نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: حکایت شاه کلید

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض حکایت شاه کلید


    حکایت شاه کلید



    جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.
    قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
    قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
    قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
    شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.
    جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

    شیخ نخودکی فرمود نماز اول وقت شاه کلید است!


    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    نوشته ها
    2
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام
    اگه مطالبي رو كه مي فرستيد منبعش رو هم ذكر كنيد خيلي عالي مي شه:gol:

  4. #3
    مدیربازنشسته paradise آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    نوشته ها
    3,041
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ان شاءالله خدا کمکمون کنه...

    یه استاد عزیزی یه مثال قشنگی زدن:
    فرمودن بعضی وقتا دیدی در به در دنبال یکی می دویی که مشکلتو باهاش در میون بذاری
    طرفم وقت نداره
    چقد حالت گرفته می شه
    حالا یا استاده،یا مشاوره،یا یه مسئوله...
    اونوقت خدای مهربونه ما سه بار در روز برات وقت اختصاصی گداشته که بیای باهش حرف بزنی
    که مشکلاتتو نگفته حل کنه
    تازه با صدای اذان بهت یادآوریم می کنه....الله اکبر
    بعد منه بنده ی ناچیز، ناز می کنم برای این هستی بخش بی انتها...
    لا اله الا الله،سبحانک انی کنت من الظالمین
    مادرم حضرت زهرا،پدرم شاهِ نجف/ خوش به حالم که چه مادر پدری دارم من


    اعلم یا یهود؛نحن الغالبون

    آتش فتنۀ اموی را حسین با خونش خاموش کرد!

    ما را از فتنه هراسی نیست![برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] در رگهایمان بی قراری می کند.

    لااله الا انت،سبحانک،انی کنت من الظالمین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. معاون رئیس‌جمهوربه‌امورمنزل بپردازد
    توسط golenarges در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-12-2011, 00:14
  2. احكام خمس‏
    توسط vorojax در انجمن احكام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 09:47

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه