نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: داستاني عجيب از پيش بيني امام خميني از آينده خوب يک جوان لااُبالي

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض داستاني عجيب از پيش بيني امام خميني از آينده خوب يک جوان لااُبالي

    داستاني عجيب از پيش بيني امام خميني از آينده خوب يک جوان لااُبالي





    آيت الله احدی از اساتيد حوزه علميه قم و صاحب تفسیر فروغ می گوید:
    حدود بیست سال است که در شهر بابل به مدّت ده روز، بعد از نماز صبح، جلسه داریم. يک بار وقتی از منبر پايين آمدم، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می نشست و اهل اشک و ناله بود، آمد و گفت: حاج آقا يک وقتی به من می دهی!؟
    گفتم: اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنيم. شما چند سال است پای منبر من می آيي، امّا خیلی آرام و ساکت هستيد.
    آن روز ايشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد. بعد از کمی صحبتهای اوليّه، شروع کرد به گفتن:
    حاج آقا! من جوانی لات بودم توی این شهر، همه گونه اشتباه از من سر می زد. تا اینکه انقلاب پيروز شد. یک بار اهالی محل داشتند با مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند. به من گفتند تو هم بيا.
    با خودم گفتم: بابا، ما و اين همه معصيت!...امّا باشد، من اين سيّد را دوست دارم.
    به هر حال ما هم آمدیم جماران. امّا امام آن روز ملاقات نداشت. مردم پشت در آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا آمد وگفت: شما صبر کنید، ساعت ده و سی دقیقه به بعد، بیایید دست امام را ببوسید و بروید.
    ما هم به صف برای دستبوسی امام ایستادیم. همه دست امام را بوسیدند و رفتند. نوبت به من رسید. تا آمدم دست امام را ببوسم، ایشان دستشان را کشيدند!!!
    خیلی حالم گرفته شد، امام هم این موضوع را فهمید.
    توو همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم: بابا مرد حسابی، برای همه داشتی، امّا برای من دست کشیدی!؟ خب اگر می دانستم نمی آمدم.
    آمدم از در بروم بیرون که محافظ امام دوید و آمد و گفت: آقای فلانی! شما بیرون نرو!
    با خودم گفتم: نکند می خواهند من را بازداشت کنند!؟
    گفتم: من کاری نکردم!
    مجدداً محافظ امام گفت: به شما می گویم نرو! امام با شما کار دارند!
    منتظر ماندیم تا همه رفتند. من رفتم داخل اتاق، دیدم امام و حاج احمد آقا نشسته اند. امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود: برو بیرون!
    بعد امام دستم را گرفت و فرمود: ناراحت شدی!؟
    گفتم: بله. آقا این ها همشهری های من بودند. همه دست شما را بوسیدند، امّا من...!!!
    امام با حالتی خیر خواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمی خوانی!؟ چرا گناه می کنی!؟ خدا چه بدی به تو کرده!؟
    تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا می دانید!؟
    امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام می رسی.
    بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
    حضرت امام ادامه داد: تو خوب می شوی! خوب می شوی! با دختر یک آیت الله ازدواج می کنی، امّا بچّه دار نمی شوی، بعدها راه کربلا باز می شود.
    در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پايين پای حضرت عبّاس(سلام الله عليه) ایست قلبی می کنی و از دنیا می روی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس(سلام الله عليه) دفن می کنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
    حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّه دار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومين سفر کربلا هستم.
    آيت الله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
    اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس(سلام الله عليه)، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
    آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس(سلام الله عليه) آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس(سلام الله عليه) در عالم خواب به ما پيغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
    الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس(سلام الله عليه)، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته: مرحوم عبّاس مرندی.
    آیت الله احدی ادامه داد: من کل مطلب را روی نوار ضبط کردم، و بعدها این نوار، به نشر آثار امام فرستاده شد.


    نويسنده وبلاگ: ...و متأسفانه مؤسّسه نشر آثار امام، از کنار اين مورد و موارد ديگر به سادگی گذشته است...


    منبع: کتاب راهيان علقمه، کاری از گروه شهید ابراهیم هادی
    تهيّه و تدوين: وبلاگ پـيچ بزرگ تاریخی (piche-bozorge-tarikh.blogfa.com)

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. راز عدد 313 و نقش آن در تحقق ظهور امام زمان(عج)
    توسط خادم الزینب در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 16-02-2013, 11:56
  2. روضة الشهداء
    توسط يادشهيد در انجمن داستان های مرتبط با امام حسین(ع)
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 22-12-2011, 00:37
  3. معاویه و درخواست صلح با امام حسن (ع)
    توسط mahdishata در انجمن امام حسن مجتبی علیه السلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 14-04-2011, 22:14
  4. آمريكا از ديدگاه امام خمينى
    توسط vorojax در انجمن کتابخانه اسلامي
    پاسخ: 19
    آخرين نوشته: 12-09-2008, 17:20

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه