يادداشت حجت الاسلام مجتبی نامخواه: ایدهی بازسازی دولت تراز انقلاب اسلامی تاريخ انتشار: 14 خرداد 1392
1. یکی از بر بسامدترین کلمات این روزها، واژهی «برنامه» است. همه از نامزدهای ریاست جمهوری برنامه میخواهند، در سایتها و روزنامه ها و غیره به مطالبهی برنامه از نامزدها ضریب داده میشود. گویی برنامهی خوب داشتن دلیلی بر «اجرا»ی خوب آن نیز هست و گویا کسی را که انتخاب میکنیم، قبل از آنکه رئیس قوه «مجریه» باشد، قرار است «رئیس سازمان برنامه» باشد. به هر حال تاریخ انتخابات های ریاست جمهوری را که مرور میکنیم، تا به حال هیچگاه این همه بحث برنامه محوری مطرح نبوده است. هیچ کس منکر اصل ضرورت برنامه داشتن نیست، اما بحث این است که این ادبیات، بر بستری از فضا سازی رسانه ای جریانی خاص استوار است. جریانی که دولت موجود را به دلیل انحلال سازمان مدیریت مطلقا فاقد برنامه دانسته و احیا سازمان مدیریت را بر صدر برنامه های خود نشانده است.
2. جالب این جاست که وقتی به برنامه های ارائه شده توسط نامزدها مراجعه میکنیم چیزی جز «مشتی کلیات» نمیبینیم. مواد لازم برای تهیه چنین برنامهای عبارت است از: متن برنامههای اول تا پنجم توسعه، لوایح بودجه سالانه، و اسناد و قوانینی مانند سایتهای کلی و قانون اصل 44، سند تحول در اموزش و پرورش، نقشه جامع علمی کشور و الی ماشاءالله از این دست متون به همراه یک خبرنگار حوزهی اقتصادی،ف مسلط به «copy- paste» و دو ساعت زمان لازم!
بی دلیل نیست که تا همین دو هفته پیش قریب 40-50 نامزد داشتیم که همه هم برنامههایی متفاوت از دیگری برای اداره کشور داشتند. این در حالی است که اغلب نامزدهای محترم در کنار خود عدهای کثیری از وزیران و مدیران سابق را همراه دارند که به دلیل اشراف بر مسائل حوزه های شغل سابق خود، دوساعت کار خبرنگار مذکور را در کسری از ساعت به سر انجام میرسانند. این چنین برنامه هایی چه ارزشی دارد؟
اصولا برنامه در انتخابات پیش رو به نوعی شده مهریه که «کی داده کی گرفته». با این تفاوت که نامزدهای محترم برنامه میدهند، اما «کی خونده؟ کی بررسی کرده؟» اشتباه نشود این یادادشت در مقام مذمت برنامه داشتن برای اداره کشور نیست، اما این نحو از «برنامه برنامه» گفتن به تنها چیزی که منجر نمیشود، برنامه است. با این حساب مثلا نامزدی که سالها در سودای ریاست جمهوری ستادهای خود را شکل داده یا نامزدی که بیست سال است در یک مرکز به همراه جمعی از مدیران سابق در حال مطالعات استراتژیک است، پر واضح است که از همه بیشتر برنامه دارد. یک، دو ، ده، بیست جلد برنامه. آیا این انتشار برنامه ها کمکی به انتخاب عمومی میکند؟ یعنی حتی یک نفر و فقط «یک نفر» هم پیدا میشود که بیست جلد برنامه را از اول تا آخر بخواند و بعد برای انتخاب قضاوت کند. این نحو از برنامه دادنها بیش از روشنگری به کار ابهام آفرینی میآید و گویا هدف نیز همین باشد.
3. دکتر سعید جلیلی از ابتدای انتخابات در گفتگوهای مختلف خود ایدهای خلافآمد عادت را مطرح میکنند. در واقع همهی این مقدماتی که در نقد صورت رایج برنامهمحوری آمد، برای فهم بهتر ارزش و جایگاه این ایدهی دکترجلیلی است.
ایشان از ابتدای تبلیغات انتخاباتی در برابر پرسش از برنامهی خود در ادارهی کشور، مخاطب را به برنامهی منتشر شده یا موجود در وبسایت شخصی خود ارجاع نمیدهند. بلکه تقریبا همواره در برابر این پرسش به وجود برنامههای کلان مصوب و اسناد بالا دستی ارجاع میدهند و بلافاصله سخن از بازسازی ساختار دولت متناسب با اندیشهی انقلاب اسلامی را به میان میکشند. چرا و دقیقا منظور چیست؟
4. برای روشن شدن بهتر بحث به تحلیل یک تجربهی موفقِ پیشرفت در دوران انقلاب اسلامی میپردازیم: تجربهی جهاد سازندگی. البته در حال حاضر جهاد سازندگی مانند خیلی دیگر از نهادهای انقلاب منحل و استحاله شده، اما خاطره و تجربهی موفق آن غیر قابل انکار است.
از بشاگرد تا سیستان و همهی روستاها و مناطق محروم ایران، تا لبنان و تا سیرالئون و غنا و تانزانیا، گسترهی جغرافیایی فعالیتهای جهاد سازندگی بوده. شرایط فعالیت هم کاملا متفاوت است. از قلب روستاها و مناطق محروم تا خط مقدم جبهه ها. در سنگر ساز در جنگ تا بازسازی پس از جنگ. در همه این شرایط متفاوت جهاد سازندگی یک سازمان محوری است.
حوزه های فعالیت این سازمان هم از تنوع عجیبی برخوردار است: از دام و طیور و شیلات و صیادی گرفته تا کشاورزی و کشت دیم و آبی. از ساخت و صادرات واکسن تا مراکز درمانی. از سد سازی و پل سازی تا طیف انبوه و متنوعی از فعالیتهای فرهنگی و آموزشی و پژوهشی، همه و همه به وسیلهی جهاد سازندگی انجام میشود.
جهاد سازندگی الگوی موفق پیشرفت و عدالت توأمان در دهه اول انقلاب است. پرسش کلیدی در اینجا این است که آیا این تجربهی بزرگ، عجیب و موفق بر اساس یک برنامه شکل گرفته بود یا بر اساس یک سازمانِ تراز انقلاب؟
جهاد سازندگی در آغاز بر اساس احساس نیاز عمومی امتو فرمان امام شکل گرفته بود. این نهاد انقلاب فرآیند ایجاد و شکل دهی روشنی دارد: پس از انقلاب امام خمینی(ره) این ایده را مطرح میکنند که انقلاب تمام نشده، گام اول این بود که شاه باید برود، گام بعد بازسازی مملکت است. همانطور که در گام اول همه با هم بودند، این گام را هم همه با هم بردارند. همین تفکر امام در امت پژواک لازم را پیدا میکند و با فرمان رسمی امام، جهاد سازندگی شروع به کار میکند، با شعار «همه با هم جهاد سازندگی».
تاریخ صدور فرمان امام 26 خرداد 58 است و تاریخ تشکیل جهاد سازندگی، فردای آن 27 خرداد. در آغاز جهاد سازندگی حتی اساسنامه هم ندارد! سه ماه بعد یک اساسنامهی کلی برای جهاد در دولت موقت تصویب میشود، البته جهاد به را خود ادامه میدهد.
محور تجربه ی موفق پیشرفت و عدالت در نظام جمهوری اسلامی، سازمان متناسب با انقلاب اسلامی است، نه برنامه ریزی البته به معنای رایج. گاهی وقتی فرهنگ سازمانی جهاد سازندگی را از خلال خاطرات، اسناد و مکتوبات این سازمان مورد مطالعه قررار میدهیم، به افسانه میماند! این شبه افسانه بر اساس یک برنامه یک جملهای و سازمانی تراز گفتمان انقلاب اسلامی شکل میگرفت.
5. هنگامی که دکتر سعید جلیلی به بازسازی دولت بر اساس اندیشهی انقلاب اسلامی اشاره می کنند، چنین تجربه ای را مد نظر دارند. ایشان به ساز وکارها و فرهنگ سازمانی نهادهای انقلاب اشاره میکنند و میخواهند تجربه و عقلانیت خاص این نهادها را در سطح دولت بازتولید کنند.
برنامه ی منتشره دکتر جلیلی از جهات مختلفی بر بسیاری دیگر از برنامه ها برتری دارد؛ اما تأکید ایشان بر بازسازی ساختار دولت مبتنی بر ساز و کار و عقلانیتِ نهادهای انقلاب از این جهت ارزشمند است که به بازتولید یک تجربه موفق و عینی پیشرفت و عدالت انقلاب اسلامی منتهی میشود.
منبع:[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]