پاسخ :
مصحف فاطمه سلام الله عليها كتابي است كه به املاء جبرئيل و خط امير المؤمنين عليه السلام نوشته شده و در آن تمامي حوادث واتفاقات آينده عالم تا روز قيامت ثبت شده و چيزي در باره حلال و حرام در آن وجود ندارد .
اين مطلب از روايات فراواني استفاده ميشود كه ما به دو روايت بسنده ميكنيم كه با تدبر در همين دو روايت ، به جواب تمام سؤالاتتان خواهيد رسيد .
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) يَقُولُ تَظْهَرُ الزَّنَادِقَةُ فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ وَ ذَلِكَ أَنِّي نَظَرْتُ فِي مُصْحَفِ فَاطِمَةَ (عليها السلام) قَالَ قُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ (صلي الله عليه وآله وسلم ) دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ (عليها السلام) مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَيْهَا مَلَكاً يُسَلِّي غَمَّهَا وَ يُحَدِّثُهَا فَشَكَتْ ذَلِكَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) فَقَالَ إِذَا أَحْسَسْتِ بِذَلِكِ وَ سَمِعْتِ الصَّوْتَ قُولِي لِي فَأَعْلَمَتْهُ بِذَلِكَ فَجَعَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) يَكْتُبُ كُلَّ مَا سَمِعَ حَتَّى أَثْبَتَ مِنْ ذَلِكَ مُصْحَفاً قَالَ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَكِنْ فِيهِ عِلْمُ مَا يَكُون .
حمادبن عثمان مي گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم فرمود : در سال 128 مخالفان مذهب و دعوت كنندگان به باطل اعلام وجود خواهند كرد. اين موضوع را در مصحف فاطمه (سلام الله عليها) ديدم . پرسيدم : مصحف فاطمه چيست ؟ فرمود : با فوت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم) غم واندوه فراوان فاطمه را فرا گرفتكه اندازه آن را خدا مي داند . به همين جهت خداوند فرشته اي را نزد فاطمه فرستاد تا با هم سخن شدن با وي غم واندوهش زدوده شود . فاطمه(سلام الله عليها) جريان را به علي(عليه السلام) گزارش كرد علي(عليه السلام) فرمود : هر وقت آمدنش را احساس نمودي و صدايش را شنيدي به من خبر بده. فاطمه آمدن فرشته را به علي(عليه السلام) خبر داد. علي(عليه السلام) آنچه را مي شنيد مي نوشت تا در نهايت همانند كتابي كامل گرديد.
سپس امام صادق(عليه السلام) فرمود : در اين كتاب ازحلال وحرام چيزي نيست ؛ بلكه آنچه درآن ديده مي شود دانش وآگاهي از حوادث واخبار آينده است.
الكافي ، ج1 ، ص: 240 .
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ ... قَالَ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ (عليها السلام) قَالَ فَسَكَتَ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ لَتَبْحَثُونَ عَمَّا تُرِيدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِيدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ (عليه السلام) يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ (عليه السلام) يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ عليها السلام .
الكافي، ج1، ص: 241 .
أبو عبيده مي گويد : بعضي از شيعيان از امام صادق عليه السلام سؤالاتي كردند ، از جمله سؤال كردند : مصحف فاطمه چيست ؟ حضرت مدتى سكوت كرد و سپس فرمود : شما از آنچه مي خواهيد و نمي خواهيد بحث مي كنيد ( يعنى بعضى از پرسش ها به قصد فهميدن نيست يا به دردت نمي خورد ) فاطمه بعد از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله هفتاد و پنج روز در دنيا بود و از فراق پدر بسياراندوهگين بود. جبرئيل عليه السلام محضرش مىآمد و او را در مرگ پدر تسليت مي داد و خوشحالش مي كرد وغم واندوهش را تخفيف مي داد و از احوال و مقام پدرش خبر مي داد و سرگذشت اولادش را پس از او برايش مي گفت و على عليه السلام آن مطالب را مي نوشت كه مجموع آن نوشتهها مصحف فاطمه عليها السلام شد.
امكان گفتگوي ملائكه با غير انبياء :
اهل تسنن از ديرباز اشكال ميكنند كه چگونه ممكن است كه ملائكه با غير پيامبر صحبت كند ، آيا اين مطلب با خاتميت پيامبر در تعارض نيست ؟
در جواب ميگوييم : خود علماي اهل سنت از اين شبهه جواب دادهاند . آلوسي مفسر بزرگ اهل سنت بعد از نقل روايتي در همين باره ميگويد :
والأخبار طافحة برؤية الصحابة للملك وسماعهم كلامه ، وكفى دليلا لما نحن فيه قوله سبحانه : * ( إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون ) * ( فصلت : 30 ) الآية فإن فيها نزول الملك على غير الأنبياء في الدنيا وتكليمه إياه ولم يقل أحد من الناس : إن ذلك يستدعي النبوة وكون ذلك لأن النزول والتكليم قبيل الموت غير مفيد كما لا يخفى .
تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 22 - ص 40 .
روايات بسياري وارد شده كه صحابه ملائكه را ميديدند و سخن آنان ميشنيدند . براي اثبات آن ، اين دليل كافي است كه خداوند كريم فرموده است : « بىترديد كسانى كه گفتند : پروردگار ما خدا است سپس [ در ميدان عمل بر اين حقيقت ] استقامت ورزيدند ، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند [ و مىگويند : ] مترسيد و اندوهگين نباشيد شما را به بهشتى كه وعده داده شده ايد ، بشارت باد . » اين آيه ثابت ميكند كه ملائكه بر غير انبياء در دنيا نازل ميشوند و با آنها سخن ميگويند ، و كسي هم نگفته است كه اين سخن گفتن مستلزم نبوت است و ازطرفي اين گفتگو از قبيل مرگ است و فايده اي ندارد .
مصافحه با ملائكه :
روايات بسياري در منابع اهل سنت وارد شده است كه اگر انسان آنگونه كه خداوند ميخواهد در اين دنيا زندگي كند ، واجبات را انجام داده و از محرمات نيز پرهيز كند ، ميتواند مستقيماً با ملائكه در ارتباط بوده و با آنان سخن بگويد .
مسلم نيشابوري ، نقل ميكند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنْ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِي وَفِي الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمْ الْمَلَائِكَةُ... .
صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 8 - ص 95 .
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : قسم به خدايي كه جانم در دست او است ، اگر شما همان حالتي را كه اكنون داريد ، حفظ نماييد و بر آن استقامت ورزيد ، ملائكه با شما دست خواهند داد .
الباني ، كه وهابيت از او به عنوان «بخاري دوران» تعبير ميكنند و بن باز مفتي اعظم عربستان سعودي گفته بود كه ايشان را بايد امام الحديث بناميم ، اين روايت را در صحيح سنن ابن ماجة ، ج2 ، ص415-416 و صحيح الجامع الصغير ، ج2 ، ص931 و 1190 و سلسلة الأحاديث الصحيحة ، ج4 ، ص606 صحيح دانسته است .
و باز در روايت ديگري مسلم نيشابوري مينويسد :
لو كانت تكون قلوبكم كما تكون عند الذكر لصافحتكم الملائكة حتى تسلم عليكم في الطرق .
صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 8 - ص 95 .
اگر قلبتان را به همان حالي كه در حال راز و نياز با خداوند داريد ، حفظ كنيد ، ملائكه با شما دست خواهند داد ؛ و حتي در راهها به شما سلام خواهند كرد .
از اين دو روايت استفاده ميشود كه اگر انسان تقواي الهي را حفظ كرده و دستورات الهي را انجام دهد ، ميتواند با ملائكه در ارتباط باشد و با آنها گفتگو كند . و فاطمه زهرا سلام الله عليها كه قرآن در آيه تطهير شهادت بر عصمت او داده و طبق نص صريح روايات صحيح بخاري و مسلم ، سيده زنان اهل بهشت است ، قطعاً داراي اين مقام بوده است .
گفتگوي حضرت مريم با ملائكه :
قرآن كريم صراحت دارد كه حضرت مريم سلام الله عليها با ملائكه صحبت مي كرده ؛ در حالي كه او نيز پيامبر نبوده است . خداوند در سوره مريم آيات 16 تا 21 ميفرمايد :
وَ اذْكُرْ فىِ الْكِتَابِ مَرْيمََ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكاَنًا شَرْقِيًّا . فَاتخََّذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا . قَالَتْ إِنىِّ أَعُوذُ بِالرَّحْمَانِ مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا . قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا . قَالَتْ أَنىَ يَكُونُ لىِ غُلَامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْنىِ بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِيًّا . قَالَ كَذَالِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلىََّ هَينٌِّ وَ لِنَجْعَلَهُ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِّنَّا وَ كاَنَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا .
و در اين كتاب (آسمانى)، مريم را ياد كن، آن هنگام كه از خانوادهاش جدا شد، و در ناحيه شرقى (بيت المقدس) قرار گرفت . و ميان خود و آنان حجابى افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در اين هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستاديم و او در شكل انسانى بىعيب و نقص، بر مريم ظاهر شد ! . او (سخت ترسيد و) گفت: «من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهيزگارى! . گفت: «من فرستاده پروردگار توام (آمدهام) تا پسر پاكيزهاى به تو ببخشم!» . گفت: «چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى كه تا كنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى هم نبودهام!» . گفت: «مطلب همين است! پروردگارت فرموده: اين كار بر من آسان است! (ما او را مىآفرينيم، تا قدرت خويش را آشكار سازيم) و او را براى مردم نشانهاى قرار دهيم و رحمتى باشد از سوى ما! و اين امرى است پايان يافته (و جاى گفتگو ندارد)!» .
وقتي حضرت مريم سلام الله عليها بتواند با ملائكه در ارتباط باشد ، فاطمه زهرا سلام الله عليها كه سيده تمامي زنان اهل بهشت و از جمله مريم بنت عمران است ، ميتواند با ملائكه در ارتباط باشد .
سلام ملائكه به عمران بن حصين :
از روايات اهل سنت استفاده ميشود كه ملائكه با برخي از صحابه سلام و عليك داشته ، با آنها مصافحه كرده اندو آنها نيز ملائكه را با چشمان خود ديدهاند . مسلم نيشابوري در صحيحش به نقل از عمران بن حصين مينويسد :
وَقَدْ كَانَ يُسَلَّمُ عَلَيَّ حَتَّى اكْتَوَيْتُ فَتُرِكْتُ ثُمَّ تَرَكْتُ الْكَيَّ فَعَادَ .
صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 4 - ص 48 .
فرشته بر من سلام مي كرد تا اين كه آلوده به گناه غيبت وعدم كنترل زبان شدم و او را نمي ديدم پس از آن كه دست از اين گناه كشيدم دوباره تماس بر قرار شد .
ابن حجر عسقلاني در ترجمه عمران بن حصين مينويسد :
عمران بن حصين ... وكانت الملائكة تصافحه ... .
تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 8 - ص 112.
عمران بن حصين كسي بود كه ملائكه با او دست ميدادند .
همچنين ذهبي در ترجمه وي مينويسد :
عمران بن حصين ... وكان ممن يسلم عليه الملائكة .
تذكرة الحفاظ - الذهبي - ج 1 - ص 29 .
عمران بن حصين از كساني بود كه ملائكه بر او سلام مي كردند .
از اين احاديث استفاده ميشود كه جمعي از صحابه توانستهاند با ملائكه ارتباط برقرار كرده ، آنها را ديده و ملائكه به آنها سلام مي كردهاند . وقتي افرادي مثل عمران بن حصين كه قطعاً مقام آنها از مقام ا مير المؤمنين و سيده زنان اهل بهشت عليهما السلام پايين تر است ، بتوانند كلام ملائكه را بشنوند و با آن ها ارتباط برقرار كنند ، چه انگيزهاي وجود دارد كه اهل سنت اصرار بر انكار آن در حق امير المؤمنين و صديقه طاهره دارند ؟ آيا انكار آن در حق امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السلام ، طعن آشكار به خاندان رسالت نيست ؟
سخن گفتن حذيفه با ملائكه :
روايات بسياري در كتابهاي اهل سنت وجود دارد كه برخي از صحابه كلام ملائكه را شنيده و با آنها صحبت كردهاند . احمد بن حنبل استاد بخاري و مسلم در مسندش مينويسد :
عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانٍِ أَنَّهُ أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ بَيْنَمَا أَنَا أُصَلِّي إِذْ سَمِعْتُ مُتَكَلِّمًا يَقُولُ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كُلُّهُ وَلَكَ الْمُلْكُ كُلُّهُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ كُلُّهُ إِلَيْكَ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ عَلَانِيَتُهُ وَسِرُّهُ فَأَهْلٌ أَنْ تُحْمَدَ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي جَمِيعَ مَا مَضَى مِنْ ذَنْبِي وَاعْصِمْنِي فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي وَارْزُقْنِي عَمَلًا زَاكِيًا تَرْضَى بِهِ عَنِّي فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاكَ مَلَكٌ أَتَاكَ يُعَلِّمُكَ تَحْمِيدَ رَبِّكَ .
مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 5 - ص 395 – 396 .
نقل شده است كه روزي حذيفه نزد نبي مكرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم آمد وعرض كرد : من در حال نماز بودم ، شنيدم كه گوينده اي ميگفت : اللهم لك الحمد ... . پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : آن شخص ملكي بوده كه آمده به شما ياد دهد چگونه خداوند را حمد و سپاس بگوييد .
سخن گفتن جبرئيل با ابي بن كعب :
همچنين آلوسي مفسر معروف اهل سنت در تفسيرش مينويسد :
وأخرج ابن أبي الدنيا في كتاب الذكر عن أنس قال : قال أبي بن كعب لأدخلن المسجد فلأصلين ولأحمدن الله تعالى بمحامد لم يحمده بها أحد فلما صلى وجلس ليحمد الله تعالى ويثنى عليه إذا هو بصوت عال من خلف يقول : اللهم لك الحمد كله ولك الملك كله وبيدك الخير كله وإليك يرجع الأمر كله علانيته وسره لك الحمد إنك على كل شيء قدير اغفر لي ما مضى من ذنوبي واعصمني فيما بقي من عمري وارزقني أعمالا زاكية ترضى بها عني وتب علي فأتى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقص عليه فقال : ذاك جبريل عليه السلام .
تفسير الآلوسي - الآلوسي - ج 22 - ص 40 .
عمر بن خطاب صداي جبرئيل را مي شنيد !
از همه اينها گذشته بسياري از علماي اهل سنت يكي از فضائل عمر بن الخطاب را شنيدن اذان از جبرئيل عليه السلام ذكر و آن را با آب و تاب فراوان نقل كردهاند . حارث بن أبي اسامه در مسندش مي نويسد :
أول من أذن بالصلاة جبريل في سماء الدنيا فسمعه عمر وبلال فسبق عمر بلالا فأخبر النبي صلى الله عليه وسلم ثم جاء بلال فقال له سبقك بها عمر .
بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث - الحارث بن أبي أسامة - ص 51 و فتح الباري - ابن حجر - ج 2 - ص 63 و عمدة القاري - العيني - ج 5 - ص 107 و تنوير الحلك - جلال الدين السيوطي - ص 23 و السيرة الحلبية - الحلبي - ج 2 - ص 302 و ...
نخستين كسي كه در آسمان دنيا اذان گفت ، جبرئيل بود و عمر بن الخطاب و بلال آن را شنيدند !! عمر پيش دستي كرد و زودتر به پيامبر خبر داد ، بعد از او بلال آمد ، پيامبر فرمود : عمر زودتر از شما خبر داده است .
جالب اين است كه ابن حجر عسقلاني و عيني بعد از نقل حديث هيچ حاشيهاي نميزنند . سرّش اين است كه وقتي بحث فضائل عمر بن الخطاب باشد ، آنها چشم و گوش بسته تمام آن چه را كه نقل ميشود ميپذيرند ؛ اما اگر كسي عين همان را براي امير المؤمنين و يا صديقه طاهره عليهما السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به كفر و غلو ميكنند ، روايات او را نميپذيرند و... .
اگر عمر بن الخطاب ميتوانست صداي جبرئيل را بشنود ، چه استبعادي دارد كه فاطمه زهرا و اميرالمؤمنين عليه السلام نيز آن را شنيده باشند ؟ .
عمر بن خطاب ، با ملائكه گفتگو ميكرد :
محمد بن اسماعيل بخاري در صحيحش مينويسد :
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَقَدْ كَانَ فِيمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ رِجَالٌ يُكَلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمَّتِي مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَر .
صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 200 .
أبوهريره گويد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم فرمود : به درستي كه پيش از شما در ميان بني اسرائيل كساني بودند كه با ملائكه سخن ميگفتند ؛ با اين كه پيامبر نبودند ، اگر در امت من چنين كسي باشد ، آن شخص عمر بن الخطاب است .
قسطلاني ، عالم معروف اهل سنت در شرح اين روايت مينويسد :
ليس قوله " فإن يكن " للترديد بل للتأكيد كقولك : إن يكن لي صديق ففلان . إذ المراد اختصاصه بكمال الصداقة لا نفي الأصدقاء ، وإذا ثبت أن هذا وجد في غير الأمة المفضولة فوجوده في هذه الأمة الفاضلة أحرى .
إرشاد الساري شرح صحيح البخاري ، ج6 ، ص 99 .
اين كه پيامبر اسلام فرمود : " فإن يكن = اگر باشد " براي اين نيست كه بگويد عمر با ملائكه صحبت نميكرده ؛ بلكه تأكيد ميكند كه او حتماً اين چنين بوده است . مثل اين كه شخصي بگويد : اگر من دوستي داشتم ، فلاني بود كه در اين صورت مراد وي اين است كه اين شخص بهترين دوست من است نه اين كه من دوستي ندارم .
ونيز وقتي ثابت شود كه در امتهاي گذشته چنين چيزي ديده شده ، در امت اسلامي كه از امتهاي ديگر برتر است ، به طريق اولي يافت خواهد شد .
از اين گذشته ، برخي از علماي اهل سنت تصريح كردهاند كه عمر با ملائكه گفتگو ميكرد . ابن عساكر در تاريخ مدينه دمشق و متقي هندي در كنز العمال مينويسند :
قال الشعبي إن لكل أمة محدثا وإن محدث هذه الأمة عمر بن الخطاب .
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 95 و كنز العمال - المتقي الهندي - ج 12 - ص 600 .
شعبي گفته است كه هر امتي محدَّث (كسي كه با ملائكه صحبت ميكند) داشته است و محدث اين امت عمر بن الخطاب است .
وقتي عمر بن الخطاب كه تا سال هشتم بعثت هنوز مسلمان نشده بود و در صف مشركين قرار داشت و در برابر اسلام موضع ميگرفت ؛ تا جايي كه بسياري از مشركين از ترس او نميتوانستند اسلام بياورند ، بتواند با ملائكه هم سخن شود ، چرا امير المؤمنين علي بن أبي طالب و فاطمه زهرا سلام الله عليهما ، كه حتي لحظهاي به خدا شرك نورزيدهاند ، نتوانند با ملائكه اين رابطه را داشته باشند ؟