درس هاى از قرآن
حجت الاسلام قرائتی
موضوع: عوامل عادي شدن گناه
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
يكي از چيزهايي كه خيلي خطرناك است، اين است كه قبح گناه برداشته شود و خيلي خطرناك است كه ديگر خدايي ناكرده به جايي برسيم كه ديگر اصلاً گناه عادي باشد. چطور گناه عادي ميشود و قبحش برداشته ميشود، عواملش را ميگويم و چيزهايي را هم كه حالا انشاءالله حرفهايي باشد كه خداوند حق به زبانمان جاري كند.
بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع بحث اين است كه: خطر عادي شدن گناه!
1- خطر سكوت و بيتفاوتي در برابرگناه
يكي از عوامل سكوت مردم است. اگر يك كسي يك خلافي ميكند، مردم بيتفاوت نگاهش كردند، اين ديگر گناه عادي ميشود. لازم هم نيست حرف كه ميزنيم اثر كند. ممكن است حرف هم كه بزنيم، اثر نكند. اما عادي هم نباشيم. لااقل يك قيافهي ... مثلاً يك كسي يك كاري ميكند، همچين كنيم. يك بيست دفعه همچين كنيم. تحقير ميشود. ديگر فكر نميكند كه كار قشنگي كرده است. بياعتنايي... چون خيليها يك كارهايي ميكنند كه ميخواهند دلها را به خودشان جذب كنند. اگر ما بياعتنايي كنيم، اين تمام ميشود. سكوت كه نهي از منكر نكنيم. بيتفاوت باشيم. لازم نيست كه هر چه ما ميگوييم، اثر كند. شما اذان كه ميگويي خود اذان ثواب دارد، گرچه كسي نماز نيايد. شما بگو: «حي علي الصلاة» اما كسي نيايد. نفس اذان و خود اذان ثواب دارد. خود امر به معروف يك عبادت بزرگ است كه تمام عبادتها نسبت به امر به معروف و نهي از منكر جزء و مثل يك قطره پهلوي يك درياست. خيلي امر به معروف ثواب دارد و معنايش هم اين نيست كه تا گفتيم كه مثلاً اين كارت غلط است، بگويد چشم! نه! ممكن است به او ميگويي، گوش نميدهد. ولي شما به آن درجهي خودت رسيدي. يعني اگر يك معلم برود سر كلاس، ولو اگر بچهها هم سر كلاس نباشند، آموزش و پرورش حقوق معلم را ميدهد. اينطور نيست كه چون بچهها نيامدهاند، حقوق به او ندهيد. شما اگر رفتي در مسجد كه نماز بخواني و ديدي آقا و پيشنماز نيامده است و امام جماعت نيست، نمازت را فرادا ميخواني ولي ثواب جماعت داري! چون شما كار خودت را كردهاي. پلو ميدهي به فقير و بعد معلوم ميشود كه فقير نيست. خيلي هم وضعش خوب است، قيافهاش، قيافهي فقير بوده است، اما از شما دفع بلا ميشود.
بنابراين يك خلاف كه ديديم، بيتفاوت نباشيم. گاهي هم ممكن است رويت نشود كه تنهايي بگويي، تلفنش را پيدا كن و زنگ بزن! الو! من اين صحنه را از شما ديدم، از شما بدم آمد، كار شما گناه بود، خداحافظ! پنج تلفن كه به او زده شود، لااقل حالش گرفته ميشود. حالگيري خودش يك كاري است. در خيابانها يك سرعتگير ميگذارند براي اينكه تاكسيها، ماشينها به كسي نزنند. خود اين سرعتگير خودش يك كاري است. چون اگر اين سرعتگيرها نباشد آمار تصادف بيشتر ميشود. سرعتگير! لااقل ما ميتوانيم سرعتگير بگذاريم. به او بگوييم كه آقا از شما بدم آمد. يك نامه به او بنويسيم. اين نامهها اثر دارد. يك تلنگري ميشود. ممكن است اين اثر نكند ولي يك زمينه براي تلنگرهاي بعدي ميشود.
2- تكرار نهي از منكر، زمينه تأثيرگذاري و ترك گناه
ببينيد يك چوب سفت را شما ده تا تبر ميزني، تبر يازدهم ميشكند. اما آن ده تا تبر هم بياثر نبودند. اگر اين دهتا تبر به چوب نميخورد، تبر يازدهم اثر نميكرد. شما بگو گوش نميدهد، دومي هم گوش نميدهد، پنجمي را گوش نميدهد، 27 نفر اگر گفتند و گوش نداد، نفر 28 را گوش ميدهد. پس اين 27 نفر هم شريك هستند. چون اگر آن زمينه به وجود نيامد، به هر حال گچ و خاك كه ميكنند خانه را، گچ و خاك سفيدكاري نيست، اما اين زمينهاي است كه گچ روي آن بچسب. چون روي آجر را نميشود سفيد كرد. روي آجر گچ و خاك ميمالند و بعد اين گچ و خاك زمينه ميشود كه ديوار را سفيد كنند. حرفهايي كه ما ميزنيم، لازم نيست فوري اثر كند، اصلاً ممكن است بعداً اثر كند. ممكن است بعداً اثر كند. منتها بايد سعي كنيم، يك زماني اين مسئله را بگوييم كه اين اثرپذير باشد، چون شرايط اثرپذيري هم فرق ميكند. اگر معلم نمرهي بيست به شاگردش داد و زير نمرهي بيست نصيحتش كرد، ميگويد: چشم! اما اگر يك نمرهي صفر قد در قوري داد، بعد زير نمرهي صفر نصيحت كرد، ميگويد: برو تو ديگر! اَه... حالا به من صفر داده است و نصيحتم هم ميكند. يعني آن شبي كه آدم براي دخترش گوشواره ميخرد، آن شب هر چه بگويد دختر ميگويد: چشم! بايد حساب كنيم: كجا زمينهي پذيرش است. زمينهي پذيرش كجا است. چون گاهي وقتها يك افرادي در يك جاهايي امر به معروف و نهي از منكر ميكنند كه آنجا جايش نيست. اينجا كه حالا طرف آمادگي ندارد. بايد يك زمينههايي باشد. پس سكوت مردم يك!
دوم! تماشاي گناه، گناه را عادي ميكند. خيلي از سيديها، ماهوارهها، فيلمها، حتي بعضي از بحثهاي تلويزيون، بعضي از بحثهاي تلويزيون... من خودم بعضي وقتها تلويزيون را نگاه ميكنم، مثلاً ميبينم اين صحنه در روح من اثر دارد. يا خاموش ميكنم و يا بلند ميشوم و ميروم در يك اتاق ديگر! خود نگاه به گناه، نگاه به آدمها، اثر دارد. وقتي انسان ديد نگاه به اين بكند، نگاه ممتد بكند اثر دارد خوب نگاهش را برميدارد. لازم نيست كه انسان نگاه به نامحرم بكند. ممكن است كه يك جواني به يك پسري نگاه ميكند كه اين پسر خيلي خوشگل است. اين ادامهي نگاهش او را به فتنه مياندازد. اين پسره هم مثل دختر ميشود. گاهي يك خواهر ممكن است نگاه به برادرش بكند، برادرش ممكن است با يك لباسي در خانه راه ميرود كه اين خوب خواهر جوان است، خوب اين برادر هم حالا خوش تيپ است، و لباسهاي مثلاً خيلي نازك و يا مثلاً كوتاه ميپوشد، خوب اين خواهر جوان هي نگاه به برادرش ميكند. اين نگاهها هم گناه را عادي ميكند. اينطور نيست كه هر نگاهي حالا خواهر و برادر هستيم. خواهر و برادرها هم راحت نميتوانند به هم نگاه كنند. اگر خواهري به برادر و يا برادري به خواهري نگاه ميكند و اين نگاه، نگاه طبيعي نيست، آن نگاه يا گناه است و يا مقدمهي گناه است. اين هم يك مورد!
3- نقش گناه بزرگان در عادي شدن گناه
گناه مسئولين و والدين! اين هم گناه را عادي ميكند. بنويسم. 1– سكوت 2- نگاه 3- رفتار بزرگان! حالا بزرگان از والدين گرفته كه در خانه بزرگ خانواده هستند، پدربزرگ و مادربزرگ و رئيس قبيله، استاد... گاهي وقتها استاد يك خلافي ميكند و دانشجو ديگر... يا مثلاً برادر بزرگ است و ترم چهارم است و بچه و برادر ديگر راهنمايي است، دبيرستاني است، اين نگاه ميكند و ميبيند كه داداش بزرگ، خواهر بزرگ اين كار را ميكند، اين دانه بزرگها... و لذا گناه بزرگان، گناه صغيره نيست. آدمهاي چهره گناهشان دوبرابر است. قرآن يك آيه دارد ميفرمايد كه: «يا نِساءَ النَّبِي» اي زنهاي پيغمبر! «لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساء» (احزاب/32) شما با باقي زنها فرق ميكنيد. «مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» اگر زن پيغمبر با عنواني كه دارد خلاف بكند، «يُضاعَفْ» (احزاب/30) دوبله ميشود. گناه زن پيغمبر با باقيها فرق ميكند. اگر يك آخوند سيگار بكشد، با يك كت شلواري فرق ميكند. اگر در مسجد سيگار بكشيم، در محراب سيگار بكشيم، فرق ميكند با كوچه! اينها ضريبها و كدهايش فرق ميكند. به هر حال پدر و مادر، بايد مواظب باشند روبروي بچه... اگر هم يك وقتي يك گلهاي از هم دارند، روبروي بچهها نگويد: تو همچين كردي، تو همچين كردي، تو همچين كردي، تو همچين كردي، اين دختر نگاه ميكند و ميبيند اين مادر پدرش را به رگبار بست. يا شوهر خانمش را به رگبار بست. هي دارد زنش را تحقير ميكند. خوب اين نگاه ميكند و ياد ميگيرد ديگر! اصلاً نگاه اثر ميكند. دو نفر در خيابان دعوا ميكنند، آن طرف خيابان دعوا ميكنند و شما اين طرف خيابان هستي، يك كسي قيافهاش چنين ميشود، به قيافهي من نگاه كنيد. مگر به شما نگفتم، چند بار بگويم؟ اين قيافهاش چنين ميشود، شما آن طرف خيابان ناخودآگاه چنين ميشوي! آن طرف ميگويد به خدا من نبودم! ببخشيد! يك مرتبه شما اينطرف خيابان چنين ميشوي! يعني نگاه اثر ميكند. نگاه به خشونت خشونت ميآورد، نگاه به عاطفه، عاطفه ميآورد. خيلي اين مسئله مهم است. نگوييد نميفهمند، نگاه اثر خودش را ميكند. اگر پدر و مادر با هم آميزش كنند، بچهي نوزاد در گهواره يا در قنداق ببيند، بچه يك سالش است ولي نگاه ميكند كه پدر و مادر چه ميكنند، اين بچه دختر باشد، زناكار! پسر باشد زناكننده بار ميآيد. حديث داريم كه اگر پدر و مادر روبروي نوزادشان حتي اگر بعضي كارها را بكنند، اين نوزاد نگاه كه ميكند، نگاه اثر خودش را ميكند. ما حق نداريم نگاه كنيم. اصلاً گاهي وقتها آدم نگاه به تجملات ميكند، عقيدهاش از خدا كم ميشود، و لذا ميگويند خيلي با اشراف نرويد و بنشينيد. ميرويد خانهي پولدارها وقتي برميگرديد چنين ميكنيد: نوچ! هوههه ... اين فوت نيست، سي تا فحش است. اين فوتها ويتامين فحش دارد. اين مهم است. قصه را بايد عنايت داشته باشيد.
نگاه به گناه، گناه است و لذا در جلسهي قبل گفتم، در جلسات قبل، گفتم: اگر هم كسي شراب نميخورد، حق ندارد سر سفرهي شراب بنشيند، ولو شما نخوري! در جلسهاي كه آيات خدا مورد استهزاء ميشود، نشستنش گناه است. بايد بلند شوي و بروي! نهي خداست. ميفرمايد: «لا تَقْعُد» «لا تَقْعُدُوا» (اعراف/86) بعد قرآن ميگويد اگر بنشيني، گناه او را پاي تو هم مينويسند. نگاه به شطرنج و قمار، نگاه به بعضي از فيلمها، سيديها... كسي دلالي كند. يعني كسي كه اينها را ميفروشد، توزيع ميكند.
4- خطر شيوع گناه در جامعه اسلامي
بعضي كارها خود كار گناه است. بعضي كارها دوست داشتنش هم گناه است. مثلاً ميگويد: «يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا» (نور/19) يك خلافي را از يك دختر مسلمان، از يك پسر مسلمان، از يك زن و مرد مسلمان يك خلافي را سراغ داري. فهميدي چه شد؟ معلوم شد دزد بوده است ها! اِ... بله فلاني هم با فلاني اوه. قرآن ميگويد همين كه دوست داري كه اين فساد فلاني را، فلاني هم بفهمد، همينكه دوست داري كه اين گناه اين را ديگران هم بفهمند، دوست داشتنش هم عذاب اليم دارد. خيلي مهم است. مثلاً كسي دوست داشته باشد شراب بخورد، گناه نيست. نميخورد ولي دوست دارد بخورد، ولي خوب بخاطر خدا نميخورد. دوست دارد فحش بدهد ولي نميدهد. روي دوستي گناه نيست. اما آبروي مردم را كسي بريزد، حتي اگر آبروي مردم را نريزي، ولي دوست داشته باشي كه آبرويش ريخته شود، دوست داشتنش هم گناه است. «يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ» «يُحِبُّونَ» يعني محبت دارد، «أَنْ تَشيعَ» شايعه! يعني خوشش ميآيد از اينكه يك عيب يك مسلماني لو برود. شما لو نميدهي، ولي دوست داري لو رفتن را! همينكه لو رفتن را دوست داري، گناه است.