نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشت

  1. #1
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشت

    آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشتند؟ اگر چنین است ، پس چرا حضرت علی (ع) با علم به کشته شدن به مسجد رفت؟ ...


    دانش و آگاهى پیامبران و امامان(ع) بر دو قسم است:
    1ـ علم‌هایی که از راه‌هاى عادى فراهم مى آید، که در این دانش‌ها با مردم دیگرتفاوت زیادى ندارند.
    2ـ علومى که از راه‌های غیر عادی وغیر معمولی‌نظیر علم لدنى (= وحى و الهام) حاصل مى گردد
    .
    بدیهى است که پیشوایان و امامان وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومى که از راه‌هاى غیر عادی حاصل مى شد عمل کنند، بلکه تکالیف دینى آنان طبق علومى بود که از راه‌های عادى پیدا می‌شد.
    روش و رفتار آنان در زندگی، در معاملات، معاشرت، زناشویی، پوشیدن، نوشیدن، خوردن، خوابیدن، تندرستى و بیماری، صلح و جنگ، فقر و توانگری، حکومت و سیاست، مثل سایر مردم است، مثلاً پیامبر(ص) و امامان(ع) منافقان را خوب مى شناختند و مى دانستند که آن‌ها ایمان واقعى ندارند، ولى هرگز با آن‌ها مانند کفار برخورد نمى کردند، بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام با آن‌ها مانند سایر مسلمانان رفتار می کردند.
    هم چنین هنگامی که در مسند قضاوت وحل و فصل مشکلات مردم مى نشستند، مطابق قوانین قضایى اسلام حکم مى کردند و از علم خداداى خود استفاده نمى کردند. در موردى که دلیل شرعى مثلاً بر قاتل بودن متهمى وجود نداشت، امام یا پیامبر با تکیه بر علم غیب، حکم قصاص صادر نمى کرد.
    قضاى کلى الهى بر این است که در زندگی مانند سایر مردم عمل نمایند. از این رو وقتى مریض مى شدند، به طبیب مراجعه می کردند و از دارو استفاده مى نمودند و درد را تحمل مى کردند و در بستر بیمارى می افتادند
    .
    گرچه امامان(ع) از علم خدادادى برخوردار بودند وگاهی از گذشته و آینده خبر مى دادند و از نحوه شهادت خود با خبر بودند، ولى مؤظف نبودند طبق علمشان عمل کنند، بلکه در همه موارد (مگر مصلحت ایجاب کند) مطابق آن چه علم و دانش از راه عادى اقتضا مى کرد، عمل مى نمودند. همان گونه که خداوند مى توانست در تمام برخوردهاى بین کفر و توحید، پیامبران و امامان و اولیاى الهى و رهروان راه حق را پیروز گرداند و کفر و کافران را مغلوب نماید، اما این کار را جز در موارد خاص انجام نداد، چرا که سنت الهى بر این است که جریان امور دنیوى به طور عادى و طبیعى پیش رود. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نخواهد شد. امام صادق(ع) فرمود: «خداوند از جریان و تحقق اشیا جز از راه اسباب و علل ابا دارد».(1)
    رهبران الهی اگر زندگى شان بر مبناى علم لدنى (دانش خدادادی) و اعجاز باشد، عمل و زندگى شان سر مشق و قابل پیروى نمى گردید. بدین خاطر امیر مؤمنان(ع) با این که می‌تواند در شناسایى افراد و قبایل، از علم غیر عادى خود استفاده کند، ولى این کار را نمی کند. در ماجراى ازدواج با ام البنین(ع) (مادر حضرت ابوالفضل(ع) به برادرش عقیل که در نسب شناسى آگاه بود می‌فرماید: از قبیله اى شجاع براى من دخترى خواستگارى کن تا فرزندی دلاور از وى متولد شود. (2)
    نتیجه: گرچه امیر مؤمنان شهادت خود را می‌دانست و قاتل خویش را مى شناخت، اما این علم افاضى (خدادادی) بود و بر حضرت لازم نبود طبق آن عمل نماید و به مسجد نرود. ابن ملجم تصمیمش مبنى بر شهادت علی(ع) را مخفى نگه داشته بود و از این امر کسى غیر از همدستانش با خبر نبود. موقعى که امام به مسجد تشریف برد، در ظاهر مطلبى که دلالت کند فردى در مسجد مصمم بر قتل حضرت است، وجود نداشت. از این رو حضرت مثل سایر روزها براى اقامة نماز جماعت به مسجد تشریف برد،‌ و بر اساس علم عادى خود رفتار نمود،‌. چنان که در قضاوت و حکومت و تدبیر امور و انجام سایر تکالیف، طبق راه‌ها و علم‌هاى معمولى عمل مى فرمود، نه طبق علم غیب. اگر در ظاهر آب نبود، ولى از راه علم غیب از وجود آب اطلاع داشت، تکلیفش مثل دیگران تیمم بود.(3)
    امام حسین طبق تکلیف الهى عمل کرد. از بیعت سرباز زد و دعوت کوفیان را اجابت نمود، و همان گونه که روش طبیعی و مرسوم اقتضا می‌کرد ، پیش از حرکت سفیرانی را به کوفه فرستاد و سپس دست به جهاد با دشمن زد و شهید شد.
    بنابراین آنها وظیفه داشتند که در زندگی خود از دانش ظاهری استفاده کنند و طبق آن عمل نمایند و علم غیب و دانش برتر را در راه بیان احکام الهی و هدایت مردم به کار می‌بردند، نه برای نفع و سود شخصی.
    در کتاب شریف اصول کافی، بابی با عنوان« الائمة إذا شاووا أن یعلموا علموا» وجود دارد.در این باب روایاتی جمع آوری شده که بیانگرآن است امامان هرگاه اراده علم و دانش چیزی می‌نمایند، برآن آگاه می شوند .
    از بیان این گونه روایات به دست می آید که علم ائمه(ع) به امور ماورای حس وعالم غیب به صورت فعلی نبوده است بلکه حقیقت وجودی آنان در مرتبه ای قرار داشت که چون اراده دانش خاصی (مانندغیب) می نمودند، به اذن الهی آگاه می شدند اما در امور عادی زندگی ،همان گونه که بیان شد تکلیف آنان بر اساس علم عادی بود ومکلف بودند که بر اساس علم و نشانه‌های عادی عمل نمایند. بنابراین بر‌خلاف تکلیف الهی عمل نمی کردند ودر این سلسله امور از علم غیب استفاده نمی‌نمودند. اگر در مواردی خداوند نخواهد که از علم غیب آگاه شوند، تابع خواست خداوند هستند ودر آن موارد اراده علم غیب نمی کردند تا آزمون الهی که در مورد همه انسان‌ها جاری است ، در مورد آنان نیز جاری باشد تا به اجر و پاداشی که خداوند برای پذیرفته شدگان در آزمایش‌های بزرگ وسخت مقرر داشته ،نائل شوند؛ هم چنین الگو ونمونه ای برای تمام انسان‌ها قرار گیرند.
    علاوه بر این وقتى امام با لطف و اذن الهى به مرتبه اعلاى کمال و علو وجودى مى‏رسد و با منبع علم الهى تماس پیدا مى‏کند در اوج مقام فنا در ذات الهى است. او در این مقام خود نمى‏بیند و خویش نمى‏پسندد. فقط خدا را مى‏بیند و تنها مشیت الهى را مى‏پسندد. خواسته‏اى غیر از خواست و مشیت الهى ندارد. در این مقام وقتى اراده و مشیت الهى را (بر اساس نظام علت و معلولى و قضا و قدر) در تحقق حوادث و پدیده‏هاى هستى به دنبال علت کامل شان مى‏یابد، خواسته‏اى بر خلاف آن ندارد. «پسندد آنچه را جانان پسندد» به همین جهت تلاش براى تغییر این حوادث از جمله شهادت خود با قطع نظر از این که تأثیرى ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاء الله سازگار نیست.
    با توضیحات بالا معلوم شد علم ائمه(ع) به آینده مانند علوم عادى ما نیست، بنابراین اقدام به امورى که منجر به شهادت آنان مى‏شود، خود را در هلاکت انداختن و خودکشی نیست. اضافه بر این که درجات و کمالاتى براى ائمه(ع) مقدر شده بود که راه رسیدن به آن از طریق تحمل بلاها و مصائب مى‏باشد. آنچه در آیه منع شده، انداختن خود در ورطه هلاکت است و کسى که در راه خدا و براى او قدم برمى‏دارد و در مرحله‏اى شهادت را وظیفه خود مى‏داند، اصلاً به سوى هلاکت نمى‏رود .


    [size=small]پی‌نوشت‌ها:
    1. بحارالانوار، ج 2، ص 90، حدیث 13.
    2. مصطفى حسینى دشتی، معارف و معاریف، ج 4، ص 414.
    3. لطف الله صافی، معارف دین، ص 118 ـ 123؛ در راه حق، بیست پاسخ، ص 113؛ابراهیم امینی، مسایل کلى امامت، ص 324؛ بحارالأنوار، ج 42، ص 258 و 259.
    [/size]

    :rose:

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    اخراج شده
    تاریخ عضویت
    Feb 2009
    نوشته ها
    186
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشت

    جواب شما خیر است چون تنها کسی که غیب می داند خداوند است و خداوند به پیامبران این علم را از طریق وحی الهام می کرد

  4. #3
    کاربر ممتاز
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    428
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشت

    @karavan
    كاملا صحيح است

  5. #4
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشت

    سلام


    جواب شما خیر است چون تنها کسی که غیب می داند خداوند است و خداوند به پیامبران این علم را از طریق وحی الهام می کرد
    از بیان این گونه روایات به دست می آید که علم ائمه(ع) به امور ماورای حس وعالم غیب به صورت فعلی نبوده است بلکه حقیقت وجودی آنان در مرتبه ای قرار داشت که چون اراده دانش خاصی (مانندغیب) می نمودند، به اذن الهی آگاه می شدند
    جواب خیلی هم خیر نیستها دوست عزیز به اذن الهی می شد...
    یا علی :rose:

  6. #5
    حرفه ای
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    630
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض آیا پیامبران و امامان در همه حال از علم غیب خبر داشت

    سلام خدمت همه دوستان و
    دوست عزیز Karvan
    اول من از دوستان معذرت میخام که کمتر به سایت سر میزنم و پست میزارم.
    درسها سنگین شده به بزرگی خودتون ببخشید.

    اما غرض از مزاحمت :
    دوست عزیز Karvan
    به نظر خودتون در جوابتون ضد و نقیض وجود نداره؟
    چون از طرفی موضوع تاپیک اینه که آیا پیامبران علم غیب داشتند یا نه و شما گفتید :
    جواب شما خیر است
    و از طرفی دیگر گفتید :
    خداوند به پیامبران این علم را از طریق وحی الهام می کرد
    بنابراین خودتان جواب خودتان را دادید.

    چون کسی قائل نیست که پیامبران و هر کس دیگر مستقلا و جدای از خدا چیزی را داراست و علم غیب ی که اینان برخوردارند از ناحیه خداوند است.

    در ضمن در بعضی آیات علم غیب را مختص به خداوند میداند اما با توجه به آنکه باید آیات را جمع نمود میبینیم که در سوره جن آیات 26 و 27 میفرماید :

    عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً (26)
    إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ ...(27)

    ترجمه آیات با خودتون.

    از طرف دیگر هم در عالم هستی که شخصیتی بالاتر از پیامبر اکرم و بعد از ایشان اوصیاء پیامبر و ذریه بلافصل او بالاتر نیست.

    و از طرف دیگر هم علم ایشان مستقل از خداوند نیست همونطوری که در این آیه به این مطلب اشاره شده است.

    فتأمل

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه