صفحه 11 از 18 نخستنخست ... 23456789101112131415161718 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 101 به 110 از 173

موضوع: ویژه نامه ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

  1. #101
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    یا رب المهدی بحق المهدی

    اشف صدر المهدی بظهور الحجه



    ای روح دعا سلام مهدی جان
    1170 بهار وخزان گذشت ونیامدی0سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده0
    عمری است که برای آمدنت بی قرارم0 یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم0 ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند0
    آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد0
    بیا وقرار دل بیقرارم شو0 بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن0 بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم0 تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا0
    بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم0 یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه ا000 تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید0 کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد0 برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم0 آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم0
    بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام0
    نازنینم!تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امن یجیب منی 0
    آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم 0 قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است0
    کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس000
    میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد0
    حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید0
    خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد0
    پس بیا از پس کوچه های انتظار ،بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند،بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام،بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است0
    محبوبم!هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود0 عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق!می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟
    یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی"0 کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت0
    بنفسی أنت!
    به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت0
    آقا جان!
    دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد0 کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟
    کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟

    بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند0
    یاس سفیدم!بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد0 بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم0بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا000
    دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد0 بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید0 آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا،بیا که سید علی ماتنهاست وچاهی ندارد که غصه هایش را بااو در میان بگذارد0 بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند0
    ای پیدا ترین پنهان من!
    تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم0 نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم0 پس بیا که نذر خود را ادا کنم0
    ای آفتاب عمر!
    تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم0 فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم0 در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم0 به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم0
    به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم0
    کاش می شد که خدا
    اجازه ظهورت می داد
    کاش می شد
    که در این دیار غربت
    ومیان موج غمها
    به سکوت سرد وسنگین
    رخصت خاتمه می داد
    کاش می شد
    جمعه ما
    شاهد ابروی زیبای تو می شد
    دیده نا قابل ما
    فرش کیسوی تو می شد
    کاش می شد
    انتظار منتظر بپایان رسد
    وهوا میزبان یاسها و
    نسترنها
    خاک پای مهدی زهرا شود
    کاش می شد
    تو هم از انتظار خسته شوی و
    برای فرج دعا کنی
    کاش می شد000

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #102
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خدا مي داند ...
    کى به پايان برسد درد، خدا مى داند
    ماه ساکن شود و سرد، خدا مى داند
    در سکوت شب هر کوچه اين شهر خراب
    گم شود ناله شبگرد، خدا مى داند
    مردم شهر همه منتظر يک نفرند
    چه زمانى رسد اين مرد، خدا مى داند
    برگ ها طعمه بى غيرتى پاييزند
    راز اين مرثيه زرد خدا مى داند
    خنده غنچه گلها به حقيقت زيباست
    شايد اين است رهاورد، خدا مى داند
    محسن جلالى فراهانى
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  4. #103
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    یار من یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست

    لحظه ای چشمانمان از دوریت مرطوب نیست
    ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز
    نازنین اینجا خداهم پیش ما محبوب نیست
    گر چه در هر جمعه ای زیبا دعایت میکنیم
    بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست

  5. #104
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مي رسي از راه
    تو يک غروبِ غم انگيز مي رسي از راه
    که مي بَرند مرا روي شانه هاي سياه
    صداي گريه بلند است و جمله هايي هم
    شبيهِ تسليت و غصه و غمي جانکاه
    به گوش يخ زده اَم مي رسد وَ فريادي
    شبيهِ حُرمَتِ اين لااِلهَ اِلا الله!
    وَ چشم هام، که چشم انتظار تو هستند!
    -اگر چه منجمدند و نمي کنند نگاه-
    وَ بغض مي کند آن جا جنازه ي من که
    «تو» را هميشه «نَفَس» مي کشيد و «خود» را «آه»!
    چقدر شب که تو را من مرور کرده ام وُ
    رسيده ام به: غزل، گُل، شکوفه، دريا، ماه !
    بدون تو، همه ي عمرِ من دو قسمت شد:
    دقيقه هاي تکيده، دقيقه هاي تباه
    اگر چه متنِ بلندي ست درد دل هايم
    سکوت مي کنم و شرحِ قصّه را کوتاه –
    که باز جمعه رسيد و نيامدي و شدند
    «غروب جمعه» و «مرگ» و «وجود من‌» همراه!
    براي بدرقه ي نعشِ من بيا هر روز
    که کارِ من شده سي بار مرگ در هر ماه
    وَ کلِّ دلخوشي زندگي من، اين که
    تو يک غروب غم انگيز مي رسي از راه
    مهدي زارعي
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  6. #105
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جان را تو صفا ده به صفای صلوات

    همراه ملک شو به نوای صلوات

    بر هر چه خـــــــدا قـــیمتی دادست ولـی

    گلزار بـهشت است بــــهای صـــلوات

    خواهی که شود مشکلت آسان بفرست

    بر چــــهره دلــــربای مـهدی صلوات
    ویرایش توسط محب المهدي (عج) : 23-06-2013 در ساعت 12:26

  7. #106
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خواهد آمد
    دستش از گل، چشمش از خورشيد سنگين خواهد آمد
    بسته بار گيسوان از نافه چين خواهد آمد
    باز رسم سامري را ساحري آموز نازش
    تا دوباره از که بستاند دل و دين خواهد آمد
    با همان آني، که پنداري خود از روز نخستين
    شعر گفتن را به حافظ داده تلقين خواهد آمد
    بي گمان از آينه، جشن غرور آميز حُسنش
    راه دوري تا من اين تصوير غمگين خواهد آمد
    عشق گاهي زندگي ساز است و گاهي زندگي سوز
    تا پريزاد من از بهر کدامين خواهد آمد
    اي دل من، سر مزن بر سينه اين سان نا شکيبا
    لحظه اي ديوانه جان ،آرام بنشين ، خواهد آمد
    خواهد آمد، خواهد آمد، خواهد آمد، ور نيايد
    باز سقف آسمان امروز پايين خواهد آمد
    حسين منزوي
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  8. #107
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مولای من!
    آرزو داشتم مرا عبدالمهدی می نامیدند.
    دوست داشتم از همان اول، اذان عشق تو را در گوشم زمزمه کرده بودند.
    ای کاش از ابتدا مرا برای تو نذر کرده،
    حلقه غلامی ات را بر گوشم افکنده بودند!
    کاش کامم را با نام تو بر می داشتند و حرز تو را همراهم می کردند!

    مهدی جان!
    دوست داشتم با نام نامی تو زبان باز می کردم.
    ای کاش آن اوایل که زبان گشودم، نزدیکانم مرا به گفتن « یا مهدی » وا می داشتند!

    ای کاش مهد کودکم، مهد آشنایی با تو بود.
    کاشکی در کلاس اول دبستان، آموزگارم، الفبای عشق تو را برایم هجی می کرد
    و نام زیبای تو را برایم می خواند
    و آن را سرمشق دفترچه ی تکلیفم قرار می داد.

    در دوره راهنمایی، هیچ کس مرا به خیمه سبز تو راه نمایی نکرد.

    در سال های دبیرستان، کسی مرا با تو ـ که مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد.
    در کتاب جغرافی ما، صحبتی از مکان زندگی تو یعنی
    « ذی طوی» و « رضوی» نبود.

    در کلاس تاریخ، کسی مرا با تاریخ غیبت، غربت و تنهایی تو آشنا نساخت.

    در درس دینی، به ما نگفتند « باب الله » و « دیان دینه » تویی.

    دریغ که در کلاس ادبیات، آداب ادب ورزی به ساحت قدس تو را گوشزد نکردند!

    افسوس که در کلاس نقاشی، چهره مهربان تو را برایم به تصویر نکشیدند!

    چرا موضوع انشای ما به جای « علم بهتر است یا ثروت »،
    از تو و از ظهور تو و روشهای جلب رضایت تو نبود؟!
    مگر نه اینکه بی تو، نه علم خوب است و نه ثروت؟

    کاش در کنار زبان بیگانه، زبان گفتگو با تو را نیز – که آشنا ترین و دیرین ترین مونس فطرت های بشر است – به ما می آموختند!
    ای کاش – وقتی برای آموختن یک زبان خارجی به زحمت می افتادم – به من می گفتند: او تمامی زبانها و گویش ها و لهجه ها .... و حتی زبان پرندگان را می داند و می شناسد.

    در زنگ شیمی – وقتی سخن از چرخش الکترونها به دور هسته ی اتم به میان می آمد – اشارتی کافی بود تا من بفهمم تمام عالم هستی و ما سوی الله به گرد وجود شریف تو می چرخند.

    ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمولهای پیچیده ریاضی، فیزیک و شیمی، فرمول ساده ی ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند.

    یادم نمی رود از کتاب فارسی، حکایت آن حکیم را که گذارش به قبرستان شهری افتاد. و با کمال تعجب دید، بر روی همه سنگ قبرها، سن فوت شدگان را 3، 4، 7 سال و مانند آن نوشته اند.
    پرسید: آیا اینان همگی در طفولیت از دنیا رفته اند؟
    گفتند: نه
    این جا، سّن هر کس را معادل سال هایی از عمرش که در پی کسب علم و معرفت بوده است محاسبه می کنند.

    کاش آن روز دبیر فارسی ما گریزی به حدیث معرفت امام می زد که من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتت جاهلیه
    و می گفت که در تفکر شیعی، حیات حقیقی در توجه به امام عصر (ع) و معرفت و محبت و مودت او و مهم تر از آن برائت از دشمنان او معنا می شود.

    درس فیزیک، قوانین شکست نور را به من آموخت؛
    ولی نفهمیدم « نور خدا » تویی و مقصود از « یهدی الله ِلنوِره مَن یَشاء »
    نور عالمگیر توست
    . از سرعت سرسام آور نور (300هزار کیلومتر در ثانیه) برایم گفتند؛
    اما اشاره نکردند شعاع دید امام معصوم تا کجاست
    و نگفتند امام در یک لحظه می تواند تمام عوالم و کهکشان ها را از نظر بگذراند و از احوال همه ی ساکنان زمین و آسمان باخبر شود.

    وقتی برای کنکور درس می خواندم، کسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت امام زمان (ع) تشویق نکرد.
    کسی برایم تبیین نکرد که معرفت امام نیز مراتب دارد و خیلی ها تا آخر عمر در همان دوران طفولیت یا مهد کودک خویش در جا می زنند.

    نمی دانستم که عناوینی همچون دکتر، مهندس، پروفسور و از این قبیل
    قراردادهایی در میان انسانهاست که تنها به کار کسب ثروت، قدرت، شهرت، و منزلت اجتماعی و گاهی خدمت در این دنیا می آید؛
    اصلا در این وادی نبودم.

    از فضای نیمه بسته مدرسه وارد فضای باز دانشگاه شدم.
    در دانشکده وضع از این هم اسفبارتر بود.
    بازار غرور و نخوت پر مشتری بود و اسباب غفلت، فراوان و فراهم.
    فضا نیز رنگ و بو گرفته از « علم زدگی » و « روشن فکر مآبی »!
    خیلی ها را گرفتار تب مدرک گرایی می دیدم.
    علم آن چیزی بود که از فلان کتاب مرجع اروپایی یا فلان مجله ی آمریکایی ترجمه می شد؛
    از علوم اهل بیت (ع)، دانش یقین بخش آسمانی
    کمتر سخن به میان می آمد!

    مولای من! در دانشگاه هم کسی برای من از تو سخن نگفت؛
    پرچمی به نام تو افراشته نبود؛
    کسی به سوی تو دعوت نمی کرد؛
    هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد.
    کارکرد دروس معارف اسلامی و تاریخ اسلام، جبران کسری معدل دانشجویان بود!
    نه اینکه از تبلیغات مذهبی، نشستهای فرهنگی، نماز جماعت، اردوهای سیاحتی زیارتی، مسابقات قرآن و نهج البلاغه و ... خبری نباشد .. کم و بیش یافت می شد؛
    اما در همین عرصه ها نیز تو سهمی نداشتی و غریب و مظلوم و « از یاد رفته » بودی.
    اینک اما، در عمق ضمیر خویش تو را یافته ام؛
    چندی است با دیده ی دل تو را پیدا کرده ام؛
    در قلب خویش گرمای حضورت را با تمام وجود حس می کنم؛
    گویی دوباره متولد شده ام.
    تعارف بردار نیست. زندگی بدون تو – که امام عصر و زمانه ای - « ُمردگی » است
    و اگر کسی پس از عمری غفلت به تو رسید،
    حق دارد احساس تولدی دوباره کند؛
    حق دارد از تو بخواهد از این پس او را رها نکنی
    و در فتنه ها و ابتلائات آخرالزمان از او دست گیری؛
    حق دارد به شکرانه ی این نعمت،
    پیشانی ادب بر خاک بساید و با خود زمزمه کند:
    اَلحمدُ لِلهِ الَذی هَدانا لِهذا وَ ما کُناّ لِنَهتدیَ لَولا ان هدانَا الله.
    اقا نمی دانم امشب در کجای عالم نظاره گر جشن میلاد خود
    از سوی عاشقانت هستی
    و چه سخت است جشن میلادت را برپانمودن و تورا ندیدن

  9. #108
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    لحظه‌ها بي تو
    بي تو چقدر خرد و خميرند لحظه ها
    مثل منِ فلک زده پيرند لحظه ها
    مثل منِ فلک زده مثل منِ غريب
    بي تو چقدر خاک بگيرند لحظه ها
    انگار در نگاه تو تکثير مي?شوند
    انگار بر تو بخش پذيرند لحظه ها
    حالا منم و گريه بر اين درد مشترک
    از زندگي بدون تو سيرند لحظه ها
    «بگذار تا مقابل روي تو بگذريم »
    پيش از دمي که بي تو بميرند لحظه ها
    حامد عسگري
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #109
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اي کاش ...
    از ابتداي خلقت گلها به اين طرف
    ديگر نمي کنيد تماشا به اين طرف
    اينجا نشسته ام که بيايند بادها
    شايد بياورند شما را به اين طرف
    اي کاش اتفاق بيفتند چشمهات
    باور کنم که آمده دريا به اين طرف
    حالا که کوفه ريشه دوانده ست در زمين
    سر مي رسيد يکه و تنها به اين طرف
    باشد اگر چه اينهمه هاشور مي خورد
    امّيد بسته ايم ولي ما به اين طرف
    سودابه کرمي
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  11. #110
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اي ستون عشق
    اي ناگهان تر از همه اتفاق ها!
    پايان خوب قصه تلخ فراق ها!
    يک جا به شوق آمدنت باز مي شود
    درهاي نيمه باز تمام اتاق ها
    يک لحظه بي حمايت تو اي ستون عشق
    لب باز مي?کنند ترک هاي طاق ها
    بي دستگيري ات به کجا راه مي برم
    در اين مسير پر شده از باتلاق ها
    بازآ بهار من که به نوبت نشسته اند
    در انتظار مرگ درختان اجاق ها
    اي وارث شکوه اساطير ! جلوه کن
    تا کم شود ابهت پر طمطراق ها...
    مهدي عابدي
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

صفحه 11 از 18 نخستنخست ... 23456789101112131415161718 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یاران حضرت مهدی(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) عارف مجاهدند
    توسط يادشهيد در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-02-2012, 12:21
  2. «نوابغ فقه و حديث»
    توسط يادشهيد در انجمن شخصيت های مرتبط با جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-01-2012, 14:57
  3. شهيد آیت الله صدوقي و مسوولين
    توسط يادشهيد در انجمن شخصيت های مرتبط با جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-12-2011, 14:49
  4. سخنان رسول اکرم درباره خلافت و ولايت أمير المؤمنين در کتب اهل سنت
    توسط monji_2008 در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 08-08-2011, 15:00
  5. عرفان پویا از نگاه امام خمینی
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-11-2010, 22:31

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه