عشق یعنی ذوب در معشوق خویش
عشق یعتی شوق بگذشتن ز خویش
عشق یعنی دیدن سر روی نی
بی کجابه روی اشتر ، سر به نی
عشق سیلی خوردن است در پای نی
پا برهنه کاروان را بود پی
عشق یعنی خون چکیدن از گلو
زخم پیکان از قفا ، نی روبرو
عشق یعنی دستها را باختن
مشک بر دندان به دشمن تاختن
عشق یعنی با مصیبت ساختن
مانده ها را یکتنه پرداختن
عشق یعنی بین آن سگهای مست
شوکت ابلیس را باید شکست
عشق یعنی رؤیت آن مرد پست
کز جفا بر سینه ی مولا نشست
عشق یعنی پر زدن در خون و خاک
سینه خون آلود چون جیحون و چاک
عشق یعنی مثله چون برگ خزان
بر عقاب و پاره پاره با سنان(عقاب به کسر ع نام اسب حضرت علی اکبر بوده )
عشق یعنی شوق ماندن در خیام
پاسخی با جان به لبیک امام
عشق یعنی پشت کردن بر عدو
چکمه بر گردن رسی بر آرزو
عشق یعنی در خرابه یک سکوت
رؤیت سر در مناجات و قنوت
عشق یعنی جستجوی قبر دوست
بو کشی با جان شناسی عطر دوست