تقویت پدافند هوایی ایران معضلي جديد براي پنتاگون+سند
مرکز ارزیابی های استراتراتژیک و بودجه آمریکا در گزارشی نوشت که سامانه های پیشرفته پدافند هوایی ایران، نفوذ کلیه جنگ افزارها را به حریم هوایی این کشور غیر قابل نفوذ کرده است.
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
به گزارش اِشراف، مركز ارزيابيهاي استراتژيك و بودجه(CSBA) يك موسسه تحقيقات سياسي مستقل و بيطرف است كه با هدف ترويج ايدههاي بديع و مناظره پيرامون راهبرد امنيت ملي و نيز ارائه راهكارهاي سرمايهگذاري تاسيس شده است. هدف CSBA توانمند ساختن سياستمداران براي اتخاذ تصميمات آگاهانه درخصوص استراتژي، سياست امنيتي و تخصيص منابع است.
ماموريت اين مركز ارائه تحليلهاي فوري، بيطرف و هدفمند به تصميمگيرندگان ارشد قوه مجريه و مقننه و نيز حوزه رسانه و جامعه بزرگ امنيت ملي است. CSBA براي توسعه راهبرد امنيت ملي و سياست و نيز تخصيص منابع كمياب انساني و مالي، مشاركت هدفمند را تشويق ميكند. بخش تحقيق و توسعه اين مركز بر موضوعات كليدي مرتبط با تهديدات جاري و در حال ظهور براي امنيت ملي آمريكا متمركز است. براي رفع اين چالشها بايد تشكيلات امنيت ملي را متحول ساخت و ما نيز وظيفه داريم به نوبه خود مسئولان را ياري رسانيم.
"جان نونان" در مقاله ای با عنوان "معضلی جدید برای پنتاگون" که در پایگاه ویکی استاندارد منتشر شد، وضعیت نیروها و امکانات دفاعی آمریکا در قرن حاضر را بررسی کرده است.
نویسنده در این مقاله به نقل از "مركز ارزيابيهاي استراتژيك و بودجه آمريكا" مدعی شده است: ايران به دنبال دستيابي به سامانههاي پدافند هوايي پيشرفته است كه ميتواند حريم هوايي ايران را براي كليه جنگافزارها به جز تعداد اندكي از جنگندهها و بمبافكنهاي آمريكا غيرقابل نفوذ سازد.
اين مركز همچنين اعلام ميدارد كه دستيابي ايران به سامانههاي جديد پدافند هوايي، انتخاب ما را به حمله با بمبافكن رادارگريز B-2 محدود ميسازد كه پنتاگون تقريباً 16 فروند از آن را در اختيار دارد.
بدلیل اهمیت مباحث مطرح شده در این مقاله، پایگاه خبری تحلیلی اِشراف متن کامل آن را در اختیار مخاطبان قرار می دهد. پیشاپیش از عدم سانسور برخی ادعاهای مطرح شده در این مقاله از مخاطبان خود پوزش می طلبیم:
معضلي جديد براي پنتاگون
تقويت ارتشي كه بتواند به طور همزمان و با موفقيت در دو جبهه ظاهر گردد، چندين دهه است كه از دكترينهاي راهبردي مهم پنتاگون به شمار ميرود. اما پس از انتشار آخرين شماره مجله "دیفنس ريويو"(Defense Review)، طراحان وزارت دفاع عمدتاً از راهبردهاي رزمي قديمي حمايت كردند. استراتژيستهاي دفاعي گفتند: با دكترين جديد ارتش ميتواند با اجتماعات شورشي مقابله كرده و در عين حال از "همكاري واقعي يا ظاهري رقباي خود" يعني روسيه و چين ممانعت بعمل آورد.
راهبردهای آمریکا برای افزایش سریع قدرت نظامی ناکام مانده اند
منتقدان جزمانديشي نظامي معتقدند كه اين روشي كاملاً بديع براي توجيه سياست كاهش سلاحهاي جايگزين به جا مانده از دوران ريگان بود كه وزير دفاع رابرت گيتس آن را برگزيد. طرفداران اين نظريه ادعا ميكنند كه راهبرد جديد با تهديدات قرن بيستويكم سازگاري بيشتري دارد. البته، حق با هر دو گروه است.
مشكل اينجاست كه هر دو راهبرد در افزايش سريع قدرت نظامي ناكام ماندهاند. روند جهاني شدن صرفاً به "آيپاد"(iPods) و "بيگمك"(Big Mac) محدود نميشود. اطلاعات به سرعت در جريان است و دانش فني صرفاً به تامين امنيت مقر فرماندهي نظامي كشورهاي غربي محدود نخواهد شد. كشورهاي ياغي(!) كوچك نظير سوريه، كره شمالي، ايران و غيره درصدد دستيابي به موشكهاي بالستيك، توانمندي جنگ سايبري و دسترسي آسان به طراحي تسليحات كشتار جمعي هستند.
به ادعاي گزارش مركز ارزيابيهاي استراتژيك و بودجه آمريكا، ايران به دنبال دستيابي به سامانههاي پدافند هوايي پيشرفته است كه ميتواند حريم هوايي ايران را براي كليه جنگافزارها به جز تعداد اندكي از جنگندهها و بمبافكنهاي آمريكا غيرقابل نفوذ سازد. اين مركز همچنين اعلام ميدارد كه دستيابي ايران به سامانههاي جديد پدافند هوايي، انتخاب ما را به حمله با بمبافكن رادارگريز B-2 محدود ميسازد كه پنتاگون تقريباً 16 فروند از آن را در اختيار دارد.
حال و هواي صبح امروز در كره چگونه است؟ ارتش آمريكا كه پس از پايان جنگ سرد ديگر قدرت سابق را ندارد، از استقرار تجهيزات بازدارندگي، ناوهاي هواپيمابر، جتهاي جنگنده اف-22 پيشرفته، رزمناوها و ناوشكنهاي رقباي خود در كره باخبر شد- كه اين مسئله مطمئناً اجازه نميدهد تا چين، روسيه، ايران و ساير كشورهاي ياغي را از اقدامات خصمانه عليه خود بازداريم.
برای ارتش رو به زوال آمریکا باید دکترین نظامی دیگری طراحی کرد
خلاء در توانمندي و ضعف در برنامهريزي نتايج نامطلوبي را در پي خواهد داشت، از اينرو به عنوان راهكاري براي ارتش رو به زوال بايد دكترينهاي نظامي را بازنگري كرد. برنامهريزي دقيق راهبردي در نهايت ارتشي را سازماندهي ميكند كه قطعاً ميتواند هر سناريويي را ناكام گذارد.
هميشه كشوري مثل ايران وجود دارد كه موشك جديد بسازد يا كره شمالي كه از قابليت نفوذناپذيري استفاده کند. بهترين راه مقابله با خطر روزافزون اين تهديدات، تشكيل ارتشي قوي، قابل اعتماد و هماهنگ است تا بتواند در كوتاهترين زمان ممكن و با قدرت بسيار به تهديدات جاري پاسخي كوبنده بدهد. اين به معناي نوسازي ارتش است و اينكه وزارت دفاع بايد براي يافتن نقاط ضعف دقيقاً دكترين نظامي خود را بررسي كند.
برتری نظامی حملات دوربرد آمریکا رو به زوال است
مدتهاست كه ايالات متحده آمريكا بواسطه توانايي انجام حملات دوربرد از برتري نظامي محسوسي در ميادين نبرد برخوردار است. امروزه، اين برتري رو به زوال است. عليرغم اينكه حملات دوربرد نقش مهمي در جنگهاي 70 سال اخير ايفا نمودند، اما معلوم نيست كه آيا ايالات متحده آمريكا براي حفظ اين برتري در آينده سرمايهگذاري لازم را برنامهريزي كرده است. كاهش قابلتوجه سرمايهگذاري در تامين "سامانههاي" حملات دوربرد ارتش آمريكا– نظير بمبافكنهاي زمينپايه، هواپيماهاي جنگنده مستقر بر روي ناو، موشكهاي كروز و سكوهاي پشتيباني ويژه حملات الكترونيكي هوايي– همراه با فرسايش تدريجي سامانههاي موجود باعث خواهد شد كه ارتش در آينده، نبرد را به نفع دشمن واگذارد و نتواند به طور موثر در شبكههاي رزمي غيرقابل نفوذ (A2/AD) وارد شود.
با توجه به مدت زماني كه براي ساخت و آزمايش سامانههاي تسليحاتي جديد نياز است و اگر ميزان بودجه دفاعي روند سرمايهگذاري براي حملات دوربرد را به تاخير اندازد، احتمالاً شكافي ايجاد خواهد شد كه بر اثر آن ايالات متحده آمريكا برتري خود را براي يك دهه يا بيشتر از دست خواهد داد.
در نتيجه، آمريكا تنها بايد يك گزينه را انتخاب كند: با اين فرض كه حملات دوربرد در آينده چندان بكار نميآيند، اين عقبنشيني را بپذيرد يا طرحي را اجرا نموده و براي حفط برتري خود در حملات دوربرد از منابع كافي آن بهره گيرد. اين مقاله براي راهكار دوم گزينههايي را پيشنهاد ميكند كه مطمئناً برتري استراتژيك آمريكا در حملات دوربرد را براي 30 سال آينده تضمين خواهد كرد.
چارچوبي براي تامل درباره حملات دوربرد
تعريف چارچوب مفروضات براي انديشيدن درباره فرصتها و تهديدات گزينههاي مختلف، اولين گام ضروري براي ارزيابي ملزومات حملات دوربرد ارتش آمريكاست. با استفاده از فرضيات نادرست درخصوص ماهيت نبردهاي احتمالي، در دسترس بودن پايگاه هوايي، وجود تهديدات در حال ظهور و اهداف بالقوه ميتواند به تحليل ناقص و در نهايت اجراي طرحها و سرمايهگذاريهايي بيانجامد كه ارتش ايالات متحده آمريكا را در آينده از حالت آمادهباش كامل خارج ميسازد.
ساختار برنامهريزي وزارت دفاع پس از جنگ سرد مبتني بر فرضياتي شكل گرفت كه قابليتهاي پروژه قدرت ميتواند در پايگاههاي خط مقدم جبهه بكار گرفته شوند. اين وضعيت"خاص" به عمليات هواپيماهاي جنگنده تاكتيكي، ناوهاي هواپيمابر، سامانههاي سوخترسان هوايي، شبكههاي C4ISR و سامانه لجستيك پشتيباني در ميدان نبرد تعميم مييابد. جنگ اول خليج اين فرضيات را تقويت كرده و به وزارت دفاع كمك كردند تا ساختار جديد برنامهريزي را براساس تعداد و نحوه سازماندهي نيروهاي نظامي توسعه دهند.
ايالات متحده آمريكا با استفاده از اين ساختار جديد توانست دو جنگ منطقهاي را به طور همزمان- جنگ ايران/عراق و كره- "خاتمه بخشد." برنامهريزان پنتاگون حملات دوربرد را از قابليتهاي"روز اول" ميدانند كه براي پيشگيري از حمله نيروهاي دشمن ضروري است. هواپيماي تاكتيكي كوتاهبرد كه از پايگاههاي اطراف ميادين عملياتي نسبتاً مجاز به پرواز در ميآيند، قادرند بيشتر اين حملات را به انجام برسانند. در مجموع بايد گفت كه اين فرضيات بودجه دفاعي 20 ساله آمريكا را تعيين كردند كه در اين ميان با سرمايهگذاري در ساخت جنگندههاي كوتاهبرد زمين پايه و نيز جنگندههاي مستقر بر روي ناو، بيشتر طرحهاي جديد ويژه حملات دوربرد مسكوت ماند.
ارتش چین و ایران قدرت عملیاتی آمریکا را با چالش های مستقیم روبرو ساخته اند
در بررسي مجدد، فرضيات برنامهريزي دهه 1990 ساختاري نامناسب براي ارزيابي امكان حمله به وزارت دفاع ارائه ميدهند كه شايد بتوان در عملياتهاي احتمالي آينده از آنها بهره گرفت. امروزه، ارتش برخي از كشورهاي خارجي– از جمله چين و ايران– بر روي شبكههاي رزمي A2/AD سرمايهگذاري ميكنند كه بواسطه آنها اين امكان را خواهند يافت تا قدرت متعارف آمريكا در كليه حوزههاي عملياتي را با چالشهاي مستقيم و دشوار روبرو سازند.
نبردهايي كه به شبكههاي A2/AD نياز دارند، بايد از هواپيماهاي جنگنده كوتاهبرد استفاده نمايند كه ميتوانند از فواصل دور عمليات كرده، از حمله به اهداف زميني در عمق خاك دشمن اجتناب ورزند و تعداد سورتي پرواز خود را كاهش دهند. ضمن اينكه، سامانههاي پدافند هوايي دشمن ممكن است كل منطقه عمليات را به غير از مناطق صعبالعبور براي هواپيماي غيررادارگريز و موشك كروز پوشش دهد. براي مقابله با حملات جنگافزارهاي با مهمات هدايت شونده دقيق آمريكا، دشمنان شايد تدابير دفاعي همچون پنهانكاري، استتار، تجهيز سامانههاي نظامي، احداث يا تقويت تاسيسات كليدي در اعماق زمين را در دستور كار خود قرار دهند.
اين پژوهش ساختاري جايگزين براي ارزيابي سامانههاي موردنياز براي حملات دوربرد آينده ارائه ميدهد. اين چارچوب بر فرضي بنيادين استوار است مبني بر اينكه محيطهاي عملياتي آينده صرفنطر از سطح نبرد، در ماهيت سخت و دشوار خواهند بود. اين ساختار جديد بايد نيروهاي زميني و دريايي آمريكا را وادار سازد تا از فواصل دور عمليات كنند، به محيطهاي پرخطر نفوذ نموده و به ظرفيتي دست يابند كه براساس آن بتوانند به هزاران هدف متحرك و مستحكم در اعماق زمين يا در عمق خاك دشمن حمله كنند.
ارزيابي ويژگي سامانههاي حملات دوربرد در آينده
ساختار جديد فرضيات پيشنهادي در اين مقاله ثابت ميكند كه سامانههاي حملات دوربرد وزارت دفاع آمريكا در آينده به ويژگيهاي منحصربهفردي نياز دارند. شبكههاي پدافند هوايي مدرن و پيشرفته با ويژگيهاي زير قابل تشخيص خواهند بود: فاصله زياد برخي از محيطهاي عملياتي، تهديد فزاينده موشكي عليه پايگاههاي آمريكا در خط مقدم جبهه، اهداف مهم و چالش برانگيز كه براي نابودي آنها به سامانههاي تهاجمي زمينپايه با قابليت پرواز5000-4000 ميل دريايي از محل سوختگيري هوايي تا انهدام مناطق هدف در محيطهاي نبرد.
شبكههاي غيرقابل نفوذ كه كره شمالي آن را توسعه داده و ساير كشورها نيز كه با در اختيار داشتن منابع لازم اقدام به خريد سامانههاي نظامي پيشرفته نمودهاند، احتمالاً نيروي دريايي ايالات متحده آمريكا را با خطرات جدي تهديد ميكنند و آنها را وادار ميسازند تا از فاصله 1000 ميل دريايي يا حتي بيشتر عمليات كنند. اين مسئله ثابت ميكند كه آمريكا به ناوهاي هواپيمابر نياز دارد كه برد پرواز هواپيماهاي آن حداقل بايد 2 تا 3 برابر هواپيماهاي F/A-18E/F يا F-35C باشد.
علاوه بر اين، هواپيمايي كه قابليت پرواز از روي سطح دريا يا زمين را دارد، بايد بتواند به سامانه پدافند هوايي پيشرفته و متعدد دشمن نفوذ كند و از ويژگيهايي نظير پرواز در همه جهات و رادارگريزي بهرهمند باشد. نهايت اينكه، براي رفع مشكلات ناشي از شبكههاي رزمي C4ISR آسيب پذير به سامانههاي پرتابي نياز است كه بتوانند به طور موثر و مستقل از طريق اين شبكهها عمليات كنند. به طورمشابه، عواملي نظير برد، مقاومت، رادارگريزي و فعاليت مستقل احتمالاً از شروط لازم براي عملياتهاي تهاجمي موثر در دهههاي آتي خواهد بود.
سامانههاي حملات دوربرد در آينده
با بهرهگيري از اين ساختار جديد براي ارزيابي سامانههاي حملات دوربرد وزارت دفاع، نقاط ضف زير آشكار ميگردد:
-بمبافكنهاي زمينپايه به غير از بمبافكن كوچك B-2، فاقد توانايي لازم براي نفوذ در محيط پدافند هوايي پرخطر هستند؛
-هواپيماهاي مستقر بر روي ناو آمريكا فاقد برد، مقاومت و دسترسي به سيستم پشتيباني از عمليات تهاجمي دوربرد در محيطهاي A2/AD هستند، بويژه اگر تهديدات دشمن ناوهاي هواپيمابر را وادار سازد تا دورتر از برد موثر خود عمليات كنند.
-سامانههاي تهاجمي دريايي و زميني موجود و قابل برنامهريزي از جمله سامانه با سرنشين يا بدون سرنشين، فاقد توانايي و ظرفيت لازم براي حمله به اهداف بزرگ هستند كه متحرك و مستحكم بوده و در اعماق زمين يا در عمق خاك دشمن استقرار دارند.
-تسليحات موازنهاي فاقد توانايي لازم براي حمله به اهدافي هستند كه متحرك، مستحكم و بوده و در اعماق زمين يا در عمق خاك دشمن استقرار دارند.
-سامانههاي حملات الكترونيكي هوايي فاقد برد و دسترسي به سيستم پشتيباني موردنياز براي عمليات تهاجمي دوربرد در حريم هوايي ميادين نبرد هستند.
بمب افکن های آمریکا فاقد توانایی لازم برای نفوذ به میادین نبرد هستند
براي انهدام هزاران هدف در عملياتهاي هوايي آينده، بمبافكنهاي نيروهاي هوايي ايالات متحده آمريكا فاقد توانايي لازم براي نفوذ به حريم هوايي ميادين نبرد هستند. درحاليكه بمبافكنهاي جديد به ويژگي رادارگريزي در كليه جهات و سيستم محافظت از خود نياز دارند ، اما وزن و مقدار مواد منفجره نميتواند معيار مناسبي براي تعيين ميانگين هزينه واحد باشد.
مواردي كه ميتوانند تاثير بمبافكنهاي جديد را بر روي بودجه دفاعي كاهش دهند عبارتند از: رفع كمبود نيازمنديها، تحقق كامل برنامه تامين منابع و الگوبرداري رقابتي، بهرهبرداري از فناوريها و سامانههاي بهسازي شده. ساخت بمبافكن جديد با سرنشين يا بدون سرنشين، بسته به الزامات ماموريت، ميتواند گزينههاي انتخابي فرمانده نبرد را در عملياتهاي هوايي آينده - بويژه در محيطهاي فاقد ارتباطات ماهوارهاي- افزايش دهد. بمبافكن حامل سرنشين- اگر به درستي طراحي شده باشد- اين قابليت را دارد كه با اندك تغييراتي سلاح هستهاي حمل كند. چنين تغييراتي انعطافپذيري بيشتر اين سامانه را در آينده به همراه خواهد داشت.
نيروي دريايي ايالات متحده آمريكا براي دستيابي دوباره به برتري در ميادين نبرد بايد بر روي نسل جديد قابليتهاي نظامي سرمايهگذاري كند تا بدينترتيب برد، مقاومت و امكان دسترسي به هواپيماي مستقر بر ناو را افزايش دهد. در غير اينصورت، ناوهاي هواپيمابر آمريكا بر مفهوم عمليات تمركز ميكنند كه البته به شرايط عملياتي نسبتاً مساعد و آسان بستگي خواهد داشت. با سرمايهگذاري جديد، نيروي دريايي آمريكا ميتواند از طريق شبكههاي رزمي تقويت شده A2/AD در جهت عملياتهاي تهاجمي موثر عليه دشمنان گام بردارد و حضور در عملياتهاي آتي و استقرار فوري و كارآمد نيروهاي تهاجمي را در ميادين جنگ تضمين نمايد.
با توجه به عمر مفيد بمبافكنهاي نيروي هوايي آمريكا و توانايي آنها براي انجام ماموريتهاي تهاجمي موازنهاي، توليد سامانههاي موازنهاي جديد تا زماني به تاخير ميافتد كه ساخت بمبافكنهاي نفوذپذير تقريباً كامل گردد. به جاي اين گزينه، سرمايهگذاري در پروژه مشترك ساخت موشك كروز توسط نيروي دريايي– هوايي آمريكا كه بتواند از طريق سكوهاي دريايي و زميني به سوي اهداف موردنظر پرتاب شود، ذخاير تسليحات موازنهاي ارتش آمريكا را افزايش خواهد داد حال آنكه صرفهجويي اقتصادي از طريق تامين ملزومات بيشتر و توليد دائمي تسليحات فوق، هزينه كل ساخت هر موشك را كاهش خواهد داد. وزارت دفاع آمريكا همچنين بايد ذخاير محدودي از تسليحات تهاجمي متعارف را براي نابودي تعداد اندكي از اهداف مهم را خريداري نمايد كه بايد ظرف يك ساعت يا حتي كمتر در ميادين نبرد بكار گرفته شوند.
به منظور پشتيباني از سامانههاي تهاجمي نفوذي منجمله موشكهاي تهاجمي موازنهاي، وزارت دفاع ايالات متحده آمريكا بايد ساخت هواپيماي تهاجمي دوربرد مجهز به سامانههاي الكترونيكي هوايي را در دستور كار قرار دهد. همزمان با بررسي گزينههاي ديگر، وزارت دفاع بايد مطمئن شود كه آنها نيز بايد از همان ويژگيهاي سامانههاي تهاجمي دوربرد برخوردار باشند، مثلآً قابليت رادارگريزي در كليه جهات، برد كافي و امكان پشتيباني از عملياتها در عمق خاك دشمن.
طرحهاي ابتكاري و اجرا
در اين گزارش چهار راهكار پيشنهاد شده است كه برمبناي آنها وزارت دفاع آمريكا ميتواند سرمايهگذاري خود را اولويتبندي نمايد تا بدين ترتيب مشكلات موجود در اجراي عمليات از راه دور و شايد حملات آينده مرتفع گردد. كليه راهكارها ساخت هواپيماي چندمنظوره را براي افزايش برد ناوهاي هواپيمابر نيروي دريايي پيشنهاد ميدهند. آنها ذخاير محدود تسليحات تهاجمي متعارف را توصيه ميكنند.
راهكار اول ساخت بمبافكن جديد را تا اواسط دهه 2020 به تاخير مياندازد بلكه شايد امكان تكميل يا ساخت فناوريهاي جديد براي يك هواپيماي نفوذي فراهم گردد. راهكار دوم ساخت يك بمبافكن جديد صرفاً موازنهاي بدون سامانه رادارگريز را پيشنهاد ميدهد اما بايد اين قابليت را داشته باشد كه از حريم هوايي ميادين نبرد جان سالم بدر برد. راهكار سوم اولويت را به ساخت يك بمبافكن نفوذي جديد اختصاص ميدهد، حال آنكه عمر مفيد آن بايد به همان اندازه بمبافكنهاي موجود ارتش آمريكا در عملياتهاي تهاجمي موازنهاي باشد. راهكار چهارم توصيه ميكند كه در عوض يك اسكادران كامل از بمبافكنهاي نيروي هوايي آمريكا، يك هواپيماي نفوذي ساخته شود.
به اعتقاد نويسنده مقاله، ظاهراً راهكار سوم مناسبترين رويكرد براي حفظ برتري راهبردي آمريكا در حملات دوربرد طي 30 سال آينده است. از اينرو، به وزارت دفاع توصيه ميكند كه:
1- برنامه جديدي را براي تامين بيش از يكصد بمبافكن نفوذي جديد با/بدون سرنشين در دستور كار وزارت دفاع قرار گيرد كه البته بايد به سامانه رادارگريزي در كليه جهات مجهز بوده و ظرفيت حمل تقريباً 20000 پوند مواد منفجره و بردي در حدود 4000 تا 5000 ميل دريايي داشته باشد. اين بمبافكن بايد از قابليت تجسسي داخلي و سيستم محافظت از خود بهرهمند باشد تا امكان عمليات مستقل عليه اهداف ثابت و متحرك در محيطهاي فاقد سامانهC4ISR را داشته باشد.
2- توسعه سامانههاي موازنهاي جديد را تا زمان كامل شدن برنامه توليد بمبافكنهاي نفوذي به تاخير اندازد.
3- يك هواپيماي بدون سرنشين دريايي بسازد كه قابليت سوختگيري در هوا و شعاع رزمي حداقل 1500 ميل دريايي را داشته و مجهز به سامانه رادارگريزي در كليه جهات باشد تا در صورت برخورد با شبكههاي پيشرفته پدافند هوايي بتواند از تله آنها بگريزد.
4- بر روي ساخت يك موشك كروز مشترك سرمايهگذاري كند كه قابليت پرتاب از سكوهاي تهاجمي دوربرد و كوتاهبرد و نيز قابليت حمل كلاهكهاي متعارف يا هسته اي را داشته باشد.
5- براي پشتيباني از حملات محدود عليه اهداف ارزشمند با زمان واكنش حداكثر چند ساعته، تعداد محدودي (يكصد يا كمتر) سلاح تهاجمي متعارف بسازند.
6- براي پشتيباني از عملياتهاي تهاجمي دوربرد از يك سكوي AEA استفاده نمايد و براي كاهش زمان و هزينه اجراي برنامههاي موردنظر از ساير فناوري موجود و برنامههاي وزارت دفاع بهرهبرداري نمايند.
7- بمبافكن نفوذي جديدي را طراحي نمايند كه قابليت حمل تسليحات هستهاي را داشته باشد.
نویسنده مقاله خود را چنین به پایان می رساند: البته مسئله توسعه سامانههاي تهاجمي دوربرد براي عملياتهاي آتي فراتر از بحث ادغام فناوريهاي جديد و ساخت سكوهاي پرتاب جديد است. از اينرو، وزارت دفاع بايد با دقت و به نحو موثر روند سرمايهگذاري را مديريت كند تا به شركاي صنعتي خود تضمين دهد كه نيروي انساني كارآزموده خود را حفظ خواهد كرد. لازم به ذكر است كه توانمندي ارتش آمريكا در جنگهاي آينده به اين امر بستگي دارد. بنابراين، وزارت دفاع و كنگره براي تعيين منابع موردنياز بايد با يكديگر همكاري نموده و از طرحهايي حمايت كنند كه به ارتش اين امكان را ميدهد تا برتري خود را در حملات دوربرد عليه دشمنان آينده ايالات متحده آمريكا حفظ كند.