داستان حضرت ارمیا از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل
ارمیا ابن حلقیا از پیامبران یهود در قرن 6 ـ 7 قبل از میلاد بوده که در قرآن به طور صریح از او نامى به میان نیامده است; ولى منابع تاریخى و تفسیرى و روایى در ذیل برخى آیات از او یاد کرده اند (بقره، 243، 246 و 259; اسراء/ 4 ـ 7; انبیاء/21) که عمده این یادکردها درباره برخى حوادث سیاسى و اجتماعى یهود است. نام او در منابع اسلامى به گونه هاى متعددى گزارش شده است: ارمیا، ارمیاء، ارمیا، اورمیا و یرمیا. واژه «یرمیا = Jeremiah» در زبان عبرى به معناى «رفعت یافته از سوى خدا، منصوب از سوى او، خدا تیر مى افکند یا به زیر مى اندازد» آمده است. ارمیا در عهد عتیق اهمیت ویژه اى داشته است و کتاب مستقلى به نام او در اسفار تورات به چشم مى خورد.
او بنا به گزارش تورات در روستاى عناتوت در نزدیکى اورشلیم (واقع در 6 کیلومترى شرق بیت المقدس کنونى) از خانواده اى کهانت پیشه به دنیا آمد. سکونت خانواده او در منطقه اى موسوم به بنیامین احتمالا نشان دهنده انتساب وى به شاخه بنیامینى از بنى اسرائیل است; گرچه ابن عساکر و ابن خلدون او را از سبط لاوى بن یعقوب دانسته اند.برخى نیز احتمال داده اند او از نسل «ابیاتار شیلوى» کاهن عصر سلیمان است که به دستور وى به عناتوت تبعید شده بود.
تاریخچه نبوت ارمیا:
ارمیا در دوره افول آشوریان و به قدرت رسیدن بابلیان و رقابت آن دو امپراتورى با حکومت مصر مى زیسته است. دوره حیات او به دلیل هم زمانى با تبعید یهودیان به بابل، نقطه عطف مهمى در تاریخ یهود به شمار مى رود. تجزیه کشور یهودیه به دو بخش شمالى و جنوبى و جنگ هاى پیاپى میان آن ها و رواج شرک و ستم و بت پرستى میان یهودیان و ضعف و بحران اقتصادى، همگى سبب زوال قدرت و انحطاط سیاسى و فرهنگى و اجتماعى آنان شده و رونق و اقتدار زمان سلیمان را از بین برده بود. در این دوره، شاهد ظهور پیامبران مصلحى هستیم که عمده آموزه هاى آنان صبغه اى اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى داشت. این پیامبران، در کنار پند مردم، به پیش گویى حوادث اسف بار آینده یهود به صورت عذاب خداوند پرداخته، بدین وسیله، آنان را از عواقب شوم کردارهایشان بیم مى دادند. این پیامبران، در عین حال، پس از توبیخ مردم و ابلاغ انذار و عذاب زودرس الهى، آنان را به آینده اى روشن در عصر ظهور نجات دهنده اى بزرگ، مژده مى دادند. اشعیاى نبى سرسلسله این پیامبران به شمار مى رود که احتمالا ارمیاى نبى نیز با توجه به فاصله کم تاریخى میان آن دو از او متأثر بوده است; گرچه از نگاه کلامى هر دو پیامبر از یک سرچشمه که همان وحى خداوندى است، اثر پذیرفته اند. اشعیا و ارمیا همواره از همگرایى با مصر در برابر حملات آشوریان و پس از آن ها بابلیان پرهیز داده و به نوعى، بى طرفى در نزاع هاى امپراتورى هاى بزرگ همسایه جهت محافظت از اورشلیم سفارش مى کردند; البته این رویکرد آن ها صبغه اى وحیانى و نه صرفا سیاسى داشت. ارمیا هم زمان با پادشاهى یوشیا به نبوت مى رسد (628 ق. م.). یوشیا با دست یافتن به نسخه اى مفقود از شریعت موسى، تصمیم مى گیرد در یهودیه به اصلاحات گسترده مذهبى و فرهنگى و اجتماعى دست زند. فعالیت چشمگیرى از ارمیا در این دوره گزارش نشده، جز آن که برخى احتمال داده اند او نیز در جریان اصلاحات با پادشاه همکارى داشته است. برخى نیز ارمیا را فرزند همان حلقیاى کاهن دانسته اند که اسفار تورات را یافته و در اختیار یوشیا قرار داده است. گفت و گوها و مناجات هاى ارمیا با خداوند در آغاز دوره رسالتش به این دوره مربوط مى شود که در بخش هاى نخست سفر او گرد آمده است. جانشینان یوشیا با اعتماد به قدرت مصر در برابر خطر بخت نصر به سوى امپراتورى غربى گراییده و به شیوه کفرآمیز و ستم گرانه شاهان پیش از یوشیا بازگشتند. فعالیت عمده ارمیا در دوره این پادشاهان تا تخریب اورشلیم به دست بخت نصر است. او که اخلاق مردم را فاسد و زمامداران را ستمگر و بى سیاست و ملت را در انحطاط مذهبى و ملى و ضعف سیاسى مى دید، در هر مکان، از خانه خدا تا کوچه و بازار و به هر وسیله و بیان ممکن به اندرز مردم پرداخته، از هجوم بخت نصر و تخریب اورشلیم خبر مى داد تا آن که تصور مزدورى بابل و خیانت به میهن درباره او پدید آمده و از سوى کاهنان، امیران و پیامبران دروغین، مورد آزار فراوان قرار گرفت و تا مرز کشته شدن پیش رفت. او پادشاه و بزرگان یهود و عموم مردم را به دلیل نقض احکام روز شنبه و پرستش رب النوع خورشید و گناهان دیگر توبیخ مى کرد.
