آيا «او» دو نفر است؟ (برداشتي از يک سخن امام رضا عليهالسلام)
با شماري از دوستان نزد امام نشستهام. درِ اتاق باز است و پردهداري نيست که مردم را از ديدار با وي باز دارد. چهرههايي آشنا به قصد ديداري، يا به نيت پرسشي و پاسخي، ميآيند و ميروند. غريبهاي که من و دوستانم تا کنون او را نديدهايم، وارد ميشود و به همان چهارچوبِ در اتاق تکيه ميدهد. دو نفر با شادماني از نزد امام برميخيزند. پيدا است که براي پرسشهاي خود جوابي شايان گرفتهاند. به آستانهي در که ميرسند، غريبه دستش را دراز ميکند و آنان را به ماندن فرا ميخواند و ميگويد:
ـ چندان نخنديد که خندههاتان دير نپايد. ببينيد و بشنويدکه پيشوايتان آيا براي من هم پاسخي دارد!
سرهاي حاضران سوي صدا ميچرخد و غريبه از جا برميخيزد و مغرورانه و با صداي بلند رو به امام ميگويد:
ـ من ميگويم که اصلاً سازندهي اين گيتي دو نفر است، چه دليلي است که يک نفر باشد؟
امام نگاهي شتابان به سر و روي غريبه مياندازد و از او ميخواهد که جملهاش را تکرار کند.
ـ من ميگويم آن سازنده دو نفر است.
امام دست خود را بالا ميآورد و ميگويد:
ـ صبر کن، گفتي: «آن سازندهي جهان». تو خود همين واژه را به شکل مفرد ادا ميکني و ميگويي: آن «سازنده» و با بهکارگيري صيغهي مفرد، ادعا ميکني که «او» دو نفر است. تو خود پيش از آن که دومي را اثبات کرده باشي، به يگانگي وي اقرار کردهاي و اين گونه است که يکتايياش حتي نزد تو هم امري مسلّم است. تا برسيم به اين که مدعيان ثنويت چه ميگويند و ما چه ميگوييم که چرا دو تا نيست!
غريبه، بي آن که سخني بگويد، از همان در که آمده است، بازميگردد و از آن سرا بيرون ميرود. ما چندان نگاهش نميکنيم؛ يقين داريم که باز خواهد آمد، دير يا زود و زانو خواهد زد.