شما تصور کنید خانمی از شمال شهر تهران با تمکن مالی زیاد، ۱۵ سال پیش برای تحصیل مثلا میرفت به دانشگاه آزاد واحد برازجان؛ چه مسائلی را بههمراه خودش به آنجا میبرد؟ نحوه لباس پوشیدنش، تعاملاتش، خریدکردنش و... چه تأثیری بر همکلاسیهای بومیاش میگذاشت؟ اینها پیوستهای غیرفرهنگی توسعه کمی دانشگاه آزاد بود.
جهان نیوز: علیرضا نادعلی رئیس فعلی کانون اندیشهی جوان در زمان تحقیق و تفحص مجلس هفتم از مجموعهی آموزش عالی کشور مسئولیت سازمان مرکزی دانشگاه آزاد این کمیته را بر عهده داشت و از نزدیک در جریان مجادلات ریاست سابق دانشگاه آزاد با نمایندگان مجلس هفتم بر سر نظارت بر بزرگترین مجموعهی آموزشی کشور بوده است. او در مصاحبه با "هفته نامه پنجره" اطلاعات دست اولی از جزئیات تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد را بیان کرده و برخی از زوایای این پروژهی بزرگ را تبیین کرده است. فضای حاکم بر این دانشگاه در زمان جاسبی و اتخاذ رویکردهای غیرفرهنگی آن زمان و همچنین نوع رویکرد هاشمی به نظارت از این دانشگاه از جمله موضوعاتی بود که در این گفتوگو به آنها اشاره شد.
برای شروع بحث، کمی درباره فضای جامعه دانشگاهی و سیاسی در زمان شروع تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد بگویید. چقدر این مسئله متأثر از مسائل سیاسی روز بود.
پس از تأکیدات مقام معظم رهبری بر مقوله عدالتخواهی در اوایل دهه ۸۰ و به خصوص پس از صدور فرمان معروف ۸ مادهای خطاب به رؤسای قوا تحرک گستردهای در مجامع دانشجویی با این محور شکل گرفت و به سبب تعامل جنبش دانشجویی با عموم مردم این مطالبه به میان مردم نیز کشیده شد. رسیدگی به مسائل دانشگاه آزاد نیز یکی از بروندادهای همین عدالتخواهی دانشجویان بود. زمانی که این پروژه کلید خورد، یکسال از فارغالتحصیلی بنده از دانشگاه میگذشت. به همین دلیل بیشتر کسانی که در آن موضوع با ما همکاری کردند دانشجو یا فارغالتحصیل مقاطع مختلف دانشجویی بودند؛ البته غیر دانشجو نیز در میانشان وجود داشت و از استادان دانشگاه و کارشناسان نیز با ما همکاری میکردند. همانطور که میدانید تحقیق و تفحص مجلس محدود به دانشگاه آزاد نبود و همه مجموعه آموزش عالی کشور را در بر میگرفت. این پروژه به قدری عظیم و شنیدنی است که سالها پس از این نیز دوباره درباره عظمت و کمنظیری آن خواهند گفت؛ البته قصد اغراق در این زمینه را نداریم. همان نامهنگاریهایی که میان کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هفتم و سپس هیئترئیسه آن با مدیریت وقت دانشگاه آزاد صورت گرفت، خودش داستان جداگانهای است. آقای جاسبی پس از چندین ماه مجادلات مکتوب اساسا نمیپذیرفت که دانشگاه آزاد زیرمجموعه تحقیق و تفحص مجلس قرار گیرد؛ درحالی که دانشگاه آزاد به عنوان یک نهاد عمومی باید به خانه ملت پاسخگو میبود؛ چراکه بسیاری از اموال