((فاطمه عليهاالسّلام و استدلال قرآنى ))
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
پس از رحلت رسول خداصلّى اللّه عليه و آله وقتى كه ابوبكر بر مسند خلافت نشست ؛ منافقين باغ فدك را كه از مِلك پيامبرصلّى اللّه عليه و آله بود و به فاطمه عليهاالسّلام مى رسيد؛ غصب كرده و عامل آنحضرت را از فدك ، بيرون راندند.
على عليه السّلام به فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((برو نزد ابوبكر، ارِث خودت را از او بگير.))
فاطمه عليهاالسّلام نزد ابوبكر آمد و فرمود: ((ارثى كه از ناحيه پدرم (رسول خداصلّى اللّه عليه و آله رسيده ، به من برگردانيد.)) ابوبكر گفت : ((پيامبرن ارث نمى گذراند)) فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((آيا سليمان از پدرش داوود ارث نبرد؟ كه خداوند مى فرمايد: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داودَ ))(29) ابوبكر خشگمين شد و گفت : ((پيامبر ارث نمى گذارد.)) فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((آيا زكريّاى پيغمبر عرض نكرد: فَهَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً وَ يَرِثُنى وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوب :(30) ((خدايا از پيشگاهت به من جانشينى ببخش ، كه وارث من و آل يعقوب باشد.)
ابوبكر باز همان سخن قبل را تكرار كرد كه پيامبر ارث نمى گذارد. فاطمه عليهاالسّلام فرمود: ((آيا خداوند در قرآن نفرموده است كه : يُوصيكُمُ اللّهُ فى اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَيَيْنِ :(31) ((شما را در مورد فرزندانتان ، سفارش مى كنم كه براى فرزند پسر، مطابق نصيب دو دختر بدهيد.)) ابوبكر باز همان جواب را داد و گفت : ((پيامبر از خود ارث نمى گذارد)). به اين ترتيب ، فاطمه عليهاالسّلام با استدلال قرآنى ، حق ارث خود را ثابت نمود، ولى جواب درستى نشنيد و در برابر چنين منطق الهى او را مظلوم كردند.(32)
29- نمل / 16.
30- مريم / 5 و 6.
31- نساء / 11.
32- كشف الغمه ، ج 2، ص 37.
جلوه هائى از نور قرآن در قصه ها و مناظره ها و نكته ها
اثر: عبدالكريم پاك نيا
ناشر : مؤ سسه انتشارات مشهور، 1379
(نورآسمان)