سبوح قدوس ربنا و رب ...
در صحرا چوپانی می کرد.
صدایی گفت :((سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح))
ابراهیم برگشت کسی را ندید.فریاد زد: نصف گوسفندانم از آن تو بار دیگر بگو!!!
گفت :((سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح))
ابراهیم گفت :نصف دیگر گوسفندانم برای تو بار دیگر بخوان.
گفت :((سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح))
ابراهیم گفت خودم بنده ی تو معشوقم را دیگر بار صدا کن !!!گفت...
-----------------------------------------------------------------
از تذکره الاولیا:
(حسن بصری گوید):و مستی را دیدم که در میان وحل میرفت.افتان و خیزان.فقت له ثبت قدمک یا مسکین حتی لا تزل.گفتم:قدم ثابت دار تا نیفتی.گفت:تو قدم ثابت کرده ای با این همه دعوی(ادعا)؟؟؟اگر من بیفتم مستی باشم به گل آلوده.برخیزم و بشویم.این سهل باشد اما در افتادن خود بترس...
http://arman-e-abi.blogfa.com/