آن را مردم و نهادهای دولتی اهدا کرده بودند نکته مهم در این زمینه این است که هرچند هدف ما مبارزه با فساد مدیریتی بود، اما هرگز اینطور نبود که دور یکدیگر جمع شویم و بگوییم که حالا برویم یک کانون سراسر فساد را مضمحل کنیم. هدف ما اصلاح دانشگاه آزاد بود و شاید منطقا خود جاسبی مناسبترین فردی بود که میتوانست این اصلاحات را محقق کند. اما فضایی که در آن دانشگاه شکل گرفته بود اجازه این کار را نمیداد. دانشگاه آزاد مجموعهای بود که از حمایتهای خاص سیاسی و اقتصادی و مدیریتی برخوردار بود و زمانی رئیسجمهوری مملکت رئیس هیئتامنای آنجا بود. به همین سبب قدرت فراوانی در آنجا مجتمع شده بود؛ تا جایی که اگر وزیر دولتی تصمیم میگرفت آنجا را اصلاح کند یا از آنجا انتقاد نماید خود رئیسجمهوری جلویش را میگرفت. این قضیه تا آنجا پیش رفت که قبل از تحقیق و تفحص مجلس هفتم نظارت چندانی بر این مجموعه دیده نمیشد و اگر هم نهادهایی مثل دیوان محاسبات یا سازمان بازرسی به آن ورود پیدا میکردند، بسیار اندک و سطحی بود. مسئله دیگری که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد این است که در تحقیق و تفحص به هیچ وجه نگاه سیاسی وجود نداشت و خود آقای دکتر زاکانی بهواسطه مسئولیتهایی که پیش از آن در فضاهای آکادمیک داشت، از ابتدا نگاه تخصصی را دنبال میکرد. رویکرد ما هم در آن زمان رویکردی آرمانخواهانه و با هدف بهترشدن فضای آموزشی موجود بود.
چه عواملی مجموعه عوامل تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد را به پیگیری این موضوع مُصر کرد؟
بنده خاطرم هست که در آن سالها مقام معظم رهبری در جلسات و حتی سخنرانی عمومی و علنی درباره گسترش کمی دانشگاه آزاد اظهارنظر کرده و موضع گرفته بودند. جالب است که در همان ایام آقای جاسبی میگفت که ما توسعه کیفی را در دستور کار قرار میدهیم. اما آماری که خودشان در آن زمان ارائه میدادند و رسانهای هم میشد، از توسعه افسارگسیخته کمی دانشگاه آزاد در سراسر کشور خبر میداد. این را با افتخار هم اعلام میکردند. علاوهبر اینها روابطی که مدیران وقت دانشگاه آزاد با اجزای نظام شکل داده بودند بسیار تأملبرانگیز و قابلتوجه بود؛ روابطی که افراد مختلف از سازمانهای مختلفی را وامدار کرده و بسیاری از مجموعههای به ظاهر متضاد را مدافع دانشگاه آزاد کرده بود. بههرحال پس از تمامی مکاتبات و مسائل گفتهشده بالأخره آقای جاسبی پذیرفت که تحقیق و تفحص از زیرمجموعه وی صورت گیرد. دیماه سال ۸۴ بود که آنها اتاق بسیار کوچکی را در سازمان حراست دانشگاه آزاد در خیابان پاسداران به ما دادند؛ بهگونهای که هر کسی میخواست پیش ما بیاید و اطلاعاتی را از آن مجموعه بدهد، باید از تعداد زیادی دوربین و مأموران آن دانشگاه عبور میکرد! بنده هیچ وقت از یادم نمیرود که یک بار برادر با ایمانی از کارمندان شریف دانشگاه آزاد پیش ما آمد و با یک سوز و گداز خاصی گفت که من خیلی شجاعت کردم که اینجا آمدم و بهخاطر انقلاب و سلامت نظام حاضرم هزینه بدهم. حرفهایی هم زد که اصلا سیاسی نبود و ربطی به مدیریت آنجا نداشت و صرفا به موضوعات فنی و کارشناسی دانشگاه آزاد میپرداخت. همین فرد چند روز بعد با اشک و گریه آمد پیش ما و گفت که از کار برکنارش کردهاند. ببینید در آن زمان برخوردهای آنها چقدر شخصی و سخیف بود. به همین دلیل معتقدیم که در زمان آقای جاسبی امپراتوری گستردهای در دانشگاه آزاد شکل گرفته بود که فقط گردش مالی آن به اندازه چندین وزارتخانه بود. علاوهبراین دستگاه امنیتی بسیار پیچیدهای را در آنجا سازماندهی کرده بودند که کوچکترین تحرکات را هم زیر نظر میگرفت. البته الان با عوض شدن مدیران و روحیات مدیریتی، فضا به سرعت درحال عوض شدن است. این را شما در خروجی کار خیلی راحت میتوانید ببیند. در زمان آقای جاسبی روحیه حاکم بر تمامی تعاملات دانشگاه آزاد، از مسائل آموزشی گرفته تا موضوعات اداری و مالی، همان روحیه امپراتوری بود که به آن اشاره کردم. شاید تعجب کنید اما من در سال ۷۲ یعنی دوازده سال قبل از تحقیق و تفحص، در کتابخانه دانشگاه آزاد تهران مرکز، نامه مسئول وقت آن دانشگاه را به طور اتفاقی دیدم که وقتی میخواستند درباره جاسبی سخن بگویند از عبارت معظمله برای او استفاده میکردند! یکی از مواردی که باعث تعجب مسئولان کنونی آنجا در روزهای اول میشد، نوع برخورد زیرمجموعه با آنها بود اینکه الان میبینید فضای دانشگاه آزاد کمی آکادمیکتر شده است به این دلیل است که مدیران جدید درگیر این فضاهای سخیف نشدهاند. کسانی که با آن مجموعه سر و کار داشتند، اعم از دانشجو و کارمند و استاد میتوانند به این گفتهها شهادت دهند.
برخورد مدیران سابق دانشگاه آزاد با شما و همکارانتان چطور بود؟ چقدر در مسیر تحقیق و تفحص همکاری میکردند؟
خیلی بد برخورد میکردند. هیچ امکاناتی در اختیار ما نمیگذاشتند و اگر ما مثلا کاغذ و قلم میخواستیم، باید روی سربرگ تحقیق و تفحص، آنها را از دکتر جاسبی طلب میکردیم. همچنین مواقعی که باید حضور تیم تحقیق و تفحص را به دانشجویان و کارمندان اعلام میکردیم، آنها اعلامیههای ما را پاره میکردند و مانع اطلاعرسانی دوستان ما میشدند. این خودش داستانهای بسیار بامزهای دارد! یک مورد خیلی خندهدار دیگر این بود که برای ارزیابی عملکرد مدیران، طبیعی بود که با کارمندان آن مجموعه صحبت کنیم و اطلاعات بگیریم. یکبار یکی از سرتیمهای ما رفته بود با یکی از کارمندان خانم یکی از معاونتهای دانشگاه آزاد صحبت کند؛ همین را عَلَم کردند که اینها دارند به اسم تحقیق و تفحص کارهای غیرقانونی میکنند! میخواهم بگویم که چقدر سطح برخورد آنها غیرحرفهای و سطحی بود. همه اینها هم در شرایطی صورت میگرفت که ما اصرار داشتیم در جریان کارهای ما محیط اداری آنها به هم نریزد.
علاوهبر مسائل مالی یا مفاسد مدیریتی و اداری چقدر در موضوع تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد رویکردهای فرهنگی این مجموعه و نواقص را مدنظر قرار دادید؟
همانطور که اشاره شد افتخار مدیریت سابق دانشگاه آزاد توسعه کمی بود. توسعهای که بر مبانی غیربومی استوار بوده و صرفا یک گرتهبرداری صرف از مؤسسات آموزشی غربی بود که حالا چون این موضوع محور بحث نیست از آن میگذریم. زمانی که موج راهاندازی دانشگاه آزاد شهر به شهر و استان به استان شکل گرفت، در همان اوایل کار، خیلی از مؤمنین خیّر و حتی ائمه جمعه از این حرکت مثبت حمایت میکردند؛ چراکه هم دوست داشتند که در شهرشان دانشگاه داشته باشند و بچههایشان در کنار آنها درس بخوانند، هم اینکه راهاندازی دانشگاه یک سری مزایای اقتصادی نیز برای آن شهرها بهدنبال داشت چون وقتی دانشگاه راه میافتاد به تبع آن استادان و کارمندان و دانشجویان هم باید میآمدند و درنتیجه یک سری شغلهایی برای مردم آن منطقه بهوجود میآمد. آسیب فرهنگی قضیه هم از اینجا ناشی میشود؛ چراکه حضور دانشجویان، برخلاف آنچه که امروزه در دانشگاه پیام نور میبینیم یک حضور غیر بومی بود؛ یعنی واحدهای استانی، دانشجویانی از همه مناطق کشور از جمله تهران و شهرهای بزرگ جذب میکردند. از اینجا مشکلات بزرگی ایجاد شد و متأسفانه برای سایر واحدهایی که قرار بود تأسیس شوند، هم عبرتی حاصل نشد. آسیبهای وحشتآور به این صورت بود که مثلا شهری که به دینداری و حیا معروف بود و بانوان آنجا از قبل انقلاب باحجاب بودند، متأسفانه کاملا عوض شد و حالا دیگر بسیاری از بومیهای خود آنجا هم رعایت نمیکنند. این دیگر چیزی نیست که بگوییم از ماهوارهها شروع شده است؛ بلکه حاصل بیفکری کسانی بود که دانشگاه آزاد را به آن صورت غیربومی به شهرستانها برده و از اقشار مرفه تهران به آن مناطق دانشجو بردند. شما تصور کنید خانمی از شمال شهر تهران با تمکن مالی زیاد، ۱۵ سال پیش برای تحصیل مثلا میرفت به دانشگاه آزاد واحد برازجان؛ چه مسائلی را بههمراه خودش به آنجا میبرد؟ نحوه لباس پوشیدنش، تعاملاتش، خریدکردنش و... چه تأثیری بر همکلاسیهای بومیاش میگذاشت؟ اینها پیوستهای غیرفرهنگی توسعه کمی دانشگاه آزاد بود. حالا شاید خیلیها ندانند که بهخاطر خوابگاهنداشتن برخی واحدها دانشجویان خانههای معمولی میگرفتند و در برخی مناطق یک اتاق را به خانم و یک اتاق دیگر را به یک پسر میدادند! همین اختلاطها چه ضربههایی که به فرهنگ مناطق مختلف نزد! همینها موجب شد که وضعیتی بهوجود بیاید که اگر تا چند وقت پیش یکسری مسائل را فقط در تهران داشتیم، الان خیلی از مناطق با این قبیل بحرانها درگیر شدهاند.
جالب است بدانید که رئیس یکی از واحدهای دانشگاه آزاد استان تهران که در آن زمان مشهور به فضای غیرفرهنگی و بیبند و باری بود، وقتی که نماینده ما برای تحقیق و تفحص پیش او رفت، اینگونه از خدمات دانشگاه آزاد با افتخار یاد میکرد؛ او میگفت که چقدر خوب شد که انقلاب شد و چقدر خوبتر که دانشگاه آزاد تأسیس شد؛ چراکه در زمان شاه هر وقتی که میخواستند منطقهای را از لحاظ فرهنگی خراب کنند در آنجا سربازخانه درست میکردند، اما الان برعکس است و ما هر کجا را که بخواهیم «آباد» کنیم واحدهای دانشگاه آزاد را در آنجا تأسیس میکنیم! اتفاقا واحد همین آقا دقیقا کارکردی شبیه همان پادگان قبل از انقلاب را داشت.
منبع:پنجره