نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: بررسي آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ» با رويكرد به تفاسيرشيعي (1)

  1. #1
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض بررسي آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ» با رويكرد به تفاسيرشيعي (1)

    بررسي آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ» با رويكرد به تفاسيرشيعي (1)



    چكيده

    دين مقدس اسلام كه خاتم‌الاديان است، با توجه به نوع نگاه و رويكرد فكري و عملي آن به زندگي دنيوي و اخروي بشر، رژيم حقوقي خود، از جمله جايگاه حقوقي زن و مرد را در عرصه‌هاي مختلف، با يك نگاه عادلانه، فرامرزي و فرامادي و فرازماني تنظيم نموده و در نصوص قرآن، سنت را به صورت يك دستورالعمل الزامي در معرض ديد جهانيان قرار داده است. مقاله ي حاضر، آيه ي «الرجال قوامون ...» را- كه يكي از ده‌ها آيه‌اي است كه نظام حقوقي زن و مرد را در نهاد خانواده و گستره ي جامعه مطرح مي‌نمايد- به بهره‌گيري از آراي ارجمند پژوهشگران فريقين در حوزه‌هاي تفسير، حديث، فقه، تاريخ و حقوق اسلام مورد بحث و بررسي دقيق قرار داده و دستاوردها و نتايج حاصله را در اختيار خوانندگان گرامي قرار مي‌دهد.
    كليد واژه ها: الرجال، قوامون، النساء، خانواده، جامعه.
    مقدّمه

    ديرزماني است كه نقد و بررسي «قيمومت» مطلق بر زنان در محافل علمي و اجتماعي، دلمشغولي بسياري از انديشمندان و پژوهشگران و حقوقدانان جهان بوده و از همين رهگذر، نوشتارهاي فراواني را در طول تاريخ به خود اختصاص داده است؛ چه اينكه شاهد شكل‌گيري نظريات و مكتب‌هاي گوناگوني هستيم كه بعضاً صاحبان آنها ضمن استدلال به درستي اين نظريات بر آنها پافشاري كرده‌اند.
    در اين راستا، قرآن كريم كه معجزه ي جاويدان رسول خاتم صلي الله عليه و آله و تنها كتاب آسماني تحريف‌ناپذير عالم است، با عنايت به ابعاد گسترده ي زندگي بشر، از روي علم و حكمت و مصلحت الهي با برنامه‌هاي حكيمانه‌اش ضمن مورد لطف و عنايت قرار دادن انسان، روابط وي با خالق هستي و با همنوعان خود و بالاخره با خويشتن خويش و از جمله تعامل دو جنس گوناگون (زن و مرد) را- به صورتي كه ضامن سعادت آن دو باشد-پي‌ريزي نموده است.
    گرچه روابط فردي و اجتماعي زن و مرد در جاي جاي قرآن كريم به تناسب حال و در گونه‌هاي متفاوت به تصوير كشيده شده است، ولي در اين نوشتار تنها يك آيه از آيه‌هاي مربوط به روابط حقوقي زن و مرد را در عرصه ي اجتماع و خانواده در محدوده ي روابط زناشويي مورد بحث و بررسي قرار مي‌دهيم:آية «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ بما فضّل اللهُ علي بعضٍ...» (نساء: 34).
    پيش از بررسي احكام فقهي و تفسيري آيه، نخست ديدگاه‌هاي لغت‌شناسان قرآن و حديث را جويا شده، واژه‌هاي كليدي آن را مورد بحث و بررسي دقيق قرار مي‌دهيم، آن‌گاه به بررسي ديدگاه‌هاي مفسران و فقهاي اسلامي مي‌پردازيم:
    بررسي واژگاني آيه از نگاه لغت‌شناسان

    واژه‌هاي كليدي آيه، عبارتند از: «قوام، بما فضل الله، بما انفقوا، الرجال و النساء». از «قوام» به معني «قيام» سه گونه برداشت مي شود: 1. قيام به شخص، 2. قيام به شيء، 3. قيام بر عزم و اراده بر چيزي.
    قيام به شخص، يا قيام به تسخير است و يا قيام به اختيار، و آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ ...» (حجرات: 11) از همين معني است؛ يعني مردان به اختيار خويش به تدبير امور زنان قيام مي‌نمايند. «قوم»، هم بر زن و هم بر مرد اطلاق مي‌گردد، ولي در حقيقت براي مردان وضع شده و در مورد زنان مجازاً به كار مي‌رود، به دليل آيه ي «... لا يسخر قوم من قوم... و لا نساء من نساء»؛ چرا كه در برابر «نساء» به كار رفته است (راغب اصفهاني،1412 هـ ق، ص 692- 693).
    «قام الامر» يعني كار متعادل شد. «قام الرجل المرأه» يعني مرد به زن مؤونه و خرجي داد و در راه انجام كارهاي او به پا خاست. «القوام»- به فتح «ق» و تشديد «و» به معني محكم بودن و استواري است. به فرد از آن جهت خوش قامت مي‌گويند كه اندام استوار و متعادلي دارد و براي انجام كارها تواناست؛ يا به كسي كه براي مديريت و رياست شايسته باشد، مي‌گويند: «امير قوام»؛ «قوامون» جمع قوام است (شرتوني، 1404 ق، ج2، ص 1053- 1054 ذيل ماده «قوم»).
    «قوام الأمر بالكسر» به اين معناست كه فلاني پايه و بنياد خاندان خويش است؛ يعني بزرگ و ريشه ي آنهاست و هم اوست كه اداره و ساماندهي خاندانش را بر عهده دارد؛ از همين رو آيه ي «ولا تؤتوا السُّّّفَهَاء أموالكم الّتي جعل الله لكم قياماً...»: سرمايه‌هايتان را كه خداوند اساس زندگي‌تان قرار داده، به دست نادانان نسپاريد (نساء: 5)، به همين معني تفسير شده است؛ همچنين در عبارت «و قوام الامر ملاكة الذي يقوم به» (جوهري، 1980، ذيل ماده «قوم» قوام كار، به معناي ملاكي است كه اين
    كار با آن انجام مي‌شود؛ ضمن آنكه قوام به معني ولايت امر و ولي كسي بودن نيز آمده است (زمخشري، [بي‌تا]، ص 3، ذيل ماده «قوم»).
    گاهي قيام به معني محافظت و اصلاح آمده و «قوامون» در «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ ...» به همين معنا تفسير شده است؛ همان ‌گونه كه در آيه ي «... إلَّا ما دُمتَ عليه قآئِماً» (آل عمران: 75) با همين معني بيان شده است (ابن منظور مصري، [بي‌تا]، ذيل ماده «قوم»). «قوم» در اصل مصدر بوده و بر اثر كثرت استعمال، به مردان اختصاص يافته است؛ چرا كه مردان در اموري كه زنان در آن كارآيي ندارند، «قوام» و ولي آنان مي‌باشند (زبيدي، [بي‌تا]،ذيل ماده «قوم»).
    و «قيم» نيز به معناي آقا، سيد، سرور، سرپرست و سياستگزار امور است؛ چه اينكه «قيم المرأة زوجها» يعني: سرپرست زن، شوهر اوست؛ براي اينكه شوهر، همه نيازهاي همسرش را فراهم كرده و عهده ‌دار تدبير و مديريت شئون وي مي‌باشد (همان).
    فراء لغت شناس معروف، «قيم» را بر وزن «فعيل» از ماده «قوم» و «قوّام» را بر وزن «فعّال» گرفته و معتقد است: در زبان عرب واژه‌اي بر وزن «فعيل و فعّال» نيامده است، اما ديديم كه ابن ‌اثير جزري و همچنين سيبويه، مخالف اين نظريه بودند و قوام را به معناي متكفل و سرپرست امور زيردستان مي‌دانستند.(2)
    برخي از لغت‌شناسان بزرگ شيعه در تفسير «قوّامون» مي‌گويند: مردان بر زنان حق ولايت و حكومت و سرپرستي داشته و صاحب اختيار آنان مي‌باشند و دليل اين حق ولايت و حاكميت، دوچيز است:
    1. موهبت فطري ‌اي كه از جانب پروردگار عالم به وي ارزاني شده و بنابر آن، مردان در امور فراواني بر زنان برتري پيدا كرده‌اند؛ از قبيل كمال عقل، حسن تدبير امور، قدرت جسمي و روحي در عرصه‌هاي گوناگون علمي و عبادي؛ از همين رو، مقام شامخ نبوت و رسالت و امامت جامعه، ولايت امر مردم، اقامه ي حدود و شعائر، جهاد در راه خداوند، پذيرش شهادت وي در همه موارد، فزوني در ارث، ديه و... از آنِ مردان شده است.
    2. اين حق، اكتسابي است؛ چرا كه مردان عهده دار نفقه زنان، مهر و يا اجرت آنان هستند؛ با آنكه بهره ي ازدواج از آنِ هر دو مي‌باشد (طريحي نجفي، 1359هـ ق، ج6، ص 142).
    حرف «با» در «بما فضل الله» و «بما انفقوا» باي سببيت و كلمه «ما» مصدريه است؛ يعني خداوند عالم به سبب برتري ‌هاي ذاتي و موهبتي و اكتسابي مردان، سرپرستي و زمام امور زنان را در عرصه‌هاي اجتماعي و فردي- خواه در جامعه، خواه در روابط زناشويي- به آنها سپرده است (همان).
    نقد و بررسي ديدگاه‌هاي تفسيري فريقين درباره شأن نزول آيه شأن نزول
    نقش شأن نزول آيات از دير زمان در فهم صحيح مقاصد و ارتباط آن با درك درست مفاهيم آيات، نظر دانشمندان و قرآن پژوهان اسلامي را به خود جلب كرده است و همگان به عنوان يكي از ابزارها و راهكارهاي مهم و نقش‌آفرين به آن نگريسته‌اند. حسن بصري، قتاده، ابن جريح، سدي، زهري، سفيان ثوري، مقاتل، هشام كلبي، ابورزق، مجاهد، علي بن ابي طلحه، عطاء و... داستاني را گزارش نموده‌اند كه بر پايه ي آن، آيه مذكور در مورد زن ناشزه‌اي است كه به دليل
    نشوز، از طرف همسرش مورد ضرب قرار گرفته بود. طي اين گزارش، پدر اين زن به همراه او به محضر رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيد و از داماد خويش شكايت كرد و خواستار قصاص شد، آن‌ گاه آيه«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ بما فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلَي بعضٍ و بما أنَفُقوا مِن أموَالِهِم فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلغَيبِ بِمَا حَفِظَ اللهُ و اللاتي تََخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهجُرُوهُنَّ فِي المَضَاجِعِ وَ اضرِبُوهُنَّ فَإن أطَعنَكُم فَلا تَبغُوا عَلَيهِنَّ سَبِيلاً إنَّ اللهَ كَانَ عليًّا كبيراً» (النساء: 34) فرود آمد و حكم مسئله را روشن كرد و قصاص اين موارد را در روابط زناشويي زن و مرد، در صورتي كه به دليل نشوز، مرد زنش را تنبيه تأديبي كرده باشد، برداشت، و فرمود: مردان در تدبير امور و تأديب، تعليم و سرپرستي امور زنان، بر آنان ولايت، حاكميت و سلطنت دارند؛ و زهري گفته است: ميان مرد و زنش، در جنايات كمتر از قتل، قصاصي نيست (طوسي، 1419 هـ ق، ج3، ص 189).
    البته اين مسئله خود جاي بحث دارد و از نظر فقهاي مذاهب اسلامي درباره ي مردي كه بر اثر استماع مشروع از همسرش، وي را دچار آسيب كند، در صورت عدم تفريط، ديه ندارد و قطعاً قصاص هم ندارد و تنبيه بدني هم در صورت نشوز زن با رعايت اصول، به دليل مشروع بودنش، قصاص ندارد.(3)
    بنابر اين گزارش، شأن نزول آيه، با تعريف لغت‌شناسان از واژه «قوامون» سازگاري كامل دارد. مرحوم طبرسي ضمن گزارش بيانات شيخ طوسي مي ‌گويد: «و المعني؛ الرجال قيمون علي النساء مسلطون عليهنَ في التدبير و التأديب و الرياضه و التعليم بما فضل الله بعضهم علي بعض». آن‌ گاه مي‌ گويد: اين بيان سبب توليت و حاكميت مردان بر زنان است (طبرسي، 1403 و 1414 ق، ج3، ص 75 / فضل‌الله،
    1419 هـ ق، ج7، صص 229 و 236- 239/ علامه طباطبايي، [بي‌تا]، ج4، ص 357/ بلاغي، 1420 هـ ق/ جرجاني، ج 2، ص 341- 342/ سبزواري نجفي، 1419هـ ق، ص 89/ فيض كاشاني، 1418 هـ ق، ج1، ص 207 / صبحي صالح، [بي‌تا] / مكارم شيرازي، 1421 هـ ق، ج 3، ص 72- 74/ شيخ صدوق، امالي، [بي‌تا]، ج1، ص 161/ شيخ طوسي، [بي‌تا]، ج9، ص 268/ حسيني همداني، 1404 هـ ق، ج4، ص 51- 52/ بحراني، 1416 هـ ق، ج2، ص72-74/ شيخ صدوق، 1385 هـ ق، ج1، ص512/ شيخ طوسي، [بي‌تا]/ حسيني شيرازي، 1423 هـ ق، ص 95/ گنابادي، 1408 ق، ج3، ص 11 و ج1، ص592/ نجفي خميني، 1389 هـ ق، ج3، ص 217- 219/ حسيني شاه عبدالعظيمي، 1363 ش، ج2، ص 419- 421/ قرشي، 1377 ش، ج2، ص 355/ شُبَّر، 1412 هـ ق، ص 114/ فيض كاشاني، 1415 هـ ق، ج1، ص 448/ زمخشري، [بي‌تا]، ج2، ص 314- 315/ مغنية، [بي‌تا]، ص 105/ هويدي بغدادي، [بي‌تا]، ص 84/ بروجردي، 1366 ش، ج2، ص 63- 69/ طبرسي، [بي‌تا]، ج1، ص 353/ ميرزا خسرواني، 1390ق، ج2، ص 197/ ثقفي تهراني، 1398 هـ ق، ج2، ص 50-53/ مصطفوي، 1380 ش، ج5، ص 360-361/ شريف لاهيجي، 1373 ش، ج1، ص 469/ صفي علي شاه، 1378 ش، ص 144/ حسيني، 1382 ش، ص 84/ قمي، 1367 ش، ج1، ص 137/ قمي مشهدي، 1368 ش، ج3، ص 396- 397/ كرمي حويزي، 1402 هـ ق، ج2، ص 222/ كاشاني، 1336 ش، ج3، ص 12-19).
    برخي از مفسران اسلامي در توجيه ملاك برتري و حاكميت و ولايت مردان بر زنان به اموري اشاره كرده‌اند؛ از جمله:
    1. يكي از ملاك‌هاي برتري، جنبه ي عقلانيت مردان است كه از زن‌ ها قوي ‌ترند؛ چنان كه جنبه ي عواطف و احساسات زنان برتر از مردان است.
    2. ملاك برتري فزوني مردان در بُعد يقين و باور ديني است؛ چون زنان از نظر خردمندي و ديانت داراي نقصانند؛ چرا كه ايشان در ايام حيض از نماز و روزه محروم هستند.
    3. شهادت مردان در محاكم قضايي در همه ي موارد حقوقي پذيرفته مي‌شود، در حالي كه شهادت زنان در بسياري از موارد به تنهايي پذيرفته نيست (بقره: 282).
    4. ارزش شهادت دو زن در موارد پذيرفته شده، معادل شهادت يك مرد است (شهيد او ل و دوم، [بي‌تا]، كتاب: شهادات، حدود، اقرار، قانون مدني و جزايي).
    5. حق تصرف در اموال و تجارت، براي مردان است؛ اما زنان حتي در اموال خويش هم بهتر است از شوهران خود اذن بگيرند، چرا كه آنان سرپرست و ولي آنها هستند.
    6. جهاد بر مردان واجب شد و زنان از آن معاف هستند. فرمود: «انفِرُوا خِفَافًا و ثِقَالاً وَ جَاهِدُوا بِأموَالِكُم وَ أنفُسِكُم فِي سَبِيلِ اللهِ...» (توبه: 41). ديگر آيات جهاد هم بدين شكل است؛ اما با اين حال به زنان دستور داد در خانه بنشينند و فرمود: «وَ قَرنَ فِي بُيُوتِكُنَّ...» (احزاب: 33).
    7. اختصاص جمعه و جماعت به مردان و معاف بودن زنان (امام خميني رحمه‌الله، [بي‌تا])
    8. وجوب مهر و نفقه بر مردان كه بايد به زنان بپردازند.
    9. مردان حق دارند چهار زن بگيرند و زنان تنها مي‌توانند يك شوهر داشته باشند. در همين رابطه فرمود: «فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثنَي وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإن خِفتُم ألَّا تَعدِلُوا فَوَاحِدَةً...» (نساء: 3).
    10. حق طلاق در اختيار مردان قرار دارد و به همين دليل در قرآن در هفت مورد مردان را درباره ي طلاق مورد خطاب قرار داده ، مي‌فرمايد: «يَا أيُّهَا النَّبِيُّ إذَا
    طَلَّقتُمُ النِّسَاء فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنِّ وَ أحصُوا... » (طلاق: 1) ،(4) و در برابر آن، عده، بر عهده ي زنان نهاده شده است.(5)
    11. فزوني مردان در ارث و ديه.
    12. رسالت، نبوت، امامت، خلافت و حكومت ديني به مردان اختصاص دارد؛ چنان كه در درازاي تاريخِ اديان اسلامي و آسماني ، هيچ‌ گاه زني توليت اين مناصب را به عهده نداشته است، بلكه از مجموع آيات و روايات خلاف آن استفاده مي‌گردد.
    13. يكي از نيازهاي طبيعي و فطري زنان، نيازمندي آنان به سر‌پرستي، ولايت، حاكميت و قيمومت مردان مي‌ باشد و از همين رو، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: زنان بي‌شوهر، مسكين و قابل ترحمند، گرچه دارايي فراواني هم داشته باشند.(6)
    در ادامه ي روايت بالا، پيامبر صلي الله عليه و آله آيه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاء...» را قرائت نمود. قرائت اين آيه، به دنبال آن حديث، از اين روست كه قيمومت مردان بر زنان بر پايه ي نياز طبيعي، فطري، اجتماعي و روحي زنان است؛ اين زنان‌ اند كه از اين جهت به قيمومت و سرپرستي مردان نياز شديد دارند و قرآن در دفاع از حقوق زنان، اين قانون حكيمانه را تشريح فرموده است.
    14. رسول خدا صلي الله عليه و آله يكي از صفات و خصلت‌ هاي نيكوي زنان را، اطاعت و فرمانبرداري از دستورات شوهران خود مي‌داند و مي‌فرمايد: بهترين زنان، زني است كه چون نگاهش كني، باعث خشنوديت باشد واگر دستورش دادي، فرمان برد و در غيابت پاسدار اموال، ناموس، آبرو و شرف تو باشد؛ آن‌ گاه حضرت رسول صلي الله عليه و آله آيه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاء...»را در تأييد فرمايش خويش قرائت فرمود.(7)
    15. توان بالاي مديريتي، تدبير‌انديشي امور اجتماعي و فردي، برتري فيزيكي و روحي در برابر كارها و سخت‌ كوشي در ميدان عبادت و خودسازي در مردان، عامل قيمومت آنان بر زنان است.
    16. در گزارشي از رسول صلي الله عليه و آله برتري مردان بر زنان، چون برتري آسمان بر زمين و آب نسبت به زمين شمرده شده و حيات و شادابي و نشاط و باروري زنان به وجود مردان نسبت داده شده است؛ چنان كه زمين با وجود آب ، حيات و زندگي مي‌يابد، به همان ترتيب اگر مردان نبودند، زنان آفريده نمي‌شدند؛ آن‌گاه آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاء...» را خواندند و فرمودند: آيا نمي‌بينيد زنان بر اثر عادت ماهانه هميشه توان عبادت ندارند (كاشاني،1336 ش، ج3، ص18/ عاملي، 1360، ج2، ص394) و طنطاوي، شيخ الازهر مصر مي‌گويد: يعني مردان به منزله ي ولات و حاكمان و زنان به منزله ي رعيت و ملت مي‌باشند (طنطاوي،1402ه ق، ج2، ص39/ رازي،1370ش، ج1،ص760-761/ فيض كاشاني، 1415ه.ق، ج1، ص353/ قمي، 1367ش، ص125/ كاشاني، 1336ش، ج1، ص381/ بحراني، 1416ه ق، ج10، ص226).
    آيه ي «الرجال» و تفاسير روائي

    در بخش نخست اين مقاله، براي بررسي مفهوم قيمومت در روابط زن و مرد، با بهره‌ گيري از آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاء...»، اين موضوعِ اجتماعي مورد نقد قرار گرفت. در اين ميان با بررسي واژگان آيه از ديدگاه لغت ‌شناسان و سپس رويكردي به شأن نزول آيه از نگاه مفسران، به نشانه‌ هايي از برتري ذاتي و فطري مردان نسبت به زنان اشاره شد. افزون بر وجود برخي تفاوت‌ هاي جسمي، به عنوان واقعياتي طبيعي، بهره‌گيري فقيهان از احكام الهي قرآن براي صدور احكام فقهي و حقوقي، سخن را به بيان مصاديق اين برتري‌ها سوق داد؛مصاديقي كه به ويژه در ابواب فقهي نكاح، طلاق، بيع و وارث قابل پي ‌جويي است. اكنون با توجه به تفاسير روايي، موضوع را پي مي‌گيريم:
    طبري حدود بيست حديث از راههاي گوناگون در بيان مفهوم «قوامون» گزارش كرده و آن را حاكميت، سرپرستي و حق ولايت تفسير نموده است؛ همچنين شيخ طوسي و طبرسي نيز در اين زمينه احاديثي آورده‌اند(طبري، 1409هـ.ق، ج4، ص37-39/ شيخ طوسي، [بي‌تا]، ج3، ص189/ طبرسي، 1403هـ.ق، ج3، ص75).
    ابن‌كثير «قوامون» را رئيس، سرپرست و صاحب‌ اختيار و حاكم و وليِّ زن دانسته و مي‌گويد: به دو دليل در صورت انحراف زن از جاده ي اعتدال، مرد حق دارد، وي را تأديب كند:
    1. «بِمَا فَضَّلَ اللهُ بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ...» (نساء: 34)؛ به همين دليل، برتري‌هاي ذاتي، فطري و موهبتي، جريان نبوت و رسالت، امامت و حكومت‌هاي الهي و مناصب قضا، در انحصار مردان بزرگ قرار داشته است و رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله نيز سلطنت و حكومت زنان را- بر هر ملتي كه باشد- عامل بدبختي و زبوني و سقوط آن ملت مي‌داند.(8)
    2. «بِمَا أنفَقُوا مِن أموَالِهِم...» (نساء: 34) كه طبق آن، تعهد به پرداخت مهر و نفقه و سرپرستي خانواده، زحمت‌ها و مشكلات طاقت‌ فرسايي را بر عهده مردان نهاده است(بقره: 228).
    آن‌ گاه ابن ‌كثير نتيجه مي‌گيرد: به دليل همين برتري ‌ها، در مرحله ي قانون‌ گذاري نيز برتري به مردان داده شده است؛ چرا كه فرمود: «... وَلَهُنَّ مِثلُ الَّذِي عَلَيهِنَّ بِالمَعروفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَهًٌْ وَاللهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ»(بقره: 228).
    از همين رهگذر است كه در برابر امتياز مردان فرمود: هرگاه زن، نمازهاي پنج‌گانه ي خويش را برپا دارد و رمضان را روزه گيرد، و عِرض و ناموس و دامن خود را پاك دارد و در فرمان همسرش باشد، به او مي‌گويند: از هر در بهشت كه مي‌خواهي، وارد شو! (ابن‌كثير، 1420هـ.ق، ج2، ص275-277/ الطبري، 1409هـ.ق، ج5، ص57-60/ زمخشري، [بي‌تا]، ج1، ص204-205/ سيوطي، 1417هـ.ق، ج2، ص149).
    نقد و بررسي ديدگاه‌هاي ملاك قيمومت مردان

    برخي از دانشمندان اسلامي بر ملاك‌ هاي برتري مردان بر زنان، علاوه بر موارد ياد شده، امور ديگري را نيز افزوده‌اند؛ همچون اين نظريه كه معيار شايستگي بر تصدي امر ولايت و زعامت و امامت- خواه در خانواده و خواه در عرصه اجتماع- فضائل، ارزش‌ ها و برتري‌ هاي خدادادي است و نه سيطره ي تسلط قهري و نظامي و مانند آن. اين نظريه سپس اصول برتري ‌هاي ذاتي و خدادادي مردان بر زنان را اينچنين بيان مي ‌دارد:
    فضائل ذاتي و اكتسابي: پيشتر به فضائل اكتسابي اشاره شد؛ اما از جمله فضائل ذاتي مي‌توان به عقل، تدبير، خردمندي، حزم و باكفايتي، عزم و اراده ي فولادين،
    قوت و قدرت شگفت‌انگيز و نويسندگي و نگارشگري و مهارت جنگي، اداره ي ميدان ‌هاي معركه و فرماندهي نيروهاي رزمي اشاره كرد. نظريه ي بالا، در ادامه براي تأييد ديدگاه‌ هاي خود به سلسله ي جليله انبياء و رسولان الهي عليهم السّلام و خيل امامان نور عليهم السّلام و انبوه دانشمندان عرصه‌ هاي علم و دانش در رشته‌ هاي گوناگون جبهه و جهاد، اذان، تريبون، مساجد، خطابه، اعتكاف در معابد الهي و اداي تكبيرهاي روزهاي تشريق،(9) اقامه ي شهادت در محاكم قضايي، اجراي حدود و قصاص، ولايت كودكان، سفيهان، مجانين، حق طلاق و رجوع در آن، تعدّد زجات، انساب فرزندان، عمامه، محاسن مردانگي و... اشاره كرده، مي‌گويد: «زنان از اغلب اينها محرومند». اين نظريه سپس به فضائل اكتسابي‌اي كه در پيش بدان اشاره شد، استدلال مي‌كند. اين گروه مسئله ي قصاص نفس و اطراف را در روابط مرد و زن چنين بيان مي‌كنند:
    1. در جنايات مادون «نفس»، مرد قصاص نمي‌شود؛ گرچه ديه ي آن واجب است.
    2. در قتل نفس و انواع زخم‌ها، قصاص واجب است، اما در ضرب عادي لازم نيست.
    اصحاب اين ديدگاه «قانتات» را به «زناني كه همه ي وظايف همسري را رعايت كنند»، و «حافظات» را به «زناني كه در غياب همسران خود مال و ناموس و فراش آنها را حراست مي‌نمايند» تفسير مي‌كنند(زمخشري، [بي‌تا]، ج204-205).(10)
    بيضاوي در تفسير آيه ي «الرجال»، ديدگاه ياد شده را تأييد كرده است، اما شيخ ‌زاده در حاشيه بر تفسير بيضاوي، «قوامون» را صيغه مبالغه گرفته و مي‌ گويد: بر اساس اين آيه، مردان بايد در قيام و تدبير امور زنان نهايت تلاش خود را به كار گيرند و در عرصه‌ هاي خانواده، روابط زناشويي و اجتماعي، بر تدبير امور زنان تسلط كامل و نفوذ حكم داشته باشند. وي همچنين «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ...» (نساء: 34) را مطيعات ياد كرده است: زنان در عرصه‌هاي عبادي و روابط زناشويي بايد فرمانبري داشته باشند.
    شيخ‌ زاده در تفسير «فالصالحات» مي‌گويد: بنابراين، هر زن صالحه بايد همراه، مطيع و پيرو خدا و رسول‌ خدا صلي الله عليه و آله و شوهر خويش باشد؛ به گونه‌اي كه در غياب همسرش نگهبان شئونات خانواده و پاكي دامن و عِرض خود و حافظ امانت‌ هاي شوهر از جمله ناموس خودت باشد. او سپس مي‌ افزايد: آيه ي «الرجال» به ظاهر «اخبار»، ولي در واقع افاده ي امر و در نتيجه، افاده ي وجود مي‌نمايد. بر اساس اين مطلب، زن صالحه نمي ‌گردد، مگر اينكه پيرو فرمان خدا و رسول‌ خدا صلي الله عليه و آله و همسر خويش بوده و حقوق او را در حضور و غيبت رعايت نمايد(بيضاوي، [بي‌تا]، ج1، ص31-32).
    برخي از شارحانِ تفسير بيضاوي، منظور از اختصاص امر شهادت در محاكم قضا به مردان را به مهمات قضا تفسير كرده‌اند و برخي ديگر آن را شامل همه ي امور دانسته‌اند(شهاب، [بي‌تا]، ج3، ص133).
    فخر رازي پس از يادآور شدن شأن نزول آيه ي «الرجال» و تأييد ديدگاه زمخشري، عامل برتري مردان بر زنان را در دو چيز موهبتي و اكتسابي «قدرت و علم» تفسير كرده است؛ آن ‌گاه مي‌ گويد: دليل اين امر بديهي است، چرا كه كسي منكر برتري مردان بر زنان در امور ياد شده نيست(رازي، [بي‌تا]، ج3، ص316).
    قرطبي ضمن تأييد ديدگاه ‌هاي فخر رازي، زمخشري و نظام نيشابوري و بيضاوي مي‌گويد: چون طبيعت مردان رطوبي و سرد است و طبيعت زنان خشك و گرم، از اين ‌رو يك نوع نرمش و گذشت و سخاوت ‌منشي در مردان وجود دارد؛ به همين‌ دليل نفقه و مهر زنان را قانونگذار حقيقي- آفريدگار عالم- بر عهده ي مردان نهاده و زمام امور خانواده را نيز به وي سپرده است(قرطبي، 1405هـ.ق، ج5، ص168).
    علامه آلوسي پس از بيان شأن نزول و عوامل برتري مردان، مانند ديگر مفسران اسلامي در تفسير آيه ي «الرجال» مي‌گويد: چندين نكته را بايد درباره روابط زناشويي زن و نظام خانواده در نظام حقوقي اسلام مورد توجه قرار دهيم:
    الف) وظيفه و مسئوليت قانوني مردان در نظام خانواده در اسلام، نسبت به حفظ و حراست و تأمين امور مادي و معنوي و روحي زنان فرزندان، مانند مسئوليت حاكمان و واليان نسبت به ملت است كه تدبير امور و حفظ جان، مال، عرض، ناموس و شخصيت حقيقي آنان را بر عهده دارند.
    ب) از انتخاب جمله اسميه و صيغه ي مبالغه در «الرجال قوامون» استفاده مي‌شود كه صفات رشد در اعمال وجودي از طريق آفريدگار عالم، موهبتي است كه بر پايه ي مصالح جامعه بشري و همچنين مصالح كلي نظام خانواده در نهاد مرد به وديعه نهاد شده است.
    ج) در اين آيه، دليل برتري مردان بر زنان مسائلي چون ارث، ديه و قصاص، مشخص شده است(آلوسي، [بي‌تا]، ج5، ص23-20).
    علامه قشيري در تفسير لطائف الاشارات در بحث و بررسي آيه ي «الرجال» مي ‌گويد: بار مسئوليتِ اداره ي امور زنان به مردان سپرده شده و دليل آن، فزوني قدرت و قوت روحي و مادي مردان است؛ چرا كه معيار تكليف و حمل بار
    مسئوليت از نظر عقل و شرع، همان قدرت علمي و فيزيكي و بلندي همت است و نه نفوس و ابدان (قشيري، [بي‌تا]، ج2، ص25/ ابوالسعود، [بي‌تا]، ج1، ص691-692).(1)
    سيوطي و دواني در تفاسير خود «قوام» را به «مسلط» تفسير نموده و مي ‌گويند: مرد بر پايه ي قواميت، حق تأديب زنان را داشته و استفاده ي جنسي از زنان از حقوق مشروع آنان است و دليل برتري، همان قدرت علم و عقل است(دواني، [بي‌تا]، ص110).
    سيد قطب، پس از بحث و بررسي آيه ي «الرجال» و نقد و بررسي ديدگاههاي مفسران، چنين نتيجه مي‌گيرد كه حيات مادي و معنوي جوامع بشري هرگز بدون به كارگيري اين روش فطري و طبيعي و الهيِ عميق، امكان‌ پذير نيست؛ چرا كه فطرت و درون هر دو جنس براي چنين زندگيِ دسته ‌جمعي با قواميت مردان و پذيرش آن از ناحيه ي زنان آفريده شده است و در نتيجه هر حركتي كه برخلاف فطرت و سرشت اين دو جنس انجام بگيرد، راه به جايي نبرده، نتيجه‌اي نخواهد داد(سيد قطب، [بي‌تا]، ج5، ص57-62).
    مرحوم علامه طباطبايي،با توجه به معني لغوي ماده «قوم» مي‌گويد: «قيم» به كسي كه تدبير همه ي امور ديگري را بر عهده دارد، اطلاق مي‌گردد و «قوام» و «قيام» مبالغه در قيمومت است؛ و منظور از «بِمَا فَضَّلَ اللهُ بَعضَهُم عَلَي بَعضٍ...» همان برتري‌ هاي فطري قوامي مردان بر زنان است؛ مانند برتري در قوه عاقله و فروعات آن، همچون: توان رزمي و شجاعت و تهور، برتري در توان تحمل شدائد و سختي‌ ها و انجام كارهاي دشوار؛ چرا كه زندگي زنان بر پايه ي احساسات و عواطف زنانگي و رقت و لطافت و ظرافت بنا نهاده شده است. علامه طباطبايي سپس مي‌گويد: از مجموعه آيات مربوط به روابط زناشويي و تعامل زن و شوهر در عرصه ي حيات استفاده مي‌ گردد كه: حكم قواميت مردان بر زنان منحصر به عرصه‌ هاي زناشويي و نظام خانواده نمي‌شود، بلكه مراد قواميت و مديريت نوع مرد بر نوع زنان- در همه ي عرصه‌هاي حيات و امور عامه كه به زندگي دو جنس مربوط باشد- است.حوزه‌ها و عرصه‌هاي عمومي و اجتماعي ‌اي كه در آن بر مديريت مردان بر زنان براساس برتري‌ هاي ذاتي تأكيد شده (مانند حكومت، قضا، سرپرستي دائمي خانواده، ولايت بر كودكان، مرجعيت و رهبري جامعه و...) اموري هستند كه ادامه ي حيات جامعه ي بشري به گونه‌اي معقول بدان بستگي صد در صد و از مباني قرآني و سنتي و تعقل برخوردار است؛ چون به دليل عقل، علم، تجربه و تاريخ و داده ‌هاي اديان آسماني، اين خصلت‌ ها در ميان مردان به طور كلي بيشتر از زنان است. بديهي است اداره ي جامعه بر اساس شايسته‌سالاري، نيازمند تعقل و خردمندي و حركت‌هاي معقول و مديريت هاي انديشمندانه است؛ همان‌گونه كه عرصه‌هاي دفاعي و ميدان‌هاي معركه در برابر تجاوزگران، به قدرت نظامي و تدبير و برنامه‌ريزي معقول استوار است.
    وي در ادامه مي‌گويد: بر اساس داده‌هاي آيه «الرجال» و ديگر آيات همسو با آن و سنت رسول ‌خاتم صلي الله عليه و آله در يك نگرش كلان، مديريت مطلق مردان بر مطلق زنان، در تمام جوانب از جمله خانواده و اجتماع (در روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي)، اثبات مي‌گردد؛ همچنين از ظاهر آيه ي «فالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ...»(نساء: 34) و سياق آيات پس و پيش آن، چنين برمي‌آيد كه ناظر بر روابط زناشويي زوجين باشد و اين حكم از فروعات و شعبه‌هاي آن حكم مطلق است، بدون آنكه اطلاق آن محدود گردد؛ و منظور از «الصالحات» همان معني لغوي آن، يعني: لياقت‌هاي نفساني مطلوب در قشر زنان، و مراد از «قانتات»، استمرار و
    پيوستگي اطاعت و تواضع در برابر شوهران است. آن‌گاه علامه مي‌گويد: از برقراري معادله ميان «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلغَيبِ» (نساء: 34) و «وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ»(همان) روشن مي‌گردد كه: منظور از «الصالحات»، زنان و همسران صالحه بوده و اين حكم به روابط زن و شوهر در نهاد خانواده اختصاص دارد و نه مطلق زن و مرد بيگانه، و چنان‌ كه در پيش، از مفسران ديگر نقل كرديم، «قانتات، حافظات»، به لفظ خبر و به معني امر و دستوري آمده و روابط ميان زوجين را در نهاد خانواده بيان مي‌كند؛ با اين تعبير «فَالصَّالِحَاتُ قَانِتاتٌ حَافِظاتٌ» (نساء: 34) يعني: همسران صالحه بايد در برابر دستورات و مديريت همسرانشان پيوسته مطيع و تسليم و يار و ياور آنها، و در حضور و غياب همسران خويش نگهبان مال، خانه، آبرو، عرض، ناموس و حيثيت آنها باشند و شئونات و شخصيت آنها را رعايت كنند(علامه طباطبايي، [بي‌تا]، ج4، ص365-372).
    حدود و مرزهاي قيمومت و مديريت مردان

    دامنه ي اين قيمومت و رهبري، در امور اجتماعي و خانوادگي، تابع وسعت يا محدوديت علت و دلايل خويش است؛ بدين ‌معنا كه: 1. درباره ي حيطه ي قيمومت مردان بر زنان در امور اجتماعي، مانند: رهبري و حكومت، قضا، امور دفاعي جنگ و جهاد و... مي‌توان گفت: اين دسته مربوط به امور مشترك اين دو قشر مي‌شود و دليل آن، برتري‌ هاي ذاتي و موهبتي مردان در عرصه‌هاي ياد شده است؛ و اين حق حاكميت، هرگز منافاتي با آزادي فردي و استقلال زنان در ميدان عمل ندارد؛ چرا كه قانون، وظايف هر دو گروه را مشخص كرده است. بر اساس داده‌ هاي شريعت اسلامي، زنان در محدوده آن هر چه دوست دارند و بخواهند انجام نمي‌دهند و اختيار و استقلال كامل دارند؛ چرا كه فرمود: «فَلاَ جُنَاحَ عَلَيكُم إذَا سَلَّمتُم مَّآ آتَيتُم بِالمَعرُوفِ» (بقره: 233).
    2. قواميت و مديريت بر زن در روابط زناشويي، تنها به مسائل زناشويي مربوط مي‌شود كه زن بايد در چهارچوب ميثاق مقدس و الهي ازدواج در برابر خواسته‌هاي مشروع شوهرش با فروتني و خضوع، تسليم بوده و در غياب وي ناموس، مال و فراش همسرش را حفظ كند؛ اما در خارج از مسائل زناشويي، زن داراي استقلال و آزادي‌هاي فردي است و مرد نمي‌تواند جلوي اراده، تصرف و استقلال او را در حقوق فردي، اجتماعي و دفاع از آنها بگيرد و يا مانع عمليات مقدماتي دفاع از حقوق خويش گردد؛ همان‌گونه كه نمي‌تواند او را وادارد در محيط خانه و يا بيرون از آن كار كند.
    حدود آزادي‌هاي فردي، اجتماعي زنان و حقوق مردان بر آنها

    زن در برابر مهر و نفقه‌اي كه از سوي مرد دريافت مي‌كند، ملزم مي‌گردد در چهارچوب مسائل زناشويي تسليم امر وي بوده و اوامر و خواسته‌هاي قانوني او را مو به ‌مو اجرا نمايد و در غياب او نيز حرمت حقوق وي را پاس داشته، پاكدامني ورزد؛ نه بيگانه‌اي را وارد فراش وي گرداند و نه خود را در معرض لذت‌ جويي‌هاي بيگانگان قرار دهد، و نه در اموال شوهرش كه به وي سپرده شده خيانت نمايد. منظور از فالصالحات، قانتات، حافظات و... نيز همين تعبير است؛ بنابراين بر پايه ي آيه ي «فالصالحات»، زنان شوهردار، بايد براي خشنودي خدا و شوهرانشان لباس صلاح و سداد، لياقت و شايستگي و پاكدامني به تن نمايند. اگر صالحه باشند، قهراً «قانته» خواهند بود و بر آنان واجب است پيوسته در فرمان شوهران خود بوده، در ارتباط با مسائل زناشويي، حقوق مشروع آنها را رعايت نمايند.
    بنابراين اگر«ما» در «بما حفظ‌ الله»،مصدريه و «با» ابزاري باشد، مفهوم و نتيجه آيه چنين مي‌شود: زنان شوهردار بايد از اوامر همسران خود در ارتباط با زناشويي پيروي نموده، در غياب و حضور آنها، حقوق شوهران خود را چون امانتداري امين رعايت نمايند؛ و اگر «ما» مصدريه و «با» براي تقابل باشد، معني آيه چنين مي‌شود: بر زنان شوهردار در برابر حقوقي كه بر عهده ي مردان نهاده شده، واجب است خواه در عرصه اجتماعي و خواه در عرصه خانواده و روابط زناشويي، از اوامر شوهران خود پيروي كرده، با خضوع كامل امانت را در حضور و غياب شوهران خود رعايت كنند.
    پي نوشت:

    1.تاريخ وصول 1386/09/21؛تاريخ تصويب نهايي:1387/02/02.
    2. القومُ في الصلِ مصدر «قام» ثمّ غَلبَ علي الرجال دون النساءِ بالامور التي للنساءِ ان يَقمنَ بها، و قال الجوهري: «و منه: لا يَسخَر قَومٌ من قومٍ عَسَي أن يكُونُوا خيراً مِّنهُم و لا نِسَاء من نِّسَاء» (حجرات: 11).
    3.در صورتي که بالاتر از حد مجاز باشد، قصاص و يا ديه خواهد داشت.ر.ک به:کتاب هاي فقهي فريقين،باب قصاص.
    4. جريان طلاق در سوره ي بقره، آيات227-232، 236، 237 و241، احزاب، 49 و تحريم، 5 مطرح شده است و در همه ي اين آيات، طلاق به دست مرد و دراختيار او نهاده شده است. قانون مدني نيز حق طلاق را به مرد داده است؛ مگرآنكه زنان در ضمن عقد، اختيار طلاق را به عنوان وكيل بلاعزل مرد اخذ نمايند.
    5.رسول‌ خدا صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: «الطلاق بالرجال والعدة بالنساء».
    6.قال رسول‌الله صلي الله و عليه و آله: «المراة مسكينة ما لم يكن لها زوج، قالوا: يا رسول ‌الله و ان كان لها مال؟! قال رسول صلي الله و عليه و آله: و ان كان لها مال، ثم قرء: «الرجال قوامون علي‌ النساء...» (كاشاني، 1336ش، ج3، ص18/ عاملي، 1360ش، ج2، ص394).
    7.قال رسول‌ صلي الله و عليه و آله: «خيرالنساء التي اذا نظرت سرَّتك، و اذا امرتها اطاعتك و اذا غيبت عنها حفظتك في مالك و نفسها، ثم قرء: «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَي‌النِّسَاء...» (ثقفي تهراني، ج2، ص53/ عاملي، 1360ش، ج2، ص393).
    8.قال رسول الله صلي الله و عليه و آله:«لن يفلح قوم ولوا امرهم امرأة».
    9.روزهاي يازدهم و داوزدهم هرماه.
    10. با اين‌حال، بايد گفت: اگر زن بر اثر نزديكي شوهر با او، بدون افراط و تمتعات ديگر جان باخته باشد، قصاص جاري نمي‌شود و تنها ديه پرداخت مي‌گردد؛ چرا كه در قتل غيرعمد، به اجماع فريقين تنها ديه پرداخت مي‌گردد و نه قصاص؛ همچنين، اگر بر اثر تنبيه معمولي آسيب ببيند، به ويژه اگر نشوز باشد، حكم همان است؛ در غير اين‌ صورت قصاص خواهد داشت.
    11.«قال إنَّ الله اصطَفَاهُ عَلَيكُم وَ زَادَهُ بَسطَةً فِي العِلمِ والجِسمِ» (بقره: 247). «لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفساً إلاَّ وُسعَهَا» (بقره: 286).

    منبع:نشريه شيعه شناسي ،شماره

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    اخراج شده يادشهيد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    نوشته ها
    3,189
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بررسي آيه ي «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ» با رويكرد به تفاسيرشيعي (2)






    آيه ي «الرجال...» در پرتو روايات

    سيوطي با روايت از بيهقي، مي‌گويد: زني از انصار به نام «اسماء بنت يزيد» به محضر رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله شرفياب شد و عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت يا رسول ‌الله صلي الله عليه و آله! من به عنوان نماينده ي زنان جهان به خدمتتان رسيده‌ام. جانم فدايت يا رسول‌الله صلي الله عليه و آله! من يقين دارم كه زبان حال همه ي زنان در شرق و غرب عالم همين است كه عرض مي‌كنم: خداوند عالم، شما را به حق براي كافه ي انسان‌ها- زنان و مردان عالم- مبعوث نموده و ما نيز به تو و پروردگار تو ايمان آورديم؛ اما اين سؤال همه ي ما زنان است: خداوند جبهه و جهاد را بر شما مردان واجب فرموده كه اگر مجروح شديد، پاداش مجاهدان به شما تعلق مي‌گيرد و اگر كشته شديد، «أحيَاء عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ»(آل‌عمران: 169) مي‌گرديد؛ اما ما زنان با آنكه در خدمت شوهران خود هستيم و از فضيلت جبهه و جهاد محروميم، در برابر اجر مجاهدان و شهيدان راه حق، چه به دست مي‌آوريم؟ (سيوطي، 1417ه‍.ق، 152).
    در حديث ديگري با همان سند،اسماء در ادامه ي سخن مي‌گويد:... ما زنان در چهارديواري خانه‌هاي شما محدود بوده و پاسدار خانه و زندگي شما مردان هستيم و نيازهاي جنسي شما را برآورده مي‌نماييم و فرزندان شما را به دنيا مي‌آوريم؛ در عين‌ حال، شما مردان به برتري‌ هايي دست يافته‌ايد و ما زنان از آنها بي‌بهره‌ايم؛ چرا كه شما حق شركت در ميدان‌ هاي كارزار، جمعه و جماعت، عيادت بيماران، تشييع جنازه و شركت در مراسم حج و عمره ي مستحبي و... را داريد و ما زنان از شركت در آنها محروميم، و از سوي ديگر ما هنگام مسافرت، نگهبان اموال شماييم و كارهاي خانه‌تان را انجام مي‌دهيم و امر منزل شما را اداره مي‌نماييم و فرزندانتان را تر و خشك كرده، تربيت مي‌كنيم. بفرماييد چه پاداشي در برابر اين همه كار نصيب ما مي‌شود؟رسول‌ خدا صلي الله عليه و آله به حاضران در مسجد رو كرد و با تعجب پرسيد: تاكنون گفتاري بهتر و زيباتر از گفتار اين زن در مورد حقوق زنان شنيده‌ايد؟ ياران پيامبر صلي الله عليه و آله، عرض كردند: ما تاكنون نه تنها چنين سخني پرمغز و منطقي از هيچ زني نشنيده‌ايم، بلكه باور نمي‌كرديم كه زني چنين منطقي داشته باشد. آن‌گاه رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله به آن زن رو كرد و فرمود: اكنون به عنوان نماينده من (در ميان زنان در شرق و غرب عالم) اين پيام را به همه ي آنان برسان: هر يك از شما كه به خوبي از عهده ي وظايف شوهرداري برآيد و به دنبال خشنودي شوهر خود باشد و دستورات وي را با ميل و رغبت اجرا نمايد، معادل همه ي پاداش‌هاي شوهرش در محضر حضرت احديت اجر خواهد داشت. آن‌ گاه آن زن با خرسندي از بيان ارجمند رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله تكبيرگويان جلسه را ترك نمود(سيوطي، 1417ه‍.ق، ج2، ص153/ علامه طباطبايي، [بي‌تا]،
    ج4، ص350-351).(1)
    سيوطي از ابن‌ ابي شيبه و احمد بن حنبل از معاذ بن جبل روايت مي‌نمايد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اگر به بشري فرمان سجده مي‌دادم، يقيناً به زنان دستور مي‌دادم به شوهران خود سجده نمايند؛ و از بيهقي نقل شده است رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله پاداش خانه‌داري زنان را معادل پاداش مجاهدان را در راه خدا مي‌دانست (سيوطي، پيشين/ علامه طباطبايي، پيشين).
    بنابراين روايات و اخبار در اين مقوله آن ‌قدر فراوان است كه از تواتر معني برخوردار بوده، فريقين بر آن تأكيد دارند و مجامع حديثي شيعه و سني مالامال از آن است. زيباترين آنها سخني است كه از امام‌ كاظم عليه السّلام روايت شده است. حضرت عليه السّلام مي‌فرمايند: «جهاد المراة حسن التبعل»؛ و از اميرمؤمنان عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: «ان المراة ريحانة و ليست بقهرمانه» (علامه طباطبايي، همان)؛ همچنين رسول‌ خدا صلي الله عليه و آله پاداش
    زنان باردار را معادل پاداش روزه‌داران شب زنده‌دار مي‌داند و مي‌فرمايد: پاداش درد زايمان او را كسي جز خدا نمي‌داند و در برابر هر بار كه فرزندش از سينه او مي‌مكد، پاداش احياي يك نفس- كه معادل احياي همه ي جمعيت كره زمين است- را داراست (نظام نيشابوري،1409ه‍.ق، ج5، ص33-36).(2)
    نقد و بررسي حديث اسماء بنت يزيد

    از مطالعه اين حديث، نكات مهمي از حقوق زنان مستفاد مي‌گردد:
    1. زنان عصر رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله با توجه به وظايف خانه‌داري، فرزندداري و شوهرداري- سه ركن اساسي و مهم در نهاد خانواده- در چهارچوب پاسداري از حقوق شوهر و فرزندان، از حضور در مجالس رسول ‌خدا صلي الله عليه و آله و مسئولان حكومتي و احقاق حقوق ممنوع نبوده‌اند؛ همچنين از چنان آزادي انديشه و اظهارنظري در چهارچوب شريعت اسلامي در ارتباط با حقوق نوع خويش برخوردار بوده و آن ‌را بي‌پرده بيان مي‌كرده‌اند كه هرگز يك ‌صدم آن آزادي، در عصر حاضر در هيچ‌جاي دنيا وجود ندارد.(3)
    2. از مجموع اخبار وارد شده در تفسير آيه ي كريمه و آيات مربوط به نظام حقوقي زنان در شرع مقدس اسلامي استفاده مي‌شود كه بهترين و مفيدترين راهكار در زندگي يك زن مسلمان آن است كه: تمام تلاش خود را در تدبير امور
    خانه‌داري، شوهرداري و تربيت فرزندان خويش به كار گيرد. اگرچه اين سه ركن اساسي از ديدگاه دين مقدس اسلام بر زنان واجب نيست، اما با ترغيب و تشويق و تحريص استحبابي زنان بر آن سه ركن در يك جَوّ ديني، آميخته به تقواپيشگي، پافشاري شده است؛ فضايي كه در آن تمام افراد سعي و تلاش دارند همه ي كارهاي خود را براي جلب رضايت خشنودي خدا سامان دهند و دستاوردهاي اخروي را به دنيا ترجيح مي‌دهند؛ محيطي كه در آن پرورش و رشد زنان بر پايه ي ارزش‌هاي اخلاقي- انساني همچون پاكدامي، حيا و محبت بر فرزندان و علاقه به اداره منزل پايه‌ريزي شده و در راه پايداري اين سنت‌ها و قوانين مقدس ديني و فطري، قدم برمي‌دارند.
    3. اين علاقه و دلمشغولي، زنان پاكدامن را به پايداري و پاسداري از عواطف و احساسات پاک فطري خويش وامي‌دارد و اينكه: آنها كار در محيط منزل و تربيت فرزندان صالح را بر كار در محيط بيرون از منزل، در ميان مردان بيگانه ترجيح مي‌دهند.
    4. استمرار اين وضع و اعمال اين سنت حسنه، در ميان خانواده‌هاي مسلمان باعث شد براساس آن، كارهاي شاق و سخت بيرون منزل، بر عهده ي مردان و كارهاي ظريف در عين‌ حال معجزه‌آساي درون خانه مانند تربيت فرزندان و گرم نگاه داشتن محيط منزل براي همسر و فرزندان بر عهده ي زنان باشد.
    5. اينكه جبهه و جهاد و ميدان‌داري حركت‌هاي آزادي‌بخش از وظايف اختصاصي و ويژه ي مردان بوده و شركت در آن براي زنان لازم نيست و اين از ضروريات دين اسلام و مورد اتفاق مذاهب اسلامي است(شهيد اول و دوم، [بي‌تا]، ص129).
    6. دين مقدس اسلام محروميت از شركت در ميدان‌هاي كارزار را براي زنان ناديده نگرفته، بلكه آنها را در ميدان ديگر، حتي مقدس‌ تر از ميدان جبهه و جنگ
    مردان قرار داده است(علامه طباطبايي، [بي‌تا]، ج4، ص350).(4)
    اين يك حقيقت قرآني است كه ارزش يك همسر در همسرداري قرآني و ارزش يك مادر در تربيت فرزنداني قرآني و ارزش يك بانو در اداره ي يك خانه قرآني است؛ خواه اينكه انسان معاصر آن حقيقت را درك كرده و به آن عمل نمايد و خواه از درك حقيقت و ارزش آن ناتوان شده، بر خلاف آن عمل نمايد. آمار نابساماني‌ها در تمامي عرصه‌هاي زندگي زنان، مردان، جوانان و نوجوانان دليل بر حقانيت حرف ماست(5) و امروز هم فراوانند خانواده‌هايي كه به اين ارزش‌ها افتخار مي‌نمايند و در ربودن گوي سبقت از يكديگر به رقابت برخاسته‌اند.
    7. بنابراين، جانبازي در ميدان‌هاي معركه از ديدگاه اسلام بر خانه‌داري و تربيت صحيح اولاد و همسرداري قرآني، در صورتي‌ كه هردو براي رضاي خداوند عالم باشد، هيچ امتيازي ندارد؛ همان‌گونه كه قضاوت، واليان و حكام در هر عرصه‌اي كه براي خدمت به مردم مسلمان تلاش مي‌نمايند، هيچ امتيازي بر وظايفي كه زنان در جامعه ي اسلامي، در محيط خانه انجام مي‌دهند، ندارند؛ چرا كه فرمود: «إنَّ اللهَ لاَيُضِيعُ أجرَ المُحسِنِينَ» (توبه: 120)، (هود: 115/يوسف: 90/كهف: 30).
    8. اين ارزش‌ها در جامعه‌اي رشد مي‌كند كه دولت و ملت در راستاي ارزش‌هاي قرآني بسترسازي مناسبي نموده باشند؛ چرا كه در جامعه ي فاسد، رشد و تعالي امكان‌پذير نيست، مگر آنكه جامعه را- چون بت‌شكنان بزرگ الهي- با خود همراه كني و بستر مناسبي براي رشد ارزش‌هاي قرآني تدارك ببيني(علامه طباطبايي، [بي‌تا]، ج4، ص347-352).
    قيمومت در حقوق مدني

    در قوانين دولت جمهوري‌ اسلامي‌ ايران، خواه در قوانين مدني و خواه در قوانين كيفري، به طور كلي قيمومت مردان بر زنان به هر دو معني آن پذيرفته شده و اين با زيربناي فقهي شيعه، يعني قرآن، سنت، عقل و ديگر ادله، تطبيق داده شده است؛ و اين مسئله در جاي ‌جاي فقه و قوانين موضوعه جمهوري ‌اسلامي‌ ايران از جمله قانون اساسي، مطرح شده است:
    1. مانند عبادات مستحبي كه بدون اذن شوهر از زنان پذيرفته نمي‌شود.
    2. در قضا، مرجعيت، ولايت و حكومت، ذكوريت شرط شده است.
    3. در بحث ازدواج دختر باكره كه اذن پدر شرط است (قانون مدني، ماده1043، اصلاحي70/8/14) و نكاح كودكان كه پدر و جد پدري بر آن ولايت دارند (قانون مدني، ماده1041) و به كودكان و ديوانگاني كه ديوانگي آنان متصل به بلوغ باشد، كه پدر بر هر دو گروه ولايت دارد؛ اما اگر مادر براي فرزندان خود بدون اطلاع آنها همسري انتخاب نمايد، عقد وي فضولي خواهد بود(شهيد اول و دوم، [بي‌تا]).
    4. بحث قسم، نشوز: خروج از اطاعت شوهر (شهيد اول و دوم، تحريرالروضه، [بي‌تا]، قانون مدني، ماده1109 و1108، ص233)، وجوب نفقه، مشروط بر تمكين كامل زوجه است(شهيد اول و دوم، [بي‌تا]، قانون مدني، ماده1108، ص233).
    5. به اجماع همه ي مذاهب اسلامي طلاق در اختيار مردان است، مگر آنكه زن در ضمن عقد از مرد وكالت بلاعزل داشته باشد(شهيد اول و دوم، [بي‌تا]، قانون مدني، ماده1052، ص352، ماده1138، صص227 و228 و238، ماده1133، ص237).
    6. احكام ظِهار، لِعان و ايلاء از احكام مخصوص مردان است(شهيد اول و دوم، همان).
    7. احكام قصاص ديه كه ديه ي زن يك ‌دوم ديه ي مرد است و در صورت قصاص مرد در قتل زن، بايد نصف ديه ي وي پرداخت شود(شهيد اول و دوم، [بي‌تا]، قانون مجازات اسلامي، ماده209، ص460/ قانون مدني، ديات، ماده301، ص481).
    نتيجه

    از نقد و بررسي آرا و گفته‌هاي دانشمندان حوزه قرآني (لغت‌شناسان، مفسران، فقيهان، حقوق‌ دانان، قرآن‌پژوهان و محدثان)، چنين نتيجه گرفته مي‌شود كه:
    الف)در نظام اسلامي، مردان بر اساس برتري‌هاي موهبتي و اكتسابي در عرصه‌هاي فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ديگر بسترهاي بشري بر زنان قيمومت دارند.
    ب) عامل موهبتي، ذاتي و آفرينشي است، و اكتسابي است به دليل لياقت‌هايي كه از خود نشان داده است. موارد حاكميت فوق عبارتند از:
    1. جنبه ي عقلانيت در تدبير امور و فزوني يقين و باورهاي ديني، اعتقادي و عملي؛
    2. برتري شهادت در همه ي محاكم قضائي، در همه ي عرصه‌هاي مالي، حقوقي، حق‌الله و حق‌الناس؛
    3. داشتن حق تصرف در اموال به جز موارد استثنا؛
    4. وجوب جهاد، نمازجمعه، نمازجماعت، عيادت مريض و مانند آنها و معافيت زنان از آن؛
    5. وجوب پرداخت مهر و نفقه بر مردان؛
    6. حق ازدواج با بيش از يك همسر همزمان و محروميت زنان از آن؛
    7. در اختيار داشتن حق طلاق؛
    8. فزوني مردان در ارث و ديه؛
    9. اختصاص مقام شامخ نبوت، وصايت و امامت، حكومت ديني و قضاوت بر مردان؛
    10. نياز فطري و طبيعي زنان به سرپرستي مردان در امور فردي، اجتماعي و وجوب اطاعت از شوهران؛
    11. برتري‌هاي مديريتي، فيزيكي و روحي در برابر ناملايمات و حوادث بزرگ؛
    12. عدم وجوب قصاص مردان در جنايات مادون نفس در صورت عدم افراط و تفريط در معاشرت و زناشويي؛
    13. وجوب حفظ و حراست و تأمين امور مادي و معنوي و روحي زنان و كودكان بر مردان؛
    14. بدون به كاربستن قوانين اسلام ناب، امور جهان بشريت به نحو شايسته، امكان‌پذير نمي‌باشد؛
    15. زنان بر اساس موهبت و اكتساب از نظر عواطف و احساسات مادري، همسري و خانوادگي نقش بسيار بزرگي در عرصه‌هاي خانوادگي و اجتماعي دارند كه هرگز از عهده ي مردان برنمي‌آيد؛
    16. حيطه و قلمرو قيمومت در امور اجتماعي، رهبري، حكومت، قضا، امور دفاعي و... مربوط به امور مشترك اين قشر بوده و منافاتي با آزادي‌هاي فردي و استقلال زنان در ميدان عمل ندارد؛
    17. قواميت در روابط زناشويي تنها به مسائل آن مربوط بوده و زن در چارچوب ميثاق مقدس و الهي ازدواج، بايد حقوق همسرش را رعايت نمايد؛
    18. مردان در چارچوب قوانين ارجمند خانواده بايد حقوق همسر خود را رعايت نمايند؛
    19. ركن ركين وظايف محوله ي بانوان كه خانه‌داري، شوهرداري و فرزندداري است، بر اساس اصول اسلام با همه فعاليت‌ها و تلاش‌هاي مردان در عرصه‌هاي مختلف برابر بوده، بلكه در صورت رعايت حقوق همسر و خانواده بر آن فزوني دارد؛
    20. از نظر اسلام براي يك بانوي مسلمان، پس از اسلام، عملي مقدس‌تر از ازدواج و ايفاي نقش سه‌گانه ي همسرداري، خانه‌داري و فرزندداري در عرصه ي خانواده، وجود ندارد؛
    21. مديريت داخلي خانواده به بانوان سپرده شده است و زنان در اين عرصه، جانشين و قائم‌ مقام همسران خود مي‌باشند؛ و همين ‌امر است كه بهشت را زير پاي آنان قرار داده و مقام مقدس مادري و همسري را به آنها ارزاني داشته است؛
    22. جهاد زنان (حسن‌التبعل) شوهرداري نمونه، قرار داده شده است؛
    23. در عين ‌حال هيچ ‌يك از امور فوق به جز رعايت حقوق زناشويي شوهران بر زن واجب نمي‌باشد و زن مي‌تواند دربرابر فعاليت در منزل و تربيت فرزندان، از مرد حقوق و كارمزد طلب نمايد، و اين امر از اجر و پاداش اخروي او نمي‌كاهد؛
    24. قوانين موضوعه ي دولت جمهوري ‌اسلامي، بر اساس اصول كتاب و سنت وضع شده و قيمومت را به مردان داده است.
    منابع:
    * قرآن‌كريم.
    1. آلوسي، سيد محمد بغداد؛ روح‌المعاني؛ بيروت: دارالتراث العربي، [بي‌تا].
    2. آملي، سيد حيدر؛ تفسير المحيط‌ الاعظم و البحر ‌الخضم؛ چ3، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، 1422ق.
    3. ابن‌ عباس، عبدالله؛ غريب‌القرآن؛ بيروت: مؤسسة الكتب الثقافية، 1413ق (چاپ شده در حاشيه ي تفسير الدُّر المنثور سيوطي).
    4. ابن‌ كثير شامي؛ تفسير القرآن ‌العظيم؛ بيروت: دارابن حزم،1420ق.
    5. ابن‌منظور مصري؛ لسان‌العرب؛ قم: دفتر تبليغات اسلامي، [بي‌تا].
    6. ابوالسعود؛ ارشاد العقل السليم الي مزايا الكتاب الكريم؛ عربستان سعودي: مطبعة الرياض، [بي‌تا].
    7. ثمالي، ابوحمزه؛ تفسير القرآن ‌الكريم؛ تحقيق عبدالرزاق محمد حسين حرزالدين و محمدهادي معرفت؛ بيروت: دارالمفيد، 1420ق.
    8. استرآبادي، محمد بن علي؛ آيات‌الاحكام؛ تهران: مكتبة المعراجي، [بي‌تا].
    9. بحراني، سيدهاشم؛ البرهان في ‌تفسير القرآن؛ تهران: بنياد بعثت، 1416ه‍.ق و چاپ سنگي، 1295ق.
    10. بروجردي، سيد محمد ابراهيم؛ تفسير جامع؛ چ6، تهران: صدر، 1366ش.
    11. بغوي، حسين‌ بن مسعود؛ معالم ‌التنزيل؛ مصر: دارالعلم، 1402ق.
    12. بلاغي، محمدجواد؛ آلاء الرحمن في تفسير القرآن؛ قم: بنياد بعثت، 1420ق.
    13. بلخي؛ مقاتل ‌بن سليمان شيعي؛ تحقيق دكتر عبدالله شحاته؛ بيروت: دارالاحياء التراث، 1423ق.
    14. بيضاوي قاضي؛ تفسيرالبيضاوي؛ تركيه: ديار بكر: المكتبة الإسلامية، [بي‌تا].
    15. تستري، ابومحمد سهل ‌بن عبدالله؛ تفسير التستري؛ تحقيق محمد باسل و عيون ‌السود؛ بيروت: دارالكتب العلمية، 1423ق.
    16. ثقفي تهراني، محمد؛ تفسير روان جاويد؛ چ3، تهران: برهان، 1398ق.
    17. جزيري، عبدارلحمن؛ الفقه علي‌ المذاهب الاربعة؛ بيروت: دار ابن حزم، 1422ق.
    18. جوهري، اسماعيل‌ بن حماة؛ صحاح‌ اللغة؛ مصر: مطبعة الخانجي، 1980م.
    19. حبري كوفي، ابوعبدالله حسين ‌بن حكم؛ تفسير الحبري؛ بيروت: مؤسسة آل ‌بيت عليهم‌ السَّلام، لاحياءالتراث، 1408ق.
    20. حجتي، سيدمحمدباقر؛ اسباب‌ النزول؛ چ6، تهران: دفتر نشر فرهنگ‌اسلامي، 1377ش.
    21. حسيني جرجاني، سيداميرابوالفتح؛ آيات‌الاحكام؛ تهران: نويد، 1404ق.
    22. حسيني شاه‌ عبدالعظيمي، حسين‌ بن احمد؛ تفسير اثنا عشري؛ تهران: ميقات، 1363ش.
    23. حسيني شيرازي، سيدمحمد؛ تبيين ‌القرآن؛ چ2، بيروت: دارالعلوم، 1423ق.
    24. حسيني همداني، سيدمحمدحسين؛ انوار درخشان؛ تهران: كتاب‌ فروشي لطفي، 1404ق.
    25. حويزي، عبد علي بن‌ جمعه؛ تفسير نورالثقلين؛ قم: اسماعيليان، [بي‌تا].
    26. خازن، علاءالدين بغدادي؛ تفسيرالخازن؛ مصر: [بي‌نا]، [بي‌تا].
    27. خميني، سيدروح‌الله؛ تحرير الوسيله؛ قم: مؤسسه نشر آثار امام‌خميني، [بي‌تا].
    28. دواني، جلال‌الدين؛ تفسير القرآن ‌الكريم(تفسير جلالين)؛ بيروت: دارالكتاب العربي، [بي‌تا].
    29. رازي، ابوالفتوح؛ روض‌ الجنان و روح‌ الجنان؛ تحقيق جعفر ياحقي و محمدمهدي ناصح؛ مشهد: بنياد پژوهشگران اسلامي، 1370ش.
    30. رازي، فخرالدين؛ التفسيرالكبير؛ بيروت: دارالكتب العلميه، [بي‌تا].
    31. راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ تحقيق صفوان، عدنان داودي؛ بيروت: الدارالشامية، 1412ق.
    32. رهنما، زين‌العابدين؛ ترجمه و تفسير قرآن ‌كريم؛ تهران: كيهان، 1346ش.
    33. زبيدي، سيدمحمد؛ تاج ‌العروس في شرح‌ القاموس؛ بيروت: مؤسسه الرسالة، [بي‌تا].
    34. زحيلي، وهبه؛ المنير في‌ تفسير القرآن؛ بيروت: دارالفكر، 1424ق.
    35. زمخشري، جارالله، محمود بن عمر؛ تفسيرالكشاف؛ [بي‌تا] (افست حوزه علميه قم).
    36. زمخشري، محمود بن عمر؛ اساس البلاغة؛ مصر: قاهره: عيسي ‌الحلبي البابي، [بي‌تا].
    37. سبزواري، سيد عبدالعلي؛ مواهب ‌الرحمن في تفسيرالقرآن؛ قم: مطبعة جاويد، 1414ق.
    38. سبزواري نجفي، محمد بن حبيب ‌الله؛ ارشاد الاذهان الي تفسيرالقرآن؛ بيروت: دارالتعارف، 1419ق.
    39. سيدقطب؛ تفسير في ظلال‌ القرآن‌ الكريم؛ داراحياء التراث العربي، [بي‌تا].
    40. سيدكريمي حسيني، سيدعباس؛ تفسير عليين؛ قم: اسوه، 1382ش.
    41. سيوطي، عبدالرحمن؛ الدّر المنثور في ‌التفسير بالمأثور؛ بيروت: دارالكتب، 1417ق.
    42. شَبَّر، سيدعبدالله؛ تفسير القرآن‌ الكريم؛ بيروت: دارالبلاغة للطباعة و النشر، 1412ق.
    43. شرتوني، سيعد؛ اقرب الموارد؛ قم: كتابخانه آية ‌الله مرعشي نجفي، 1405ق.
    44. شريف لاهيجي، محمد بن علي؛ تفسير القرآن ‌الكريم؛ تحقيق جلال ا‌لدين ارموي، تهران: داد، 1373ش.
    45. شهاب؛ بيضاوي و حاشية بر تفسير بيضاوي؛ بيروت: دارالصادر، [بي‌تا].
    46. شهيد اول و دوم؛ شرح لمعه؛ بيروت: دارالتراث العربي، [بي‌تا] (چاپ شده در حاشيه ي بيضاوي، سيد محمد كلانتر).
    47. شيخ‌زاده، محمد بن مصطفي؛ حاشيه بر تفسير بيضاوي؛ مصر: مطبعة النعمان، 1303ق(چاپ سنگي).
    48. صادقي، محمد؛ البلاغي في تفسيرالقرآن بالقرآن؛ قم: [بي‌نا]، 1419ق.
    49. صدوق ابن بابويه، علي ‌بن ‌الحسين؛ الامالي؛ قم: منشورات داوري،[بي‌تا].
    50. ____________، علل الشرايع؛ قم: منشورات داوري، 1385ق.
    51. ____________، من لايحضره الفقيه؛ [بي‌جا]، [بي‌نا]، [بي‌تا].
    52. صفي علي‌ شاه، حسن ‌بن محمد باقر؛ تفسير صفي؛ تهران: منوچهري، 1378ش.
    53. طباطبايي، علامه سيدمحمدحسين؛ الميزان في تفسيرالقرآن؛ بيروت: اعلمي، [بي‌تا].
    54. طبرسي، فضل‌بن حسن؛ جوامع‌الجامع؛ تهران: دانشگاه تهران، [بي‌تا].
    55. ____________، مجمع البيان؛ قم: منشورات النجفي المرعشي، 1403ق و بيروت: دارالفكر، 1414ق.
    56. طبري، محمدبن جرير؛ تفسير جامع‌ البيان؛ بيروت: دارالمعرفة، 1409ق.
    57. طريحي نجفي، فرالدين؛ مجمع ‌البحرين؛ الطبعة الثانيه، تهران: ناصر خسرو، المكتبة المرتضوية، 1395ق.
    58. طنطاوي؛ تفسيرالجواهر؛ بيروت: دارالفكر، 1402ق.
    59. طوسي، محمد بن الحسن؛ التبيان في تفسير القرآن؛ تحقيق احمد قصير عاملي؛ ج3، بيروت: داراحياء التراث العربي، [بي‌تا].
    60. ____________، التهذيب؛ ج9، بيروت: دارالتعارف، 1419ق.
    61. طيب، سيد عبدالحسين؛ اطيب البيان في تفسيرالقرآن‌الكريم؛ تهران: اسلامي، 1387ش.
    62. عاملي، ابراهيم؛ تفسير عاملي؛ تحقيق علي ‌اكبر غفاري؛ تهران: صدوق، 1360ش.
    63. عياشي، محمدبن مسعود؛ تفسيرالعياشي؛ بيروت: منشورات اعلمي، 1411ق.
    64. فرات‌ الكوفي، ابوالقاسم، فرات بن ابراهيم؛ تفسير القرآن‌ الكريم؛ تحقيق محمد كاظم محمودي؛ تهران: وزارت ارشاد اسلامي، 1410ق.
    65. فضل‌الله، سيدمحمدحسين؛ من‌ وحي‌ القرآن‌ الكريم؛ بيروت: دارالملاك للطباعة و النشر، 1419ق.
    66. فيض كاشاني، ملامحسن؛ الاصفي في تفسيرالقرآن؛ تحقيق محمد حسين درايتي و محمدرضا نعمتي؛ قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1418ق.
    67. ____________، تفسيرالصافي؛ تحقيق حسين اعلمي؛ تهران: صدر، 1415ق.
    68. قرشي، سيد علي‌اكبر؛ تفسيراحسن‌ الحديث؛ تهران: بنياد بعثت، 1377ش.
    69. قرطبي، ابوعبدالله محمد بن احمد انصاري؛ الجامع الاحكام ‌القرآن؛ بيروت: داراحياء التراث العربي، 1605ق.
    70. قشيري؛ لطائف الاشارات؛ بيروت: دارالكتاب العربي، [بي‌تا].
    71. قمي، علي‌ بن ابراهيم؛ تفسيرالصافي؛ تحقيق سيد طيب موسوي جزائري؛ قم: دارالكتاب، 1367ق.
    72. قمي مشهدي، محمد بن محمدرضا؛ تفسير كنزالدقائق و بحر الغرائب؛ تحقيق حسين درگاهي؛ تهران:ارشاد اسلامي، 1368ش.
    73. كاشاني، محمد بن المرتضي؛ تفسير المعين؛ تحقيق حسين درگاهي؛ قم: كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، 1410ق.
    74. كاشاني، ملا فتح‌الله؛ منهج‌ الصادقين عليه السّلام في الزام المخالفين؛ تهران: اعلمي، 1336ش و چاپ سنگي، 1296ق.
    75. كرمي حويزي، محمد؛ التفسير لكتاب الله المنير؛ قم: چاپخانه علميه، 1402ق.
    76. كليني، محمد بن يعقوب؛ الكافي؛ تحقيق محمد جعفر شمس‌الدين؛ بيروت: دارالتعارف، 1419ق.
    77. گنابادي، سلطان محمد؛ بيان‌ السعادة في مقامات العبادة؛ بيروت: مؤسسه اعلمي، 1408ق.
    78. متقي هندي، كنزالعمال، بيروت: مؤسسة الرسالة، 1399ق.
    79. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بيروت: دارالتراث العربي، 1403ق.
    80. مصطفوي، حسن؛ التحقيق في ‌كلمات القرآن‌ الكريم؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360ش.
    81. مصطفوي، حسن؛ تفسير روشن؛ تهران: مركز نشر كتاب، 1380ش.
    82. مغنية، محمدجواد؛ التفسيرالمبين؛ قم: بنياد بعثت، [بي‌تا].
    83. ____________، الفقه علي ‌المذاهب الخمسة؛ بيروت: دارالكتب العربية، [بي‌تا].
    84. مفيد، محمد بن محمد النعمان؛تفسير القرآن ‌المجيد؛ تحقيق سيد محمد علي ايازي؛ قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1424ق.
    85. مكارم شيرازي، ناصر؛ الامثل في تفسير الكتاب المنزل؛ قم: مدرسة الامام اميرالمؤمنين عليه السّلام، 1421ق.
    86. ملكي ميانجي، محمدباقر؛ بدايع ‌الكلام في تفسيرآيات الاحكام؛ بيروت: مؤسسة الوفاء، 1400ق.
    87. ميرزا خسرواني، علي‌رضا؛ تفسير خسروي؛ تحقيق محمد باقر بهبودي؛ تهران: اسلامي، 1390ق.
    88. نجفي خميني، محمد جواد؛ تفسير آسان؛ تهران: اسلامي، 1398ق.
    89. نظام النيشابوري، حسن ‌بن محمد؛ تفسير غرائب‌ القرآن؛ بيروت: دارالمعرفة، 1409ق، (چاپ شده در حاشيه تفسير طبري).
    90. هويدي بغدادي، محمد؛ التفسر المعين للواعظين والمتعظين؛ قم: ذوي ‌القربي، [بي‌تا].
    پي نوشت:

    1.متن حديث چنين است: «إنّها أنت النَّبي و هو بين اصحابه فقالت: «بابِي أنتَ و امِي يا رسول‌ الله اِنّي وافِدةٌ النساءِ اِليكَ، و اَعِلم نَفسِي لكَ الفداءُ، انه مَا من امراةٍ كائِنَةٍ في شرقِ و لا غَربٍ سَمِعَت بمَخرَجي هذا الا وَ هِيَ عَلي مِثل رَاييِ، إنَّ الله بعثكَ بالحَق اليَ الرِجال والنساءِ فَامنا بكَ و بالهِكَ الذي ارسَلكَ، و اِنا معاشرَ النساءِ محصوراتٌ مقصوراتٌ قواعدُ بُيُوتِكُم و مقضِيَ شهَواتِكُم و حامَلاتُ اولادِكُم، و انكم معاشر الرِّجال فُضلتُم عَلَينا بالجُمعَة وش الجماعاتِ و عِيادة المرضي و شهود الحنائز والحج، والفضلُ من ذالك الجهادُ في سبيل‌ الله، و ان الرجال منكم اذا حاجاً او معتمراً او مرابطاً حفظنا لكم اموالكم و عزلنالكم اصوافكم و ربينا لكم اولادكم فما نشارككم في‌الاجر يا رسول‌ الله؟ فالتفت النبي صلي الله و عليه و آله الي الأصحاب بوجهه كله ثم قال: هل سمعتم مقالة امراة قط احسن من مسئلتها في امر دينها من هذه؟ فقالوا: يا رسول‌الله صلي الله و عليه و آله ما ظننا ان امراة تهتدي ال هذا، فالتفت النَّبي صلي الله و عليه و آله إليها ثم قال: انصرفي ايتها المراة و اعلمي من خلفك من النساء ان حسن تبعل احداكن لزوجها و طلب مرضائه و اتباعها مرافقه، تعدل ذلك كله» (مجلسي، 1403ق، ج10، ص227/ فضل‌الله، 1419ق، ج7، ص235).
    2.«من أجلِ ذَلِكَ كَتَبنَا عَلَي بَنِي إِسرَائِيلَ أنَّهُ مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أو فَسَادٍ فِي ‌الأرضِ فَكَأنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أحيَاهَا...» (مائده؟: 32).
    3. منظور از آزادي از نظر افكار عمومي آن است كه: در انديشه عمومي، زن در تمامي ابعاد زندگي و تصميمات خود، در محدوده قانون، آزادي صد در صد داشته و حرمت او نيز محفوظ بوده است؛ ولي اكنون چنين نيست.
    4. قال رسول‌الله صلي الله و عليه و آله: «جَهادُ المَراةِ حُسنُ التَّبَعُّل» (كليني، 1419ق، ج5، صص9 و507) به نقل از اصول كافي.
    5. نگاه كنيد به: آمار مفاسد اجتماعي در ميان قشرهاي گوناگون جامعه در گروه‌هاي سني متفاوت در نشريات و آمارهاي رسمي مقالات ذي‌ ربط.

    منبع:نشريه شيعه شناسي ،شماره

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بررسي افسانه هولوكاست و دلايل انكار آن
    توسط saeedjj در انجمن صهیونیسم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-10-2010, 12:07

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه