تا خدا فاصله ای نیست بیا،
با هم از پیچ و خم سبز گیاه تا ته پنجره بالا برویم
تا خدا فاصله ای نیست بیا، با هم از غربت این نادانی
کاش، می شد همه سطح پر، از روزن دل
بستر سبز علف های مهاجر می شد
تا مرا با تو از این سادگی مبهم ترس
ببرد تا خود آرامش احساس پر از فهم وصال!
... ********...********....*********...
من چه می دانستم که اقاقی زیباست؟!
یا گل سرخ، پر از سر خداست؟!
یا اگر بود که من، لای اوراق پر از سجده برگ، رمز تسبیح! نمی نوشیدم!
و از آن رویش مرطوب شعور من و تو،
در دل گرم و پر از شور امید
به پرواز خدا در دل من، در دل تو
مثل هر صبح پر از آیه و نور، بارها! معتقدم،
و قسم می خورم این بار، به هر آیه نور
تا خدا، فاصله ای نیست، بیا ...
http://nafasayebaroon.persianblog.ir/