نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: چرا فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش ؟

  1. #1
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Wink چرا فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش ؟

    حجة الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
    داستان کساء و مدارک آن:

    س: یکی از رخدادها در رابطه با خاندان رسالت ، و مقام ارجمند آنها، ماجرای کساء است که به حدیث کساء معروف است، و در آخر مفاتیح الجنان به طور مشروح ذکر شده، و در آغاز آن آمده: «به سند صحیح از جابر بن عبدالله انصاری از حضرت فاطمه زهرا (س) نقل شده است » که متن آن در حدود پنج صفحه از مفاتیح الجنان را فراگرفته است .
    این سؤال مطرح شده و می شود که آیا این حدیث از نظر سند، صحت دارد یا نه؟
    ج: خلاصه حدیث کساء این است که به نقل جابر انصاری، حضرت زهرا (س) فرمود: روزی به حضور پدرم رسول خدا (ص) رفتم، به من سلام کرد، جواب سلامش را دادم فرمود: در بدنم احساس ضعف می کنم، گفتم: ای بابا پناه می دهم تو را به خدا از ضعفی که به شما عارض شده است . فرمود: ای فاطمه! کساء (روپوش) یمانی را بیاور مرا به آن بپوشان، من آن را آوردم و بدن آن حضرت را پوشاندم، نگاه به چهره رسول خدا (ص) نمودم، دیدم همانند ماه شب چهارده می درخشد . پس از لحظه ای پسرم حسن (ع) آمد و سلام کرد و جواب سلامش را دادم، گفت بوی خوشی در نزد تو می شنوم ، گویی بوی خوش جدم رسول خدا (ص) است، گفتم آری جدت زیر پوشش است، حسن (ع) از پیامبر (ص) اجازه طلبید که او نیز زیر پوشش برود، پیامبر (ص) اجازه داد . پس از لحظه ای به همین ترتیب حسین (ع) آمد و اجازه طلبید، پیامبر (ص) به او نیز اجازه داد، سپس حضرت علی (ع) آمد و پس از سلام به همان ترتیب اجازه طلبید، رسول خدا (ص) به او نیز اجازه داد، سپس من خودم اجازه خواستم، رسول خدا (ص) به من نیز اجازه داد، پس از آن که ما پنج تن در زیر کساء (عبا و پوشش) جمع شدیم، پیامبر (ص) دو طرف آن پوشش را گرفت و با دست راست به آسمان اشاره کرد و گفت:
    «اللهم ان هؤلاء اهل بیتی و خاصتی و حامتی، لحمهم لحمی، و دمهم دمی، و یؤلمنی ما یؤلمهم، و یحزننی ما یحزنهم، انا حرب لمن حاربهم، و سلم لمن سالمهم و عدو لمن عاداهم، و محب لمن احبهم انهم منی و انا منهم، فاجعل صلواتک و برکاتک و رحمتک و غفرانک و رضوانک علی و علیهم و اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» .
    خدایا! این ها اهل بیت مخصوص و خاص و صمیمی من هستند، گوشتشان گوشت من، و خونشان خون من است، هر که آنها را آزار داد مرا آزار داده، و هر که آنها را اندوهگین نمود مرا اندوهگین نموده، من با هر که با آنها در ستیز است، در ستیز هستم، و هر که با آنها در مسالمت است، من با او در مسالمت هستم، و هر که با آنها دشمن است با او دشمنم، و هر که با آنها دوست است ، با او دوستم، آنها از منند و من با آنها هستم، خدایا! صلوات و برکات و رحمت و آمرزش و رضوانت را بر من و آنها قرار بده، و هرگونه پلیدی را از آنها دور گردان، و آنها را کاملا پاک فرما .»
    خداوند فرمود: ای فرشتگانم و ای ساکنان آسمانم من همه آسمان ها و زمین و ماه و خورشید و ستارگان و دریا و کشتی را نیافریدم مگر به طفیل دوستی این پنج تن که در تحت پوشش هستند . جبرئیل عرض کرد: پروردگارا! در زیر این پوشش کیانند؟
    خداوند متعال فرمود: «این ها اهل بیت نبوت، و معدن رسالت اند، که عبارتند از فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش » جبرئیل گفت: آیا اجازه می دهی من نیز نزد آنها بروم تا ششمین نفر آنها باشم؟ خداوند به او اجازه داد، جبرئیل نزد آنها آمد و پس از ابلاغ سلام و تحیات مخصوص الهی به آنها، گفت: «خداوند می فرماید به عزت و جلالم سوگند همه آسمان ها و زمین و ماه و خورشید و دریا را فقط به طفیل وجود شما و دوستی شما آفریدم .» سپس جبرئیل اجازه ورود طلبید، پیامبر (ص) به او اجازه داد، جبرئیل خطاب به پدرم رسول خدا (ص) گفت: خداوند به شما چنین وحی فرمود:
