صفحه 16 از 16 نخستنخست ... 678910111213141516
نمایش نتایج: از 151 به 156 از 156

موضوع: بحث و گفتگوی آزاد: ریشه‌های تخریب یک تکلیف مدار!

  1. #151
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ريشه يابي دستورالعمل صادر شده به رسانه‎های حامی دولت برای حمله همزمان به علامه مصباح يزدي
    تخريب حافظان فرهنگ در سال فرهنگ

    محمدرضا باقرزاده[1]: روزنامه جمهوري اسلامي مورخ 18/03/1393 مطلبي را تحت عنوان «6 نكته با آيت‌الله مصباح يزدي در مورد رئيس‌جمهور روحاني» به قلم «مصطفي فقيهي » درج نموده است که به منظور توجه بيشتر مخاطبان محترم مورد بازخواني قرار مي دهيم.




    مدیریت و سردبیری سایت انتخاب به عهده مصطفی فقیهی فرزند محمد مهدی فقیهی است که پس از تعطیلی روزنامه، با همکاری چند تن از همکاران سابق روزنامه انتخاب، سایت انتخاب راه‌اندازی کرد. سایت انتخاب طی کمتر از یک هفته پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ۳ بار فیـلتر شد و سرانجام روز ۲۹ خردادماه ۱۳۸۸ توقیف شد. این پایگاه خبری از جمله وابستگان جناح اصولگرا بود که در انتخابات از میرحسین موسوی حمایت می‌کرد و پس از اعلام نتایج از تقلب در انتخابات نوشت. فقيهي دراين سايت از منتقدان بدون قيد و شرط دولت نهم بود.

    مصطفي فقيهي با اعلام جرم دادستان تهران علیه او و همچنین شکایت شورای عالی امنیت ملی، وزارت ارشاد، بانک مرکزی، نائب رییس شورای شهر و یکی از وزاری دولت هاشمی رفسنجانی، به ۱۱ ماه حبس محکوم شد، گرچه او موفق شد در مرحله تجدید نظر، ۱۱ ماه حبس را به پرداخت جزای نقدی تبدیل کند. سایت تحت مدیریت وی در ایام انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، به عنوان تریبون اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی مشهور شد و پس از روی کار آمدن دولت یازدهم نیز ، همچنان به عنوان رسانه اول دولت یازدهم شهره است.

    به نوشته سايت انتخاب مصطفی فقیهی مدیرمسئول و سردبیر سایت «انتخاب» که صبح روز دوشنبه به شعبه 12 دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شده بود، بعد از ظهر همان روز به اتهام «نشر اکاذیب» بازداشت و از دادگاه، روانه بند 350 زندان اوین شد اما با سپردن قرار وثیقه 100 میلیونی آزاد شد. وي در خصوص نشر اکاذيب در سايت انتخاب گفته بود با توجه به اینکه به تازگی چشمانم را عمل کرده ام، امکان مطالعه برخی اخبار سایت انتخاب را پیدا نکردم، اما اگر در شرایط مساعدی بودم، قطعا اجازه انتشار چنین مطلبی را در «انتخاب» نمی دادم!!
    همچنین در بهمن ۹۲ ، با اعلام جرم دادستانی تهران علیه فقیهی، سایت انتخاب فیـلتر شد، اما پس از ۶ روز مجددا رفع فیـلتر شد.

    اين نويسنده با چنین سوابق درخشان، به نظر می‎رسد در سن جواني مسیر ترقی خود در حوزه روزنامه‎نگاری را در حملات دور از ادب به یک عالم برجسته در حوزه علمیه قم یافته تا با سر هم کردن ناشیانه و البته بی‎ادبانه برخی فکت‎های تاریخی که بارها از زبان چهره‎های تندرو صادر شده است، به تصور خود حمله‎ای رسانه‎ای به علامه بزرگوار مصباح یزدی انجام داده باشد.

    نویسنده جوان و البته کم تجربه روزنامه جمهوری اسلامی، ضمن آنکه آز آيت الله مصباح به عنوان فيلسوف گرانقدر و انديشمندي آشنا به فقه و كلام اسلامي ياد مي‎کند اما با تعبيراتي دور از ادب ادعاهايي چندان تکراري را مطرح کرده است.

    از آنجا که به نظر می‎رسد خروجی جلسه هماهنگی رسانه‎های حامی دولت در هفته گذشته، حمله به علامه مصباح یزدی برای انحراف افکار عمومی از نقد دقیق ایشان نسبت به رویکرد فرهنگی دولت بوده است، و از سوی دیگر غالب متن‎های منتشر شده در رسانه‎های حامی دولت با رویکرد هجمه به این عالم بزرگوار با متحوایی شبیه به متن منتشر شده در روزنامه جمهوری اسلامی نشر یافته است، نکاتی که در ادامه می‎آید قابل بررسی و تدقیق خواهد بود:

    رابطه حضرت آيت الله مصباح و حضرت امام ره
    فقيهي در مقاله خود در خصوص رابطه حضرت امام ره و آيت الله مصباح مي نويسد :‌‌سئوال اساسي‌تر اينكه ايشان، پيش و پس از انقلاب، چقدر مورد توجه حضرت امام(ره) بودند؟

    مجال پرداختن به اين رابطه به طور مفصل نيست اما یکی از مسائلی که دشمنان بنیان اسلام و انقلاب اسلامی سعی در انجام آن به شکل های مختلف داشته اند، زیرسؤال بردند بزرگان پیشتاز در عرصه جهاد نظری وعملی با دشمنان بوده است که در این بین، حضرت آیت الله مصباح یزدی بیش از دیگران آماج این گونه حملات بوده اند. یکی از انواع این تهاجمات، زیر سؤال بردن رابطه ی عمیق و دوطرفه مبتنی بر ارادت آیت الله مصباح یزدی به امام و عنایت ویژه حضرت امام به ایشان بوده است. خاطره زیر که از طرف آیت الله مسعودی خمینی نقل شده و مربوط است به ماه های پس از ارتحال آیت الله العظمی بروجردی (1340 شمسی)، نشانگر نوع نگاه حضرت امام به آیت الله مصباح و طول مدت این آشنایی عمیق است:

    «به یاد دارم در یکی ازمناسبت ها، کسی درمنزل امام به نزد من آمد و ابراز کرد که برای "جاسب قم" [یکی ازمناطق اطراف قم] نیاز به مبلغ دارند. من خدمت امام عرض کردم که موضوع از این قرار است. امام فرمود: "ما کسی را دراختیارنداریم، شما خودتان کسی را در نظر بگیرید." در نهایت قرار شد که آقای مصباح یزدی را ببرند. البته ایشان منبری وروضه خوان محسوب نمی شدند و تنها درابعاد علمی توانا بودند وخوب هم صحبت می کردند. خدمت امام رسیدیم تا بگوییم قرار است آقای مصباح به جاسب اعزام شود. مسئله به امام عرض شد. ... حضرت امام تنها جمله ای که به کار بردند این بودکه آقای مصباح از علماست.»[2]

    تاثير انتقادات آيت الله مصباح در افول جايگاه احمدي نژاد
    وي مي نويسد:‌آيت الله مصباح «هيچ گاه نقدي را متوجه دولت احمدي نژاد نکرد.»
    دکتر علي مطهري نيز در واكنش به انتقادات آيت‌الله مصباح يزدي به رئيس‌جمهور گفت: «من دقت‌نظرها و اعلام خطرهاي جناب آقاي مصباح يزدي در مباحث فرهنگي و فكري و ايدئولوژيك را مي‌پسندم و براي جلوگيري از انحراف و تغيير مسير انقلاب اسلامي مفيد مي‌دانم گفت:‌ ولي اين سوال براي بنده ايجاد شده است كه چرا آقاي مصباح در زمان دولت قبلي كه انحرافات فرهنگي بيشتر از امروز بود اين مقدار عكس‌العمل نشان نمي‌دادند و فقط به اشاراتي اكتفا مي‌كردند.»

    اين ديدگاه ناشي از اين است که صاحبان آن توجه ندارند به ميزان تاثير حمايت علامه در روي کار آمدن احمدي نژاد رويگرداني معظم له از انحرافات افراد پيرامون او تا چه حد در افول جايگاه وي و همراهانش نزد مردم موثر بوده است. نقد شديد ايشان از جریان انحرافی و همسان سازی آن‌ها با اقدامات بنی صدر در اوایل انقلاب و خطرناکتر از فتنه دانستن انحراف نقد هاي کم وزني نيست. ايشان تا آنجا در نقد انحراف جدي بودند که ماهيت آن را فراماسونري خواندند. اين آقای مصباح بود که با شجاعت تمام نسبت به دولتي که خودش در روي کار آمدن آن سهم داشت اعلام نمود فکری که مشایی عرضه می کند؛ فکر فراماسونرهاست . آقای مصباح بود که به آقای احمدی نژاد پیغام داد دو نفر آبروی دولت شما را می‌برند و از همان ابتدا به وي گفتند مشایی را کنار بگذار و البته او نيز به اين تذکرات گوش نکرد.

    اين نقد ها تا آن جا بود که جريان انحراف را به موضع گيري عليه ايشان کشاند و به تخريب ايشان روي آوردند.

    اين انتقادات ايشان همسو با همان انتقاداتي است که ايشان در دولت اصلاحات داشتند. زمانی که اصلاح طلبان از جامعه مدنی سخن گفته و به صراحت از وکالت فقیه به جای ولایت فقیه سخن گفتند و حتی پا را فراتر گذاشته از به موزه رفتن افکار اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) سخن به میان آوردند این آیت الله مصباح یزدی بود که به میدان آمده و در برابر هجمه ها و تخریب های آنان مردانه ایستاد و به دفاع از مبانی دینی و انقلابی نظام پرداخت و اجازه نداد که تفکرات سکولار در انحراف نظام ره به جائی ببرند. دقیقا در همین نقطه است که جریانی انحرافی پا در جای پا فتنه گران گذاشته همچون آنان از جنگ با قرائت ها و تفسیرهای دینی سخن می گویند،از ایجاد شکاف میان روحانیت و روحانیت گفته و از شکل دهی شکاف میان خود و رهبری سخن به میان می آورند و هنگامی که آیت الله مصباح یزدی به مقابله با انحرفات آنان می پردازد به ايشان تاخته و تلاش کردند ايشان را تخريب نمايند تا جايي که یکی از سایت های متعلق به جریان با ماموریت یافتن در این زمینه خطاب به آیت الله مصباح یزدی که کارشناس خبره دینی می باشند نوشت که آیا فقط و فقط این شمائید که بد و خوب را می شناسید. این سایت همچنین درتلاش برای زیر سوال بردن تقوی آیت الله مصباح یزدی کوشید حمایت های وی از نظام را زیر سوال برد. اين تخريب ها عليه کسي نبود که نسبت به انحرافات دولت سکوت کرده باشد و سوال ما از همه کساني که اين گونه فکر مي کنند اين است که براستي اگر انتقادات بسيار تند آيت الله مصباح از انحرافات احمدي نژاد و همراهانش نبود آيا انتقادات کساني که از ابتدا سر ناسازگاري با دولت اول احمدي نِژاد را داشتند مي توانست باور به انحراف احمدي نژاد و برخي همراهانش را در بدنه حزب اللهي حاميان او پديد آورد؟

    مجال نيست جريان مقابله آيت الله مصباح با جريان انحراف را بيش از اين باز کنيم اما اين انصاف نيست آيت الله مصباح را که اولين کسي است که جريان انحرافي را شناسايي و با فرياد رسا اعلام نمود تا اين انحراف به حساب حزب الله نيافتد را از منتقدين دولت قبلي ندانيم و خوب است فرافکني را کنار گذاشته حاشيه نرويم و انحرافات اين دولت را مورد نقد و اعتراض قرار دهيم که برخي گمان نکنند به 200 هزار راي تفاوت راي نماينده تام الاختيار مردم هستند که روي قانون اساسي و مذهب رسمي کشور پا بگذارند.

    مصباح؛ نه تنها فعال سياسي که استاد تئوري پرداز انقلاب؟
    فقيهي در ادامه مي نويسد: برخي معتقدند آيت‌الله درس عبرتي گرفته و به اين نتيجه رسيده كه نمي‌تواند تئوري پرداز انقلاب باشد. وي سپس ترازوي انقلابي و علميت سنجي خود را روي ميز نهاده و اينگونه به ارزيابي آيت الله مصباح مي پردازد: «ايشان (ايت الله مصباح در آن ايام پرمشغله دكتر روحاني، كجا بودند؟» وي سپس ابزار دروغ و افترا را برداشته و مي نويسد:‌ «چه شد كه ايشان درسال هاي41، 42 و 43 امام و مبارزه را رها كردند و بوسيدند و در طاقچه نهادند؟» و سپس از ايشان انتظار براه انداختن گردان نظامي را مطرح کرده مي نويسد:«چطور در زمان جنگ نه گرداني راه انداختند و نه يك بار در جبهه ديده شدند؟»

    عجيب است بازار سياست که عده اي را براي چند صباحي دولت معجل، به هدم سرمايه هاي مملکت خود مي کشاند. تاسف برانگيز درا ين برخوردها نبود معيار براي اظهار نظر است. عده اي براي وزن کردن افراد فقط به ميزان هاي کمي بسنده کرده براي سنجش ارزش انقلابي و علمي افراد به شمارش روزهاي زندان و تعداد شرکت در تظاهرات و فعاليت هاي سياسي افراد مي پردازند. نتيجه اين محاسبه چه خواهد بود؟‌اينکه اگر يک مرجع تقليد از آنها انتقاد کند مي شود بيکار. اگر حتي شهيد مطهري بخواهد عليه آنان انتقادي نمايد شماره زندانهايش به آقاي فلان نمي رسد بنا بر اين حق اعتراض و انتقاد ندارد. با اين ابزار سنجش حتي اگر علامه طباطبايي زنده بودند و مي خواستند عليه دولت دکتر روحاني اعتراضي را مطرح کنند با همين سبک و سياق مورد توهين قرار مي گرفتند که شما که زندان نبوده ايد پس حق نداريد عليه عملکرد يک دولت اظهار نظر کنيد و ايشان را متهم مي کردند که «مايلند فضاي سياسي را ملتهب و مضطرب نگاه دارند تا همواره دستاويزي براي فعاليت سياسي تخريب گرايانه خود داشته باشند.»

    به نظر مي رسد خوب است امثال آقاي فقيهي براي وزن کشي نخبگان علمي آن ها را با هم تراز هاي خود وزن کشي کنند. اگر خود را به خواب نزده ايد اندکي بحران هاي فکري ايام انقلاب و سالهاي پس از استقرار نظام اسلامي و سالهاي سازندگي و اصلاحات و پس از آن را با محک انديشه هاي حضرت امام ره مطالعه کنيد تا معلوم شود چه کساني از ابتدا دروغين انقلابي نمايي کرده اند تا از انقلاب بدوشند و عده اي انقلابي بودند اما چون تئوري انقلاب در جانشان مايه نداشت بعدها از توابين شدند. کساني هستند که به نام امام و خط امام در ورطه ترويج سکولاريسم افتادند اما آيت الله مصباح شخصيتي است که در وفاداري به امام ره و مقام ولايت گوي سبقت را از بسيار مدعيان ربوده است. معيار براي سنجش انقلابي بودن و تئوري پرداز انقلاب بودن را افکار نورس نمي تواند به دست دهد بايد از بزرگان خواست تا عيار علمي و انقلابي بودن افراد را معين سازند.

    خوب است با اين اوصاف مهاجمان زحمت ما ندارند و عرض خويش نبرند و به جاي اين مهمل نويسي هاي و تکرار هجمه هاي ناجوانمردانه کاري ديگر در پيش گيرند.

    حد شرعي و قانوني فرمانبري از دولت ها
    نويسنده در ادامه مي نويسد:‌حضرت آيت‌الله مصباح يزدي كه سابق بر اين، فرمانبري از سخنان رئيس جمهور را همان پذيرش كلام خداوند مي‌پنداشتند، ظاهراً با بيانات اخير خود، مشخص فرموده‌اند كه منظور ايشان، رئيس دولت نهم بوده و نه هر رئيس جمهوري كه سنخيتي با آراء و عقايد ايشان نداشته باشد!

    عصبانيت از ديدگاه حضرت استاد در خصوص جايگاه عقلي و شرعي الزام به اطاعت از حاکميت و دولت، ناشي از برخورد اين ديدگاه با نگاههاي سکولاريستي است که در جامعه کم و بيش هست. در واقع عقده سخنان چند سال قبل آيت الله مصباح در اين مورد بهانه اي براي گشوده شدن مي خواست که انتقادات به سخنان نادرست رئيس محترم جمهوري فضاي اين عقده گشايي را فراهم نموده است.

    طبق ديدگاه استاد مصباح هنوز هم مباحثی از ولایت فقیه وجود دارد که برای خودی‌ها نیز روشن نشده است. اين حق جواناني مثل آقاي فقيهي است که بدانند مسئله ولایت فقیه چيست هر چند آنها امام را درک نکرده‌اند و از سیره عملی ایشان نیز استفاده نکرده‌اند و فقط موضوعاتی را شنیده‌اند.

    از نگاه آيت الله مصباح در مدل اصلی اسلام حکومت باید به شکل هرمی باشد که در راس آن شخص معصوم قرار می‌گیرد. در مدل دوم حکومت در اسلام چون پیامبر (ص) نمی‌توانستند در کل جامعه اسلامی آن روز که محدوده کوچکی نیز بود مجری احکام اسلام باشند. لذا از این جا به بعد مجری احکام باید از عصمت به شبه عصمت تنزل کند.

    وقتی مجری اسلام نمی‌شود که در همه شرایط معصوم باشد، بنابراین در این شرایط فرد باید بسیار به مقام عصمت شبیه باشد. اصل قانون از سوی خداوند تفسیر آن از سوی معصوم و اجرای آن در وهله اول بر عهده فرد معصوم و در مرحله بعد از سوی کارگزارانی صورت می‌گیرد که معصوم بر اساس شاخص‌هایی آنها را انتخاب می‌کند که شبیه معصوم باشند.

    در مدل دوم زمانی که مردم به حاکم معصوم دسترسی ندارند از کسانی اطاعت می‌کنند که مأذون از حاکم معصوم باشند. اگر فرض کنیم امام معصوم در زندان باشد آیا می‌شود گفت که دیگر اسلام نمی‌خواهید؟ در حالی که این طور نیست و فرموده‌اند وقتی که به خود معصوم دسترسی ندارید، به کسانی مراجعه کنید که دست‌پروده معصومین باشند و علم خود را از آنها گرفته باشند و در کارایی نیز شبیه معصوم باشند. بنابراین این طور دیگر در بن‌بست نمی‌مانیم.

    در این شرایط باید فقیه جامع‌الشرایطی باشد که احکام اسلام را اجرا کند و در این امر برای مدل دوم در نظر گرفته شده است. لذا خود ائمه معصومین مدل دوم را پی‌ریزی و اجرا کردند.
    وقتی امام علی (ع) مالک اشتر را منصوب کردند، او معصوم نبود بلکه قریب به معصوم بوده و امکان اشتباه نیز داشت. اما اطاعتش نیز واجب بود. ما در مسائل فقهی خود به مرجع تقلید رجوع می‌کنیم در حالی که او معصوم نیست و این امر باعث نمی‌شود که ما رساله را دور بیندازیم و مرجع تقلید نداشته باشیم.

    همانطور که در مسائل فقهی باید از مرجع تقلید اطاعت کرد، همانند این مسئله در باب حکومت وجود دارد و در زمانی که معصوم نیست، باید از شبیه‌ترین به معصوم اطاعت کرد تا در دام شیاطین نیفتاد، گفت: کسی که حاکم نظام اسلامی است، اول باید قانون را بداند و به آن عمل کند و هوای نفسش باعث نشود هر طور که خواست به قانون عمل کند. از این رو باید از تقوا برخوردار باشد. هر چند همانند امام علی (ع) دیگر پیدا نمی‌شود. اما در زمان ما دو شبیه به حضرت علی (ع) وجود دارد و در واقع حجت بر ما تمام شده است.

    به برکت خون شهدا امروز مدل دوم حکومت اسلام در جامعه ما قابل اجراست و کسی که در حال حاضر در راس قرار دارد، شبیه‌ترین افراد به امام معصوم است و فرد دیگری نمی‌تواند در عرض او متصدی حکومت شود و هر کس که ادعای حکومت کند، غاصبانه است چرا که حکومت حق خداست. لذا امام (ره) فرموده‌اند که رئیس‌جمهور منتخب مردم اگر از سوی ولایت فقیه نصب نشود طاغوت و اطاعت از او حرام است و این امر مبنای فقهی دارد چرا که هیچ انسانی حق ندارد بر دیگری حکومت کند. بنابراین مشروعیت هرگونه فعالیت حکومتی مربوط به اذن ولی فقیه است که مشروعیتش از سوی امام معصوم و مشروعیت آنها از سوی خداوند است.[3]

    بنا بر اين اطاعت از دولتي که منصوب از سوي ولي فقيه است اطاعت از ولي فقيه بوده واطاعت از ولي فقيه اطاعت از اطاعت از امام معصوم و اطاعت از معصوم هم اطاعت از خدا است. سوال از امثال نويسنده محترم اين است که کجاي اين مطلب علمي و عقلي اشکال دارد تا اصلاح يا تفهيم گردد؟
    اما معلوم است که اين بحث عقلي به هيچ و جه منافي با وجوب امر به معروف و نهي از منکر از سوي مردم و خصوصا نخبگان نيست.

    به نظر مي رسد خلط ميان اين دو مقوله علت اين سوال شده که چرا آيت الله مصباح که اطاعت از دولت را اطاعت از ولي و به تبع آن اطاعت از خدا مي داند در دولت اصلاحات و دولت احمدي نژاد و دولت روحاني نهي از منکر مي کند. پاسخ اين است که اتفاقا چون اين جايگاه الهي است همه بايد در حفظ آن از انحرافات بکوشند خصوصا نخبگان. بنا بر اين وقتي دولتها از مسيري که قانون اساسي و شريعت پايشان را کج گذاشتند بايد به آنها امر کرد و نهي کردو حتي اگر لازم شد نهيب زد که کاري نکنند مردم در سر دوراهي اطاعت از خدا و اطاعت از طاغوت نفس سرکش برخي از مسولان سرگردان شوند. وقتي دولتمردان به صراحت عليه اصل دوم قانون اساسي موضع مي گيرند و وظيفه امر به معروف و نهي از منکر خود را که طبق اصل هشتم بر عهده دارند فراموش مي کنند بايد آنها را هشيار کرد که مردم که موظفند از شما اطاعت کنند کاري نکنيد که مجبور شوند به دليل عدم کفايت سياسي، شما را با يک دولت ديگري که بتوانند از او اطاعت کنند جايگزين نمايند.

    اين که نويسنده گفته است که «تكرار مكرر لفظ "مقام معظم رهبري" در سخنان دكتر روحاني، حكايت از آن دارد كه رئيس جمهور، هم به تبعيت خود از "مقام ولايت "مفتخر است هم از حمايت بي‌دريغ ايشان از دولتش اطمينان دارد.» حاکي از اين مطلب بديهي در نظام اسلامي است که آيت الله مصباح هم بر آن تاکيد دارند اما سوال اين است که آيا تکرار مکرر القاب کافي است يا افتخار به تبعيت کافي است يا حمايت رهبري از دولت کافي است يا علاوه بر اينها اطاعت هم لازم است. خوب است نويسنده محترم و خوانندگان محترم اين نوشتار مروري بر ديدگاههاي چند ماه اخير مقام معظم رهبري و در مقابل موضع گيري ها و عملکرد برخي مسولان داشته باشند تا معلوم شود که آيا تکرار مکرر لفظ ماهيت کاريکاتوري پيدا نکرده باشد.

    وقتي رئيس دولت اسلامي وقتي به دين مي رسد معتقد است که «دین را نباید به دست دولت بدهیم. دین دست کارشناسان خودشان است. دین دست علما، حوزه ها، مراجع، صاحب نظران، فرهیختگان و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت و کمک کند.»( در حالي که حضرت علی علیه السلام با شلاق به میز بازاریان کوفه می نواخت که ایشان را از مبادلات ربوی و غیرشرعی بازدارد)

    اما به بحث محيط زيست که مي رسد مي گويد:
    «اولین قدم برای حل مشکلات محیط زیستی فرهنگ است، باید از دبستان برای فرهنگ سازی جوانانمان کار کنیم.
    - آموزش و پرورش در باره فرهنگ سازی وظیفه سنگینی دارد؛ همه باید زندگی با زیست سالم را بیاموزند.
    - باید با عمومی کردن مساله محیط زیست توجه و آموزش دادن مردم در این زمینه فرهنگ سازی کرد.
    - باید مردم را از نوجوانی و جوانی آموزش دهیم چرا که مشارکت عمومی و حضور مردم در صحنه بسیار مهم است.»
    نمي دانيم رييس جمهوري بالاخره وظيفه تصدي گري فرهنگي را براي دولت به رسميت مي شناسد يا نه. از سوي ديگر اگر مردم بايد درد دين مردم را داشته باشند نه دولت پس چرا به منتقدان فرهنگي حمله مي کند و مي گويد:
    «بعضی واقعا بیکارند، کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات هستند. مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست و نه می دانند آخرت چیست اما همیشه غصه می خورند.»

    آيا نبايد از اين دولت سوال کرد که با چه منطقي اينطور دوگانه سخن مي گويد. چرا به منقدان فرهنگي انگ متوهم و جاهل مي زند در حالي که همه پیامبران و امامان همواره به دنبال فرصتی بودند تا حکومتی را بنا نهند که با آن حکومت دین و دنیای مردم را آباد نمایند. پیامبر اکرم اینقدر برای هدایت و دین مردم غصه می خورد که خداوند او را دعوت به آرامش نمود و فرمود:‌ لعلک باخع نفسک الا يومنوا بهذا القرآن اسفا. آيا پیامبر از بیکاری غصه ی آخرت مردم را می خوردند؟ و آیا مقام معظم رهبری و مراجع که همگی برای مسائل فرهنگی کشور احساس نگرانی کردند از روي بیکاری نگرانند؟ اين چه برخورد تحقير آميزي است که رييس جمهوري کشوري که بايد مردم به عنوان کارگزار امام زمان به او نگاه کنند به مردم و نخبگان کشور خودش دارد. وقتي با منتقدان سیاست های خارجی طرف مي شود آنان را به بي سوادي متهم مي کند و وقتي به منتقدان فرهنگی مي رسد آنان را متوهم و بیکار مي نامد؟

    دولت بايد پاسخگو باشد که چرا در امر فرهنگ شعارهاي پر آب و تاب تخصص مداري را فراموش کرده و به جاي استفاده از ظرفیت کارشناسی و تخصصی از حوزه و روحانیت متخصصان اين عرصه را عده اي متوهم و بيکار مي نامد. به راستي اگر دولت اسلامي به دین مردم کاری نداشته باشد و تنها به دنبال دنیای مردم باشد (اگر باشد) اساسا چه تفاوتی با دولتهای غیراسلامی خواهد داشت؟ ( چه آنکه آنها ترويج فرهنگ سکولار را رسالت خود مي دانند.

    با توجه به قانون اساسي خصوصا اصل دوم و سوم دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی که متعهد شده است تا اسلام و قوانین اسلامی را در جامعه اجرا نماید، نمي تواند نسبت به فرهنگسازی در امر دينداري مردم بی تفاوت بماند.

    در برابر اين توهين و بي تفاوتي جاي آن بود که آيت‌الله مصباح يزدي بفرمايد"برخي از افراد عمامه به سر كه داراي مسئوليت هستند، در واكنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابي و نگراني علما از وضع دين و فرهنگ و تجمع روحانيت در فيضيه، آن‌ها را كساني معرفي مي‌كنند كه اسلام را نشناخته‌اند و آن‌ها را متهم به توهم مي‌كنند. بايد از وي پرسيد مگر خود تو دينت را از كجا ياد گرفته‌اي؟ از فيضيه يا از انگلستان؟"

    وقتي دغدغه مندان دين افرادي متوهم هستند بايد پرسيد آيا شما دينتان از عده اي متوهم گرفته ايد؟‌!

    کلام آخر آنکه نويسنده در نوشته مورد بحث با وقاحت تمام اقدامات آيت الله مصباح در نقد برخي دولتمردان را نسنجيده، آتش افروزانه، تنش زا و تشنج آفرين، بي توجهي به مواضع امام و رهبري، بي توجهي به ارزشها،‌ بي توجه به قانون، خشن و غير معقول شايسته سرزنش و در خور عتاب و عقاب و طرد ملي مي داند معتقديم تمام اين القاب متوجه کساني است که با حاشيه سازي سعي در پديد آوردن حاکميت دوگانه در درون نظام اسلامي دارند.

    مدرس اخلاق:‌من امر به معروف مي کنم اما شما نکنيد!
    يکي ديگر از ترفند ها براي به حاشيه راندن اهل فرهنگ دلسوزي هاي برخي افراد است که در نهايت نوعي توصيه به بي تفاوتي است. در همين راستا با تحريک برخي خبرگزاري هاي همسو جناب آقاي سیدمهدی طباطبایی به صحنه کشانده شدند و عليه انجام وظيفه آيت الله مصباح موضعگيري کرده اند. جالب اين که خبرنگار ايشان را که از مدرسان اخلاق به شمار مي روند به عنوان يکي از پیشگامان مبازرات ضداستعماری و ضداستبدادی و از یاران مرحوم آیت الله کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، از همکفران و یاران سید نواب صفوی و گروه فداییان اسلام است و از آغاز نهضت روحانیت از قیام پانزده خرداد 42 گرفته تا حال حاضر، از مبارزان بی باک و پیشگامان جهاد در راه پیروزی انقلاب اسلامی و از یاران بی پیرایه امام خمینی و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) بوده است ياد مي کند اما همين استاد محترم اخلاق تماما سياستمدار در اقدامي دوگانه به علامه مصباح توصيه مي کنند که بهتر است ايشان به درس و بحث شان و کار علمی شان بپردازند. وي مي گويد:‌از آیت الله مصباح یزدی می خواهم که به دروس علمی خود پبردازند و وارد این مباحث نشوند و به این سخنان و بحث و جدل ها ادامه ندهند. و جالب تر آنکه به خودشان حق مي دهند نگران دين مردم باشند و مي گويند: « واقعا نگران دین مردم هستم و این مسائل بیش از همه به دین مردم لطمه می زند.» اما معلوم نيست که بر اساس همين منطق چرا به آيت الله مصباح حق نمي دهند که نگران دين مردم باشند.

    ظاهرا منطق يک بام ودو هوا اختصاص به مسئولين محترم دولت يازدهم اختصاص نداشته و طرفداران اين دولت هم بي نهايت تابع اين منطق اند. خود ايشان مي گويند «دشمن می خواهد روحانیت، علما و عزیران را به جان هم بیاندازد » و خود همين بزرگوار با تحريک يک خبرنگار به طور غير طبيعي براي يک عالم ديني و يک علامه بزرگوار صندلي وعظ مي گذارد که نبايد در مسائل سياسي وارد شود. ايشان در حالي که سخن استاد مصباح را به دقت نخوانده اند «انگلیسی» بودن را نکوهش کرد و گفته اند « لفظ انگلیسی که آقای مصباح در سخنانشان استفاده کردند بسیار لفظ بدی بود. جناب اقای ایت الله مصباح هر چه به حوزه و تقویت حوزه بیشتر بپردازند انشالله نزد خدا عزیزترند و اگر اوامری دارند می توانند محرمانه به آقای روحانی بفرمایند و ایشان قطعا خواهند پذیرفت.»

    خوب است جناب آقاي طباطبايي يک مورد از انتقادات عديده فرهنگي و يا غير فرهنگي که جناب آقاي روحاني در همين مدت کوتاه متوجه ايشان شده است و ايشان پذيرفته اند را متذکر مي شدند تا مخاطبان خيالشان راحت شوند با دولتي انتقاد پذير روبرو هستند و اين قدر نگران نباشند.

    آقاي طباطبايي در اين مصاحبه باز به گونه ديگري وارد مباحث سياسي مي شوند و به سوابق انقلابي آقاي روحاني مي پردازند و مي گويند: «باید بگویم سابقه ی انقلابی آقای روحانی خیلی جلوتر از این بزرگواران است.» اين روزهاي آنقدر به رخ کشيدن سوابق انقلابي مد شده که حالت چندش آوري پيدا کرده است. خوب است اين بزرگان سري به تاريخ سابقه داران انقلابي صدر اسلام بزنند تا براي انقلابيون اينگونه حصار کشي نکنند.

    وقتي انقلابي بودن و ماندن تنها با امضاي يک اعلاميه ثابت شود چنانکه آقاي طباطبايي آن را طبيعي مي دانند و مي گويند:‌«اعلامیه های قبل انقلاب همگی منتشر شده که اعلامیه سال 42 توسط بسیاری از آقایان امضا شده بود و امضای هرکس بر روی آن باشد، طبیعتاً او انقلابی تر است.» خوب تکليف تکليف همه براي صيانت از انقلاب روشن خواهد بود که نيازي به بحث و جدل ندارد.

    البته آقاي طباطبايي در سخن نهايي خود مي گويد: «آقای مصباح بزرگوار است و ممکن است تحریک شده باشند، و به نظر می آید که با چند واسطه ایشان را تحریک کنند. البته ایشان تدریس می کنند و امکانش وجود دارد.» اما نمي گويد چطور خود ايشان امکان ندارد با سوالات يک خبرنگار تحريک نشده باشند.

    آقاي طباطبايي در ادامه سياست يک بام و دو هوا مي گويند:‌ « در این مقاطع مهم و دیگر مقاطع باید به صورت محرمانه به رئیس جمهور امری را گزارش دهند و از حضور در جراید و رسانه ای کردن حرفی خودداری کنند. وی تاکید کرد: این سخنان حتما به رئیس جمهور منتقل می شود و آقای روحانی هم توجه خواهند کرد.»

    و در ادامه اما فقط به آقاي روحاني حق مي دهند که به تئوري پردازي عليه قانون اساسي و شرع اسلامي آنهم در ملا عام و رسانه هاي عمومي ادامه دهند و مي گويند:‌«آقای روحانی باید خطاب به مردم در مورد مسائل مختلف از جمله مسائل فرهنگی سخن بگوید چرا که باید نسبت به امور مردم پاسخگو باشد اما افراد دیگر باید سخنانشان را طور دیگری بیان کنند.»!!!

    ايشان در ادامه باز هم تاکيد مي کند که چون دلسوز دين مردم است اينهمه تذکرات اخلاقي مي دهد و مي گويد: «من واقعا دلم برای دین می سوزد، هر کسی باید در این زمان سعی کند که دیگر به دین و افکار دینی مردم خدشه وارد نکند.»!!!
    خداوند عاقبت همه ما را ختم به خير کند.

    ------------------------------
    [1] . دانش آموخته حوزه علميه قم و عضو هيات علمي موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني ره
    [2] . خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 199 و 200
    [3] . سخنراني آيت الله مصباح در دانشگاه تهران مورخ دوشنبه، 19 خرداد 1393




    موفق باشین.
    93/3/23
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #152
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    علت هجمه به استاد را می‌دانیم


    حجت الاسلام روانبخش



    درست در زمانی که شیطان بزرگ امریکا و اقمارش به کمک همفکران داخلی اشان در صدد خشکاندن ریشه نهال نوپای انقلاب اسلامی بودند و با تشکیل تیم های ترور و راه اندازی آشوب های کردستان و گنبد و .. تلاش می کردند انقلاب اسلامی را با چالش های جدی مواجه سازند و درست در همان زمانی که استکبار جهانی با هماهنگی شیوخ منطقه و به ویژ] رژیم بعثی عراق در صدد تحمیل جنگ همه جانبه بر ضد جمهوری اسلامی بودند؛ در زیر پوست این اتفاقات ، اتفاق مهم تری در حال انجام بود که آقای الکساندر کنت دمارانش رییس سابق سرویس جاسوسی فرانسه در کتاب خود از آن به « جنگ جهانی چهارم» یا «جنگ عقیده» یاد می کند.

    آن ها به خوبی فهمیده بودند که در جنگ نظامی بخت با آن ها نیست و ملتی که شهادت دارد اسارت و شکست ندارد. از این رو جنگ اصلی خود را قبل از آن که جنگ نظامی را آغاز کنند به صورتی آرام و نامریی در جبهه فرهنگی و اعتقادی شروع کردند. ولی روشن است که چنین جنگی را همه کس متوجه نمی شود زیرا کاملا آرام و نامریی است و از غرش تانک و هواپیما و صدای توپخانه و صفیر گلوله خبری نیست. این اندیشمندان بصیرند که نقشه های دشمن را می بینند و گام های آرام و نامریی او را مشاهده می کنند. تولید کتاب های سکولار و بر اساس مبانی غربی که عمدتا عقیده نسل جوان را نشانه می گرفت به سرعت در غرب تولید می شد و توسط مترجمان سکولار به سرعت ترجمه می گردید و در این جا بود که بزرگانی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی نسبت به این مساله حساس شده بودند و امام ره ستاد انقلاب فرهنگی را برای اسلامی کردن دانشگاه ها به قم جهت می داد و در آن جا نیز به موسسه در راه حق زمام امر را به دست آیت الله مصباح سپردند تا با تشکیل دفتر همکاری حوزه و دانشگاه به این امر مهم اقدام کنند. شهید بهشتی در این باره خاطره ای بیان می کنند که نشان از توجه جدی ایشان به این نقشه دشمن بوده است «چند روز قبل از شهادت شهید مطهری با هم صحبت می‌کردیم، ایشان می‌فرمود: بنا دارم روزهای رفتن به قم را زیادتر بکنم، اگر بشود حداقل می‌خواهم سه روز هفته را در قم باشم. ایشان درس‌هایی را در قم شروع کرده بودند به منظور این‌که در جهت دادن به اندیشه و بینش و برداشت اصیل اسلامی در مرکز روحانیت شیعه یعنی قم و ساختن طلاب جوان، این مرکز ا نقلاب و ستاد انقلاب اسلامی ایران نقش مؤثرتر و پربارتری را ایفاء کنند. از قضا در آن روز که شاید هم آخرین دیدار ما بود، منزل خود ایشان هم بود این صحبت به میان آمد که ماها گرفتار مسؤولیت‌های اجتماعی شده‌ایم، حضورمان در میدان فعالیت‌های ایدئولوژیک فعالیت‌های تحقیقی در شناخت اسلام و فعالیت‌های تبلیغی در رساندن این شناخت به مردم از طریق سخنرانی، از طریق مقاله و کتاب دارد ضعیف می‌شود.
    خود مرحوم مطهری دیگر چند ماه بود فرصت یک سطر نوشتن هم نداشت. (ایشان که زنده بود به مطالعه‌کردن و نوشتن). ما ناچاریم مطالعات سیاسی و اجتماعی روز را بکنیم، ناچاریم گزارش‌های روزانه را بخوانیم، ناچاریم ا خبار این طرف و آن طرف را بخوانیم، ناچاریم نامه‌های مردم را بخوانیم، نامه‌هایی که در برابرش هم غالبا خجلیم برای این‌که کار فوری و علاج فوری از دستمان ساخته نیست، می‌خوانیم، مطالعه می‌کنیم، بحث می‌کنیم، تجزیه و تحلیل می‌کنیم، جمع‌بندی می‌کنیم، اما این‌ها در زمینه‌های ایدئولوژیک دیگر نیست با ایشان می‌گفتم برادر عزیز خطرناک می‌بینم این حد از فرورفتن و غرق‌شدن خودمان را در این‌گونه از مسؤولیت‌ها و این‌گونه کارهای روزانه، و ایشان هم می‌فرمود درست است و به همین دلیل بعد فرمود که من بنا دارم هرچه زودتر روزها و ساعات بیش‌تری را برای پرداختن به این واجب بزرگ آزاد کنم. من از این سخن ایشان خیلی خوشحال شدم و به ایشان هم گفتم امیدوارم تا وقتی که ما فرصت پیدا کنیم، عین این برنامه را دنبال کنیم. حضور خلاق و فعال و زنده و سازنده شما به مقدار زیادی، این کمبود و نارسایی را جبران کند. به همین دلیل هم اول بار که خبر شهادت ایشان را شنیدم، گذشته از الم و رنج و دردی که یک دوست چندین ده ساله در خودش احساس می‌کند، این خاطره قبل از هر خاطره دیگر درذهنم زنده شد. به برادران در همان جلسه‌ای که صبح به منزل ایشان رفتم، گفتم: دوستان اولین جمله‌ای که به دنبال این شهادت در ذهنم زنده شد، این قرار استاد مطهری بود که می‌خواست برای پرکردن این خلأ وحشتناک مثل گذشته پرتلاش و پرتوان حضورش را زیادتر بکند.» سپس شهید بهشتی پس از نقل این خاطره اهمیت موضوع را به مخاطبان گوشزد می کند و می گوید» من هم به این مسأله سخت معتقد بودم، درباره خودم هم از 8 – 9 ماه قبل همین تصمیم را گرفته بودم، تصمیم داشتم که تا آن‌جا که می‌شود در میدان بحث و بررسی و تحقیق و تبلیغ اسلام اصیل و خالص متمرکز شوم. به همین دلیل از پذیرفتن هر مسؤولیتی خودداری می‌کردم مگر این‌که یک فریضه عینی و یک واجب عینی باشد و تشخیص این واجب عینی بودن را هم گذاشته بودم در اختیار امت و ا مام و حتی در این مسؤولیت اخیر که امام به‌عنوان واجب عینی فرمودند و پذیرفتم همان موقع به دوستان گفتم قرار ما محفوظ. من صبح تا ظهر در این مسؤولیت خطیر، خودم را متمرکز می‌کنم ولی بعد از ظهر و شب باید در آن مسؤولیت حاضر باشم و خوشبختانه هم از آن موقع این برنامه را کم وبیش آغاز کردم و حالا هفته‌ای ده، دوازده ساعت در این کارهای ایدئولوژیک می‌توانم کار بکنم و برنامه‌ای را هم برای دوستان دانشجو آغاز کرده‌ام. این را برای این می‌گویم که من با تمام وجود به این آرمان معتقد بودم و هستم و امروز و این روزها رنج می‌برم که برادران روحانی، برادران دانشجو، خواهران دانشجو و مردم معمولی می‌آیند می‌گویند که فلانی جه باید کرد؟ نسل جوان ما در معرض هجوم ایدئولوژی‌های ضد اسلام و یا ا لتقاطی، ممکن است آسیب‌پذیر باشد. راست هم می‌گویند و عرض من هم به آن‌ها این است اگر خدا عمری داد و توفیقی داد و توانستیم از این مهلکه‌ها و توطئه‌هایی که دشمن بر سر راه انقلاب اسلامی عزیز شما ملت یکی پس از دیگری به‌وجود می‌آورد با ایفای نقش و مسؤولیتی که بر عهده داریم، به سلامت عبور کنیم و به یک مأمن برسیم مطمئناً تمام نیرو و تلاش را در همین زمینه متمرکز خواهم کرد. و امید و انتظار و آرزویم این است که با حضور آگاهانه شما ملت مبارز و قهرمان ایران به زودی به این روزهای امن، امن چی، امن چی؟ امن کس و کار؟ امن جان و مال؟ با امن انقلاب و دین و آرمانمان؟ کدام یکی؟ امن انقلاب که آن‌را امن جان و مال و کسب و کار هم به دنبالش هست

    هرچند دشمن به شهدای بزرگی مانند علامه مطهری و دکتر بهشتی امان نداد و در همان سال های اول انقلاب به درجه شهادت رسیدند تا راحت تر بتواند در این جنگ عقیده به پیروزی برسد ولی خداوند ذخیره دیگری را در که از همفکران و همراهان آن بزرگان در جبهه فرهنگی بود برای این امر مهم در نظر گرفت تا این عرصه مهم خالی نماند مقام معظم رهبری که خود از مبارزان این عرصه اند می فرمایند : « «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.» (روزنامه ی جوان، 14 شهریور 78، صص1-2) ولی متاسفانه همان گونه که در قبل از انقلاب و بعد از آن در یک تهاجم همه جانبه آن دو شهید بزرگ را مورد تهاجم قرار می دادند و سپس آن ها را به شهادت رساندند باز هم دشمن در صدد برآمد تا با ترور این شخصیت بزرگ ایشان را از چشم نسل جوان بیاندازد. هر چند به دلیل هوشمندی و کسب تجربه نیروهای امنیتی توانستند ترورها متوقف شد و نتوانستند این عالم بزرگ را ترور فیزیکی کنند ولی همواره در هر زمانی ایشان را به شیوه های مختلف ترور شخصیتی می کنند مقام معظم رهبری در باره علت این گونه تهاجمات می فرمایند:» «این هجوم های تبلیغاتی را که به شخصیت های برجسته، به انسان های والا و با اخلاق برجسته می کنند، این ها همه اش نشان دهنده ی اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه ی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند ... حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است دشمن آنجا را خوب می شناسد و به مقابله اش می آید با مرحوم شهید مطهری هم همین جوری برخورد کردند
    امروز شهید مطهری در دنیا نیست البته امروز هم بعضی ها هم شهید مطهری را رها نمی کنند حتی امروز هم به او تهاجم می کنند لکن آن روزی که زنده بود، آن کسانی که بودند و دیده اند، می دانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانت ها، چه ناشایست ها و ناسزاها که به آنچه ره ی مطهر و منور زده شد...» (مجله ی اشراق اندیشه، ش اول، هفته نامه ی پرتو سخن، 2 آذر79) ایشان در جمع دانش آموختگان طرح ولایت بار دیگر نسل جوان را متوجه این منبع فکری و اندیشه ی بی غل و غش معارف اسلامی کردند و فرمودند:» لازم است تشکر کنم از معلمان و استادان و دست اندرکاران و مدیران این تلاش فرهنگی که بسیار باارزش است و مخصوصاً از شخص جناب آقای مصباح که حقیقتاً یکی از وجود های مبارک و مغتنم در دوره ی ما هستند و منبع فکر و اندیشه ی بی غل و غش معارف اسلامی.ان شاءالله خداوند به ایشان و دیگر دست اندرکاران توفیق ادامه ی این خدمت بسیار باارزش را عنایت کند و وسیله ی بهره مندی هر چه بیشتر، گسترده تر و عمیق تر جوانان را از این سرچشمه های معرفت فراهم کند.» (همان، 4 شهریور 1381) معظم له در یکی از آخرین سفرهای غیررسمی خود به شهر مقدس قم (اسفند ماه 89 )که با هدف بازدید از بزرگان و مراجع عظام تقلید صورت گرفته است، با حضور در منزل آیت الله مصباح یزدی، نزدیک به سی دقیقه با ایشان و خانواده و فرزندان وی به گفتگو پرداختند. در این دیدار رهبر معظم انقلاب نکاتی را پیرامون ویژگی های شخصیتی آیت الله مصباح یزدی بیان فرمودند . « بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا.» سپس د رادامه تصریح کردند: «این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌ا... وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. »
    زحماتی که این استاد بزرگ برای تربیت نسل جوان و کارهای فرهنگی و نیروسازی برای انقلاب طی این 35 سال داشت تلاشی است که آن اساتید شهید به نحوی در صدد و به دنبال آن بودند تاسیس موسسه آموزشی و پژوهشی برای تربیت نیرو در رشته های مختلف علوم انسانی مقابله با شبهات علمی ای که از سوی غربی ها و عمالشان در داخل پراکنده می شود و تالیف صدها کتاب در این زمینه توسط خود ایشان و شاگردانش، تربیت صد ها استاد و محقق در عرصه های مختلف و ارتباط سازنده با ده ها هزار دانشجو و نخبه هاب فرهنگی در کشور که نقشه های فکری و سیاسی دشمن را خنثی کرد. براستی اگر دشمن آن بزرگان را از ما گرفت ولی خوشبختانه این ذخیره الهی در این مدت نگذاشت پرچم آن بزرگان به روی زمین بیفتد. اکنون به خوبی روشن می شود که جمله مقام معظم رهبری در وصف ایشان که خلا امثال علامه طبابایی و شهید مطهری پر کرده اند یک تعارف نیست بلکه یک واقعیت است.




    موفق باشین.
    93/3/24
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #153
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض علامه مصباح یزدی در دیدار با اعضای حزب موتلفه:

    کسانی که تلاش می کردند لفظ «امام» خمینی را ترویج کنند امروز عقب گرد کرده اند
    دینی که شما می گویید را نمی شناسیم، دینی که امام یادمان داد می شناسیم
    مبانی دین را از حوزه گرفته اند اما با چند سال حضور در انگلیس تغییر کردند


    گروه سیاسی: رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در ديدار با اعضاي شوراي مرکزي حزب مؤتلفه اسلامي که به مناسبت سالگرد شهداي مؤتلفه اسلامي صورت گرفت، با اشاره به اين‌که دغدغه افراد براي رفع آسيب‌ها و خطراتي که نظام اسلامي را تهديد مي‌کند، مقدس است، اظهار داشت: اما اين‌که انسان در برابر اين خطرها، تهديدات، کج انديشي‌ها و کج رفتاري ها، بايد چه کند و وظيفه فردي، گروهي و اجتماعي او چيست، بحث ديگري است که فهميدن آن ساده نيست و آيه يا روايت متواتري در اين زمينه براي شناخت جزئيات رفتار در چنين شرايطي هم نداريم.

    به گزارش رجانیوز به نقل از[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ایشان با اشاره به اين‌که در اين زمينه دو گونه نگاه جزئي و فراگير به اين مسائل و خطرات وجود دارد، اظهار داشت: در نگاه جزئي به مشکلات و تهديدها، هر کس با توجه به نوع تفکر و محيطي که با آن سروکار دارد، برداشت مي‌کند، به عنوان نمونه يک طلبه، مخالفت با احکام شرع را تهديد تلقي مي‌کند؛ يک نظامي، تهديدهاي نظامي که متوجه کشور است را مد نظر قرار مي‌دهد؛ يک سياستمدار نحوه تعامل و آشتي با دنيا يا مقابله با آن را مورد توجه قرار مي‌دهد. هنرمندان نيز توجه شان بيشتر به هنر است.



    وي با اشاره به اين‌که جزئي نگري براي اصلاح جامعه کافي نيست، اظهار داشت: در اين نوع نگاه هر کس جزئي از تهديدات را مدنظر قرار مي‌دهد و گاه اين اجزاء ظاهرا هيچ ارتباطي با هم ندارند، در حاليکه جامعه، به مثابه يک پيکر واحد است که همه بخش‌ها ولو ظاهرا به هم ربطي نداشته باشند، اما از يک مرکز مديريت مي‌شوند. لذا نياز به يک نگاه فراگير به معناي تدبير در امور جامعه، هماهنگي بخش‌هاي مختلف و نظارت بر اجراي قوانين نياز است که مي‌توان عنوان اين نگاه فراگير را سياست گذاشت.

    عضو خبرگان رهبري با اشاره به اين‌که با جزئي نگري نسبت به مسائل، مي‌توان ليستي از مشکلات را در اجزاء مختلف تهيه کرد، اظهار داشت: از طرفي همه اين اجزاء به نحوي در سياست دخالت دارند، و از طرف ديگر سياست‌هاي کلي بخش‌های مختلف کشور را که وظايف خود را در آن اجزاء بر عهده دارند، جهت دهي مي‌کند.

    وي با اشاره به مسأله گراني، آن را يکي از مشکلاتي ذکر کرد که در همه دنيا حتي آمريکا نيز مطرح است و هر دولتي در کشور ما نيز که بر سر کار بيايد، قصد سامان دادن به مسائل اقتصادي را دارد.

    آيت الله مصباح با يادآوري هدف انقلاب اسلامي، اظهار داشت: هر چند لازمه تشکيل نظام اسلامي، تأمين مسائل اقتصادي جامعه است، اما بايد توجه داشت که مهمترين معضل و مسأله در کشور ما، اقتصاد و ماديات نيست، بلکه همان هدفي است که به خاطر آن، انقلاب صورت گرفت.

    عضو خبرگان رهبري افزود: اگر قرار بود مشکل اصلي ما، اقتصاد و ماديات باشد، که در اين صورت اگر انقلاب نمي‌کرديم، بهتر بود، چرا که در آن زمان نه تحريمي دامن گير ملت ايران بود و نه مشکل انرژي هسته‌اي داشتيم و الآن در وضعيت پيشرفته تري بوديم، چرا که از همان زمان قراردادهايي براي صنعت هسته‌اي منعقد شده و در حال اجرا بود.

    وي با اشاره به اينکه، انقلاب اسلامي، انقلابي با ماهيت فرهنگي بود و نه اقتصادي، اظهار داشت: فرهنگ همان باورها و ارزش‌هايي است که زيربناي رفتارهاي آدمي است و هر آسيبي که تا کنون به ما رسيده، از همين ناحيه بوده است.

    رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با بيان اين‌که وجود جوان‌هاي پاکي که جان خود را براي پيروزي و حفظ انقلاب، فدا کردند، محصول کارهاي فرهنگي بوده و نه اقتصادي، اظهار داشت: تکيه کلام امام(ره)، از روز اول نهضت، اسلام بود و اگر زماني هم بر مي‌آشفت، به خاطر اين بود که براي اسلام احساس خطر مي‌کرد و اين نگاه تا آخرين لحظات عمر امام(ره) ادامه داشت، اما برخي مسئولين کم‌کم اسلام را فراموش کردند، به نحوي که وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي، قيد اسلامي را قيدي تشريفاتي تلقي کرده بود و بزرگترين دستاورد فرهنگي وزارت متبوع خود را آزادي مي‌دانست که متأسفانه نمونه‌اي از چنين سخناني را در وزير فعلي و همکارانشان نيز شاهد هستيم.

    وي با بيان اين‌که اين اظهارات بر گرفته از تفکر سکولاريسم است اظهار داشت: سکولاريسم، همان مسأله‌اي است که در زمان اصلاحات در سخنراني هايشان بيان کرده، ترويج کردند و کتاب‌ها درباره آن نوشتند و البته هنوز هم مي‌گويند و برخي سخنان دولتمردان فعلي نيز نشخوار سخنان اصلاح طلبان است.

    عضو خبرگان رهبري با اشاره به اين‌که اين عده باور ندارند که اسلام عامل سعادت دنيا و آخرت است و محتواي اسلام، فرهنگي است، اظهار داشت: برخي از افراد همواره شعار داده و دائم از لفظ «مقام معظم رهبري» دم مي‌زنند، اما در عمق دل، اصلا ولايت‌فقيه را قبول ندارند، بلکه عميقا باور دارند تنها راه نجات بشريت، ايدئولوژي ليبرال و دموکراسي ليبرال است، هر چند در اين قالب، دين هم محدود به نماز، روزه، سينه زني و روضه‌خواني مي‌تواند، وجود داشته باشد.

    وي ادامه داد: اگر دين منحصر در نماز و روزه و سينه زني بود، پس چرا انقلاب شد؟ مگر روضه خواني از درون کاخ به صورت مستقيم پخش نمي‌شد؟ مگر در زمان شاه، قرآن منتشر نمي‌شد؟ مگر حتي در ماه‌هاي رمضان از سحر تا صبح صداي مناجات‌ها بلند نبود؟ اگر اسلام همين بود، چرا امام(ره) نسبت به اسلام احساس خطر کرد؟

    اين استاد اخلاق حوزه علميه افزود: اين‌که شخصي بگويد عده‌اي دين را نمي‌شناسند و متوهم هستند، در همين مسأله ريشه دارد. چون اين عده، دين خود را با الهام از فرهنگ غربي تفسير مي‌کنند و شناخت آنها نسبت به دين، به گونه‌اي نيست که امام(ره) آن را معرفي کرد. بله، ما ديني را که آن‌ها مي‌گويند، نمي‌شناسيم، ما ديني را مي‌شناسيم که امام(ره) به ما ياد داده است و براي آن انقلاب شده و خون‌هاي زيادي به خاطر آن فدا شده است.

    وي خاطر نشان کرد: اگر باور داريم که تنها عامل سعادت ما، دين است و بايد به نظام اسلامي نگاهي فراگير داشت و نه جزئي، اولين قدمي که بايد برداشته شود، شناخت اسلام و تلاش براي اجراي آن در جامعه است. يعني در وهله اول بايد آن ديني که امام(ره) براي آن احساس خطر کرد، را به خوبي شناخت و فرهنگ اسلام را زنده کرد. البته اصل اين وظيفه بر عهده روحانيت و دين شناس‌هاي واقعي است که دين را به همان معنايي که امام(ره) فهميده بود، بشناسند و به ميدان بيايند، وگرنه دين شناسان قلابي به ميدان آمده و دين را هرگونه مي‌خواهند به مردم مي‌فهمانند.

    رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با اشاره به گذشت بيش از 35 سال از انقلاب اسلامي بر لزوم آسيب شناسي فرهنگي در اين زمينه تأکيد و خاطر نشان کرد: بسياري از کساني که در طول نهضت، منبرها رفته و سخنراني‌ها کردند، قلم زده و مقاله‌ها نوشتند، زندان رفته و شکنجه‌ها شدند، عقب گرد کرده اند! حتي به ياد دارم اولين کساني را که سعي مي‌کردند در سخنراني هايشان در مسجد اعظم قم يا تهران، حتي با استدلال به آيات قرآن، عنوان امام را براي امام خميني(ره) ترويج کنند و امروز برخي از آنها برگشته‌اند؟ کساني که براي جهاد و شهادت، سخنراني‌هاي پرشور داشتند، امروز عقب گرد کرده‌اند. لذا يک گروه پويا و زنده بايد به آسيب شناسي پرداخته و عواملي را که سبب شده تا وضع به اينجا برسد، شناسايي کند و راهکاري براي مقابله با اين آسيب‌ها و قرار گرفتن در مسير صحيح ارائه کند.

    علامه مصباح يزدي در ادامه افزود: بعد از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامي، عده‌اي فرهنگ را همان ساز و تنبور مي‌دانند و پيشرفت در هنر را ساخت فيلم‌هايي مي‌دانند که بتوانند در جشنواره‌هاي غربي پذيرفته شوند، ولو اين‌که فيلمسازان آن و محتواي فيلم ها، ضد اسلام و انقلاب اسلامي باشد.

    وي افزود: اکثريت دولتمردان وقتي از توسعه نام مي‌برند، آرمانشان آمريکا، هرچند يکي از ايالت‌هاي سطح پايين آن است. يعني آروزي نهايي آن‌ها اين است که بتوان از امکانات و تجهيزات آنها استفاده کرد و آنها ما را جزء خود بدانند. چنين تفکري است که سبب شده رفتار دولتمردان به جايي برسد که مي‌بينيد.

    عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم با اشاره به اين‌که با چند منبر رفتن و سخنراني نمي‌توان فکر چنين افرادي را عوض کرد، افزود: اگر قرار بود با سخنراني و نوشتن مقاله، تفکرشان عوض شود، بهترين نمونه، سخنراني‌هاي موجود امام(ره) و صحيفه امام است، که نه تنها بر آن‌ها اثر نمي‌گذارد، بلکه سعي دارند تا ريشه تفکرات امام را بزنند. همان گونه که به صورت تلويحي و با گفتن اين‌که برخي مسائل که در اول انقلاب صورت گرفت، درست نبود و يا انقلابي بودن به معناي بالا رفتن از ديوار نيست، برخي تصميمات و مواضع امام(ره) را اشتباه مي‌دانند و مثلا تسخير لانه جاسوسي را کاري بسيار اشتباه مي‌دانستند و مواضع امام(ره) در اين قضيه را زير سئوال مي‌برند.

    وي ادامه داد: وقتي افرادي مباني ديني خود را سال‌ها در حوزه‌هاي علميه شناخته‌اند، و با چند سال حضور در آمريکا يا انگليس، اين چنين تغيير کرده‌اند، چگونه مي‌توان انتظار داشت که با چند سخنراني تفکرشان عوض شود؟ البته آن‌ها دشمن قسم خورده اسلام نيستند، اما فکرشان عوض شده و اتفاقا دشمن هم وقتي زمينه را مساعد ديده، روي فکر آن‌ها کار کرده است، لذا دين را به گونه‌اي تفسير مي‌کنند که در راستاي تفکرشان است.

    استاد اخلاق حوزه علميه با اشاره به اين‌که گاه بسياري از مغالطات هم صورت مي‌گيرد تا اين تفکر در جامعه حاکم شود و اين امور در زمان اصلاحات نيز رواج داشت، ادامه داد: وقتي رهبري تا اين اندازه بر مسأله فرهنگ تأکيد کرده و امسال را به اين نام، نامگذاري مي‌کنند، عده‌اي فرهنگ را همان خواست مردم بيان مي‌کنند که دولت بايد براي تحقق آنها بکوشد. گاه نيز گفته مي‌شود مگر اسلام مخالف توسعه است؟ مگر اسلام مخالف آزادي است؟ و سخناني از اين قبيل. در حاليکه اسلام مخالف آزادي و توسعه نيست، اما عملي که آنها انجام مي‌دهند، کاملا مخالف اسلام است. اين به خاطر نوع نگاه سکولار است که بر اساس اين نگاه، تفکر امام(ره)، تفکري ارتجاعي و عقب مانده تلقي مي‌شود.

    وي با اشاره به اين‌که بايد راهي پيدا کرد تا تفکر صحيح اسلام در مسئولين حاصل شود، اظهار داشت: بايد دنبال برنامه‌ريزي براي آينده بوده و کادرسازي کرد. حد اقل برنامه‌ريزي شود تا در آينده اين سير نزولي و دور شدن از ارزش‌هاي اسلام، استمرار پيدا نکند.

    عضو خبرگان رهبري در ادامه با يادآوري ذکاوت و بصيرت آيت‌الله شهيد بهشتي به نقل خاطره‌اي از او پرداخت و اظهار داشت: ايشان قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به دنبال کادرسازي نيروهاي انقلابي بود که بعد از سرنگوني رژيم شاهنشاهي بتوانند مناصب کليدي را در دست بگيرند و بر اساس اسلام حرکت کنند. حتي سال‌ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، کارهاي علمي و تحقيقي براي حکومت اسلامي انجام مي‌داد. لذا ما هم بايد از هم اکنون شرايط آينده را رصد کرده و براي آن برنامه ريزي و کادرسازي کنيم.

    گفتني است اين ديدار 26 خردادماه در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) برگزار شد.




    موفق باشین.
    93/3/27
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #154
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    به مناسبت سالگرد انتشار نشریه «انتقام»؛
    نشریه مخفی طلاب که پنجاه سال از عمر آن گذشت
    روزنامه‌ای که تولید، تنظیم، تکثیر و توزیع آن را فقط علامه مصباح یزدی انجام می‌داد

    گروه تاریخ انقلاب اسلامی - رجانیوز: نیم قرن از انتشار نشریه انقلابی داخلی حوزه علمیه قم؛ "انتقام،" با عنوان "و الله عزیز ذو انتقام" و "انا من المجرمین منتقمون" و در سایه سار میلاد مسعود، منجی، منتقم منتظر و فروکوبنده کاخهای ظلم و ستم، برفرازنده پرچم توحید و عدالت گذشت.
    به گزارش رجانیوز، اولین شماره این نشریه انقلابی در تاریخ 15 شعبان 1384 ه.ق برابر با 29 آذر 1343 ه.ش در قم و دیگر شهرها توزیع شد. این نشریه دومین نشریه مخفی طلاب علوم دینی حوزه مقدسه علمیه قم بود که همه کارهای آن، از طراحی و نگارش مقالات و اخبار، تا تایپ و چاپ و حتی بسته بندی و توزیع آن توسط ایه الله مصباح یزدی مد ظله العالی در اوج خفقان ستم شاهی انجام می یافته است.
    این مقاله در صدد است با طرح مطالبی چند از این نشریه، عمق هوشمندی، عقلانیت، جامعیت، روحیه بسیار بالای انقلابی، پیوند عمیق با اسلام و مبانی اسلام هم در عمل و هم در تعامل با مبارزین و انقلابیون، ولایت مداری و طرح مباحثی که به تدریج به طرح جامع حکومت اسلامی می انجامد و ... را نشان دهد.





    در طلیعه نشریه ای که در 1435 هجری قمری و در میلاد با سعادت منتقم آل محمد پنجاه ساله می شود، اهداف نشر آن را چنین توصیف می کند: "این نشریه به هدف روشن کردن افکار تخدیر شده، بیدار نمودن عواطف مذهبی خفته، زنده کردن احساسات سرکوب شده و برای بیان احکام سیاسی و دفاعی اسلام، رفع شبهات و وساوس شیطانی تن پروران و راحت طلبان، تحکیم پیوندهای مبارزین، تقویت همبستگی توده های مجاهد و رزمنده، ایجاد وحدت کامل میان نیروهای ملی و مذهبی و بسیج همگان با سلاح ایدئولوژیک ایمان در یک جهاد پی گیر و خستگی ناپذیر علیه استثمار و استبداد و برای رسیدن به یک هدف مقدس یعنی استقلال و حاکمیت ملت شریف ایران در سایه تعالیم حیات بخش اسلام انتشار می یابد."



    در ادامه، ایشان، اهداف بلند نشریه را با امام مهدی، امام صلح و عدالت علیه السلام پیوند می زنند و می گویند: این نشریه با الهام از هلال امید بخش و نشاط انگیز شعبان و به امید رخنه در دلهای مردمی که چشم به راه یگانه مصلح جهانی نشسته و در شب پرفروغ نیمه شعبان انتظار سپیده بامداد اوج کمال را جستجو می کنند و با اراده ای سترگ سینه سیاهی یاس و نومیدی را می درند منتشر می شود. هدف گذاری نشریه، نگاه انقلابی اسلامی عمیق نشریه، به مسائل روز و سعی در پیوند زدن بین مسائل روز با اعتقاد به منجی بشریت حضرت مهدی و طرح مباحث متنوع عقیدتی سیاسی و اخلاقی و اجتماعی، هر یک خود گویای همه ابعاد شخصیتی علمی اخلاقی مبارز و ... ناشر و نویسنده ان است.


    این نشریه در هشت شماره: از 15 شعبان 1384 ه.ق. برابر با 29 اذر 1343ه.ش. تا 7 جمادی الاخر 1385 برابر با 15 مهر 1344 و درچهار فصل مطالب خود را دنبال می کند: تحلیل مسائل اجتماعی، بررسی مسائل سیاسی، تحریر و تبیین مسائل اعتقادی بویژه نسبت به ولایت و حکومت اسلامی و یک بخش هم به اخبار داخلی و خارجی و تحلیل انها اختصاص یافته است. پی گیری مطالب و مباحث نشریه خواننده را بر آن می دارد که مطالب نشریه صرفا یک دسته از مسائل شعاری نیست. نشریه به جد به دنبال القاء یک عقیده سترگ شیعی است. درد دین دارد سعی بلیغ برای اینکه مردم را از مسائل روز آگاه، و آنها را با پیوند دادن به اعتقادات صحیح خود، در راه یک مبارزه عقیدتی و بر آمده از دین تجهیز نماید.


    به چند نمونه از این عناوین که مملو از اراده و ایمان به هدف است و پر از مفاهیم انقلابی و تفکر عمیق برای مبنا سازی نظام اسلامی و ضدیت با دستگاه حاکمه دارد، توجه کنید: "اصلاحات کابینه سازندگی،" "فرهنگ اصطلاحات انقلاب سفید،" "خوزستان عزیز،" "شهادت امام صادق (ع) وسالگرد فاجعه خونین فیضیه،" "ترور منصور،" "انعکاس مرگ منصور،" "هم پیمانان ایران،" "عید غدیر روز پایه گذاری خلافت اسلامی،" "در دنیای اسلام چه می گذرد،" "عربستان جنوبی،" "پیشنهاد بورقیه،" "پانزه خرداد روز تجلی مذهب،" "سوئ استفاده از حوادث،" "محکمات منصفانه،" "نامه آیه الله میلانی در پاسخ بعضی از محترمین بازار،"‌"قسمتی از گزارش کایلریانگ برای سمینار مشکلات معاصر ایران دانشگاه هاروارد، 17 آوریل 1965م.،" "تفسیر سیاسی از مطبوعات خارجی،" و مهمتر از همه بحث سلسله واری در باره "ایدئولوژی اسلامی." عنوان بحث از "ایدئولوژی اسلامی" خود حاوی عناوین زیر در شمارگان هشتگانه نشریه است: "ایدئولوژی اسلامی" : "امید در قاموس روح،" "ایمان به هدف،" "تطور مبارزات،" "مبارزه اصولی،" "گروه پیشقدم،" " "ضرورت تشکل،" "کیفیت انتخاب رهبر،" و "حکومت شرعی."


    مطالب و مباحث پیش گفته همه تقریبا با سبک واحدی و پیروی از چهار فصل تحلیل مسائل اجتماعی، سیاسی، اعتقادی واخبار است دنبال می شود و مطالب عقیدتی که زمینه ساز یک حرکت مبنائی اسلامی در بعد ولایت و حکومت است به شکلی سلسله وار دنبال می شود. در میان این عناوین و سر فصلها، عناوینی که به جهت دهی صحیح انقلاب به مبانی صحیح اعتقادی و به پیوند برقرارکردن بین همه فعالیتهای انقلابی و مبارزاتی با دین و ولایت اختصاص یافته است شایسته ذکر است.



    در شماره یک این نشریه علامه مصباح تحت عنوان "امید در قاموس روح" بحثی را در جهت رسیدن به حکومت اسلامی که در شماره هشت به ان می رسند مطرح می کنند که نشان از عمق یک نگاه ایدئولوژیک وفرزانه و تدرجی دارد. ایشان در تحت این عنوان و عناوین بعدی به جهت بخشی، تعمیق بخشی و مستد سازی مبانی نهضت می پردازند. فشرده بیان معظم له را در چند بخش چنین می توان جمع بندی کرد:



    همه کارهای انسان از خرد و کلان گرفته تا سخت و آسان به مسئله پر اهمیت امید بستن به مقصود که همان انجام تکلیف الهی است، وابسته است. امید گاهی قطعی و صد در صد است و گاهی ظنی و زمانی احتمالی. کار عقلائی ان است که میزان احتمال موفقیت با در نظر گرفتن نفعی که در صورت موفقیت حاصل می شود، بیش از مقداری انرژی و نیروهایی که در راه ان صرف می شود، باشد. البته این فرمول میزان عقلائی بودن یک کار را بدون مقایسه با کارهای دیگر مشخص می سازد. اما اگر چند کار عقلائی برای انسان میسر باشد باید آن کاری را انتخاب کند که نفعش نسبت به انجام دادنش بیشتر باشد. پس کسانی که با اعتقاد به حیات جاودان آخرتی و کسب لذایذ ابدی و رسیدن به بهشت برین الهی کار می کنند، حتی اگر این اعتقاد هم بصورت ضعیف در افراد باشد، ارزشش را دارد که انسان همه هستی خود را در راه ان فدا کند چرا که سعادت ابدی را به همراه دارد. با این مقدمه پاسخ سوال بسیاری از انقلابیون که می گفتند به چه امیدی مبارزه کنیم داده می شود، که مبارزه به امید ثوابها و لذایذ بی نهایت اخروی است، به امید وعده های تخلف ناپذیر خدای متعال مبنی بر پیروزی مسلمانها بردشمنان اسلام است. سپس استاد این عقیده را با آیات کریمه قران پیوند می زنند: برخی از آیات مرتبط عبارتند از: "وعد الله الذین امنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض،" "کتب الله لاغلبن انا و رسلی،" "ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم،" و "ان الارض یرثها عبادی الصالحون."



    جواب دوم به این دسته از انقلابیون و مبارزین که امیدی به پیروزی ندارند آن است که: به شهادت تاریخ همواره ملتهائی با دست خالی و بدون اسلحه و تجهیزات با دولتهای بیگانه استعمارگر یا دولتهای داخلی دست نشانده و رژیمهای فاسد مبارزه کرده اند و انها را مغلوب و به زانو در اورده اند، زنجیرهای اسارت و بردگی را پاره کرده و ازادی و استقلال را به دست اورده اند. بنابر این برای کسب چنین منافع سرشاری ضرر قربانی دادن اموال و افراد جند به حساب نمی اید بلکه برای نجات کشور ممکن است فداکردن هزارها و ملیونها نفر ضرورت پیدا کند. البته نباید از نظر دور نگاه داشت که برای صرف انرژی و نیروهای مالی و انسانی باید دقت کافی بشود محاسبه صحیح صورت گیرد و طرحهای عمیق تدارک دیده شود تا با کمترین تلفات بیشترین بهره برداری بعمل اید و این نیاز به همفکری و همکاری رهبران مبارزه دارد و کوتاهی در ان مسئولیت در درگاه الهی را به همراه دارد. انچه در این میان از همه مهمتر است تشخیص میزان نفع کارها است. بر اساس استدلال فوق سخت ترین و پررنجترین مبارزات و مجاهدات در نظر یک مسلمان پرسودترین معاملات خواهد بود.



    در فرازی دیگر استاد به بیان پیوند عمیق نهضت حضرت امام ره با دین و آئین رسمی کشور یعنی اسلام می پردازند. این فراز یکی دیگر از محورهائی است که همواره و در تمامی مباحث این نشریه پی گیری می شود. در طلیعه دومین شماره انتقام چنین می خوانیم: "علی پیشوای شیعیان در چنین ماهی پس از یک عمر بت شکنی و مبارزه با ظلم و جنایت با پیشانی شکافته، یعنی با عالیترین نشان افتخار مجاهدین راه خدا، چشم از این جهان فروبست، ولی مکتبی جاوید برای پیروان خود بجای گذاشت، مکتب آزادگی و پیکار با ستمگران. در این مکتب سکوت در برابر ظالم، گناه و دشمنی با حق شمرده می شود که فرمود:"السکوت اخ الرضا من لم یکن معنا کان عدوا لنا".... امیر المومنین علیه السلام می فرمود: همه کارهای نیک نسبت به امر به معروف و نهی ازمنکر مانند قطره ای است نسبت به اقیانوس. ولی بالاتر از آن سخن حقی است که در برابر زمامدار ستمگری گفته شود.



    رهبر پیروان علی (ع) در این زمان، حضرت آیه الله خمینی ره هم به پیروی از تعالیم ان حضرت فرمود: سکوت در برابر دستگاه جبار گناه کبیره است. و به پیروی از حسین بن علی (ع) که فرمود: من مرگ را برای خود جز سعادت نمی بینم و زندگی با این ستمگران را جز تباهی نمی دانم، در برابر حکومت قانون شکن وازادی کش فریاد زد من سینه خود را برای سرنیزه های شما اماده کرده ام، ولی به اعمال ضد دینی و ضد انسانی شما تن در نمی دهم.



    آری!! امروز هم طرفداران مکتب علی (ع) با طرفداران مکتب معاویه روبرو هستند، ولی بطور مسلم صرف ادعای طرفداری از علی (ع) دردی را دوا نمی کند. کسانی که در حدود قدرتشان دفاع نمی کنند یا با سکوت ننگین خود به تسلط حکومتهای خودکامه و ستم پیشه کمک می نمایند به استناد کلام علی (ع) در شمار یاران معاویه اند و کسانی که با مجاهدت و فداکاریهای پی گیر خود، پایه کاخهای ظلم و بیدادگری را به لرزه در می آورند و از حریم اسلام و مسلمین دفاع می کنند، بدون شک از یاران علی می باشند."



    این سخنان بسیار روشنگرانه و کوبنده استاد گواه ان استکه ایشان نهضت امام را نهضت امیر المومنین و حضرت اباعبد الله الحسین علیهما السلام می دانند و جهات مخالف انها که به هر شکلی در مقابل امام و تعلیمات ایشان قد علم می کنند همان معاویه ها و معاویه صفتان تلقی می کنند و معتقد اند که شرایط امروز ما هم همان شرایط علی (ع) و معاویه است.


    بلافاصله در شماره دوم نشریه عنوان "ایدئولوژی اسلامی: ایمان به هدف،" پی گیری می شود. استاد در این عنوان با یک استدلال کاملا عقلی و قرانی به تفوق و برتری نیروی ایمان بر همه عوامل دیگر مخصوصا نیروی انسانی اشاره می کنند و به مبارزین گوش زد می کنند که در راه مبارزه با ظلم و بی عدالتی کمی عده و عده مطرح نیست. نیروی ایمان به نحو شگفت انگیزی حتی بر کثرت بسیار زیاد دشمن نیز چیره می شود. استدلال استاد به این شرح است: "ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین،" " الان خفف الله عنکم وعلم ان فیکم ضعفا فان یکن منکم ماه صابره یغلبوا ماتین،" در کریمه اول، برابر با وعده حق پروردگار عالم 20 نفر صابر از مومنان بر 200 نفر از کافران پیروز می شوند و در کریمه دوم بیان می فرماید که به دلیل بروز ضعف در ایمان اکنون تنها 100 نفر از مومنان صابر بر 200 نفر از کفار پیروز می شوند. مقایسه این دو ایه کریمه با یکدیگر گواه ان است که پس هر چه پایه ایمانی قویتر باشد غلبه بر دشمن بیشتر خواهد بود و بالعکس هر چه ضعف ایمان بیشتر و وادادگی به کفار بیشتر باشد غلبه بر دشمن نیز کمتر خواهد بود.


    در شماره سوم عنوان "ایدئولوژی اسلامی: تطور مبارزات،" پی گیری می شود. استاد تحت این عنوان تاریخ پیدایش مبارزات و تحولات ان را به سه دوره اولیه، دروه شکفتگی و دوره رشد تقسیم و بصورت ریز مورد مطالعه قرار می دهند. ایشان مبارزه را تنها به شکل دوره سوم یعنی دوره ای که تشکیلات منظم بعلاوه روشهای عملی و راه و رسم صحیحی بر اساس مبانی عقیدتی درستی برای مبارزه ترسیم یافته است و رهبران قوانین و رموز مبارزه را تا آخر رعایت می کنند، صحیح می دانند. در شماره چهار به "ایدئولوژی اسلامی و مبارزه اصولی،" می پردازند.


    در شماره پنج به "ایدئولوژی اسلامی: ضرورت تشکل،" اشاره می کنند. در این شماره به زعم حضرتشان قوام جامعه بر دو پایه حق و تکلیف است و حفط حقوق و انجام وظایف را متوقف بر یک سیستم حکومتی صالح دانسته اشاره می کنند که اصل اساسی در هر نظامی، بویژه نظام حکومتی صالح، همفکری، همکاری، هماهنگی، همبستگی، پیوستگی، و بالاخره یگانگی افراد است تا جامعه مانند اعضای پیکر واحد منافع خود را از راه منافع اجتماع تامین کنند. ایشان تاکید می کنند که این اصل تنها در اسلام به بهترین وجه تامین شده است. در شماره شش به "ایئولوژی و ضرورت تشکل،" و در شماره هفت به "ایدئولوژی اسلامی و کیفیت انتخاب رهبر" می پردازند.


    در نهایت حرف آخر را ایشان در شماره هشت تحت عنوان "ایدئولوژی اسلامی و حکومت شرعی" بیان می دارند. در این شماره استاد به پاسخ یک شبهه ریشه دار پرداخته و موضوعیت مرجعیت در فتوی را با موضوع زعامت و حکومت اسلامی دو عنوان متغایر می دانند که در "اولی اعلمیت در فقه و علوم مربوطه به ان شرط شده و در دومی اصل فقاهت و آگاه تر بودن به مسائل اجتماعی و سیاسی و ارجحیت از نظر اداره امور حکومتی و حفظ و صیانت حدود و ثغور دینی از تجاوز دشمنان داخلی و خارجی و صلاحیت اخلاقی(عدالت) از شرایط اولیه هردو مقام می باشد و دلیل لزوم ارجحیت در حکومت همان دلیل لزوم اعلمیت در مرجع است و طریق تشخیص ان مانند تشخیص اعلم، شهادت اهل خبره و رجوع به بینه بلامعارض در مورد تعارض شهود است و بازگشت ان به انتخابات چند درجه ای است که در شماره گذشته راجع به انتخاب رهبر ذکر شد، بدیهی است که ملازمه ای بین این دو منصب وجود ندارد، ولی ممکن است شخص واحدی واجد شرایط هر دو منصب باشد و برای هر دو مقام تعیین گردد." "شرط بودن فقاهت در متصدی حکومت اسلامی لازمه اش این نیست که هر کسی فقیه شد دارای منصب حکومت باشد." "حاکمی که صلاحیت حکومت اسلامی را داشته باشد، هر گونه حکمی صادر نماید واجب الاطاعه خواهد بود، مادامی که فساد مدرک حکمش ثابت نشده باشد ولی اگر اظهار نظرهائی به عنوان فتوا در احکام شرعی یا رای در موضوعات خارجی بنماید، پیروی از ارائ و نظریاتش واجب نیست، مگر حاکمی که مرجعیت فتوی هم داشته باشد که در این صورت فتاوایش در احکام برای مقلدانش معتبر می باشد." "کسی که مرجع فتوا بود، نظریاتش در بیان احکام ضروری اسلام متبع است، ولی رای او در تشخیص موضوعات هیچگونه اعتباری ندارد."



    در زیر به برخی دیگر از عناوین اشاره می شود:
    1. "اصلاحات کابینه سازندگی" استاد در این عنوان به اصلاحات سازندگی کابینه حزبی حسنعلی خان منصور اشاره می فرمایند حسن علی منصور در تابستان 42 در حالی که کابینه خسته سنا را تا نیمه شب در مجلس نگاه داشته است برای مصونیت سیاسی، قضایی، جزایی و اجرایی دادن به 2000 گروهبان و افسر امریکائی با خانواده ها و مستخدمین ایشان رای گیری می کند تا به این وسیله این اوباش بیحیای امریکائی را بر جان و مال و ناموس و هستی مردم شریف ایران مسلط کند و انها با انجام هر جرم و جنایتی، کسی در ایران نتواند متعرض انها شود و انها بتوانند با هستی میلیونها نفر مردم شریف ایران بازی کنند. ملاحظه می فرمایید به زبان جاری ساختن این سخنان در ان شرایط خفقان و روشن بخشی به مردم و بیدار نمون انها از کارهای فریبکارانه دستگاه چقدر با اهمیت است.


    2. "فرهنگ اصطلاحات انقلاب سفید" یکی دیگر از این عناوین و مباحث بسیار مهم و کلیدی است. در این مبحث استاد شجاعانه به سرایت مفهوم " انقلاب سفید" شاه به الفاظ و معانی اشاره می کنند و می فرمایند گویا این انقلاب سفید به دامن الفاظ و ترکیبات همه کشانده شده است. سپس به تشریح کارهای نادرست انقلاب سفید که در قالب الفاظ وترکیبات جدید انجام می شود می پردازند: به چند نمونه از اصطلاحات جدید که حضرتشان در انجا با شجاعت تمام بیان فرموده اند توجه فرمائید:



    الف. "اقدام علیه استقلال و تمامیت ارضی کشور" و در تبیین آن می فرمایند این یعنی "پیشوای دینی و رهبر ملی ایران به لایحه ننگین و ذلت باری که ملت را برده یک مشت نظامی بیگانه می سازد اعتراض و از استقلال قوه قضائیه و حق حاکمیت ملی دفاع نماید."



    ب. "دموکراسی" یعنی "مردمی که به عنوان اعتراض به تبعید غیر قانونی مرجع تفلیدشان تعطیل کرده اند، جلو دکانشان تیغه بکشند و شبانه سقف دکانشان را سوراخ کرده صدها هزار ریال وجه نقد از ایشان به سرقت ببرند."



    ج. "تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان" یعنی " شبانه دزدیدن رهبر خردمند و عظیم الشان شیعیان و زندانی کردن سایر رهبران ملی و مذهبی و تبعید و اعدام کردن جوانان غیور و وطن پرست و مصونیت دادن به مستشاران بیگانه و مسلط ساختن انان بر همه شئون کشوری و لشگری و تصویب لوایح غیر قانونی و مخالف با مصالح ملی در جلسات مخفی و دور از اطلاع مردم." د. و بالاخره "طرفداری از روح اسلام" یعنی " جسارت به پیشوای مسلمانان و لغو کردن قید اسلام از انتخاب کننده و انتخاب شونده و الغاء قید مذهب در اگهی های استخدام ارتش و انتخاب چند نفر بهائی برای وزارت و خراب کردن دانشگاه جعفری و وضع قوانین ضد دینی." چنانچه ملاحظه می فرمائید سخنان استاد چقدر روشنگر وکوبنده است. به حق سخنانی که در این فرازها بر زبان جاری شده، هر یک در آن شرایط خفقان مساوی با حکم اعدام صاحب سخن بوده است.


    آیه الله مسعودی خمینی چنین نقل می کنند که حضرت استاد در جائی شاه را به موسی چمبه، منفورترین قیافه سال زمانه خودش که حقا او را "سمبل خیانت" لقب می دهند، تشبیه می کنند. ایشان اضافه فرموده بودند که گوینده چنین سخنی در ان زمان دل شیر داشته است و حتما با انتقال آن سخن به دستگاه حاکمه و شناسائی وی او را می کشتند.



    در پایان مستدعی است برای شناخت بیشتر ابعاد فکری، عقیدتی، سیاسی، مبارزاتی استاد لااقل برخی از عناوین پیش گفته و تحلیلهای آنها را، غیر از انچه به شرحش پرداخته شد، در "مجموعه اسناد انقلاب اسلامی ایران – 2، انتقام: نشریه داخلی حوزه علمیه قم در سالهای 1344-1343 از محمد تقی مصباح یزدی که به کوشش سید هادی خسروشاهی در تاریخ 1379 فراهم امده است و حاوی هر هشت شماره نشریه انتقام که پنجاه سال پیش توسط شخص استاد انتشار می یافته است مرور بفرمائید که این داستان سر دراز دارد: مانند "خوزستان عزیز،" "شهادت امام صادق (ع) وسالگرد فاجعه خونین فیضیه،" "عید غدیر روز پایه گذاری خلافت اسلامی،" "در دنیای اسلام چه می گذرد،" "عربستان جنوبی،" "پیشنهاد بورقیه،" "پانزه خرداد روز تجلی مذهب،" ‌"قسمتی از گزارش کایلریانگ برای سمینار مشکلات معاصر ایران دانشگاه هاروارد، 17 اوریل 1965،" و "تفسیر سیاسی از مطبوعات خارجی." آنچه در سرار این فعالیتها موج می زند علم واست ادب، شجاعت است و مبارزه با مخالفین دین، دقت است و تعمق، جامعیت است و دورنگری، اخلاص است و فداکاری، دفاع از دین است و جامعه دینی، زعامت و مرجعیت. چقدر جامعه علمی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، مسئولین نامدار و بی نام ما و ... و ... این سرمایه های بزرگ را شناخته اند؟!






    موفق باشین.
    93/4/7
    مصادف با سالروز شهادت مظلومانه آیت الله دکتر بهشتی و 71 تن از یاران باوفای انقلاب
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  6. #155
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض تخریب های جدید هاشمی علیه آیت الله مصباح که در رسانه های بیگانه به سرعت بازتاب یافت:

    واکنش سید حمید روحانی به اظهارات اخیر رفسنجانی:
    چرا هاشمی این بخش از خاطره را نمی‎گوید که آیت‌الله مصباح حمایت از منافقین را حرام می‌‌دانست نه مبارزه با شاه را!؟/ آیت الله مصباح، بصیرت مبارزاتی داشت

    گروه تاریخ - رجانیوز: رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر به اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی نسبت به آیت‌الله مصباح واکنش نشان داد.
    به گزارش رجانیوز، روز گذشته سخنانی از هاشمی رفسنجانی در رسانه ها منتشر شد که اشاره به یک واقعه تاریخی و اصرار یکی از علمای قم به حرام دانستن مبارزه در زمان نهضت حضرت امام داشت.

    رسانه‌های نزدیک به هاشمی رفسنجانی این خاطره را به نقل از وی اینگونه گزارش کرده اند: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار بیت شهید قدوسی به بیان خاطره ای از همراهی با حضرت آیت الله خامنه ای برای مجاب کردن یکی از آقایان برای ادامه مبارزه با رژیم شاه در سال 48 پرداخت که می گفت، من دیگر مبارزه نمی‌کنم. مبارزه حرام است، می خواهم کار علمی و فرهنگی کنم؛ دو نفری – به اتفاق حضرت آیت الله خامنه ای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می دانم!، به جامعه مدرسین هم گفته ام، مبارزه با شاه حرام است! حضرت آیت الله خامنه ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه ای که مجاهدین و چپی ها در آن باشند، حرام است!. آقای خامنه ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرفها خراب نکن!"




    این در حالی بود که پس از انتشار این خبر، یکی از گردانندگان رسانه‎های نزدیک به هاشمی رفسنجانی، درصفحه اجتماعی خود نوشت که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در بیان این خاطره از آیت‌الله مصباح نیز نام برده است، اما در خبر رسمی این نام حذف شده است. اظهارات مدیر مسئول این سایت خبری بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های ضدانقلاب و معاند با نظام داشته است.

    در واکنش به انتشار روایت خاص هاشمی از این خاطره، یکی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با انتقاد از اظهارات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به خبرنگار تسنیم گفت: اظهارات آقای هاشمی اگر درباره آیت‌الله مصباح بوده باشد، واقعیت ندارد چرا که درباره سابقه مبارزاتی ایشان چندین جلد کتاب نگاشته شده است و حتی اسناد زیادی از سوی ساواک درباره آقای مصباح منتشر شده است.
    حجت‌الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر تاکید کرد: واقعاً این اظهارات از آقای هاشمی درباره آقای مصباح بوده باشد، عجیب است چرا که خود ایشان هم می‌‌دانند که آقای مصباح از شاگردان ممتاز و مبارز حضرت امام بود که از آغاز نهضت مبارزه، امام را یاری کرد.

    عضو جامعه مدرسین حوزه علیمه قم با بیان اینکه امام خمینی(ره) به آیت‌الله مصباح یزدی که از شاگردان خوب ایشان بود، نگاه خاصی داشت، تصریح کرد: آیت‌الله مصباح از ارکان اصلی جامعه مدرسین بوده و هستند و در تمام رخدادهای مبارزه نقش خود را به خوبی ایفا کردند و اینکه آقای هاشمی حرف‌ دیگری می‌زند، اشتباه است.
    روحانی، با بیان اینکه آیت‌الله مصباح در عین اهل مبارزه بودن، بصیرت مبارزاتی داشتند، گفت: یکی از اختلافات آقای مصباح و هاشمی درباره سازمان مجاهدین یا همان سازمان منافقین بود؛ آیت‌الله مصباح بنا به بصیرتی که داشتند، حمایت ازسازمان مجاهدین(منافقین) را حرام می‌دانستند اما آقای هاشمی در برهه‌ای برخلاف نظر آقای مصباح بعضاً از این گروه حمایت می‌کرد. لذا آقای مصباح حمایت از این سازمان را حرام می‌دانست نه مبارزه با شاه را.
    رئیس بنیاد تاریخ پژوهی ایران معاصر در ادامه گفت: بهتر است به جای تخریب شخصیت بزرگوار و بصیری چون حضرت آیت‌الله مصباح از گذشته درس گرفته شود.

    وی با بیان اینکه اسناد دقیق، کامل و قابل توجهی از سابقه مبارزاتی آیت‌الله مصباح وجود دارد، گفت: برخی اسناد مهم درباره سابقه مبارزاتی آیت‌الله مصباح را بنده در اختیار دارم که در صورت لزوم آنرا ارائه خواهم کرد؛ اسناد زیادی از ساواک وجود دارد که آقای مصباح چگونه به درایت و بصیرت خود علیه شاه مبارزه و امام را یاری می‌کرد. امضای آقای مصباح در ذیل اکثر بیانیه‌های علما علیه شاه وجود دارد و این اسناد بر کسی پوشیده نیست.


    روحانی خاطر نشان کرد: وقتی نشریه بعث منتشر می شد، آقای مصباح به دلیل آنکه این نشریه را آلوده به تفکرات آقای شریعت‌مداری می‌دانست تصمیم گرفت نشریه انتقام را منتشر کند که در این زمینه اصطکاک بین آقای هاشمی و مصباح به وجود آمد و بعدها مشخص شد که نظر آقای مصباح درست بوده است؛ درباره حمایت از سازمان مجاهدین نیز همین طور شد و مشخص شد که تحلیل آیت الله مصباح درباره این گروه چقدر دقیق بوده است.




    موفق باشین.
    93/6/26
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  7. #156
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جوابیه دفتر حضرت آیت الله مصباح یزدی پیرامون تخریب اخیر هاشمی رفسنجانی

    اظهارات منتشر نشده آیت‌الله مصباح پیرامون اختلاف وی با آیت الله هاشمی درباره سازمان منافقین
    بنده به ایشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبه‌ای هستم که دغدغه‌ام اسلام است. اگر این یک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در این جبهه ضد امپریالیسم باید چه کار کنم؟ ایشان گفتند: مسأله شریعتی و شهید جاوید و... را باید کنار گذاشت.




    پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله مصباح یزدی، بخشی از گفت‌وگوی منتشر نشده آیت‌الله مصباح یزدی با مرحوم آقای عسگراولادی که در تاریخ 11/8/1390 انجام شده بود را منتشر کرد.
    متن کامل این گفت‌و‌گو در ادامه می‌آید:


    از اوایل انقلاب تاکنون، سلیقه بنده این بوده که در هیچ حزبی مشارکت نکنم. ارادت بنده به مرحوم آقای بهشتی و اظهار لطف ایشان به من، همکاری‌های بنده با مرحوم آقای باهنر در خصوص جمعیت‌های مؤتلفه و ارادت بی‌اندازه بنده به مقام معظم رهبری را همه می‌دانند. همه این دوستان در تأسیس حزب جمهوری اسلامی شریک بودند، اما سلیقه شخصی بنده، شرکت در آن حزب نبود. البته من هیچ‌گاه آن را تخطئه نمی‌کنم، اما می‌گویم: بنده آن کاری را می‌کنم که در پیشگاه خداوند برای آن جوابی داشته باشم. پیش از پیروزی انقلاب، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی توسط آقای قدوسی وقتی تعیین کردند که برای صبحانه به منزل ما تشریف می‌آورند. در آن جلسه صبحانه غیر از این دو بزرگوار، شخص دیگری نبود. آقای هاشمی عنان سخن را به دست گرفتند و از این‌جا شروع کردند که: ما سال‌ها با هم همکارهای فرهنگی و سیاسی داشتیم، اما مدتی است که تو کنار کشیدی و با ما نیستی. امروز ما یک جبهه ضد امپریالیسم تشکیل دادیم و همه کسانی که با امپریالیسم و استعمار مخالفند باید برای پیروزی در این جبهه مشارکت کنند. ایشان در سخن‌هایشان روی جبهه ضدامپریالیسم بسیار تأکید کردند. بنده به ایشان عرض کردم: آقای هاشمی! من طلبه‌ای هستم که دغدغه‌ام اسلام است. اگر این یک حرکت اسلامی است و بناست کاری برای اسلام شود، بنده هم هستم. حال، بنده در این جبهه ضد امپریالیسم باید چه کار کنم؟ ایشان گفتند: مسأله شریعتی و شهید جاوید و... را باید کنار گذاشت. حتی ما با مارکسیست‌ها باید اتحاد داشته باشیم! ما باید با تمام گروه‌هایی که ضد امپریالیسم هستند از مارکسیست‌ها، مجاهدین، طرفداران شریعتی تا طرفداران صالحی نجف‌آبادی و دیگران اتحاد داشته باشیم و مخالفت را کنار بگذاریم و فقط با امپریالیسم مبارزه کنیم! گفتم: مطرح کردن صالحی که دیگر معنا ندارد، ولی از من چه می‌خواهید و پیشنهادتان چیست؟ گفتند: بیا و با مجاهدین همکاری کن! گفتم: من آن‌ها را نمی‌شناسم. چیزهایی درباره آن‌ها شنیده‌ام، اما تا آن‌‌ها را نشناسم همکاری نمی‌کنم. گفتند: ما می‌شناسیم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمی‌کنم. شما پیش خدا حجت دارید و کارتان را بکنید،‌ اما من تا آن‌ها را نشناسم، تأیید نمی‌کنم. گفتند: نماز شبشان ترک نمی‌شود، ماهیانه دوازده هزار تومان حقوق می‌گیرند و از این مقدار فقط پانصد تومانش را مصرف و بقیه‌اش را صرف مبارزه می‌کنند، چنینند و چنانند. گفتم: همه این‌ها را که فرمودید درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نیست. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کار می‌کند،‌ با او همکاری نمی‌کنم. از اول تا آخر این گفت‌وگو مقام معظم رهبری هم نشسته بودند و هیچ نمی‌گفتند و فقط صحبت‌‌های آقای هاشمی بود و جواب‌های بنده. پس از این گفت‌وگو آقای هاشمی با نارحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند.


    بیان شد که سلیقه بنده این‌گونه است و این در حالی بود که بسیاری از دوستان ما در آن جبهه به اصطلاح ضد استعماری شریک بودند. البته کمک‌های آقای هاشمی به منافقین را نیز نباید فراموش کرد. چه پول‌هایی که به آن‌ها داد. در حال حاضر هم نمی‌گویم که آن‌ها کار بدی کردند. شاید وظیفه‌شان در آن شرایط همان بود، اما من چون حجتی نداشتم، مشارکت نکردم. شاید من اشتباه کرده باشم، اما اگر اشتباه هم کرده‌ام، خودم را معذور می‌دانم.


    به هر حال، سلیقه من از ابتدا تا کنون این گونه بوده است. هر جا فهمیدم حرکتی برای اسلام ضرر دارد، با همه توان به میدان آمدم و ملاحظه هیچ‌چیز را نکردم که کسی خوشش یا بدش بیاید. وقتی نمی‌فهمیدم که چیزی برای اسلام مفید است، کمک نمی‌کردم. به دنبال پست و مقامی هم نبودم. اگر گاهی مسئولیت کوچکی هم عهده‌دار شدم، تشخیص دادم که وظیفه شرعی است؛ وگرنه دنبال چیزی نبودم، نه حزبی و نه جمعیتی. به عنوان یک طلبه درس می‌خواندم، درس می‌دادم و اگر گاهی چیزی می‌گفتم، آن‌جایی بوده که فکر می‌کردم به اسلام ضربه می‌خورد.






    موفق باشین.
    93/6/26
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 16 از 16 نخستنخست ... 678910111213141516

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مؤمن همواره تکلیف مدار است
    توسط 5227053076 در انجمن مقالات
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 30-12-2013, 22:31
  2. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 23-02-2013, 16:35
  3. به ‎جاسبی می‎گفتند معظم له!
    توسط safaeei در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 18-02-2013, 19:34
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24-11-2012, 08:32
  5. راويان روايات علائم ظهور
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-09-2010, 22:49

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه