در گفتگوی خواندنی با دکتر روازاده مطرح شد؛
همه چیز درباره طب اسلامی و نسبت آن با طب نوین
مرغهایی که امروز در بازار هست، غده سرطانی انسانی است. ما مدارک مستند داریم که ژنش را گرفتهاند با ژن خوک و با ژن مرغ محلی ترکیب کردهاند که مراجع ما نتوانند بگویند حرام است.
به گزارش مشرق، دکتر حسین روازاده از شناخته شدهترین چهرههای فعال در جریان طب اسلامیست. متخصص قلب و فارغالتحصیل از دانشگاه تهران؛ ایشان سهم عمدهای در آگاهیبخشی به جامعه از دسیسهها و توطئههای جریان استعمار در بحث طب و تغذیه داشتهاند و نظر بسیاری از آحاد جامعه را بهسوی خود جلب کردهاند. مطالب پیش رو حاصل گفتوگوی چند ساعته پنجره با ایشان است که بهطور خلاصه به علاقهمندان این حوزه تقدیم میشود.
اگر شما بخواهید طب اسلامی را بهطور خلاصه معرفی کنید، چه تعریفی ارائه میدهید؟
طب در مجموع به هرچیزی که بتواند در راستای سلامتی انسان مؤثر باشد، چه در درمان جسم و چه در درمان روح، گفته میشود که همگی توسط پروردگار تبارک و تعالی در طول قرون گذشته هدایت شده، گرچه به نام دانشمندان متفاوت ثبت باشد. در یک جمله ساده طب را در مجموع متعلق به پروردگار تبارک و تعالی میدانم و در زمان صدر اسلام هم چون تجمیعی از تمام علوم و ادیان شد، طب هم در این راستا مانند علم نجوم و علمهای دیگر اسم اسلامی بر آن نهاده شد. البته در رابطه با علوم دیگر میشود شکلهای دیگری هم مطرح کرد، اما در مورد طب ادلهاي وجود دارد که انسان نمیتواند به هیچوجه ادعا کند که میتواند علم طب را خودش ابداع و اجرا کند و بدون غلط، نتیجه خوبی بگیرد. در مجموع علم را آنچیزی میدانم که در جهت اهداف عالی بشر حرکت کند، اما در مورد علم طب نظرم بر این است که این علم فقط اگر الهی باشد در جهت اهداف عالی بشر حرکت میکند، در غیر اینصورت حرکت نخواهد کرد.
پس آیا این درست است که اصل علم طب قدیم از الهامهاي وحیانی سرچشمه گرفته است؟
تا آنجایی که من بهعنوان یک محقق، تحقیق کردم، هر چیزی که در حال حاضر در دنیا بهعنوان علم نامیده میشود و مفید برای جامعه بشری در زمینه سلامتی روح و روان و جسم فرد است، هیچکدام متعلق به علم غیرخدایی نیست و غیر از این هرچیزی که امروزه بهعنوان طب امروز مطرح است قطعا برای بشر مضر است. بهعنوان مثال دانشمندی بهنام «ویلیام هاروِی» عنوان کرده که گردش کوچک خون را کشف کرده. خب به نام خودش هم ثبت کرده و برخی از کسانیکه از طب نوین بهشدت حمایت میکنند، بهعنوان افتخار از این یاد میکنند یا فیزیولوژیستها روی این موضوع خیلی مانور میدهند. دانشجویی مصری در تحقیقاتی که داشته، مشخص کرده که این متعلق به یک دانشمند مسلمان بهعنوان «قَرَشی» است که ایشان هم به نوبه خود از دانشمندان ایرانی درس گرفته.
هرجا که بررسی میکنیم میبینیم که تماما اینها طریق بیانشان این است که از خودشان چیزی نداشتند و از جای دیگری الهام گرفتهاند یا به هر حال علمی است خدایی؛ ولو گرچهکسی بیاید و این علم را به دیگری منتسب کند. یا زکریای رازی هر چیزی که عنوان میکند، از علومی که از گذشته بهدست آورده یا در زمان صدر اسلام بهدست آمده یا خودش شخصا روی آن کار کرده، از کلام او مشخص است که مطالب را متعلق به خودش نمیداند. حرکتهایی که این اشخاص در آن زمان انجام دادهاند با علم امروز قابلتصور نیست. بهعنوان مثال از حیرتآورترین مسائل در این زمینه این است که اینها از کجا میدانستند فرماندهی بدن که امروزه به آن «دیاناِی» میگویند خوراک و غذایش به اصطلاح امروزیها زینک یا روی است.
جالب توجه این است که آنها میدانند برای اینکه به «آر اِن اِی» که زیر نظر این فرمانده پیغامبری میکند اگر از طرف فرمانده پیغامی داده شود نیاز به انرژی هست، که برای تأمین این انرژی بدن نیاز به یون مس دارد و یون مس بهصورت کاتالیزور عمل میکند؛ بهخصوص چرخهای که امروزه در کبد کشف کردهاند كه در آنجا میلیاردها یون مس بهکار گرفته شده است. برای اینکه یک منبع انرژی ساخته شود. همچنین مطالبی را که بوعلیسینا در بحث آناتومی گفته وقتی که شما بررسی میکنید حیرتزده میشوید و برایتان غیرقابلباور است که واقعا اینها کار بشر بوده است و از میزان تسلط اینها بر فلزات تعجب میکنید. اینها انرژی هستهای نداشتهاند که تشخیص بدهند که در بدن انسان فلزات سنگین کجا اثر میکند. و الی ماشاءالله مثالهاي دیگر. اینها بهنظرم علمی اتفاقی نیست.
از بین مباحثی که مطرح فرمودید چند سؤال دیگر قابلطرح است. یکی از آن سؤالها این است که آیا مبانی معرفتشناسی طب اسلامی، چیزی متفاوت از آن مبانی است که امروزه طب مدرن بر اساس آن فعالیت خودش را سازماندهی میکند؟
مبانی طب اسلامی بر اساس یک چهارچوب بسیار مشخص و ساده تدوین شده است. طب اسلامی قدرت و عظمتش بیشتر به جهت مبنای مستحکمی است که دارد که این مبنا در قبل از اسلام هم به شکلی ضعیف وجود داشته است. برخی میگویند به اسلام ارتباطی ندارد؛ ما هم نمیگوییم که حتما به اسلام ارتباط دارد، بلکه میگوییم که به خدا ارتباط دارد. این مبانی را خدا بر اساس فهم ما از زمان خلقت بشر و به تناسب کشش و توان فهم ما در اختیار ما قرار داده است و وقتی به اسلام رسیده آن را کامل کرده. اگر ما بگوییم اسلام طب ندارد باید بگوییم که انسان طب نداشته است.
و اگر قرار باشد بگوییم دنیا طب نداشته، معنایش این است که از ابتدای تاریخ تا این یکی دو قرن پیش همه منتظر بودند که انگلیسیها و غربیها طب بیاورند و این منطقی نیست چون انسان از آغاز خلقت بهدنبال این بوده که مشکلات خودش را حل کند. من همیشه گفتهام که اگر 124 هزار پیغمبر 124 هزار نکته گفته باشند، و به هر کدام از ایشان یک نکته از طرف پروردگار الهام شده باشد کار طب تمام است. یعنی طب تکمیل شده است و به کمال خود رسیده است. اگر بخواهیم مقایسهای با طب جدید کنیم باید بگوییم طب جدید - بهنظر من - پایههایش را بر روی آب نهاده و بسیار لغزنده است به همین جهت هم کسانیکه این طب را در جهان هدایت میکنند آن را بسیار متزلزل دانسته و بسیار دقیق و هدفمند مراقب عدم سقوط آن هستند.
بهعنوان مثال امکان ندارد هر شب شما در تلویزیون مشاهده نکنید که یک هنرمند یا بازیگر بهصورتی یک لیوان آب با یک قرص را بخورد و این یعنی اگر شما میخواهید رفع مشکل کنید راهش این است که از این قرص و از این یک لیوان آب جدا نشوید. زمانیکه ما حجامت را بر اساس علاقه شخصی و فرهنگی خودمان شروع کردیم، به محض اینکه این موضوع مطرح شد رادیوها و ماهوارهها بهشدت به ما حمله کردند و گفتند که جمهوری اسلامی و روحانیت طب جدید ساخته است با وجود اینکه این موضوع هیچ ارتباطی با روحانیت و طلاب و مراجع نداشت. چون ما اولین استدلالی که در صحبتهایمان میآوریم مبانی مستحکم است، اما آنها مبانی ندارند. طب باید با ذائقه و روح انسان سازش و همخوانی داشته باشد.
شما وقتی مثلا در یک عطاری واقعی میروید بیدلیل میخواهید آنجا بچرخید و از هوای آنجا استفاده کنید و تنفس کنید و از آنجا لذت ببرید. ولی وقتی وارد یک داروخانه شیمیایی میشوید اصلا دوست دارید فرار کنید یعنی میخواهید هرچه زودتر دارو را بگیرید و بروید. اما در قدیم جهت معاینه نزد حکیم میرفتید و نزد حکیم کسی به هم نمیریزد، بلکه آرامش قلبی پیدا میکند؛ چراکه همه مسائل را از منظر معنوی و مادی و علمی در نظر میگیرد.
شما مطرح کردید مبانی معرفتشناسی طب اسلامی متفاوت از معرفتشناسی طب مدرن است. سؤالی که اینجا پیش میآید این است که چگونه ممکن است بین دو سیستم طبی که بر اساس مبانی معرفتشناسی کاملا متفاوت از هم تولید شدهاند تلفیق برقرار کرد و سؤال دیگر این است که اگر اعتقاد دارید که تعامل صحیح میتواند برقرار شود این تعامل صحیح باید چگونه باشد که تبدیل به التقاط نشود؟
من یک بحثی را قبلا هم در یکی از محافل مهم عرض کردم و آن اینکه ما که انقلاب کردهایم و باید در همه امور انقلاب کنیم. حضرت امام هم نظرش این بود. یکی از انقلابهای ما انقلاب طب است. اما راه رسیدن به این هدف برای اینکه ما دچار التقاط نشویم این است که حتما باید در کنار خودمان یک نردههایی را بهعنوان حفاظ از هر دو طرف قرار دهیم که از مسیر خارج نشویم. من اسم آن را گذاشتهام احیای طب اسلامی. این معنایش چه هست؟ ما اگر بخواهیم موفق شویم. اول باید آن ساختمانی را که خداوند تبارک و تعالی برای ما ساخته بوده و عدهای آمدند تخریبش کردند و یک مقدار صدمهاش زدند، از پایه و اساس بیاوریم بالا و برسانیم به آنجایی که بوده، و بعد از آن دانشمندان ما بر اساس آن پایه و اساس رشد پیدا کنند و تربیت شوند. اما اگر قبل از احیا شدن بنا، کسی بخواهد در این زمینه نظرهای شخصی اعمال کند انحراف ایجاد میشود. اینطور بگویم اگر یکذره از این طب برداریم و یکذره از آن طب برداریم و داخل همدیگر بگذاریم چیز خوبی بهدست نمیآید.
با توجه به مباحثی که ارائه کردید سؤالی که پیش میآید این است که با وجود این تفاوتهای مبنایی بین نگاه مدرن و نگاه اسلامی، آیا اساسا سیستمهای نظارتی مدرن با رویکردهای امروزی صلاحیت نظارت بر طب سنتی و اسلامی را دارند یا خیر؟
این حرکت کاملا اشتباه است. چون حتی دو کارخانه تولیدی با دو نوع جنس تولیدی متفاوت هم دو متخصص متفاوت میخواهد که اینها را بررسی کند. چه برسد علم طب را با این گستردگیاش یک فردی بخواهد با یک دیدگاه خاص هر دو طب (سنتی و مدرن) را یا مؤاخذه کند یا بررسی کند یا نظر راجع به آنها بدهد. کار اصولی آن است که سیستمها باید از هم جدا باشند و کارشناسان آنها هم جدا باشند. مثلا اگر میخواهند راجع به عطاری نظر بدهند، باید کارشناس داروهای گیاهی بیاید بالای سر عطاری یا اگر میخواهند در مورد داروخانههای شیمیایی نظر دهند کارشناس داروهای شیمیایی باید برود بالای سر داروخانههای شیمیایی و آنها را جداگانه بررسی کند. اگر غیر از این باشد یک تداخل و یک تضادی ایجاد میشود که آن تضاد برای جامعه مضر است.
یکی از سؤالاتی که بین علاقهمندان جریان طب اسلامی مطرح است این است که چرا فعالان این جریان هنوز به تدوین طرحها و دیدگاههای خود جهت ارائه به رهبر انقلاب نپرداختهاند تا از این طریق از حمایتهای علنیتر ایشان برخوردار شوند. مثلا شبیه این کار را برخی از فعالان علمی مؤسسه رویان، انجام دادهاند و مورد تأیید قرار گرفتهاند. سؤال این است که چرا در طب اسلامی این رویکرد هنوز بهوجود نیامده؟
شما وقتیکه میخواهید یک جریانی را راه بیندازید دو شکل دارد. یا ابزارش را در اختیار دارید یا ندارید. مؤسسه رویان هم ابزارش را از قبل داشته، مؤسسه رویان هرچه که هست متعلق به همین طب جدید است و نمونه کارهای این حرکت در کشورهای دیگر نیز هست. افرادی که در این زمینه بخواهند تحقیق کنند و این حرکت را راهاندازی کنند همه امکاناتش در دنیا هست. شما باید فقط این را جمعآوری کنید. ولی آن چیزی که در طب اسلامی مطرح است این است که شما از کشور خودمان که خارج شوید هیچ سیستم حکومتی در دنیا این طب را ندارد و بهطور عادی نمونهاش در دانشگاههای کشورهای دیگر نیست و هیچ حکومتی بهطور سیستماتیک حمایت از این جریان نکرده و نمیکند. این یک انقلابی است که در ایران شده است.
و حضرت امام در سال 1358 به افرادی که میخواستند حرکتهایی در این زمینه انجام دهند فرمودند الان وقت اینکارها نیست و عین جملهشان در جلد نهم صحیفه نور موجود است که میفرمایند: زمانیکه اساس مملکت برقرار شد شما بروید دنبال طب اسلامی حالا یا به قولی طب سنتی و آنها بروند بهدنبال طب وارداتی. حالا یک حرکتی آغاز شده. الحمدلله که شماها هستید و دوستان هستند و تا حدودی آشنا شدهاند و از طب اسلامی و سنتی صحبت میشود. از طب ایرانی و پزشکی ایرانی صحبت و از طب جامع صحبت میشود و دوستان زیادی در تلویزیون در اینباره سخنرانی دارند. خود وزارت بهداشت و درمان در مورد طب سنتی صحبت میکند و اساتیدی در دانشگاه و در رسانهها صحبت میکنند و دانشکدههایی در این زمینه درست شده است. اینها خودش طلیعه پربار برای این جریان است. اینکه اشکالاتی دارد، وارد است. وقتیکه یک نوزاد به دنیا میآید خب مشکلاتی هم دارد و خطاهایی هم دارد و خلافهایی هم میکند. الحمدلله رهبر معظم انقلاب هم بیدار بیدار بیدار است. ما در رشته خودمان داریم میگوییم. من با دیگران هم که صحبت کردم دیدم همه دارند همین حرف را میزنند بچههای سینما هم همین چند روز پیش میگفتند که واقعا آقا در بحث سینما حرف اول را میزند در ایران. این نشان میدهد که در رشتههای مختلف الحمدلله رهبری بیدار است. آن وقتی که انقلاب واقعی این جریان صورت بگیرد میبینید که چطوری همه با هم یکی میشوند و آنموقع ما به رهبر عرض ميكنيم که بچهها و شاگردان شما بیکار نبودهاند و ببینید که همه در صحنه بودهاند ولی صلاح در این بوده که طوری در صحنه باشند که مشهود نباشند.
من این اتحاد را در بین بچههایی که در این زمینهها دارند کار میکنند حس میکنم قطعا هم آقا نظرش این نیست که این کار الان بشود. آقا در مورد این زمان دارد صحبت میکند. یقین بدانید دو سال دیگر یک صحبت دیگری خواهد بود و پنج سال دیگر یک صحبت دیگری خواهد بود. من کلا این حرکت را مثبت میبینم و مطمئن هستم که در آیندهای نه چندان دور، مردم هم در سطح گسترده به حمایت این جریان میآیند. همانطور که تا حدودی میبینیم که مردم آشنا شدهاند. انقلاب و دوستداران رهبري یقین بدانند که کارشان نتیجه داده که الان خیلیها در این مورد دارند صحبت میکنند و از این به بعد هم بیشتر ثمر خواهد داد و به بار مینشیند. به قول یکی از دوستان، انقلاب 57 این طب در حال نزدیک شدن و وقوع است.