نظر شما را محترم میشمارم اما بین روابط شخصی و قبیله ای که در مثالهایتان آورده اید با روابط بین الملل تفاوت بسیاری وجود دارد.من کار ندارم چه کسی هست یا نیست . من قُبح قضیه را گوشزد کردم.
ببینید به نطرم مورد خلط شده . اصلا رابطه و دوستی هر دو یکی هستند ولی با مذاکره باید تفکیک بشه .
اگر مصداقی بخواهیم به موضوع نگاه کنیم میتوانیم روابطمان با کشور فرانسه را که دنباله رو امریکا ست مورد توجه قرار دهیم.
سفارتخانه های ایران و فرانسه در تهران و پاریس برقرار است و فعالیتهای معمول خود را به انجام میرسانند.
طبق آمار اداره ثبت احوال نزدیک به 155هزار ایرانی مقیم فرانسه هستند(البته در این آمار تشکیک وجود دارد و شاید این تعداد بیش از 19 هزار نفر نباشد)که باید مورد حمایت کشورشان باشند و از تضییع حقوقشان جلوگیری شود همچنین نیازهای اداری و بروکراتیکشان برطرف شود مثل امور شناسنامه ای,مدارک تحصیلی,امور بازرگانی,اسنادی , مالی و غیره
اینگونه فعالیتهای روزمره مصداق بارز وجود رابطه بین دو کشور است که بخشی از آن مربوط به اتباع دو کشور میشود.
اگر چه تخاصم در روابط سیاسی بر سایر امور نیز تاثیر میگذارد اما لفظ "رابطه"در لایه های مختلفی قابل تبئین است که میتواند در یک لایه حسنه,پرتنش و یا حتی خصمانه باشد ولی در لایه ای دیگر و بطور همزمان "عادی" تلقی شود.
برای درک بهتر یکی از شرایط "رابطه" بین دو کشور, زمانی را در نظر بگیرید که سفیر یک کشور اخراج و مناسبات در حد کاردار و یا حتی رایزن(مشاورمستشار) تقلیل یابد ولی سفارت تعطیل نشده و رابطه در حداقل باقی بماند.
بنابراین بین رابطه و دوستی فاصله زیادی وجود دارد و مذاکره مقوله ای مجزا و مستقل از "رابطه" است