درد علامتی است که انسان را متوجه مشکلی در بدن خویش میسازد تا درصدد رفع مشکل برآمده و به معالجه خود پردازد. این امر در باب بیماری های جسمانی صدق میکند اما آیا در باب بیماریهای روحی و روانی (معنوی) نیز وضع به همین منوال است؟
بیماری های معنوی را می توان گناه نامید. و این بیماری گاه توأمان با درد است و گاه بی درد تا پایان زندگی ادامه مییابد. درد و بیدردی گناهکار از آگاهی است چنانچه آگاهی یابد دست از گناه شسته و به سوی حق باز میگردد و در صورت عدم آگاهی تا پایان مسیر ، ادامه خواهد داد. حضرت امیر علیه السلام در این باره میفرمایند: برهان گناهكار، نادرستترین برهانها است، و عذرش از توجیه هر فریب خوردهاى بى اساستر، و خوشحالى او از عدم آگاهى است. اى انسان! چه چیز تو را بر گناه جرأت داده؟ و در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و بر نابودى خود علاقهمند كرده است؟ آیا بیمارى تو را درمان نیست؟ و خواب زدگى تو بیدارى ندارد؟ چرا آنگونه كه به دیگران رحم مىكنى، به خود رحم نمىكنى؟ چه بسا كسى را در آفتاب سوزان مىبینى بر او سایه مىافكنى یا بیمارى را مىنگرى كه سخت ناتوان است، از روى دلسوزى بر او اشك مىریزى، امّا چه چیز تو را بر بیمارى خود بى تفاوت كرده؟ و بر مصیبتهاى خود شكیبا و از گریه بر حال خویشتن باز داشته است؟ در حالى كه هیچ چیز براى تو عزیزتر از جانت نیست. چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بیدار نكرده است؟ كه در گناه غوطهور، و در پنجه قهر الهى مبتلا شدهاى؟ (نهج البلاغه، ترجمه دشتى، خطبه 223)
شناخت، اهمیت و اصالت آن
آنچه در نخستین مرحله از آموزشها و تعالیم اسلامى دستگیر مىشود، این است كه مهمترین شالوده و مرحله در پرورش انسان و تكامل اسلامى او معرفت و شناخت است. مراحل خاصى از این تعالیم ما را به این اصل بنیادین مهم رهبرى مىكند، كه از آن جمله است:
1- شناخت ملاك هر حركت و عمل است. در اسلام واجب است كه هر حركت و عملى بر شناخت و دانش و آگاهى بنا شده باشد، با شناخت آغاز شود و با شناخت پایان پذیرد. آنچه چنین نباشد ملاك و ارزشى ندارد، چنان كه در حدیث است: «ما من حركة إلّا و انت محتاج فیها الى معرفة» هیچ حركتى نیست جز اینكه در آن نیازمند به معرفت و شناخت هستى».
2- شناخت و علم، میزان ارزش انسان است.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: تا میتوانید دقت كنید در خصوص امرى كه نباید از آن جاهل باشید و مواظب خود باشید و خود را براى به دست آوردن كارى كه اگر در وصول به آن قدم جهل و نادانى بردارید معذور نبوده وادار سازید زیرا دین خدا اركانى دارد كه اگر كسى به ظاهر آن پرداخته و به اركان آن توجهى نكرده و جاهلانه از ظاهر دین استفاده كند به حال او نتیجه نخواهد داشت
3- شناخت براى آدمى همچون زندگى است براى او، از آن جهت كه شناخت و معرفت منشأ زندگى انسانى است در انسان. و زندگى راستین همین زندگى است نه زندگى جسمانى جانورى.
4- شناخت بالاترین نوع عبادت و تقرب به خدا است، تا آنجا كه ارزش هر عبادت و تقرب، منوط به اندازه شناخت و معرفت عملكننده است. (الحیاة / ترجمه احمد آرام / ج1 / 342 )
به گفته حضرت علی علیه السلام: هر كس باید از كار خویش بهره گیرد و انسان بینا كسى است كه به درستى شنید و اندیشه كرد، پس به درستى نگریست و آگاه شد، و از عبرتها پند گرفت، سپس راه روشنى را پیمود، و از افتادن در پرتگاهها، و گم شدن در كوره راهها، دورى كرد، و كوشید تا عدالت را پاس دارد و براى گمراهان جاى اعتراض باقى نگذارد. (نهجالبلاغه ترجمه دشتی/ خطبه 153) پس سستى دل را با استقامت درمان كن، و خواب زدگى چشمانت را با بیدارى از میان بردار ، و اطاعت خدا را بپذیر، و با یاد خدا انس گیر، و یاد آر كه تو از خدا روى گردانى و در همان لحظه او روى به تو دارد، و تو را به عفو خویش مىخواند، و با كرم خویش مىپوشاند! در حالى كه تو از خدا بریده به غیر او توجّه دارى! پس چه نیرومند و بزرگوار است خدا! و چه ناتوان و بى مقدارى تو، (همان/ خطبه 223 ) بنابراین اگر آدمی معرفت حقیقی داشته باشد جز به راه حق قدم بر نخواهد داشت.
توجه و توصیه به معرفت و آگاهی
امام صادق علیه السلام میفرمایند: تا می توانید دقت كنید در خصوص امرى كه نباید از آن جاهل باشید و مواظب خود باشید و خود را براى به دست آوردن كارى كه اگر در وصول به آن قدم جهل و نادانى بردارید معذور نبوده وادار سازید زیرا دین خدا اركانى دارد كه اگر كسى به ظاهر آن پرداخته و به اركان آن توجهى نكرده و جاهلانه از ظاهر دین استفاده كند به حال او نتیجه نخواهد داشت چنانچه هر گاه كسى از آن حقایق و اركان اطلاع پیدا كند زیانى به حال او نخواهد داشت بلكه نافع براى اوست اینك براى به دست آوردن آنها از حسن اقتصاد و میانه روى استفاده كرده و از خدا كمك بخواه كه جز به كمك او وسیله دیگرى براى وصول به این هدف میسر نخواهد بود. (الإرشاد للمفید / ترجمه ساعدى/551 ) و مىفرماید: معرفت اصل ایمان است و ایمان متفرّع بر او است و هر كه را معرفت نیست، ایمان نیست.(مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان / 579 )
برهان گناهكار، نادرستترین برهانها است، و عذرش از توجیه هر فریب خوردهاى بى اساستر، و خوشحالى او از عدم آگاهى است. اى انسان! چه چیز تو را بر گناه جرأت داده؟ و در برابر پروردگارت مغرور ساخته؟ و بر نابودى خود علاقهمند كرده است؟ آیا بیمارى تو را درمان نیست؟ و خواب زدگى تو بیدارى ندارد؟ چرا آنگونه كه به دیگران رحم مىكنى، به خود رحم نمىكنى؟
از نشانههاى معرفت
از نشانههاى معرفت، شدت ترس از اوست، هر اندازه معرفت بنده به خدا زیاد شود، ترسش از خدا زیادتر مىشود، مانند نزدیكان پادشاه، چون بیشتر به او نزدیكند، بیش از سایر مردم از او مىترسند، اما جاهل به خدا به سبب جهلى كه دارد، از این حالات به دور است، نشانه دیگر ، این است كه از علایق دنیا دورى مىكند، و خود را از غم دنیا فارغ مىبیند و همیشه به یاد آخرت مىافتد از این رو هر چیزى ثمرهاى دارد و ثمره معرفت، ترس از خشم خدا و انس به او پیدا كردن است، و هر چیزى عقوبتى دارد و عقوبت خداشناس، از سستى اوست كه نسبت به ذكر حقّ مرتكب گشته و از آن غفلت ورزیده است. یكى دیگر از نشانههاى معرفت، محبت به خداست، و چون محبّت خداشناس به حدّ كمال برسد، همه چیز را خدایى مىشنود و مىبیند و راه مىرود و كارها را بر همان اساس انجام مىدهد. (إرشاد القلوب/ ترجمه سلگى/ج1/ 449 )