    «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا; (1) خداوند فقط می خواهد هرگونه پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دو رکند، و کاملا شما را پاک سازد .»
    سپس پیامبر (ص) ثواب بسیار فراوان یادآوری ماجرای کساء را در محافل شیعه بیان کرد که بسیار مهم و استثنایی است .
    در مورد سند این حدیث شریف، توضیح این که این حدیث باید در رابطه با آیه تطهیر (آیه 33 احزاب) مورد بحث و بررسی قرار گیرد . در این رابطه ده ها حدیث از مدارک و کتب شیعه و سنی وجود دارد که ماجرای کساء را به طور اجمال و خلاصه بیان کرده و آن را شان نزول آیه تطهیر قرار داده اند . از همه این روایات به طور اجمال فهمیده می شود که پیامبر (ص)، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فراخواند، - و یا آنها به خدمت او آمدند - پیامبر (ص) عبایی بر آنها افکند و گفت «خدایا! این ها خاندان منند، رجس و آلودگی از آنها دور کن .» در این هنگام آیه تطهیر (33 احزاب) نازل شد .
    ثعلبی در تفسیر خود ذیل آیه تطهیر از ام سلمه (یکی از همسران پیامبر «ص ») نقل می کند که گفت: پیامبر (ص) در خانه خود بود، فاطمه (س) پارچه حریری نزد آن حضرت آورد، پیامبر (ص) به او فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسین را صدا کن، فاطمه (س) آنها را آورد، سپس غذا خوردند، بعد پیامبر (ص) عبایی بر آنها افکند و گفت: «خدایا! این ها خاندان منند، هرگونه پلیدی را از آنها دورگردان، و از هر آلودگی پاکشان کن .» در این هنگام آیه تطهیر نازل شد .
    ثعلبی نظیر این مطلب را از عایشه نیز نقل می کندو می افزاید: ام سلمه به رسول خدا (ص) گفت: «من نیز از اهل تو هستم؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «تنحی فانک الی خیر; دور باش، تو بر خیر و نیکی هستی .» (اما جزء این جمع نمی باشی) (2)
    جالب این که حاکم حسکانی ، که از علمای معروف اهل تسنن است، این حدیث و نظیر آن را از طرق مختلف نقل کرده، و بیش از 130 حدیث در این زمینه روایت نموده است (3) نتیجه این که: اصل مساله حدیث کساء و تطهیر اهل کساء (پنج تن آل عبا) از طرف خدا، با نزول آیه تطهیر (33 احزاب) به طور اجمال مسلم است، و در کتب شیعه و سنی در تفاسیرشان در ذیل آیه تطهیر آمده است .
    اینک در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا حدیث کساء آن گونه که در آخر مفاتیح الجنان محدث قمی (ره) با شرح مبسوط آمده، مدرکی دارد یا نه؟
    پاسخ این سؤال نیز مثبت است، محدثین و علمای متعددی ، حدیث کساء را به طور مبسوط که در مفاتیح الجنان آمده نقل کرده اند از جمله:
    1- علامه شیخ فخرالدین طریحی صاحب مجمع البحرین (متوفای 1085 ه . ق) در کتاب خود «المنتخب فی جمع المراثی والخطب » معروف به منتخب طریحی .
    2- علامه شیخ عبدالله بحرانی، شاگرد برجسته علامه مجلسی، در کتاب عوالم العلوم، ج 11 .
    3- آیت الله العظمی سید محمد کاظم یزدی، صاحب العروة الوثقی (متوفای 1337 ه . ق) در کتاب «السؤال والجواب » ایشان در این کتاب درباره حدیث کساء می فرماید: «اصل داستان کساء، طبق احادیث بسیار، معلوم و متواتر است (یعنی بسیار نقل شده که موجب علم است) و هیچ مانعی ندارد که این حدیث همان گونه باشد که در کتاب منتخب طریحی (با آن شرح و تفصیل) باشد، اختلاف روایات در چگونگی ماجرای کساء همدیگر را کامل و تایید می کنند، و منافاتی بین آنها نیست .»
    4- علامه سید عبدالرزاق مقرم، وفافة الصدیقة الزهرا . (4)
    قابل ذکر است که در روایات متعدد از کتب شیعه و سنی نقل شده که پس از نزول آیه تطهیر، پیامبر (ص) مدت شش ماه ، هنگامی که برای نماز صبح از کنار خانه فاطمه (س) [که علی و حسن و حسین علیهم السلام نیز آنجا بودند] می گذشت ، در کنار در خانه با صدای بلند می فرمود: «الصلوة یا اهل البیت انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا; هنگام نماز است ای اهل بیت! خداوند می خواهد هرگونه پلیدی را از شما خاندان دور کند، و شما را به طور کامل پاک سازد .» (5)
    این روایات نیز دلیل روشنی بر صحت حدیث کساء است .
    چرا نام علی (ع) در قرآن نیامده است؟

    با این که حضرت علی (ع) دومین شخص جهان اسلام، و وصی پیامبراکرم (ص) بود، چرا نام او در قرآن نیامده است؟
    ج: 1- قرآن در مقام بیان همه چیز نیست، بلکه بیانگر کلیات و عناوین اصلی اسلام است، به همین دلیل نام هیچ یک از اصحاب و همسران پیامبر (ص) در قرآن نیامده است، جز نام زید (زید بن حارثه) که پسر خوانده پیامبر (ص) بود، با زینب بنت جحش دختر عمه آن حضرت ازدواج کرد، سپس بر اثر ناسازگاری، او را طلاق داد، به دستور خدا به عنوان شکستن سنت جاهلیت که ازدواج با همسر مطلقه پسرخوانده را حرام می دانستند، پیامبر (ص) با زینب ازدواج کرد، به این مناسبت نام زید در قرآن آیه 37 احزاب آمده است آنجا که می خوانیم: «. . . فلما قضی زید منها و طرا زوجناکها لکی لا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم; هنگامی که زید نیازش را از آن زن (زینب) به سر آورد (و از او جدا شد) ما او را به همسری تو (ای پیامبر) در آوردیم، تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان - هنگامی که طلاق گیرند - نباشد»
    2- نظر به این که حضرت علی (ع) دشمنان پرکینه فراوان داشت، اگر نامش در قرآن ذکر می شد، قرآن را تحریف می کردند، و نام علی (ع) را حذف می نمودند، و از آنجا که اراده خداوند بر حفظ قرآن از دستبرد تحریف بود، نام حضرت علی (ع) را در قرآن ذکر نکرد .
    3- گرچه نام علی (ع) در قرآن نیست، ولی آیات متعددی از قرآن (در حدود 200 آیه) به کمک اسناد قطعی فریقین (سنی و شیعه در شان علی (ع) و گاهی در شان علی (ع) و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام) نازل شده است، که اینجا جای بیان این مطلب نیست، تنها نظر شما را به گفتار یکی از محدثین و دانشمندان معروف و بزرگ اهل تسنن، حاکم حسکانی حنفی (متوفای 490 ه . ق) جلب می کنم، وی کتابی در دو جلد به نام «شواهد التنزیل » نوشته، در مقدمه این کتاب می نویسد:
    «در مجلسی بودم، جمعی از علما حضور داشتند، در آنجا یک نفر گفت: هیچ آیه ای از قرآن در شان علی (ع) و آل علی (ع) وارد نشده است، در آن جمع جز یک نفر، کسی به او اعتراض نکرد، من در مورد تهمت و افترای بزرگ او، بهت زده شدم، بر حسب وظیفه تصمیم گرفتم، تا آیاتی را که در قرآن در شان علی و آل علی (ع) وارد شده، جمع آوری کنم، این کتاب بر همین اساس تالیف گردید .» (6)
    که شامل ده ها بلکه صدها آیه در شان علی (ع) و خاندان عصمت (ع) است .
    جالب این که حاکم حسکانی در این کتاب 210 آیه قرآن را با ذکر سند، ذکر کرده و به کمک روایات و کتب اهل تسنن و تفاسیر آنها، ثابت کرده که همه این آیات در شان علی (ع) و آلش نازل شده، و هر کدام با تعبیری، آن حضرت را ستوده اند . (7)
    پی نوشت ها:
    1) احزاب (33) آیه 33 .
    2) این روایت و نظیر آن در کتب متعدد از اهل تسنن آمده، مانند : شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 2، ص 31 به بعد; الدرالمنثور سیوطی، ج 5، ص 198، تفسیر طبری (جامع البیان)، ج 22، ص 5; صحیح مسلم، ج 2، ص 331; مسند احمد، ج 6، ص 292، تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 484; فصول المهمة ابن صباغ، ص 8 و . . . برای دستیابی به مدارک و اسناد بیشتر به کتاب ارزشمند احقاق الحق، ج 2، ص 502 مراجعه شود .
    3) شواهد التنزیل، ج 2، از صفحه 10 تا 92 .
    4) علامه سید عباس کاشانی، المصابیح الجنان، قسمت آخر .
    5) حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 2، ص 11 .
    6) همان، ج 1، ص 14 .
    7) برای شرح بیشتر ، به کتاب آیت الله فیروزآبادی، فضائل الخمسة فی الصحاح الستة (در 5 جلد) مراجعه شود .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمْ

    حِديث الْكِساء

    عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ عَلَيْهَاالسَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الْأَيَّامِ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ. فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا اَبَتاهْ. فَقالَ: اِنّى لَاَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً. فَقُلْتُ لَهُ: اُعيذُكَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهْ مِنَ الضُّعْفِ.
    َقالَ: يا فاطِمَةُ ايتينى بِالْكِساءِ الْيَمانىِّ وَ غَطّينى بِهِ.

    فَاَتَيْتُهُ وَ غَطَّيْتُهُ بِهِ وَ صِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ فَاِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَيْلَةِ تَمامِهِ وَ كَمالِهِ.

    فَما كانَتْ اِلَّا ساعَةً وَ اِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ فَقالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهْ. فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى وَ ثَمَرَةَ فُؤادى.
    فَقالَ لى: يا اُمَّاهْ! اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ.

    فَقُلْتُ: نَعَمْ يا وَلَدى، اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ. فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهْ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ؟

    فَقالَ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَ صاحِبَ حَوْضى ،قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ.

    فَما كانَتْ اِلَّا ساعَةً فَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّاهْ. فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْنى وَ ثَمَرَةَ فُؤادى.

    فَقالَ لى: يا اُمَّاهْ! اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللَّهِ.

    فَقُلْتُ:نَعَمْ، يا بُنَىَّ، اِنَّ جَدَّكَ وَ اَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ.

    فَدَنَا الْحُسَيْنِ نَحْوِ الْكِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّاهْ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ هذَا الْكِساءِ؟ فَقالَ:
    و َ عَلَيْكَ السَّلامُ يا وَلَدى وَ يا شافِعَ اُمَّتى، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ.

    فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذْلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبىطالِبٍ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ.

    فَقُلْتُ: وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ يا اَبَاالْحَسَنِ وَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ.

    فَقالَ: يا فاطِمَةُ، اِنّى اَشُمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَيِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ اَخى وَ ابْنِ عَمّى رَسُولِ اللَّهِ.

    فَقُلْتُ: نَعَمْ، هاهُوَ مَعَ وَلَدَيْكَ تَحْتَ الْكِساءِ.

    فَاَقْبَلَ عَلِىٌّ نَحْوِ الْكِساءِ وَ قالَ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ سلام مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ؟ قالَ لَهُ: وَ عَلَيْكَ اَلسَّلامُ يا اَخى [وَ يا وَصِيّى] وَ خَليفَتى وَ صاحِبَ لِوائى فِى الْمَحْشَرِ، نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ.

    ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَ قُلْتُ: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبَتاهْ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ؟ قالَ لى: وَ عَلَيْكِ السَّلامُ يا بِنْتى وَ بِضْعَتى، قَدْ اَذِنْتُ لَكِ. فَدَخَلْتُ مَعَهُمْ.

    فَلَمَّا اكْتَمَلْنا وَاجْتَمَعْنا جَميعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ وَاَوْمى بِيَدِهِ الْيُمْنى اِلَى السَّماءِ وَ قالَ:

    اَللَّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتى وَ خاصَّتى وَ حامَّتى، لَحْمُهُمْ لَحْمى، وَ دَمُهُمْ دَمى، يُؤْلِمُنى ما يُؤْلِمُهُمْ، وَ يَحْزُنُنى ما يَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبُ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَ سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَ مُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، وَ اِنَّهُمْ مِنّى وَ اَنَا مِنْهُمْ، فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَ بَرَكاتِكَ وَ رَحْمَتَكَ وَ غُفْرانَكَ وَ رِضْوانَكَ عَلَىَّ وَ عَلَيْهِمْ، وَ اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهيراً.

    فَقالَ اللَّهَ عزَّ وَ جَلَّ: يا مَلائِكَتى وَ يا سُكَّانَ سَمواتى ،اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِيَّةً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَ لا قَمَراً مُنيراً، وَ لا شَمْساً مُضيئَةً، وَ لا فَلَكاً يَدُورَ، وَ لا فُلْكاً يَسْرى، وَ لا بَحْراً يَجْرى اِلَّا لِمَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَهُمْ تَحْتَ الْكِساءِ.

    فَقالَ الْأَمينُ جَبْرَئيلُ: يا رَبِّ، وَ مَنْ تَحْتَ الْكِساءِ؟ فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ: هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ هُمْ فاطِمَةُ وَ اَبُوها وَ بَعْلِها وَ بَنُوها.

    فَقالَ جَبْرَئيلُ: يا رَبِّ، اَتَأْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الْأَرْضِ لِأَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً؟ فَقالَ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ:

    نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ. فَهَبَطَ الْأَمينُ جَبْرَئيلُ وَ قالَ لِاَبى:

    اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَلْعَلِىُّ الْأَعْلى يُقْرِئُكَ السَّلامَ وَ يَخُصُّكَ بَالتَّحِيَّةِ وَ الْإِكرامِ، وَ يَقُولُ لَكَ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى، اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِيَّةً، وَ لا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَ لا قَمَراً مُنيراً، وَ لا شَمْساً مُضيئَةً، وَ لا فَلَكاً يَدُورُ، وَ لا بَحْراً يَجْرى، وَ لا فُلْكاً يَسْرى اِلَّا لِأَجْلِكُمْ وَ مَحَبَّتِكُمْ؛ وَ قَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ، فَهَلْ تَأْذَنُ لى يا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقالَ أَبى: وَ عَلَيْكَ السَّلامُ يا اَمينَ وَحْىِ اللَّهِ، نَعَمْ، قَدْ اَذِنْتُ لَكَ.
    فَدَخَلَ جَبْرَئيلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساءِ، فَقالَ جَبْرَئيلُ لَأَبى: اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَيْكُمْ يَقُولُ: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً».

    فَقالَ عَلِىٌّ [لِأَبى]: يا رَسُولَ اللَّهِ، اَخْبِرْنى ما لِجُلوُسِنا تَحْتَ هذَا الْكِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَاللَّهِ؟ فَقالَ: وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا اِلَّا وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ، وَ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ، وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ يَتَفَرَّقُوا. فَقالَ عَلِىٌّ: اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شيعَتُنا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.

    فَقالَ أَبى ثانِياً: يا عَلِىُّ وَ الَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ اصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلٍ اَهْلِ الْأَرْضِ وَ فيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَ مُحِبّينا وَ فيهِمْ مَهْمِّومٌ اِلَّا وَ فَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَ لا مَغْمُومٌ اِلَّا وَ كَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَ لا طالِبُ حاجَةٍ اِلَّا وَ قَضَى اللَّهُ حاجَتَهُ. فَقالَ عَلِىٌّ: اِذاً وَ اللَّهِ فُزْنا وَ سُعِدْنا، وَ كَذلِكَ شيعَتُنا فازُوا وَ سُعِدُوا فِى الدُّنْيا وَ الْأخِرَةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.



    رجمه:
    به نام خداوند بخشنده مهربان
    از فاطمه زهرا عليهاالسلام دخت گرامى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم روايت است كه فرمود: در يكى از روزها پدرم رسول خدا بر من وارد شد و فرمود : سلام بر تو اى فاطمه. گفتم: و سلام بر شما اى پدرجان. فرمود: ضعفى شديد در خود احساس مى كنم. گفتم: پدرجان، شما را از ضعف به خداوند پناه مى دهم. فرمود: اى فاطمه، آن عباى يمنى را برايم بياور و مرا به آن بپوشان. آن را آورده، حضرتش را بدان پوشاندم و شروع كردم به او نگاه كردن، ديدم چهره اش مانند ماه تمام شب چهارده مى درخشد.
    ساعتى نگذشت كه ناگاه فرزندم حسن از راه رسيد و گفت: سلام بر تو اى مادرجان . گفتم: و سلام بر تو اى نور ديده و ميوه ى دلم. گفت: مادر جان، من بوى خوشى نزد شما مى يابم، گويى بوى جدم رسول خدا است. گفتم: آرى فرزندم، جدت زير اين عبا قرار دارد. حسن به سوى عبا پيش رفت و گفت: سلام بر تو جد بزرگوار، اى رسول خدا، آيا اجازه مى دهى با شما زير عبا درآيم؟ فرمود: و سلام بر تو اى فرزند من و صاحب حوض من، به تو اجازه دادم. حسن نيز با آن حضرت به زير عبا رفت. ساعتى نگذشت كه ناگاه فرزندم حسين از راه رسيد و گفت: سلام بر تو اى مادرجان. گفتم: سلام بر تو اى نور ديده و اى ميوه ى دلم.

    گفت: مادرجان، من بوى خوشى نزد شما مى يابم، گويى بوى جدم رسول خدا است. گفتم: آرى فرزندم، جدت و برادرت زير اين عبا هستند. حسين به سوى عبا نزديك شد و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزيده است، آيا اجازه مى دهى با شما دو نفر در زير اين عبا باشم؟
    فرمود: و سلام بر تو اى فرزند من و اى شفيع امت من، به تو اجازه دادم. او هم به زير عبا درآمد.

    آن گاه ابوالحسن على بن ابى طالب از راه رسيد و گفت: سلام بر تو اى فاطمه اى دختر رسول خدا. گفتم: و سلام بر تو اى ابالحسن و اى اميرمؤمنان. گفت: اى فاطمه، من بوى خوشى نزد تو مى يابم، گويى بوى برادر و پسر عمويم رسول خدا است. گفتم: آرى، اين همو است كه با دو فرزندت زير اين عبا هستند. على به سوى عبا پيش رفت و گفت:
    بر تو اى رسول خدا، آيا اجازه مى دهى كه با شما در زير اين عبا باشم؟

    فرمود: و سلام بر تو اى برادر و وصى و جانشين من و صاحب پرچم من در محشر، آرى به تو اجازه دادم. على نيز به زير عبا درآمد.

    آن گاه خودم به سوى عبا رفتم و گفتم: سلام بر تو اى پدر جان! اى رسول خدا، آيا اجازه مى دهى كه با شما زير اين عبا باشم؟ به من فرمود: سلام بر تو اى دختر من و پاره ى تن من، به تو اجازه دادم. من هم با آنان در زير عبا درآمدم.

    چون جمع ما كامل شد و همگى به زير عبا جمع شديم پدرم رسول خدا طرف عبا را گرفت و با دست راست خود به آسمان اشاره كرد و گفت:
    خداوندا، اينان اهل بيت و خاصان و مخصوصان منند، گوشتشان از گوشت من، و خونشان از خون من است، آنچه آنان را به درد آورد مرا به درد مى آورد، و آنچه آنان را اندوهگين كند مرا اندوهيگن مى كند، من در جنگم با كسى كه با آنان بجنگد، و در صلح و صفايم با كسى كه با آنان صلح و صفا كند، دشمنم با هر كه با آنان دشمنى كند، و دوستم با كسى كه آنان را دوست بدارد، آنان از منند و من هم از آنانم، پس صلوات و بركات و رحمت و آمرزش و خشنودى خود را بر من و آنان قرار ده، و هرگونه پليدى را از آنان دور ساز و آنان را پاك و پاكيزه قرار ده.
    خداى عزوجل فرمود: «اى فرشتگان من واى ساكنان آسمانهاى من، من آسمان برافراشته و زمين گسترده و ماه تابان و خورشيد درخشان و چرخ گردان و كشتى روان و درياى خروشان را نيافريدم جز به خاطر دوستى اين پنج تن كه اينك در زير عبا هستند».

    جبرئيل امين گفت: پروردگارا، چه كسانى در زير عبا هستند؟ خداى عزوجل فرمود : آنان خاندان نبوت و معدن رسالت اند، آنانند فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش.
    جبرئيل گفت: پروردگارا، آيا مرا اجازه مى دهى كه به زمين فرود آيم تا ششمين نفر با آنان باشم؟ خداى عزوجل
    فرمود: آرى، تو را اجازه دادم. جبرئيل امين فرود آمد و به پدرش گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، خداوند برتر و والا تر را سلام مى رساند و به تحيت و تكريم مخصوص داشته، مى فرمايد: «به عزت و جلالم سوگند كه من آسمان برافراشته و زمين گسترده و ماه تابان و خورشيد درخشان و چرخ گردان و درياى خروشان و كشتى روان را نيافريدم مگر به خاطر شما و دوستى شما.» و اينك مرا اجازه داده كه با شما درآيم، آيا اجازه مى دهى اى رسول خدا؟ پدرم فرمود: و سلام بر تو اى امين وحى خدا، آرى تو را اجازه دادم. جبرئيل نيز با ما به زير عبا درآمد و به پدرم گفت: خداوندبه شما وحى فرستاده، مى فرمايد: جز اين نيست كه خداوند مى خواهد هرگونه پليدى را از شما خاندان دور سازد و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد.

    على به پدرم گفت: اى رسول خدا، مرا خبر ده كه چه فضيلتى نزد خداوند براى نشستن ما در زير عبا هست؟ فرمود: سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخته و براى رسالت همراز خود ساخته، اين خبر ما در هيچ محفلى از محافل اهل زمين كه جمعى از شيعيان و دوستان ما در آن باشند ياد نمى شود جز آنكه رحمت الهى بر آنان فرود مى آيد و فرشتگان گردا گرد آنان جمع مى شوند و براى آنان آمرزش مى طلبند تا ازآن مجلس پراكنده شوند. على گفت: در اين صورت به خدا سوگند كه ما رستگار شديم و شيعيان ما نيز رستگار شدند به خداى كعبه سوگند.

    پدرم بار دوم فرمود: اى على، سوگند به خدايى كه مرا به حق به پيامبرى برانگيخته و براى رسالت همراز خود ساخته، اين خبر ما در هيچ محفلى از محافل اهل زمين كه جمعى از شيعيان و دوستان ما در آن باشند ياد نمى شود جز آنكه اگر اندوهگينى در ميان آنان باشد خداوند اندوهش را برطرف مى سازد، و اگر غمزده اى باشد خداوند غمش را مى زدايد، و اگر حاجتمندى باشد خداوند حاجتش را برمى آورد.

    على گفت: در اين صورت به خدا سوگند كه ما رستگار و خوشبخت شديم و نيز شيعيان ما در دنيا و آخرت رستگار و خوشبخت شدند به خداى كعبه سوگند.
    ویرایش توسط golenarges : 13-03-2013 در ساعت 10:03

  4. #3
    مدیر انجمن جنگ نرم و پزشکی منتقمُ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2013
    محل سکونت
    خـراب آبـاد
    نوشته ها
    8,630
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اللهم صل علی فاطمه و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک...
    یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه...
    عشق عاشق را به بیماری می کشاند، بیمار زرد روی است و خواب و خور ندارد و از درد می نالد و می گرید.
    سلامت دنیا بیماری است و بیماری اش شفا و سلامت، چراکه بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هرچه هست در ترک عادات است و عتق از ملکات ...

    (التماس دعا)


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شفاعت وسیع حضرت معصومه
    توسط محبّ الزهراء در انجمن حضرت فاطمه معصومه (س)
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-02-2014, 17:00
  2. نامهاى فاطمه (عليها السّلام) و علّت آنها
    توسط محبّ الزهراء در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-03-2013, 06:47
  3. :::: حضرت زهرا(سلام الله عليها) در منابع اهل سنت ::::
    توسط محب الحسين در انجمن فاطمة الزهراء (س)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-03-2013, 07:35
  4. اسم کشورتان را عوض می کنید یا نه؟
    توسط vorojax در انجمن موضوعات و مطالب علمی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24-02-2012, 19:41
  5. تورات سامري
    توسط vorojax در انجمن یهود
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-08-2011, 05:52

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه