بستن درهاى ورود شيطان
کتاب : عرفان اسلامى جلد پنجم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
شيطان و عوامل ضد الهى و انسانى براى دست يافتن به انسان و از دست گرفتن سرمايههاى معنوى او و نابود ساختن قوا و استعدادهاى الهىاش و زير صفر بردن اعتبار و ارزش خدايىاش، راههاى گوناگون دارند كه خود انسان علت باز بودن آن راههاست كه با توفيق حضرت محبوب و رعايت قواعد الهيه راههاى نفوذ دشمنان ديرينه سد خواهد شد.
راستى! نسبت به خود آسوده نباشيد و از شرور و فتن و علل اغوا و وسوسه غافل نباشيد كه تا زندهايد خطر بر شما نزديك است و بر شماست كه هميشه در حالت دفع خطر باشيد، راه دفع تمام خطرات ابليسى و شيطانى و طاغوتى پناه بردن به خداست كه اگر عملًا پناه ببريد از خطر در امان خواهيد بود، گفتن «اعوذ باللّه» و اينگونه استعاذه را چندان قدرتى و كمالى نيست، استعاذه حقيقى آن است كه هر در ورود آن ديو و طريق اغوا و اضلال او بازشناسى و از هر راه كه قصد تو كند سر راه در وى دربندى.
راههاى نفوذ شيطان
ارباب مجاهده كه عنان اختيار از دست اين مكار برده اند، فرموده اند كه او از ده باب درمى آيد.
اول: از باب حرص و آن را به قناعت مىتوان بست و كريمه:
[وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها] «1».
و هيچ جنبدهاى در زمين نيست مگر اينكه روزىِ او برخداست.
را نصب العين خود ساخت.
دوم: از باب طول امل درمى آيد و آن را به خوف از موت مىتوان مسدود كرد و التجا به كريمه:
[كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ] «2».
هر كسى مرگ را مى چشد و بدون ترديد روز قيامت پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مى شود. پس هر كه را از آتش دور دارند و به بهشت درآورند مسلماً كامياب شده است و زندگى اين دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
سوم: از ممر طلب راحت و نعمت در مىآيد و آن را به زوال نعمت و ياد كردن صعوبت و سختى حساب مقابله مىتوان كرد و تأديب او به وعيد:
[ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ] «3».
بگذارشان تا بخورند و [با لذايذ مادى و زودگذر] كامرانى كنند، و آرزوها، سرگرمشان نمايد؛ سپس [حقّانيّت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهميد.
اينان را به خورد و خواب طبيعى و لذات حيوانى واگذار تا آمال و اوهام دنيايى آنان را غافل كند پس زود است كه نتيجه كامرايى بيهوده و بى ثمر خويش را بيابند.
چهارم: از ممر عجب و خودبينى در مى آيد و آن راه را به خوف از عاقبت مسدود بايد ساخت و تقويت از آيات:
[يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ* فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ* خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ* وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ] «4».
روزى كه چون فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمىگويد؛ پس برخى تيرهبخت و برخى نيكبختاند.* اما تيرهبختان [كه خود سبب تيرهبختى خود بودهاند] در آتشاند، براى آنان در آنجا نالههاى حسرتبار و عربده و فرياد است.* در آن تا آسمانها و زمين پابرجاست جاودانهاند، مگر آنچه را كه مشيّت پروردگارت اقتضا كرده است؛ بىترديد پروردگارت هر چه را اراده مىكند، انجام مىدهد.* اما نيكبختان [كه به توفيق و رحمت خدا سعادت يافتهاند] تا آسمانها و زمين پابرجاست، در بهشت جاودانهاند مگر آنچه را مشيّت پروردگارت اقتضا كرده، [بهشت] عطايى قطع ناشدنى و بى پايان است.
پنجم: دخل و تصرف وى از ممر استخفاف برادران مؤمن است، آن را به رعايت حرمت و مبادرت ايشان قلع بايد نمود.
ششم: عبور او از راه حسد است، آن را به رضا دادن به قسمت الهى و عدل در حكم او بايد مقابله نمود و استدلال به آيات شريفه سى و دوم تا سى و نهم سوره مباركه زخرف بايد نمود آنجا كه مى فرمايد:
آيا آنان كه راضى از اوضاع عادلانه جهان نيستند، بايد رحمت و عنايت خداى را تقسيم كنند! در صورتى كه ما خود معاش حيات و روزى آنان را در دنيا تقسيم كردهايم و بعضى را بر بعض ديگر به انواع عنايات برترى داده تا با كمك گيرى از يك ديگر چرخ زندگى بگردد و رحمت الهى از آنچه جمع مى كنند بهتر است.
مردم يك نوع و يك رشته و امتند، چند روزى در اين دنيا هستند و به اندازه معيشت در اختيار آنهاست، اگر نه اين بود كه مردم يك امتند، ما آنان كه به حق كافر مى شدند، «از پستى دنيا و بى قدرى آن به مال فراوان» سقف خانه هايشان را از نقره خام قرار مى داديم و چندين طبقه كه با نردبان بر سقف بام روند.
و نيز بر منازلشان درهاى بسيار (كنايه از وسعت خانه) و تختها كه بر آن تكيه زنند و عماراتشان را به زر و زيور مىآراستيم ولى اينها همه متاع پست و فانى دنياست، اگر داراى ارزش بود بر آنان آن مى كرديم كه گفتيم:
هر كس از ياد خدا رخ برتابد شيطان را برانگيزيم كه يار و همنشين او باشد.
آرى، تمام متاع دنيا در نزد خدا بىارزش است، اگر همه آن هم بر فرض نزد يك نفر باشد، ارزش حسد ورزيدن و اينكه شيطان همنشين دل انسان گردد، ندارد.
شياطين، مردم را از راه خدا بازدارند و به گمراهى افكنند و آنان پندارند كه به راه درست مى روند.
تا زمانى كه از دنيا به سوى ما باز آيند، آن گاه با حسرت گويد: اى كاش ميان من و آن شيطان فاصله اى به دورى مشرق و مغرب بود كه او براى من همنشين و يار بسيار بدى بود.
آن روز حسرت و پشيمانى براى شما سودى ندارد؛ زيرا در دنيا از حدود الهى تجاوز كرديد و امروز با شياطين در عذاب دوزخ شريك هستيد.
هفتم: از راه ريا و سمعه و طلب خودنمايى در مى آيد و آن طريق را به اخلاص در اعمال بايد گرفت و اعتماد بر كريمه:
[وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً] «5».
و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند.
هشتم: از راه بخل در مى آيد، دل را به فناى: ما فى ايْدِى النَّاسِ يَنْفَدُ «6».
قرار بايد داد و به بقاى:
[ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ] «7».
آنچه [از پاداش و ثواب] نزد خداست، باقى مى ماند.
اقرار بايد كرد.
نهم: كبر و آن را بقوت بازوى تواضع مسدود بايد ساخت و به حكم:
[إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ] «8».
بى ترديد گرامىترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. يقيناً خدا دانا و آگاه است.
بزرگى و كرامت را در تقوا بايد دانست.
دهم: آمد و شد او از راه طمع است، پس دست طمع از خلق كوتاه بايد ساخت و روى همت بر خزانه كرم نامتناهى الهى بايد آورد و آيت عالى رايت،
[وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ] «9».
و هر كه از خدا پروا كند، خدا براى او راه بيرون شدن [از مشكلات و تنگناها را] قرار مى دهد.* و او را از جايى كه گمان نمى برد روزى مى دهد.
را بدرقه راه و اعتماد كار خود ساخت.
حاصل آنكه: از براى اهل هوش و بصيرت چه در وقت قرائت قرآن و چه در غير وقت قرائت، بستن راههاى مدخل آن غاوى مغوى به تذكار آيات قرآنى و مواعظ سبحانى با توفيق ربانى سهل است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- هود (11): 6.
(2)- آل عمران (3): 185.
(3)- حجر (15): 3.
(4)- هود (11): 105- 108.
(5)- كهف (18): 110.
(6)- آنچه در دست انسان است تمام مىشود.
(7)- نحل (16): 96.
(8)- حجرات (49): 13.
(9)- طلاق (65): 2- 3.
پایگاه عرفان