جانباز شیمیایی محمد آخوندی
بیشتر از 14 بار تحت عمل جراحی قرار گرفته ام و این شصت و نهمین باری است که در بیمارستان بستری می شوم.
در بیمارستان ساسان :
مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
"چهارده بار عمل جراحی و بیش از 69 بار بستری شدن در بیمارستان"
این جانباز شیمیایی با صدایی گرفته و دردناک می گوید: بیشتر از 14 بار تحت عمل جراحی قرار گرفته ام و این شصت و نهمین باری است که در بیمارستان بستری می شوم.
آری ، مردان خدا جز معبود خویش و کلام او چیزی نمی بینند . دلیر مردان عرصه خون و غیرت در همه اعصار ، از ظهور اسلام تا کنون ، همواره در راه خدا قدم برداشته اند و جهاد کرده اند . جانبازان شیمیایی دوران هشت سال دفاع مقدس و حماسه نیز ، از جمله مردان خدایی اند که که در اوج جوانی و سلامت ، با مشت هایی گره کرده و عرمی راسخ برای برقرار ماندن ایران آزاد به جبهه های نبرد شتافتند ئ امروز با تنی رنجور و نفسهایی که به شماره افتاده است ، روی تخت بیمارستان یا کنج خانه هاشان یاد آن دوران و یاران سفر کرده شان را در ذهن خویش می پرورانند . « محمد آخوندی » یکی از آن دلیر مردان است . او جانباز 70 درصد شیمیایی است که بواسطه همین عارضه چهارده بار مورد عمل جراحی قرار گرفته است .
پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی گفتگویی را با این عزیز در بیمارستان ساسان در حالی که او شرایط جسمی نا مناسبی داشت انجام داده است که حاصلش را می خوانید .
پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی با "محمد آخوندی" جانباز شیمیایی 70 درصد دوران دفاع مقدس به گفتگو پرداخته است که حاصلش را می خوانید:
محمد آخوندی متولد 1341 در روستای "آپاچی" از توابع شهرستان "شادگان" واقع در استان اصفهان است. او ساکن اصفهان است و در حال حاضر در بیمارستان ساسان بستری است.
محمد آخوندی در ابتدا از روزهای اعزام به جبهه می گوید :
در سن 17 سالگی با تلاش زیاد بالاخره موفق شدم از طریق پایگاه بسیج شهرستان "شادگان" به جبهه اعزام شوم.
ابتدا به کردستان و از آنجا هم به شهر"بانه" رفتم. در جبهه به فعالیت های فرهنگی- سیاسی مشغول بودم.
ما علاوه بر جنگ با عراق یک جنگ در داخل مرزهای ایران با گروهک های کوموله و دموکرات داشتیم. که با تلاش فراوان توانستیم آنها را شکست بدهیم.
من در گروه چریکی که دکتر چمران تشکیل داده بود حضور داشتم و در کنار دیگر عزیزان فعالیت های را انجام می دادیم. بعد از آن هم که جنگ شروع شد به جبهه رفتم.
وی از مجروحیت هایش و ماجرای شیمیایی شدنش می گیود :
چهار باردر جبهه مجروح شدم، اولین بارسال 61 در بمباران هوایی دشمن از ناحیه دست،پا، کمر وسر دچار آسیب دیدگی شدم، بعد از آن در سال 62 در منطقه مرزی بانه مجروح شدم و در دو مرحله شیمیایی شدم.
اولین مرحله در شهر «بانه» بود که دشمن پل ارتباطی شهر را بمباران شیمیایی کرده بود. من به عنوان امدادرسان به آنجا اعزام شده بودم. شدت آلودگی به حدی زیاد بود که بسیاری از مردم شهر شهید شدند. من هم به خاطر مسئولیتی که داشتم باید در منطقه می ماندم.
چون دشمن منطقه ای را بمباران کرده بود که غیر نظامیان در آن بودند ، باید هر چه سریع تر زنان و کودکان را از آنجا دور می کردیم . این کار هم چند ساعتی طول کشید و من هم همان جا آسیب دیدم.
بار دیگر دشمن شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کرد که من دوباره به عنوان امدادرسان به آن منطقه اعزام شدم. این بار شدت بمباران ها بسیار بالا بود من هم شدیداً مجروح شدم.
چند روزی که گذشت احساس سرگیجه و حالت تهوع داشتم و بدنم شروع به تاول زدن کرد. چشم هایم می سوخت و دچار تنگی نفس شدیدی شده بودم.
آخوندی از آشکار شدن عوارض شیمیایی و دوران درمانش می گوید :
از همان زمان تحت درمان قرار گرفتم و دیگر نتوانستم در جبهه بمانم.
سال های اول مجروحیت چون هنوز نیروی جوانی در بدنم وجود داشت عوارض شیمیایی کمتر بروز پیدا کرده بود. تا اینکه با گذشت زمان مصدومیتم شدیدتر و عوارض شیمیایی در بدنم آشکار شد .
بیشترین مشکل من از لحاظ ریه است به همین علت چهارده بار تحت عمل جراحی قرار گرفته ام و پزشکان تشخیص داده اند که اگرآسیب دیدگیم شدیدتر شود امکان اینکه دچار سرطان ریه و حنجره شوم وجود دارد.
به جرعت می توانم بگویم که این شصت و نهمین باری است که در بیمارستان بستری می شوم.
محمد خانواده اش را اینگونه توصیف می کند :
من و دوستان همرزمم تصمیم داشتیم که بعد از اتمام جنگ ازدواج کنیم ولی تقدیر الهی اینگونه رقم خورد که سال 66 با خانم "حوا شاه محمدی" ازدواج کنم.
سال های اول زندگی به علت مجروحیت شیمیایی من نمی توانستیم صاحب فرزند شویم ولی بعد از چند سال خداوند فرزندی را به ما هدیه داد در حال حاضر سه فرزند به نام های "یاسر" "عباس" و "زهرا" دارم که هر سه محصل هستند.
شرایط برای خانواده ام بسیار سخت می گذرد ، چرا که من بیشتر اوقات در بیمارستان بستری هستم و کمتر می توانم در کنار فرزندانم باشم.
دخترم زهرا پنج ساله است و بسیار بی تابی مرا می کند من عاشق فرزندانم هستم دوری از آنها برایم سخت تر از دردهای شیمیایی است.
از انگیزه اش برای رفتن به جبهه می پرسیم ، لبخندی می زند و چشمان بی رمقش را به قاب عکس امام (ه) می دوزد و می گوید :
زمان جنگ شرایط جامعه طوری بود که هرکس توانایی داشت به فرمان امام لبیک می گفت و به جبهه می رفت.
زمانی که امام فرمود: "عزت و شرف ما در گرو این جنگ است" من هم برای حفظ عزت و شرف و ناموسم تصمیم گرفتم به جبهه بروم.
چون جنگ بعد از پیروزی انقلاب بود مردم برای اینکه این انقلاب را حفظ کنند همه دست به دست هم دادند و توانستیم دشمن بعثی را شکست بدهیم.
این جانباز سرافراز دوران حماسه ادامه می دهد :
انقلابی بودن مهم نیست انقلابی ماندن مهم است.آنهای که رفتند کاری حسینی کردند و آنهای که ماندند باید کار زینبی کنند وگرنه یزیدی اند.
باید تلاش کنیم حالا که موفق به شکست دشمن شده ایم انقلابی بمانیم وفراموش نکنیم که خون چه جوانانی ریخته شده است تا این انقلاب پیروز شود.
تقریباً بیست سال از جنگ گذشته است ولی باید تلاش کنیم که پیشکسوتان جبهه و جنگ به دست فراموشی نسپاریم.
محمد آخوندی معتقد است: زمان حال اصلاً قابل مقایسه با زمان جنگ نیست امروزه دنیا،دنیای پیشرفت و توسعه است و ایران هم در حال حاضررو به پیشرفت است ولی در کنار این پیشرفت های مادی نباید معنویت را فراموش کنیم.
باید تلاش کنیم در میان نسل جوان فرهنگ جبهه و جنگ و دفاع مقدس را ترویج دهیم.
در آخر از مسئولین خواستارم توجه بیشتری به جوانان داشته باشند و از تهاجم فرهنگی غرب جلوگیری کنند تا در این مرحله هم دشمن را شکست بدهیم.