توضيح سؤالات :
1 ـ آيا سنت هاي پيامبر(ص)را مي دانيد؟
2 ـ آيا سنتهاي پيامبر(ص)را اجرا مي کنيد؟
پاسخ سؤال اول
دوست عزيز اگر شما دقت کمي در کتب ما بفرمائيد مي بينيد که کتب ما مملو از احاديث و سنت هاي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم است . از طرفي مجموع روايات صحاح سته اهل سنت طبق آماري که إبن أثير جزري در کتاب جامع الأصول مي دهد با حذف مکررات 9483 روايت مي باشد و اين در حالي است که فقط کتاب اصول کافي ما شيعيان داراي 16199 حديث است .
لازم به ذكر است كه طبق روايات متعدد از امام صادق و امام باقر عليهما السلام كه فرموده اند تمام رواياتي كه نقل مي كنيم از پدران خود از جدمان علي عليه السلام و از رسول اكرم صلي ا لله عليه وآله مي باشد و ما هيچ حديثي از پيش خود بدون آنكه توسط پدران خود از رسول اكرم شنيده باشيم نقل نمي كنيم و به قياس هم عمل نمي كنيم . بعنوان نمونه به اين روايات توجه کنيد :
حدّثنا أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي حمزة الثمالي، عن جابر قال أبو جعفر عليه السلام : يا جابر! واللّه لو كنا نحدث الناس أو حدّثناهم برأينا لكنّا من الهالكين ولكنّا نحدّثهم بآثار عندنا من رسول اللّه صلي الله عليه و آله و سلم يتوارثها كابر عن كابر يكنزها كما يكنز هؤلاء ذهبهم وفضّتهم.
بصائر الدرجات ص 320 ، باب 14: باب في الأئمة ان عندهم أصول العلم ما ورثوه عن النبي ص لا يقولون برأيهم حديث 6.
امام باقر عليه السلام فرمودند : اي جابر قسم به خدا اگر ما احکام و يا احاديث را طبق رأي و نظر خود براي مردم بيان کنيم هرآينه هلاک مي شويم . ولکن ما طبق آثار و احاديثي که از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سينه به سينه به ما رسيده براي مردم حديث مي گوئيم و همانطوري که دنيا پرستان طلا و نقره شان را حفظ مي کنند ، ما بر حفظ اين آثار و احاديث اهتمام مي ورزيم .
الإمام الصادق عليه السلام : «حديثي حديث أبي، وحديث أبي حديث جدّي ، وحديث جدّي حديث الحسين، وحديث الحسين حديث الحسن، وحديث الحسن حديث أميرالمؤمنين، وحديث أميرالمؤمنين حديث رسول اللّه صلي الله عليه و آله و سلم، وحديث رسول اللّه صلي الله عليه وآله وسلم قول اللّه عزّ وجلّ .
جامع أحاديث الشيعة، ج 1، ص 127 باب 4 : باب حجية فتوى الأئمة المعصومين من العترة الطاهرة عليهم السلام بعد الفحص ، حديث 102 .
امام صادق عليه السلام فرمودند : حديث و گفتار من حديث پدرم مي باشد و حديث پدرم حديث جدم مي باشد و حديث جدم حديث حسين ( عليه السلام ) است و حديث حسين ( عليه السلام ) حديث حسن ( عليه السلام ) است و حديث حسن ( عليه السلام ) حديث اميرالمؤمنين است و حديث اميرالمؤمنين حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است و حديث رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گفتار خداوند عزوجل مي باشد .
بنابراين دوست عزيز ما از سنت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم اطلاع کافي داريم .
پاسخ سؤال دوم
اگر اندکي مطالعه در سيره و روش شيعيان داشته باشيد در مي يابيد تنها افرادي که از زمان پيامبر اسلام تاکنون مدافع سنت نبوي بوده اند شيعيان هستند ولي متاسفانه اين بزرگان اهل سنت بودند كه در قضيه قرطاس كه رسول اكرم كاغذ و قلم خواست تا چيزي بنويسد كه امت اسلامي را تا ابد از هرگونه گمراهي بيمه نمايد، در پاسخ حضرت گفتند (حسبنا كتاب الله) كتاب خدا ما را كفايت مي كند و ما نيازي به نوشته هاي پيامبر (يعني سنت) نداريم .
صحيح البخاري ج7 ، ص 9 ،کتاب المرضي و الطب ، باب قول المريض قوموا عني و ج 8 ، ص 161، کتاب الإعتصام بالکتاب و السنة، باب كراهية الخلاف و ج1 ، ص 37 ، کتاب العلم ، باب کتابة العلم .
و همچنين در واپسين روزهاي رحلت پيامبر اكرم (ص) تمام احاديث حضرت را جمع نموده وآتش زدند .
قالت عائشة جمع أبي الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وكانت خمسمائة حديث فبات ليلته يتقلب كثيرا قالت فغمني فقلت أتتقلب لشكوى أو لشئ بلغك ؟ فلما أصبح قال أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها فدعا بنار فحرقها ...
تذكرة الحفاظ ، ذهبي ، ج1 ، ص5 و علوم الحديث ، دكتر صبحي صالح ، ص30 .
عايشه مي گويد : پدرم پانصد ( 500 ) حديث از احاديث زسول خدا را پيش خود جمع کرده بود ( و نزد من گذاشته بود ) ، شب که مي خواست بخوابد به خود مي پيچيد،عايشه در ادامه مي گويد:به پدرم گفتم: آيا مشکلي داري و يا اينکه خبري به تو رسيده است که اينگونه به خود مي پيچي ؟ وقتي صبح فرا رسيد به من گفت دخترم : احاديث رسول خدا را که در نزد توست بياور ، من هم احاديث را برايش آوردم ، در اين هنگام آتشي خواست و همه احاديث رسول خدا را به آتش کشيد ...
و به مجرد ابن كه بر مسند حكومت تكيه زدند اعلام كردند كه سنت پيامبر را كنار گذاشته و فقط از كتاب خدا سخن بگوييد با اين كه پيامبر اين روزها را پيش بيني فرموده بود . که بعنوان نمونه دو مورد از اين احاديث را خدمت شما عرض مي کنيم :
وعن عبيد الله بن أبي رافع عن أبيه قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) لألفين أحدكم متكئا على أريكة يأتيه الأمر من أمري مما أمرت به أو نهيت عنه فيقول : لا أدري ، ما وجدنا في كتاب الله اتبعناه .
مسند شافعي ص 151 ، باب ومن كتاب اليمين مع الشاهد الواحد ، و ص 234 ، باب ومن كتاب الرسالة إلا ما كان معادا ؛ سنن إبن ماجه ج1 ، ص 6 و 7 ، باب 2 : باب تعظيم حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم والتغليظ على من عارضه ، حديث 13 ؛ سنن أبي داود ج 2 ، ص 392 ، باب 6 : باب في لزوم السنة ، حديث 4605 ؛ سنن ترمذي ج 4 ، ص 144 ، باب10 : باب ما نهى عنه أنه يقال عند حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم ، حديث 2800 ؛ مسند ـ الحميدي ـ ج 1 ، ص 252 ، حديث 551.
عبيد الله بن أبي رافع از پدرش نقل مي کند که گفت : از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم که مي فرمود : روزي مي آيد که يکي از شماها بر تخت ( حکومت ) تکيه مي زند ، در اين هنگام يکي از احاديث من را برايش مي آورند حديثي را که درآن يا شما را امر به چيزي نموده ام و يا اينکه شما را از چيزي نهي نموده ام ، پس او مي گويد : من نمي دانم اينها ديگر چيست ؟ هر آنچه را در کتاب خدا بيابيم از همان تبعيت مي کنيم ( و هر چه غير قرآن باشد نزد ما اعتبار ندارد ) .
عبد الله بن أبي رافع عن أبيه أبي رافع قال : سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول : ألا لا أعرفن ما بلغ أحدا منكم حديث إن كان شيئا أمرت به أو نهيت عنه فيقول وهو متكئ على أريكته : هذا القرآن ، ما وجدنا فيه اتبعناه وما لم نجد فيه فلا حاجة لنا به .
جامع بيان العلم و فضله ـ ابن عبد البر ـ ج 2 ، ص 190 ، باب موضع السنة من الكتاب وبيانها له ، ناشر : دارالکتب العلمية ـ بيروت ـ سال چاپ 1398 ه . ق .
عبيد الله بن أبي رافع از پدرش نقل مي کند که گفت : از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شنيدم که مي فرمود : يکي از احاديث من را براي يکي از شما مي آورند حديثي را که درآن يا شما را امر به چيزي نموده ام و يا اينکه شما را از چيزي نهي نموده ام ، پس او در حالي که بر تختش تکيه زده است مي گويد : کتاب خدا در ميان شماست هر آنچه را در آن بيابيم از آن تبعيت مي کنيم و هر آنچه را در قرآن نيابيم احتياجي به آن نداريم .
( اين نوع برخورد با احاديث نبوي در حالي است که خداوند عزوجل در قرآن فرموده است : « ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا / سوره حشر ، آيه 7 » . پس در حقيقت بايد گفت اين افرادي که اينگونه با احاديث پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم برخورد مي کردند ، اهل قرآن نيز نبودند ) .
از طرفي تدوين حديث اهل سنت از زمان عمر بن عبدالعزيز شروع شد و قبل از آن سياست منع تدوين حديث حاکم بر جامعه بود . و طبيعي است که از زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم تا به حکومت رسيدن عمربن عبدالعزيز تعداد زيادي از صحابه و حافظان حديث از دنيا رفته بودند و آن افرادي هم که در قيد حيات بودند با واسطه شدن زمان طولاني از وفات پيامبر اسلام بيقين خيلي از احاديث را فراموش نموده بودند زيرا قبل از آن دوران حق بيان کردن حديث را نداشتند ، بنا بر اين طبيعي است وقتي کسي مدت طولاني چيزي را مرور و يا بيان نکند فراموش مي کند . پس بايد شما که مدعي اجراي سنت پيامبرمي باشيد بايد فكر كنيد كه چه مقدار سنت صحيح از پيامبر اکرم به شما رسيده است . ولي به عقيده من اگر شما خود را اهل کتاب بخوانيد آبرومندانه تر است از اينکه لقب اهل سنت به خود دهيد .