پیامبران دروغین از روى فریب در برابر انذارهاى او، مردم را به امیدهاى نابجا مژده داده، نعمت و آسایش را براى یهودیان در آینده نزدیک پیش بینى مى کردند; از این روى ارمیا، به پیامبر شر لقب یافته بود و مردم از او بیزارى جسته، نفرینش مى کردند. گریه و اندوه فراوان او بر قومش از وى پیامبرى گریان و اندوهناک به نمایش گذاشته است: «کاش که سر من آب بود و چشمانم چشمه اشک، تا روز و شب بر کشتگان دختر قوم خود مى گریستم». در این میان، حمله نخست بخت نصر و اسارت بزرگان یهود به همراه پادشاهان یهویاقیم نیز در اصلاح مردم، حاکمان و کاهنان بى تأثیر بود تا آن که مدتى بعد در اثر استقلال خواهى صدقیا، پادشاه دست نشانده بابل و بى توجهى او به اندرزهاى ارمیا، بخت نصر بار دیگر به اورشلیم حمله برده، شهر را به آتش کشید، و هیکل سلیمان را تخریب کرد و انبوهى از یهودیان را به اسیرى به بابل برد. (7 ـ 586 ق. م) ارمیا به فرمان او از زندان کاخ صدقیا نجات یافت و با او به نیکى رفتار شد.
اندکى بعد، مردم باقى مانده در اورشلیم با کشتن جدلیا، شاه دست نشانده بخت نصر بار دیگر بر بابل شوریده، به رغم مخالفت ارمیا او را به اجبار با خود به مصر بردند. سرنوشت او از این دوره به بعد در هاله اى از ابهام است. برخى او را در مصر مدفون مى دانند و برخى دیگر از مرگ او در بابل خبر مى دهند. پاره اى گزارش ها نیز از سنگسار شدن وى به دست یهودیان مهاجر به مصر حکایت دارد. برخى از مسیحیان نیز به استناد عبارتى از رساله عبرانیان در عهد جدید، به شهادت آن پیامبر اعتقاد دارند; در مقابل، عده اى دیگر او را هم چنان زنده پنداشته، بازگشت او را به این جهان از بهشت برین باور دارند.
پیام نبوى ارمیا:
رسالت ارمیا، پیام انتقام خدا از ملتى گنه کار است. سخن خداوند در دوره غضب او بر بنى اسرائیل بر وى نازل مى شود تا چونان آتشى بر آنان شعله افکند. این رسالت سنگین و آن مردم نافرمان از هر سو بر او فشار مى آورد; بدین سبب سفر او از مناجات هاى سوزناک و پرتلاطم با خداوند سرشار است. او مردى تنها میان مردمى نادان بود که او را به درستى درنیافته بودند و به وى افترا مى بستند و ستم مى کردند و او جز خدا پناه دیگرى نداشت; ازاین روى در کتاب وى به احساس شدید مسؤولیت در برابر خداوند و گوهر پیوند انسان با خدا برمى خوریم. پیام او، پیام معنویت و عرفان است; عهد خدا را به مردم یادآور مى شود و بلاى قریب الوقوع را از روى عصیان و طغیان ملت مى شمرد، نه آن که حادثه اى تصادفى باشد. او از نگاه سطحى و ظاهرى به دین و آیین و بسنده کردن به اصلاحات ظاهرى پرهیز داده، به امتداد اصلاح و بازسازى دینى تا اعماق درون دعوت مى کند; چرا که خدا فقط به قلب آدمیان مى نگرد و فقط روزه انسانى پاک و قربانى دلى وارسته را مى پذیرد; پس دل ها را از شهوت گناهان تن بشویید و او را خدمتى شایسته کنید.
ارمیا، جریان دین و مذهب را از سطح قومى و قبیله اى به رابطه اى معنوى میان همه انسان ها با خداى خویش، تعالى مى بخشد; پس چه بسا هیکل خداوند از میان رفته، خراب شود و ملت خدا کشته و اسیر شوند و مملکت خدا سقوط کند; اما باز بندگى انسان و دیانت او در برابر خداى خویش در هر حال محفوظ است. تصور نادرست امت برگزیده خدا در این رویکرد از هم فرو مى پاشد. ملت خدا هر ملتى است که حریم او را پاس دارند. آن چه او مى خواهد، اورشلیم مستقل و مقتدر نیست; بلکه مردمى امین و خداخواه است; پس هر انسانى از هر نژاد و خون و رنگ و جنسیتى با خداى خود رابطه اى ویژه دارد. این نوع نگاه، زمینه ساز پیدایش عهد جدید است که دل هاى آدمیان در آن، واسطه میان خدا و انسان قرار مى گیرد; از این رو مسیحیان او را مژده رسان ظهور عهد جدید به دست عیسى مى دانند. پیامبران پس از ارمیا، مانند حزقیال و اشعیاى دوم و به ویژه زکریا نیز رویکرد نبوى او را دنبال کرده اند تا آن جا که برخى مسیحیان، روح ارمیا را در زکریا جارى شمرده اند.
ارمیا در عهد عتیق:
در دوره ارمیا، پیامبران دروغین بسیارى نیز حضور داشتند و این سبب مى شد تا مردم در ادعاى او با دیده تردید بنگرند; اما سرانجام متألهان یهود در بازگشت از تبعید بابل تصمیم گرفتند او را از پیامبران الهى برشمرده و افزون بر سخنانش، تاریخ زندگى او را نیز در تورات به صورت پیامبرى الهى درج کنند.کتاب ارمیا یک بار به وسیله شاگردش باروک، تدوین یافته، در بیت ایل در حضور مردم بر همگان خوانده شد; ولى پادشاه یهویاقیم از آن سخنان ناخشنود شد و آن صحیفه را پاره پاره کرد; آن گاه او با همیارى باروک به نگارش دوباره آن پرداخت.
سفر او شامل موضوعات ذیل است: مناجات هاى دوره آغاز رسالت، گفت و گوها و منازعاتش با کاهنان و بزرگان و پیامبران دروغین، درد دل و شکایت به خدا از سختى بار رسالت، اندرزها و پندهاى اخلاقى و پیام هاى معنوى، بیم دهى از نزول عذاب الهى و سقوط اورشلیم، توبیخ و انتقاد شدید از مردم گنه کار اورشلیم و فساد اخلاقى یهود و دعوتشان به توبه، دعوت به گوهر معنوى و اخلاقى دین در انجام مناسک و آداب مذهبى، دعوت به توحید و انتقاد از آیین هاى شرک آلود اقوام همسایه، گریه واندوه بر سرانجام شوم اورشلیم، نامه اى به تبعیدیان بابل جهت تقویت روحیه آن ها و سفارش ایشان به حفظ دین در آن محیط، برخى گزارش هاى مهم تاریخى از آن دوره، خبر از افول و نابودى همه اقوام و تمدن هاى بزرگ، خبر از آینده اى روشن در پایان حوادث اسف بار جهان.
افزون بر سفر ارمیا، سفر مراثى نیز در ترجمه یونانى، معروف به سبعین به او نسبت داده شده و مرثیه پنجم آن به دعاى ارمیا نام گذارى شده است. این سفر گرچه از دیرباز میان متألهان یهودى و مسیحى به ارمیا منسوب بوده، وجود برخى سخنان ناسازگار با دیدگاه هاى ارمیا سبب تردید برخى معاصران در این انتساب شده است. نامه دیگرى نیز از ارمیا خطاب به اسیران یهودى بابل در پایان سفر باروک ثبت شده که صحت آن نیز مورد تردید است و از مجموعه اپوکریفایى عهد عتیق به شمار مى رود. بخش هایى از سفر مزامیر به اضافه برخى متون اپوکریفایى دیگر نیز به ارمیا نسبت داده مى شود. دیدگاه عهد عتیق درباره ارمیا از نگاهى کلى متأثر از رویکرد کلامى یهود به خداوند با طبیعتى شبه بشرى و پدیده نبوت به مثابه واقعیتى عادى و محسوس و شخصیت پیامبران به صورت انسان هایى معمول با همه واکنش ها و افت و خیزهاى بشرى است که به طور طبیعى، واکنش انتقادى متألهان مسلمان را در پى داشته است.