وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِىَ الْأمْرُ إنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِىَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إلّا أَنْ دَعَوتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا أنْفُسَكُمْ ما أَنا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أنْتُمْ بِمُصْرِخِىَّ إنّى كَفَرْتُ بِما أشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إنَّ الظّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أليمٌ» «1»
و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مى گويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى بينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعده ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بى ترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
خداوند منّان در كتب آسمانى، به انسان درباره هويت شيطان و ياران او بسيار آگاهى داده است به ويژه دشمنى با آدم را تذكر داده و حتى براى دورى از نفس پليد و اهداف شوم او به وضوح به انسان سفارش أكيد كرده و از بشر تعهد گرفته است كه مى فرمايد:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يبَنِى ءَادَمَ أَن لَّاتَعْبُدُواْ الشَّيْطنَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ* وَ أَنِ اعْبُدُونِى هذَا صِرَ طٌ مُّسْتَقِيمٌ» «2»
اى فرزندان آدم! آيا به شما سفارش نكردم كه شيطان را مپرستيد كه او بى ترديد دشمن آشكارى براى شماست؟* و اين كه مرا بپرستيد كه اين راهى است مستقيم.
اين سفارش و پيمان در عالم تكوين به زبان عقلى و حالى از انسان گرفته شده و عقل سالم گواهى مى دهد كه انسان نبايد فرمان كسى را اطاعت كند كه از روز نخست كمر به دشمنى او بسته و پدر و مادرش را از بهشت بيرون كرده و به فريب دادن فرزندانش سوگند خورده است.
و همچنين در فطرت و سرشت همه انسانها كه برتوحيد و اطاعت ذات پاك پروردگار است، پرستش مخصوص حق تعالى است كه با ارسال پيامبران و كتاب و پيشوايان دين اين انحصار به امضا رسيده است. و همه حجتها در هدايت بشر تمام گرديده است.
پس جاى ملامت و توبيخ براى خداوند باقى است كه مجرمان را روز قيامت سركوب نمايد همچنان كه شيطان هم در دنيا و آخرت از فرصت شيطنت خويش استفاده مى كند و فرزندان آدم را سرزنش و سركوب مىكند. و همه بدبختى ها را به گردن انسان مىاندازد.
به حضرت ايوب عليه السلام پس از عافيت و سلامت يافتن از آزمايشها و بيمارى هاى جسمى گفتند: چه چيزى بر تو از گذشته سخت است؟
فرمود: شماتت دشمنان كه همان وسوسههاى شيطان براى امتحان سخت الهى بود؛ زيرا شيطان به سراغ مردم رفت و به آنها گفت: اين ايوب مريض و نجس است او را بيرون كنيد و حتى به همسرش اجازه ندهيد كه به او خدمت كند. ايوب از اين جريان به شدت آزرده شد ولى به خداوند شكايت نكرد. شيطان همه اسباب آزار و اذيّت و سرزنش ايوب را فراهم كرد و سرانجام از ماجرا فرار كرد.
حضرت على عليه السلام براى كميل شيوه كار شيطان را تا نهايت ملامتگرى چنين بيان مىفرمايد:
يا كُمَيْلُ اقْسِمُ بِاللَّهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ: إِنَّ الشَّيْطانَ إِذا حَمَلَ قَوْماً عَلَى الْفَوَاحِشِ مِثْلِ الزِّنا وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الرِّبا وَ ما أَشْبَهَ ذلِكَ مِنَ الْخَناءِ وَ الْمَآثِمِ حَبَّبَ إِلَيْهِمُ الْعِبادَةَ الشَّدِيدَةَ وَ الْخُشُوعَ وَ الرُّكُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ السُّجُودَ، ثُمَّ حَمَلَهُمْ عَلى وَلايَةِ الأَئِمَّةِ الَّذِينَ يَدْعُونَ الى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرُونَ. «3»
سوگند به خدا كه شنيدم پيامبرخدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: هر گاه شيطان مردمى را به ارتكاب زشتىها مانند زنا، ميگسارى، رباخوارى و پليدىها و گناهانى اينچنين وادارد؛ پس عبادت شديد و خشوع و ركوع و خضوع و سجود را محبوب آنان گرداند و سپس ايشان را به ولايت و پيروى از پيشوايانى كه به آتش فرا مىخوانند وادار كند كه روز قيامت يارى نشوند.
پس بايد براى از ميان برداشتن كيدهاى شيطانى مراقب نقشه هاى نفس امّاره بود كه طرحهاى بهره بردارى شيطان را آماده مى سازد و اعتقادات را متزلزل مىسازد.
پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
شيطان از طريق اعمال و كردارهايتان نزد شما آمده و بر شما زور نشده است.
حالا از اين راه عقايد به سراغتان آمده است تا شما را بلغزاند. هر گاه چنين چيزى براى يكى از شما پيشامد خدا را به يگانگى ياد كنيد. «4» يكى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد:
گاهى در سينه هاى خود وسوسه شيطان را مى يابيم كه اگر هر يك از ما از ثريّا سقوط كند، برايش خوشتر از آن است كه آن وسوسه ذهنى را به زبان آورد. حضرت فرمود: آيا به راستى چنين احساسى مى يابيد؟ عرض كردند: آرى. حضرت فرمود:
اين ايمان ناب است. شيطان در بالاتر از اين چيزها قصد انحراف بنده مى كند و هر گاه بنده از خطر او مصون ماند با اين گونه وسوسهها به سراغ او مى آيد. «5» امام متّقيان اميرمؤمنان على عليه السلام در وصف فرشتگان خدا مىفرمايد:
وَ لَمْ تَطْمَعْ فيهِمُ الْوَساوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَيْنِها عَلى فِكْرِهِم. «6»
و وسوسهها به آنان طمع ندوخته تا شك و ترديد با آلودگى خود بر انديشه پاكشان قرعه زند.
در رستاخيز كه تمام اهل عالم در پيشگاه عدل الهى حاضر مىشوند دو گروه بيش از همه با يكديگر درگير هستند؛ يكى رهبران باطل كه مردم را گمراه كرده اند و به روز سياه نشانيده اند و ديگرى پيروان آنان كه با تقليد كوركورانه از آنها دستور گرفته اند اين فريب خوردگان مستضعف كه گول فريبكارى مستكبران را خورده اند و عامل بدبختى هاى خود و ضعيفان شده اند، مى گويند: ما پيرو شما بوديم و به خاطر رهبرى شما به اين عذاب گرفتار شده ايم. آيا ممكن است شما هم سهمى از عذابهاى ما را بپذيريد تا تخفيفى براى ما باشد. امّا پيشوايان ستمكار مى گويند:
اگر خدا ما را به سوى رهايى از عذاب هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مى كرديم ولى افسوس كه كار از اين حرفها گذشته است.
خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:
وَ بَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفؤُاْ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَىْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنكُمْ سَوَآءٌ عَلَيْنَآ أَجَزِعْنَآ أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ» «7»
و [در عرصه قيامت] همگى در پيشگاه خدا ظاهر مىشوند؛ پس ناتوانان [ى كه بدون به كار گرفتن عقل، بلكه از روى تقليد كوركورانه پيرو مستكبران بودند] به مستكبران مىگويند: ما [در دنيا بدون درخواست دليل و برهان] پيروِ [مكتب] شما بوديم، آيا امروز چيزى از عذاب خدا را [به پاداش آنكه از شما پيروى كرديم] از ما برطرف مى كنيد؟ مى گويند: اگر خدا ما را [در صورت داشتن لياقت] هدايت كرده بود، همانا ما هم شما را هدايت مى كرديم، [اكنون همه سرمايه هاى وجودى ما و تلاش و كوششمان بر باد رفته] چه بيتابى كنيم وچه شكيبايى ورزيم، براى ما يكسان است، ما را هيچ راه گريزى نيست.
سپس قرآن مجيد به گفتگوى ملامت آميز شيطان با پيروان خود مى پردازد:
وَ قَالَ الشَّيْطنُ لَمَّا قُضِىَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَ عَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقّ وَ وَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ مَا كَانَ لِىَ عَلَيْكُم مّن سُلْطنٍ إِلَّآ أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِى فَلَا تَلُومُونِى وَلُومُواْ أَنفُسَكُم مَّآ أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَآ أَنتُم بِمُصْرِخِىَّ إِنّى كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» «8»
و شيطان [در قيامت] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان] پايان يافته [به پيروانش] مىگويد: يقيناً خدا [نسبت به برپايى قيامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مىبينيد كه وعده خدا تحقّق يافت] و [من] در وعدهام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هيچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بىپايه] و شما هم [بدون انديشه و دقت دعوتم را] پذيرفتيد، پس سرزنشم نكنيد، بلكه خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من، بىترديد من نسبت به شركورزى شما كه در دنيا درباره من داشتيد [كه اطاعت از من را همچون اطاعت خدا قرار داديد] بيزار و منكرم؛ يقيناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.
اين صحنه محاكمه سرزنشگرانه شيطان با اهل كفر و باطل است كه در اجتماع دوزخيان به اذن پروردگار روى خود رابه سوى پيروان خود كرده و همه را نكوهش و ملامت مىكند. چون دعوت او با ابزار تزيين و تشويق و تسويف است. و هرگز تسلّط بر آدم به اجبار و تهديد جدّى ندارد؛ پس حق دفاع از خويش را هم براى خود حفظ مى كند.
در اين معنا آيات ديگرى بر مضامين گوناگونى آمده است كه تسلط شيطان را به كسانى نسبت مىدهد كه ولايت و سرپرستى او را پذيرفته اند و او را مورد اطاعت قرار داده اند وگرنه شيطان هيچ گونه قدرتى ندارد كه بخواهد كسى را به اجبار و زور به سوى گناه و عصيان كشاند؛ او تنها مردم را وسوسه مى كند و به سوى گمراهى و فساد دعوت مى كند. و كار ديگرى از او ساخته نيست.
به هر حال توبيخ و سرزنش شيطان پيروانش را در صحنه قيامت يك نوع مجازات روحى و روانى است كه شكنجه آن از آتش سوزان دردناكتر است.
در اين جا بهترين روش براى مقابله با شماتت شيطانى، تفكّر در قدرت خداوند است. انديشه در قدرت و توانمندى هاى الهى و اقتدار حقانى در چهره خلق و پى بردن به اسرار و رازهاى آفرينش كه مايه قرب و صفا و روشنى دل است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- ابراهيم (14): 22.
(2)- يس (36): 60- 61.
(3)- بحار الأنوار: 81/ 230، باب 16، حديث 2؛ بشارة المصطفى: 28.
(4)- الكافى: 2/ 426، حديث 5؛ وسائل الشيعه: 7/ 168، باب 16، حديث 9026.
(5)- كنز العمال: 1/ 401، حديث 1715؛ السنن الكبرى، بيهقى: 6/ 172، حديث 10508.
(6)- نهج البلاغه: خطبه 90.
(7)- ابراهيم (14): 21.
(8)- ابراهيم (14): 22.
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .