صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 14 از 14

موضوع: شیوه انتقال مفاهیم دینی

  1. #11
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه دهم
    88/7/15


    36- آیا ماه رمضان میتواند یک اثر تربیتی ماندگار در ترک گناه داشته باشد ؟
    یکی از آثار مهم ماه مبارک رمضان همانطور که در قرآن آمده : لعلکم تتقون یعنی تقوی است که آن هم به تعبیری ترک گناه یا پرهیز از گناه است . توانایی برای گناه نکردن است . وقتی ماه رمضان به ما تعلیم میدهد که حلال دنیا را ترک کنیم ، طبیعتا ترک حرام دنیا هم برای ما ساده خواهد شد . بعد از ماه رمضان انتظار نداشته باشند که معجزه رخ بدهد و در دل ما دخل و تصرفی بکنند و ما ببینیم چقدر احساس گناه نکردن داریم . نه آن هم ممارست و تمرین می خواهد . خدا چند قدمی دست انسان را می گیرد و بعد رها میکند که روی پای خودمان بایستیم . البته رها کردن مطلق نیست . ای کاش ماه رمضان بیشتر طول می کشید تا ما خودمان را بیشتر در بغل خدا می انداختیم و کارهایمان را به او واگذار می کردیم . اگر در این ماه ، شروع به ترک گناه بکنیم ، خیلی مفید و خوب خواهد بود . منتهی برای بهره برداری برای ترک گناه در این ماه اقدام بکنیم . روز عید فطر احساس خوش معنوی به انسان دست می دهد . این احساس خوش را در نظر بگیرید . بعد پیش خودمان این جوری بگوییم : هر موقع مدتی گناه را ترک کنیم و مدتی از گناه فاصله بگیریم ، چنین احساس قشنگی در دل ما ایجاد خواهد شد . برای ترک گناه ، مختصری انرژی از آینده ای که گناه را ترک خواهیم کرد بگیریم .

    37- چکار کنیم که از گناه بدمان بیاید و از آن نفرت پیدا کنیم ؟
    اگر ما از گناه تنفر پیدا کنیم ، سمت آن نمی رویم . اگر ما عشق به خدا پیدا کنیم ، به سمت خدا خواهیم رفت . خوب اگر بدواً می توانستیم ترک گناه بکنیم یا عشق به خدا پیدا بکنیم ، مسئله حل بود . کدام انسان نادانی گناه می کرد ؟ معلوم است که ما به سادگی نفرت از گناه پیدا نمی کنیم . معلوم است که ما به سادگی عشق به خوبی ها پیدا نمیکنیم . کسی دنبال این نباشد . ما نباید دنبال میانبُرهایی باشیم که کار ما را مخدوش بکند . چرا من مقابل این انتظار می ایستم ؟ وقتی این انتظار برای انسان ایجاد می شود ، انسان بدتر تنبل میشود . خوب شدن را به زمانی واگذار می کند که تنفر پیدا کند . دنبال راههای آسان تنفر پیدا کردن می گردد . واقع بینانه دنبال راه ترک گناه نمی گردد . پس اگر ما تنفر پیدا بکنیم ، چیز خوبی است . برای اینکه تنفر از گناه پیدا بکنیم ، چند راه هست . یکی اینکه با خوب ها زیاد نشست و برخاست کنیم . انسان وقتی به فضای آدمهای خوب می رود ، از گناه فاصله می گیرد . راه دیگر این است که با کسانی که از گناه لذت می برند ، نشست و برخاست نکنیم . بعضی ها هستند وقتی فیلم سیاه و سفید می بینند ، رنگی تعریف می کنند و انسان فریب می خورد و دیگر نمی تواند از گناه فرار کند . این نشست و برخاست ها باید محدود بشود . بعضی ها اهل گناه هستند . اگر کسی از او گناه سر بزند ، البته ما نمی توانیم معصوم پیدا بکنیم ولی بعضی ها اهل تبلیغ گناه هم هستند . یک آدم معتاد بخاطر کمبود هایی که در زندگی اش حس می کند ، مجبور است دیگران را به اعتیاد دعوت کند . زیر پای دیگران را خالی کند تا او را به سمت خودش بکشد و بتواند خودش روحیه پیدا کند . این دو تا راه آسان است که به مرور در انسان تنفر ایجاد می کند . راه دیگری که طولانی است مستلزم این است که ما یک سری مقدمات نظری درباره ی گناه داشته باشیم تا بفهمیم و بعد روی فهم خودمان مدتی فکر بکنیم . اصلا چرا گناه بد است ؟ ما فکر می کنیم گناه ذاتا بد نیست . خدا بدش آمده و گفته این کار را نکن و ما هم توی آن مانده ایم . نه گناه خودش بد است . می فرماید : گناه درد است . کسی که بیماری های وحشتناک را دیده ، دوست ندارد آنها را بگیرد . ما باید گناه را این جوری تصور کنیم . اگر تصور نشود ، مقدمات نظری میخواهد که بفهمیم بیهوده آفریده نشده ایم و گناه ، از این مسیر خارج شدن و نابودی انسان است . من آن مقدمات طولانی را نمی توانم به اختصار بگویم . گناه کردن مثل این است که کسی در گروه کُر یا نوازندگی خارج بزند . کسی که گناه بکند ، همه ی کائنات و تمام هستی به او برمی گردند ، غضب میکنند و زندگی اش مختل میشود . روحش مختل میشود . برای شنیدن این حرفها به زندگی دیگران هم کاری نداشته باشید . این قدر خودشان را مرتب می کنند که فکر می کنیم خبری نیست . کسی که گناه میکند ، از مسیر خارج میشود و مثل این است که انگشت های خودش را قطع کرده باشد . بعد می گوید : خدایا انگشتهای مرا بهم وصل کن . خوب چرا این کار را کردی ؟ مقدمه ی نظری گناه کردن و گناه نکردن باید برای انسان جا بیفتد . مثلا وقتی ما غیبت می کنیم ، چرا غیبت می کنیم ؟ ما در دنیا خلق نشده ایم که به بهشت می رویم یا به جهنم ؟ پرسش اساس خداوند از ما نیست که بهشت می روی یا جهنم ؟ گناه می کنی یا ثواب ؟ به ما آزادی داده اند که مرتبه ی بهشت خودمان را خودمان انتخاب بکنیم نه مثل فرشته ها مجبور باشیم در مرتبه ای قرار بگیریم که خدا تعیین میکند . پس به ما آزادی داده اند که جای خودمان را در بهشت پیدا بکنیم . چون این آزادی واقعی است ، ما گاهی اوقات از آن سوء استفاده می کنیم و به جهنم میرویم . پرسش اساسی خدا از ما این نیست که گناه می کنی یا نه ؟ پرسش اساسی خدا از ما این است که تو از فرصت خودت ، برای رسیدن به کدامیک از قله های بهشت استفاده می کنی ؟ فضا این است . انسانها باید اول خودشان را در این فضا قرار بدهند . مردم فکر میکنند خدا ما را به این دنیا آورده که ما را آزمایش بکند که ببیند گناه میکنیم یا نه ؟ موضوع گناه از اول جلو می آید . اصلا برای این نیست . شما ماشین میخرید برای این است که توی دره بروید یا نه ؟ می خرید تا به مقصد برسید . همه اش بنشینیم صحبت کنیم که توی دره نیفتیم . شما درست رانندگی بکن فکر رسیدن به مقصد باشید . ما فضا را باید ابتداً در ذهن خودمان یک فضایی قرار بدهیم که گناه از ما فاصله بگیرد . هر کس تنفر از گناه پیدا نکرد این را بگوید : من فرصت پیدا نکردم که بیندیشم که گناه چه بیراهه ای است . این اندیشیدن باید صورت بگیرد . از این که بگذریم ، به تک تک گناهان می رسیم . هر گناهی قبح جزئی خودش هم قابل درک است . ما که پشت سر کسی غیبت میکنیم ، او را خراب می کنیم . اکثر غیبت ها حسادت است . حسادت ها انواع و اقسام مختلف هم دارد . بنده ی خدا به ما کاری ندارد . رشد می کند و به جلوی می رود و فامیل پشت سر او حرف می زنند و خوشحال میشوند . این را بشنوند چون همه حسود هستند . حسود میخواهد عجز خودش را پشت دیگران ارضا بکند . ما درباره ی ریشه ی گناه کمی باهم صریح تر صحبت بکنیم . مثلا بد لباس پوشیدن . مثلا اگر کسی گدایی بکند ، شخصیت خوبی دارد ؟ این میگوید پول بده و این می گوید : کمی به من نگاه کن . این رفتار ناجوری است . ممکن است دلیل دیگری برای غیبت پیدا کنیم . حالا چرا بعضی مواقع ما حسود می شویم ؟ فکر می کنیم خدا ناتوان است از اینکه روزی ما را بدهد و آنرا نگه دارد و دیگری حق ما را بخورد . اگر تمام عالم جمع بشوند ، نمی توانند حق ما را بخورند . ما به خدا اطمینان نداریم . مثل کسی که در حرم امام رضا (ع) دعا کرده بود که وام من را جور کن تا گرفتاری هایم برطرف بشود . دیدم توی فکر است . گفتم چرا تو فکر هستی ؟ گفت : دارم فکر میکنم که امام رضا (ع) از کجا می خواهد وام من را جور کند ؟ ما کوتاه نظر هستیم . امام صادق (ع) می فرماید : مومن با فکر شروع می کند و بعد به حب و بغض و تنفر از گناه می رسد . کلی فکر کنید . در مورد تک تک گناهان مان به نتیجه می رسیم . مثلا نمازمان را با تاخیر می خوانیم . ریشه ی آن را پیدا کنیم . چون همیشه یا با چوب یا با تشویق فوری کار کرده ایم . یک وقتی هم که خدا با شخصیت با ما رفتار می کند و می گوید : فوری برخورد نمی کنم . بلند شو و نماز بخوان . این را گوش نمی کنیم و با شخصیت برخورد نمی کنیم . اگر به ریشه ی تمام گناهان فکر کنیم ، واقعا خجالت می کشیم . اگر دیدیم در رفتار با گناه ناتوان هستیم ، گناه را به تاخیر بیندازیم . همانطور که شیطان ثواب را برای ما به تاخیر می اندازد . همین طور عقب بیندازیم ، شاید لذت از راه حلالش هم بدست مان رسید و دیگر گناه نکردیم . این یک مبارزه است .

    38- درباره ی افکار گناه آلود توضیح بدهید .
    برای ترک گناه ، ما باید خودمان را قدرتمند به ترک گناه ببینیم . ترک گناه را کار آسانی ببینیم . روایت از حضرت علی (ع) داریم : ترک کردن گناه راحت تر از توبه است . توبه خیلی دشوار است . درک توبه دشوار است و به این سادگی نیست . انسان به سادگی موفق به توبه نمی شود . روایت داریم : کسی که در دین بدعت می گذارد نمی تواند توبه کند ؟ پرسیدند : چرا ؟ از بدعت گذاری لذتی می برد که دیگر اجازه ی توبه به او نمی دهد . چون سرچشمه ی کاری بودن ، شیرینی دارد . حالا طرف آمده به دین یک چیزی اضافه کرده ، معمولا موفق به توبه نمی شوند . گناه او عشق او است و از او جدا نمی شود . چون از آن واقعا پشیمان نیست و از آن لذت برده است . ائمه ما را از گناه می ترسانند . روایت داریم : اصلا شما به گناه نیاز ندارید . مثل اینکه من به شما بگویم این کاغذ را میل نکنید . شما می گویید : عجب تذکر بی ربطی . مگر من می خواهم کاغذ بخورم . انسان نرمال میل به گناه پیدا نمی کند . این یک چیزی اضافی است . بخاطر فضاسازی ها و کمبودهایی که داریم ، فکر می کنیم میل به گناه داریم . اولا ما میل به گناه نداریم . ثانیا ترک گناه کردن خیلی آسان است . ثالثا توبه کردن خیلی سخت است . رابعا بخاطر سختی توبه کردن از گناه کردن فاصله بگیریم . این مطالب را مدام تذکر بدهیم و محاسبه بکنیم . یک منظومه ای را به شکل محکم ، در ذهن خودمان شکل بدهیم تا درست بشود . یکی از راه هایش این است که یک روحانی در مجالس ماه رمضان ، این فضایی که باید در ذهن درست بشود را فهرست وار به شما بگوید . یعنی کار بکنیم . بدون کار کردن به ابعاد مختلف ماجرا ، نمی توانیم از پس آن بربیاییم . گاهی ما از این مجالس فرار می کنیم و میگوییم این ها برای ما نیست . این بخاطر گناه است . یکی از کارهایی که گناه انجام میدهد این است که قلب انسان را زایل می کند . روایت داریم : هرکس گناهی انجام بدهد ، قطعه ای از عقل او برداشته میشود که دیگر به او بر نمی گردد . ظاهرا با توبه هم ، این قطعه از عقل به شما برنمی گردد . ممکن است عذابتان نکنند . بالاخره گناه این است . باید یک اتفاقی در عالم بیفتد . ما به عالم چه جوری نگاه می کنیم . مثلا می خواهیم نفت در بیاوریم . باید چاه بکنیم با بیل و کلنگ نمی شود . چند هزار متر می کنند . حالا می گویند : در روح تو زیبایی هست عمیقا فکر کن . می گوید : نه من عمیقا فکر نمیکنم . ما باید نسبت به یک فضای معنوی باورهای ابتدایی پیدا بکنیم . در عالم عمل و عکس العمل وجود دارد . من اگر جلوی ماشینی که با سرعت صد و بیست حرکت میکند بروم ، چیزی از من باقی نخواهد ماند . در عالم معنویات فکر می کنیم تعارف است و واقعیت ندارد . در حالیکه واقعیتهای آنجا خیلی محکم تر است . پس ما این ها را درنظر بگیریم تا کار ترک گناه آسانتر بشود . بدون تردید فکر گناه ، مقدمه ی انجام گناه است . اگر کسی جلوی فکر گناه را جلوگیری نکرد ، من به او می گویم : گناه را هم نمی تواند جلوگیری بکند . چون فکر گناه ، درون ساختمان روح انسان را سیاه می کند و همه جور ظلماتی پدید خواهد آورد . فکر گناه از خود گناه شیرین تر است . بیشتر انسان را فریب می دهد . انسان در فکر گناه ، فیلم سیاه و سفید را در ذهن خودش رنگی تعریف می کند . تخیل گناه ، گناه را برای انسان شیرین تر می کند . جرم این کار سنگین تر است . رسانه های امروز ، مردم را وادار به تخیل گناه می کنند و گناه افزایش پیدا میکند و گرنه واقعیت گناه این قدر لذت ندارد . فیلم ها و سریال ها ، انسان را به هوس گناه می اندازد . مواظب باشید . بدانیم داریم به خودمان دروغ میگوییم و زحمت خودمان را زیاد می کنیم . واقعیت گناه و دنیا این قدر لذت ندارد . انسان متعادل ذوق زده نمیشود . ازدواج هیچ اتفاق مهمی نیست . امور معنوی هم به انسان لذت می دهند . شما باید از گناه فاصله بگیرید و اگر می خواهید در آن نیفتید ، راهش این است که فکر گناه را هم نکنید . فکر گناه به ما دروغ می گوید . خودمان اسیر دروغ مان می شویم . اگر کسی خودش را به خواب زده باشد ، نمی توانیم او را بیدار کنیم ولی کسی که خوابش برده باشد ، می توان او را بیدار کرد . کسی که توی تخیل ، گناه می کند ، خودش را به خواب زده است . از پیامبر روایت داریم : از مستی گناه بترس . مثل مستی شراب است و از مستی شراب هم بالاتر است . مواظب باشید که مست نشوید . فکر گناه انسان را مست می کند . عقل را زایل خواهد کرد . حالا با یک چنین انسانی می خواهیم صحبت بکنیم ؟ بهترین آداب ماه رمضان ترک گناه است .

    39- در عید فطر از خدا چه بخواهیم ؟
    عید فطر روز ، درخواست بزرگترین های عالم خلقت است . گناه این قدر بد است که به انسان اجازه نمی دهد که از خدا بخواهد . کسی بخواهد ، خدا به او میدهد . ولی گناهکار نمی تواند که بخواهد . در قنوت عید فطرت بگوییم : خدایا هر چی در روز عید فطر به علی بن ابیطالب ، امام زمان و پیامبر دادی ، همان را هم به من بده . گناهکار دستش را جمع میکند و می گوید : به من که نمی دهند . این بدبختی گناهکار است . گناه موجب میشود که نتواند از خدا درخواست بکند . گناه انسان را مایوس می کند . چون میگوید : خدا به من عنایت نخواهد کرد ، خدا هم به او عنایت نمی کند . امیدوارم ما به آثار زیانبار گناه فکر بکنیم . گناه هیچ منفعتی به انسان نمی رساند بلکه ضرر هم می رساند . هر کس با لذتی به گناه برسد ، اگر با گناه به این لذت نمی رسید ، از راه درستش به لذت می رسید .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه یازدهم
    88/7/29


    40- چکار کنیم که اثرات تربیتی ماه رمضان را در وجود خودمان ببینیم ؟
    ماه مبارک رمضان آثار زیادی به جا میگذارد ولی ما باید مواظب باشیم از این آثار تلقی خاص و ویژه ای یا مکاشفه ای در زندگی خودمان ببینیم و این را اثر رمضان تلقی بکنیم . این آثار بعد از ماه مبارک در ما نامرئی است و خیلی محسوس نیست . این را نباید مایه انکار آثار رمضان قرار بدهیم و بگوییم : پس رمضان در ما اثری نگذاشته است . چون بعد از رمضان ما معمولا خودمان را با همان ویژگی ها و خصلت ها با همان شرایط زندگی می بینیم و موجب این اشتباه میشود . ممکن است آثار رقیق باشند و یک کمی از گناه فاصله گرفته اند . این خیلی خوب است . البته بستگی به گذراندن رمضان هر کسی هم دارد . بستگی به برخورد با نحوه ی روزه هم دارد . اگر در طول ماه رمضان دلش برای ناهار خوردن لک زده باشد ، در بعد از ما رمضان فاصله ای با خوراکی ها درک نخواهد کرد . ولی اگر با دلچسبی روزه گرفته باشد ، می فهمد که خوردن شباهت پیداکردن به حیوانات است . این جوری با خوردن برخورد می کند . هرچند انسان باید شکر نعمت ها را بکند . آثار ماه مبارک رمضان خودشان را بعد از ماه مبارک نشان می دهند . پس این آثار هستند و ما باید آنها را جمع آوری کنیم . وقتی مجلس بودجه ای را برای دولت تصویب میکند ، یک مرحل ی اعتبار تصویب کردن است و یک مرحله تخصیص بودجه است . مثلا می گویند : ما این را شش ماه دوم می دهیم . اعتبار شبهای قدر برای ما تعیین شده است . از گناهانی که بخشیده شده اند تا مقدرات و روزی هایی که تعیین شده است ولی اینها معلق است . بسیاری از آنها مشروط و وابسته هستند . اگر ما کار خوبی بکنیم ، آن را به ما می دهند و به ما می رسد . بسیاری از مردم بسیاری از اعتباراتی که در ماه رمضان برایشان تصویب شده را در طول سال استفاده نمی کنند . نمی آیند تخصیص شان را بگیرند . مثلا برای شما یک میلیون روزی مادی و معنوی بشرط آن صله ی رحم ، بشرط آن مبارزه با نفس ، بشرط آن دعا و بشرط این عبادت در نظر گرفته شده است . بعضی ها را بدون شرط می دهند . این نَفسی را که می کشیم بدون شرط به ما داده اند . ما بعد از ماه مبارک شروع به گرفتن معنویاتی که در ماه رمضان برای ما تصویب شده و هست ، بکنیم . سال نو معنوی ما بعد از شب قدر است . اهل بیت فرموده اند : هرکار خوبی را که خواستید انجام بدهید ، یک سال ادامه بدهید تا اثر بگذارد . می خواهیم اثر تربیت ی ماه رمضان در وجود ما مستقر بشود ، یک برنامه ی یکساله بریزیم . هر برنامه ی معنوی را که در نظر گرفتیم یکسال ، تا پایان ماه رمضان سال آینده ادامه بدهیم . هرشب سوره واقعه را بخوانیم . خیلی خوب است و روایت زیادی در این باب داریم . یعنی شما ذهن خودت را در آسمانها ببر ، به تقسیمات صحرای محشر ببر ، به آن واقعه ی بزرگ بیندیش و بعد بخواب . در مدت خواب شما یک عبادت معنوی خواهید کرد که در طول روز آن کار را نمیتوانید بکنید . روح شما را می سازد . چقدر فرق میکند که انسان با مشکلات و آرزوهای دنیایی اش و تخیلات فیلم ها بخوابد ؟ اگر بخواهید همین برنامه را بگذارید، بعد از ماه رمضان بگذارید و تا یکسال قرار ادامه بدهید . بعد اثر آنرا خواهید دید . هر سال یک برنامه ی متفاوت برای خودمان بگذاریم . هر کس می خواهد در زندگی اش تصمیم خوب بگیرد ، این ماه فضای خوبی است برای تصمیم خوب گرفتن . برای تلاشی که اعتبارات ما را تخصیص خواهد داد . الان فضای معنوی خوبی برقرار است . تصمیم بگیریم برای یکسال دعای عهد بخوانیم . برای یکسال زیارت عاشورا را هفته ای یکبار بخوانیم . مستمر باشد . روایت داریم : عمل خودت را کم انتخاب کن ولی مداوم باشد . مثلا روزی پنج آیه قرآن . زیادش نکنید که بتوانید تا آخر بروید . برنامه ی سنگین برای خودتان نگذارید . پس برای تداوم آثار معنوی باید یک برنامه ی یکساله برای خودمان بریزیم . مثلا من هر هفته یک صله ی رحم انجام بدهم . حتی من هرشب جمعه تلفنی با یک پسر خاله ام صحبت بکنم . ولی مستمر باشد . استمرار با انسان ، کار تربیتی می کند . خدا با کسی که عشق و حال معنوی پیدا بکند و مقطعی باشد و مداوم نباشد موافق نیست . عمل مستمر باشد ، شخصیت درونی را به انسان نشان میدهد . بعد از اینکه خسته شدید و حوصله تان سر رفت ، این کار اثر تربیتی خودش را روی شما نشان می دهد . روایتی داریم : که شما بعد از عید فطر می توانید تا ده روز به بدرقه ماه رمضان بروید و روزه بگیرد . این یک فعالیت زیبای معنوی است که انسانهای کمی توفیق این را دارند .
    41- از کجا بفهمیم دعاهایمان مستجاب شده است ؟
    خدا در رابطه با بنده ایش ، یک ابهامی قرار داده است . این ابهام سرمایه ی ایمان است . این ابهام مایه ی امتحان توکل است . این ابهام تواضع انسان را به خدا زیاد میکند . ما دوست داریم بدانیم که خیال مان راحت بشود . آنرا کنار بگذاریم و کمتر نگرانش باشیم . ما معمولا به چیزهایی که نگران هستیم ، توجه می کنیم . می خواهیم نگرانی برطرف بشود که دیگر به آن توجه نکنیم . این ابهامی که خدا در ارتباط خودش با بنده قرار داده در جاهای مختلف می بینیم . علت مقدرات خودتان را درک نمی کنید . حکمت اتفاق ها را درک نمیکنید. همین جوری بپذیرید . به خدا اطمینان داشته باشید . اگر بدانید که دیگر اطمینان به خدا نیست . اطمینان به علم خودم است . بعضی ها هستند که اینقدر اطمینان شان به خدا بالا است که خدا میگوید : به این ها بگویم برایشان فرقی نمی کند . همان تواضع و تزلزل را دارند . لذا آنها پرده از جلوی چشمشان برداشته میشود . می توانند و نگاه کنند و آینده خودشان را ببینند ولی نگاه نمی کنند . برایشان این چیزها مهم نیست . آنجایی که خدا جواب دعاهای ما را پنهان می کند ، جواب استغفارهای ما را پنهان میکند ، این ابهام را بپذیریم . بگوییم : خدایا ندیده ما تو را قبول داریم . چرا سعی میکنیم این ابهام را برطرف بکنیم ؟ میتواند معانی متعدد بدی داشته باشد . من در اعتکاف دانشگاه دیدم 70 درصد سوالهای معنوی دانشجویان به این ابهامات بر میگردد بخاطر همین من درباره ی این ابهام و فلسفه و نحوه ی این ابهام و آثار و برکات این ابهام صحبت کردم . خیلی استقبال کردند و همه گفتند : گره های ذهنی ما باز شد . قرآن می فرماید : غیب همان ابهام است . بحث ایمان به غیب است . تو نیکی می کن ودر دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز یا ندهد باز . ما وعده هم نمی دهیم . این ها یعنی دل سپردگی و سرسپردگی . به خدا اطمینان داشته باشید . آیا خدا ما را بخشیده یا نه ؟ فکر کنیم که خدا که ما را آفریده دوست ندارد ، ما را می بخشد . حتما می بخشد . اگر کسی خدا این قدر برایش مهم است که نگران است که نکند خدا او را گمره کند ، حتما خدا او را گمراه نخواهد کرد . چون خودش می خواهد جزء اینها نباشد . پس نیست . ما باید به خدا با سوء ظن نگاه نکنیم . باید با حُسن ظن به او نگاه بکنیم . حالا ببینیم در مقابل این خدا ما چکار کرده ایم و شرمنده بشویم . اگر شما بدانید که خدا در این ماه به شما نگاه کرده ، باید مغرور بشوید و یا شرمنده ؟ البته شرمند . بگویید : خدایا مگر من چکار کردم که تو قبول کردی ؟ این ها قابل نبود . ما یقین داشته باشیم که اگر ما ظرفیت بیشتری داشتیم خدا یقیناً بیشتر به ما می داد . و یقین داشته باشید بسیار چیزهایی که خدا به ما داده ، در روز قیامت نمی توانی آن را جمع کنیم . مثل اینکه باران می آید و ما یک کاسه کوچک گرفته ایم و نمیتوانیم همه ی آنرا جمع بکنیم . ما کم داریم .
    42- از کجا بفهیم با تقوی شده ایم؟
    باید بپرسیم از کجا بفهمیم باسواد شده ایم چون تقوی یک حداقل و یک حدا کثری دارد . اگر تقوی قلب منظورمان باشد ، همینکه دوستان خدا را بیشتر دوست داشته باشیم ، همینکه دوست داشته باشیم خوب باشیم ، بد نباشیم و از بدرفتاری نسبت به گذشته متاثر باشیم ، معلوم میشود لعلکم تتقون شده ایم . و اگر در عمل ، ترک گناه برای مان ساده تر شده است و برای خواندن نماز اول وقت راحت تر انگیزه پیدا می کنیم و راحت تر نماز بی عجله می خوانیم ، معلوم میشود که تقوی خودش را در مرحله ی عمل نشان داده است . تقوی فرایندی است که در طی گذر زمان بدست می آید . ما برای تقوی حتما مستعد تر شده ایم . حتما فرشته های الهی آمده اند که ما را کمک بکنند . بعد از رمضان یک برنامه برای خودمان بریزیم و از این استعدادی که بوجود آمده ، استفاده بکنیم . آنگاه آثار تقوی رمضان که بر ما مترتب شده را می بینیم . بالاخره تلاش ما لازم است . شیطان بعد از ماه رمضان دستش باز میشود و می خواهد ما را خراب بکند . و می خواهد انتقام هم بگیرد . نکته ی مهم این است که ما حضور شیطان را در بعد ماه رمضان حس نمی کنیم . بخاطر این است که شیطان دقیق عمل میکند . هیچ وقت مقابل ما نمی ایستد . می گوید : هر چه بخواهید همان باشد . بعد در مسیر کم کم ما را هُل می دهد و از مسیر خارج میکند . شیطان همیشه به خواسته های ما کمی اضافه می کند . شما از دست کسی ناراحت هستی . او نمکش را بیشتر می کند . شما می گویید : توفیقات خوبی پیدا کرده ام . شیطان می گوید: واقعا ، واقعا و شما مغرور میشوید . ابلیس خیلی زیرکانه عمل می کند . اگر پیش خودتان بگویید : صدای مرغ همسایه مثل غاز است . شیطان می گوید : خود غاز است و دیگر شما را رها نمیکند . انسان همیشه نعمتهایی که در دست دیگران می بیند شیرین تر از نعمتهایی است که در دست خودش است می بیند . شما به نعمتی که دست دیگری است ، نگاه می کنید و شیطان میگوید : نگاه ، نگاه . چون خودتان نگاه را شروع کرده اید و انسان حضور شیطان را حس نمیکند . اگر بعد از ماه رمضان ما بتوانیم با شیطان مقابله کنیم ، تقوایی را که رمضان به ما هدیه داده ، می بینیم .

    43- ما باید از گناه فرار کنیم یا با آن مقابله کنیم کدام ارزشمند تر است ؟
    بستگی به گناه دارد . چه گناهی باشد . بعضی وقتها ما اسم یک چیزهایی را گناه می گذاریم که جزء ضرورت های کاری ماست . وظیفه ی من این است که به منبر بروم و یک ریا هم سر راه من هست . اینجا باید با آن ریا مبارزه کنم . نمی توانم ترک وظیفه بکنم . بستگی به وظیفه ی من دارد . پدر و مادر می گویند : خانه ی ما بیا . می دانم اگر آنجا بروم ، عصبانی می شوم ولی باید حرف آنها را گوش کنم و با این عصبانیت مقابله کنم . ولی یک جاهایی هست که فضا انتخابی است و من می توانم انتخاب نکنم . می توانم ترجیح بدهم سر کلاس این استاد بروم و سر کلاس آن استاد نروم . فرقی هم نمیکند . می توانم شغلم را تغییر بدهم و در فضای گناه قرا نگیرم . بین خودت و گناه دیوار بکش . اصلا خبردار نشوید که آن طرف دیوار چه خبر است . بعضی حوادث روزنامه ها اشاعه ی گناه است . نمی گویم مردم بی خبر باشند ولی گاهی خبررسانی با تبلیغ فرق دارد . اگر ما بتوانیم فضای گناه را ترک کنیم ، ترجیح دارد بین خودمان و گناه دیوار بکشیم و از گناه فرار کنیم . نه انیکه مقابله کنیم . بعضی ها در اینجا دل شیر پیدا میکنند و میگویند : برویم خیابان مقابله بکنیم . و در دقیقه ی نود خودمان را کنترل می کنیم . این از وسوسه های شیطان است . منتهی گاهی اوقات اجتناب ناپذیر است و آنجا انسان پرهیز میکند . اگر کسی از مقدمات گناه جلوگیری کرد ، این بسیار نورانی تر خواهد بود از کسی که گناه را ترک میکند . قاطرهای امام زاده داود همیشه دوست داشتند از لبه ی پرتگاه حرکت کنند . این را در جبهه هم دیده بودم . بعضی ها دین داری شان مثل قاطرهای امام زاده داود است . از لب دره می روند . خوب . این طرف تر بیاییم که آلوده نشویم . این چه شجاعتی است که شما از خودت نشان می دهی ؟ این چه عشق به محبوبی است که شما نشان میدهی ؟ این یعنی اینکه خدایا دارم تحملت می کنم . خدا هم ناز دارد و می گوید: می خواهم تحملم نکنی . باید منت هم بکشیم تا گناه را ترک کنیم . باید التماس هم بکنیم تا ما را نگه دارد . فاصله گرفتن و فرار از گناه یک وظیفه ی عالی و عرفانی است . اصلا می گویند : من نمی روم . مبادا دچار وسوسه بشوم . چون عشق و محبوبم را از دست می دهم و نمی ارزد . این نگاه خیلی زیباست . بعضی وقت ها هم فرار را توصیه نمیکنیم . آنجا که وظیفه است باید در آن فضا باشیم و می ایستیم .

    44- آیا پاداش ترک گناه بهشت است؟
    بهشت مثل هتلی در مدینه است که برای استقرار شما درست می کنند . اصل ، زیارت و خود خداست . وقتی میگوید : من خودم جزای روزه هستم . ترک گناه هم همینطور است . پاداش ترک گناه ، محبت خود خداست . حضور خود خداست . هیچ چیزی مثل ترک گناه حضور خدا را در قلب انسان عزیز و محبوب قرار نمی دهد . ما جا میخواهیم و بهشت جای ماست . در بهشت پاداش ما را می دهند . در پاداش دادن خدا خیلی صبر ندارد . روایت داریم : کسانیکه ترک گناه میکنند ، لذت محبت خودم را زود به آنها می چشانم . بخشی از پاداش را میتوانیم اینجا بخواهیم ولی بخشی را نمیتوانیم در اینجا درخواست کنیم چون اگر کمی از آن لذت بهشتی را به ما بدهند ، از شدت لذت از بین می رویم . برای پاداش ترک گناه باید دنبال احساس خوبی باشیم که خدا بلافاصله به ما می دهد .

    45- آیا امکان دارد یک انسان معمولی گناه نکند ؟
    این سوال نصفش برای بیننده ی محترم است و نصفش برای شیطان است . شیطان استاد این حرفهای منفی است . شیطان یک کلمه را غلیظ می کند . شناخت روش شیطان خوب است و آیات و روایاتی هم در این باره داریم . شیطان شناسی عالی است . انسان می گوید : میشود من ترک گناه بکنم ؟ و شیطان میگوید : اصلا نمیتوانی و کار را غلیظ می کند . معمولی ترین انسانها ، اگر روند تربیتی خودشان را خوب آغاز بکنند و صحیح قدم بردارند ، با همین وجدان و همین ایمانی که دارند می توانند ترک گناه به حد مطلق بکنند . و اگر در حد مطلق ترک گناه نکردند ، بدانند حتما اشکالی در کار است . پس اشکال را می توان برطرف کرد .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #13
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه دوازدهم
    88/8/6


    46- چرا به آنچه که اعتقاد داریم و به آنچه که ایمان داریم عمل نمی کنیم ؟
    می خواهم از منظر دیگری به این موضوع نگاه بکنیم که چرا به باورمان عمل نمی کنیم ؟ ما اگر باورمان عمیق و درست باشد ، عمل خواهیم کرد . ولی اگر از منظر دیگری به این سوال نگاه بکنیم این است که باور ما ضعیف است و ما منتظر هستیم وقتی باورمان خیلی بالا رفت عمل بکنیم . این اشتباه ماست . اگر چیزی را عمیقاً باور کردیم و به اوج رسید عمل خواهیم کرد . بله این مسلم است . اگر کسی به یک باور عمیق برسد آنرا در رفتار خودش متجلی خواهد کرد . به ما یاد داده اند که شما اگر ایمان تان هم کامل نبود ، همان ایمان ضعیف خودتان را در عمل تجلی بدهید تا ایمان تان قوی بشود . ایمان با دو چیز خیلی قوی میشود . یکی با علم و یکی باعمل . وقتی ما با یک سلسله معارف خودمان را محاصره میکنیم ، حال بهتری داریم و انگیزه ی بیشتری پیدا می کنیم . در اینجا با علم ، ایمان خودمان را تقویت میکنیم . علم راه های دیگر را می بندد و ما را نسبت به خدا متوجه تر میکند و ایمان تقویت میشود . مهمتر از این ، عمل ما ایمان ما را قوی می کند . شما که می دانید اینکار ثواب دارد ، انجام بدهید . آنجایی که مبارزه با نفس نمی خواهد و آنجایی که ترک گناه آسان است ، ایمان خودت را نشان بده ، ایمان تقویت میشود و وقتی تقویت شد به عمل خواهد رسید . ما ایمان مختصر خودمان را تقویت نمیکنیم . تقویتش با عمل است . من می گویم یک میلیارد نمی توانم برای خدا مایه بگذارم . هزار تومان میتوانم مایه بگذارم . وقتی در مخمصه می افتم برای اینکه وجدانم راحت بشود ، به فقیر می دهم . خدا می گوید : بخاطر من همین را هم بده . وقتی انسان در راه خدا انفاقی در حد بسیار کم داشته باشد ، ایمانش پشتوانه ی او قوی میشود . حالا او آماده است سه هزار تومان در راه خدا بدهد . حالا سه هزار تومان داد ، آماده است که پنج هزار تومان بدهد . البته باید ریا نکنیم تا خدا بپذیرد . اگر صادقانه باشد خدا قبول می کند . پس اگر ایمان ما ضعیف است بخاطر این است که ما به ایمان اندک خودمان بهاء نمی دهیم . برای ایمان اندک ارزش قائل نیستیم . پس بیاییم کارهای کوچک در اثر ایمان را انجام بدهیم . این را می توانیم . از این ها غفلت نکنیم . در اثر ایمان ، آماده ی کارهای بزرگ می شویم . چون ایمان مان قوی میشود .

    47- فرق بین تربیت دینی و غیر دینی را بگویید .
    تربیت دینی ، کارکردن با انگیزه ی ایمان به خدا و برای خدا و تقرب به خدا است ولی تربیت غیر دینی کارهای خوب می کند بدون اینکه ربطی به خدا داشته باشد . تربیت دینی با برنامه هایی که خدا می دهد همراه است ولی تربیت غیر دینی طبق تشخیص خود انسان است . تربیت غیر دینی ممکن است بد نباشد ولی کم است . تربیت دینی ترجیح هایی دارد و تفاوت هایی هم دارد . یکی از تفاوت های تربیت دینی با غیر دینی این است که تربیت دینی ثبات قدم ایجاد میکند . در قرآن بارها یُثبت اَقدامَکُم آمده است . انسان نیاز به ثبات قدم دارد . کسانی که بدون خدا خوب می شوند ، معلوم نیست ثبات قدم داشته باشند البته ما در فیلم خیلی چیزها می بینیم . قهرمان فیلم ها باید ثبات قدم داشته باشند و گرنه داستان درست نمی شود . ولی در زندگی واقعی آن جور که قرآن می گوید : کسانی که ایمان به خدا دارند ، ثبات قدم دارند . ثبات قدم یعنی اینکه در بحران ها نمی لرزیم ، در پیچیدگی ها فریب نمیخوریم ، خودمان را فریب نمی دهیم ، انگیزه ی انسان را ضعیف نمی کند تا کم کم برای خوب شدن بی انگیزه بشود . اینها مصادیق ثبات قدم هستند . حتی شرایط سخت تر و حادتر شد ، انسان محکم تر هم خواهد بود . در تاریخ دیده شده است که کسانی که ایمان به خدا داشته اند ، ثبات قدم بیشتری داشته اند . البته در مقابل کسانیکه ایمان به خدا ندارند و خوبی هایی را بدست آورده اند ثبات قدم هایی را مشاهده می کنید که آنها ارزش ندارند . خوبی نیستند . مثل تعصب های کورکورانه ، لجاجت ها و کینه توزی ها که آنها هم به نوع خودش ، ثبات قدمی درست می کند . کسی که حسود باشد و حسادتش شدید بشود ، ثبات قدم پیدا می کند . آن ثبات قدم ها انسان را منحرف خواهد کرد یا کسی عناد با حق پیدا کرد ، آنها بی تربیت و بد تربیت شدن انسان است نه تربیت غیر دینی . لذا وقتی شما با ایمان به خدا ثبات قدم پیدا میکنید دچار آفتها ، تعصب ها و لجاجتها نخواهید شد . یک خاطره ی خیلی عجیب برای شما بگویم . از یکی از مراجع عظام نقل شده است که ایشان می خواستند نمایندگی کسی را امضا بکنند که نمانیده ایشان بشود و امور معنوی مردم را اداره بکند و از ایشان تعریف میکردند که ایشان سی سال است که نماز جماعت اول وقتشان ترک نشده است . ایشان امضا نکردند . گفتند : چرا ؟ ایشان گفتند : چطور می شود سی سال کار واجب تر از این برای انسان پیش نیاید ؟ یعنی انعطاف پذیری که در تربیت دینی است . بعضی ها آدم های انعطاف پذیر هستند و این را انجام نمی دهند ولی بعضی ها گیر می دهد که باید رکورد من ثبت بشود . گاهی اوقات تصمیم میگیریم کار خوب و مستمری انجام بدهیم ولی یک دفعه کار واجب تری پیش می آید و کار واجب تر را انجام میدهیم . خانه ی امام حسین (ع) آمدند و دیدند خانه شان رونقی دارد . گفتند : شما مثل پدرتان زندگی نمی کنید . امام فرمودند : خانمم دلش این طور خواسته است . یک وقت شرایط تغییر می کند البته تغییر درست . در تربیت دینی ، ثبات قدمی که اسمش را می شود لجاجت گذاشت ، وجود ندارد . هیچ چیزی مثل تربیت دینی در انسان ثبات قدم ایجاد نمی کند . انسان در اینجا می تواند کمک خدا را مشاهد بکند . مومنین می توانند این تجربه را متوجه بشوند . تفاوت دیگر این است که شما با تربیت دینی تعداد بیشتری را می توانید برای حرکت در برنامه ی خودتان به سمت خدا هماهنگ کنید ولی در تربیت غیر دینی حالا چه کسی انگیزه پیدا کند ؟ چه کسی وجدانش بیدار بشود ؟ چه کسی سلیقه اش بخورد ؟ دین از طبقات فرهنگی مختلف و روحیات مختلف و جنسیت های مختلف سرباز گیری میکند و همه را یک شکل میکند . هیچ عاملی مثل دین در هماهنگ کردن انواع طبقات مردم قدرت ندارد . جامعه شناس ها هم میگویند . وقتی در کعبه همه یک شکل نماز می خوانند . این چه قدرتی است ؟ قدرت دین است . اگر می گفتند : خودتان خوب باشید ؟ چه چیزی میخواست انسان را وادار به خوبی بکند ؟ وجدان ؟ فرهنگ منافع مادی ؟ زیبایی گرایی ؟ اینها قدرتشان بالاتر است یا قدرت خدا ؟ مثلا بعد از خواند قرآن ، آدمهای مختلف مثلا حسود یا بخیل یا ... علاقمند به خواندن قرآن شده اند . خداوند روی نقطه ضعف همه دست می گذارد و به آن جهت میدهد . در تربیت غیر دینی این قدرت وجود ندارد . خوب بودن بدون خدا تا حدی ممکن است ولی عمیق نمی شود و این خوب بودن غریب می ماند . واقع بینانه نیست که همه خوب بشوند . اما خوب بودن در فضای جامعه ی ایمانی غریب نمی ماند ، قوی میشود و اثر خودش را می گذارد . تا همین جا تربیت دینی در جامعه ی ما چکار کرده است ؟ کسی بخواهد نقص انسانی را برطرف بکند ، باید حُسن او را ببیند و اعتراف بکند . حتی کسی بخواهد نقص خودش را برطرف کند ، باید حُسن خودش را ببیند . حتی در مناجات حضرت امیر المومنین وقتی حضرت میخواهند از کمی ها استغفار کنند و خودشان را کم بینند و کمی های خودشان را بدی تعبیر می کنند ، در همان جا می بینیم حضرت خوبی های خودش را می گوید . خدایا من میدانم که شما مهربان هستی . آیا مساوی است کسی که سجده می کند در خانه ی تو با کسی که سجده نمیکند ؟ یعنی من دارم سجده می کنم . خدایا من امید به کرم تو دارم . با اینکه مناجات جایی هست که انسان باید کاستی های خودش را بگوید می بینید که به زیبایی نیمه ی پُر لیوان هم ذکر میشود . اگر بخواهیم جامعه را درست کنیم نباید خوبی های آنرا انکار کنیم . اگر کسی خواست به جوانی کمک کند تا درست بشود باید خوبی ها ی او را انکار نکند . جامعه ی ما ضعف های زیادی دارد . چرا خوبی های آنرا انکار می کنید . ما خوبی های فراوان در جامعه داریم و الان هم داریم . بعضی وقتها این خوبی ها پنهان هستند و هنرمندان وظیفه دارند اینها را آشکار کنند . گاهی خوب بودن را به فقیر و غنی یک جور عرضه می کند . فردی که در زمان شاه جزء گارد شاه بود بعد جز یاران امام میشود و فردی هم که در حوزه ی علمیه کتک خورده بود می آید و یار امام میشود . چه چیزی این دو را مثل هم می کند . قبلا مارکسیست ها میگفتند : ثروت را بردارید تا فقیر و غنی در کنار هم قرار بگیرند و ما می گفتیم : دین را بیاورید و این دو طبقه در کنار هم قرار می گیرند . این قدرت تربیت دینی است . یک وقت یک نفر را از گناهکاران می آورد . یک وقت یکی را از ثواب کارها می آورد و این ها را باهم هماهنگ می کند . قدرت ایمان قدرت خارق العاده ای است . ما بزرگترین همایش بین المللی را در زمان حج داریم . در جهان همایش به این عظمت نیست . بنده اعتقاد شخصی خودم این است که دستهایی در کار است که حج را به جهانیان نشان ندهند . مردم مستند حج را در جریان قرار بگیرند . حج فراتر از اسلام است . نشانه های حضرت ابراهیم که ابوالانبیاء است می باشد . و بزرگ همه ی انبیائی است که دین هایشان در دنیا زنده است . داستان حضرت ابراهیم را همه بلد هستند . یهودی ها ، مسیحی ها . ببینند که ما جا پای حضرت ابراهیم میگذاریم . این قدرت را فرهنگ بدون دین می تواند ایجاد بکند ؟ آیا منافع اجتماعی می تواند این قدرت را ایجاد بکند ؟ چه چیزی در زندگی بشر قدرت هماهنگ ساختن انسان ها را دارد . یک مدیر خوب یک نفر را با جانم و عزیزم بکار می گیرد و یک کسی را با تهدید و یا پول دادن . یک مدیر خوب این را در اطرافیانش انجام می دهد . اسلام هم از این کارها خیلی قشنگ انجام می دهد . یکی می گوید : من از آیات بهشت قرآن بطرف خدا میروم و یکی می گوید : با آیات جهنم قرآن می ترسم و بطرف خدا می روم . خلأ ها را این طوری برطرف می کند . اگر در جزئیات تربیت دینی برویم واقعا قدرت دین را خواهیم دید . چند نفر پیش امام صادق (ع) آمدند و سوال مشترک داشتند و امام به هرکدام یک جواب متفاوت داد . فراخور حال هرکس به آنها جواب داد و همه هم درست بود .

    48- چکار کنیم در تربیت دینی به افراط و تفریط کشیده نشویم ؟
    یکی از مسائل مشهور علم اخلاق این است که ما چگونه راه تعادل میان افراط و تفریط را پیدا کنیم . حد وسط بین شجاعت غیر عاقلانه و جُبن را پیدا کنید . حد وسطش شجاعت است . در مباحث اخلاقی مطرح میشود که کجای آن شجاعت است ؟ چه مقدار بیشتر تهور است یا شجاعت غیر عاقلانه ؟ و از کجا بیشتر ترس است ؟ این یکی از مشکلات علم اخلاق است . در مقام نظر بحث کردن در مورد آن دشوار است و در مقام عمل هم رعایت کردنش سخت است . اما یک راه حل عرض کنم . در جهت برطرف کردن مشکل افراط و تفریط ما باید از همه ی خوبی ها مقداری برداریم . این خوبی ها همدیگر را متعادل می کنند و نمی گذاردند ما به افراط و تفریط بیفتیم . مثلا اگر صداقت داشته باشید ولی حیا نداشته باشید ممکن است به مادرتان بگویید : تو چه وقت از دنیا می روی که ما راحت بشویم ؟ کاملا صادقانه گفته است. ولی باید یک کم هم خجالت می کشید و خجالت ، صداقت را کنترل می کرد . فوقش شما آدم بی عاطفه ای هستی ولی نباید این را بیان می کردی . حیا افراط و تفریط دارد . جایی می خواهد حقش را بگیرد بخاطر حیا نمی گیرد . روایت داریم : محرومیت با حیا بهم نزدیک هستند . حالا باید یک عنصری مثل حق طلبی و شجاعت کنار این قرار بگیرد . گاهی ترس ما موجب تشدید حیای ما میشود . پس ما همه ی خوبی ها را با هم داشته باشیم . این خوبی ها همدیگر را متعادل می کنند . گاهی به کلاس اخلاق رفتن خوب است برای اینکه انسان از همه ی خوبی ها بشنود . بررسی کند ببیند این را دارد یا نه . ما باید به همه ی وظایف توجه کنیم . مثلا می گویند : پسری افراطی شده است . به وظیفه اش درباره ورزش توجه نمیکند ، به وظیفه اش درباره ی احترام به پدر و مادر توجه نمیکند . دو تا وظیفه را ترک کرده و یک خوبی را گرفته و در این خوبی افراط خواهد کرد . یک نفر می گوید : من به زیبایی خیلی اهمیت می دهم . معلوم است خیلی خوب هست . اما اگر به زیبایی خیلی اهمیت داد به دل شکستن اهمیت نداد ، این میشود اهل تبرج و اهل سوزاندن دل دیگران ، اهل کشاندن دیگران به رقابت ، اهل خرد کردن اعصاب دیگران . یک خوبی گرفته و کنار آن خوبی دیگری نگذاشته که همدیگر را تعدیل کنند . خوبی ها هستند که از افراط و تفریط جلو گیری میکنند . تربیت دینی خوبی اش این است که خوبی ها را باهم به انسان می دهد . به یکی از قوم بنی اسرائیل عذابی در سر نماز نازل شد . بخاطر اینکه او دید بچه ها دارند خروسی را زجر کُش می کننند و نمازش را نشکست که به کمک آن خروس برود . این قدر خروس را جلوی نماز او اذیت کردند تا مُرد . خدا او را به عذاب مبتلا کرد . یعنی خوبی نماز را گرفته ولی خوبی نجات دادن خروس را در نظر نگرفته است . اینها حالت افراط و تفریط درست می کند .

    49- پیشرفت در غرب را چگونه توجیه می کنید ؟
    در جوامع غربی امتیازاتی به چشم دیده میشود . خیابان مرتب است . گردش کار در ادارات عالی است . البته جزئیات آن فرق می کند . ما غرب را تلویزیونی می بینیم . حتی وقتی در آنجا هم حاضر می شویم تلویزیونی می بینیم . نقص های آن را نمی بینیم چون جدید است . خوب است به اعترافات آنهایی که به ایران می آیند ، گوش بدهیم . من نمیگویم همه ی امتیازات آنها را ما داریم . تقاضای من این است که در خوبی غرب مبالغه نکنیم . اهمیت بحث در این است که ما می خواهیم رشد پیدا بکنیم . یکی از الگوهای رشد یافته در مقابل ما غرب است . یا ما باید مثل آنها بشویم با همه ی کاستی ها و خوبی های آنها یا باید از آنها بگذریم تا بگونه ای بهتر بشویم . یکی از موانع رشد ما این است که غرب را در مقابل دیدگان خودمان ، مطلق قرار بدهیم . وقتی که بخواهیم رشد بکنیم ، اول باید عیب غرب را ببینیم . اینها کارخانه ی پرسودی درست کرده اند . ببینیم تمام تجربیاتشان چیست ؟ بعد که دیدیم اگر بیشتر از این نبینیم ، تازه اگر رشد کنیم ، مثل آنها می شویم . ببینیم کارخانه ی پرسودی که درست کرده اند با چه امتیازی است . کاستی هایی دارند . طرحی بریزیم که کاستی های آنها را نداشته باشیم . بحث در این است . ما تکنولوژی غرب را انکار نمی کنیم . علمی که در غرب به آن بها داده شده را انکار نمی کنیم . البته این را هم میگوییم که علم در فضایی بهتر از غرب که فضای سرمایه داری است بهتر می تواند رشد کند . هم بحث نظری می توان در این باره کرد هم بحث اعتقادی . بحث اعتقادی آن اینگونه خواهد بود که ما خبر داریم ما ایمان داریم علم در زمان حکومت حضرت بسیار پیشرفته تر خواهد شد . این خبر اعتقادی . در جامعه ی موعود علم بیشتر پیشرفت میکند . بحث نظری این است که اگر شما انگیزه ها را برای اندیشمندان ارمغان بیاورید ، کار خلاقیت شان رونق بیشتری پیدا خواهد کرد . خالص ترین انگیزه ها چیست ؟ تربیت دینی انسان را وادار می کند که برای خود شکوفایی درس بخواند و کار کند . از درس خواندن لذت می برد . علم در غرب پیشرفت کرده ولی تحت نظام سرمایه داری است . ما معتقد هستیم که علم تحت نورانیت فرهنگ دینی و حاکمیت دینی بیشتر پیشرفت خواهد کرد . اگر کسی گفت بحث کن . بحث میکنیم و اگر کسی گفت ثابت کن ، آدرس جامعه ی موعود را می دهیم . برخی از عناصر فرهنگی مثبت غرب را انکار نمی کنیم . وضع ترافیک خیابانهای غرب بهتر است . فرهنگ سازی برای ترافیک به چند شیوه ممکن است ؟ آیا به هر شیوه ای ترافیک خیابان ها درست بشود درست است ؟ مثلا اگر فقط ما با جریمه اینکار را بکنیم ، ارزش بالای انسانی دارد که من از ترس پلیس خطا نکنم . این انگیزه را کنار این انگیزه بگذارید که من بخاطر خدا خلاف شرع نکنم . این چقدر زیباتر است . اگر بگوییم : بخاطر خدا خوب باش بهتر نیست تا بگوییم : بخاطر پلیس خوب باش . بیشتر امتیازاتی که در غرب هست می توانیم از راه دیگری بدست بیاوریم . آن راه قشنگ تری است . دانشگاه و حوزه باید از آیات قرآن و روایت جزئیات را بصورت راه کار بدهند . آیا فقط با جریمه ترافیک درست میشود . آیا میشود برخورد پلیس تغییر بکند و بعد ترافیک درست شود ؟ پلیس تحقیر نکند . اگر ما از قرآن جزئیات برداشت بکنیم آیین نامه برای زندگی خودمان بریزیم . می توانیم نظامات اجتماعی را طراحی کنیم . جامعه ی ما فرهنگ پذیری بالایی دارند . پای خدا در میان باشد بیشتر فرهنگ پذیری خواهند کرد .

    50- چکارکنیم اراده مان در مورد عبادت تقویت بشود ؟
    برنامه ی اندکی برای عبادت خود بریزیم . انگیزه داریم روزی یک جزء قرآن بخوانیم ولی برنامه ریزی کنیم و روزی یک صفحه قرآن بخوانیم . ائمه سفارش کرده اند که شما عمل کم انجام بدهید اما مداوم . وقتی حرم می رویم می خواهیم تمام ادعیه ها را و زیارت جامعه یکبیره را بخوانیم و دفعه بعد میگوییم : دو ساعت طول می کشد پس حرم نمی رویم . اگر وقتی هیجان معنوی ما را گرفت و حال خوشی پیدا کردیم برای خودمان برنامه ی سنگین عبادت نگذاریم که بتوانیم ادامه بدهیم و بصورت مدام نباشد . تسبیحات حضرت زهرا را بگویند و یکسال ادامه بدهند . جا که افتاد یک تعقیبات دیگر کنار آن بگذارید .
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ویرایش توسط armahdian : 19-05-2012 در ساعت 13:50

  5. #14
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه سیزدهم
    88/8/20


    51 – تفاوت تربیت دینی با تربیت غیر دینی چیست ؟
    بعضی از خانواده ها بچه هایشان را در سایه ی دین تربیت می کنند و بعضی ها خیلی پایبند به دین نیستند . این سوال ، سوال مهمی است . خیلی ها این سوال به ذهنشان می رسد . همان کسانی که به دین اهمیت می دهند گاهی این سوال برایشان پیش می آید که بعضی که آدم های خوبی هستند یا سعی می کنند که خوب باشند یا مثل ما عبادت انجام نمیدهند ، آنها چه تفاوتی دارند . گاهی اوقات بعضی از سوالات ذهن جوان ها را آزار می دهد . مثل اینکه حتما لازم است من نماز بخوانم و آدم حسابی شوم ؟ این سوال می تواند به طریق دیگر مطرح شود مانند فردی که در بین تمدنهاست . در فرهنگ غرب و در فرهنگ ایرانی ما که اینها چه تفاوتهایی دارند ؟ در این موضوعات وجوه مشترکشان زیاد است . تفاوت ماهیت تربیت دینی و غیر دینی را می توان در دو محور اساسی تعریف کرد : تربیت دینی انگیزه هایش معنوی است و انگیزه اش از ایمان به خدا ، ایمان به وعده های خدا و اعتماد به خداوند متعال سرچشمه میگیرد اما روش هایش از روش هایی که دین توصیه کرده است تبعیت میکند . ولی تربیت غیر دینی بر اساس انگیزه وجدانی است ، بد هم نیست اما بالاخره با هم متفاوت هستند مثلا می گوید : وجدانت اجازه نمی دهد دروغ بگویی پس دروغ نگو .
    این بحث خدا ، بحث ایمان به خدا نیست . نکته بسیار پر اهمیت سوال شما در این است که وجوه مشترک تربیت دینی با غیر دینی زیاد است . به شرطی که تربیت غیر دینی یک تربیت انسانی باشد . به وجوه انسانی توجه کند . بسیاری از هنجارها که در دین هم به آن اعتنا شده ، پذیرفته و خیلی ازخوبیها را به آن تکیه داده ، دنبال سعادت و کمال است ، اینها همه باید در تربیت غیر دینی لحاظ شود . ما ازتربیت ضد دینی ، ضد انسانی ، دنیا زده و فلک زده صحبت نمی کنیم . تربیت غیردینی ، تربیت خوبی که دینی نیستند . مقایسه بین تربیت دینی با غیردینی این است که هر دو توصیه به نظم میکنند ، هر دو توصیه به پرهیز از دروغ گوئی ، پرهیز از ظلم، پرهیز از هوای نفس ، هر دو توصیه به عدالت به هرمقدار که درک میکنند دارند . وجوه مشترکشان خیلی زیاد است ولی باید با توجه به تفاوتهای بسیار اساسی که بین این دوهست ، ما فریب وجوه مشترک را نخوریم . ضمن اینکه تربیت غیر دینی را رد نمیکنیم ، میگوییم : بهتر از هیچی است . بهتر از ضد دین و ضد انسان بودن است و حتی مقدمه ای برای تربیت دینی است . (تربیتهای غیردینی آزاد و انسانی) . اما ما باید بدانیم در تربیت دینی خدا خیلی مطرح است نه اینکه اگر خدا نبود این آدم که تربیت دینی شده ، آدم بدی میشد . نه آنوقت آن یک پله پایین تر می آمد و در اثر وجدانش آدم خوبی میشد ولی حالا خدا یکجوری انگیزه ساز برای خوب بودنهای این آدم که آثار ویژگی خاص خودش را خواهد داشت ، است . دومین ویژگی، روش متفاوت در تربیت دینی است که برنامه خاصی به شما داده میشود ولی در تربیت غیردینی شاید این برنامه به شما داده نشود . سِراین برنامه ها را ما شاید متوجه نشویم . البته اگر دقت کنیم اخیراً در تربیت انسانی غیردینی ، برنامه های نزدیک به برنامه های دینی اداده میشود . مثلا میگویند : با خودتان خلوت کنید ، تفکرکنید ، ذهن را تخلیه کنید ، فکرمثبت داشته باشید و بر زبانتان حرفهای مثبت جاری کنید . اینها همه تربیت غیردینی است یعنی صراط مستقیم ما با آنها تقریباً معیارهایش نزدیک به هم است ولی یک سری برنامه ها که عقل بشر هم به آن نمیرسد و دین توصیه میکند را داریم ولی آنها ندارند . میگوید : من نمی فهمم . من اجرا نمیکنم . اگر از مدی تیشن با او صحبت کنیم ، تبعیت میکند .به او میگوید : بیا مثبت صحبت کن . می آید صحبت میکند . میگوید : این را می فهمم، به او میگوید : غیبت نکن . میگوید : چرا غیبت نکنم ؟ به او میگوید : بی وجدانی است که کسی نیست و ما پشت سرش حرف بزنیم . میگوید : بله می فهمم . این کار را نمیکنم . این کار را ممکن است به این آدم بگوییم که نگاهِ حرامِ . بگوید : نه . حالا ما که قصد و غرض نداریم . ما که ظلمی نمیکنیم . ازیک جا به بعد ، اسرار مقررات تربیت دینی را متوجه نمیشود . نمی تواند اجرا کند ولی تا حدود زیادی مثلا مشروب خواری را میگوید: زیادش بد است اما کم آن نه . مگوید : چه اشکالی دارد ؟ تنوعی دارد . بالاخره با این مسئله اینجوری برخورد میکند . تربیت غیر دینی برنامه هایی که در دین ، از اسرار و رموز و پیچیدگیهایی برخوردار هستند ، سِرش را نمیفهمد و ترک میکند . من و شما چطور متوجه میشویم که نماز ظهر را چهار رکعت بخوانیم و نماز صبح را دو رکعت ؟ پس تفاوت ماهیتی تربیت دینی وغیر دینی یکی در انگیزه شد که در تربیت دینی ایمان به خداست . حتی معاد هم به خاطر ایمان به خداست . دقت فرمودید که اگر بخاطر بهشت و دوزخ کار بکنید ، بخاطرحساب و کتاب بعد از مرگ و ایمان به خدا و فرمان او را دارید ، از آن پرهیز میکنید ، محور انگیزه ساز ایمان به خدا و ایمان به معاد که در پی ایمان به خدا میآید ، این یک تفاوت خواهد بود . و تفاوت دیگرش هم توضیح دادم . ماهیتاً تربیت دینی با تربیت غیر دینی این تفاوتها را دارند . یکی از کارگردان مطرح سینمای ایران که فیلمهایش خیلی مطرح بود درغرب به اصطلاح این فیلمها را تحویل گرفتند . من نام نمی برم . ما نمی خواهیم بحثمان را هنری کنیم . ایشان آمریکا می روند و فیلم سازی میکند همان طورکه در جامعه ما مشکلات جامعه ما را در فیلمهاش نشان میدهد برای اینکه اصلاح صورت بگیرد و این فیلم ها در بزرگترین جشنواره جهانی جایزه میگیرند .می آید قوی ترش را در آمریکا میسازد . ولی فیلمش به جشنواره راه پیدا نمیکند . از آنهای که رفقاش قرار گرفتند و از داوران بین المللی که آنجا بودند علت را می پرسد . میگویند : نه اگر تو این مشکلات را از جامعه خودتان مطرح می کردید ، به این جشنواره راه پیدا میکردی اما آمدی از جامعه ما مطرح کردی، ما نمی خواهیم چنین چیزهایی از جامعه مان پخش بشود و از آن تقدیر کنیم . این را دقت بکنید . براساس فیلمها قضاوت نکنیم . براساس شنیده ها و ظواهر قضاوت نکنیم . باید ما بجای اینکه از دور دستی برآتش داشته باشیم و فریب تبلیغ فریبنده شان را بخوریم ، ازنزدیک برویم و با تحلیل نگاه بکنیم و دقت بکنیم که آیا واقعا در غرب صداقت بیشتر از ماست ؟ من میخواهم البته به سوال شما پاسخ بدهم . ولی می خواهم بگویم خواهش میکنم کمی آرامتر . من توی یکی از کشورهای اروپایی خانه ی یکی از دوستان رفته بودم . همسایه ای داشتند که این خانم همسایه با عصبانیت آمد و میخواست تلفن بزند . این قصه مال خیلی سال قبل است . آمد تلفن زد . ایشان هیچی نگفتند . بفرمایید ، گفتم : چی شده ناراحت هستند . اینقدر گفت : که دارند طلاق میگیرند . اینجا خیلی راحت است . گفتم : دعوایشان سر چی بوده ؟ گفت : موقع ازدواجشان گفته بودند که تو پول آب و برق را بده . من پول چی را میدهم ، توپول چی را بده . الان سر میزان مصرف که کداممان بیشتر مصرف داریم ، دعوا دارند . کاملا صادقانه دارند طلاق میگیرند . این صادقانه است و طلاق میگیرند . اما شما صداقتشان را ببینید . منصفانه با هم رفتار کردنشان را ببینید . یک ذره با هم ایثار گرانه و با محبت رفتار کردن توی آنها نیست . درست است ، ما ممکن است رقصشان را ببینم ، جیغ کشیدن وهیجان شان را ببینیم ، ولی دلشان را نبینیم که در آن شادی نیست . ما خودمان میفهمیم گاهی قهقه خنده داریم اما ته دلمان از شادی هیچ خبری نیست . گاهی از شدت شادی اینقدر آرام هستیم که ظاهرمان را کسی می بیند میگوید : ما به وجد نیامدیم . به هیجان نیامدیم . اما ما قشنگترین لحظات عمرمان را میگذرانیم . خوب پس درزندگی مادی نباید ظاهربین بود و الا به نام تکنولوژی نمیرسیم ، به معادن و ذخایرنمیرسیم ، باید اکتشاف کنیم . در زندگی انسانها هم نباید سطحی نگر بود . درباره غرب نباید به سادگی قضاوت کنیم . یک دانشجویی که در یکی ازکشورهای غربی درس میخواند و من مهمانش بودم . میگفت و همانطور که توضیح می داد ، در ضمن این داشتیم هفتاد تا کارهای تلویزیون را باهم کنترل میکردیم . یک سری معرفی هایی از برنامه های آنجا برای من داشت . ایشان دانشجوی فرهنگ و تمدن بود . خیلی با تاریخ غرب آشنا بود . گفت : مسأله زن و مرد در اینجا حل شده است . شما فکر نکن آنها مشکل دارند . یه چیزی مثل احکام اسلامی را برای خودشان حل کرده اند . گفتم : آخر نمیشود . خیلی از احکام اسلامی ، اصل فطریات است . مگر میشود آدم بدون اینها زندگی کند ؟ گفت : نه اینجا همه حل شده است . اینها همه مسأله فرهنگی است که شما قرارداد کردید . همین جور که میگفت ، توی یکی از این فیلمها ، خانمی توی گوش آقایی که جفتشان هم جوان بودند زد . گفتم : ببخشید چرا این توی گوش آقا زد ؟ گفت : بگذار نگاه کنیم . نگاه کرد و گفت : این رفیق او است . این پسر به او خیانت کرده و با کس دیگری رفته است . گفتم : ادامه بده . ببینیم مشکلشان به کجا میرسد . تمام فیلم درباره ی درگیریها و افسردگی های این دختر بود . گفتم : شما گفتید که این مسائل حل شده است . گفت : نه اینجوری که حل شده نیست . خوب او دانشجوی خوب و فهمیده ای بود و گفت : نه من اینجوری نگاه نکرده بودم . گفتم شما توی غرب زندگی میکنید دارید مشکلات را می بینید . به شما تحمیل کرده اند که این چیزها حل شده . حالا میخواهید شما که دستی از دور بر آتش دارید ، چه تصوری ازغرب داشته باشید . واقعا این مسأله در غرب حل شده است ؟ آنها کمتراز ما مسأله دارند ؟ این مقدمه سوال شماست . اما در رابطه با سوال شما ، یکی از خاصیت تربیت غیر دینی این است که از راههای غلطی به اهداف درست میرسد . مثلا شما بیا و درجامعه خودت کاری بکن تا مقدار صداقت افزایش پیدا کند . من طرحش را میدهم . در غرب اجرا شده . یکی ازعوامل البته انسان فطرتأ صداقت را دوست دارد و از دروغ گفتن بدش میآید ولی ما یکی دوتا عامل را طراحی میکنیم تا دروغ کم شود . یکی از آن عوامل این است که شما بیایید ارزشها را در جامعه خود از بین ببرید . مثلا کسی با زنی ازدواج بکند یا مردی با مردی ازدواج بکند یعنی همجنس گرایی بکند . من در دانشگاه گفتم : همجنس بازی . به من گفتند : بی احترامی نکن . بگو همجنس گرایی . گفتم : چشم . همجنس گرایی بکند ، اگر راست می گویی این را بگو فرقی ندارد که از نظرارزشی یک خانمی همسر داشته باشد با کس دیگری باشه یا نباشد ، این را بگو فرقی ندارد . بالاخره تفریح کردند . دلیل ندارد کسی پنهان کاری بکند و دروغ بگوید ، صداقت پدید می آید . یا مثال بهتری بزنم . امکانات به کسی بدهید ، فراقت به او بدهید ، تفریحش سرجایش باشد ، خیلی از کمبودها را نداشته باشد ، رفتارهای غلطی که ناشی از کمبود های اولیه است را دیگر نخواهد داشت . شما این را با امکانات دادن ، رفتارهای درست به او دادید و الا اگر امکانات نبود ، اینها شاید بدتر از ما بودند . مثال زیبایی یادم آمد . نماینده ی صلیب سرخ بین اسیران ایرانی درعراق شخصی است که با اسمش خاطره اش را برای من تعریف کردند . ایشان مُرید آقای ابوترابی شده بودند . ابو ترابی آزاده مرحوم که نماینده مجلس بود و سید آزادگان بود به تعبیری اخوی ایشان برای من تعریف میکردند که از قول خود ایشان بیان میکردند. میفرمودند : ایشان ماههای آخر که قرار بوده آزاد بشوند حدود سه ساعت دو زانو مقابل آقای ابوترابی نشسته بودند وحرفش این بوده که اگر دو نفر مثل تو در غرب ظهور بکنند ، مسیح برگشته است . بعد یکی از آن کارههایی که آنجا انجام میداد این بوده که به اطرافیانش میگفته : نگاه کنید . پتوی زیر پای آقای ابوترابی را بالا زده ، سه مزتبه دست کشیده و دیده یک ذره خاک نیست . بعد او عبارتی گفته بود که در این سوله هایی که حیوانات را نگه میدارند ، اگر مردم سوییس را نگه می داشتند ، یک ماهه میکروب و عفونت ، همه اینجا را فرا میگرفت . این درست است که نظافت یک امری است که جز ذات دینی ماست . چون دقیقه ای یکبار باید غسل کنیم ، دقیقه ای یکبار وضو بگیریم ، عید میشود ، یک نماز خوب میخواهیم بخوانیم باید غسل کنیم ، تکان بخوریم باید غسل کنیم ، عطر بزنیم ، لباس رنگ روشن بپوشیم ، درست است . من دیدم یکی از علمای بزرگوار طلبه ای را توبیخ میکرد و میگفت : چرا لباس رنگ تیره پوشیدی ؟ باید لباس رنگ روشن بپوشی . اصلا این یقه شیخی که ما داریم سفید هم هست یه جورهایی خلاف مروت میدانند ، یک طلبه ای اگر لباسش رنگی باشد ، میگویند : نمیشود پشت سرش نماز خواند . چرا که مستحب را رعایت نکرده ، لباس داخل باید سفید باشد . این را در خاطرات مستر هنفر بخوانید آن جاسوسی که ایام انقلاب از امپرا توری عثمانی آمده بود گفت : من توی خانهی علمای مسلمان زندگی می کردم ، علمای شیعه ، علمای سنی ، اینها لباس سازمانی شان تو خانه سفید است . ما تازه بعد از سالها رسیدیم که لباس سفید باید لباس اطباء باشد . بعد در ملاحظات نوشته بوده که جوانان مسلمان با علما ارتباط برقرارنکنند . اگر ارتباط بر قرار کنند ، جذب جاذبه های غرب نخواهند شد . یک چیزی آنجا نوشته شده بود . در کتاب خاطرات مستر هنفر گفته بود : سعی کنید شهرهای زیارتی مسلمانها کثیف ترین شهرها باشد تا وقتی جوانهای مسلمان به شهرهای اروپایی می آیند ، احساس کنند ما از اینها تمیزتر هستیم و این اعمال شده و اجرا شده . بعد همین که یک مقدار مردم عراق جون گرفتند و توانستند به عتبات عالیات برسند . رفقایی که از ایران رفته بودند برای تعمیرات کمک کنند . نذوراتی که مردم دوست داشتند کمک بکنند . می گفتند : شهر را طوری ساختند که نشود آنجا را درست کرد و شمال شهر را تمیز ببینید . خوب پس من اولاً انکار نمیکنم که غربیها در وجوه تربیتی از ما جلوترند . آنچنان که در برخی از وجوه ما جلوتر هستیم . حالا ما نمی خواهیم بحث کنیم چون نمی خواهیم بحث کنیم مطلق انکار نمیکنیم . ولی اینقدرها هم که میگویند نیست . اگر چه همیشه مرغ همسایه غاز است . نکته دوم اینکه برخی از وجوه امتیازی که در آنها دیده میشود به یک دلیل دیگری ارزش ندارد و آن دلیل این است که مثلا اگر مردم انگلستان آمدند و هندوستان را غارت کردند و سرمایه های آنها را برای خودشان بردند ، مرفع شدند . در اثر این مرفع شدن تمیزتر هم شدند . باید برایش ارزش قائل شویم یا اگر کسی آمد ارزشها را در جامعه خود از بین برد ، راحت همه به هم راست میگویند . درست است که ما باید اینها را اصلاح کنیم . ما باید از آن بُنیه های تربیت دینی استفاده کنیم و مشکلاتمان را بر طرف کنیم ولی شما در مقایسه با غرب یک جمع بندی باید انجام بدهید . فقط دروغ ما را مقابل صداقت آنها نگذارید . محبت را در خانواده های ما و خیلی چیزهای دیگر را با هم ببینیم ، نمره مان بیشتر میشود . درست است که مثلا در یک کشور غربی ممکن است برای برخی از آدمها ظلم معنا نداشته باشد اصلاً ظلم یعنی چه ؟ مثلا میگویند : حق من باید محفوظ بماند . بقیه اش برای من چه اهمیتی دارد ؟ بسیاری از مردم اروپا میدانند مالیاتشان چه جوری در خدمت چه چیزهایی قرار میگیرد و میدانند سرمایه دارهایشان با چه سلطه طلبی دارند پول جمع میکنند تا آنجا رفاهی ایجاد بشود ، خبر دارند ولی علیه این ظلمها قیام نمیکنند . من مطمئن هستم اگر مردم ما ببینند مسئولین کشور، یک کشوری را غارت می کنند نصف مملکت ما بیرون میریزنند و میگویند : آقا چرا این کار را کردی ؟ ولی اینها امتیازی است که ما داریم . این امتیازها را نمره بدهیم ، ببینیم نمره اینها چقدر میشود . خیلی بالاست . ما تعریف کردن خودمان را در مقابل ازغرب هیچوقت نباید فراموش بکنیم ولی در نظر داشته باشیم چرا ما هنوز دروغ میگوییم ؟ نباید دروغ بگوئیم . ما باید بچه خوبی باشیم . ما ابزارش را داریم . باید از این ابزار استفاده کنیم . نکته بسیار مهم این است که ما نمی خواهیم ابرو را درست کنیم ، به جایش چشم را در بیاوریم . درست است اگر من یک دستگاهی را به شما پیشنهاد بدهم و میگویم : این ابرو را خیلی قشنگ بر میدارد ، زیر ابرو را تمیز میکند ، اصلا غوغا و معجزه می کند البته ایراد هم دارد. چشم را از چاله در می آورد . توی چشم باید نصب شود . با پیچ ، پلاک بشود . این نقصِ آن است و آن حُسنش ، دیگر شما اجازه نمی دهید من از حُسن آن حرف بزنم . میگویی دیگر حرف نزن . وقتی چشم را در بیاورد ، دیگر چه فایده ای دارد ؟ تربیت دینی فراگیر است . به تمام ابعاد وجود انسان راه دارد ولی تربیت غیر دینی به فرا خور حال ممکن است یک رفتارهای خوبی را از انسان بخواهد . تربیت دینی به تمام ابعاد وجود انسان توجه میکند اما تربیت غیر دینی میگوید : همینکه آن آرام باشد ، ضرر به کسی نزند ، بچه ام معتاد نشود ، در دانشگاه موفق بشود و عزت اجتماعی داشته باشد ، همین بس است یعنی چند تا هدف را در نظر میگیرد . میگوید : این رفتار نا هنجار را نداشته باشد ، در جامعه موفق و راحت زندگی بکند . موفق را هم معنا میکند . انسان موفق یک محدوده هایی دارد . بعد هم تربیت غیر دینی ، گاهی از اوقات ممکن است به عنوان یک فرد برجسته موفق هم یک قله ای برای یک چنین تربیتی در نظر بگیرد . ولی در تربیت دینی به همه ابعاد وجوه انسان توجه میکند . چرا شما نباید به قدرتهای برتری که معنویت به شما میدهه برسید ؟ چرا تو نباید یک رفیقی پیدا کنی که آن خداوند متعال باشد ؟ او رفیق اعلاست . بعد میتوانی از این ارتباط لذت ببری . شما یک فرد موفق در ارتباطات اجتماعی ، کسی را می بینید که میتواند راحت رفیق پیدا بکند . تربیت دینی ، خدا را می آورد و می گوید : با ایشان هم ارتباط قشنگ بر قرار کن . او خالق همه زیبایی ها ، همه هیجانها ، همه شکوه ها و همه ی محبتهاست . اگر با خود او ارتباط بر قرار کنید چقدر زیبا به نیاز انسان و به جاودانگی پاسخ میدهد . بعد از اینکه همه دنیا از بین رفت و نابود شد ، چه چیزی این نیازها را بیدار میکند و میگوید : میخواهم به آنها پاسخ دهم ؟ در تربیت دینی نه تنها تمام ابعاد وجوه انسان را، بلکه تمام فضائل را به انسان هدیه میدهد . بخشی را حذف نمی کند بلکه انسان را به اوج هم خواهد برد . یک انسانی که دینی تربیت شده میگوید : (محبوبتاً فی ا َربعک و سمائک ) خدایا من را محبوب در آسمانها و زمین قرار بده . اینقدر بلند همت میشود که حالا اگر به خیلی از مردم بگویید که آیا شما عزیز دل آسمان و زمین هستی ؟ میگوید : چه نیازی دارم ؟ نیاز دارد . اما نمیداند . اگر تربیت دینی شده بود ، این غبار از آن کنار میرفت و میفهمید این را نیاز دارد . قرآن می فرماید : فرعون آدم خوبی نبود . خوب خدایا معلوم بود که فرعون آدم خوبی نبود . چطور مگه شما از چه جهت دارید میگویید ؟ خداوند متعال میفرماید : وقتی فرعون از دنیا رفت ، آسمان و زمین برایش گریه نکردند . یک آدم استاندارد دین ، اگر از دنیا برود ، آسمان و زمین باید برایش گریه کنند . تربیت غیر دینی تلویزیون نشان میداد همین که توی سالن بزرگ برایت کف میزنند ، بس است دیگه چی میخواهی ؟ در تفاوت اول تک بُعدی را عرض کردم مثلا ما ده تا بُعد داریم . آن پنج تا را می گیرد . ما هم پنج تا را میگیریم . ما درست عمل نمی کنیم ولی کسانیکه عمل کردند ، به قدرتهایی رسیدند . ما می توانیم قله هایمان را با هم مقایسه کنیم . ما عمل نمی کنیم ببینید قله هایی که عمل کردند به کجا میرسند . اینها خیلی زیبا هستند . آنها را میشود نشان داد. مثلا شما نگاه کن . من قله ها را نشان بدهم . در وضعیت عادی بحث پیچیده میشود . ارتش های جهان و نیروهای نظامی همه کشورهای جهان مهمترین نقطه آسیب در رزم را پیدا می کنند خصوصاً رزمهای قدیمی تر و از یک دهه قبل تر مثلا مرگ ، مرگ یک نقطه ای است که بالاخره مسئله حساسی است . اگر مرگ در ذهن یک نیروی نظامی بیاید شیرازه اش از هم می پاشد . من یک فیلمی را قدیم ها از چریکهای کوبا دیدم . ظاهراً این فیلم خیلی قبل تر برداشته شده بود . خاطرات دفاع مقدس آنها بود بعد خبر نگار خود آنها هم تهیه کرده بودند . یک فیلم مستندی بود . خبر نگار از یکی از رزمنده هاش پرسیده بود که تو فکر نمیکردی می میری ؟ گفت : به این فکر نمی کردم . حالا شما میگوئید آن شجاعت را داشته باشد، نباید به آن فکر کند و الا آنرا از پا در می آورد . در دفاع مقدس ، شهادت نقطه ی قوت ما میشود ، اینجا تربیت دینی خودش را نشان میدهد . در اوج بحرانها ، چرا خیلی ها فکر میکردند که ما اینقدر دوام نمی آوریم ؟ ما اینقدر رشد نمی کنیم ، قدرت پیدا نمی کنیم ، اینقدر تاثیر بر دیگران نمی گذاریم ؟چون فکر میکردند ما از انگیزه هایی استفاده میکنیم که معلوم نیست . خیلی ها این انگیزه ها را پیدا می کنند . ما از انگیزه ی ایمان استفاده میکنیم . آن نقطه مقابلش را صحبت نکردیم . آن نقطه مقابلش فوقش وجدان است و اِلا منافع دنیای است . خودش را برای چه تربیت میکند ؟ برای چی میگوید : شما لبخند بزن تا عزیزبشوی ، تحویلت بگیرند ، کاربه شما میدهند ، مشاوره خوب به شما میدهند ، خانم خوبی پیدا میکنی ، و اِلا تا آخرلبخند بزن تا این اتفاقات قشنگ برات بیافتد . این سقف پروازش کوتاه است . ابعادش ، انسان را تک بُعدی بار می آورد . تازه من میخواهم حرف خطرناکتر دیگری بزنم . خطرناک یعنی خیلی مهم برای ما و خطیر برای ما و خطر ناک برای آنکه تربیت غیر دینی را در فضایش دارند تنفس میکنند . تربیت غیر دینی همه بُعدی است . تربیت دینی همه بُعدی است البته اگره ما راهش را برویم . تربیت غیر دینی ارتفاع کمالش بالا نیست . اما تربیت دینی ارتفاع کمالش خیلی بالاست ، انسان را به قله هایی میرساند که همه در تعجب می مانند . امیر مؤمنان(ع) تربیت شده ی دست رسول خداست . هیچ کس نمیتواند به گرد پایش برسد . با اینکه خیلی ها بودند که علم غیب نداشتند ، ایمان ما را نداشتند ، دین و مذهب ما را نداشتند ولی با این شخصیت تاریخی آشنا شده اند . و می گویند : واقعاً کسی نمی تواند این جوری باشد . عظمت آنرا درک کردند بدون اینکه انسان نیاز به کشف و شهود داشته باشد . این دو تا از آثار تربیت دینی است . سومین ویژگی تربیت دینی که مسئله خطیر و خطر ناک است ، این است که تربیت های غیر دینی معمولاً یک حُسن به انسان میدهد ، یک عیب هم میدهد ولی تربیت دینی اینگونه است که تا یک حُسن به انسان میدهد ، آسیب آن را هم برطرف میکند و مواظب است تا جایش عیب دیگری نیاید . در تربیت دینی مواظبت میکند از اینکه تو خوب شدی ، بد نشوی . مثلا عبادت ماه رمضان را انجام دادی ، اوج پیدا نکنی . فکر کنم جلسه قبل بود ما استغفار کردیم . تربیت دینی یک جوری خوبی ها را به آدم میدهد که یک خرابی جایش ننشیندچون هر خوبی ممکن است یک خرابی به انسان بدهد . مثلا یک روایت داریم : به کسی خوبی کردی و او به تو بدی کرد ، خدا کسی را مامور میکند که بدون اینکه به او حقی داشته باشی ، دو برابر آن خوبی که از آن فرد انتظار داشتی ، به تو خوبی کند . خدا وسط می آید . خدا که بیاید ، اخلاقت بد نمیشود . حتی اگر به کسی خوبی کنی ، اگر به تو جواب ندهد ، ته دلت خوشحال میشوی چون دین وسط می آید . یک آگاهی دیگر هم به شما میدهد . میگوید : اصلا اگر به کسی خوبی بکنی ، بنا ندارم از آن طریق جواب پیدا کنم ، جوابش را من از جایی دیگر به تو میدهم . پس اگر به کسی خوبی کردی ، چشم داشت نداشته باش . سرت را پایین بینداز و برو . این خوبی بی منت میشود .


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انتقال انرژي بي سيم|وقتی که موبایل سوکت شارژ ندارد
    توسط mahdishata در انجمن برق و الکترونیک ، رباتیک و مخابرات
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-05-2012, 16:49
  2. برای زندگی اخلاقی نیازی به دین نداریم
    توسط يادشهيد در انجمن پرسش‎ و‎ پاسخ‎ دینی و مذهبی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-04-2012, 01:19
  3. روش تربیت دینی جوانان
    توسط يادشهيد در انجمن کودک ، نوجوان و جوانان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-04-2012, 01:14
  4. اموزش انتقال شارژ همراه اول(خط به خط)
    توسط بی پلاک در انجمن متفرقه موبایل و تبلت
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 24-04-2012, 20:12
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-07-2011, 10:59

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه