صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 15

موضوع: (◕‿◕) هر چه مي خواهد دلت تنگت بگو ... (◕‿◕)

  1. #1
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض (◕‿◕) به عشق امام مجتبی (ع) هر چه مي خواهد دلت تنگت بگو ... (◕‿◕)

    به عشق كريم اهل بيت

    امام حسن مجتبي (عليه السلام)

    ..........

    مويد باشيد
    ویرایش توسط ام الحُسنَی : 21-07-2013 در ساعت 01:18
    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غريب مدينه ...

    ما را غلام کوی حسن آفریده اند


    مبهوت و مات روی حسن آفریده اند



    ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند


    مست از خم و سبوی حسن آفریده اند



    خورشید را به این همه نقش و نگارها


    از طلعت نکوی حسن آفریده اند



    روشن ز نور روی مهش گشته روزها


    شب را اسیر موی حسن آفریده اند



    آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت


    گل را ز رنگ و بوی حسن آفریده اند



    از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین


    مدهوش خلق و خوی حسن آفریده اند



    میل نگاه هر چه گدایان شهر را

    ولله سمت و سوی حسن آفریده اند



    شعر از : ‌میلاد یعقوبی
    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  4. #3
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غریب مدینه ...

    السلام علیک یا حسن مجتبی (علیه السلام)


    شد دوباره سالگرد عاشقی
    آمده فصل نبرد عاشقی
    نسل من عاشق ترین نسل هاست
    ما همه هستیم مرد عاشقی
    سال های سال عاشق بوده ایم
    بهترین درد است درد عاشقی
    کوچه کوچه در مدینه می روم
    می رسم بر دوره گرد عاشقی
    تکیه بر دیوار باغ سیب داشت
    بر رخش بنشسته گرد عاشقی
    باغ پرٌ از سیب های سرخ بود
    دور آنها سیب زرد عاشقی
    تا سپیده با دل خود می زدم
    در قمار عشق نرد عاشقی
    عشق معنا می شود در این سخن
    عشق یعنی مجتبی یعنی حسن
    آمد و روی لب بابا نشست
    خنده ها زیباتر از زیبا نشست
    مژده ای مردم که مولا شد پدر
    عاقبت دلشوره ی مولا نشست
    کودکی زیباتر از قرص قمر
    روی چین دامن زهرا نشست
    در فضای خانه پر شد خنده ها
    تا طنین گریه در آنجا نشست
    چشم کودک وا شد و ختم رسل
    بین چشمش پهنه ی دریا نشست
    مرتضی از ذوق و شوق کودکش
    دست و پا گم کرد و مدت ها نشست
    از برای بوسه باران کردنش
    خضر و نوح و حضرت عیسی نشست
    طعم یک نخل رطب دارد لبش
    مزه ی افطار شب دارد لبش
    در نگاهش دسته دسته یاکریم
    گیسویش معراج آمال نسیم
    کافی است ابروی خود را کج کند
    هر سپاهی می شود در جا دو نیم
    وقت خواندن از دو چشمانش خدا
    گفت : بسم الله الرحمن الرحیم
    ماجرای عشق ما تازه که نیست
    قصه مربوط است به ایام قدیم
    آن زمانی که علق بودیم ، نه
    موقعی که تازه در آب و گلیم
    الغرض امشب گدایت آمده
    کاسه ی ما پر کن ای مرد کریم
    ای تمام مهربانی خدا
    یا کریم یا کریم و یا کریم...
    معدن جود و سخایی مجتبی
    انتهای لا فتایی مجتبی
    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  5. #4
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غریب مدینه ...

    السلام علیک یا کریم

    بوی غربت حنجره ات، جهانی را غریبانه به گریه می اندازد.

    نفس های غریبانه ات، گریبانت را آغشته غریب ترین پیراهن ها کرده است.


    در پیراهنت، غریب ترین یوسف ها گریه می کنند ستاره های آسمان، از چشم هایت لبریز شده اند. جهانی اندوه، خانه ات را لبریز کرده است. سقف خانه ات گریه می کند. فرداهای تنهایی اش را؛ شب هایی را که باید بی تو به خواب های سراسر کابوس برود، بی آنکه چشم هایت را در روشنایی کم سوی چراغ، بر پهنایش بچرخانی.


    ذکر «أَمَّنْ یُجیبُ»، دیوارهای خانه را در تکان گریه می لرزاند.

    ستاره های آسمان، یکی یکی از دهانت در کاسه ای از خون می افتند.

    ماه، در صورتت خوابیده است. ماه، روشن و روشن تر می شود.

    قطره های خون، صورت ماه را رنگ می کنند. ماه، سرخ تر و سرخ تر می شود؛ سرخ تر از گونه های بی رنگت، گونه های رنگ پریده آغشته به خونت.

    نسیم در پیراهنت، زخم سینه ات را مویه می کند.

    جهان از سرما می لرزد. بسترت در آتش تب می سوزد. گره گره به آخر جهان نزدیک تر می شوی. نفس های نیمه کاره ات، آغشته بهشتند؛ آغشته بوی خداوند، آغشته باران، آغشته ابرهایی که بهارها را گریه می کنند؛ بهارهایی که با بغض های تلخ تو شکوفه خواهند داد.

    در خاک بقیع، در بقیع بی بقعه، زیر گرمای سوزانی که عرق پرواز را بر بال های غربت کبوتران شعله می کشد.
    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  6. #5
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غریب مدینه ...

    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  7. #6
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غریب مدینه ...

    پاسخ کریمانه به ایثار پیرزن




    روزى امام حسن مجتبى و برادرش امام حسین علیهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدینه خارج شدند.
    در مسیر راه آذوقه خوراكى آن ها پایان یافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همین طور به راه خویش ادامه دادند تا به سیاه چادرى نزدیك شدند، پیرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ایم، آیا نوشیدنى دارى ؟
    پیرزن عرضه داشت : بلى ، بعد از آن هر سه نفر از مَركب هاى خود پیاده شدند؛ و پیرزن بُزى را كه جلوى سیاه چادر خود بسته بود، به میهمانان نشان داد و گفت : خودتان شیر آن را بدوشید و استفاده نمائید.
    میهمانان گفتند: آیا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى؟
    پاسخ داد: من فقط همین حیوان را دارم ، یكى از خودتان آن را ذبح نماید و آماده كند تا برایتان كباب نمایم ؛ و آن را میل كنید.
    لذا یكى از آن سه نفر گوسفند را سر برید و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحویل پیرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى میهمانان عزیز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند.
    و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمایند و بروند گفتند: ما از خانواده قریش هستیم ؛ و اكنون قصد مكّه داریم ، چنانچه از این مسیر بازگشتیم ، حتما جبران لطف تو را خواهیم كرد.
    پس از رفتن میهمانان ناخوانده ، شوهر پیرزن آمد؛ و چون از جریان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبیخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمى شناختى ، پذیرائى كردى ؟!
    و این جریان گذشت ، تا آن كه سخت در مضیقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدینه رفتند، پیرزن از كوچه بنى هاشم حركت مى كرد، امام حسن مجتبى علیه السلام جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پیرزن را شناخت .

    حضرت مجتبى علیه السلام فورا غلام خود را به دنبال آن پیرزن فرستاد، وقتى پیرزن نزد حضرت آمد فرمود: آیا مرا مى شناسى ؟
    عرضه داشت : خیر.
    امام علیه السلام اظهار نمود: من آن میهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر دیگر بر تو وارد شدیم ؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى .
    پیرزن عرضه داشت : پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم ؛ و انتظار چیزى نداشتم .
    حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و یك هزار دینار به پاس ایثار پیرزن تحویلش گردد و سپس او را به برادر خود – امام حسین علیه السلام - و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آن ها هم به همان مقدار به پیرزن كمك نمودند.
    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  8. #7
    حق آب و گل داره مکلف آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دوستان سلام

    خداوند بی حجابی را دوست دارد، اما بی حجابی خود حجاب است.

    علی علی
    برای دنیایت طوری تلاش کن که انگار تا ابد زنده هستی و برای آخرتت به گونه ای که انگار فردا می میری
    اگر خواهان صلحی آماده جنگ باش
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    بیایید زین پس بگوییم : امام خامنه ای
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]



  9. #8
    حق آب و گل داره ام الحُسنَی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    محل سکونت
    ایران عزیز ـ تهران پر گناه
    نوشته ها
    1,149
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Wink به عشق امام حسن مجتبی (ع)

    هوالمحبوب
    تقدیم به کریم ترین ارباب دو عالم





    در این شبها که به اسمان مینگریم گویی بغضی کهنه در گلوی مهتاب تو را فریاد میزند تویی که در وانفسای این دنیا از همه غریبتر بوده ای. تویی که با سکوتت عشق را به اتش کشیدی وخاک را تا به ابد با غربت اغشته نمودی . در تنهاییت خدای را به دیدگان نمناکمان به تماشا کشاندی.و در یادمان اینگونه نگاشتی :
    هر که عاشقتر، دلش آشفته تر
    چه فقیرانه نگاهم به جاده دوخته شده است که مبادا روز ی از مقابل دیدگانم بگذری و من از دیدارت جا بمانم .
    .شب را به امید رویایت میگذرانم و روز را به امید شنیدن صدایت .چه حقیقت تلخ و شیرینی است .چه ظلمت و روشنایی وجودم را تسخیر نموده است
    اگرمعبود تنهایی بر نمیگزید بی شک تو را معبود دل خویش میدانستم و از قربانی چشم و دل در راهت دریغ نمیکردم
    دوست دارم آنی شوم که خریدارم شوی که حتی اگر روزی قدمهایم به چمن جنت رسید باز هم کنیز روسیاه تو باشم
    دلم سر سپرده ات شد .تقصیر من نیست که این چنین عاشقانه فریادت میزنم که باید دامن خدای را بگیری که چرا شیدایی را در چشمان تو خلاصه نمود
    برای تمام تنهایی حریم پاکت دلم میسوزد . هر گاه که تن سپردم به گوش دادن تمام زمزمه های دل خسته ام ،نامی به جز حسن بن علی نشنیدم .نامی که هرگز نتوانستم نامی در کنار ان بگنجانم .
    بی گمان که خاک تن من جز با غبار بقیع اغشته نشده و دربدو تولدم بی شک به جای اذان، روضه تو را در گوشم خوانده اند که اینگونه خود را شیدای تو میبینم .
    مرا چه باکی است از اتش دوزخ که چون در میان هاله های ان مرا رها کردند باز من دامن کریم تو را رها نخواهم کرد .هنگامی که برای گرفتن دستان گنهکارم قدمهایت را برداری اتش چه شرمگین خواهد شد از زبانه کشیدن، و ابراهیم بیاید و ببیند که کدامین گلستان زیباتر است؟.
    زندگی چیزی جز عشق تو را به من نشان نداد و دل بهانه ای جز دیدارت در همه عمر نگرفت
    بگذار که با دیدنت دلم برای همیشه خراب شود. مرا به آبادی دل چه سود و چه نیاز؟ که در این دنیا هر دلی خراباتی شد گویا ابدی جاویدان شد.
    من اسارت دلم را به هیچ آزادی نفروشم که زندانبانی چون حسن بن علی جرعه ای جز می به من ارزانی نمیدارد
    من حسینی زِ دولت حسنم

    :rolleyes:وبگاه ثَناءُالحُسنَی .... بفرمایید:rolleyes:
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


  10. #9
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    گریه نکنید...غلط کردم...




  11. #10
    کاربر کهنه کار گلنرگس آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    تهران بود . دي
    نوشته ها
    9,150
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    مــادر..





    وقتی خیس از باران به خانه رسیدم

    برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟

    خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟

    پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد

    اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:

    باران احمق!!


    این است مـعـنـی مــادر!!

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقایسه طالع زوج ها با یکدیگر ......
    توسط M.javaheri در انجمن انجمن متفرقه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 29-09-2012, 21:00
  2. پیشگویی نسترداموس درباره ایران
    توسط paradise در انجمن مقالات
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-05-2011, 21:02
  3. بشارات و اشارات به امام مهدي
    توسط vorojax در انجمن روایات مرتبط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-10-2010, 16:21
  4. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه