آيا بهلول ديوانه بود؟در كتاب غرائب الاخبار سيد نعمت الله شوشترى مى نويسد كه : هارون خواست كسى را براى قضاوت به بغداد نمايد، با اطرافيان خود مشورت كرد، همگى گفتند براى اين كار جز بهلول كسى صلاحيت ندارد. بهلول را خواست .
به او پيشنهاد قضاوت نمود و گفت ما را در اين كار كمك كن . بهلول در جواب گفت من صلاحيت و شايستگى براى اين كار ندارم . هارون گفت تمام اهل بغداد مى گويند جز تو كسى سزاوار نيست تو چنين مى گوئى .
پاسخ داد كه من به وضع و شخصيت خود از شما بيشتر اطلاع دارم و اين سخن از دو حال خارج نيست ، يا راست است يا دروغ .
اگر راست باشد كه سزاوار نيست شخص ناشايسته اى متصدى منصب قضاوت شود و اگر دروغ است شخص دروغگو نيز صلاحيت اين مقام را ندارد. هارون گفت تو را رها نمى كنم و بايد قبول كنى . آنقدر اصرار ورزيد تا بهلول يك شب مهلت گرفت كه در اين باره فكر كند.
فردا صبح خود را به ديوانگى زد و سوار بر چوبى شده در ميان بازارهاى بغداد مى دويد و صدا مى زد؛ دور شويد راه بدهيد اسبم شما را لگد نزند. مردم گفتند بهلول ديوانه شده است ، خبر به هارون دادند.
گفت ديوانه نشده ولكن دينش را بدين وسيله حفظ كرد و از دست ما فرار نمود تا دخالت در حقوق مردم ننمايد.(1)
1- روضات الجنات ، ص 36.
یامجیر