فائزه هاشمی، طی گفتوگویی با روزنامه زنجیرهای بهار، نکات "قابل تاملی" را در خصوص دوران حبس خود در زندان اوین بیان کرده و گفته است که نگرانی برای بازگشت مجدد به زندان ندارد.
وی در این گفتوگو، همبندیهایش را "دوستان خود" مینامد؛ همبندیهایی که به گفته فائزه هاشمی، "خانمهایی بهایی، تعدادی از سازمان مجاهدین، دو خانم مسیحی، دو نفر از گروه مادران عزادار پارک لاله، تعدادی بچههای سبز و خبرنگار و یک خانم عراقی و چند نفری هم لاییک و چپ" بودهاند.
فائزه هاشمی، خود را "شیر زنی" مینامد که "تجربه بسیار قشنگی" را با "انسانهای بزرگ" در زندان سپری کرده است.
همچنین وی به این "نقطه عطف" در زنگی خود "افتخار" میکند و شدیدا آن را "دوست" دارد؛ فائزه که سمت جدیدی را نیز در زندان از آن خود کرده است، از جلسات تحلیل سیاسی خود و همبندانش میگوید؛ جلساتی که با اعتراض پدر مواجه شده است.
بخشی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
فائزه هاشمی در پاسخ به سوال خبرنگار این روزنامه مبنی بر اینکه:معمولا کسی از زندانیبودن دلخوشی ندارد، اما سوال اینجاست که چه اصراری داشتید داخل زندان بمانید؟میگوید:
اول اینکه میخواستم همه ششماه محکومیت خود را بهصورت کامل بگذرانم و هیچ منتی بر من و خانوادهام نباشد و باعث سوءاستفاده دیگران نشود؛ نکته دوم اینکه ترجیح میدادم سال تحویل را در جمع دوستانم در زندان باشم.
چون زندان یک تجربه جدید بود. من سالهای سال هنگام تحویلسال کنار خانواده بودم، اما شرایط جدید متفاوت بود. دوست داشتم کنار دیگر زندانیهای زن باشم.
آنجا سال تحویل برای همه بهسبب تنهابودن و دوری از نزدیکان وضعیت خاصی است و نمیخواستم از آن فضا جدا شوم.
وی در ادامه همبندیهای خود را اینگونه معرفی میکند: تعدادی از خانمهایی بهایی، تعدادی از سازمان مجاهدین، دو خانم مسیحی، دو نفر از گروه مادران عزادار پارک لاله، تعدادی بچههای سبز و خبرنگار و یک خانم عراقی و چند نفری هم لاییک و چپ.
فائزه هاشمی در خصوص دوران محکومیتش در زندان میگوید: خیلی خوب بود. تجربه بسیار قشنگی بود، انسانهای بزرگی که با آنها آشنا شدم، روابط و فضای بین زندانیها و... تجربه گرانبهایی بود. آنجا فضایی ایجاد شده که ماحصل خود زندانیان است؛ نه اینکه زندانبانها یا ماموران کار خاصی میکردند، نه، اتفاقا با آنها بحرانهای بسیاری داشتیم ولی فضا و شرایط زندان برایم تجربه بسیار مهمی بود و یک نقطهعطف در زندگی من به شمار میرود که به آن افتخار میکنم و بسیار هم آن را دوست دارم.
وی در ادامه، از سمت جدیدش میگوید: قانون آنجا این است که هر کس انتخاب میشود سه ماه وکیلبند است. آنجا خانم منیژه که وکیلبند بود به مرخصی رفت. همان شب انتخابات گذاشتند که یک نفر بهعنوان جایگزین انتخاب شود تا او بازگردد. رسم آنجا اینطور است که کسی نامزد نمیشود و زندانیها به هر کس که میخواهند رای میدهند. اکثریت به من رای دادند. خانم منیژه که بازگشت وکیلبندی را به او تحویل دادم و گفتم که شما خودتان ادامه دهید، اما دوره او که تمام شد و انتخابات را برگزار کردند، دوباره من بهعنوان وکیلبند انتخاب شدم که تا 10روز قبل از آزادی هم وکیلبند بودم.
فائزه هاشمی درباره لحظه ورودش به زندان میگوید: نیمهشب وارد بند شدم. زندانیان شوکه شده بودند. باور نمیکردند که فائزه هاشمی را نیز در زندان ببینند. استقبال گرم و صمیمانه بود. کل بند بیدار شدند و یکیدو ساعت گپ زدیم. انتظار این بود زود آزاد شوم و این اواخر نگران بودند که آیا آزاد خواهم شد یا نه.
وی ادامه میدهد: روابط کاملا دوستانه بود. در غم و شادی هم شریک بودند. تعامل در حد بالایی بود. در حین اینکه همگی به عقیده و آرای یکدیگر احترام میگذاشتند هر کسی عقاید و افکار خودش را داشت. در زندان بهسبب روابط و تعامل زندانیان دموکراسی حاکم بود، چیزی که تحقق آن در جامعه آرزوی همه است.
به مناسبتهای مختلف و هم بهطور آزاد این بحثها را داشتیم. جلسات تحلیل خبر و امور سیاسی برگزار میکردیم. اگر نقدی به افکار یک دیگر داشتیم بهراحتی بیان میشد و روی آن بحث میکردیم. همیشه گفتوگو در جریان بود و در کنار این گفتوگوها روابط دوستانه حاکم بود.
فائزه هاشمی، همچنین درباره ملاقات آیتالله هاشمی با خود میگوید: بیشتر احوالپرسی بود و وضعیت زندان را برایش توضیح دادم. بابا نیز گلههای آن طرف را منتقل کرد که چرا به مجاهدین، منافقین نمیگویم یا چرا روابط خوبی مثلا با مجاهدین و بهاییها دارم.
وی درخصوص تادیب شدن خود در زندان میگوید: چون خودم را مجرم نمیدانستم، در پیگیری آرمانهایم راسختر شدهام؛ ضمن اینکه نگرانی برای بازگشت به زندان ندارم.
فائزه هاشمی در پایان این گفتوگو تاکید میکند: خود را شیرزن میدانم، ولی نهتنها شیرزن این خانواده.