نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: از پارسايان برايم بگو...

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض از پارسايان برايم بگو...

    از پارسايان برايم بگو

    سيد جمال الدين دين پرور


    بسم الله الرحمن الرحيم



    خطبه ى 'همام' از خطبه هاى معروف نهج البلاغه است كه در آن سياى پرهيزگاران و ترسيم جمال متقين، از زبان امام اميرالمومنين على عليه السلام بيان شده است.
    'همام' از ياران زاهد و اهل سير و سلوك امام بوده است، كلمه ى 'همام' از ريشه ى لغوى 'همم' است، بمعناى كسى كه تصميم هر كارى بگيرد آن را به انجام رساند و تا آن را تمام و كمال نكند رها نكند.


    شرح خطبه متقين
    چنين روايت است كه يكى از ياران و اصحاب اميرمومنان على عليه السلام كه 'همام' ناميده مى شد و مردى پارسا و عبادت پيشه بود به آنحضرت گفت: اى پيشواى مومنان، سيماى پرواپيشگان و پارسايان را برايم ترسيم فرما، آنچنانكه گويا آنان را مى بينم.
    امام عليه السلام لختى درنگ كرد و از پاسخ سريع خوددارى فرمود و آنگاه گفت: اى همام! اطاعت پروردگار كن و از او پروا دار و به نيكى و نيكوكارى روى آر كه خدا با تقوى پيشگان و نيكوكاران است.
    پاسخ كوتاه امام او را قانع نساخت و عطش درونيش همچنان باقى ماند و بدان بسنده نكرد، بطوريكه اصرار بر شنيدن پاسخ كامل، در چهره ى او خوانده مى شد.
    امام كه اين آمادگى و عطش را در او ديد مهر سكوت شكست و به تفصيل پاسخ خود را با حمد و ستايش الهى و درود بر پيامبر و آل او آغاز كرد:


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    جهان بينى الهى

    اما بعد، فان الله سبحانه و تعالى خلق الخلق- حين خلقهم- غنيا عن طاعتهم، آمنا من معصيتهم، لانه لا تضره معصيه من عصاه، و لا تنفعه طاعه من اطاعه، فقسم بينهم معايشهم، و وضعهم من الدنيا مواضعهم، فالمتقون فيها هم اهل الفضائل، منطقهم الصواب، و ملبسهم الاقتصاد، و مشيهم التواضع.


    اما بعد، خداوند سبحان، آنگاه كه آفريدگان را مى آفريد از طاعتشان بى نياز بود و از نافرمانيشان در امان، زيرا نافرمانى بندگان، ناچيزتر از آنست كه بر آستان باعظمت ربوبى اثر بگذارد و يا زيانى وارد كند، و نيز از اطاعت آنان نفعى عايد او نگردد.
    خداوند روزى را ميان آنان تقسيم كرد و هر يك را از نظر مال و مقام در جايى كه هستند، قرار داد. پرواپيشگان در دنيا نمود كامل فضيلت و برترى اند، سخن گفتنشان بهنجار و درست، و لباسشان متعادل و مناسب، نه برده ى لباس اند و نه بى رغبت و بى اعتناى بدان، و روش آنان فروتنى است.

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  4. #3
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض


    چشم پاك و گوش بر فرمان

    غضوا ابصارهم عما حرم الله عليهم و وقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم.

    ديدگانشان را از حرام مى پوشانند، و گوشهايشان را بر دانش سودبخش مى گشايند و به گوش جان مى نيوشند.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  5. #4
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض


    خودساختگان عاشق

    نزلت انفسهم منهم فى البلاء كالتى نزلت فى الرخاء، و لو لا الاجل الذى كتب الله لهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهمه طرفه عين شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.

    در هنگامه ى مصيبت و بلا، چونان زمان نعمت و رفاه، جانشان لبريز از ايمان و آرامش است و اگر نبود اجل مقرر الهى بر آنان، حتى يك لحظه هم جانشان در جسمشان تاب نمى آورد و به عالم قدسى پرواز مى كرد، از بس كه مشتاق ثواب الهى و ترسان از عذاب خداوندند.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  6. #5
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    رابطه متقابل معرفت و اخلاص


    عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعينهم، فهم و الجنه كمن قد رآها فهم فيها منعمون، و هم و النار كمن قد رآها فهم فيها معذبون، قلوبهم محزونه و شرورهم مامونه و اجسادهم نحيفه و حاجاتهم خفيفه و انفسهم عفيفه.

    عظمت آفريدگار در عمق جانشان شكوفا شده، پس غير او در ديده شان صغير و حقير آيد، آنان بر قله بلند معرفت و حضور نشسته اند، گويا بهشت را مى بينند و از آن برخوردارند و نيز شاهد دوزخ و دوزخيان درحال عذابند، دلهاشان غمگنانه، زندگيشان مهربانانه، بدنهايشان تكيده و نيازشان خفيف و ساده و جانشان پارسا، از دام اسارت دنيا رستند

    صبروا اياما قصيره اعقبتهم راحه طويله، تجاره يسرها لهم ربهم، ارادتهم الدنيا فلم يريدوها، و اسرتهم ففدوا انفسهم منها.

    چند روزى بردبارى كنند و در بروى حرام بندند، ولى راحت و لذت طولانى را به دست آوردند. چه تجارت سودآورى خداوند بر ايشان فراهم آورده است. دنيا به سراغشان رود و با چهره زيباى خود، آنان را به گناه دعوت كند، ولى پارسايان فريب نخورده و به ناز و كرشمه ى آن عجوزه ى هزار داماد، توجه نكنند .
    دنيا خواسته تا آنان را اسير كند ولى تقوى پيشگان خود را از دام و چنگال آن آزاد سازند.

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  7. #6
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    قرآن را با همه وجود تلاوت مى كنند


    اما الليل فصافون اقدامهم تالين لاجزاء القرآن، يرتلونها ترتيلا،
    يحزنون به انفسهم و يستثيرون به دواء دائهم، فاذا مروا بآيه فيها تشويق ركنوا اليها طمعا، و تطلعت نفوسهم اليها شوقا، و ظنوا انها نصب اعينهم و اذا مروا بآيه فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم، و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقها فى اصول آذانهم.


    شب هنگام به نماز مى ايستند، و آيات نورانى قرآن را با همه ى وجود زمزمه مى كنند و در هاله يى از حزن مقدس و دنيايى از عرفان و توجه، آن را در كام جانشان مى ريزند، و آنگاه با نيروى برگرفته از آن به درمان دردهاشان مى پردازند، آرى بزرگترين درد انسان دورى از خدا و اشتغال به غير اوست.
    قرآن را مى خوانند و در آيات نورانى آن تفكر و تدبر مى كنند و آنگاه كه بشارتهاى الهى را مى شنوند، بدان دل مى بندند و شكوفه هاى شوق بر جانشان مى دمد، و چنانند چون كسى كه بدان دست يازيده و آن را دريافت كرده است.
    ولى وقتى به آيه ى عذاب مى رسند چنانند كه گويا صداى زبانه ى آتش و همهمه ى شعله هاى خشمناك جهنم را مى شنوند.

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  8. #7
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    نماز پرواپيشگان، راز و نياز خاكسارانه

    فهم حانون على اوساطهم، مفترشون لجباههم و اكفهم و ركبهم و اطراف اقدامهم يطلبون الى الله تعالى فى فكاك رقابهم.
    و اما النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء، قد براهم الخوف برى القداح، ينظر اليهم الناظر فيحسبهم مرضى و ما بالقوم من مرض، و يقول لقد خولطوا و لقد خالطهم امر عظيم لا يرضون من اعمالهم القليل و لا يستكثرون الكثير.

    پرواپيشگان با همه ى وجود نماز مى گذارند و خضوع و خشوع از ركوعشان هويدا است. پيشانى و دست و پايشان را بر خاك مى سايند، و خاكسارانه به به نيايش روى مى آورند. از خدا چه مى خواهند؟ برات آزادى از جهنم را.
    و اما در روز پرچمدار حلم و علمند، نيكوكار و پارسا، خوف دورى از خدا آنان را زار و نزار كرده، پرخورى و رفاه طلبى را وانهاده اند و چون عاشقى كه ياد معشوق، زندگى آنان شده، در افقى فراتر از خور و خواب و شهوت پرواز مى كنند.
    بى خبران، وقتى چهره ى استخوانى و بدن نحيف آنان را مى بينند مى پندارند كه بيمارند، در حالى كه هيچگونه بيمارى ندارند، آرى آنان بيمار عشق اند.
    دگر بار از سر جهالت مى گويند كه روانيند. ولى نمى دانند كه چه خبر است؟ و پرواپيشگان در چه دنيايى ازحقايق سير مى كنند، يافتنى است گفتنى نيست.
    افراد باتقوى درگير امرى بزرگ هستند كه به كارهاى كم خشنود نشوند و همواره درصدد انجام خيرات و خدمات بزرگند ولى كارهاى بزرگ و امور عظيم را هم بزرگ و زياد نبيند و بدان مغرور نشوند.

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  9. #8
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    غفلت و غرور از ساحت آنان بدور است


    فهم لانفسهم متهمون، و من اعمالهم مشفقون، اذا زكى احد منهم خاف مما يقال له، فيقول: انا اعلم بنفسى من غيرى، و ربى اعلم منى بنفسى، اللهم لا تواخذنى بما يقولون، و اجعلنى افضل مما يظنون، و اغفرلى ما لا يعلمون.


    آنان به نفس خود بدگمانند مبادا وظائف خود را آنسان كه بايسته است انجام نداده باشند، و از كردارشان ترسانند، زيرا ممكن است در اثر غفلت و قصور مورد قبول حقتعالى قرار نگرفته باشد، آنگاه كه از آنان تعريف و ستايش شود بر خود مى ترسند و مى گويند من از ديگران نسبت به خودم داناترم وخدا به من از خودم آگاهتر است، خدايا از آنچه درباره من مى گويند بازخواست مفرما، و مرا بهتر از آن، كه آنان مى پندارند قرار ده، و آنچه آنان از گناهانم نمى دانند ، بيامرز.


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  10. #9
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    نشانه هاى پرواپيشگان "متقين"
    1- فمن علامه احدهم: انك ترى له قوه فى دين
    توانمندى در دين
    2- و حزما فى لين
    دورانديشى با نرمخويى و سازگارى
    3- و ايمانا فى يقين
    ايمان و اعتقادى در مرحله ى يقين و منزه از شك و ترديد
    4- و حرصا فى علم
    حريص در تحصيل دانش
    5- و علما فى حلم
    آميزنده ى دانش و بردبارى "كه علم و حلم دو بال پروازند"
    6- و قصدا فى غنى
    ميانه روى در هنگامه ى بى نيازى و ثروت
    7- و خشوعا فى عباده
    خضوع و خشوع در عبادت
    8- و تجملا فى فاقه
    آبرومندى، هنگام تنگدستى
    9- و صبرا فى شده
    صبر و بردبارى در بحران سختى
    10- و طلبا فى حلال،
    جستجوگر مال حلال
    11- و نشاطا فى هدى
    پرتحرك و پرتلاش در راه هدايت مردم
    12- و تحرجا عن طمع
    دورى از آز و طمع
    13- يعمل الاعمال الصالحه و هو على وجل
    انجام كارهاى شايسته بدون آلايش به غرور و خودپسندى، و همواره ترسان از عدم پذيرش عبادات.
    14- يمسى و همه الشكر و يصبح و همه الذكر،
    روز را با سرمايه يى از شكر به پايان مبرد. و صبح را با ياد خدا آغاز مى كند.
    15- يبيت حذرا و يصبح فرحا: حذرا لما حذر من الغفله و فرحا بما اصاب من الفضل و الرحمه
    و از سوى ديگر، شب را چون غافلان يكدنده نمى خوابد، بلكه گاهى لذت شب زنده دارى و ذكر خدا، او را از بستر جدا مى كند، و اين شب زنده دارى نشاط صبحگاهى او را نمى گيرد،ترس و نگرانى او از آنست كه در دامچاله ى غفلت سقوط كند، و از آنكه فضل و رحمت الهى شامل حال اوگردد، شادان است.
    16- ان استضعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سولها فيما تحب
    اگر چشم پوشى از گناهان بر او سخت و سنگين آيد، مقاومت مى كند تا به خواسته هاى نامشروع تن در ندهد و ارزش و شخصيت خود را لكه دار نسازد.
    17- قره عينه فيما لا يزول، و زهادته فيما لا يبقى
    روشنى چشم او در ماندگاريهاست، يعنى دورانديشى و جهان بينى وسيع او مانع از فريبايى دنيا، و زيبائيهاى آنست و به خاطر دستيابى به لذتهاى زودگذر دنيا، زندگى ابدى خود را تباه نسازد.
    18- يمزح الحلم بالعلم و القول بالعمل.
    بردبارى و شكيبايى را با دانش مى آميزد و گفتار را با كردار.
    19- تراه قريبا امله
    آمال و آرزوى او را كم مى بينى، و شخصيت او از فرورفتن در روياى طلايى دور است.
    20- قليلا زلله
    لغزش او نيز اندك است.
    21- خاشعا قلبه
    دل او خاشع است و در ترنم دايم ياد خدا و پيوستن به جهان بى نهايت.
    22- قانعه نفسه
    انسانى قانع و چشم و دل سير است.
    23- منزورا اكله
    از پرخورى مى پرهيزد و اسير شكم و رفاه طلبى نيست.
    24- سهلا امره
    امورات او سهل و ساده مى گذرد.
    25- حريزا دينه
    دين او محكم و پابرجاست و در برابر سيل خروشان توطئه هاى شيطان و هواى نفس، چون كوه استوار است.
    26- ميته شهوته
    بر شهوات خود مسلط است و بر آن اسب سركش، لگام تقوى زده است.
    27- مكظوما غيظه
    خشم خود را فرو مى خورد و بر نيروى غضب خويش مسلط است و مى داند كجا از آن استفاده كند.
    28- الخير منه مامول
    از او اميد خير دارند و از شرش در امانند.
    29- ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين
    اگر در جمع غافلان قرار گيرد از يادآوران خواهد بود و جو را به نفع حق و عدل دگرگون سازد و اگر در جمع يادآوران باشد راه غفلت نپويد و از موقعيت مناسبت سوءاستفاده نكند.
    30- يعفو عمن ظلمه و يعطى من حرمه
    از كسانيكه بدو ستم كردند درمى گذرد و بر آنكه او را محرم كرده است، دست كرم مى گشايد.
    31- و يصل من قطعه
    با آن كس كه خويشاوندى او را بريده است، صله ى رحم مى كند.
    32- بعيدا فحشه لينا قوله
    ساحت قدس او را از فحش و بدزبانى دور است و زبانى نرم و مهربانانه دارد.
    33- غائبا منكره حاضرا معروفه
    كار ناپسند از او ديده نشود، بلكه خوبى هاى او زبانزد است.
    34- مقبلا خيره مدبرا شره
    او به كارهاى خير و خوب روى آورد و از شر و بدى بپرهيزد.
    35- فى الزلازل وقور
    در شدائد و سختى ها، بااستقامت و مقاوم است.
    36- و فى المكاره صبور و فى الرخاء شكور
    در مشكلات، بردبار و در رفاه، سپاسگذار.
    37- لا يحيف على من يبغض و لا ياثم فيمن يحب
    بر آنكه خشم گيرد، زياده زوى نكند و دوستى با كسى، او را به گناه نيندازد.
    38- يعترف بالحق قبل ان يشهد عليه
    پيش از آنكه 'عليه' او شهادت دهند، به حق اعتراف مى كند.
    39- لا يضيع ما استحفظ
    در امنتدارى سخت كوش است، سهل انگارى و بى تفاوتى روا نمى دارد كه خيانت است.
    40- و لا ينسى ما ذكر
    ياد خدا و تحصيل رضايت او، كه همواره بايد در ديدگاهش باشد، از ياد نمى برد .
    41- و لا ينابز بالالقاب
    ديگران را با لقب هاى زشت و ناروا نخواند.
    42- و لا يضار بالجار
    به همسايه ضرر نزند.
    43- و لا يشمت بالمصائب
    مصيبت زدگان را شماتت نكند.
    44- و لا يدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق.
    در امور لغو و باطل قدم ننهند، و از چهارچوب حق هم خارج نشود.
    45- ان صمت لم يغمه صمته و ان ضحك لم يعل صوته
    اگر از سخن لب فرو بندد، غمگين نشود كه سكوت او مصلحت و مفيد است و اگر چهره به خنده بگشايد به قهقهه نرسد.
    46- و ان بغى عليه صبر حتى يكون الله هو الذى ينتقم له
    اگر بر او ستم كنيد صبر و دفاع كند ولى انتقامه نگيرد و مقابله ى بمثل نكند و آن را به خدا واگذارد.
    47- نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحه
    خود را در راه خدا و بندگان او به رنج و تعب اندازد تا مردم از سوى او در راحتى و رفاه باشند.
    48- اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه
    خود را به خاطر آخرتش در رنج نگه مى دارد، تا ديگران در سايه امنيت و آسايش قرار گيرند.
    49- بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لين و رحمه.
    كناره گيرى او از افراد، براى پاكى و پارسايى است، معاشرت او با ديگران نيز موجب رحمت و مهربانى خواهد بود.
    50- ليس تباعد بكبر و عظمه و لا دنوه بمكر و خديعه.
    دورى او از مردم بعلت كبر و غرور نيست، همانطور كه نزديك شدن و ارتباط او از مكر و فريب سرچشمه نمى گيرد.






    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دو سال طول كشيد تا خانواده‌ام را متقاعد كنم حجاب برايم ضروري است
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث مرتبط با حجاب ، عفاف و امور بانوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-04-2012, 20:03
  2. شهید آویني: برايم پارتي بازي شده!
    توسط Redemption در انجمن جبهه و جنگ
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-04-2012, 19:09
  3. ((گزیده حكايتهاى گلستان سعدى))
    توسط محبّ الزهراء در انجمن ادبیات و شعر ( علوم انسانی )
    پاسخ: 22
    آخرين نوشته: 27-08-2011, 14:43

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه