صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 14

موضوع: شیوه انتقال مفاهیم دینی

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Post شیوه انتقال مفاهیم دینی

    سلام
    در برنامه سمت خدا که از شبکه 3 سیما پخش میشه طی چندین جلسه و با حضور آقای پناهیان درباره شیوه انتقال مفاهیم دینی خصوصا در مورد کودکان بحث شد که بسیار آموزنده هست. به همین دلیل متن جلسات رو قرار میدم تا ان شاء الله مورد استفاده والدین عزیز قرار بگیره و جامعه ای مورد پسند حصزت صاحب الزمان (عج) داشته باشیم.


    نکته 1: لطفا اگر نظری دارید با پیغام خصوصی بفرستید.ممنون


    نکته 2: به دلیل اینکه روش این برنامه در تهیه نسخه متنی و صوتی از برنامه اجرا شده و قرار دادن اون برای استفاده دیگران یک کار جدید در سیما بود، ممکنه که اشکالاتی هم وجود داشته باشه. بنده شخصا فرصت مطالعه تمام متن و تطبیق اون با فایل صوتی رو ندارم. به همین دلیل اگر فایل صوتی قرار داده شده با متن موجود تطابق نداشت عذرخواهی میکنم. توصیه میکنم متن تمام جلسات رو مطالعه کنید (چون به صورت خلاصه هست) سپس فایلهای صوتی رو دانلود کرده و در فرصت مناسب گوش بدید. موفق باشید.




    جلسه اول
    88/4/24

    1- از نظر شما تربیت یعنی چه ؟
    من کلمه تربیت را از نظر مفهوم دین نفی میکنم . البته اصطلاحات ارزشمندی است و گاهی هم در معانی خوبی استفاده میشود . این کلمه در قرآن کریم به این معنی بکار نرفته است . ما تعبیری نداریم که پیامبران ما ، مربی هستند . برخی از شقوق تربیت را در مفاهیم دینی داریم : آنجایی که از کلمه ی رب و ربوبیت الهی استفاده میشود . چون کلمه ی رب که تربیت هم از آن گرفته شده ، یک نوع جبر و سلطه ای در آن وجود دارد که بین انسانها در متون اصلی ما این کلمه استفاده نشده است . از کلمه هدایت استفاده شده است . از کلمه ی رشد استفاده شده است . حتی از کلمه تزکیه و تعلیم استفاده شده است . این ها همه کلمات خوب و قشنگی هستند اما کم کم رایج شده است . کلمه تربیت اگر بخواهیم به لغتش مراجعه کنیم ، کلمه ای است که زیاد برای این مفهومی که ما بکار می بریم مناسب نیست . مثلا کلمه تربیت درباره ی گل و گیاه درست است . چون بی اختیار و بی اراده هستند و آنها را تربیت میکنیم . تربیت درباره کودک شیرخوار درست است . چون هنوز اراده و آگاهی و استقلال ندارد . شما با او تعاملی ندارید و حالت یکطرفه است . تربیت درمورد خداوند متعال هم درست است . او اداره کننده ی عالم است . مقدرات عالم را او تعیین می فرماید . ولی درباره ی انسان و روابط انسانی تاثیر گزاری هایی که نامش تربیت قرار گرفته ، یک غلط مصطلح است . در عین حال ما می پذیریم . حالا چرا این را مطرح کردیم ؟ برای اینکه رشد دادن یک انسان یا کمک کردن به رشد یک انسان ، باید همراه نوعی آزادی باشد ، همراه نوعی توجه ، نوعی توجه او و متربی باشد که من هم از این غلط رایج استفاده میکنم . اینجا دیگر نمی شود کلمه تربیت را استفاده کرد . هدایت کردن که معنای سوق دادن بیشتر دارد ، نشان دادن معنا دارد ، و حتی در هدایت آنجایی که انسان می خواهد دست کسی را بگیرد و به مقصد برساند چون این دستگیری بدون جبر است ، باز کلمه تربیت را بطور دقیق نمی شود استفاده کرد . به این دلیل من این نکته را درباره تربیت عرض کردم . حالا ما می توانیم به همان معنایی که خودمان تربیت منظورمان هست ، بر اساس روایت دینی برداشت می کنیم به آن بپردازیم . تربیت در قاموس دین نوعی هدایت ، نوعی کمک به رشد افراد و حتی رشد دادن افراد شاید کلمه دقیقی نباشد زیرا من چه کاره هستم که شخصی را رشد بدهم ؟ در قرآن داریم : هرکس را که دوست داری نمی توانی هدایت بکنی . کمک به رشد انسانهاست . خودشان باید بخواهند . این خود خیلی نقش دارد . من هر وقت کلمه تربیت را می شنوم ، پشتم می لرزد و میگویم این خود دارد حذف میشود . در علوم تربیتی می بینیم که این خود فرد حذف میشود . در آموزش و پرورش در کلمه پرورش خود دارد حذف میشود . کلمه پرورش اندام کلمه درستی است . چون اندام در اختیار شماست . شما این قدر دستور می دهی که رفت و برگشت بازو را انجام میدهی تا پرورش بخشی از بدن شما محقق بشود . درباره انسانها نمی توان این جوری گفت . لذا کلمه تربیت را می خواهیم استفاده بکنیم و ترجمه خوب هم برای آن بکار ببریم . از همین اول باید مواظب آسیب آن باشیم . آسیب آن این است که نقش فرد در آن حذف میشود . و حتی کسی که می خواهد تربیت بشود ، دانش آموز یا کودک ما یا افرادی که در اطراف ما هستند ممکن است برای خودشان هم اشکال پیش بیاید که بگویند : شما ما را خوب تربیت نکردید . فکر می کنند خُم رنگرزی است ما باید با اراده برویم و آنها را تربیت کنیم . تربیت با توجه به اراده ، آزادی ، آگاهی و استقلال فرد ، کمک به رشد اوست . این را می توانیم برای معنای تربیت در نظر بگیریم . به اجمالی که در ابتدا عرض کردم . از این به بعد هر موقع خواستیم از این کلمه استفاده بکنیم با تحفظ از آن استفاده می کنیم . بخاطر اینکه غلط رایج ، غلط نیست . اگر ماالان می خواستیم اصطلاح چینی بکنیم ، از این کلمه استفاده نمی کردیم . چرا اسم پیامبر اسلام هادی و بشیر و نذیر نام گرفت ؟ معلم هستند . تزکیه کننده هستند . کلمه تربیت هم عربی است و خداوند می توانست بگوید : تو مربی هستی ولی استفاده نکرده است . البته ما سر لفظ دعوا نداریم . از تربیت یک جورهایی معنای هدایت فهمیده بشود کفایت می کند و ما استفاده می کنیم . ولی وقتی تربیت در علوم تربیتی می رود گاهی اوقات آزادی و استقلال و این شان انسانی در برنامه های تربیتی ملاحظه نمی شود .
    2- چرا بعضی مواقع تربیت را نمی پذیریم ؟
    اگر کسی تربیت را نپذیرفت ، شاید روش مان در تربیت درست نبوده است . ما اول باید روش ها را متهم کنیم . اهداف تربیتی را باید متهم کنیم . شاید اول باید مربی را متهم کنیم که با انگیزه های قشنگ جلو نیامده است . این بخاطر طرفداری از آدمهایی که تربیت را نمی پذیرند نیست ، این بخاطر طرفداری کردن از فطرت است . فطرت انسان ربایش دارد . اگر آن حرف را نگرفت ، شاید بجا نبوده است . شاید قشنگ گفته نشده و یا از راهش وارد نشده است . اگر ما برای رشد بخواهیم دیگری را تربیت کنیم ، اول خودمان را متهم می کنیم و بعد طرف را . در مرحله بعدی طرف مقابل باید مسئولیت تربیت یعنی رشد خودش را بپذیرد . آن جا به خود آگاهی برسد و ببینیم مشکلش چیست که حقیقت را نمی پذیرد . اینکه حقیقت است ، قلب تو هم نورانی است ، باید می پذیرفت باید ببینیم مشکل کجاست .

    3- دین از نگاه شما یعنی چه ؟
    من نسبت به تلقی که عموم به دین دارند ، یک کمی مسئله دارم . فکر می کنم تعبیر دقیقی از دین وجود ندارد . این تعابیر زیبا میتواند تلقی نادرستی از دین در دیگران ایجاد بکند . وقتی ما دین را به قانون ، چارچوب ، اصول و راهی که برای ما مشخص شده و البته راه درستی هم هست تعبیر میکنیم ، این ها چه تلقی ناصوابی را ممکن است از دین در ذهن ها ایجاد بکند ؟ من با این کار دارم . اگر ما تلقی مان را اصلاح بکنیم بد نیست . شما همین الان که این تعابیر را مطرح نمودید که شاید مقدمه ای از تعریف دین بود ، فکر می کنید چه کسانی با این تعابیر مشکل پیدا میکنند . تعابیر چارچوب ، راه مشخص هر چند درست و به سوی سعادت ، اصول و قوانین . چه کسانی با این ها مشکل پیدا می کنند ؟ کسانی که دوست دارند آزادی بیشتری را تجربه کنند . یک خصلت روانی قانون گریزی در خودشان می بینند در حالیکه از نظر نظری با قانون مشکلی ندارند ، با ضرورت قانون مشکل ندارند و اینکه انسان مجبور است قانونمند زندگی بکند با این ها مشکلی ندارند ولی بالاخره آن روزی که تعطیل است و انسان هر کاری را دوست دارد انجام می دهد ، فرق میکند با آن روزی که مجبور است سرکار برود . اینکه فردا تعطیل است ، کم کم تبدیل به مصرع دوم یک شعاری که کودکان هم از آن خوششان می آید می شود ، این یک ریشه روانی دارد و من با آن کار دارم . من می خواهم به این حس با احترام نگاه کنم . ببینیم چرا این جوری میشود ؟ همان حس قانون ریزی که نه تنها در انسانهای بد هست بلکه در آدمهای معمولی هست . می خواهیم از قانون استراحت کنند . می خواهم ببینم می توانیم با آن حس کنار بیاییم . آیا آن حس بدی است ؟ در انسان یک نیازی به شکوفتن و شکوفایی وجود دارد . این شکوفایی یعنی بیرون آمدن خواسته های من ، تحقق اراده های من ما فی الضمیرم را کشف کنم و تجلی بدهم . این احساس ، احساس بسیار گران سنگی در انسان است و انسان در برخورد با ضوابطی که در بیرون قرار دارد ، چه روابط اجتماعی چه روابط بیرون ، همیشه برخورد اولش با این ضوابط با این احساس توام میشود که اگر این ضوابط نگذارند که من شکفته بشوم چه ؟ اینجاست که من نیاز به احساس آزادی ، احساس نیاز به تجربه یک محیط فراخی که من بتوانم آزادانه در آن تجلی بکنم و من خودم را پیدا بکنم که شادی متفاوت با من های دیگر باشد ،احترام می گذارم . من باید قبل از اینکه به دین بعنوان چارچوبی که انسان را به نظم در می آورد نگاه بکنم و این جوری تعریف بکنم ، این را یک جور دیگر تعریف بکنم . درست است دین به یک ضوابطی می رسد ، منتهی قبل از اینکه این ضوابط را ببینم ، علاقمند هستم که بگویم دین آمده انسان را کمک بکند تا انسان به خود شکوفایی برسد . اینجا طعم آزادی در دین بیشتر چشیده میشود . البته این خود شکوفایی با تخریب شکوفایی متفاوت است . ضابطه هایی هم پیدا می کند و این بحث بعدی است . من فعلا می خواهم خودم را کشف کنم . خودم را در محیط آزادی بشناسم . چاه عمیق بزنم . ببینیم این معادنی که در وجود ما هستند چیست ؟ آنگونه که هستم باشم . در اینجا هنوز نوبت چارچوب و ضابطه نرسیده و من درست صحبت می کنم . اگر فرمود : دین مطابق فطرت است و فطرت در لابلای درون روح انسان پنهان است ، دین برنامه ای برای کشف خود میشود . و بی دینی یعنی بیگانگی با خود . قبل از اینکه من بیایم دین را بعنوان یک ضابطه و محدود کننده نشان بدهم ، می گویم : دین یک آزاد کننده انرژی های انسان است . دین راهی است که تو به نیروهای خودت پی ببری . دین هرکسی را هم یک جور شکوفا می کند و تو را به خلاقیت می رساند . از این جهت شباهتی به خلق خودت پیدا می کنی . هنری که در خلقت تو بخرج برد ، تو هم دوست داری این هنر را در رشد خودت یا در تربیت خودتان خلاقیت را بکار ببندیم . اگر بخواهیم دین را تعریف بکنیم . این تعریف بیشتر با فطرت بشر سازگار است . مبنایی تر هم هست . دلنشین تر هم هست . دین برنامه ای برای خود شکوفایی انسان ، دین راهنمایی است البته راهنما بهتر از برنامه است لطیف تر است . در برنامه جبر زیاد است . این دین مظلوم این قدر غیر اجبارانه با انسان برخورد می کند حتی در واجباتش لطفی وجود دارد که باید جداگانه به آن پرداخت . معنی حرف من این نیست که دین هیچ ضابطه و برنامه ای ندارد . دین راهنمایی است برای انسان که در اوج آزادی به شکوفایی برسد . و اگر برنامه ای هم برای آزادی می دهد ، برای این است که آزادی شما صدمه نخورد . در جمع اجباری من نمی گویم : خوب باشید ، من می گویم : خودتان باشید و از اینجا شروع می کنم . چرا شما از موعظه گر دین انتظار دارید به شما یک برنامه بدهد و بگوید خوب باشید ؟ من می گویم : خودتان باشید . تحت تاثیر تمسخر قرار نگیرید . دیگران به تو علاقه القاء نکنند . ببین حقیقتا چه می خواهی ؟ لایه های سطحی خواسته هایت تو را فریب ندهد . لایه های عمیق خواسته هایت را پاسخ بده . همین طور جلو می روییم تا به عرفان و اخلاق و دین نماز می رسیم . این تو هستی که می خواهی یک کسی مولای تو باشد و به تو دستور بدهد . از اینجا دستور آغاز شد . فطرت چنین جایگاهی دارد . بحث من اُمانیستی نیست . اُمانیستها می گویند : خدا در خدمت توست . ولی من میگویم این تو هستی که می خواهی باید در خدمت خدا باشی . در فطرت خودت نیاز به عبودیت را می بینی . نگاه اُمانیستی به دین هیچ وقت تو را عبد قرار نمی دهد . خدا را در سبد کالای روزمره ی تو قرار می دهد . می گوید : گاهی نیاز به آرامش داری ، پس برو با او مناجات کن و بعد او را کنار بگذار . من برای اینکه به خود شکوفایی برسم به دین نیاز دارم . دین برنامه یا راهنما یا هدایت گری ، برای خود شکوفایی . این مفهوم از دین ، نزدیک به مفهوم تربیت که کمکی برای رشد خواهد شد است . تربیت دینی دو تا قید توضیحی است که کنار هم قرار داده شده است . ترکیبی نیستند . در آینده خواهیم دید که اگر تربیتی ، دین در آن نباشد ، چقدر در آن ظلم به بشر و مستقل ندیدن بشر خواهد بود . دین تعبیر لطیفی دارد . من به تلقی مردم از دین کار دارم . چرا مردم ما از کلمه عشق لذت می برند ؟ چون تلقی لطیفی از آن دارند . چرا این لذت را از دین نمی برند ؟ چون تلقی قشنگی از آن ندارند . این تقصیر من و شماست . بیشتر تقصیر بنده . چرا خدا در قرآن فرمایید : خدا ایمان را عزیز دل شما قرار می دهد و در دل شما زیبا قرار می دهد ؟ ببینیم تعریف ما از دین چیست . اگر این تعریف زیبا نیست حتما تعریف ما اشکال دارد و باید آنرا اصلاح کنید . بعد به تعابیر رایج برمی خوریم مثل چارچوب . شما را در ساختمانی برده اند که فقط اسکلت در آن هست . شما هیچ وقت در آن زندگی نمی کنید . شما تصویر کنید کسی سر کار می رود چون به پولش احتیاج دارد و از پولش لذت می برد . یک کسی کارش خود شکوفایی است . دارد یک چیزی را کشف می کند . او با چه لذتی کار می کند ؟ دین از نوع دوم است . این لذتش خیلی بیشتر است . چرا ما اول جوری حرف بزنیم که سوء تفاهم پیش بیاید و بعدا سوء تفاهم را برطرف کنیم . ما می توانیم دقیق تر و راحت تر صحبت کنیم . دقیق تر که صحبت بکنیم جذابتر میشود . نه اینکه چیزی به آن آویزان کنیم مثل درخت کریسمس که هدیه به آن آویزان می کنند . درخت بها رخودش میوه و شکوفه می دهد . دین شبیه درخت بهار است . خودش شکوفه می دهد و در بهار است . نیاز نیست پیرایه ببندیم تا جذاب بشود . دین خودش جذاب است . اگرما درست نگاه کردیم دین میشود لطیف . کلمه ایمان لطیف میشود. وقتی میگویند : طرف آدم بی دین است می گویند : چه آدم ضُمُختی است . چقدر خشن است . بعضی ها در مورد دین این جوری میگویند که ما باید به این سعادت قشنگ از این راه دین سخت برسیم . دین قشنگ نیست . این راه این قدر دوست داشتنی میشود که حد ندارد . اگر شما اسب پیدا کنید و شما را به محبوب برساند و این مرکب در راه این قدر به شما لذت بدهد که وقتی به محبوب رسیدی ، مَرکب را هم ببوسی . در روایت کلمه عشق کم دیده میشود . در یکی از روایات از عشق ورزی نسبت به دین صحبت شده است . نسبت به این راهنما و همای رسیدن به سعادت . اگر نتیجه ی دین هم قشنگ نبود ، خود دین این قدر زیباست که آدم می تواند به نتیجه اش هم فکرنکند . البته باید به نتیجه دین که قرب الی الله و همه زیبایی ها آنجاست فکر کرد . و این آرزو این مسیر طولانی را برای انسان کوتاه بکند . ایمان و عمل صالح که ترکیبشان دین میشود خیلی زیباست . کار میکند تا به کار برسد . کار داریم تا کار . یک موقع شما خلاقیتی را به اثبات می رسانید ، خودتان را به اثبات می رسانید . شما به خود کار علاقه دارید نه به نتیجه اش که حقوق را سر ماه بگیرید . این تفریح است . دین داری قانون رعایت کردن نیست . چیزی فراتر است . دین یعنی نفس کشیدن . ما تربیت را برای رشد یک انسان تعریف کردیم . تربیت تربیت نیست . هدایت است و مسئولیت با خود فرد است و دیگران کمکش می کنند . خیلی از مواقع ما فرافکنی میکنیم و مسئولیت مان را گردن دیگران می اندازیم . می گوییم : دیگران وظایفشان را در قبال ما خوب انجام نداده اند . والدین و مربیان به فرزندان و متربی خودشان بگویند : ما درقبال شما هیچ کاره هستیم . این کلامی است که پیامبران الهی به امت خودشان می گفتند . خدا مسئولیت بعد از سن تکلیف را به دوش خود فرد گذاشته شده است . مربی نباید انتظار زیادی از خودش داشته باشد که من باید او را درست بکنم . ما کم کاره ای هستیم . و دین هم برای رشد و خود شکوفایی است و پیامبران تذکر دهنده نامیده شده است و تو بیدار کننده هستی و نشان دهنده نشانه هایی که در دست توست یعنی آیات الهی را با نشانه های که در خود اوست تطبیق میدهی . اینکه شما حرفهای من را تایید میکنید یعنی اینکه این ها را درخودتان دارید وگرنه تایید نمی کردید . یک عقلانیتی در شما هست و یک عقلانیتی از وحی به شما می رسد و فطرت شما با این ها تطبیق پیدا میکند . مومنین در برابر وحی که قرار می گیرند تایید میکنند و از اعماق جانشان این تایید را احساس میکنند به همین دلیل عشق می ورزند . دین بیدار کننده اعماق درونی انسان است . دین چیزی را روی دوش انسان سوار نمی کند . انسان راه را دوست دارد و نتیجه اش هم که بهشت است به او می رسند . دین حرکت زندگی انسان را سامان می دهد . حرکات و سکنات انسان را با ریتم خودش سامان میدهد و این ریتم آنقدر زیباست که انسان از قرار دادن خودش در اختیار دین لذت می برد . تربیت دینی یعنی انسان بگونه ای روی خودش و یا دیگران تاثیر بگذارد که دین برنامهای برای خود شکوفایی داده است . بهار با درختی یک تربیت دینی می کند . کاری میکند سیبها و شکوفه ها از دل درخت بیرون بیاید . ولی تربیت در غرب مثل برخوردی است که با درخت کریسمس می کنند . تو بیجا کردی که الان موقع جشن من است گل ندادی ، من این گل را به تو آویزان می کنم و جبری در آن هست . دین یعنی خود شکوفایی و تربیت یعنی کمک به رشد انسانها و تربیت دینی یعنی کمک به خود شکوفایی انسان . اگر کسی غیر دینی عمل کرد ، خودش را نشناخته و دارد دیگری می شود ، دیگران میشود . تحمیل ها را می پذیرد و دیگر خودش نیست . هرکسی به یک خود شکوفایی رسیده ، لذت برده است . در صورتیکه شما با تلقی قبلی دین را یک برنامه تحمیلی از بیرون تصور بکنید ، از اول دین ، با آن دعوا دارید و به نتیجه نمی رسد . آدمهایی که در سایه ی تربیت دینی قرا می گیرند به اوج شکوفایی و قابلیت های خودشان می رسند . مثل اینکه شما از موبایل برای در زدن استفاده بکنید . همه به این کار می خندند . پس از بقیه اش استفاده کن . پس این را بگیرید و به او سنگ بدهید . انسانی که دین ندارد یعنی به جایی نرسیده که ار همه استعدادهایش استفاده بکند . از بخش اندکی از استعدادهایش استفاده کرده است . چقدر انسان دلش برای چنین فردی می سوزد . با اینکه همه استعدادهایش شکوفا نشده ، خوشحال هم هست . خیلی از تشویق ها و تنبیه ها جنبه تحمیل پیدا میکنند . لذا در تربیت دینی آمار تشویق ها و تنبیه ها به شدت پایین می آید . میگوید : بگذار خودش این کار را بکند . لذا در یک تربیت دینی تشویق ها و تنبیه ها زیر پرده غیب می رود . اینجا با انگیزه هایی که بیشتر استقلال ما را معنی میکند ، حرکت می کنیم . من در جریان کمک کردن و راهنمایی باید بگونه ای رفتار بکنم که استقلال فرد تامین بشود یا به خود شکوفایی برسد و الا خودش نخواهد شد ، شما خواهد شد . شما پدر و مادر اگر خوب هستید ، فرزند شما باید خودش بشود نه شما بشود .

    4- اولین قدم برای کسانی که می خواهند تربیت دین بشوند چیست ؟
    سعی کنند استقلال خودشان را پیدا کنند و کمتر تحت تاثیر قرار بگیرند . حداقل از تاثیرات منفی که دیگران روی آنها میگذارند، شروع کنند . تحت تاثیر منفی کسی قرار نگیریم .کسی با تحویل نگرفتن او نتواند روحیه اش را خراب کند . کسی با تحویل گرفتن او نتواند زیادی او را خوشحال کند . ممکن است در ابتدا این جوری تلقی بشود که این انسان سردی است ولی به دنبالش گرمای عجیب و غریبی خواهد بود . کسی ما را تحقیر کرد ، تمسخر کرد و تحت تاثیر قرار نگیریم . روی استقلال مان فکر کنیم .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ویرایش توسط armahdian : 17-05-2012 در ساعت 08:37

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه دوم
    88/4/30


    5- خلاصه ای از بحث تربیت دینی صحبت کنید .
    دین برنامه ای برای شکوفایی انسان است . دین چیزی از بیرون به ما تحمیل نمی کند بلکه سعی در اکتشاف درون روح انسان دارد . دین در واقع دارایی های خود انسان را رو میکند . امر تحمیلی تلقی نمیشود . اگر کسی دین را تحمیلی تلقی میکند بخاطر این است که به خودشناسی نرسیده است . چون انسان لایه های پنهان دارد و از لایه های پنهان خبر نداشته و فکر می کند دستورات دینی چیزی را به او تحمیل میکنند . در واقع اگر انسان به یک خودشناسی عمیق دست پیدا بکند می بیند که کلمه زیبای امیر المومنین در جانش جاری خواهد شد : تو همان جور هستی که من دوست دارم ، من را همان جوری قرار بده که تو دوست داری . اینکه دوست دارم همان چیزی که خدا دوست دارد بشوم ، باز جز خواسته های من است . دین ، اینگونه یک تعریف بدون استرس و بدون موضع گیری انسان در مقابل آنرا پیدا خواهد کرد . وقتی شکوفا شدن دارایی های درونی برنامه ای بخواهد که نام آن دین میشود ، تربیت دینی هم تعریفی جدای از دین نیست . شاید ما کلمه تربیت را اضافه می کنیم یک قید توضیحی اضافه کردیم . اگر بگوییم دین دارای همان تربیت دینی است . منتهی در کلمه ی تربیت دینی ما یک نگاه هم به تاثیرگذاری بر دیگران داریم که دیگران را چگونه تربیت بکنیم ، بر دیگران چگونه تاثیر بگذاریم . البته اگر ما فقط کلمه ی دین را استفاده بکنیم باز این معنا را افاده خواهد کرد . اگر ما دینداری بکنیم یعنی بخشی از آن هم بر دیگران تاثیر بگذاریم و تربیت هم شامل آن خواهد شد ، اما تاثیر گذاری بر دیگران به مقصود اینکه دیگران را رشد بدهد معمولا نام تربیت بر آن گذاشته میشود که ما مشکلاتی با این کلمه تربیت داریم . چون در ریشه این کلمه نوعی جبر بکار رفته است . و وقتی ما می خواهیم چیزی را ربوبیت بکنیم مثل این است که ما یک رابطه ی جبری با آن داریم و او یک بی ارادگی در مقابل کار ما دارد و با خود شکوفایی ما ، با استقلال انسان ، با منشی که در دین برای تربیت اتخاذ شده و برنامه ای که دین داده منافات دارد . البته هرجایی کلمه تربیت دینی استفاده شده ، منظورشان تربیت به معنای لغوی نبوده است منظورشان هدایت ، تبلیغ ، تزکیه بوده است . ولی این الان رواج پیدا کرده است . در متون قدیم ما چنین اصطلاحی استفاده نمی شد . در روایات اگر نگاه بکنیم از این کلمه که پیامبر دیگران را تربیت کنند ، استفاده نشده است . از کلمه ی امضا کردن و تبشیر کردن استفاده شده است . گفتیم از کلمه ی تربیت دقیق استفاده کنیم . اگر می خواهیم این لفظ را با همان معنایی که علمای اسلامی مد نظر دارند استفاده کنیم ، این ملاحظه را یادمان باشد . اگر این را یادمان باشد دیگر نمی گوییم می خواهم فلانی را درست کنم . چون ما زیاد ، کاره ای بر تاثیر گذاری بر دیگران نیستیم . یا نمیگوییم چرا فلانی را درست تربیت نکردی ؟ در تربیت جبر نیست . باید خود فرد را بیشتر ببینیم . کلمه ی تربیت انسان را به این سمت می کشاند که در تربیت جبری مسلک می شود .

    6- چرا شما یک ترجمه جدیدی از تربیت برای ما ارائه دادید ؟
    اگر تربیت را در همان لفظ رب در نظر بگیریم ، این باز با ادعایی که ما کردیم منافات ندارد . چون خدا می تواند رب باشد ولی شما نمی توانید رب باشید . خدا یک رابطه ی جبری با عالم دارد . و رابطه ی تکوینی با عالم دارد . کسی را که میخواهیم تربیت کنیم با او رابطه ی جبری و تکوینی نداریم . خدا وقتی ربوبیت میکند تمام مقدرات این شی را در نظر می گیرد . ولی به پیامبرش می گوید : تو نمیتوانی هرکسی را که دوست داری هدایت بکنی . رابطه ای که خدا رب است و با عالم دارد ، آن رابطه را ما با عالم نداریم البته پیامبران و امامان هم این رابطه را ندارند . ما میگوییم پیامبران و امامان جانشینان رب العالمین هستند و به هدایت انسانها اقدام میکنند . چون معنای جبری در معنی لغوی رب وجود دارد ، اطلاقش به خدا درست است و به همین دلیل هم اگر ما بخواهیم فرزندمان را تربیت کنیم نباید بگوییم ما رب فرزند هستیم . چون تاثیر گذاری ما محدود است . اینجا بهتر است از کلمه هدایت استفاده بکنیم . تاثیر گذاری از دایره ای که استقلال فرد مورد ملاحظه قرار بگیرد ، استفاده بشود . ما برای استفاده نکردن ازکلمه ی تربیت اصراری نداریم ، من متعرض این شدم که بعدا آسیب های تربیت نصیب ما نشود . یکی از آسیب ها این بود که زیادی از مربی توقع نداشته باشیم . یکی اینکه استقلال فرد و مسئولیت فرد را در نظر نگیرم . این ها آسیبی است که در تربیت بر دیگران وجود دارد . گاهی از روش هایی استفاده می کنیم که نتیجه ی معکوس دارد . اگر استقلال فرد را رعایت می کردیم بهتر می توانستیم روی آن تاثیر بگذاریم . هدف تربیت در فضای دینی ، هدف خوبی است . می خواهیم در سایه تعلیمات دینی به سعادت دنیایی و اخروی برسیم . مثلا فضای دین ، این هدف خوب باید یک روش قشنگ و خوبی هم داشته باشد . ما نمی توانیم بگوییم چون هدفمان خوب است باید همه را هُل بدهیم . هر کسی به موقعیت خودش ، یک پدر و مادر ممکن است تحمیل هایی به فرزند داشته باشند برای سعادت فرزند اصرار دارند . ممکن است مسئولین یک جامعه و مربیان مدرسه ، روش هایی را پیاده می کنند که تحمیل در آن بیشتردیده میشود و نتیجه معکوس می دهد . هرچه ما از تحمیل فاصله بگیریم و آزادی را در جریان تربیت آنچنان که انبیاء و اوصیاء رعایت می کردند رعایت بکنیم ، نتیجه ی بهتری می گیریم . مربی مظلوم واقع میشود . فرد بعضی مواقع عکس العمل منفی نشان میدهد و مربی هم در جریان دادن آزادی به او رو داده است و او هم سوء استفاده میکند . این اجتناب ناپذیر است بخاطر همین است که اولیاء خدا همیشه مظلوم بوده اند . اگر می خواستند با رو کم کنی عمل کنند ، کاری نداشت و همه را سر جای خودشان می نشاندند . اگر دقت بکنیم می بینیم مرز بسیار ظریفی وجود دارد . گاهی این قدر فروتنانه برای آزادی انسان احترام قائل بودند که انسان ها جرات پیدا می کردند که به اولیاء خدا ظلم کنند . ما باید اولیاء خدا را مقتدران مظلوم و یا مظلومان مقتدر بدانیم . مظلومیتشان به خاطر رعایت آزادی انسان بود .

    7- مهمترین ویژگی تربیت دینی چیست ؟
    اگر ما تربیت را تاثیر گذاری بر دیگران به منظور رشد انسانها در نظر بگیریم ، شیوه ی تاثیر گذاری بر دیگران بگونه ای باید باشد که استقلال فرد و کرامت انسانی را حفظ بکند . ما پیش از اینکه به هدف تربیتی بیندیشیم ، باید انسانیت انسان را در مسیر این رشد و پرورشی که میخواهیم به او بدهیم حفظ کنیم . پرورش در مورد گیاه صادق است زیرا گیاه در مقابل پرورش دهنده بی اراده است و او تمام تلاش خود را می کند . ولی در مورد انسان نمی توان این جوری گفت . در مورد انسان بهتر است کلمه ی پرورش را انتخاب نکنیم تا یاد پرورش گل و گیاه نیفتیم . رعایت و استقلال به این است که فرصت انتخاب و فرصت آنکه خود فرد بتواند انگیزه ی در خودش ایجاد بکند را به او بدهیم . فرصت بدهیم تا از آموخته هایش و از علاقه های قلبی خودش بهره برداری بکند و روی پای خودش بایستد و خوب بشود . یکی از ویژگی های مهم آن این است که
    کاری می کند خود فرد خوب بشود . نه ما او را وادار به یک خوب بودن سطحی یا صوری که مثل فنر تا رها کنیم به سمت خودش برمیگردد بکنیم . نتیجه ی این رعایت استقلال و کرامت این خواهد بود که خوبی با ثبات و عمیقی پیدا خواهد کرد . نتیجه ی دیگرش این خواهد بود که خوبی ارزشمندی خواهد شد . در قاموس دینی ما ارزش وقتی در رفتار یک انسان تولید میشود که خدا ببیند منشا این رفتار در وجود خود شخص و در لابلای عمق شخص نهادینه شده باشد و همچنین در قسمت زیبای قلبش نهادینه شده باشد . مثلا اگر کسی برایش نهادینه شده باشد ولی در ظاهر قلبش باشد و تا دیگران را دید و منافع خودش را دید ، لبخند بزند و متواضع باشد و هیچ حق و باطلی را در نظر نگیرد ، این انسان چاپلوسی می شود که چاپلوسی در او نهادینه شده است . باید هم با ثبات باشد و هم از قسمت قشنگ قلبش سرچشمه گرفته باشد . اگر از ترس این و آن نماز بخواند چه فایده ای دارد ؟ عادت کردن به این جور نماز خواندن و تواضع کردن بخاطر این است که شما به او فرصت ندادید این رفتار خوب از لایه های عمیق قلبش سرچشمه بگیرد . ما با شکل دادن برخی حوادث در بیرون زندگی فرد و ایجاد فضاهای مناسب می توانیم تاثیری بر فرد بگذاریم اما این تاثیر باید خیلی ظریف باشد . بالاخره شما یک جور می توانید تاثیر بگذارید و فرد را وادار بکنید و جور دیگری هم می توانید تاثیر بگذارید . مثلا غیبت کردن روش خوبی برای تربیت افراد است . ما آبرویشان را می بریم ، آنها خودشان را جمع میکنند . حواسشان باشد که دیگر خطا نکنند . اگر خدا غیبت کردن را مجاز می کرد ما در تربیت دینی خیلی موفق بودیم . می گفتیم آبرویت را می برم و او حواسش را جمع می کرد. اما در نهایت این زندگی چه خواهد شد ؟ کسی که مدام در ترس از آبروی خودش و مدام در کسب وجاهت خودش ، با دیگران رفتار خوب بکند این چه آدمی است ؟ در بعضی موارد به اهداف رفتاری رسیده ام . شاید با این تهدید خواسته اند در او جرقه ای بزنند ولی در واقع کرامت او را از بین برده اند و این فرد دیگر به درد نمی خورد . عمل خوبش هم دیگر ارزش نخواهد داشت . امام رضا (ع) می فرماید : گناه نکردن بعضی ها شما را فریب ندهد ، شاید ملاحظه کردنش بخاطر ترسش باشد . آدم ترسو و بی عرضه ای است که جرات گناه کردن ندارد . در جوانی با فردی دوست بودم که خیلی متواضع و با حیا بود . وقتی مدتی با او بودم و با خانواده اش رفت و آمد کردم ، به او گفتم : تو آدم با حیایی نیستی بیشتر ترسو و بز دل هستی . بعضی دانش آموزان خودشان را با حیا نشان می دهند تا خراب نشوند . شجاعت ندارد . اینها خیلی مهم است . ما فقط رفتار نهایی که می خواهد از فرد صادر بشود را نمی خواهیم . ما پشتوانه های آن را هم میخواهیم . فطرت و خصلت های بلند انسانی او را تخریب نکنیم . در خارج از کشور با دانشجویی می رفتیم . او کمی دیرتر چراغ ماشین را روشن کرد و پلیس رفتار خیلی بدی با او کرد البته ظاهرا رسمشان بود . در کشوری پیشرفته مثل کانادا خیلی بعید بود . ما یک ساعت زیر نورافکن پلیس بودیم و جرات نمی کردیم پایین بیاییم . زیرا خطر کتک زدن هم بود . این رفتار غیر انسانی بود . این نظم اگر در آنجا بوجود میآید چه فایده ای دارد ؟ ما نظم را برای چه میخواستیم ؟ نظم را میخواستیم که منظم باشیم و یک عده ای دیگر در جامعه راحت زندگی کنند . در غرب هر نظمی ایجاد میشود به نفع سرمایه داران بزرگ است نه خود مردم . البته راضی هم هستند . راضی بودنشان هم به درد نمی خورد . به چه قیمتی این نظم را بدست آورده اند . اگر جوانی را به کازینو فرستادی و قمار باز شد و شخصیت ترسویی پیدا کرد و در مقابل پلیس عصیان نکرد ، بگوییم چه جوان آرامی است . او را جایی گرفتار هوس ها و قمار بازی ها کرده ایم و تخلیه شده و دیگر عصیان نمیکند و در مقابل پلیس می گوید : چشم . این را یک شهروند خوب می دانند . اگر رفتارهای غلط مثل میخوارگی انسان را در مقابل پلیس ترسو کرد و انسان منطقی مقابل پلیس تواضع نکرد بلکه تواضع ناشی از تحمیل ترس باشد ، چه ارزشی دارد ؟ پس مهمترین ویژگی تربیت دینی استقلال فرد مبتنی بر روشهای اصیل انسانی است . تا ما درباره آزادی و استقلال فرد صحبت میکنیم می گویند : بله غرب همه آزادی دارند و صواب یکطرف و گناه یکطرف است . پس مد نظر شما از فضای خوب تربیتی چنین فضایی است . مصداق این فضای غربی است . خیر چیزی که ما در فضای غرب از آزادی می بینیم این نیست . اتفاقی که می افتد این است که شما را با یک عمل مثلا شهوت آلودی اسیر می کنند و بعد می گویند : آزاد هستید انتخاب کنید . آن فضا عادلانه نیست . ما یک قیامت ندیده داریم . حداقل این طرف هم یک شهوات ندیده داشته باشیم . چرا خدا روی شهوات پرده می کشد ؟ برای اینکه انسانها آزادی شان سلب نشود . و آزادنه انتخاب بکند . خدا میگوید : من که جلو نیامده ام اگر جلو می آمدم ، همه دلباخته می شدند هرچند ظرفیت ر ا نداریم که از ابتدا او را ببینیم . بهشت را هم بیرون نیاورده ام ، اگر بیرون می آوردم کسی دنیا را انتخاب نمیکرد . آزادی را به او دادم . شما هم خیلی چیزها را جلو نیاورید که برخورد اسارت گرانه با او بشود . فضای آزاد نه اینکه گناهان را روی سر انسان بریزیم ، بعد تحت تاثیر قرار بگیرد و بعد بگوییم آزاد است . مثل اینکه یک جوانی را همه بخاطر رفتار خوبش مسخره بکنند و بعد بگوییم : انتخاب کن . یکی خدا می گذارد وده تا غیر خدا می گذارد و بعد میگوید : یکی را انتخاب کن . این عادلانه نیست . ما باید یک فضای عادلانه برقرار کنیم . در مورد این فضای آزادانه خیلی باید صحبت کرد . خیلی وقت ها ما در جامعه مان این را رعایت نمیکنیم . فضای آزاد فضایی نیست که در آن بی بند و باری و گناه فراوان باشد چون این خودش یک نوع تحمیل است مثل اینکه من به زور چوب ، فرزندم را وادار کنم نماز بخواند . وقتی هم که او را تحت شهوات زیادی قرار بدهم او را وادار به رفتار بد میکنم . اینجا فضای آزادی نیست. هر نوع وادار کردن در تربیت دینی بد است . احترام به کرامت انسانی اقتضا می کند که از انواع وادار کردن ها حتی از نوع غربی که وادار کردن زیرکانه هنرمندانه است و قدرت انتخاب را از آنها میگیرد اجتناب کنیم . اینها فضای آزاد ندارند . جامعه امام زمان جامعه ای خواهد بود که این آزادی در آن چشیده خواهد شد . ما باید سعی بکنیم به آن سمت حرکت بکنیم .

    8- اگر انسان بخواهد کرامت انسانی خودش را حفظ کند باید چه کار کند ؟
    یک راه روشنی وجود دارد تا ما به افراد کمک کنیم تا استقلال خودشان را بیابند و بعد باور بکنند . و راه روشن این است که تشویق ها و تنبیه ها را در فضای خانه و مدرسه کاهش دهیم . در مدرسه هر درسی را که بچه می خواند یک نمره بعنوان تشویق به او می دهیم چون بچه ها در مدرسه نمره را بعنوان یک ارزیابی نگاه نمیکنند . نمره را نشان میدهند و توسط دیگران تشویق می شوند . اگر جنبه ارزیابی بود و جنبه ی حقوقی نداشت ، نمره را نگاه می کرد و کنار میگذاشت . ولی نمره می ماند و ارزش های فرد را شکل می دهد . من نمیخواهم بگویم اجتناب پذیر است . نمیخواهم بگویم بیاییم و نمره را حذف کنیم . میگویم : نگاه کنید ببینید با ما چه کار میکند . همین تشویق نمره که ظاهرا نمی توانیم آنرا حذف بکنیم ، موجب میشود شخصیت دانش آموزی طوری شکل پیدا بکند که تحت تاثیر نمره درس بخوانیم . آن وقت اگر قرار شد جایی بدون نمره درس بخوانیم آن شخصیت جستجو گر علم و عاشق علم را نداریم . عمری این را با آن نمره ها در ما کشته اند . اذان که میگویند : می گوییم نمره ندارد و تنبلی مان میآید که بلند شویم و نماز بخوانیم . ایمان و علاقه مان سرجایش است . من همیشه جوری زندگی کرده ام که در مقابلش فوری چیزی دریافت کرده ام. این فضایی ایجاد میکند که نماز خواندن در این فضا سخت است . چون بعد از نماز خواندن چیزی دریافت نمیکنم و اگر نخوانم تنبیه نمی شوم . کارهای سخت تر هم هستند که براحتی انجام می دهیم چون تشویق و تنبیه دارند . تشویق ها و تنبیه ها شخصیت ما را این طوری بار می آورد . گاهی تشویق خوب است ولی زندگی ما پر از تشویق و تنبیه اجباری شده است . پس حذف عوامل انسانی خصوصا در خانواده ها باید در الویت قرار گیرد . بعضی وقتها ما خودمان بعنوان تنبیه گر حاضر هستیم و غضب ما هم حاضر است و محبت ما هم در این وسط حاضر است و فرزند می خواهد با من ارتباط برقرار کند و من بخاطر فلان خطایی که انجام داده ، می خواهم او را محروم کنم و در این راه مبالغه میکنیم . و در این راه مُدام از ابزار تشویق و تنبیه استفاده میکنیم . راه نفس کشیدن را می بندیم . وقتی من غضب کردم و تنبیه کردم ، میخواهم هم حق و هم خودم را بر فرد سوار کنم ، این جوری کار دشوارتر میشود .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #3
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه سوم
    88/5/7


    9- گستره ی تربیت دینی کجاست ؟
    تعریف تربیت دینی اثرگذار بر دیگران ، برای رشد است . تربیت به این معنا نخواهد بود که یک کسی رشد دیگران را بعهده بگیرد و یا صاحب رشد دیگران بشود . رابطه در تربیت دینی یک رابطه ی آزادتر تلقی کردیم . انسانها به زیبایی از کنار هم عبور میکنند مانند گلی که بوی خوشش را به مشام همه می رسانند . اینگونه تاثیر گذاری در دیگران بکنند . معنی تربیت دینی را اگر این بگیریم ، گستره ی تربیت دینی فقط در خانه و مدرسه محدود نخواهد شد . همه با هم کار تربیتی می کنند . شما یک لباسی می پوشید . فردی میگوید : چقدر این قشنگ است . چقدر به شما می آید . این را از کجا خریدی ؟ این روی شما تاثیر می گذارد . نگاه دیگران روی شما تاثیرگذار است که دفعه دیگر چه لباسی بپوشید . یا وقتی دیگران درباره ی زندگی شما نظر می دهند ، روی شما تاثیر می گذارند . یا از زندگی خودشان برای شما حرف می زنند و یک حادثه ی کوچک را خیلی بزرگ می کنند تا از دیگران کم نیاورند و روی دیگران تاثیر بگذارند . این تاثیرها وقتی ماندگار می شود و زیاد میشود و پشت سرهم می شود ، اسمش تاثیر تربیتی است نه فقط تاثیر تبلیغی . بعضی افراد در یک لحظاتی خیلی آمادگی برای گرفتن پیامی از کسی یا از اطرافیان خودشان دارند . اگر آن لحظه یک پیام بد بفرستی و تاثیر بد تربیتی بگذارد ، شما پیش خدا مسئولیت خواهید بود . روز قیامت علاوه بر جواب خودت باید جواب او را هم بدهی . و می گویید : من نمیخواستم رویش تاثیر بگذارم ، او در اوج آمادگی تاثیر پذیری بود . انسانها در هنگام عبور و مرور ساده و از کنا ر هم رد شدن ، تاثیر تربیتی روی هم نمی گذارند . فوقش تاثیر تبلیغی می گذارند . حالا ما چکار کنیم ؟ بعضی انسانها آمادگی شان برای تاثیر پذیری بالا است . کما اینکه بعضی مواقع انسانها تاثیر پذیری شان کم است . درگیر مسئله ی درونی هستند و پای منبری هم بنشینند تاثیر نمی پذیرند . ولی ما همه جا در حال تاثیر گذاری بر روی یکدیگر در هستیم . شما تربیت را از یک محیط بسته و از یک رابطه ی دو طرفه ی محکم خارج کنید و در روابط آزادتر قرار بدهید . آن موقع خواهید دید که تربیت گستره ی وسعی دارد . روایت می فرماید : مومنین به گردن هم حق پیدا می کنند . باید روز قیامت این حقی که گردن همدیگر پیدا کرده اند را پاسخ بدهند . یعنی تسویه حساب خودشان که انجام شد ، حالا باید ببینند دین دیگران ر ا هم ادا کردی یا نه ؟ مثلا چه کسی گردن ما حق پیدا می کند . فرمود : حداقل کسی که گردن شما حق پیدا می کند کسی است که چهل قدم با او راه رفته اید . روز قیامت سوال می کنند که حق او را ادا کردی یا نه ؟ حالا ببینید در این عبور و مرورهایی که با هم داریم ، دوست و یا همکار ، چقدر باید دقت داشته باشیم . این فضا انسان را از حصار تن خودیت بیرون می آورد ، وقتی حصار تنگ غم ها و افسردگی ها افزایش پیدا می کنند عصبانی شدن ها و خیلی مسائل پیش می آید . کافی است انسان در یک فضای قشنگی ، فکر تاثیر گذاری بر دیگران هم باشد و هرکس خودش را مربی حساب بکند . انسانهایی که خیلی به خودشان مطمئن هستند و نمی خواهند تاثیر بپذیرند ، اتفاقا از یک جاهایی و از یک کسانی تاثیراتی می پذیرند که اصلا به آنها نمی آید و خیلی هم ضرر خواهند کرد . مثل کسی که خواستگاران دخترشان را رد می کنند و بعد به بدترین آنها جواب مثبت می دهند . در افکار عمومی هم این موضوع هست و حکمتی هم پشت آن هست . کسانی که به سادگی از هر کسی الهام نمی گیرند ، یک جاهایی توسط کسانی که خیلی از آنها ضعیف تر هستند تاثیرات وحشتناکی می پذیرند و ناخود آگاه این کار را میکنند . لذا سفت بودن در تاثیر نپذیرفتن خیلی بد است . حالا ریشه ی روایی و دینی آن را عرض بکنم . وقتی در دین ما می فرماید : در هر نگاه مومن عبرتی هست . ممکن است کودکی از کنار شما رد می شود و درخواستی از شما می کند . ممکن است الهامی به شما می کند . یا پیامی برای شما داشته باشد و با شما حرف می زند . دست خودش نیست . ما خدا را پشت سر او ببینیم . کسی دارد گدایی می کند و از کنار شما رد می شود . تکدی گری کار خوبی نیست . اما ممکن است او لابلای حرفهایش کلمه ای گفت و به شما پیامی فرستاد . بعضی ها سر چهار راهها فال می خرند که ببینند در آن لحظه چه الهامی به آنها می دهد . می فرماید : در هر نگاه مومن ، درسی از اطرافش هست . زیرا خدا این درسها را تعبیه کرده است . برنامه ی روز شما را دیده است . شما مانند توریستی هستید که در این پول یک مدیری وجود دارد که از صبح تا آخر شب شما را برنامه ریزی کرده است . شما تمام لحظات را با حکمت نگاه کن . در اینجا باید انسان مهارت داشته باشد و قشنگترین پیامها را از آن بگیرد . قشنگترین دریافتها را داشته باشد . خیلی از اوقات غرور ما آدمها موجب میشود که باب تاثیر پذیری خودمان را ببندیم . تواضعی می خواهد . زمینی که فرو افتاده تر باشد ، آب بیشتری در آنجا جمع خواهد شد . آمادگی این را داشته باشیم که از هر حادثه ی خوب و بد و از هر آدمی در اطراف خودمان درس بگیریم . اگر این آمادگی علامت تواضع انسان است . اگر این تواضع باشد تربیت می شوند . حدیثی می فرماید : بهترین چیزی که پدر ها و مادرها می توانند برای فرزندانشان به ارث بگذارند ، ادب است . چون اگر بچه ی شما با ادب شد ، همه چیز از همه کس خواهد گرفت . همه دوست دارند به او خدمت کنند . شما همه جا با او نیستید . او تواضع دارد و همه مُرید فرزندان شما هستند . هرکسی به او خدمتی خواهد کرد . یکی میگوید : بیا به تو نکته ای یاد بدهم . یکی می گوید : بیا من تو را برسانم . یکی می گوید : بیا من تو را به یک معامله ی خوب راهنمایی بکنم . کافی است این فرو افتادی را به او یاد بدهیم ، مثل اینکه همه پدرهای او هستند ، همه دلسوزهای او خواهند بود . پیامبر گاهی به اطرافیانشان می گفتند : چیزی بگویید که ما هم استفاده کنیم و آنها را می پذیرفتند . البته در مقابل پیامبر کسی حرفی نداشت . پذیرش خیلی مهم است . در یکی از خاطرات پسر آقای بهجت از پدرشان می گفتند : پدر برای ما قصه و داستان تعریف می کردند و ما باید از قصه و داستان منظورشان را متوجه می شدیم . ایشان می گفتند : بعلت کهولت سن پدرم من همرا ه ایشان در یک اتاق بودیم و من از ایشان نگهداری می کردم . روزی ایشان به من گفتند : فلان آیت الله پایش را جلوی فرزند ش دراز نمی کرد و من فهمیدم که ایشان خجالت می کشند جلوی من پایشان را دراز کنند . و بعد از آن ، بین اتاق پرده کشیدم . نمی گوید : پسرم بیرون برو . تو باید خودت این مطلب را بگیری . و خودت متوجه بشوی . این تربیت دینی است . این گل زیبایی است که از درخت آویزان است . ما ازکنار آن عبور می کنیم و یقه ی ما را نمیگیرد که بیا من میخواهم به تو چیزی بگویم . پس اگر کسی خواست در این فضا تاثیر تربیتی بپذیرد آمادگی خودش باید بالا باشد . البته آمادگی اش باید بالا باشد که هر بویی را استشمام نکند و از هر چیزی تاثیر نپذیرد . هرکسی از مسئولیت خودش خبر داشته باشد . پس گستره ی تربیت وسیع شد . همه در حال تاثیر گذاری روی دیگران هستند . هرکس لباس می پوشد و بیرون می آید ، بگوید : خوب حالا آثار تربیتی این را چکار کنم . شادی روی دیگران تاثیر بگذارد و ماندگار بشود . از آن طرف هم ، همه باید آمادگی داشته باشند که بهترین بو را از محیط خودشان استشمام بکنند . عطر فروشی می گفت : من سعی میکنم در محیطی که بوی بد هست نروم . چون شامه ام خراب میشود . یک موسیقی دانی هم بود که مجری از او پرسید : موسیقی های تلویزیون چگونه است ؟ و ایشان گفت : من گوش نمی دهم و مجری تعجب کرد . گفتند : چرا ؟ گفت : چون گوشم خراب میشود . من نمیتوانم هر چیزی را گوش کنم . در فضای تربیتی همه باید مواظب باشند که تاثیر تربیتی روی دیگران می گذارند و مواظب باشند چه تاثیری از دیگران می پذیرند .

    10- درباره ی راه کار تربیت دینی که دوری از تشویق و تنبیه بود ، توضیح دهید .
    کارمندی وارد اداره میشود و برای او یک کارت ساعت زنی گذاشته اند که تاخیرهای او را مورد تنبیه قرار میدهد و اضافه کاری او را مورد تشویق قرار میدهد . محصل در مدرسه درس میخواند و تا آنجا که میآموزد یک تشویقی بنام نمره وجود دارد که زیاد میشود و آثار حقوقی بر آن مترتب میشود . شخصیت دادن اطرافیان بخاطر این نمره است . اگرنمره کم بشود ، تنبیه های جانبی دارد . زندگی ما پراز تشویق ها و تنبیه ها است . اکثر قوانین و آیین نامه ها هم این تشویق ها و تنبیه ها را مدیریت می کنند . هرچه زندگی انسان بیشتر در حصار قافله تشویق ها و تنبیه ها اسیر باشد از شخصیت انسان خوبی ها و فضیلت های آن کاسته میشود . و به دیگران وابسته میشود . معلوم است که اگر کسی با اراده خودش از خواب بیدار بشود بهتر از آن است که با ساعت شماته دار و یا یک پارچ آب از خواب بیدار بشود . ببینید این دو فضا چقدر متفاوت است . ما باید از این تشویق ها کم بکنیم . قانونمند زندگی کردن خوب است ولی زیاد قانون داشتن خوب نیست . چرا او خودش بخاطر ویژگی های اخلاقی و شخصیتی این جور نباشد . خیلی ها میگویند : این تشویق ها و تنبیه ها و قانون ها بخاطر این است که او را عادت بدهیم . واقعا این نتیجه را داده است . آیا کسی رفته و آمار بگیرد که حالا ما این قدراز کارت ساعت زنی و نمره استفاده کرده ایم بچه ها بدون کارت ساعت زنی و نمره خوب درس می خوانند و سر کار می روند و روی پای خودشان ایستاده اند و یا همه خودشان هم این را به اهرم ها واگذار کرده اند . فقط بحث مربی که نیست . بحث زندگی ماست که اینگونه با ما رفتار می کنند . ما در جامعه ی مهدوی ، جامعه ی کم قانونی خواهیم داشت . قانون باید با شیوه ی خاصی طراحی بشود و از خود قانونی نباید زیاد استفاده کرد . قانونها را افزایش بدهیم . امضاء عقدنامه ها را افزایش بدهیم ، پلیس ها را افزایش بدهیم و آمار طلاق ها هم بالا می رود . ما هدفمان این نیست که قانونمند زندگی کنیم ، ما هدفمان این است که خوب زندگی کنیم . قانونها تشویق ها و تنبیه ها را مدیریت می کنند . کسی در یک محیط کار کوچک سعی کند کمترین قانون را استفاده بکند و در قانون اسراف نکند . معلم ها و خانواده ها این ها را دقت کنند . بعضی وقتها درس هایی در مدرسه باشد که نمره نداشته باشد . در اینجا هرکس خودش است . تو زندگی باید خودت باشی . پیامبر اکرم آمده که به ما بگوید : خودت هستی . برو . حالا یک حمایت ها و هدایت هایی هست . برای همه چیز تنبیه ها و تشویق هایی هست و خدا که در این وسط چند تا دستور پنهان و پیچیده داده ، تنها می ماند . ما آدمهای بدی نیستیم . ما خدا را قبول داریم . چرا نماز را کاهلی میکنیم ؟ چون فقط نماز است که تشویق و تنبیه ندارد . بقیه چیزها تشویق و تنبیه دارد . مربیان جامعه باید به استعدادها توجه کنند نه به تشویق و تنبیه . به همین دلیل امامان و پیامبران ما از بهترین آدمها انتخاب میشوند . حالا ما در محیط خانه این تشویق و تنبیه را کاربردی تر بکنیم . پدرها و مادرها همیشه با محبت و با هدیه باشند و آن چیزی را که باید اثبات بکنند ، اثبات بکنند که یک موقع ذهنیت منفی پیش نیاید . اطمینان خاطر به یکدیگر بدهند و این ها هنگام خطا یا هنگام کار خوب به تنبیه های فوری رو نیاورند . تا کسی کار بدی از او سر زد ، زبان سرزنش باز نکنند . چند روز بعد به او بگویید . کمی به خودش مهلت بدهید که فکر بکند . اگر خواستید او را نصیحت بکنید که مقابل جمع نباشد که سرزنش بحساب نیاید . اگر خواستید نصیحت بکنید از منطق استفاده بکنید . از تحقیر کمتر استفاده بکنید . اگر کسی کار خوبی هم انجام داد بگویید : بله خیلی عالی . بیشتر از این جلو نرویید . به همین دلیل که ایشان فرزند ماست ، قربان صدقه اش برویم . خسیسی به خرج ندهیم و بگذاریم وقتی که نمره ی خوبی گرفت بگوییم : فدات بشوم . در حالت معمولی بگویید : فدات بشوم . بعضی خانواده ها تنبیه بد ندارند ولی تشویق بد دارند . اگر کودک چهار ساله کار خوبی انجام داد ، اگر زیاد تشویق بکنید ، دفعه بعد خودش را تکرار می کند و خلاقیت جدید به خرج نمی دهد . دوباره ادای حرف قبلی را در می آورد تا مامان دوباره او را تشویق بکند . خلاقیت او را گرفته اید . تشویق شیرین است و بچه را گیج میکند . بگذارید خلاقیت ادامه پیدا بکند . به خود بچه شخصیت بدهید نه به نمره کم و یا زیاد او . این استقلال را از چهارده سالگی به فرزندان باید بدهیم . از این سن شما باید با بچه مشورت بکنی . ما پانزده ساله را خیلی بچه می دانیم . در بیرون هم اگر بدی از کسی دیدیم در مقام تربیت او را زود مجازات نکنیم . یک جوری به او منتقل بکنیم . در مسئله ی تربیت ما تربیت فکری هم داریم . یکی از نکاتی که در تربیت فکری هست . این است که صریح نگویید . بگذارید خودش بگیرد . کلیدی ترین مباحث در قرآن مثل ولایت صریح گفته نشده است . اسم علی بن ابیطالب را در قرآن نیاورده است . می گوید : خودشان باید بفهمند . دین ما اهل اشاره است . فضا باید عوض بشود . نیش ها را نباید با کنایه زد . این بد است . بعضی ها می گویند : غربی ها هم می گویند : به کار همدیگر نباید کار داشته باشیم . من دخالت بیجا و تنبیه بیجا نداشته باشم ، به کار کسی کار نداشته باشم و بعد مهر و محبت و عطوفت هم باشد باید چه کار کرد ؟ وقتی با کسی همسایه شدم به آنها مهمانی بدهم . از آنها دلجویی کنم و احوالپرسی کنم . این توجه و دلسوزی باشد و در کنار آن عدم دخالت را هم داشته باشیم . البته جا انداختن این رفتار در جامعه طول می کشد . تا ما می گوییم بیاید تشویق ها و تنبیه ها را زیاد نکنید ، همه یاد امور دین می افتند و می گویند : به نماز ما کاری نداشته باشد . بنده عرض می کنم این حرفهای ما موجب تضعیف دین نشود . ما در همه جاها تشویق ها و تنبیه های سخت داریم ولی وقتی به دین می رسیم می خواهیم شُل رفتار بکنیم . همه باید با هم باشد . اگر می خواهیم رفتاری که دین گفته پیاده کنیم مثلا وقتی میخواهیم برای نماز صبح فرزندانمان را بیدار کنیم ، آنها را تلخ بیدار نکنیم . شیرین بیدار کنیم که خاطره ی خوشی هم از بیدار کردن در ذهن بچه باقی بماند . کنکور هم قبول نشد ، همین جوری با او رفتار کنیم . اگر برای نماز صبح خواب ماند ، می گوییم : اشکالی ندارد جبران می کنی و بگوییم مهم در زندگی درس است . و در مورد درس سخت برخورد کنیم . دوگانه برخورد نکنیم . در جامعه هم نسبت به ارزشها و عموم ارزشهای انسانی یک تعادلی را برقرار کنیم . پس در غرب اگر کسی هم بمیرد به او کاری ندارند . اما اینجا دلسوزی و قرابت وجود دارد . ارتباط و دلسوزی هست ولی در غرب نیست و این تفاوت بین این دو است . نماز جماعت نباید در اداره اجباری باشد .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه چهارم
    88/5/21


    11- اهمیت تربیت دینی در جامعه مهدوی چیست ؟
    وقتی ما به رسالت انبیاء و هدف خلقت انسان نگاه کنیم می توانیم هدف جامعه مهدویت و حکومت حضرت را چیزی جز رشد انسان در جهت عبودیت تحلیل نکنیم . منتهی ما براساس نگاهی که به تربیت باید داشته باشیم ، باید ببینیم اگر در جامعه مهدوی در مورد تربیت صحبت میکنیم ، تربیت یک مصونیت عام و شامل است . همه در این امر مشارکت می کنند چون همه روی هم تاثیر می گذارند . ما وقتی برنامه ریزی نکنیم که روی هم تاثیر مثبت بگذاریم ، لاجرم کم و بیش تاثیر منفی خواهیم گذاشت . یعنی ما در تربیت یکدیگر موثر هستیم . ما نیاید از این مسئله غفلت بکنیم . ما باید حواسمان به اطراف باشد . اینکه خیلی از آدمها خودخواه میشوند اثر بد تربیتی ، بی توجهی به محیط است . می خواهیم بین این دوتا رابطه برقرار کنیم . وقتی ما حواسمان نیست که روی دیگران از هر جهتی چه تاثیری میگذاریم چون می خواهیم در رفتارمان آزاد باشیم میخواهیم به کسی اعتنا نداشته باشیم . خوب اگر من به اطرافیانم اعتنا نداشته باشم ، اطرافیانم کمبود محبت احساس بکنند ، در این فرایند دچار مشکلات روحی بشوند و بهم می ریزند . و اثر تربیتی بد روی دیگران می گذارند . تربیت امری است که هم در رابطه با انسان است هم در ارتباط با خود فرد و خود انسان و هم در ارتباط با جامعه است . اگر روی آن به نحو مثبت برنامه ریزی نکنیم و رها بشود ، به نحو منفی تاثیر خواهد گذاشت . روایت از حضرت علی (ع) داریم : خودت را وادار به کارهای خوب بکن و اِلا خودبخود به سمت بدی ها پیش خواهد رفت . با اینکه فطرت ما الهی است و خوب زاده شده ایم و خوبی ها در درون ما موجود هستند اما اگر این خوبی ها در درون ما کشف نشوند ، تجلی نکنند و ته دل ما مدفون می شوند و یک آثار بدی در انسان می گذارند . اینکه خدا می فرماید : بهم دیگر در کارهای خوب و تقوی کمک کنید و هرکس این کمک را نکند ، نهی میشود . گاهی ما روی هم شدیدا اثر منفی می گذاریم و بعضی مواقع با بی اعتنایی بصورت رقیق تاثیر منفی بگذاریم . تربیت در جامعه ی مهدوی مساوی است با رسالت انبیاء و هدف حکومت حضرت مهدی ولی یادمان باشد بنا نیست حضرت فقط ما را تربیت کند . تربیت بصورت یک فرهنگ ، یک امر فراگیری در جامعه میشود . و دیدگاه عموم ساکنان جامعه مهدوی نسبت به تربیت اصلاح میشود . همه وظیفه ی خودشان را در این جامعه می دانند . تجربه ی بشری و شکست ها و همه تلخ کامی ها به اینجا رسانده ، عقل آدمها و ایمان و صفای باطنشان وضع را به اینجا رسانده که همه نسبت به تربیت احساس مسئولیت می کنند . شما نمیتوانید هرجوری می خواهید بگردید و حرف بزنید و بگویید : دیگران به من چه ؟ این فرهنگ و نگاه فراگیر میشود . در جامعه مهدوی همه ی کارها را به حضرت واگذار نکنیم . نگوییم حضرت و یارانشان می آیند و دنیا را خوب میکنند و ما کاری نداریم . الان که حضرت نیستند ما باید تلاش بکنیم . حضرت بیایند ما خود بخود اصلاح میشویم و اگر اصلاح نشوییم حتما تقصیر یاران حضرت میگذاریم . نه آن زمان ما به خودمان می آییم ، به خود آمدنی که اگر هم اتفاق بیفتد مقدمه ساز ظهور میشود .
    12- آیا منتظر موعود بودن اثر تربیتی دارد ؟
    مسلما آثار تربیتی دارد . ما اول باید کاری بکنیم که این انتظار تشدید بشود. و این انتظار جا بیفتد . کلمه ی انتظار در جامعه ی ما رواج دارد و با آن آشنا هستیم و قلبا این انتظار در وجود ما هم هست ولی قبل از اینکه به آثار انتظار برسیم ، بگذارید این انتظار را یک انتظار عمیق و حقیقی بکنید . چه کار کنیم این انتظار نسبت به جامعه ی مهدوی یک انتظار عمیق بشود و واقعا منتظر باشیم ؟ لازمه اش این است که ما عمیقا و دقیقا بدانیم چه اتفاقی میخواهد بیفتد و عمیقا به او علاقمند بشویم . و عمیقا از این وضع خودمان ناراحت بشویم . این ها از عناصر کلیدی انتظار هستند . ما اگر از وضع خودمان راضی باشیم و به یک تغییر فرمی مختصر را تقاضا بکنیم دیگر منتظر چه باشیم ؟ تعارف می کنیم . مثل اینکه میهمان می خواهد بیاید و میهمانی است که خودش را دعوت کرده است و می گوییم : بله بفرمایید . پیامبران وامامان خبر داده اند که میهمانی برای شما خواهد آمد . ما هم میگوییم : بله ما منتظر هستیم . تشریف بیاورند . نه التهابی و نه سوزی . ما باید اقدام کنیم و مقدمه ی آن این است که ما منتظر باشیم . اگر منتظر هستی باید اقدامت مثل اقدام یک منتظر باشد . و آدمها را محاکمه میکنیم . آدمها منتظر نیستند . نمیدانند چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ خیلی ها از جامعه ی حضرت می ترسند و اعتقادا آنرا بیان نمی کنند و میگویند : زشت است اگر این را بیان کنیم . ولی واهمه دارند . همه ی آنهایی که با نشست و برخاست با آدمهای مذهبی واهمه دارند فکر می کنند . حکومت حضرت هم در همین مایه های است . آدمها دوست دارند آزادی داشته باشند و فکر میکنند اگر این حکومت مقتدر دین تشکیل بشود ، بعد اینها دیگر نمیتوانند نفس بکشند . امکان گناه کردن ندارند . بعضی ها فکر میکنند تنگناهایی ایجاد می شود . این آخرین سخنرانی حضرت زهرا در باره حضرت علی (ع) به مردم مدینه است . می فرماید : از امیر المومنین نترسید . به دین داری خودش نگاه نکنید . او شما را آرام به سرچشمه می رساند . بگونه ای شما را هدایت میکند که شما اصلا نمیکنید کسی شما را هل داد یا فشاری بر شما وارد نخواهد آمد . و آنچنان شما را سیراب میکند مثل کسی که مشک آب را می خورد و آن را هم به سر و رویش بریزد . این جوری شما را سیراب می کند . ما هنوز به نقطه ی آغازین انتظار که باید در وجود ما شکل بگیرد نرسیده ایم . البته کلیاتی گفته شده است . امنیت و برکت زیاد است . معنویت و عقلانیت زیاد است . اگر ما تربیت را در جامعه ی مهدوی بحث نکنیم ، مردم فکر میکنند این ها بصورت معجزه آسا این طوری می شود . آدمها صبح بلند می شوند و می گویند : من قدر علاقه به نماز دارم . یا آدمها با دشمنانشان دوست میشوند و همه منتظر کسی هستند که براسب سفیدی سوار باشد و بیاید و معجزه آسا همه چیز را حل کند . این اتفاق روز قیامت می افتد وقتی که ما به بهشت می روییم . اینجا دنیا است و یک روندی دارد . خوب بودن روندی دارد و ثبات این خوب بودن روندی دارد . تکامل انسانها در جامعه روندی دارد که آن روند همین ساز و کار تربیت است . این ها می خواهند سر این ساز و کار صحبت کنند که بتوانیم همین الان هم به آن سمت حرکت بکنیم ، تلاش و تکاپو بکنیم ، اینکه می گوییم استقلال آدمها را حفظ کنیم و مزه ی آزادی و انتخاب را بچشند ، رعایت این استقلال با آن بی تفاوتی غرب فرق میکند . این فضای آزاد با فضای آزاد غرب که تحمیل علاقه است نه آزادی فرق می کند . جدیدا در بعضی ایالات آمریکا اجازه نمیدهند در نزدیکی مسجد و یا کلیسا دانسینگ افتتاح بشود چون به تجربه فهمیده اند که این رقابت باید رقابت عاقلانه ای باشد . برای اینکه عادلانه باشد نیمتوانند کنار همدیگر باشند . شما نمی توانید تصاویر بد به جوان نشان بدهید و تصویر مسجد را هم نشان بدهید و بگویید : هر کدام را می خواهید انتخاب کن . شما بنیان شهوانی او را به بردگی کشیده اید بعد می گویید : آزاد هستی انتخاب بکن . این فضا در جامعه ی مهدوی نیست . مردم واقعا آزاد هستند که بین خدا و خودشان انتخاب بکنند . واقعا آزاد هستند که کدام مراتب بهشت را انتخاب بکنند . هیچ کس چیزی را به آنها تحمیل نخواهد کرد . نه کفر و نفاق میتوانند چیزی را به کسی تحمیل بکنند نه امام زمان تحمیل می کند . این دو تا در کنار هم قرار بدهیم . 1124 پیامبر آمده و 14 قرن گذشته ، خوب ها چیزی را تحمیل نکردند ولی از آن طرف بدی ها رابه شیوه های مختلف تحمیل کرده اند . حکومت حضرت ساز و کار تربیتی اش چیست ؟ باید مزه اش را چشید تا به انتظار عمیق تر رسید . آنجا نه کسی آدمها را فریب می دهد نه کسی بدی را به آدمها تحمیل میکند و حضرت هم بنا ندارند خوبی را تحمیل کنند . آدمها با عشق و لذت خوب میشوند .

    13- درمورد اینکه در جامعه ی مهدویت نه خوبی را تحمیل می کنند و نه بدی را ، بیشتر توضیح بدهید .
    یکی از علتهایی که انبیاء با طاغوتیان درگیر می شوند بخاطر این است که آنها کارشان به بند کشیدن انسان است ولی پیامبران به آزادی و استقلال فرد می اندیشند . نسبت به اینکه این هوشیاری در این زمان نسبت به آزادی بیشتر شده ، بندها نامرئی شده اند . اینکار با شیوه های مدرنی صورت می گیرد . مثلا قانون های اضافه و تشویق ها و تنبیه های فراوان و فوری و سنگین یا تحقیرها و توهین ها به بهانه ی اظهار نظرهای مختلف یا جاذبه های دروغین و تزیین های فریبنده ، همه ی این ها بند است . شما این بندها را بردارید و انسان ها آزاد می شوند ، اگر خواستند بسمت خدا بروند و اگر خواستند نروند و معمولا هم می روند . منتهی کم و زیاد را خودشان انتخاب می کنند . یک مثال اقتصادی عرض بکنم . در فضایی که به شدت بحران اقتصادی است و دزدی های فراوان باشد خوب طبیعی است خیلی ها دست به دزدی بزنند و خساست میکنند زیرا نا امنی است . حضرت نا امنی را از بین می برند . بعد امکان زور گویی را از عده ای می گیرند ، بعد فضایی هست که طرف میتواند در مورد خساست فکر بکند . و وقتی فرصت فکر داشتن داشته باشد میگوید : چرا من خساست بکنم ؟ این فضا برای همه ایجاد میشود . البته در آنجا هم وسوسه هاس نفس باقی می ماند و میزان رغبت هر کسی و میزان همت هرکسی ممکن است با دیگری تفاوت داشته باشد . مسابقه ی اصلی انسان بودن در دنیا این نبوده که تو به بهشت می روی یا به جهنم ؟ و یا مسیر خودت را انتخاب کنی . کدامتان ، کدام مرتبه از بهشت را می خواهید تمرین کنید و بروید . در این وسط بعضی ها علاقمند می شوند که به دوزخ بروند . این دیگر میل خودشان است ولی وجه غالب این نیست . وقتی ما در چنین فضایی قرا بگیرم فضای منطقی که فقط با تحقق ولایت پدید میآید ، آن وقت فضای تربیتی خوب ایجاد میشود . سه امام اول ما به موضوع ولایت پرداختند . به موضوع تربیتی که ما از امام سجاد (ع) داریم ، نپرداخته اند . امام سجاد (ع) آدم سازی می کردند . دانه دانه آدم می آوردند و تربیت می کردند . حضرت علی (ع) این کار را نکرد چون حکومت در دستش بود و احتیاج به این کار نداشت . امام زمان هم که بیایند ، اول حکومت تشکیل می دهند . اول با طاغوت مبارزه می کنند . و فضای تربیتی مثل خانه ی امام سجاد (ع) بوجود بیاید . امام سجاد غلامشان را صدا زدند و او نیامد . دیدند که در اتاق نشسته . گفتند چرا جواب نمی دهی ؟ گفت : چون از شما حساب نمی برم . احساس امنیت می کرد . می توانست معصیت کند ولی اکثر غلامان امام سجاد (ع) معصیت نمی کردند . آقا از او تشکر کرد که چنین خبر خوبی به او داده است که از او حساب نمی برد . و از خدا سپاسگزاری کرد و غلام را در راه خدا آزاد کرد . جامعه ی مهدوی می خواهد این فضا را برای اکثریت انسانها ایجاد بکند . طبیعتا به این فضا خواهد رسید . چون انسانها فطرت و عقل دارند . حضرت عقل ها را شکوفا می کند . بستر سقوط و کفر را هم از بین می برد . شمشیر حضرت برای آنجاست . شمشیر حضرت برای نمازخوان کردن ما نیست . کسانی که الان نماز نمیخوانند به احتمال زیاد شمشیری آنها را وادار به بی نمازی میکند . شمشیر تمسخر دیگران . شمشیری که با تزیین اسارت های دروغین برای او ایجاد می کنند . بعضی ها فیلم سیاه و سفید را رنگی تعریف می کنند . و فرد محاصره میشود و مجبور است به این شرایط تن بدهد . بخصوص در مورد جوانها . روایت از امام صادق (ع ) داریم : بین جوانها و کسانی که غُلو می کنند فاصله بیندازید . بزرگنمایی میکنند . زیاده گویی میکنند . این جوان هم یک احساس نیاز بی حد طلبی دارد . بعضی ها این قدر چیزی را محکم می گویند که جوان باورش میشود و فکر خودش را هم در توجیح او بکار می گیرد . فکر کنم حضرت دو گروه را حسابشان را می رسد . یکی با کسانیکه با زور اسلحه و قدرت و ثروت به جان مردم افتاده اند و یکی کسانی که با زور هنر و فریب ابزار رسانه به جان مردم افتاده اند . حضرت این اسارت را از بین خواهد برد . همه در یک فضای آزاد و معقول قرا می گیرند و رشد پدید می آید . ما باید جامعه ی حضرت را دقیقا لمس کنیم . نه این که تصور کنیم معجزه ای رخ می دهد و ما نا خودآگاه آدم خوبی می شویم . نه اینکه حضرت خوبی را به ما تحمیل می کند . بلکه رمز تربیتی حضرت و روند خوب شدن جامعه این است که حضرت از طرفی جلوی فریب دیگران را می گیرد ، از طرفی خودشان هم زور نمی گویند . و کسی را فریب نمی دهند . انتظار چنین صحنه ای انسان را شاد می کند .

    14- اثرات تربیتی انتظار را توضیح دهید .
    آثار انتظار که می خواهیم درباره ی آن صحبت بکنیم ، مثل انتظارهای معمولی ما نیست . انسان منتظر ، انتظارش می تواند از یک حداقلی شروع بشود تا یک حداکثر . از حد متوسط بخواهد کم کم بالا برود ، این آثار خودش را نشان می دهد . ما برای تشدید انتظار باید تلاش بکنیم . هرکس در دعای ندبه نشست و اشک ریخت منتظر نیست . امامان ما در انتظار امام موعود ببینید چطور اشک می ریزند و انسان تعجب می کند . برای اینکه آنها خودشان امام بودند . آنها در موقعیت دیگری هستند ولی وقتی طول دوران غیبت را تصور می کردند آنچنان اشک می ریختند که ناقلان می گویند : ما تعجب کردیم . در مورد این فضای باید خیلی تفکر کنیم و به تخیل بپردازیم . در شعرها از خوبی حضرت صحبت می شود ولی از اینکه حضرت چه می کند و روند چه شکلی دارد صحبت نمی کنند . مثل اینکه ما از شهدا بخواهیم صحبت بکنیم ، میگوییم شهدا خوب هستند ولی نمی گوییم شهدا چطوری خوب شدند ؟ مثلا مردم فکر می کنند شهید همت و شهید بروجردی و شهید چمران از اول که بدنیا آمدند همین جوری بوده اند . اگر روند را نشان بدهند ، بچه ی من هم می گوید : من در این قسمت زندگی شبیه او هستم و به آن مقطع هم خواهم رسید . در دعای ندبه شاعرانه با حضرت صحبت نمی کنیم . تمام اقدامات حضرت را یکی یکی ذکر میکند . و برای اقداماتش گریه میکند . منتظر برای این بستر گریه می کند . در قسمتی می گوید : کجاست آن لحظه های نورانی که زیر سایه تو که اگر من درس میخوانم کار می کنم بخاطر خلاقیت و شکوفایی است . بعضی ها درباره ی احساسات نسبت به حضرت صحبت می کنند . می گویم : این احساسات نسبت به حضرت با احساسات ما فرق می کند . این حداقل احساسات است . در فراق آقا اشک نباید ریخت ، خون باید گریه کرد . این یعنی احساسات و ما هنوز به آنجا نرسیده ایم . البته اگر معرفت پیدا کنیم احساستمان هم تشدید پیدا خواهد کرد . اما آثار تربیتی انتظار ، یکی از آثار عجیب انتظار که کسی هم به آن توجه نمی کند این است که ما خودمان را در دوران غیبت در جهان در اقلیت می دانیم . منتظرانی که با شناسنامه موعود را می شناسند ، در اقلیت هستند . پس من که در جامعه در اقلیت هستم بهتر رفتار می کنم . بعضی از ایرانی ها می گویند : ما در خارج خیلی مرتب رفتار میکنیم تا نگویند : شما ایرانی ها این جوری هستید و تحقیرمان نکنند . بعضی اقلیت های مذهبی در کشور ما خیلی خوب رفتار می کنند از همین مذهب در کشوری دیگر و انسان آنرا می بیند . هر جا گروهی اقلیت باشد بهتر رفتار میکند . اگر ما منتظر حکومت و جامعه ی فراگیری هستیم و در اقلیت هستیم ، آیا آن رفتار خوب در ما دیده می شود ؟ چقدر باید قشنگ عمل بکنیم . این عمده ترین اثر تربیتی انتظار است که این وضعیت را موجب میشود . آثار دیگر امید بخشی ، احساس هویت و افتخار است . شما به بچه ات بگو : جهان آینده دنیا را امام من و تو اداره می کند . ما صاحبان جهان خواهیم شد . ما همان مستضعفان هستیم و ما را ضعیف کردند چون حرف حق می زنیم . این هویت عالی چقدر می تواند اثر بگذارد . این ها آثار انتظار هستند که میشود خیلی روی آنها کار کرد . احساس افتخار در کنار امید در کنار احساس اقلیت در انسان تحول ایجاد می کند .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #5
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    سلام
    بی نهایت سپاسگزارم...دنبال این ها بودم...
    من این برنامه رو دنبال میکردم و واقعا لذت میبردم از مطالب...اما چند جلسه رو بخاطر مشکلات که پیش آمد از دست دادم...و باور کنید ناراحت بودم از اینکه این برنامه رو از دست میدم...و خب نشد برم بگردم دنبالش و توی سایتش....

    به دوستان و همکاران بزرگوار توصیه میکنم اگر میخواهند روزی تربیت انسانی را به عهده بگیرند یا حتی اگر قراره تشکیل خانواده بدهند حتما حتما این مطالب رو گوش کنند و بخونند...

    باز هم ممنون از کاربر محترمarmahdian
    خدا بهتون خیر بده...

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  7. #6
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه پنجم
    88/5/28


    15- اگر قرار شد ما تشویق و تنبیه را کم کنیم . ایشان چه راهی را جایگزین می کنند ؟
    بر اساس مطالعات دین ، آدم به این نتیجه می رسد که بهتر است بجای زیاده روی در تشویق و تنبیه نه حذف مطلق آن ، فضا سازی بکند . این یک شیوه است . فضا و محیط فرد را که روابط انسانی جزئی از این محیط هستند ، آنها را عالی قرار بدهیم و افراد را تحت تاثیر قرار بدهیم . فضای خوبی را برای دیگران قرار بدهیم ، معانی مختلفی دارد . مثلا شما بصورت کلان در جامعه امنیت شغلی و روانی و اقتصادی را فراهم بکنید خیلی از بدی ها کاهش پیدا خواهد کرد . خیلی از رقابت های سوء کاهش پیدا خواهد کرد. در جامعه اگر تبعیض ها کم بشود ، یک جامعه منطقی و عقلانی فراهم بشود ، همه به این سمت حرکت می کنند . بخشی از فضا سازی مربوط به حکومت میشود . فلسفه ی اینکه اولیاء خدا حکومت تشکیل می دادند و دنبال سیاست می رفتند برای این بوده که فضایی برای تربیت مردم درست کنند . تربیت فقط پای منبر درست نمیشود . تربیت با کتاب خواندن و خودسازی فردی برای اکثر مردم پدید نمی آید . اول حکومت مهم است . حضرت علی (ع) ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر سه دنبال مسئله ولایت و حکومت رفتند و بعد که نشد امام سجاد (ع) کار فردی کردند . برای کار تربیتی اول باید سراغ سیاست مداران جامعه رفت . سراغ رسانه ها رفت . سراغ کسانی باید رفت که فضا را برای مردم درست می کنند . بنظر من بهترین درس تربیت ، اخبار است . فضایی که از حیات بشر ترسیم میشود ، از واقعیت های اجتماعی ، آن فضا تربیت کننده است . چگونه این ها را مطرح بکنند ؟ چگونه اخبار را انتخاب بکنند ؟ قوانین و نظامات اجتماعی تربیت کننده است . چرا از برخی مجامع صهیونیستی سالها بود که به ایران توصیه می کردند شما باید یک خط تلفنی در خانه ها بکشید مثل 118 که برای پرسش است که هر بچه ای را پدر و مادر اذیتش کرد به پلیس زنگ بزند . بعد پلیش آنها را ببرد تا دادگاه ثابت کند این ها جرمی انجام داده اند یا خیر . چرا اینها این قدر روی این قانون اصرار دارند . البته جمهوری اسلامی این کار را نکرده است . ممکن است یک جاهایی واقعا کودک آزاری انجام بگیرد . کار بدی است ولی اثر تربیتی این کار چه خواهد شد ؟ این جسارتی که کودکان نسبت به پدر و مادر پیدا می کنند و آنها این را می خواهند و ببینید چه قدر آثار تربیتی دارد . چنین تلفنی را هم برای خانم ها می گویند که در خانه بگذاریم که اگر آقا اذیت کرد ، پلیس او را ببرد و بعد دادگاه بررسی بکند که ایشان اذیتی داشته است یا خیر ؟ این ساختارهایی است که می تواند اثر خوب یا بد تربیتی در جامعه داشته باشد . هرکدام از اینها که جزء یک قانون و جزء طراحی یک نظام در جامعه قرا می گیرد ، این ها تربیت کننده هستند . حالا ببینیم چه قوانینی خانواده را در آرامش قرار می دهد ؟ من در منبرها به بحث حجاب خیلی نمی پردازم زیرا این بستگی به فضایی دارد که در خانه ، مدرسه و جامعه درست شده است . من چطور می توانم به او بگویم شما حجاب نداری ، ایمان نداری و باید به قیامت توجه بکنی . ما عواملی که باعث درست کردن حجاب او میشود درست بکنیم بعد که این عوامل درست شد ، اگر کسی خطا کرد با موعظه درست میشود . با یک تشر و قهر الهی طرف درست می شود . ولی ما الان فضا درست نکرده ایم . میخواهیم زیادی از ایمان جوانها و مردم کار بکشیم . نیازی نیست این قدر تحمیل بکنیم . میتوانیم فضا را تغییر بدهیم . مهمترین عامل حجاب برای دختر خانم ها ، رفتار پدرشان با آنهاست . همان طوری که پیامبر فرمود : با دختران خودتان برخورد کنید . حتی نسبت به پسرها بیشتر محبت کنید و رابطه ی بین پدر و مادر یعنی پدر با مادر با رحم و عطوفت برخورد کند و مادر با پدر با تواضع برخورد بکند . این بچه علی القاعده به حجاب علاقه خواهد داشت . حالا کسانی که هوشمندانه به این عوامل فضای تربیتی دقت میکنند می توانند مصادیق آنرا ببینند . حجاب امری نیست که مستقیما بگوییم : تو باید حجاب داشته باشی ، این هم آثار و برکات حجاب و این هم اثرات بی حجابی . حالا اگر بخواهیم فرد را درست بکنیم . دین ما خیلی به فضاسازی معتقد است . فضا یا محیط ابتدا حکومت می شود و ساختارها که باید به آن پرداخت . مثلا ساعت کارت زنی ، اثر تربیتی آن این است که من به تو اطمینان ندارم و به این وسیله تو را کنترل می کنم . و فکر می کنم بچه ی خوبی هم نمی شوی لذا این همیشگی است و موقتی نیست . رابطه ی من و تو این دستگاه دیجیتالی است که میخواهد تو را کنترل بکند . من که نمی توانم روی شخصیت تو حساب باز کنم ، شاید منظم نشدی . ببینید چقدر موعظه ی بدی در اداره به من می دهد . ما فکر می کنیم با این دستگاه به مرور زمان مردم را عادت می دهیم . عادت مهم نیست . از درون نظم بجوشد و بیرون بیاید آن مهم است . یعنی اثر تربیتی بد دارد و نیروهای درون فرد آزاد نمی شود . ما باید از این فضاسازی جوری استفاده کنیم که نیروهای فرد آزاد بشود نه از این فضا سازی جور بدی استفاده کنیم که او را وادار کنیم که عادتش بدهیم . این بخش حاکمیتی و اجتماعی است . نوع دیگری از فضاسازی که خیلی هم اهمیت دارد این است که ما به جای اینکه افراد را بصورت مستقیم تربیت کنیم ، بگوییم : خوب باش و بد نباش . بجای این کار رفتار خودمان را با افراد درست کنیم . اگر من در این فکر باشم که رفتار خودم با فرزندم یا با شاگردانم درست باشد حتی نه به این قصد که بخواهم روی آنها تاثیر گذار باشم . پدر و مادر فکر کنند هر رفتاری با این کودک می کنند روز قیامت خدا با آنها خواهد کرد . خیلی از پدر ها و مادرها خودشان را مالک بچه ها می دانند . صاحب اختیار بچه ها میدانند . خدا برای پدر و مادر یک ولایتی قرار داده است . احترام و اطاعت به جای خودش . ولی ما آزاد نیستیم هر موقع هر کلمه ی خوب و یا بدی که در ته دلمان بود به بچه بگوییم . کمی باید مثل یک غریبه با بچه ی خودمان برخورد کنیم . مثل اینکه بچه ی دیگری است و پدر و مادرش ایستاده اند و می بینند ما چطور با آنها رفتار می کنیم . حریم های متعددی قائل بشویم . وقتی بچه می بیند من در برخورد با او از انصاف خارج نمی شوم ، با حسن ظن رفتار کنم و وقتی خیلی از دقت ها را در رفتار من می بیند ، این فضایی است که من برای او ساخته ام . در این فضا بچه خوب رشد می کند . حضرت علی (ع) می گوید : در برابر خطاهای فرزندانتان خودتان را به تغافل بزنید . یعنی خودتان را به ندیدن بزنید . بگذارید بچه ها بعد از چند سال متوجه بشوند که پدر و مادر به روی بچه نمی آورند . این حیای بچه را افزایش می دهد . ما این رفتار را باید با دیگران هم انجام بدهیم . بچه دارد می بیند که من آبروریزی نمیکنم . مچ گیری و حال گیری نمی کنم . نیش نمی زنم و بچه شخصیت پدر و مادر را متوجه می شود . بعد معنی لبخندها را خواهد فهمید که از هزاران توبیخ بدتر است . ما بعضی وقتها داده های خودمان را ارزان خرج می کنیم . این ها را نگاه دارید . می گوید : پدرم یک بار داد زد و مسیر زندگی ام عوض شد . برای اینکار انسان باید 90 درصد خود داری بکند از اینکه هرچه دلش بخواهد بگوید . ما راحت فضا را تخریب میکنیم . در این فضا امنیت روانی را از بین می بریم . روحیه ی بچه را رعایت نمی کنیم . در این فضا خودمان خوب عمل نمی کنیم . من نسبت به او باید مثل یک فرد مستقل برای او احترام قائل باشم . و بدانم او خدا دارد و صاحب دارد . او عاریتی پیش من هست . مثل مسئول مهد کودک . ما باید به بچه های خودمان احترام بگذرایم . فضا را طوری درست کنیم که طرف از دست ما در امنیت خاطر باشد . ما پا روی حق نمی گذاریم و از هوای نفس هم پیروی نمی کنیم . ممکن است گاهی طرف پررویی هم بکند و سوء استفاده هم بکند . باید صفت خوب از او بخواهیم نه اینکه صفت را منتقل بکنیم . در رسیدن به هدف عجله نکنیم . به فرد مهلت بدهیم . هروقت عجله کردیم خراب کردیم . ما فعلا خودمان خوب باشیم و در کنار او قرار بگیریم و وظیفه ی انسانی خودمان را به نسبت به او قشنگ انجام بدهیم . ببینید او در این فضا چقدر رشد می کند . ما بهار می شویم . او درختی میشود که شکوفه می دهد . ما میخواهیم زمستان باشیم و او شکوفه بدهد . این نمیشود . ما بهار دیگران هستیم . ما اکسیژن دیگران هستیم . از ما باید احساس آرامش بکنند . قرآن ظاهرش قشنگ است و باطنش را عرفا و حکما می فهمند . شما نمی توانید بگویید قرآن بخاطر ظاهر زیبایش آمده یا باطن آن . یزکیهم یعنی ای پیامبران من اول اینها را باصفا کن . من چطور می توانم آنها را باصفا کنم ؟ این قدر با رفتار قشنگ البته به سهم خودش ، فضا را برای دیگران خوب میکند که جا برای تعلیم باز میشود . اولین سخنرانی پیامبر خدا برای مردمی این بود : ای مردم شما به من اطمینان دارید ؟ همه گفتند : بله . اگر من به شما بگویم : پشت این کوه دشمنان شما آماده ی حمله به شما هستند شما حرف مرا بررسی می کنید یا حرف من را قبول میکنید ؟ همه گفتند : ما قبول می کنیم . این یعنی یزکیهم . به او امین می گفتند یعنی پیش او امنیت خاطر دارند . معلمی که دوست دارد دانش آموزش پیش او امنیت خاطر داشته باشد ، این شاخصه هایش خواهد بود . میگوید : عیب من را پدر و مادرم بدانند عیبی ندارد . آنها از سر غضب با من برخورد نمی کنند . این لازمه اش این است که هر موقع شما عصبانی شدی داد نزنی . حتی به خاطر خدا . هر وقت هم که شاد شدی جیغ شادی نکشی . حتی بخاطر خدا . شما هیچ وقت تبیه و تشویق های زیاد نکنید . این لازمه اش این است که محبتتان را از آنها دریغ نکنید . امنیت روانی خیلی مهم است . اگر شما در بین دوستانتان دوستی دارید که اگر عیب شما را فهمید به کسی نمی گوید . او بهار شماست و شما در کنار او رشد می کنید . غیبت نمی کند و عیب شما را به کسی نمیگوید . گفت : حالا یک خبر به شما می دهم . عده ای نپذیرفتند و این مشکل خودشان است . فرق تربیت دین و غیر دینی این است که تربیت غیر دینی میگوید : من با اجبار کاری میکنم که بپذیرد . بعضی موقع ها ما از معلم و مدرسه می خواهیم بچه ی ما را به دانشگاه ببرند . ما درخواست می کنیم که آن معلم بچه ی ما را خراب بکند . ما باید بگوییم : می خواهیم استعدادهای بچه مان شکوفا بشود حالا شاید به درد دانشگاه نخورد او را اذیت نکنید . بخاطر نمره درس نخواند . بخاطر حب مقام درس نخواند . شکوفایی خودش را می خواهم . او باید خودش باشد و خوب باشد . امام در قنوت نماز شب می فرمودند : خدایا من را با حاج عیسی محشور کن . یعنی با خادم خودش . یعنی هرکس نقش خودش را ایفا کند . هر کس خودش شکوفا بشود . اگر کسی میزی را برای شما می چیند و آب میآورد . اگر خالصانه و مخلصانه اینکار را بکند چرا اجرش با من و شما که مثلا درسی خوانده ایم فرق کند ؟ اگر فرد را شکوفا بکنند صداقت در عمق جان آنها جای میگیرد .

    16- الگوها چقدر اثر سازنده روی ما دارند ؟
    الگو بصورت مطلق اثر تربیتی چندانی ندارد . مثلا شما در جامعه ای بگویید : کسانی که اخلاق خوبی هم ندارند مثل یک فوتبالیست الگو شده اند . من میگویم : این را در مقوله ی الگو نباید مورد بررسی قرار بدهیم . باید ببینید چه کسی جذب او شده است ؟ و چرا به او تاسی میکند ؟ مثلا کسی که کمبود محبت دارد ، محبت شدید به شهرت دارد جذب او شده است و بخاطر مقام خودش . من اینجا نمیتوانم گردش کار الگو را مطرح بکنم . این به دلیل دیگری جذب او شده است . واقعا از رفتار او تاسی میکند و یک رفتاری به خودش می بخشد بخاطر تاسی از آن الگو . ولی در چرخه ی الگو بصورت خاص قرار نمی گیرد . ما می توانیم با تربیت دینی در خانواده و جامعه مصونیت ایجاد بکنیم که فرزندانمان هر الگویی را نپذیرند . چه الگویی را انتخاب میکنند به خود شما بستگی دارد . کسی که می خواهد متربی بشود . شما می خواهید تربیت بشوید . می گویند : باید الگوها ی مناسب به او ارائه بشود . به بچه میگوییم : در جامعه الگو زیاد است و این به ذات خودت بستگی دارد که از چه الگویی تبعیت کنی . روز قیامت هم خدا همین کار را می کند . کسی می گوید : خدایا رفیق ناباب من را به انحراف کشاند . خدا می فرماید : انحراف تو در چه زمینه ای بود ؟ اگر در زمینه ی زیبایی باشد مثال حضرت یوسف را می آورد . چرا از این الگو نگرفتی و سراغ دیگری رفتی ؟ اینجاست که می گویند : عیب از خود درخت است . الگوها این قدر تاثیر ندارند که خود آدمها این قدر تاثیر دارند . غیر از یک الگو و آن هم پدر و مادر است . چون پدر و مادر در دورانی روی بچه تاثیر میگذارند که بچه خیلی اراده ندارد . پدر و مادر بعنوان اولین الگوی رفتاری برای فرزندان خیلی تعیین کننده می باشند. اینها می توانند شخصیتی را به بچه منتقل کنند که بچه میان دریا بفرستند خیس نشود و میان آتش بفرستند حرارت او را نگیرد . به یکی از شخصیتهای بزرگ معنوی گفته بودند نگذار فرزندت فلسفه بخواند . منحرف میشود . ایشان گفتند : من بچه ام را طوری تربیت کرده ام که در دریا هم برود خیس نخواهد شد . فلسفه خواند و فقیه باقی ماند . الگوها موثر هستند ولی چه چیزی تعیین می کند که ما از چه الگویی تاسی بکنیم ؟ آن شخصیت درون ماست . در این زمنیه فقط پدر و مادر هستند که نسبت به کودکی که اراده ندارد و هنوز شخصیت درونی اش شکل نگرفته مثل این است که ویژگی های خودشان را تحمیل می کنند . تناسب ژنتیک هم که هست . ممارست در رفت وآمد هم که هست . لذا تا بحث الگو می کنیم ، اول پد ر و مادر به یادمان می آید . البته فرزندان از یک سنی به بعد از پدر و مادر فاصله می گیرند . در سن چهارده سالگی خدا برای شما پدر و مادر گریزی قرار میدهد که اگر پدر و مادر بد بودند شما بتوانید استقلال خودتان را حفظ کنید . اگر پدر و مادر خوب بودند باز هم شما روی پای خودت خوب باشید و مثل پدر و مادرت باشی نه به تبعیت از پدر و مادر که ارزش داشته باشید . از چهار ده سالگی به بعد هم خدا دستور می دهد پدرها و مادرها نظارت و مشاورت را اتخاذ بکنند و خودشان هم فاصله بگیرند . متاسفانه در جامعه ی ما از چهارده سالگی به بعد هم خودشان را اسیر پدر و مادر می کنند و گناهان خودشان را تقصیر پدر و مادر می اندازند و فکر میکنند از دست پدر و مادر فرار کنند ، سود کرده اند . پدر و مادر هم هنوز خودشان را مسئول می دانند . و میخواهند همه چیز را بعهده بگیرند . ما چهاره سال فرصت داریم که شخصیت بچه های مان را فرم بدهیم . مادر جلوی پدر نشان بدهد که چگونه از هوی نفسش می گذرد . پدر در مقام محبت به مادر نشان بدهد که چگونه از هوی نفسش می گذرد . پدر و مادر خودشان خودبخود خوب باشند ، همان بهار پدید میآید . امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در کودکی دیدند که فردی وضو درست نمیگیرد و از روش الگو سازی استفاده کردند و با هم همکاری کردند . و به پیر مرد گفتند : میشود شما نگاه کنید ببینید کدام قشنگ تر وضو می گیریم . اینها وضوی درست گرفتند . پیرمرد متوجه شد و فهمید وضوی خودش اشکال داشته است . پدر و مادر در تعامل باهم بچه را تربیت می کنند . لذا خوب بودن رفتار پدر و مادر در آستانه های بسیار بالا . منظور ما روابط ایده ال است . پدر ها و مادرهایی هستند که با هم روابط خوبی ندارند و دعوا هم دارند می خواهند بچه هایشان هم خوب بشوند . این خنده دار است . اصلی که می خواهم به فرزندم منتقل کنم مخالفت با هوای نفس است . خوب شما در ارتباط با همدیگر این کار را بکنید . خصوصا پدرها و مادرها نسبت به همدیگر . نسبت به دیگران این طور نیست . بچه می فهمد که من وقتی غریبه را می بینم لبخند می زنم . اینها را بچه ها می فهمند و ما نفاق را به بچه منتقل می کنیم . بعد این بچه را درمسجد تحویل ما می دهند و می گویند : این را درست کن . در خانه خرابش کردی و حالا آوردی میگویی : درستش کن . تا قبل از چهارده سالگی میشود برای بچه الگو انتخاب کرد ولی بعد از چهارده سالگی احساس تحمیل میشود . یکی از چیزهای مهم این است که پدر و مادر چه الگوهایی انتخاب کرده اند و چرا با این الگوها ارتباط برقرار کرده اند ؟ آیا عقده های سرکوب شده ی خودشان را در علاقه به آن الگو نشان می دهند . هوسبازانه به یک الگو توجه کرده اند . اینها خیلی مهم است. همان ها هم الگوهای بچه ها قرار می گیرند . تربیت فرزند خیلی ساده است . اگر خود شما خوب باشید او در فضای بهاری ارتباط شما رشد می کند و شکوفه می دهد . کار سختی نیست . تربیت وقت نمی گیرد . این خوب بودن ها را این طوری به آن نگاه کنیم خیلی خوب خواهد شد . به الگوها اهمیت می دهیم ولی بعدا کسی نمیتواند بگوید چون این الگوها در جامعه بود ما آن را انتخاب کردیم . اگر کسی الگوی بد انتخاب بکند ، خودش مقصر است . مسئولیت متوجه خود فرد است . اما در خانه پدرها و مادرها بدانند که الگوهای جاودانه هستند و تاثیرات آن خواهد ماند . پس ببینند رفتارشان با هم چگونه خواهد بود .

    17- اینکه گفته اید پدرها و مادرها در جلوی فرزندانتان پا روی هوای نفسشان بگذارند و خویشتن داری بکنند یعنی چه ؟
    مثلا پدرها موقع عصبانیت بچه هایشان را تنبیه و یا موعظه می کنند . بچه ها دیگر می فهمند که پدر عصبانی بشود بهم می ریزد و موعظه شروع میشود یا اینکه بچه ها میدانند در موقع عروسی پدر شاد است و اگر خطایی بکنند پدر میگوید : تو را بخشیدم . این بخشش و آن توبیخ مطابق هوای نفس است . شما چرا شاد هستی مرا می بخشی ؟ وقتی عصبانی هستی مرا ببخش . با من رفتار منطقی داشته باش نه رفتاری که دلت می خواهد . این را بچه ی هفت ساله ی ما هم می فهمد . بچه میگوید : گیر من این است که او عصبانی نباشد . ایشان که شاد باشند هرکاری بکنم راحت می بخشد . یعنی این شخصیت یک شخصیت هوای نفسی است . اگر از پدر و مادر بپرسی میگوید : من هم تشویقش کردم و هم بخشیدم . وقتی عمربن عبدود آب دهان بصورت علی پرت کرد و علی بخاطر عصبانیت کمی درنگ کرد . اگر بنا شد بچه های مان را توبیخ کنیم وقتی خبر بد رسید این کار را نکنیم . اگر عصبانی شدید بگویید : حالا وقتی دیگر درباره این کار صحبت میکنیم . بچه می بیند ما با او نفسانی برخورد نمی کنیم . گاهی کار خوب ما با هوای نفسانی قاطی میشود .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  8. #7
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه ششم
    88/6/4


    18- فرهنگ سازی یک کار خوب مدت زمان زیادی طول می کشد اشکالی ندارد ؟ و آیا عادت به نظم و خوبی نوعی جبر است ؟
    این سوال را باید دو قسمت کرد . در یک سوال هم پاسخ آن مثبت است و هم منفی . فرهنگ سازی طول می کشد و انسانها بخاطر اینکه عجله می کنند کار خراب میشود . اگر شما به تمدنهای غرب و تمدنهای دیگر که دیکتاتوری بودند و رفتار فراعنه ها را ببینید این ها از سر عجله بود که دم دست ترین این رفتارها را انتخاب کردند و نتیجه اش هم این شد . صدام اگر با مردم خودش ، رفتار خشنی داشت عجله می کرد و شتاب داشت . حالا این شتاب ممکن است بخاطر هزاران دلیل باشد . گاهی پدرها و مادرها از سر دلسوزی عجله میکنند و کارها را خراب می کنند . چون بعضی وقتها بلافاصله از یکدیگر تغییر رفتار را انتظار داریم ، با هم مشاجره می کنیم . چون عجله میکنیم که به خواسته هایمان برسیم . بله طول می کشد که از درونش رویش های خوب داشته باشد و فضایل را درونی بکند . ما این طول کشیدن را می پسندیم و جزء کرامات انسان می دانیم . پاسخ منفی این است که ابتدا بنظر میرسد که طول می کشد ولی بعد سرعت بسیار بالایی پیدا میکند . شما اگر یکسال روی یک ویژگی اخلاقی برنامه ریزی بکنید و بخواهید تغییر بدهید در شش ماه اول هیچ اثری نبینید . از شش ماه به بعد آثار خودش را نشان می دهد . سر سال شما برای فضیلت بعدی روزانه می توانید پیشرفت کنید . یک شتاب تصاعدی دارد . بقیه ی خوبی ها را تسهیل می کند . شما یک خوبی را درست روی خودتان نهادینه بکنید ، یکدفعه می بینید بهار شده است . در اینجا با یک گل بهار نمی شود . کافی است کسی در وجود خودش یک گل برویاند ، جنگلی از سبزی و گل در وجودش بوجود می آید . چون وجود انسان چنین حالتی را دارد . مثل شمال سرزمین خودمان که چون مستعد است ، جنگلها خودشان رویش پیدا می کنند . فطرت ما چنین سرزمین حاصلخیزی است . ما گاهی زحمت نمی کشیم یک خوبی را در خودمان پرورش بدهیم و یا یک بدی را تغییر بدهیم . طول می کشد . اشکالی ندارد چون ریشه حسادت را دور بریزید و آن موقع می بینی غرورت هم کمرنگ شده است . از طول مدت به نتیجه رسیدن هراس نداشته باشید . در ارتباط با فرزندان و شاگردانمان هم همنیطور باشیم . گاهی پای یک رفتار می نشینیم و می سوزیم و بعد می بینیم صاحب مجموعه ای از فضایل شده ایم . طول می کشد ولی در برایند کلی طول نمی کشد .

    19- آثار تربیتی عبادات چیست ؟
    به قول شهید مطهری دو بال حرکت انسان ، اندیشه و احساس است و همیشه در وجود انسان قرار دارد . هرچند ما که اندیشه می گوییم ، هم علم را درنظر می گیریم و هم آگاهی را که حرکت بین آگاهی ها اسمش تفکر است و هم تصور در آگاهی ها که اسمش تخیل است و چیزهای دیگر مثل عقل که در این مقوله قرار دارد . احساس را هم همه ی علایق مان از عقاید دینی تا هوس ها و یا عواطفی که به انسان داریم در میدان گرایش ها قرار می دهیم . غیر از این دو بُعد ، بُعد دیگری هم بود که در وجود انسان قابل تصور است و آن رفتار انسان است . که نتیجه آن اندیشه و احساس است . وقتی میگوییم انسانی خودش را تربیت کند یا دیگری را تربیت کند یعنی از دستگیری اندیشه و عمل استفاده بکند برای اینکه قلب و گرایش ها را تغییر بدهد . معنای تربیت یعنی این که گفتیم . البته وقتی شما از اندیشه خوب استفاده می کنید یک تربیتی هم در خود اندیشه پدید می آید . اندیشه ورزی هم صورت می گیرد . مثل کسی که محقق است و از ذهنش زیاد استفاده میکند . و یک پرورش ذهنی هم برایش رخ می دهد . یا کسی که از عمل برای تاثیر گذاری بر گرایش ها استفاده می کند ، مهارت های عملی هم پیدا می کند . ولی اصل تربیت که میگویند : فلانی با شخصیت است و آدم خوبی است در قلب است . یعنی هیچ تمایل بدی در آن نیست . هیچ تمایل خوبی نیست که در دلش نباشد . وقتی می گوییم خودش را تربیت بکند یا کسی را تربیت بکند یا از آثار تربیتی صحبت می کنیم ، از آثار تربیتی در میدان گرایش ها حرف می زنیم . با خود گرایش ها مستقیم به سختی میشود کار کرد . مگر کسانی که قدرت بالایی داشته باشند . ما معمولا یا از طریق عمل بر گرایش های خودمان اثر می گذاریم یا از طریق اندیشه . با این مقدمه می خواهیم به بحث عبادت برسیم . در جامعه ما برای تغییر روحیات بیشتر از عمل استفاده می کنند یا اندیشه ؟ ما عملا برای تغییر خودمان از عمل استفاده می کنیم . البته بدون حساب و میخواهیم حسابی برای آن درست کنیم که آن عبادات است . به هرکس بگوییم می خواهیم کسی را تربیت کنیم می گوید : با او حرف بزنیم . اول بینش او را تغییر بدهیم . اول آگاهی هایش را تغییر بدهیم . بنظر من در مورد آگاهی بعنوان عامل تربیت افراط شده است . این صحیح نیست . در تربیت انسان بیشتر از عمل میتوان برای تاثیر گذاری بر گروه انسان استفاده کرد تا آگاهی . بخاطر همین شما باید از هفت سالگی برای تربیت شخصیت روحی فرزند ، او را وادار به نماز خواندن و کتاب خواندن بکنید . تردیدی نیست که ارزش علم ارزش بسیار بالایی است . تردیدی نیست که تا تربیت پشتوانه آگاهی و اندیشه نداشته باشد ، قوام پیدا نمیکند . چرا می گوید : اول او را وادار به نماز بکن ؟ چون عمل در روح انسان خیلی تاثیر دارد . مردم این را نمی دانند . عملا استفاده میکنند ولی خبر ندارند . بخاطر همین نمی دانند که وقتی یک گناه انجام میدهند چقدر در شخصیت آنها تاثیر می گذارد . بعد می گویند : چیزی بگویید که من خودم را تربیت کنم . چیزی که او را تربیت می کند عمل او است . من اگر بیست و چهار ساعت هم برای او حرف بزنم اثرش از عمل خود او کمتر است . دو صد آگاهی نیم کردار خودمان نیست . چیزی که بیشتر انسان را تربیت می کند عمل او است . یعنی ما چگونه عمل میکنیم ؟ همانگونه شخصیت درونی ما شکل می گیرد . همان شخصیت درونی که طول می کشد تا آنرا بدست بیاوریم . رویش های درونی ما با عمل ما شکل می گیرد . کمی آگاهی کافی است . امیر المومنین می فرمود : شما به عمل به آنچه می دانید محتاج تر هستید به دانستن آنچه که نمی دانید . اعمال ما خیلی تاثیر دارند . آیت اله بهجت میگفتند : آن چیز هایی را که می دانی عمل کن خدا آن چیزهایی را که نمی دانی به تو می رساند . برای اینکه به قلب انسان برسیم ما دو دستگیره داریم . مستقیم سراغ قلب رفتن کار دشواری است . از عمل می توانیم استفاده کنیم البته عملی که خودش فرزند گرایش های ماست . عملی که ممکن است فرزند یک گرایش ضعیفی باشد ، همین عمل کل قلب ما را متحول می کند . اثر مضاعفی می گذارد . چرا مردم در تربیت به عمل کردن اهمیت نمی دهند ؟ می گویند : عمل نتیجه ی قلب من است پس بیایید قلب مرا درست کنید . شما در قلب خودت قسمتهای طولانی دارید به آن اعتنا نمیکنی . آنها را به ظهور برسان . باید راهش را پیدا بکنید که چه اعمالی را میتوانم انجام بدهم . اگر انسان اعمال را لیست کند . می بیند لیست بلند بالایی از اعمال خوب است که می تواند آنرا انجام بدهد و مانعی ندارد . اینها را پُر انجام بدهند . اینها را با دقت و با اهتمام انجام بدهند . ما همیشه می گوییم : وزنه ی سیصد کیلویی را نمیتوانیم بلند کنیم . اگر نمی توانی این کار را انجام بدهی حداقل یک قاشق را بلند کن . این کار را هم نمی کنی . ما میخواهیم در مسائل تربیتی نفر اول باشیم و اِلا دیگر هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم . ما با اعمال مان می توانیم قلب خودمان را تحت تاثیر قرار بدهیم . بسیاری از گناهان است که مردم نیازی به آن ندارند . لذت زیادی هم نمی برند . آنها را انجام ندهند . اگر یک گناهی خیلی ما را اذیت کرد ، بقیه را انجام ندهیم . این اثر بد تربیتی دارد ولی می خواهم بگویم جلوی نفس انسان را بگیرم . خیلی از گناهان لذت ندارد . آنها را ترک کنید . در روایت داریم : شما در امور کوچک از خدا بترس . بگو این را بخاطر ترس از خدا کنار می گذارم . عبادت یعنی یک برنامه ی عملی برای اصلاح دل . اثر تربیتی عبادت به این است که موثرترین کار برای اینکه قلب را متحول بکنید ، عمل است و یکی از برنامه های عملی ویژه و خاص برای تربیت دل ، عبادت است . چرا عبادت اثر تربیتی بالا روی قلب ما دارد ؟ چرا نماز شما را از فحشا و منکر باز می دارد ؟ چون عبادت به درد دنیای ما نمی خورد . ما معمولا نمی توانیم آنرا غیر مخلصانه انجام بدهیم . عبادت در زندگی ما در آن وسط حال ما را می گیرد . به ما میگوید : تو متعلق به جای دیگری هستی . ما را از فضای عادی زندگی به فضای دیگری می برد . این فضای رفتاری بنام عبادت ، فضایی متفاوت است و می تواند اثر ویژای روی قلب ما بگذارد . منتهی وقتی این تاثیر است که ما این آگاهی را داشته باشیم که ما باید با عمل خودمان ، خودمان را تربیت کنیم . حالا چکار کنیم که اعمال مان زیاد بشود ؟ اول باید نگرش مان را تغییر بدهیم . آن نگرشی که متاسفانه فرهنگ غرب آن را به ما تحمیل کرده است . رسانه خیلی موثر است که این نگرش را تغییر بدهد و این باید در روح برنامه هایش باشد . گاهی اوقات می بینیم توجه به این تغییر نگرش نیست بلکه تصمیم به این نگرش هست . آن نگرش که باید تغییر بدهیم این است که بعضی ها می خواهند آدم خوبی بشوند و خوب شدن را به این میدانند که همانطوری که نشسته اند می گویند : کی میشود که من این قدرعاشق خدا بشوم که با عزت و عشق بلند بشوم و نماز بخوانم . به چنین کسی باید گفت : تنبل نرو سایه ، سایه خودش می آید . سایه خودش نمی آید . یعنی شما بلند شو و به سایه برو . چون سایه خودش نمی آید . نور خودش نمی آید . ممکن است سایه بیاید . من باید بروم و حرکت بکنم و تغییری در خودم ایجاد بکنم که بتوانم پیش فرض غلطی را که در ذهن وجود دارد و پشت سر بعضی از این سوالها است ، تغییر بدهم . علیه این پیش فرض نباید رفرم صورت بگیرد باید انقلاب صورت بگیرد و آن این است که اگر شما منتظر هستید یک زمانی عشق و علاقه ی خوبی برایتان پیش بیاید که همه ی این کارها را به سهولت بتوانید انجام بدهید ، این انتظار درستی نیست . کاری که سخت است انتخاب کن و بعد شروع به زجر کشیدن بکن . وقتی برای رسیدن به آن کار زجر کشیدی ، کم کم به آن کار خواهی رسید . عاشق شدن یکدفعه ای رخ نمی دهد . عاشقی راه میان بُر ندارد . ما باید بنا را بر این بگذاریم که باید در خودمان تغییر بدهیم . بیاییم قسمت های نورانی گرایش های اندک خودمان را نگاه کنیم و با انداختن چراغ توجه به گرایش های کوچک و خوب که همه ی ما آنرا داریم ، اعمالی را از آنها صادر کنیم ، اعمالی به اقتضای آن انجام بدهیم . کسی هر کاری را می گفتیم ، می گفت : نمی توانم انجام بدهم . گفتم می توانی یک پنج تومانی صدقه بیندازی ، این هم سخت است ؟ گفت : نه سخت نیست . گفتم : پس چرا انجام نمی دهی ؟ پس انسان غافلی هستی . برای خودت ارزش قائل نیستی وانسان بی اهتمامی هستی . این قدر او را توبیخ کردم که گفت : این را انجام میدهم . گفتم : هر روز انجام بده . امام صادق (ع) می فرماید : اصل ضلالت بی توجهی است . اصل هدایت توجه کردن است . با نگاه کردن به توانایی های خودمان دیگر احتیاج نیست که بگوییم چگونه می توانیم ؟ توجه کن ، کجا می توانی و بعد عمل را انجام بده .
    20- عبادت چگونه من را تربیت می کند؟
    این ترسیم به انسان کمک می کند و انسان میفهمد چه اتفاقی می خواهد بیفتد . انگیزه ی بهتری برای عبادت پیدا می کند و از عبادت هم بیشتر بهره برداری میکند . عبادت مثل قرص آنتی بیوتیک نیست که شما سواد داشته باشی یا نه و اثر خودش را بگذارد . بر اساس معرفت ، توجه شما و علاقه ی شما ، اثر بیشتری در شما می تواند داشته باشد . در هرکسی عبادت این جوری اثر می گذارد . من از مربیان ورزش شنیده ام که وقتی انسان شروع به ورزش می کند و شروع به حرکت میکند ، اولین حرکت ها حساب نمی شود . ورزش و تربیت بدنی کنتور نمی اندازد . از یک جایی که ضربان تغییر کرد و خستگی میخواهد به سراغ شما بیاید و عضلات راحت جابجا نمی شود و از آنجا که تاثیرات را روی عضلات می بینی ، آنجا ورزش آغاز میشود . و اِلا تا آنجا حرکت عادی روزانه ی شما بوده است . در عبادت ، روزهای اولی که نماز را شروع می کنیم از آنجایی که خسته می شویم و حوصله نداریم و بعد مقاومت میکنیم ، اراده می کنیم و فکر و انگیزه جور می کنیم برای اینکه این کار را انجام بدهیم ، از آن زمان تربیت می خواهد شروع بشود . لذا اصل اساسی در عبادت استمرار و یکسانی است . بعضی ها عبادت دعا را تفریحی به سراغش می روند . اثر کمتری روی آنها دارد . شما می خواهید دعای کمیل بخوانید . بگویید : یکسال دعای کمیل می خوانم ، ببینیم آدم می شوم یا نه ؟ یا اینکه یک سال ماهی یکبار میخوانم . یک برنامه . یا هر روز دعای عهد بخوانم . این یک انگیزه است . یا اینکه می خواهم نمازم را با اقامه بخوانم . بدون اذان و اقامه نماز نخوانم . نمازم را اول وقت بخوانم . تعقیبات اضافه کنم . یا نماز شب را شروع کنم . این استمرار است . تا یکسال باید برنامه ی تربیتی خودت را استمرار بدهید . هفته ی اول انگیزه داری . از هفته ی دوم خسته می شوید و از هفته ی سوم اثرش را می گذارد . بعد شما مقابل این خستگی مقاومت می کنید و ادامه می دهید . وقتی مقاومت می کنید ، افکار نو و جدیدی را اضافه می کنید . انگیزه های مرده ای را در دلت زنده می کنی مثل اینکه آنها را آب می دهی و یک رویش هایی در قلبت هست . ضعفای قلبت قوی می شوند ، سیدهای قلبت قوی می شوند ، خوبی های قلب تو که همان سادات هستند جان می گیرند ، قدرت پیدا میکنند . بعد از یک هفته بی انگیزگی از بین می رود . دوباره بی انگیزه میشوی . این نوسانات هست . دوباره برای انگیزه سازی باید تلاش مضاعفی بکنید . در ترک عمل خودت را مجازات می کنی و دوباره با انگیزه می شوی و انسان ادبار واقبال قلب دارد تا آخر سال روح تو بزرگ میشود و تو یک چیز دیگری می شوی . قرآن که می خوانند ، اشکت جاری میشود . گاهی انسان وقتی لذت می برد ، سراغ عبادت می رود و بعد ول می کند ، او روح خودش را بزرگ نمیکند . هرکسی دوست دارد بعضی مواقع گریه کند . این ارزش ندارد و کار تربیتی نیست . او خودش را تخلیه کرده است . کار تربیتی این است که وقتی از عبادت خصوصا عبادت با برنامه و عبادت واجب خوشم نیامد ، آنرا مرتب انجام بدهم . نمازم را مودبانه ، سر وقت ، درست و حسابی بخوانم ، همین واجب است . همین را با رغبت اندیشه بجا آوردیم و مشت بر دهان قسمتهای بد قلب خودمان بزنیم ، آنگاه بعد از مدتی با آن نوسانات به آن مرحله می رسیم . شما گاهی چیزی در خانه گم میکنید و می گویید : یقین دارم در خانه هست و خیلی می گردید تا آنرا پیدا کنید . هر وقت بی انگیزه شدید بگویید : همین جا است ، باید بگردم و پیدا کنم . ولی امان از تنبلی . دوست دارم برنامه ای تربیتی بسازند که بگویند : این برنامه هیچ جذابیتی ندارد . ما می خواهیم مدتی موعظه ای را تکرار کنیم . مثلا فقط در مورد معاد و کسی برنامه ی تربیتی برای خودش بگذارد نه بخاطر جاذبه ی آن برنامه . ما گاهی اوقات سخنرانی انجام میدهیم که بدون جاذبه است . ولی خیلی افراد اینها را گوش می کنند . خیلی ها دنبال سخنرانی جذاب می گردند . این کار خیلی غلطی است . سخنرانی و معنویات بازار سیاه پیدا کرده است . آیا باید کسی ما را سرگرم بکند که جذب خدا بشویم ؟ ما اینقدر وضع مان خراب است ؟ شما باید مسجد محل بروید و بگویید حاج آقا قسمتی از سوره ی واقعه را برای شما بخواند و ترجمه کند . بعد اشک بریزند . این جلسه ، جلسه ی عالی است . نه جایی که خیلی رونق دارد بروید . قدم های شما روی شما اثر می گذارد . نه اینکه من با جاذبه های سخن ، دلبری کنم و او را نگه دارم . من قسمت هوس او را تحریک می کنم .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  9. #8
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه هفتم
    88/6/11


    21- آثار تربیتی ماه رمضان و روزه را بگویید .
    روزه با عبادات ما یک فرق اساسی دارد . روزه یک عبادت سلبی است . بقیه ی عبادات ما ایجابی است . بقیه ی عبادات انجام دادن یک سلسه کارهاست . تنها عبادتی که انجام ندادن است ، روزه است . یعنی شما در روزه کاری نمیکنید . و عبادت نام می گیرد . در این عبادت هیچ فعلی نیست و همه ترک است و چون ترک زیباتر است و از نظر عرفانی خدا میگوید : من خودم جزای روزه را می دهم . یا به روایتی من خودم بصورت خاص ، جزای این روزه هستم . اثر تربیتی این چیست ؟ یک مقدار آب و غذا نمی خوری و این همه احساس خوش معنوی در شما پدید میآورد و ارتباط نزدیکی با خدا برای شما ایجاد می کند . حالا ببینید اگر بدی های دنیا را ترک بکنید ، چقدر آثار زیبایی دارد . خداوند یکسال منتظر بود تا ما بدی های دنیا را ترک کنیم . نشد و خدا گفت : من شما را به مرگ می گیرم تا به تب راضی بشوید . شما را از خوردن می اندازم تا بفهمید امساک شدنی است . راحت است و چقدر نورانی میشوید . خدا الان امور عادی و خوردن را برای ساعاتی منع میکند تا ما به ترک دنیا آماده بشویم . ترک امور عادی ، تمرینی برای ترک گناهان میشود . اهل روزه آمادگی بیشتری برای ترک گناهان دارند . این اثر تربیتی رمضان است . در قرآن می فرماید : ما قرآن را واجب کردیم تا شما به تقوی برسید . تقوی یعنی پرهیز از گناه . اثر دیگر این است که مهمترین اصل و هدف تربیتی این است که انسان بتواند امساک بکند . بتواند به خودش بگوید : نه . من بارها به معلم ها گفته ام : در مدرسه به بچه ها نماز یاد ندهید . خدا و پیامبر یاد ندهید . تنها چیزی که به او یاد بدهید این است که بچه ی ما وقتی از دبیرستان بیرون آمد ، پیش او زشت باشد که بگوید : دلم می خواهد . در مبازه با نفس قدرتمند شده باشد . این مبارزه با نفس را در دلش برویانیم . البته روش ما جوری است که جلوی رویاندن از درون را می گیرد . مدرسه مبارزه با نفس ما می کند . جامعه مبارزه با نفس ما می کند . اطرافیان مبارزه با نفس ما می کنند . این تشویقها و تنبیه ها ، این مسئولیت را بعهده می گیرند . و ما قدرت خودمان را پیدا نمی کنیم . مدرسه ها باید در مسئله ی تعلیم و تربیت که یک حرکت است ، برنامه ریزی بکند و به بچه ها یاد بدهند که مقابل نفس خودشان بایستند . امروز شما چه می خواستید که جلویش ایستادید ؟ امساک یک برنامه باشد و برنامه بدهند . امساک در حقیقت در حیات انسان نقش مهمی دارد . اگر از چیزی که دلمان می خواهد چشم پوشی کنیم و بگوییم دو ساعت بعد و تاخیر بیندازیم . اگر گناه دلت خواست بگو : بعدا . اگر انسان بتواند به خودش نه بگوید ، یک عظمتی را در روح انسان ایجاد می کند . حقارت را از انسان می گیرد و به انسان قدرت می دهد . اگر در زندگی انسان ارزشی بالاتر از امساک وجود داشت ، حتما ما در ماه رمضان باید آن کار را می کردیم . ولی این نیست و در ماه رمضان یک نخوردن و نیآشامیدن این کار را می کند . مهمترین آثار ماه رمضان ، یاد دادن امساک است . حضرت امیرالمومنین از رسول خدا پرسیدند : بهترین عمل دراین ماه چیست ؟ فرمود : این ستاره را دنباله دار بکنید . یعنی بقیه چیزهای بد را هم ، شما ترک بکنید . به احترام ماه رمضان آنها را ترک کنید . روایتی از امام صادق (ع) داریم : شما گاهی با هم جر و بحث می کنید که اسم آن مجادله است . اگر در ماه رمضان بحث به مجادله کشیده شد بگویید : ببخشید من روزه هستم و بحث را ترک کنید . حتی مجادله نکنید زیرا در مجادله انسان دنبال این است که خودش را اثبات بکند ، طرف را پایین بیاورد ، باید جلوی آنها را گرفت . یک زمانی باید خود داری کرد . قدیمی ها جوانان را سربازی می فرستادند که مرد بشوند . در قدیم در سربازی خیلی خلاف نفس سربازها دستورات می دادند و صبح زود بیدارشان می کنند . باید آماده باشد . واقعا کسی که مبارزه با نفس نکند ، مرد نیست . کسانی که در مشکلات زندگی میکنند ، آدمهای خود ساخته ای هستند . کسانی که در رفاه هستند ، اگر خوب تربیت نشوند خیلی آسیب پذیر هستند . آدمهای متوقع و زود رنجی هستند و زود افسرده میشوند . یکی از ناراحتی های روحی ما ، ناآرامی های ما ، ناامیدی های ما بخاطر این است که هیچ وقت مبارزه با نفس نکرده ایم ، هیچ وقت با مشکلات درگیر نشده ایم . همیشه توقع آماده خوری داشتیم . اصلا جلوی مان باشد و برنداریم . حالا اگر کسی ماشین نداشته باشد و به خیابان برود و در ترافیک و شلوغی ناراحت میشود و به زمین و زمان فحش می دهد و اعصابش خُرد می شود . حالا اگر کسی دو تا ماشین هم در خانه داشت و گفت : امروز می خواهم تفریحی بروم ، اصلا اعصابش خرد نمی شود چون خودش کنار گذاشته است . خدا میگوید : من هرچه به تو ندادم ، دارم که به تو بدهم ، ولی تو بگو من خودم برنداشتم . ببینید روحیه های چقدر تفاوت می کند . تو بنا داشته باش با نفس مبارزه کنی ، ما بنا را هم نداریم . در غرب کسی بد نمی داند که کسی چیزی را بخواهد . پس کی می خواهد با نفسش مبارزه کند . پیچش داستانها از وقتی شروع میشود که کسی چیزی میخواهد . خوب ، نخواهد . جلوی خواستنش بایستد . پس کی می خواهد بایستد . این اثر تربیت است که روزه در ما دارد . و هیچ چیز هم مثل نیاز اولیه تشنگی و گرسنگی نیست . این اولین نیازی است که انسان در بدو خلقت با آن مواجه میشود . خدا اولین نیاز ما را گرفته که بایستیم . اگر اینجا نایستیم رشد نمی کنیم . این را برای خودت می گوید . کسی که اهل امساک بود ، از هر چیزی بهره برداری بکند ، ده برابر لذت می برد ولی کسی که اهل امساک نبود ، هرچی می برد ، باز هم کم لذت می برد . هرچی هم بخورد ، لذت نمی برد .

    22- آیا روزه با این سختی و مشقت ، لطف خداست ؟
    یکی دیگر از آثار تربیتی روزه این است که انسان را فرمان پذیر میکند . و خود فرمان پذیر کردن تکبر را از دل انسان برمی دارد . تواضع پیدا می کند . انسان صاحب پیدا می کند . چرا نمی خوری ؟ خدا گفته است . معلوم میشود تو خدا داری . تمرین بندگی است . شما معمولا در زندگی به کسی دستوری نمی دهید که سختی بکشد و با شما بد بشود و از شما اطاعت نکند . میگوید : انسان باید احترام خودش را حفظ کند و هر حرفی را هر جا نزند . جایی که می بینی حرفت را زمین میاندازند ، حرف نمی زنی . اما خدا بخاطر محبتش به ما ، گفته : بگذار من این دستور را بدهم ، فوقش عده ای آنرا رعایت نمی کنند . خدا بخاطر محبت به ما ، از کبریای خودش کوتاه آمده است . می گوید : من پا در میانی می کنم شاید انجام بدهند . نکته ی بسیار مهمتر ، اگر خدا روزه را واجب نکرده بود ، البته انسانهای خوب ، خودشان روزه را می گرفتند ولی چرا واجب کرده است ؟ عنانیت انسان درامر واجب بیشتر از بین می رود . وقتی واجبی را انجام میدهید می گویید : خوب واجب بود باید انجام میدادم ولی وقتی واجب نباشد با صدای کلفت تر می گویید : خوب بالاخره من این را انجام داد . منیّت ما در اطاعت از امر واجب بیشتر از بین می رود . ولی وقتی مستحب باشد آدم نمی شویم چون با من خودمان رفته ایم . روزه ی واجب ، نورش هزار برابر از روزه مستحب بیشتر است . خدا که روزه را واجب کرده ، از چند جهت لطف کرده است . یکی اینکه ما قوی بشویم و دیگر اینکه خودش کوتاه آمده است و محبت خودش را به شما نشان داده است . یکی دیگر اینکه چون امر کرده شما بدون عنانیت اینکار را می کنید . و شما بدون منیّت اینکار را می کنید و اثرش برای شما بیشتراست . در مکه وقتی با جوانها می رویم . در آنجا حال معنوی خوشی دارند و دائم دنبال دستور معنوی می گردند زیرا آنجا حقیقت بندگی خودش را درک می کند و دربه در دنبال دستور معنوی می گردد . می فهمد دستور چقدر شیرین است . اگر مولا به او دستور ندهد ، دلش می گیرد . از احرام که بیرون می آییم یک شادی داریم ولی غم قشنگی هم ، گوشه ی دلمان هست . ای وای تمام شد . مثل آخر ماه رمضان . خدا می گوید : دیگر نمی خواهد روزه بگیرید و انسان دلش می گیرد . چقدر دستور قشنگ است . این را از آدمها گرفتن خوب نیست . دستور خدا شنیدن ، انسان را بنده بار می آورد . و بنده بودن هم خیلی لذت دارد . بچه باید در آغوش مادرش باشد . همسر باید در کنار همسرش باشد . هرچیزی سرجای خودش باشد . عبد هم باید در آغوش دستور خدا باشد . این است که در ماه رمضان می توانیم آنرا تجربه کنیم .
    23- درباره مراسم معنوی در این ماه و مراسم روضه صحبت بفرمایید .
    در این ماه خود روزه آثار با برکتی دارد . نماز جماعتها این آثار را مضاعف میکنند . درباره ی مراسم مذهبی که ما به آن هیئت ، روضه و سخنرانی می گوییم ، من روایتی از پیامبر را برای شما می خوانم . بروید در باغ های بهشت بگردید و بهره برداری بکنید . پرسیدند : این باغ های بهشت کجا هستند ؟ فرمودند : مجالس ذکر همان باغ های جنت هستند . لذا کسی که با مجلس ذکر می رود از انواع میوه های بهشتی بهره برداری می کند . رفتن در جلسه موضوعیت دارد . بعضی ها می گویند : ما از معارف دینی در تلویزیون استفاده می کنیم . هیچ کدام از آنها قیمتشان به قیمت آن محافل معنوی نیستند . صد نفر در کنار شما با انگیزه ای نورانی ، این نورها را به شما منتقل میکنند . وجود شما این ها را می گیرد . این ها آثار اجتناب ناپذیری هستند که هرکس در مجالس ذکر برود ، اجتناب هم نمی خواهد بکند ، آثار قطعی هستند که به روح انسان وارد میشود . خیلی موضوعیت دارد . هرکس هرجا هست حتی در خانه ای محفلی راه بیندازند و ذکر را بگویند . بخشی از ذکر سخنرانی باشد . خیلی ها فکر می کنند مجالس باید آن جنبه ی سرگرم کنندگی شان خوب باشد و یک سخنران خوب ، بلد است مخاطب را جلب بکند . این ملاک خوبی برای انتخاب جلسه نیست . حتی در مجالسی بروند که جاذبه هم نداشته باشد ولی حرف حسابی در آن باشد . این خیلی ارزش دارد . چون اگر ما روی جاذبه ی مداح و سخنران برویم ، اثر تربیتی جلسه روی ما کم میشود . چون تفریح رفته ایم و بخاطر دلمان رفته ایم . چرا این فرصت ها را از دست بدهیم . مردم در مسجد محافل را شلوغ میکنند . محافل معنوی نسبت به قبل از انقلاب واقعا رونق دارد . ولی در این ماه هنوز محافل معنوی ما کم هستند . چرا کسی که می خواهد روضه بخواند ، باید زیبا روضه بخواند ؟ ذکر مصیبت لازم نیست که زیبا خوانده بشود . بزرگی نقل کردند : در بیت امام خمینی در نجف ، طلبه ای داشت دعای توسل می خواند ولی صدایش خوب نبود و ما ناراحت بودیم و هیچ کس گریه نمی کرد . امام در همان تاریکی آمدند و در مجلس نشستند . به فراز سیدالشهدا رسیدند و امام با صدای بلند گریه کردند . حالا کی میخواند و چطوری می خواند مهم نیست . این مجلس است . و با صدای گریه امام همه ما شروع به گریه کردیم . ما باید به این سمت برویم . البته عیبی ندارد مداح و سخنران جاذبه داشته باشند تا بی حوصله ها را جذب کنند . برای جاهایی خوب است . مهم اصل حضور با انگیزه ی درونی ماست .
    کسی آیه قرآن و ترجمه ی آنرا با لحن بخواند . ببینید چه اثری در روح انسان دارد . این محافل می توانند آثار ماه رمضان را ارتقاء بدهند . کسانی که اصلا خوششان نمی آید در محافل معنوی شرکت کنند ، در خودشان دنبال چیزی بگردند . این نزدیک به نفاق است .
    24- این استمرار در عبادت موجب عادت می شود و دیگر لذت نمیبریم . آیا این عادت اثر تربیتی هم دارد ؟
    روایت داریم : خودتان را به کارهای خیر عادت بدهید . پس عادت کردن به خیر توصیه شده است . این می گوید : این عادت شده است و دیگر لذت نمی بریم . ما می خواهیم چه نوع لذتی ببریم ؟ اینکه در هر چیز جدیدی لذتی هست . یعنی شما از ماه رمضان لذت ببرید چون جدید است . اینکه لذت معنوی نیست . یک فیلم جدید و یا یک موسیقی جدید که می شنوید ، لذت می بردید . نباید این را اشتباه بگیرید . پس نماز تکراری است و دیگر از آن لذت نمی بریم البته از این باب لذت نمی بریم . اگر میخواهیم لذت ببریم باید معرفت مان را زیاد کنیم . محبت مان را زیاد کنیم . پیشنهاد دیگر این است که شما ماهی یکبار نماز بخوانید لذت بیشتری می برید . هروقت دلتان گرفت ، نماز بخوانید . ما میخواهیم عبادت را در خدمت نفسانی خودن مان بگیریم . در حالیکه ما باید به خدمت دربیاییم . اگر یک عبادتی را استمرار بخشیدیم و لذت اولیه اش رفت ، ناراحت نمی شویم و می گوییم : باید لذت های ثانویه و عمیق آنرا بدست بیاوریم که آن با معرفت بیشتر و محبت بیشتر بدست می آید . جوانی میگفت : من سالهای اول برای امام حسین (ع) گریه ام می گرفت ولی حالا دیگر گریه ام نمی آید . به او گفتم : باید کتاب سیره امام حسین (ع) را بخوانی . معرفت به ولایت خودت را افزایش بدهی و آن دردها ، سینه ی تو را داغ کند بعد بیشتر گریه خواهی کرد . اگر دو سال دیگر باز این حرف را زدی به تو میگویم : برو سینه ی خودت را از گناه پاک کن و قلب خودت را طاهر قرار بده و آن موقع روضه نخوانده ، برای امام حسین گریه خواهی کرد . اگر ما دنبال آن لذت معنوی هستیم با معرفت و محبت بدست میآید نه با گاهی انجام دادن عبادات . اما اگر لذت جدید را می خواهید ، باید ماهی یکبار نماز بخوانیم . اما نباید افراط بکنیم . مثلا بگوییم مثل امام خمینی حالا زیارت عاشورا و سوره یس و سوره واقعه و جمعه نماز جعفر طیار و ...در طول یکسال بخوانیم . این برنامه سنگین است . هرکس باید یک برنامه ی سبک متناسب با روح خودش بردارد و اگر عادت شد ، اشکالی ندارد . عادت برای اینکه این از یک مرحله ای سقوط نکند ، خوب است . برای اینکه از این عادت بالاتر برویم چه کار کنیم ؟ معرفت و محبت را زیاد کنیم .
    -آیا ما از الان می توانیم خودمان را برای شب قدرآماده کنیم ؟
    از الان محفل عبادت بروند . سر سجاده ی ذکر باشند . یکدفعه شب قدر نروند که فرشته ها بگویند : تا بحال کجا بودید ؟ خیلی خلاف ادب است که انسان ، شبهای ماه رمضان را رها کند و فقط شب قدر به محافل برود و عبادت بکند . قبل از شب قدر شروع به عبادت بکنیم .
    25- آیا همه آنها که الان روزه هستند ، می توانند آثار تربیتی روزه را ببینند ؟
    روزه برای همه آثار تربیتی دارد . بعضی ها این آثار را از بین می رند . حداقل آثار برای کسانی که بی اهتمام و بی معرفت روزه میگیرند ، باز هم وجود دارد . کارهایی که ما میکنیم و این آثار را از بین می برد ، مهم است . اگر این کارها را نکنیم قطعا برای همه اثر خواهد داشت . می گویند : یک موقع نگویید : کاشکی روزه نبودم و یک شکم سیر غذا می خوردم . خدا خیلی دلش نازک است . عالم هستی دل نازک است . انسان گاهی با یک کلمه همه ی اجر خودش را ضایع می کند .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  10. #9
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه هشتم
    88/6/25


    26- جایگاه دعا چیست ؟
    در میان همه ی عبادات ما ، دعا جایگاهی دارد که صریحا اهل بیت آنرا بیان فرموده اند . در روایت داریم : دعا مغز عبادت است . در بین همه ی عبادات ما ، ارزش دعا از اعمال خوب ما هم بالاتر است . روایت داریم : دعا به تنهایی به اعمال خوب ما در تمام طول زندگی طعنه می زند . ارزش دعا بسیار بالا است . در یکی از آیات قرآن می فرماید : اُدعونی استجب لکم . بخوانید تا اجابت کنم شما را . قسمت دوم آیه می فرماید : اگر کسی از دعا تکبر بورزد ، او را با خواری به دوزخ خواهم برد . چون خدا فرموده : دعا کنید تا شما را استجابت بکنم . او همانطور نشسته و دعا نمی کند . اسم این تکبر است . و تکبر هم پاسخ های آن چنانی دارد . دعا علاوه بر اینکه ارزش بالایی دارد ، ضرورت هم دارد . وقتی استجابت دعا را میگویند ، انسان باید بترسد که نکند دعا نکنم و جزء متکبرین قرار بگیرم . یکی از اوقات استجابت دعا بعد از نماز یومیه است . کسی که دعا نمیکند ، خدا میگوید : نمازش را به او برگردانید زیرا او به من حاجت ندارد . پس عملش ارزش ندارد . یعنی او هیچ حاجتی نداشت که برای من مطرح بکند . پس دعا هم جایگاه رفیعی دارد وهم یک ضرورت است . در روح انسان هم دعا جایگاه قشنگی دارد . تمام زندگی ما به غیر از دعا می توانند واقع بینانه باشد . در دعا می توانیم بلند پروازی کنیم . حس خودمان را در بینهایت پرواز بدهیم . این برای خدا خیلی مهم است . می فرماید : من می خواهم ببینم اگر این محدودیت ها نبود ، از من چه می خواستی ؟ تمام بهشت و آینده ما طبق همین رقم خواهد خورد . دعا لحظه ی تنفس روح انسان است . اگر تنفس نباشد ، اکسیژن از بین خواهد رفت . و مرگ را بدنبال خواهد داشت . اگر بخواهیم به اثر تربیتی دعا بپردازیم نکته ای را عرض کنم . اینکه انسان بداند فقیر است ، فقیر در خانه ی خدا بار نمی آید . اینکه بداند نیاز دارد ، تکبرش زایل نمیشود . اینکه انسان بداند خدا غنی است ، این آگاهی انسان را عبد مولا قرار نخواهد داد . اینکه ما فقیر در خدا هستیم باید به روح ما بچسبد و ما باید تربیت بشویم و حقیقت برای ما جا بیفتد ، کل وقت روزانه را باید برای دعا بگذاریم . در حساس ترین وقت ، در سحرها و در تنهایی برای دعا وقت بگذارید . هرکسی بداند فقیر در خانه ی خدا است ، یک بد اخلاقی ندارد . ریزتر از این است که عرض اندام بکند . شلوغ بکند ، به کسی شر برساند ، یک گدا این حرفها را ندارد . اگر کسی بزرگی خدا را باور کند ، تکبر نمی کند . اگر کسی فکر کند که صاحبش هست ، سر کسی داد می زند ؟ به کسی بی احترامی می کند ؟ اثر تربیتی دعا تمام خوبی ها و بدی های ماست . یک اثر تربیتی دارد که شما کوچک خدا میشوید . و خدا بزرگ شما میشود . از آغوش مادر به آغوش خدا می رویم . هیچ چیزی مثل دعا ، رابطه ی انسان را با خدا و خودش و انسان برقرار نمی کند . خدا دوست دارد ما دعا کنیم . خدا به اندازه ی هیچ چیز از دعا کردن ما خوشش نمی آید . امام سجاد (ع) : خدا به بالاترین چیزی که محبت دارد ، این است که از او چیزی بخواهید . خدا بزرگی است که متکبر است و تکبر به خدا برازنده است . تکبر برای ما بد است چون میخواهیم خودمان را جای خدا بنشانیم . پس ما برویم دعا بکنیم و در آخر بگوییم : خدایا خوشت آمد ؟ در ادبیات کهن ما میگویند : اگر به سگ غذا بدهید تا آخر عمر در خانه ی شما را رها نمی کند . ولی تا به گربه غذا بدهید از خود شما فرار می کند . بعضی ها میخواهند شباهتی به این گربه پیدا بکنند تا از خدا میگیرند ، فرار می کنند . البته این در آیات قرآن هست که در کشتی که می نشینند خدا را مخلصانه صدا می زنند . همینکه کشتی به ساحل می رسد مشرک میشوند . ما جز سر سجاده ی دعا تواضع نداریم . باید همین جا بایستیم تا درست بشویم . شاید اگر ما سر سجاده تواضع و خلوصی به دعا داشته باشیم مستجاب الدعوة بشویم . این هر چه می خواهد به او بدهید برود . چون او اگر چیزی هم نخواهد باز متواضع است . اینها مستجاب الدعوة میشوند البته بحث صلاح خدا هم هست . بعضی مواقع در مصلحت ما نیست و دعا به تاخیر می افتد . یک علت تاخیر این است که ما مثل گربه رفتار می کنیم . خدایا به من بده من تا سال بعد دیگر مزاحمت نمی شوم . خدا میگوید : حالا فعلا باش .
    27- چرا انسانها باید در برابر خدا کوچک بشوند و از او چیزی بخواهند ؟
    این سوال شما یک اهمیت تاریخی دارد . در عصر ما در عرصه ی معنوی ، این استراتژیک مهمی است . انسان امروز در مقابل خدا متکبر است . خدا را در خدمت خودش می داند . گاهی به خدا سر می زند که خودش را تخلیه کند . بعضی غربی ها نیایش را این جوری تعریف می کنند که مهم نیست با چه کسی نیایش می کنیم . مهم این است که تو با او مناجات بکنی و تخلیه بشوی و بروی . در معنویت مدرن ، خدا کوچکتر از بشر است . ولی در معنویت کهن ما که معنویت حاکم بر جهان هم خواهد بود یک رابطه حقیقی بین انسان و خدا برقرار است و در آن رابطه انسان عبد و برده متواضع و کوچک است و خدا بزرگ است . ذکر اول نماز این را برای ما یاد آوری می کند . اولین وصفی که باید از خدا به خودت تلقین کنی بزرگی خداست . چرا ؟ ما می خواهیم از خود خدا دریافتی داشته باشیم یا نه ؟ وقتی میخواهیم از خود خدا دریافت داشته باشیم ، باید استعداد داشته باشیم . استعداد با این تواضع پدید میآید . متکبر از خدا هیچ دریافتی نمی تواند داشته باشد . اصلا نمیشود . مثل اینکه بچه ی شیرخوار نمی تواند قرمه سبزی بخورد . این بچه معده اش کشش ندارد . این بچه نمی گیرد . اگر کسی متکبر باشد از خدا هیچ دریافتی ندارد . کسی در سر کوچه ی ما مغازه ای زده تا ما از او خرید کنیم و او دلبری کند . ما در مغازه اش میرویم و جنس می خریم ولی به خودش نگاه نمیکنیم . یک روزی خودش می گوید : بهتر نیست خود من را بخواهی . خدا نیازهای ما را در خانه اش گذاشته است که ما نیازها را از او بخواهیم و یکبار چشممان به او بیفتد و خودش را بخواهیم . نیازها را کنار بگذاریم . فلسفه ی دعا این است که ما به خود خدا توجه بکنیم . اگر به این نقطه برسیم دریافت از خود خدا لیاقت می خواهد . کسی که متواضع شد ، رب عالم میشود و دنیا را زیر و رو می کند و این با عزت انسان منافات ندارد . خدا در قرآن می فرماید : از من اطاعت کن . من تو را مثل خودم می کنم . آنگاه می توانی خلق کنی و اراده کنی . اولیاء خدا همه این قدرت ها را داشتند ولی استفاده نمی کردند . بجای اینکه بیشتر از این قدرت ها لذت ببرند از خود خدا لذت می بردند . کوچک بودن ما یک واقعیت است . اگر از واقعیت بیرون بزنیم خراب شده ایم . اگر ما درتعادل خودمان باشیم این اثر ایجاد میشود که خدا از خودش به ما بدهد . فلسفه ی دعا همین است که خودش را به ما بدهد . امام صادق (ع) می فرماید : یکبار داشتم میگفتم : اللهم ، پاسخ آمد : لبیک . امام فرمود : از لذت پاسخ خدا یادم رفت که چه می خواستم بگویم . همه ی آنهایی که دعا میخوانند ، حس رقیقی از این معنا را با کمک اعتقادات و دل باصفای خودشان دارند بشرط اینکه به چیزی که می خواهند از خدا بگیرند ، بیشتر از خود خدا علاقه نداشته باشند . در ادعیه داریم : بعضی وقتها تو دعا را به تاخیر انداخته ای و من از سَر نادانی با تو دعوا کرده ام . این یکی از معاصی است که باید استغفار کنیم .
    28- آداب دعا چیست ؟
    برای اینکه شبیه افرادی که مثل گربه هستند دعا نکنیم یعنی با بی چشم و رویی با خدا برخورد نکنیم ، یکی از آداب دعا این است که چیزی را که تا بحال از خدا گرفته ای از آن یاد بکنی . بعضی ها می گویند : ای خدا من بیچاره و بدبخت هستم . این خیلی بی انصافی است . شما هیچ کدام از نعمت ها را در نظر نگرفتی . اول بگو من این ها را دارم و تو این لطف ها را به من کرده ای . در دعای عرفه داریم : امام حسین (ع) وقتی دعا را با شکر شروع می کنند نیمی از دعا شکر است و نمی خواهند از آن شکر بیرون بیایند . تا آخر این شکر ادامه دارد . یکی از آداب دعا ، حمد خدا و ثنای الهی است . اگر ما آداب دعا را رعایت می کنیم یکی از شرایط استجابت دعا را هم فراهم کرده ایم که بعدا به آن می رسیم . شما تشکر کنید و در این هنگام یک آرامشی بوجود می آید . یک توجه به خدای در شما پدید می آید . فلسفه ی دعا تحقق پیدا میکند . با خدا مهربان می شود . آن عتاب از سر نادانی پیش نمی آید . در واقع لایق می شوی که مرحمتی را از طرف پروردگار ، علی رغم استعدادها دریافت کنی . خدا استعدادهای آنرا هم فراهم می کند . چون تو خیلی خوب شده ای . یکبار هم که شده بخاطر نیازهای دیگر خودت به نعمت های قبلی نگاه کردی . کسی چند تا مشکل داشت و به من گفت و من خودم ماندم که چطوری ایشان را امیدوار کنم . گفتم : میشود چیزهایی که داری بگویی تا من بنویسم . همه را نوشتیم . و حالش بهتر شد و گفت : خیلی فرق کردم . شکر خدا را بجا بیاوریم . چیزهایی که بدون درخواست به ما داده بجا بیاوریم . مثل چشم . امام حسین (ع) در این قسمتها ناله میکند . یکی دیگر از آداب دعا ثنای خدا است . اینکه خدایا من میدانم تو قدرتمند هستی ، حکیم هستی ، همه ی کارهایت درست است . تا فلسفه ی دعا اتفاق بیفتد . بعضی ها حرم امام رضا (ع) می روند که از خدا شکایت بکنند . فلسفه حرم آمدنشان این است . از عظمت و کبریای خدا بگوییم . یکی دیگر از آداب دعا این است که بگردیم و ببینیم خدا چه کسی را دوست دارد یاید از آنها بکنیم . همین صلوات فلسفه های عمیقی دارد. رابطه را تسهیل می کند . می گوید : قبل از دعا و بعد از دعا صلوات بفرستید ، دعا اجابت میشود . تواضع به خدا یک فریب در آن دارد . می گوید : من متواضع هستم . شاید دروغ می گوید . این بحث از زمان خلقت آدم تا الان هست . شیطان سجده های طولانی می کرد . تا به آن مقام رسید و بعد خدا او را امتحان کرد و گفت : به این انسان سجده کن و خدا گفت : نمی توانم . پس این سجده ها دروغ بود . یک موقع کسی به کسی تواضع میکند چون زورش به او نمی رسد و گرنه او را میزند . این تواضع نیست . شما میخواهید تواضع خودتان را به خدا اثبات کنید که فلسفه ی دعا هم هست . به علی بن ابیطالب احترام بگذار که معلوم بشود تو متواضع هستی . نه مثل کسی که روز غدیر پیش پیامبر آمد و گفت : اگر خدا واقعا علی را جانشین تو قرارداده ، بگو الان من را نابود بکند . عذاب هم آمد و نابودش کرد . معلوم است که چقدر در قلبش متکبر است . اگر به خدا تواضع میکند زورش نمی رسد . ولی روحش متواضع نیست . پس صلوات پذیرش فلسفه ی دعا را در دل ما تحقق می دهد و استجابت دعا را نزدیک میکند . البته وضو هم داشته باشد خوب است . در روایت داریم : وضو نور است . وقتی شما در نور باشید بهتر دیده میشوید . وضو و قرآن خواندن انسان را نورانی میکند .
    29- مدتی است که خدا من را فراموش کرده است و جواب من را نمی دهد .
    بعضی ها به فلسفه ی ارتباط خودشان را با خدا و ساختاری که در حیات است به آن توجه ندارند . فکر میکنند که یکی دو بار دعا کردند خدا باید جبرئیل امین را بفرستد و بگوید : ما پیغام شما را شنیدیم . اگر این جور باشد دیگر اعتقاد به غیب ارزشی ندارد . ایمان به غیب از لحظه ی ناامیدی شما شروع میشود . ایمان به غیب یعنی من هیچی ندیده ام ولی قبول دارم . خدا فرشته نازل نمیکند . وحی نمی فرستد . ارزش ما به این است . به پیامبرانش وحی نازل میکند چون آنها را می شناسد . شخصیت هایی را برای پیامبری انتخاب میکند که اگر به او وحی نازل نکنم ، یقینش همان قدری هست که بوده . علی بن ابیطالب می فرماید : اگر همه ی پرده های غیب بالا برود ، ایمان من یک ذره افزایش پیدا نخواهد کرد . زیرا ایمانش خیلی بالا است . خدا خیلی از چیزها را را نمی کند . آنهایی که مستجاب الدعوه هستند و خدا فوری جواب آنها را می دهد . اینها این مرحله را گذرانده اند . هر چه خدا آنها را امتحان کرده اند ، سربلند بیرون آمده اند و گفته اند : خدایا میدانم تو هوای من را داری . در روایت آمده است : مستجاب نشدن دعا یکی از دلایلش ، ممکن است بدی انسان باشد . یکی از دلایلش ممکن است شدت علاقه ی خدا به انسان باشد . در جای دیگر فرموده اند : حُسن ظن داشته باشید . لذا ما باید از گناهان مان توبه کنیم . بگویم : خدا دوستم دارد و جوابم را نمی دهد . حتما خدا به شما علاقه دارد . شما در سعی بین صفا و مروه دعایی داریم : که خدایا حسن ظن من را به خودت زیاد کن . آن دعای شما مستجاب بشود ، اگر اینجا دعا کنی و مستجاب نشود می گویی : خدا من را دوست دارد . می گوید : تو پیش من بمان . من تو را دوست دارم . بعضی مواقع که خدا دعا را زود مستجاب میکند زیرا از طرف بدش می آید . روایت داریم : به او بدهید که برود . این آدم درستی نیست . نمی خواهم صدای او را بشنوم . گرفتاری که برای مومن پیش می آید ، علامت محبت خدا به اوست . این خیلی بد است که فکر کنیم که خدا ما را فراموش کرده است . خدا فرعون را فراموش نکرد و به موسی گفت : با او آرام صحبت کن . اینجا محبتش را به فرعون نشان میدهد . من گناهکار ، اگر کسی عیب من را بگوید ، خدا تمام گناهان من را برای او می نویسد . این بنده من است چرا آبرویش را بردی ؟ غیبت مگر گناه نیست . ما آدم بد ، پس چرا باز گفته غیبت کردن او حرام است ؟ پس ما را دوست دارد . ما بعضی مواقع در محاوره های مان کفر می گوییم . جوانی در حرم امام رضا (ع) میگفت : چکار کنیم امام به ما نگاه کند ؟ مگر او نگاه نمیکند ؟ این خیلی بی ادبی است . اینکه ما دوست داریم او به ما نگاه بکند ، نتیجه ی نگاه امام به ما است . نباید این حرفها را درباره ی خدا بزنیم . باید بگوییم : من مومن هستم به اینکه خدا به من علاقه دارد و خدا هیچ وقت من را رها نمی کند .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  11. #10
    اگه نباشه جاش خالی می مونه armahdian آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2010
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    250
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه نهم
    88/7/8


    30- توبه به چه معنا است ؟
    یکی از فعالیت های عبادی ما در منظومه ی فعالیت های ما توبه نام دارد . توبه بازگشت انسان از مسیری است که حرکت می کند . یا از یک کار برمیگردد و پشیمان می شود و یا یک روندی در زندگی داشته و می خواهد این روند را تغییر بدهد . هر موقع ما از خدا فاصله می گیریم و از آزادی خودمان استفاده می کنیم یا حسن سوء استفاده را بعمل می آوریم و از خدا فاصله می گیریم ، خدا امکان توبه را برای ما گذاشته است . توبه این است که انسان قلباً از مسیری که می رود پشیمان بشود و با یک آگاهی و خود آگاهی بازگشت صورت بگیرید . و تغییر آن در رفتار هم دیده بشود . می توانیم توبه را سه جزیی اعلام بکنیم . خودآگاهی که انسان نسبت به رفتار خودش دارد . من این کار را اشتباه کردم . باید آنرا تغییر بدهم . هر تغییری نامش توبه نیست . باید قلبا هم از بدی این رفتار و هم از خوبی راهی که نرفته ، ناراحت بشود و دلش تنگ شده باشد . دلتنگی یکی از عناصر زیبای توبه است . و بعد هم تغییر رفتار . در توبه های ما هر کدام از اینها و به هر مقداری که حضور داشته باشند به همان مقدار توبه ی ما ارزشمند خواهد بود . توبه آداب و شرایط زیادی دارد . در روایت داریم : به خدا قسم انسان از گناه نجات پیدا نمی کند مگر اینکه به گناه اقرار بکند . من این اشتباه را انجام داده ام . روی این شناخت هست . من فهمیدم این اشتباه را کرده ام ، خدایا من را ببخش . بعضی مواقع کلی در خانه ی خدا می رویم و به خدا می گوییم : خدایا کلی ما را ببخش . خودمان هم نمی دانیم از کدام رفتارمان می خواهیم توبه بکنیم . توبه باید با اقرار همراه باشد . اقرار یعنی من بدانم کدام کار را اشتباه انجام داده ام . دانایی یک عنصر آن است . دلتنگی و تاثر یک عنصر و تغییر رفتار هم یک عنصر آن است . گاهی دلتنگی و دانایی بشدت رخ می دهد ولی تغییر رفتار اتفاق نمی افتد . این توبه رقیق است . هنوز توبه ی کامل نشده است ولی نامش توبه است . گاهی دانایی رخ می دهد ولی دلتنگی زیاد رخ نداده است . تنفر از گناه رخ نداده است . این هم توبه است منتهی توبه ی عاقلانه است تا عاشقانه . گاهی میداند چه رفتاری غلط است و بیشترین توبه را سر تغییر رفتار می گذارد . و تصمیم می گیرد دیگر این کار را نکند . خیلی قشنگ تر است که این ها را در فضای عبادی به خدا بگویید . صد مرتبه در مورد آن صحبت کند . صمیمانه از خدا درخواست بکنیم که ما را ببخشد . این برای روح ما مفید خواهد بود .

    31- اگر گناهان ما خیلی بزرگ باشد ، خدا توبه ی ما را قبول می کند ؟
    کسی گناهی انجام داده بود و باید حد شرعی می خورد تا پاک بشود . این قدر وجدانش درد گرفته بود که حاضر بود اعدام بشود و از این گناه پاک بشود . وقتی او اعتراف می کرد ، حضرت علی (ع) خودش را به نشنیدن زد و خودش را طرف دیگری مشغول می کرد . می خواست او همین جوری توبه کند و حد نخورد . حتی کسی فکر کرد ایشان بی توجهی می کنند و آمد که توجه حضرت را جلب بکند ، حضرت جوری با غضب به او نگاه کرد که او میگفت : دوست داشتم مرده بودم و نگاه حضرت را نمی دیدم . تازه فهمیدم ایشان عمداً بی اعتنایی می کنند . هر گناهی را خدا می بخشد . مگر اینکه شرک باشد و بگوید : خدا دو تا است و شرک جلی بزند و بحث های اعتقادی . گناه بزرگ دیگری هم هست و آن یاس از خدا است که فکر کند خدا او را نمی بخشد . در اعمال ماه حج ، یکی از آخرین اعمال سعی بین صفا و مروه است . بیشترین دعایی که در آنجا سفارش شده این است که خدایا حُسن ظن من را نسبت به خودت بالا ببر . ما باید هنگام توبه مایوس نباشیم . خدا دوست دارد ما توبه بکنیم و توبه را می پذیرد . در این تردید نکنید . در این تردید کنید که خدا حالا چقدر شما را دوست دارد ؟ این وسوسه ها کار شیطان است . انسان هر گناهی را که مرتکب بشود جای توبه در آن هست . بعضی ها میگویند : من بارها توبه کرده ام و تعداد دفعات را سوال می کنند ؟ جوانی پیش آیت اله بهجت آمده بود و می گفت : من نمی توانم توبه کنم و خدا من را نمی بخشد و روی این اصرار داست که من درست نمی شوم . ایشان گفتند : پس هر وقت گناه کردی ، توبه کن . خدا می گوید : بنده ی من که گناه میکند و در همان حال شرمنده ی من است ، من به بزرگی خودم ، او را می بخشم . توبه یکی از عبادات اصلی ما محسوب میشود . این قدر توبه کردن اصالت دارد که بی گناهان را هم اهل توبه می کند . بخاطر آثار زیاد آن ، ائمه هم توبه می کردند .
    32- آثار تربیتی توبه چیست ؟
    آنقدر آثار تربیتی توبه بالا است ، که گاهی انسان فکر می کند که توبه بهانه ای بوده است که به این آثار تربیتی برسیم . اگر من بخواهم روح را به جسم تشبیه کنم در مقابل بعضی از فعل و انفعالات فیزیولوژیک در جسم ما صورت می گیرد . یک موادی از برخی از غدد مغذی ترشح میشود و وارد خون میشود . در روح هم این اتفاقات می افتد . تا ما کار را بدی انجام می دهیم در روح ما غده هایی ترشح می کنند و آن کار را توجیح می کنند . عصبانی می شویم . ناسزا می گوییم و بلافاصله بعدش می گوییم : نه حقش بود . من خیلی به تنگ آمده بودم . هرکس کار بدی انجام میدهد ، شروع به دفاع کردن می کند . اتفاقا این رفتار دفاعی ما که در روانشناسی هم مورد بحث قرار می گیرد و از بحث های خوب روانشناسی است . موقعی که کار بد انجام میدهیم ، این خودش را بیشتر نشان می دهد . این یک وضعیت بد و خطرناکی برای روح انسان هست که وقتی کار بدی کرد ، از آن دفاع می کند . و نمی تواند از آن دفاع نکند . در مقام دفاع بعضی مواقع اعتقادات خودش را زیر سوال می برد . قرآن می فرماید : کسانی که کار بد می کنند در آخر خدا را تکذیب می کنند . با توجه به این روحیه ی انسانها که رفتار دفاعی می کنند و خودشان را توجیح می کنند و دیگران را تحقیر میکنند ، توبه مهمترین اثر تربیتی آن این است که رفتار دفاعی غلط را در انسان از بین می برد . اگر انسان گفت : اشتباه کردم . علامت بزرگی شخصیت یک انسان است که انتقاد پذیر باشد . بتواند بگوید : من اشتباه کردم . اعتراف به اشتباه شخصیت برجسته ای به انسان می دهد که همه ی این اشتباهات را جبران میکند . بشرطی که کار اشتباه مشخص باشد . من می دانم این ضعف را دارم و باید عوض بشوم . اعتراف به گناه یکی از برجستگی شخصیت انسان است . بعضی ها همینکه در مسیری قدم گذاشتند ، چشم هایشان را می بندند و شروع به دفاع کردن می کنند . این مثال را در طرفداری از تیم ها می توانید ببینید . حتی شکست ها را هم توجیح می کنند . تیمی که امتیاز داشته باشد ، آنرا تحقیر میکند . اگر چنین حالتی در منش سیاسی ، رفتار اجتماعی ، رفتار فردی و اخلاق خانوادگی ما ایجاد بشود ، به یک انسان غیر بازگشت تبدیل میشویم . از شیطان پرسیدند : تو چه وقت بر انسانها مسلط می شوی ؟ گفت : وقتی اولین گناه را بکند . چون گناه را که کرد ، خودش از خودش دفاع می کند . و در بقیه اش نیاز نیست که من دخالت بکنم . توبه روحیه ی دفاع از خود را می شکند . از شیطان می پرسند : که تو چه وقت هلاک می شوی ؟ می گوید : وقتی انسان توبه می کند . در این موقع من او را وادار به گناه نمیکنم چون انسان توبه کاری است . از هوای نفس استفاده می کنم و دوباره او را هلاک می کنم . هوی نفس یعنی کاری که دلم می خواهد انجام بدهم . ممکن است گناه هم نباشد ولی با همین انسان را کم کم خراب می کند . وقتی انسان زیاد به حرف دلش گوش کرد ، دیگر نمی تواند جلوی خودش را بگیرد و گناه میکند . ما باید عناصر مقدس دل را بیدار کنیم . البته عناصر مقدس به این سادگی از بین نمی رود . اگر همه ی آن هم از بین برود ، مقداری از آن باقی می ماند . اگر کسی را بخواهیم بیدار کنیم و به سمت خوبی ببریم کافی است که محبت بکنیم . گاهی ما می خواهیم دیگران را به توبه وادار کنیم و در آنجا غرورش را می شکنیم . می گوییم : خجالت بکش ، توبه کن . این باعث میشود گارد بگیرد و توبه به تاخیر می افتد . باید به افراد محبت کنیم و به آنها میدان بدهیم که خودشان بفهمند که اشتباه کرده اند . با لبخند و با آرامش و با موضع نگرفتن باید این کار را کرد . با افرادی که توبه نکن هستند میشود این کارها را کرد . اگر این جور نشد دیگر خدا چاره ای ندارد که با بلا این کار را بکند . بعضی ها روحیه ی خوبی دارند و با یک ذره قهر می فهمند و توبه می کنند . در سوره ی توبه می فرماید : پیامبر جواب سلام آنها را نداد و آنها تنها شدند و به کوه رفتند . دلشان از هم گرفت . حتی از همدیگر جدا شدند تا حسابی پشیمان بشوند . تنها شدند و دلتنگی بوجود آمد . خدا به سمت آنها توبه کردند و آنهاهم توبه کردند . درستش این است که اول خدا باید توبه کند . اول خدا باید به سمت ما برگردد ، دلش بخواهد ما توبه کنیم . خدا در قرآن می فرماید : من بسوی بندگانم توبه کردم تا آنها بسوی من توبه کنند . اگر کسی توبه نمیکند اول به خدا بگوییم : ببخش تا این بتواند توبه کند . این نمی تواند توبه کند تا شما با محبت به او نگاه نکنی . برایش دعا کنید . طرف می گوید : من حال جلسه ی دعا را ندارم . خیر . خدا حال ندارد دعای او را بشنود . خدا دوست ندارد پیام او را بشنود . به او حال دعا نمیدهد . همه ی این ها را خدا باید بدهد.
    33- درباره ی تواضع توضیح دهید.
    یکی از صفات بدی که در وجود ما هست ، تکبر است . چون دوست داریم بزرگ بشویم و راه بزرگ شدن این نیست که مستقیم توی دیوار برویم . باید از راهش برویم . راهش کوچک شدن در خانه ی خداست . به همین دلیل مهمترین تربیت دینی ما که نماز است مهمترین ذکرش الله اکبر است که یادآوری می کند تو بزرگ نیستی . خدا بزرگ است . چرا الله الرحمن یا الله غفور نیست ؟ چرا الله اکبر است ؟ توجه به بزرگی خدا ، حال تکبر ما را می گیرد . تکبر ما خود بخود رشد می کند . مثل علف هرز می ماند . نماز نخوانی ، این علف هرز به درخت تبدیل شده است . تکبر یک گیاه خودرو و بسیار بدبویی هست و میوه های زشتی هم دارد . بیشتر ریشه ی بدی های ما از تکبر است . در قرآن می فرماید : در روز قیامت متکبرین در بدجایی از جهنم هستند . یک در مخصوصی برای متکبرین قرار دارد . تکبر با نماز و توبه از بین می رود . انسان وقتی توبه می کند ، خودش را می شکند . توبه یعنی از بین رفتن تکبر . خوب است هر چند وقت یکبار توبه کنیم . اگر گناه در ذهنشان نبود که توبه کنند ، از کارهای خوب شان توبه کنند . خدایا من از نمازم توبه میکنم . آن جوری که باید نماز نخواندم . خدایا آن جوری که شایسته ی تو بود ، من انجام ندادم . آن جوری که باید محبت به خلق بکنم ، نکردم . آن جوری که باید روزه می گرفتم نگرفتم . از کاستی هایی که در دل کارهای خوب است ، توبه کنند . ما بعضی از اوقات فقط دنبال گناهان درشت می رویم . اولیاء خدا از همین چیزها توبه می کردند . مقام ربوبی را می دیدند و اعمال خودشان را نسبت به بارگاه ربوبی کم می دانستند و دائم توبه می کردند و اشک می ریختند .
    34- با عذاب وجدان بعد از توبه چکار کنیم ؟
    چرا بعد از توبه اذیت نشویم ؟ این خیلی خوب است . در روایت داریم : وقتی کسی در اثر یادآوری گناه خودش اذیت می شود ، این علامت این است که خدا دوستش دارد . خدا کسی را که دوست ندارد کاری میکند که گناه برایش مهم نباشد . عذاب وجدان خیلی انسان را رشد میدهد . شخصیت انسان را معنوی تر خواهد کرد . انسان را از گناه فاصله خواهد داد . منتهی این عذا ب وجدان را باید کنار خدا داشته باشیم . نه تنهایی که موجب افسردگی بشود . بچه ای که مادرش را گم کرده ، اول مادرش را پیدا می کند و بعد در بغل مادرش گریه می کند . پیامبر می فرماید : گریه کردن بچه ها را دوست دارم . روی این میشود کار کرد . ما باید عذاب وجدان را دم در خانه ی خدا داشته باشیم و خبر داشته باشیم که خدا همه ناراحتی ما را جبران خواهد کرد . ما حق مان است که ناراحت باشیم چون گناه کرده ایم . خدا انسان را نوازش می کند . پس این عذاب وجدان علامت خوبی است . سعی نکنید این را زود از بین ببرید . در خانه ی خدا اشک بریزید مطمئن باشید خدا این وضعیت را دوست دارد .
    35- چکار کنیم که از معاصی نفرت پیدا کنیم ؟
    باید همه ی کارهای خوب را انجام بدهیم تا به این نقطه برسیم . یکی این است که با خوبها بیشتر رابطه داشته باشیم . انسان وقتی خوب ها را می بیند از بدی خودش پشیمان میشود . با آدمهای خوب و آدمهایی که هوس گناه در سرشان نیست رابطه برقرار بکنیم . برویم آنها را ببینیم . یکی دیگر از راهها ، انجام دادن کارهای خوب است . کارهای خوب نور است و وقتی نور آمد ، بدی ها می رود . بعضی وقت ها ما هیچ کاری نمی کنیم و دوست داریم که از گناه هم نفرت پیدا کنیم . مثلا عذاب وجدان داریم و هیچ حرکت خوبی هم انجام نمی دهیم . یکی دیگر از راهها این است که توبه کنیم و به خودمان تلقین کنیم و هفت صد تا استغفرالله بگوییم . در حالت استغفار وقت بگذارید و تمرکز بکنید و آن قدر این کار را انجام بدهید تا کم کم آن تنفر پدید بیاید . راه دیگر قرآن خواندن است که در قلب انسان نور بوجود می آورد . شرکت در روضه و ذکر مصیبت هم مهم است . در روایت داریم که نفس ما آن حیوان چموشی است که رام نمی شود و عمل و علم هم به آن کمک می کنند . حالا چکار کنیم ؟ این نفس را دور بزنید . ما امیرالمومنین را دوست داریم . بنشینیم و غصه های ایشان را بخوریم . برای ایشان اشک بریزیم . درباره ی مظلومیت او فکر بکنید . حضور در روضه یکی از کارهای با عظمتی است که خیلی بزرگان روی آن تاکید می کردند .

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انتقال انرژي بي سيم|وقتی که موبایل سوکت شارژ ندارد
    توسط mahdishata در انجمن برق و الکترونیک ، رباتیک و مخابرات
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-05-2012, 16:49
  2. برای زندگی اخلاقی نیازی به دین نداریم
    توسط يادشهيد در انجمن پرسش‎ و‎ پاسخ‎ دینی و مذهبی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-04-2012, 01:19
  3. روش تربیت دینی جوانان
    توسط يادشهيد در انجمن کودک ، نوجوان و جوانان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-04-2012, 01:14
  4. اموزش انتقال شارژ همراه اول(خط به خط)
    توسط بی پلاک در انجمن متفرقه موبایل و تبلت
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 24-04-2012, 20:12
  5. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-07-2011, 10:59

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه