در ركاب تو بجنگد.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    امّ سلمه خوب می دانست كه چه می گوید. او آنچه را كه گفت از پیش خود نگفت. او هم مانند بسیاری از مردم شنیده بود كه پیامبر می فرمود:
    رَحِمَ اللّهُ عَلِیاً، اللّهُمَّ اَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دارَ.
    خدا علی را مورد رحمت خویش قرار دهد. بار الها حق را هر طور كه علی گردید، همراه با او بگردان.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    یعنی هر كجا كه علی است، حق هم آن جاست.
    همراهی جاودانه قرآن و علی علیه السلام
    ابو ثابت، غلام ابوذر می گوید:
    در جنگ جمل من در لشكر علی بودم. وقتی عایشه، همسر پیامبر را دیدم كه در صف مقابل، رو در روی علی به جنگ برخاسته است، مثل عده دیگری از مردم، تردید و دودلی ذهن مرا به خود مشغول داشت. تا ظهر در این تردید باقی ماندم. هنگام ظهر تردید از دلم رخت بربست و بر حقانیت علی یقین كردم و در ركاب او جنگیدم. پس از پایان جنگ به مدینه آمدم و به حضور یكی دیگر از همسران پیامبر - امّ سلمه - شتافتم، و به آن بانو عرض كردم:
    نیامده ام كه از شما درخواستی داشته باشم. من غلام ابوذر هستم و از جنگ جمل می ایم.
    آن بانو به من خوش آمد گفت و من هم گزارش حضور خود در جبهه جنگ جمل را بیان كردم.
    او به من فرمود:
    آن هنگام كه دلها به تردید افتادند تو كجا بودی؟
    من ماجرای دودلی خود را تا هنگام ظهر و سپس جنگیدن در ركاب علی را برایش تعریف كردم.
    جناب امّ سلمه، پس از شنیدن داستان من، فرمود:
    آفرین بر تو كه از یاری علی دست نكشیدی. من از پیامبر شنیدم كه می فرمود:
    علی مَعَ الْقُرْانِ وَ الْقُرانُ مَعَ عَلی، لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الْحَوْضَ.
    علی همیشه همراه قرآن است، و قرآن هم با علی است، و این دو هرگز از یكدیگر جدا نمی شوند تا آنكه در كنار حوض كوثر بر من فرود ایند.[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    معرفیاجمالی منابع
    شایسته است از منابع و كتابهایی كه در تدوین این نوشتار از آنها بهره جسته ایم، معرفی مختصر و كوتاهی به عمل اید تا خواننده گرامی با مدارك و مصادر اصلی پیروان مكتب خلفا آشنایی پیدا نماید، و در تحقیق وجستجو نیز او را بیشتر و بهتر یاری رساند.
    الف - كتابهای حدیث

    1- صحیح ُبخاری: نوشته محمدبن اسماعیل بخاری، در گذشته به سال 256 هـ.ق. این كتاب، معروف ترین و معتبرترین كتاب حدیثی علمای عامّه به شمار می رود. آن را «صحیح» نامیدند، زیرا معتقدند تمام احادیث كتاب از لحاظ سند و دلالت، صحیح هستند. در حال حاضر چاپ های گوناگون با شرح های مختلف از این كتاب منتشر شده است. كتابی كه ما از آن استفاده كردیم، در سال 1356 هـ.ق در بیروت به چاپ رسیده است وشارح آن كرمانی است. ناشر كتاب، داراحیاء التراث العربی است كه 25 جلد را در 9 مجلّد به چاپ رسانده است.
    2- صحیح مُسلِم: نوشته مسلم بن حجاج بن نیشابوری درگذشته به سال 261 هـ.ق. این كتاب پس از صحیح بخاری، معتبرترین و مهم ترین كتاب حدیث در میان اهل سنت است، و تمام احادیث آن را صحیح می دانند. از این كتاب نیز چاپ های گوناگونی با شرحهای متفاوت منتشر شده است. كتاب مورد استفاده ما، با شرح نُوَوی در 18 جلد دار احیاء التراث العربی بیروت در 9 مجلد چاپ گردیده است.
    3- المُستَدرَك علی الصَّحیحَین: نوشته محمدبن عبدالله، معروف به حاكم نیشابوری درگذشته به سال 405 هـ.ق. حاكم نیشابوری، این كتاب را برای آن تألیف كرده تا بگوید، احادیث صحیح دیگری هم بوده است كه بخاری و مسلم نیاورده اند، ولی باید آنها را ذكر می كردند. به هر ترتیب، كتاب مورد استفاده ما، با تحقیق مصطفی عبد القادر عطا در سال 1411 هـ.ق بوسیله دار الكتاب العلمّیه بیروت در 4 جلد چاپ شده است.
    4- مُسنَد احمد بن حنبل: نوشته احمد بن محمد بن حنبل درگذشته به سال 241هـ.ق. احمد بن حنبل، رئیس مذهب حنبلی از مذاهب چهارگانه مكتب خلفا است. او خود شاگرد محمد بن ادریس شافعی رئیس مذهب شافعی بوده است. كتاب او هم از كتابهای مهم حدیث و از منابع معتبر نزد علمای عامّه است. نسخه مورد استفاده ما با ضبط و تعلیق و فهرست صدقی محمد جمیل العطار بوسیله دار الفكر بیروت در سال 1414 (چاپ سوم) چاپ شده است.
    5- سُنَن ابن ماجه قزوینی: نوشته محمد بن یزید، درگذشته به سال 275 هـ.ق. این كتاب از مجموعه كتابهای فقهی مورد قبول نزد دانشمندان مكتب خلفا است. كتاب مورد استفاده ما با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی در سال 1395 هـ.ق بوسیله دار احیاء التراث العربی بیروت در دو مجلّد چاپ شده است.
    6- سُنَن تِرمِذی: نوشته محمد بن عیسی درگذشته به سال 297 هـ.ق. این كتاب هم از كتابهای مورد اعتماد علمای عامّه است كه با تحقیق و تعلیق ابراهیم عطوة عوض از استادان دانشگاه الازهر بوسیله دار احیاء التراث العربی بیروت در 5 مجلد چاپ شده است.
    7- سُنَن نَسائی: نوشته ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب نسائی درگذشته به سال 303 هـ.ق. این كتاب نیز از كتابهای معتبر علمای عامّه در فقه است. نسخه مورد استفاده ما به شرح دانشمند معروف آنها «جلال الدین سیوطی» است كه «سندی» نیز بر آن حاشیه دارد. این كتاب در 8 جلد (4مجلد) به وسیله دار احیاء التراث العربی بیروت به چاپ رسیده است.
    8- كَنزُ العُمّال فی سُنَنِ الأقوالِ و الأفعال: نوشته علامه علی متّقی هندی درگذشته به سال 975 هـ.ق. از كتابهای حدیثی مورد اعتماد و مجموعه ای گرانقدر از احادیث كتابهای اهل سنت است. كتابی كه ما از آن استفاده
    كرده ا
    یم، در 16جلد توسط مؤسسه الرّساله (بیروت) در سال 1405 هـ.ق چاپ شده است.

    9- ینابیع الموّدة لذوی القربی:

    نوشته شیخ سلیمان بن ابراهیم قندوزی بلخی در گذشته به سال 1294 هـ .ق او از دانشمندان مذهب حنفی و از بزرگان فرقه نقشبندیه صوفیه بوده است. كتاب وی در مناقب اهل بیت علیهم السلام تألیف شده و از منابع حدیثی معتبر نزد پیروان مكتب خلفاست. كتاب مورد استفاده مادر 4 جلد توسط دار الأسوة للطباعة و النشر - قم در سال 1416 هـ.ق به چاپ رسیده است.
    ب: كتابهای تفسیر

    1- جامِعُ البَیان فی تَفسیر القرآن: معروف به «تفسیر طبری» نوشته ابو جعفر محمد بن جریر طبری درگذشته به سال 310 هـ.ق. این كتاب از مهمترین كتابهای تفسیر در جهان اسلام است، كه نزد پیروان مكتب خلفا از اعتبار و اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. نسخه مورد استفاده ما در 30جلد (12 مجُلّد) در سال 1406 هـ.ق توسط دار المعرفه (بیروت) افست شده است.
    2- الكَشّاف: نوشته محمود بن عمر، معروف به زمخشری درگذشته به سال 538 هـ.ق. كتاب مذكور از تفسیرهای مهم و مقبول نزد دانشمندان عامّه است. نسخه مورد استفاده ما بوسیله دارالمعرفة بیروت در 4 جلد به چاپ رسیده است.
    3- تفسیر الكبیر: نوشته فخر الدین محمد بن عمر رازی در گذشته به سال 606 هـ.ق در هرات. نام اصلی این تفسیر مفاتیح الغیب است كه به تفسیر كبیر مشهور شده است. این كتاب، از مهم ترین ومعروفترین تفسیرهای جهان اسلام است. فخر رازی با نوشتن این تفسیر نزد پیروان مكتب خلفا، به امام مفسرّان شهرت یافته است. این كتاب به وسیله مركز نشر مكتب اعلام اسلامی در 32 جلد در تهران چاپ شده است.
    4- الدُرّ المَنثور فی التفسیر المَأْثور: نوشته جلال الدین سیوطی در گذشته به سال 911هـ.ق. این كتاب نیز، مهم ترین تفسیر روایی علمای عامّه به شمار می رود، كه بوسیله دار الفكر بیروت در سال 1403 هـ.ق در 8 مجلد چاپ شده است.
    (1)- سوره یونس/35.

    (2)- ینابیع المودّة ص 180، بحار الانوار ج 36 ص 370.

    (3)- رئیس مذهب شافعی، از مذاهب چهارگانه مكتب خلفاست. او به سال150 هـ.ق در شهر غزّه در فلسطین متولد شده و به سال 204 هـ.ق در قاهره وفات یافته است.

    (4)- تفسیر كبیر فخر رازی ذیل یه 207 بقره.

    (5)- و یا، با آنكه خود به طعام نیاز مبرم دارند و آن را دوست می دارند، فقیر و یتیم و اسیر را از آن غـذا می خورانند.

    (6)- از ابتدی سوره تا یه 25، البته در برخی رویات از یه 5 تا 22 بیان شده است.

    (7)- تفسیر الدرّ المنثور ذیل یات مذكور.

    (8)- همان یه 12 سوره مجادله است كه به یه نجوی معروف شده است.

    (9)- تفسیر الطبری، تفسیر الدر المنثور، تفسیر الكبیر ذیل یه نجوی، مجموعه رویاتی در ین زمینه آورده اند و ین ماجرا را نقل نموده اند.

    (10)- مجادله /13.

    (11)- تفسیر الدر المنثور ذیل یه 7 سوره بینه.

    (12)- انّا نحن نزّلنا الذكر و انّا له لحافظون (سوره حجر/9) به راستی ما خود، قرآن را فرو فرستادیم و ما نیز حافظ و نگهدار آن هستیم.

    (13)- تفسیر طبری ذیل یه 12 سوره الحاقه.

    (14)- تفسیر طبری ذیل یه 12 سوره الحاقه.

    (15)- تفسیر الدّر المنثور ذیل همان یه.

    (16)-المستدرك علی الصحیحین ج 3 ص 139.

    (17)- المستدرك علی الصحیحین ج 3 ص 139.

    (18)- تفسیر كبیر فخر رازی ذیل یه 7 سوره رعد.

    (19)- تفسیر فخر رازی ذیل یه ولیت

    (20)- تفسیر فخر رازی ذیل یه ولیت

    (21)- در ین زمینه به توضیحات مربوط به یه مباهله مراجعه شود.

    (22)- لینهاكم الله عن الذین لم یقاتلوكم فی الدین و لم یخرجوكم من دیاركم أن تبروّهم و تقسطوا الیهم انّ الله یحبّ المقسطین.

    (23)- صحیح مسلم كتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابیطالب. مستدرك 3/163، تفسیر كشّاف، تفسیر طبری، تفسیر فخر رازی.

    (24)- كِسی یمانی: روانداز نسبتاً بزرگی كه معمولا از پشم بافته می شد و چون اغلب آنها را در یمن می بافتند به آنها كِسی یمانی می گفتند.

    (25)- سوره طه/ 132.

    (26)- البته در برخی رویات تا 9ماه نیز نقل كرده ا ند.

    (27)- صحیح ترمذی ج 5 ص 351و352. مستدرك علی الصحیحین ج 3 ص 159. تفسیر الدرّ المنثور ذیل یه 132 سوره طه.

    (28)- تفسیر الدّر المنثور ذیل یه تبلیغ.

    (29)- تفسیر الدر المنثور ج 3 ص 19.

    (30)- تفسیر الدّر المنثور ذیل یه اكمال.

    (31)- تفاسیر رویی مانند صافی، برهان، كنز الدقائق و ... ذیل یه اولوالامر.

    (32)- ینابیع الموده ج 1 ص 342 تا ص 351 - فرائد المسطفین ج 1 ص 341 حدیث 250.

    (33)- مسند احمد حنبل 1/183.

    (34)- المستدرك علی الصحیحین 3/143.

    (35)- سنن ترمذی ج 5 ص 635.

    (36)- مسند احمد حنبل ج 1 ص 183 و سنن ابن ماجه ج 1 ص 42 و سنن نسائی ج 8 ص 117.

    (37)- المستدرك علی الصحیحین ج 3 ص 139.

    (38)- سنن ترمذی 5/638، صحیح بخاری 14/245. .( بری آگاهی بیشتر به كتاب «المراجعات» تألیف سید شرف الدین، تحقیق شده توسط شیخ حسین راضی صفحه 376 مراجعه كنید.)

    (39)- المستدرك ج 3 ص 133.

    (40)- تفسیر الدّر المنثور ج 4 ص 125. و مسند احمد حنبل ج 1 ص 182. عبارت مسند احمد حنبل چنین است: اِنَّ اللّهَ سَیهْدی لِسانَكَ وَ یثَبِّتُ قَلْبَكَ.

    (41)- توبه / 73 ، تحریم /9 .

    (42)- المستدرك علی الصحیحین 3/132، سنن ترمذی 5/634، كنز العمّال 6/155ح 3585.

    (43)- صحیح بخاری ج 14 ص 242.

    (44)- سوره انفال یه 35.

    (45)- تفسیر الدّر المنثور ج 4 ص 122.

    (46)- یا ینگونه فرمود: أَ تَعلَمونَ أنّی اَولی بِالمؤمنینَ مِن أَنفُسِهم؟ یا می دانید كه من از همه مؤمنان نسبت به خودشان برتر هستم؟ یعنی پیامبر حتی نسبت به جان مؤمنان ولیت دارد.

    (47)- احزاب /6

    (48)- ین جمله به گونه دیگری هم نقل شده است: فهذا ولی مَن انا مَولاهُ.
    در ضمن بری آنكه كسی گمان نكند مولا یا ولی در عبارت به معنی دوست می باشد، پیامبر عبارت پیشین را فرمود كه: ألستُ أَولی بِالمؤمنینَ مِن اَنفُسِهم؟


    (49)- در سنن ابن ماجه 1/43، صحیح مسلم 15/180، المستدرك علی الصحیحین 3/118 ین بیان آمده است.

    (50)- مسند احمدبن جنبل 4/370.

    (51)- المستدرك علی الصحیحین 3/129.

    (52)- المستدرك علی الصحیحین 3/135- سن ترمذی 5/633.

    (53)- المستدرك علی الصحیحین 3/134.

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. امام :تا"سیدعلی"هست،مشکلی ندارید
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن رهبری
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-02-2012, 08:47
  2. روضة الشهداء
    توسط يادشهيد در انجمن داستان های مرتبط با امام حسین(ع)
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 22-12-2011, 00:37
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-07-2011, 12:02
  4. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50
  5. سیره عملی امام حسن عسكری(ع)
    توسط s.ali در انجمن داستان های مرتبط با امام علی(ع)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-07-2009, 00:01

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه