از اشكالاتي كه به حديث غدير وارد نمودهاند اين است كه:
اگر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در روز غدير خم اميرالمؤمنين عليه السّلام را به عنوان خليفه بعد از خود معرفي نمودند؛ پس چرا در روزهاي آخر عمر خود و در بستر بيماري، ابو بكر را به جاي خود براي نماز به مسجد فرستادند؟ در حالي كه سزاوار بود [حضرت] علي [عليه السّلام] را به مسجد بفرستند.
و اين را نيز اضافه ميكنند كه: البته انتخاب أبو بكر از جانب پيامبر به امامت نماز به معناى انتصاب ايشان به جانشينى و امامت نبود؛ بلكه اشارهاي به لياقت و شايستگي وى براي خلافت بود تا اصحاب در آينده براي تعيين جانشين و خليفه دچار سردرگمى و اختلاف نشوند.
پاسخ:
مهمترين روايات وارده در رابطه با «استخلاف» و يا جانشيني ابوبكر از سوي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم براي نماز در واپسين روزهاي عمر شريف آن حضرت كه مجموعاً يازده روايت، حاوي يك روايت از موطأ مالك و ده روايت از صحيح بخاري است؛ تماماً بررسي سندي شده كه همه ضعيف و يا مرسل بوده و در سلسله سند آن مشكلات اساسي وجود داشته است. و البته در دلالت آن نيز (همان گونه كه ملاحظه خواهيد فرمود) به قدري تعارض و تناقض وجود دارد كه هر گونه اعتماد به اين روايات را منتفي ميسازد.
پاسخ به اين شبهه (نماز ابوبكر) در فايل ديگري به شكل مفصل و مستقل ذكر گرديده كه خلاصه آن در اين مجال ميآيد.
بررسي سندي:
روايت كتاب الموطأ مالك
وَحَدَّثَنِي عَنْ مَالِكٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي بِالنَّاسِ، فَاسْتَأْخَرَ أَبُو بَكْرٍ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَنْ كَمَا أَنْتَ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - إِلَى جَنْبِ أبِي بَكْرٍ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَهُوَ جَالِسٌ، وَكَانَ النَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أبِي بَكْرٍ.
رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در حال بيمارى از منزل خارج و وارد مسجد شد ديد
ابوبكر ايستاده و مردم به او اقتدا كرده اند. وقتى ابوبكر متوجّه شد عقب رفت. رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه همان جا بمان؛ سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله كنار ابوبكر نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر خواند، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند.مالك از هِشام بن عُرْوَه نقل مىكند كه عروه گويد
الموطّأ، مالك (179 هـ )، ج 1، ص 136 .
الف. ارسال روايت
هذا مرسل في الموطأ
روايت موطا مرسل است.
الاستذكار، ابن عبد البر( 463 هـ )، ج 2، ص 175 .
لم يختلف عن مالك فيما علمت في إرسال هذا الحديث
اختلافي در مرسل بودن روايت مالك نيست.
التمهيد، ابن عبد البر( 463 هـ )،ج 22، ص 315 .
ب. هشام (ابوالمنذر): هشام بن عروه بن زبير بن عوام
هشام بن عروة بن الزبير بن العوام الأسدي ثقة فقيه ربما دلس
... مبتلاي به تدليس است.
تقريب التهذيب، ابن حجر( 852 هـ )، ج2، ص267 .
قال عبد الرحمان بن يوسف بن خراش : كان مالك لا يرضاه.
مالك از او رضايت نداست.
تهذيب الكمال، مزي (742 هـ )، ج 30، ص 239 .
مهم تر اين كه ابن حجر نام او را در كتاب «طبقات المدلّسين» آورده.
طبقات المدلسين، ابن حجر( 852 هـ )، ص 26 .
ج. عروه بن زبير: از دشمنان اهل بيت و از طرفداران معاويه و عضو گروه جعل حديث وي بوده است.
اوّلين روايت بخاري
664 - حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ حَدَّثَنِى أَبِى قَالَ حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ قَالَ الأَسْوَدُ قَالَ كُنَّا عِنْدَ عَائِشَةَ - رضى الله عنها - فَذَكَرْنَا الْمُوَاظَبَةَ عَلَى الصَّلاَةِ وَالتَّعْظِيمَ لَهَا ، قَالَتْ لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - مَرَضَهُ الَّذِى مَاتَ فِيهِ ، فَحَضَرَتِ الصَّلاَةُ فَأُذِّنَ ، فَقَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ» . فَقِيلَ لَهُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ أَسِيفٌ ، إِذَا قَامَ فِى مَقَامِكَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُصَلِّىَ بِالنَّاسِ ، وَأَعَادَ فَأَعَادُوا لَهُ ، فَأَعَادَ الثَّالِثَةَ فَقَالَ «إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ». فَخَرَجَ أَبُو بَكْرٍ فَصَلَّى ، فَوَجَدَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - مِنْ نَفْسِهِ خِفَّةً ، فَخَرَجَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ كَأَنِّى أَنْظُرُ رِجْلَيْهِ تَخُطَّانِ مِنَ الْوَجَعِ ، فَأَرَادَ أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَتَأَخَّرَ ، فَأَوْمَأَ إِلَيْهِ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - أَنْ مَكَانَكَ ، ثُمَّ أُتِىَ بِهِ حَتَّى جَلَسَ إِلَى جَنْبِهِ . قِيلَ لِلأَعْمَشِ وَكَانَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - يُصَلِّى وَأَبُو بَكْرٍ يُصَلِّى بِصَلاَتِهِ ، وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِى بَكْرٍ فَقَالَ بِرَأْسِهِ نَعَمْ . رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ عَنْ شُعْبَةَ عَنِ الأَعْمَشِ بَعْضَهُ . وَزَادَ أَبُو مُعَاوِيَةَ جَلَسَ عَنْ يَسَارِ أَبِى بَكْرٍ فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّى قَائِمًا.
عمر بن حفص بن غياث، از پدرش، از اعمش، از ابراهيم نقل مى كند كه اسود گويد: روزى نزد عايشه بوديم و در مورد اهميّت نماز و بزرگداشت آن گفت و گو مىكرديم. عايشه گفت: هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله بيمار شد ـ همان بيمارى كه منجر به وفات آن حضرت شد ـ وقت نماز فرا رسيد و اذان گفته شد فرمود: به ابوبكر بگوييد نماز جماعت را براى مردم به پا دارد. عرض شد: ابوبكر پيرمردى دل نازك است; وقتى در جايگاه شما بايستد نمى تواند [به علّت گريه] پيش نماز شود. پيامبر تكرار كرد و آن ها دوباره همان مطلب را تكرار كردند. آن حضرت براى بار سوم تكرار كرد و فرمود: شما همچون زنان مصر در عصر يوسف [دنبال خواسته هاى خودتان] هستيد! به ابوبكر بگوييد پيش نماز شود پس ابوبكر خارج شد و نماز خواند. در اين هنگام پيامبر صلى اللّه عليه وآله در خود احساس سبكى و آرامش كرد و در حالى كه در حال خميده به دو نفر تكيه كرده بود، از منزل خارج شد. گويى ميديدم كه از درد، پاهايش بر زمين كشيده مى شد. [پس از رسيدن آن حضرت به مسجد] ابوبكر خواست كه عقب بايستد، پيامبر به او اشاره كرد كه همان جا بايست. سپس حضرت را آوردند تا در كنار ابوبكر نشست. به اعمش گفته شد: آيا پيامبر صلى اللّه عليه وآله نماز مى خواند و ابوبكر به او اقتدا كرده بود و مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند؟ اعمش با سرش پاسخ داد: آرى ! ابوداوود طيالسى بخشى از اين روايت را از شعبه، از اعمش نقل كرده است. ابومعاويه مىافزايد: پيامبر صلى اللّه عليه وآله سمت چپ ابوبكر نشست و ابوبكر ايستاده نماز مى خواند.
صحيح بخارى ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 161 ، كتاب الاذان ، باب حد المريض ان يشهد الجماعة .
الف . ابراهيم: ابراهيم بن يزيد نخعى
از جمله مدلّسيني است كه ابوعبداللّه حاكم نيشابوري او را در دسته چهارم از مدلّسين ذكر ميكند.
ب . اعمش: سليمان بن مهران الاعمش
وى نيز معروف به تدليس ميباشد. همان تدليسى كه قبيح و مضرّ به عدالت است:
سليمان بن مهران الأعمش وكان يدلس وصفه بذلك النسائي والدارقطني وغيرهم
... او تدليس ميكرده است ...
طبقات المدلّسين، ابن حجر( 852 هـ )، ص 33 .
دوّمين روايت بخاري
682 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ قَالَ حَدَّثَنِى يُونُسُ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَمَّا اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَجَعُهُ قِيلَ لَهُ فِى الصَّلاَةِ فَقَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ » . قَالَتْ عَائِشَةُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ رَجُلٌ رَقِيقٌ ، إِذَا قَرَأَ غَلَبَهُ الْبُكَاءُ . قَالَ « مُرُوهُ فَيُصَلِّى » فَعَاوَدَتْهُ . قَالَ « مُرُوهُ فَيُصَلِّى ، إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ ».
يحيى بن سليمان، از ابن وهب، از يونس، از ابن شهاب، از حمزة بن عبداللّه و وى از پدرش نقل مى كند كه گويد : هنگامى كه درد رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شدّت يافت ، درباره نماز با ايشان گفت و گو شد . حضرت فرمود : به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند . عايشه گفت : ابوبكر مردى دل نازك است . هر گاه مشغول قرائت شود ، گريه بر او غلبه مى كند. پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود : به او بگوييد نماز بخواند. عايشه دوباره همان پاسخ را تكرار كرد . پيامبر فرمود : به او بگوييد : نماز بخواند ؛ همانا شما همچون زنان مصر در زمان يوسف [به دنبال خواسته هاى خودتان] هستيد.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 166 . ، كتاب الاذان ، باب اهل العلم والفضل احق بالامامه.
الف . يحيي بن سليمان:
9532 - يحيى بن سليمان ، وعنه البخاري ، وجماعة . وثقه بعض الحفاظ . قال أبو حاتم : شيخ . وقال النسائي : ليس بثقة . وقال ابن حبان . ربما أغرب .
... ثقه نميباشد و روايات غريب ذكر ميكرده است.
ميزان الاعتدال، ذهبي( 747 هـ )، ج 4، ص 382 .
ب . ابن شهاب (زُهْري): محمد بن مسلم بن عبيد الله بن عبد الله بن شهاب بن عبد الله بن الحارث بن زهره القرشى معروف به زُهْري ميباشد .
زهري، در خدمت گروه جعل حديث بني اميه بوده است.
تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ( 571 هـ ) ، ج 42 ، ص 228 ـ تهذيب التهذيب ، ابن حجر (852 هـ ) ، ج 4 ، ص 197 ـ سير أعلام النبلاء ، ذهبي ( 748هـ ) ، ج 5 ، ص 337 ـ سير أعلام النبلاء ، ذهبي (748 هـ )، ج 5 ، ص 331 ـ تهذيب الكمال ، مزي ( 742 هـ ) ، ج 5 ، ص 88 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ( 748 هـ ) ، ج 9 ، ص 92 ـ
زهري از مدلسين بوده است.
تعريف اهل التقديس بمراتب الموصوفين بالتدليس، ابن حجر عسقلاني، ص109، شماره 102/36.
زهري، از امير المؤمنين علي عليه السّلام روي گردان بوده است.
شرح نهج البلاغة ، ابن أبي الحديد ( 656 هـ ) ، ج 4 ، ص 102 .
سوّمين روايت بخاري
683 - حَدَّثَنَا زَكَرِيَّاءُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ نُمَيْرٍ قَالَ أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَبَا بَكْرٍ أَنْ يُصَلِّىَ بِالنَّاسِ فِى مَرَضِهِ ، فَكَانَ يُصَلِّى بِهِمْ . قَالَ عُرْوَةُ فَوَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - فِى نَفْسِهِ خِفَّةً ، فَخَرَجَ فَإِذَا أَبُو بَكْرٍ يَؤُمُّ النَّاسَ ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ اسْتَأْخَرَ ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ أَنْ كَمَا أَنْتَ ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - حِذَاءَ أَبِى بَكْرٍ إِلَى جَنْبِهِ ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّى بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - وَالنَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أَبِى بَكْرٍ .
زكريّا بن يحيى ، از ابن نُمير ، از هِشام بن عُرْوَه ، از پدرش نقل مىكند كه گويد : عايشه به ما گفت : رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در دوران بيماريش دستور داد كه ابوبكر براى مردم نماز بخواند و او نيز براى مردم نماز مىخواند. عروه گفت : در اين حال رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در خود احساس سبكى و آرامش كرد و از خانه خارج شد، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند. وقتى ابوبكر پيامبر را ديد، عقب رفت. پيامبر صلى اللّه عليه وآله به او اشاره كرد كه همان جا بايست. سپس رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به موازات ابوبكر و در كنار او نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر صلى اللّه عليه وآله خواند و مردم نيز به ابوبكر اقتدا كردند.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 167 . كتاب الاذان ، باب من قام الي جنب الامام لعلة.
هشام بن عروه و پدرش عروه بن زبير
احوالات هر دو نفر در بالا ذكر شد.
عايشه: كه بعداً بحث ميشود. (ذيل روايت دهم)
چهارمين روايت بخاري
678 - حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ نَصْرٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُسَيْنٌ عَنْ زَائِدَةَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنِى أَبُو بُرْدَةَ عَنْ أَبِى مُوسَى قَالَ مَرِضَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - فَاشْتَدَّ مَرَضُهُ فَقَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ » . قَالَتْ عَائِشَةُ إِنَّهُ رَجُلٌ رَقِيقٌ ، إِذَا قَامَ مَقَامَكَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُصَلِّىَ بِالنَّاسِ . قَالَ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ » فَعَادَتْ فَقَالَ « مُرِى أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ بِالنَّاسِ ، فَإِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ » . فَأَتَاهُ الرَّسُولُ فَصَلَّى بِالنَّاسِ فِى حَيَاةِ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - .
اسحاق بن نصر ، از حسين ، از زائده ، از عبدالملك بن عمير ، از ابوبرده ، نقل مى كند كه ابوموسى گويد : پيامبر صلى اللّه عليه وآله بيمار شد . بيمارى آن حضرت شدّت يافت ; از اين رو فرمود : به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند . عايشه گفت : ابوبكر مردى دل نازك است ; وقتى در جايگاه شما بايستد ، نمىتواند براى مردم نماز بخواند.پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود : به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند عايشه دوباره همان پاسخ را تكرار كرد . پيامبر صلى اللّه عليه وآله فرمود : به ابوبكر بگو براى مردم نماز بخواند . چرا كه شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد . در اين هنگام شخصى در پى ابوبكر رفت و او را آورد . او در دوران حيات پيامبر صلى اللّه عليه وآله براى مردم نماز خواند.
صحيح بخاري ، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 165 . كتاب الاذان ، باب اهل العلم و الفضل احق بالامامة.
الف. ارسال روايت
ب. ابو برده: عامر بن ابي موسي اشعري كه بعد از شريح قاضي به مقام قضاوت كوفه منصوب شد و او:
1 . از دشمنان و كينه توزان به امير مومنان عليه السلام است.
2 . در جريان قتل حجر بن عدي نقش موثري داشت.
3 . نسبت به قاتل عمار بن ياسر جمله معروفي دارد.
شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ( 656 هـ ) ، ج 4 ، ص 99 .
ج . عبد الملك بن عمير
در کتب رجال اهل سنت با اين تعبيرات از او ياد شده:
«رجل مدلس» ، «ضعيف جدا» ، «کثير الغلط» ، «مضطرب الحديث جدا» ، «مخلّط» ، «ليس بحافظ».
به عنوان مثال: مزي در تهذيب الکمال و ابن حجر در تهذيب التهذيب در باره او آوردهاند:
وقال علي بن الحسن الهسنجاني: سمعت أحمد بن حنبل يقول: عبد الملك بن عمير مضطرب الحديث جدا مع قلة روايته.
د . ابو موسي اشعري
با اندك آگاهي از تاريخ ميتوان يافت: كه از مشهورترين دشمنان امير المومنين عليه السلام بود. كه خلع امير المؤمنين عليه السّلام از خلافت در جريان حكميت بعد از جنگ صفين شهره آفاق است.
همچنين بر اساس خبري كه در صحيح مسلم آمده، عمر خليفه دوّم اهل سنّت نيز در قضيه استيذان، به قول او اعتماد نكرد؛ كه اين موضوع تأكيد بيشتري بر عدم اعتبار روايات او ميگردد.
صحيح مسلم نيشابوري( 261 هـ ) ، ج 6 ، ص178 .
پنجمين روايت بخاري
679 - حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ قَالَ أَخْبَرَنَا مَالِكٌ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ - رضى الله عنها - أَنَّهَا قَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - قَالَ فِى مَرَضِهِ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ يُصَلِّى بِالنَّاسِ » . قَالَتْ عَائِشَةُ قُلْتُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ إِذَا قَامَ فِى مَقَامِكَ لَمْ يُسْمِعِ النَّاسَ مِنَ الْبُكَاءِ ، فَمُرْ عُمَرَ فَلْيُصَلِّ لِلنَّاسِ . فَقَالَتْ عَائِشَةُ فَقُلْتُ لِحَفْصَةَ قُولِى لَهُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ إِذَا قَامَ فِى مَقَامِكَ لَمْ يُسْمِعِ النَّاسَ مِنَ الْبُكَاءِ ، فَمُرْ عُمَرَ فَلْيُصَلِّ لِلنَّاسِ . فَفَعَلَتْ حَفْصَةُ . فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - « مَهْ ، إِنَّكُنَّ لأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ لِلنَّاسِ » . فَقَالَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ مَا كُنْتُ لأُصِيبَ مِنْكِ خَيْرًا.
عبداللّه بن يوسف از مالك، از هِشام بن عُرْوَه، از پدرش نقل مى كند كه عايشه به ما گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در دوران بيمارى خود فرمود : به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند . عايشه گويد: من گفتم: ابوبكر وقتى در جايگاه شما بايستد، مردم از شدّت گريه او [قرائت را] نمى شنوند ! پس به عمر دستور دهيد براى مردم نماز بخواند . عايشه در ادامه مى گويد: به حفصه گفتم: به پيامبر بگو كه ابوبكر وقتى درجايگاه شما بايستد ، مردم از شدّت گريه [او قرائت را] نمى شنوند. پس به عمر دستور دهيد كه براى مردم نماز بخواند.حفصه اين كار را انجام داد. در اين حال رسول خدا صلى اللّه عليه وآله به حفصه فرمود: ساكت شو! شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد. به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند. در اين هنگام بود كه حفصه به عايشه گفت : نشد كه از تو به من خيرى برسد .
صحيح بخاري، محمد بن اسماعيل ( 256 هـ )، ج 1، ص 165. كتاب الاذان، باب اهل العلم والفضل احق بالامامة.
1. هشام بن عروه
2. عروه بن زبير
شرح حال هر دو نفر بيان شد.
عايشه: كه بعداً بحث ميشود. (ذيل روايت دهم)