نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: غبار غمبار مهجوری بر نظرات رهبری

  1. #1
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hejran8 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    نوشته ها
    382
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض غبار غمبار مهجوری بر نظرات رهبری

    بر این عقیده ام که بی مهری بسیار زیاد و اسفباری، بر صحبتهای رهبری در سطوح مختلف جامعه اعم از عوام و خواص می شود . خواسته یا نا خواسته بودنش را کار ندارم . در پیچ و خم حوادث گاهی اوقاتی هست که تقریبا هیچ کس نمی داند چه باید کند و در همان لحظه اتفاقا به صحبتهایی از آقا که مراجعه کنی ، می بینی که مسیر را سالها قبل چقدر دقیق و ظریف نشان داده اند . این را کسانی که با صحبتهای آقا مأنوس اند تصدیق خواهند کرد .





    همیشه آنهایی را که به آقا نقد داشته اند و یا نگاهشان خوش بین نبوده و یا اصلا از ریشه آقا را نفی و طرد می کردند و حتی کارشان به مسخره و توهین هم می کشید ، توصیه به مطالعه در زندگی شخصی آقا و خواندن صحبتهایشان در همان موضوعاتی که آنها نقد داشتند می کردم . اینجا بود که در بسیاری از اوقات همان منتقدین با چیزی غیر آن که انتظارش را داشتند مواجه می شدند . برایم اتفاق افتاده که گاه در موضوعی برایم سوالاتی ایجاد می شد . به صرافتم می انداخت که هرچه کتاب و مطلب در آن موضوع وجود دارد ببینم و بخوانم . مبالغه نمی کنم که گاه صحبتهای آقا از همه آن مطالب بیشتر به من می چسبید و بیشتر راهم را نشانم می داد. لذا توصیه ی من به آن دوستان بی جهت نبود که تو را به خدا ، تو را به خدا فقط بخوان و بدان …


    از سوی دیگر هم این را مطمئنم که همین الان یعنی دقیقا همین الان ، بعضی افرادی که آقا را با القاب و عبارات بسیار عریض و طویل یاد می کنند و در جامعه فدایی آقا تلقی می شوند و حتی بسیاری از مسئولین و بسیاری از خواص و همانهایی که از آقا همه روزه برای زندگی خود هزینه می کنند و البته که هیچ وقت خودشان برای آقا هزینه نمی شوند و به ظاهر هیچ گونه انتقادی هم ندارند و در مقابل منتقدین در غالب اوقات بی منطق و البته مستحکم می ایستند و هیچ اختلافی نیز بین رویه ی خود و آقا نمی بینند ، همانها یعنی دقیقا خودِ خودِ همانها با زاویه ای ۱۸۰ درجه از عقیده و نظر و خواست مقام رهبری حرکت می کنند و در عمل کاملا ، تمام قد در مقابل نظرات ایشان می ایستند .


    گاه آرزو می کردم و می کنم که کاش ، ای کاش ، ای کاش و ای کاش که صحبت ها و نظرات آقا ، گاه گاه ، فقط و فقط و فقط شنیده شود . و شنیده شود و شنیده شود . ابدا و اصلا لازم نیست کسی آن را عملی کند یا برایش برنامه ریزی ای یا خدای نکرده فکری و گسترشی … نه … نه … اصلا فعلا لازم نیست …. فقط بداند و بداند . همین . بداند که رهبرش چه در سر دارد و چه برنامه هایی تنظیم کرده و چه مطالباتی دارد و اما در سطح جامعه و عموم مردم و ذهن خواص و اصلا در واقعیت چه می گذرد . بداند که رهبرش چه توقعاتی دارد و دیگران چه می کنند . بداند که نکاتی را که او با ذوق و شوق تمام پس از چند صباحی در یافته و تازه شعورش به درک آن رسیده و همه جا و همه روز و همه ساعت آن را تکرار می کند و گوشه و کنار همه چیز را به باد نقد می گیرد و با کلی پیس و افاده و قیافه ی حق به جانب کشفهای خود را در محافل گوناگون به نمایش می گذارد ، چه زمان از زبان آقا بیان می شده و چقدر مطالبات و فریادها در حولش صورت گرفته و چه طرحها و پیشنهادها و بلکه امرهایی که برایش انجام شده است .



    این واقعا آرزوی قلبی من است . آرزوی قلبی من که دانشجویان ، طلاب و شیوخ گرام ، هنرمندان عزیز ، مسئولین ، خانواده ها ، زنان ، نوجوانان ، نخبه گان و … هر کدام جداگانه وقتی گذارند و صحبتهای آقا را در همان حیطه ی کاری خود بخوانند . نه به عنوان صحبتهای ولی فقیه … نه … نه به عنوان صحبتهای ولی امر مسلمین … نه … نه به عنوان کسی که بناست وظیفه ی ما را در این تمدن نوین اسلامی مشخص کند و به عنوان فرماندهی برای سربازانش پستی معین دارد … نه … بلکه فقط به عنوان کسی که حرفی برای گفتن دارد … یک صاحب نظر … همین . فقط بفهمد که آن که آنقدر سلیس و روان و ساده ، گاه ابتدایی ترین نکات را در دیدار های عمومی به حکم اهمیتشان بارها تکرار می کند که برای برخی حتی ملالت آور می نمایند ، در جای جایش چه حرفها که برای گفتن دارد …


    لذا بر آن شدم که گه گاه گوشه ای از همین صحبتها را در موضوعات مختلف که به گمانم مهم و اما مع الاسف مهجور هستند ، در “برای یار” منتشر کنم و با هم درباره اش به بحث نشینیم . تا یار که را خواهد و میلش به که باشد …

    مهدی قاسمی
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    ویرایش توسط hejran8 : 11-08-2013 در ساعت 00:10

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حرفه ای ghanbar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    866
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    سلام
    ممنون از شما

    بسم الله الرحمن الرحیم

    أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

    جستاره هایی از بیانات حضرت آقا در همین رابطه:

    من آنچه كه در سخنرانيها بيان مى‌كنم، لبّ نظراتم است. اساسيترين نظراتم همانهايى است كه شما در سخنرانيها از من مى‌شنويد. هيچ نظرى درباره مسائل جارى كشور و مسائل اسلام و مسلمين و مسائل اجتماعى وجود ندارد كه من آن را درِگوشى به كسى بگويم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتى شفّاف و روشن است كه در خطبه نماز جمعه و در سخنرانى با گروههاى مختلف، شما اينها را مى‌شنويد.
    (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران‌‌77/2/22)

    ميگويند آيا ما هم بايد مثل رهبرى موضع بگيريم يا نه؟ خوب، رهبرى يك تكليفى دارد، ما يك تكليف ديگر داريم. ببينيد، مبادا كسى تصور كند كه رهبرى يك نظرى دارد كه برخلاف آنچه كه به عنوان نظر رسمى مطرح ميشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصين، آن نظر را منتقل ميكند كه اجراء كنند؛ مطلقاً چنين چيزى نيست. اگر كسى چنين تصور كند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه كبيره‌اى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همينى است كه صريحاً اعلام ميشود؛ همينى است كه من صريحاً اعلام ميكنم.

    چند سال قبل كه يك قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال كردند، تبليغات كردند و گفتند اينها فتوا داشتند، دستور داشتند، و ميخواستند يك جورى پاى رهبرى را ميان بكشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من يك وقتى اعتقاد پيدا كنم كه يك نفرى واجب‌القتل است، اين را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جايز است، نه شايسته است كه مواضع ديگرى غير از آنچه كه رهبرى به صورت علنى و صريح به عنوان مواضع خودش اعلام ميكند، وجود داشته باشد؛ نه، همينى است كه دارم ميگويم.
    البته ممكن است كيفيت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده يك تفاوتهائى داشته باشد. خوب، شما جوانيد، دانشجوئيد؛ فعاليت دينى شما، فعاليت اجتماعى شما جوانانه است؛ با رفتار پيرمردانه‌ى پيرمردها طبعاً تفاوت پيدا ميكند. از اين تفاوتهاى قهرى و طبيعى نميشود صرف‌نظر كرد.
    (بيانات در ديدار دانشجويان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)

    گفته شد كه بعضى‌ها نظرات كارشناسى ميدهند، با نظر رهبرى مخالف است، ميگويند آقا اين ضد ولايت است. من به شما عرض بكنم؛ هيچ نظر كارشناسى‌اى كه مخالف با نظر اين حقير باشد، مخالفت با ولايت نيست؛ ديگر از اين واضح‌تر؟! نظر كارشناسى، نظر كارشناسى است. كار كارشناسى، كار علمى، كار دقيق به هر نتيجه‌اى كه برسد، آن نتيجه براى كسى كه آن كار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هيچ وجه مخالفت با ولايت فقيه و نظام هم نيست. البته گاهى اوقات ميشود كه اين حقير خودش در يك زمينه‌اى كارشناس است؛ بالاخره ما هم در يك بخشهائى يك مختصر كارشناسى‌اى داريم؛ اين نظر كارشناسى ممكن است در مقابل يك نظر كارشناسى ديگر قرار بگيرد؛ خيلى خوب، دو تا نظر است ديگر؛ كسانى كه ميخواهند انتخاب كنند، انتخاب كنند. در زمينه‌هاى فرهنگى، در زمينه‌هاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما يك مختصرى سررشته داريم، يك قدرى كار كرديم؛ اين ميشود نظر كارشناسى. به هر حال هيچگاه اعلام نظر كارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولايت و اين حرفها به حساب نمى‌آيد و نبايد بيايد.
    خب، ما در ديدارهاى دانشجوها معمولاً مطالباتى را مطرح ميكنيم؛ آيا اين پرتوقعى است؟ اين يك سؤال است. اگر انسان مجموعه‌ى عرايضى را كه من در ديدارهاى دانشجوئى، چه در ماه رمضان‌ها، چه در دانشگاه‌هائى كه من در شهرستانها يا در تهران شركت كردم، جمع كند، يك فهرست طولانى از مطالبات اين حقير از مجموعه‌ى دانشجويان به وجود مى‌آيد. ممكن است كسى بگويد آقا اينها پرتوقعى است. من عقيده ندارم پرتوقعى است. چرا؟ توجه به نيروى متراكم در دانشگاه، گمان پرتوقعى را نفى ميكند.
    (دیدار با دانشجویان - 1391/05/16 )

    اما اینکه چگونه میتوانیم به منظومه ی تفکرات حضرت آفا دست پیدا کنیم و به ضریح فکری ایشان استمساک بجوییم را خودشان راهنمایی می کنند:


    نظرات امام يك مجموعه است و خوشبختانه بيانات امام ثبت شده است و همين است كه هست. مثل همه‌ى متونى كه از آنها ميشود تفكر گوينده را استنباط كرد؛ منتها با شيوه‌ى درستِ استنباط. شيوه‌ى درستِ استنباط اين است كه همه حرفها را ببينند، آنها را در كنار هم قرار بدهند؛ توى آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقيد هست. حرفها را بايد با همديگر سنجيد، تطبيق كرد؛ مجموع اين حرفها، نظر امام است. البته كار خيلى ساده‌اى نيست، اما روشن است كه بايد چه كار كنيم: يك كار اجتهادى است؛ اجتهادى است كه از عهده‌ى شما جوانها برمى‌آيد. بنشينند واقعاً گروه‌هاى كارى در زمينه‌هاى مختلف، نظر امام را استنباط كنند، از گفته‌هاى امام به دست بياورند.
    (ديدار دانشجويان با رهبر انقلاب 87/7/7)

    و در آخر فدای کلمه کلمه طیبات بیاناتت آقاجان!


    امام خامنه ای :
    اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت می شود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود
    ...
    این کار (تعمل با آمریکا) ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم می کند و غربی ها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دو گانگی جلوه می دهند.
    بیست و دوم مردادماه

  4. #3
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hejran8 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    نوشته ها
    382
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض نفع دو گروه از شنیده نشدن مرزبندی رهبری با افراطی گری

    یکی ازبخشهای مغفول مانده در صحبتهای رهبری که به ظاهر این اواخر کمی از مهجوریت در آمده و بعد [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] خود ایشان بعد حادثه ی قم و حرم مطهر امام در روز رحلت ، شنیده شده ، برخی بیانات درباره انقلابی گری و افراطی گری و مرز این دو است . اگر همین دو حادثه باعث شوند که این صحبتها شنیده شود و برخی که خود را به “آن راه” زده اند کمی سمت و سوی “این راه” را هم بگیرند ، به گمانم خود ، نعمتی محسوب شوند …


    آنچه به نظر می رسد این است که دو گروه نمی خواهند این صحبتها شنیده شود . یک گروه همان به ظاهر انقلابیون افراطی اند که خُب بندگان خدا حق هم دارند ! و نباید هم بخواهند این صحبتها را بشنوند و به کار بندند که منافعشان در همین افراطی گری تأمین می شود . همانها که در ماجرای رحلت امام و ماجرای قم و بسیاری وقایع دیگر در رسانه های دنیا نماینده حکومت معرفی شدند و انقلابیون حقیقی ! گروهی دیگر اما کسانی اند که این گروه از افراطی ها را به نظام و رهبری منتسب می کنند و آنها را با القابی چون “مزدوران خامنه ای” و “عاملین نظام” و … خطاب می نمایند. اینها هم به طبع هیچ گاه گوش به این صحبتها نخواهند سپرد . اما چه کنیم که به هر حال به خلاف میل این دو گروه عزیز! و بزرگوار! ، واقعیت چیز دیگریست … ببینیم …


    ( البته در این زمینه رهبری صحبتهای زیادی دارند . گفته اند “در خانه اگر کس است یک حرف بس است” . من اما در اینجا دو حرف ذکر می کنم ! بعید می دانم که این دو گروه در یک خانه ، زیر یک سقف زندگی کنند !)


    =================================

    نبادا حرکت انقلابى جورى باشد که بتوانند تهمت افراطى‌گرى به او بزنند. از افراط و تفریط بایستى پرهیز کرد. جوانهاى انقلابى بدانند؛ همان طور که کناره‌گیرى و سکوت و بى‌تفاوتى ضربه میزند، زیاده‌روى هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیاده‌روى نشود. اگر آن چیزى که گزارش شده است که به بعضى از مقدسات حوزه، به بعضى از بزرگان حوزه، به بعضى از مراجع یک وقتى مثلاً اهانتى شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست. اقتضاى انقلابیگرى، اینها نیست. انقلابى باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگى‌هاى شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکى را رد کنیم، یکى را اثبات کنیم، یکى را قبول کنیم؛ اینجورى نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابى را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامى هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضى از کسانى که به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى یک چیز لازمى است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهاى انقلابى را متهم به افراطى‌گرى نکنند؛ بعضى هم اینجورى دوست میدارند. عنصر انقلابى، جوان انقلابى، طلبه‌ى انقلابى، فاضل انقلابى، مدرس انقلابى در هر سطحى از سطوح را متهم کنند به افراطى‌گرى؛ نه، این هم انحرافى است که به دست دشمن انجام میگیرد؛ واضح است. پس نه از آن طرف، نه از این طرف.


    ۲۹ مهر ۸۹ در دیدار طلاب و علمای قم


    =================================

    این حرفى که من امروز زدم و از بعضى از مسئولان و سران کشور گله‌گزارى کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌اى راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌اى راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائى که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهائى که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانى که میتوانند جلوى این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن کسانى که این کارها را میکنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نکنند. مى‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادن‌ها کارى از پیش نمیبرد. این خشمها را، این احساسات را براى جاى لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجى‌ها میخواستند همین طور بروند یک جائى، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در مى‌آمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به این حرفها اعتنائى ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانى که به این حرفها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند.


    ۲۸ بهمن ۹۱ در دیدار مردم آذربایجان

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  5. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hejran8 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    نوشته ها
    382
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نظرات رهبری درباره فلسفه و عرفان :


    حضرت آیت*الله خامنه*ای در دیدار هیأت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی فرمودند: نمی*شود بگوییم فلسفه ذهنیات محض است و به مسائل زندگی و جامعه ارتباطی ندارد؛ این معنی ندارد. به نظر من بخش عمده*ای از جاذبه فلسفه غرب، مربوط به این است.
    جمعی از اعضای هیئت مؤسس و هیئت مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی دوشنبه 23 بهمن 91 با مقام معظم رهبری «مدظله العالی» دیدار کرده بودند و جزئیات آن دیدار منتشر نشده بود.
    در آن دیدار پس از ارائه گزارش از فعالیت*ها و برنامه*های مجمع عالی حکمت اسلامی، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بیانات ارزشمندی ایراد فرمودند که به تازگی در شماره 24 خبرنامه مجمع عالی حکمت اسلامی منتشر شده است. بنا بر اهمیت مطالب مطرح شده، مشروح بیانات رهبر فرزانه انقلاب در آن جلسه در اختیار خوانندگان محترم قرار می*گیرد.
    بسم الله الرحمن الرحیم
    خیلی جلسه خوبی بود برای من؛ هم با آقایان از نزدیک آشنا شدم، هم مطالب بسیار خوب و سخنان پرمغزی را از شما دوستان شنیدم. در مورد مسائل روحانیت و حوزه*های علمیه، هیچ چیزی برای بنده خوشحال کننده تر از این نیست که ببینم جمعی از فضلا پرمغز حرف می*زنند، دقیق فکر می*کنند، مسائل گوناگون مورد نیاز را درک می*کنند و دنبال آنها می*روند؛ این برای من واقعاً خیلی لذتبخش است؛ و امروز از آن جلسات بود؛ الحمدلله رب العالمین. خب، «علماء حکماء کادوا ان یکونوا انبیاء» ان شاء الله که مصداق این باشید.

    تلاش برای تقویت مجمع عالی حکمت اسلامی

    من چند تا نکته را عرض بکنم. خیلی حرف*ها گفته شد، بعلاوه وقت کم است. یک نکته ی اصلی این است که هرچه می*توانید، در استحکام و پایداری این مرکز و این کانون اصلی تلاش کنید؛ این اساس قضیه است. نگذارید این مجمع عالی حکمت به نحوی از انحاء ضعیف شود؛ روز به روز در تقویت این سعی کنید. این یک بنای مبارکی است که الحمدلله شماها همت کردید و این کار را راه انداختید؛ واقعاً «کشجرة طیبة» است؛ منتها باید اصل آن را ثابت کنید. اگر چنانچه غفلت شود، اشتباه شود، کوتاهی شود، خدمت رسانی کم انجام بگیرد و همه ی آنچه که شماها دارید، برای حفظ و بقاء و استمرار اینجا به صحنه نیاید، از دست خواهد رفت یا ضعیف خواهد شد ـ که ضعیف شدن هم مثل از دست رفتن است؛ فرقی نمی*کند ـ آن وقت خسارت پیدا خواهیم کرد.

    مشهد و پیشینه حوزه حکمی و فلسفی

    همین مشهدی که شما مثال زدید و تعجب می*کنید که مشهد طالب و مایل مسائل حکمی و فلسفی است، خب این مشهد یک روزی در کشور ما کانون حکمت بوده است. یعنی حکمای بزرگی در این شهر حضور داشتند؛ مثل مرحوم آقا بزرگ حکیم، پسرش آقا میرزا مهدی حکیم، یا مثل مرحوم شیخ اسدالله یزدی که عارف بود؛ اینها همه در مشهد بودند، مال دوره قبل از دوره اساتید ما هستند. یعنی پدر من، هم پیش مرحوم آقا بزرگ درس خوانده بود، هم پیش مرحوم آشیخ اسدالله یزدی. طبقه قبل از ما و اساتید ما، اینها را درک کرده بودند قبل از اینها، مرحوم آمیرزا حبیب ـ عارف و حکیم ـ در مشهد بوده. یا مرحوم حاج فاضل سبزواری الاصلِ سَرخَروی در مشهد در عین حال که ملا و مدرّس فقه و اصول بود، لیکن اهل حکمت بود. بنابراین مشهد مرکز اینجوری بوده. خب، دقت نکردند، توجه نکردند، یکباره از بین رفت؛ مشهد تبدیل شد به یک مرکز ضد حکمت. یعنی توجه نکنید، اینجوری می*شود.
    استقامت؛ رمز ماندگاری فلسفه
    به نظر من هنر بزرگ مرحوم علامه طباطبایی (ره) این بود که پافشاری کرد و کار خود را در شرائط مختلف ادامه داد. حتی طبق آن نقل*هایی که ما شنیدیم ـ گرچه آن وقت هم بنده به ذهنم بود، منتها دقیق یادم نیست ـ هنگامی که ایشان «اسفار» را تعطیل کردند، همان جا در همان مسجد سلماسی «شفاء» را شروع کردند. خب، این یعنی استقامت. پس کار اول شما این است.
    چشم انداز برای آینده فلسفه اسلامی
    مسئله دوم که آقایان مطرح کردید، مسئله چشم انداز است. خیلی خوب است که شما به فکر چشم انداز ده ساله و بیست ساله و پنجاه ساله باشید. به نظر من آن چشم انداز بلند مدت ـ حالا چه فرض کنیم که این بلند مدت، به قول شما پنجاه سال است، یا سی سال است، یا بیست سال است ـ باید گسترش گفتمان فلسفه اسلامی در دنیا باشد؛ این را هدف قرار دهید. امروز مطلقاً اینجور نیست، بلکه بعکس است. یعنی امروز در ایران مثلاً در محیط های دانشگاهی و علمی ما فلسفه کانت به مراتب رایج*تر و شناخته شده*تر است از فلسفه بوعلی سینا. یعنی ابن سینای با این عظمت که همه تاریخ بشر، از هزار سال پیش به این طرف، با اسم او درگیر است، در مجامع دانشگاهی ما حکمت و فکر فلسفی اش شناخته شده نیست به آن اندازه*ای که کتاب فکر فلسفیِ مثلاً کانت شناخته شده است. این یک مسئله مهمی است. ما باید عکس این را عمل کنیم. یعنی باید هدف را این قرار بدهیم که تفکر فلسفه اسلامی ـ حالا با همان مشخصاتی که دارد؛ که خود این، جای بحث و گفتگو دارد که فلسفه اسلامی چیست ـ در دنیا به عنوان گفتمان فلسفی شناخته شود، در دانشگاه*ها رواج پیدا کند،متفکرین عالم از آنها مطلع باشند، روی آنها بحث کنند، نقد و انتقاد کنند، در مجلات علمی شان منعکس شود. خب، این کار طبعاً متوقف به این است که شما کارهای بین المللی داشته باشید؛ که حالا یکی از آقایان گفتند که ما این قضیه را نداریم.
    توجه به ارتباطات بین المللی
    به نظر من ارتباطات بین المللی شما با مجامع علمی باید زیاد باشد. امروز هم زمینه دنیای اسلام آماده است. مثلاً فرض کنید مصر حالا یک مقداری درش باز شده است. خب، این «احمد طیب» خودش جزء علاقه مندان به فلسفه ی ملاصدرا است؛ با اینکه می*دانید در مجموعه علمای اهل سنت، گرایش عقلی و فلسفی خیلی ضعیف است. آنجا کسانی هستند که با مسائل فلسفی و حِکمی ما تا حدودی ارتباط ذهنی و علمی برقرار کرده*اند؛ خب از همین می*شود استفاده کرد، ارتباطات را زیاد کنید، دعوتشان کنید، شما بروید؛ فقط برای مسائل حِکمی و عقلی و عرفانی و کلامی. این هم یک نکته است که به نظر من خیلی باید به آن توجه شود.
    لزوم توجه به امتداد فلسفه اسلامی
    مسئله امتداد که آقایان اشاره کردید به عرایض من، من اینجا در این کاغذی که یادداشت کرده*ام، مجدداً آن را ذکر کرده*ام. بله، فلسفه*های مضاف ـ مثل فلسفه علوم انسانی، فلسفه روان شناسی ـ خوب و لازم است؛ اینها همان چیزهایی است که امتداد حکمت ما محسوب می*شود؛ منتها تکیه اساسی را باید بگذارید روی مسائل کلان جامعه اسلامی؛ مثل حکومت. ما وقتی به فلسفه*های غرب نگاه می*کنیم، می*بینیم مسائلی مثل حکومت، اقتصاد، شأن مردم، شأن انسان، طبق نظرات آنها، حل می*شود. اینها مسائل بنیادی شاخه*های اصلی زندگی و جامعه است؛ اینها باید در فلسفه پاسخ پیدا کند.
    البته بعضی از آقایان در این یکی دو سال اخیر به من گفتند که ما داریم در این مسائل کار می*کنیم ـ حالا من در این خصوص ارزیابی*ای ندارم ـ باید در این زمینه کار شود. واقعاً برویم ببینیم بر اساس فلسفه ما، شکل جامعه، بنیان سیاسی جامعه، حکومت در جامعه، به چه شکلی خواهد بود؛ یعنی ما برای مسئله حکومت، در فلسفه چه پاسخی داریم. نمی*شود بگوییم آقا فلسفه ذهنیات محض است و به مسائل زندگی و جامعه ارتباطی ندارد؛ این معنی ندارد. به نظر من بخش عمده*ای از جاذبه فلسفه غرب، مربوط به این است. همچنین مسئله اقتصاد. بنابراین به طور کلی جهان بینی اسلام تبیین شود. مواد اصلی جهان*بینی اسلام را مشخص کنید ـ مسئله انسان، مسئله خدا، مسئله ارتباط انسان و خدا، مسئله تکلیف ـ در فلسفه اسلامی روی اینها کار شود. البته اینها پاسخ*های روشنی هم دارد، در فلسفه ما خیلی از اینها مسائل مبهمی نیست؛ اما باید این پاسخ ها منعکس شود، گفته شود.
    هدایت در تدوین کتاب های فلسفی
    مسئله دیگر، مسئله کتاب*هایی است که باید در مجموعه تولید شود. بله، من هم عقیده*ام همین است که شما کار ستادی بکنید؛ کار صف را به همان مجموعه*هایی که در قم هستند، واگذار کنید. خود شماها هم در آن مجموعه*ها و در آن پژوهشکده*ها شرکت دارید؛ کار صف را آنها بکنند، منتها هدایت را شما باید بکنید. یعنی کار ستادی به مسئله کتاب بپردازد.
    تدوین و منقح سازی متون فلسفی
    ما در مورد کتاب واقعاً مشکل داریم. حالا مثلاً آقایان فرموند که ما می*خواهیم فلسفه مشّاء یا فلسفه اشراق را برای طلبه*ها تبیین کنیم. طلبه*های ما از فلسفه مشّاء خبری ندارند. خب، چگونه تبیین می*کنید؟ حتماً «شرح اشارات» بخوانیم؟ یا فرض کنید که «شفاء» بخوانیم؟ باید حتما این متن طولانیِ مفصلِ محتاج به تبیین کان یکون را خواند؟ راهش این است؟ یا نه، راه دیگری هم وجود دارد. امروز خواندن تفکراتِ مثلاً فرض کنید مارکسیستی حتماً متوقف به این نیست که انسان بردارد کتاب «سرمایه» را تدریس کند، یا بردارد متن کتاب های کانت یا هگل را بخواند. چه لزومی دارد که حتماً متن مطرح شود؟ متن باید در اختیار باشد؛ هر کس می*خواهد مراجعه کند.
    منظومه سازی فلسفه اسلامی
    من قبلاً در جمع آقایان راجع به فلسفه ملاصدرا مطالبی گفتم و خب، یکی دو تا کارِ خوب شد. جناب آقای مصباح هم یکی از کتاب*هایی را که یکی از آقایان نوشتند ـ آقای عبودیت ـ که خلاصه آراء ملاصدرا در مسائل گوناگون فلسفی است، برای من آوردند. اینها خوب است، اما کم است. به یک کتاب اکتفا نشود؛ از نگاه*های مختلف نوشته شود. در خود فلسفه ملاصدرا، در بخش*های مختلف می*تواند یک منظومه سازی*هایی بشود. عین همین قضیه، در مورد فلسفه اشراق است؛ عین همین قضیه، در مورد فلسفه مشّاء است. ما باید منظومه*سازی کنیم. بالاخره مجموعه تفکرات فلسفی و عرفانی ابن سینا با همدیگر همراه است، غیرقابل انفکاک است. اینها چیست؟ کسی بخواهد اینها را بداند، حتماً لازم نباشد که برود بنشیند مثلاً «شفاء» را بخواند؛ این خیلی لازم نیست. گاهی اوقات خواندن کتابی که در هزار سال پیش نوشته شده است، با ادبیات آن روز، با مشکلاتی که فهم این کلمات دارد، اصلاً خودش تضییع وقت محسوب می*شود؛ ممکن است افرادی را از فلسفه دور کند؛ در حالی که اگر شما بنشینید مثلاً یک کتابی درباره آراء فلسفی ابن سینا تبیین کنید، از آراء او منظومه*سازی کنید، این مسلماً جاذبه زیادی خواهد داشت. این جزو کارهای لازم است، اما این کار در حوزه انجام نمی*گیرد. خب، مرحوم آقای طباطبایی این کار را در «بدایه» و «نهایه» به یک شکلی انجام دادند؛ منتها این کارِ آقای طباطبایی است، این که کار نهایی نیست؛ کار یکی از بزرگان این قضیه است؛ و تازه، آراء خود آقای طباطبایی است، آراء ملاصدرا نیست؛ یعنی در کتاب «بدایه» و «نهایه» برای آراء ملاصدرا منظومه*سازی نشده، بلکه خود ایشان نظراتی دارند، نظرات ابتکاری هم دارند، حرف*های خاصی هم دارند، چیزهایی هم اضافه کردند، اینها را ایشان بیان کردند. فرق می*کند که انسان خودش در فلسفه تألیفی بکند، یا اینکه یک فلسفه معروفی را تبیین و ارائه کند. این دومی جایش خالی است.
    علاوه بر این، به نظر من در بخش*های مختلف، مسائل گوناگون فلسفی قابل تبیین است. ما امروز در همین فلسفه خودمان مسائل گوناگونی داریم که اینها را باید تبیین کرد. یک مسئله*ای است، که باید این را بیان و روشن کرد. گذشتگان ما هم داشته*اند. یعنی هم در قدیم و هم در دوران معاصر، درباره یک مسئله خاصی از مسائل فلسفه، کتاب می*نوشتند. خود ملاصدرا در کنار کتاب عظیم «اسفار»، شما می*بینید مثلاً «مشاعر» را دارد، تقریباً مخصوص مسائل وجود؛ یا مثلاً «مبدأ و معاد» را دارد، درباره مسائل مبدأ و معاد. همین مرحوم آقا علی زنوزی که شما اسم آوردید، ایشان درباره «وجود رابطی» رساله*ای نوشته است. البته چهل پنجاه سال پیش، من آن را دیدم؛ رساله کوچکی بود به نام «رسالة فی الوجود الرّابطی». حالا تعیین این که کدام مسئله اولویت دارد که انسان آن را مورد توجه قرار دهد، یک بحث دیگر است؛ اینکه واقعاً وجود رابطی اینقدر اهمیت دارد که انسان درباره*اش رساله*ای بنویسد یا نه؛ اما خب، خیلی مهم است که انسان مسائل گوناگونی را انتخاب کند و ذکر کند.
    تأکید بر مباحث فلسفه تطبیقی/ ترجمه دکتر خویی از «لذات فلسفه» خیلی خوب است
    یک کار دیگری هم که به نظر من جایش خالی است، نوشته*هایی درباره فلسفه تطبیقی است؛ شبیه آن کاری که ویل دورانت در «لذات فلسفه» کرده، که لابد ملاحظه کرده*اید. «لذات فلسفه» یک کتابی است که با ادبیات خیلی شیوا و شیرینی نوشته شده و مرحوم دکتر عباس زریاب هم ترجمه خیلی خوبی کرده؛ انصافاً خیلی خوش قلم ترجمه کرده. این کتاب، مباحثه و مناظریه بین فلاسفه قدیم و جدید غرب است در یک مسئله خاصی؛ مثل اینکه اینها یک جلسه*ای تشکیل داده*اند و دارند با هم بحث می*کنند؛ هگل یک چیزی می*گوید، بعد کانت جواب او را می*دهد، بعد دکارت حرف خودش را می*زند؛ همین طور دانه دانه اینها شروع می*کنند با همدیگر بحث کردن. اگر یک چنین کار شیرین و شیوایی انجام بگیرد، چقدر خوب است. فرض کنید این کار درباره موضوع «اصالة الوجود» انجام بگیرد؛ ملاصدرا یک حرف دارد، همین مرحوم آقا علی حکیم یک حرف دارد، مرحوم جلوه یک حرف دارد؛ بعد، از قدما، شیخ اشراق یک حرف دارد ـ که منکر این معناست ـ میرداماد یک حرف دارد. اگر فرضاّ اینها با همدیگر بحث کنند، چقدر چیز قشنگی از آب در می*آید. اینها حکمت را ترویج می*کند، و ما امروز به این ترویج احتیاج داریم.
    تدوین کتاب فلسفی برای کودکان
    یک مسئله، مسئله نوشتن کتاب فلسفی برای کودکان است، که غربی*ها دارند این کار را می*کنند. دو سه سال قبل از این، یک کتابی برای من آوردند، من مبالغی نگاه کردم. خب، از همان اوّلی که شروع می*کند، واقعاً فلسفه است؛ لیکن باب کودکان است. این کتاب، یک کتاب خیلی قشنگی است در باب فلسفه ـ حالا اسمش یادم نیست؛ توی کتابهایم هست ـ به نظرم یک آمریکایی این را نوشته. ما به اینجور کتابی احتیاج داریم. بچه*های ما ذهنشان دارد فلسفی می*شود. خوشبختانه حرکت جامعه و نظام موجب شده که ذهن*ها عقلانیت پیدا کند. جوان*های ما واقعاً سؤال می*کنند. این سؤال*هایی که زیاد شده، این را باید مبارک دانست؛ منتها ما باید جوابگویی داشته باشیم. حس سؤال کنندگی دارد زیاد می*شود، و این همین طور دارد به نسل*های پایین*تر منتقل می*شود.
    ما یک نوه کوچکی داریم، دو سال و نیمش است و هنوز درست حرف هم نمی*زند. چند روز پیش یک میزی اینجا بود، داشت می*انداخت. به او گفتم این میز را نینداز. گفت: چرا؟ خوشم آمد از این که گفت چرا. چرا نیندازم؟ دنبال علت می*گردد. بعد پنجه می*زد به یک بچه ی دیگری، گفتم آقاجان نکن. گفت: چرا؟ این سؤال کردن از علت، خیلی چیز مهمی است. این حالت دارد به وجود می آید. حالا وقتی او ده ساله بشود، سؤالات زیادی برایش مطرح است: چرا؟ چرا؟ چرا؟ وقتی همین بچه، یک جوان هجده نوزده ساله*ای باشد، سؤالات قوی*تری در ذهنش ایجاد می*شود. ما باید برای این سؤالات جواب داشته باشیم. این کار، کار شماهاست. شما واقعاً می*توانید این کار را انجام دهید.
    فلسفه در متن حوزه*های علمیه
    خب، حالا جزئیاتی هم مطرح شد؛ مثل مسئله مَدرس و اینها. این مطلبی که آقای غروی فرمودند، بنده هم همین طور فکر می*کنم؛ به این معنا که اگر چنانچه فلسفه حساب خودش را از حوزه جدا نکند ـ یعنی همان دعوای قدیمی و سنتیِ علوم عقلی و علوم نقلی تشخص پیدا نکند ـ بهتر است.
    تدریس فلسفه در مسجد
    مثلا امام(ره) صبح و عصر به مسجد سلماسی می*آمد و درس می*گفت ـ صبح فقه می*گفت، عصر هم اصول می*گفت ـ مرحوم آقای طباطبایی هم پیش از ظهر در همان مسجد فلسفه می*گفت؛ فقط تفاوتش این بود که امام آنجا می*نشست، آقای طباطبایی اینجا می*نشست؛ جایشان فرق داشت. هر دو، روی زمین می*نشستند ـ هم امام روی زمین می*نشست، هم آقای طباطبایی ـ و درس می*گفتند؛ آن هم در «مسجد». واقعاً چه اشکالی دارد که ما درس فلسفه را در مسجد آقای بروجردی بگوییم؟ بزرگان فلسفه ما ـ آقای جوادی، آقای مصباح، آقایان دیگر ـ آنجا فلسفه بگویند؟ فلسفه را باید به عنوان یک علم دینیِ محض به حساب آورد. خب، جایش کجاست؟ جایش در مسجد است.
    فلسفه به عنوان یک علم دینی
    گذشتگان ما هم همین جور بودند. خب، شما ملاحظه کنید مرحوم فخر المحققین اجازه ی روایتی می*گیرد از سید حیدر آملی، و به او اجازه ی روایتی می*دهد، با چه تجلیلی. سیدحیدر یکی از آن قلندرهای درجه ی یک عرفان است، لیکن فخرالمحققین آنجور از او تجلیل می*کند. مرحوم علامه ی حلی(رضوان الله علیه) شرح «حکمت العین» دارد. خود ایشان هم شاگرد کاتبی است، شرح «حکمت العین» هم دارد. به نظر من باید برگردیم به همین مبنا و همین معنا. این که ما بگوییم فقه، مجرد از فلسفه، یک قداستی دارد؛ فلسفه هم دامن خودش را منزه نگه می*دارد که داخل وادی فقه و اصول و حدیث و اینها نیفتد، درست نیست؛ اینها همه*اش یکی است، یک هدف دارد. یا مثلاً کلام. همین طور که آقایان فرمودند، کلام مسئله ی مهمی است. امروز شبهات کلامی، حرف*های کلامی، مباحث جدید کلامی، که هرگز فکرش نمی*شد، آمده وارد ذهنیات جامعه ی ما شده. خب، باید روی اینها بحث شود؛ و جایش مسجد است.
    البته این هم که فلسفه دچار غربت نشود، حرف درستی است. یعنی فرض کنید یک مدارسی یا مَدرس هایی وجود داشته باشد که معلوم باشد اینجا استاد فلسفه درس می*گوید ـ مثلاً صبح تا شب پنج تا، ده تا درس فلسفه گفته شود ـ این بسیار خوب است، حرفی نیست؛ لیکن به جدا شدن و مجزا شدن اینها از یکدیگر منتهی نشود. اگر چنانچه توفیق پیدا کردیم آن کارهایی که می خواهیم در قم انجام بگیرد، انجام گرفت، خب بله، یک بخشی از آن هم می تواند مربوط به این باشد؛ من این را می پذیرم.
    جایگاه هیئت در علوم
    مسئله ی هیئت هم که ایشان فرمودند، درست است. البته من توجه نداشتم به این نکاتی که ایشان در زمینه ی مسائل هیئت فرمودند. اگر واقعاً این همه حرفِ خوب وجود دارد که با پیشرفت*های علمی هم معارضه و منافاتی ندارد، بلکه بعضی از آنها شاید زمینه ی پیشرفت*های علمی است و ما در متونمان داریم، عیبی ندارد؛ این هم باید حمایت شود. خوشبختانه کارها و نهادهای حوزوی برخلاف نهادهای امروزی و دانشگاهی و دولتی و اینها، کم توقع و کم خرجند. یعنی واقعاً این کاری که شماها دارید می*کنید، اگر بنا بود همین کار را در دانشگاه انجام دهند، فهرست آلاف و الوف و فهرستِ خرج می*دادند. یکی از محسّنات بزرگ حوزه همین است که دنبال خرج درست کردن و دنبال زیاده روی نیست.
    مرکزیت فلسفه در قم
    در عین حال بنده معتقدم که ما یک پایگاه اساسی در قم لازم داریم؛ که اگر چنانچه یک کسی وارد قم شد، گفت مرکز فلسفه اینجا کجاست، ما او را به آنجا ببریم. به نظر من، ما یک جای آبرومند خوبی، یک مدرسه خوبی در قم برای این کار لازم داریم. حالا چگونه می*شود این را فراهم کرد و با ملاحظاتی که بعضی از بزرگان و آقایان دارند، آن را ایجاد کرد، باید روی آن فکر شود.
    عدم مخالفت با عرفان نظری
    ایشان به عرفان نظری اشاره کردند؛ بنده هیچ دشمنی و مخالفتی با عرفان نظری ندارم. گفته می*شود: «الانسان عدوّ لما جهله». بنده هیچ ورودی در عرفان نظری ندارم، اما هیچ عداوتی هم ندارم؛ منتها اعتقادم این است که ما نباید عرفان را به معنای الفاظ و تعبیرات و فرمول*های ذهنی مثل بقیه علوم ببینیم. عرفان، همان مرحوم قاضی است؛ مرحوم ملاحسینقلی همدانی است؛ مرحوم سید احمد کربلایی است؛ عرفان واقعی اینهاست. مرحوم آقای طباطبایی خودش فیلسوف بود، اهل فلسفه بود، بلاشک در عرفان هم وارد بود؛ منتها آنچه که در عرفان از ایشان معهود است، عرفان عملی است؛ یعنی سلوک، دستور، تربیت شاگرد؛ شاگرد به معنای سالک. عرفان نظری باید به سلوک بینجامد. خب، موضوع عرفان، ذات مقدس پروردگار است. موضوع عرفان، خداست. از این جهت، برتر از همه ی علوم است. خب، این خدا باید در زندگی کسی که اهل عرفان است، تجلی پیدا کند. ما کسانی را دیدیم که گفته می*شد در عرفان نظری از همه بهترند، اما در عرفان عملی یک قدم برنداشته بودند. ما افراد اینطوری را دیدیم و درک کردیم که اصلاً مسائل سلوکی و اینها را مس نکرده بودند. آنچه که من به آن تکیه دارم، این است که واقعاً یک حرکت عملی دیده شود؛ که این در مورد اهل معقول، به طور عام مطلوب است. آن کسانی هم که به عنوان اهل حکمت و اهل معقول شناخته شدند، غالباً کسانی*اند که این جنبه ی معنوی در آنها وجود داشته.
    حالا شما از قول مرحوم آقای فاضل، از امام (رضوان الله علیه) خاطره*ای نقل کردید؛ خود من هم یک خاطره*ای دارم که آن را هم بگویم. من از ایشان پرسیدم که شما درس مرحوم حاج میرزا جواد آقا را درک کردید یا نه؟ ایشان گفتند که نه، افسوس، افسوس، نشد!
    البته در برخی کتاب*ها می*نویسند که امام جزو شاگردهای آمیرزا جواد آقا بودند؛ در حالی که نخیر، قطعاّ ایشان نبودند. ایشان گفتند که آقای آشیخ محمدعلی اراکی آمد من را دو جلسه برد درس ایشان. ظاهراً شب*های جمعه جلسه داشتند. ایشان گفتند دو جلسه رفتم، اما نپسندیدم. می*گفتند آن وقت*ها ذهن ما پر بود از آن حرف*ها. یعنی همان حرف*های عرفان نظری. امام در سن هشتاد و چند سالگی افسوس می*خورد که درس آمیرزا جواد آقا نرفته؛ با اینکه ایشان شاگرد و مرید و عاشق مرحوم شاه آبادی بوده.
    یک خاطره دیگر هم به مناسبت عرفان نقل کنم. گفتند اوّلی که ایشان مرحوم آقای شاه آبادی را در قم دیده بودند، یک کسی گفته بود آن که شما دنبالش می*گردید، این است. مرحوم شاه آبادی چند سالی هم در قم مانده بودند. ایشان گفتند که من و فلانی ـ یک کس دیگری را اسم آوردند، که من حالا یادم نیست ـ دو نفری رفتیم پیش ایشان و گفتیم یک درسی برای ما شروع کنید. ایشان اول امتناع می*کرد، اما بعد با اصرار زیاد ما گفت: خب، حالا چه می*خواهید؟ منظومه، اسفار، فلان؟ گفتیم نه، ما از این چیزها گذشته*ایم؛ «مصباح الانس» می*خواهیم. ایشان گفت: اِ، «مصباح الانس»؟! خانه ایشان ظاهراً گذر جدّا بود. امام می*گفتند از مدرسه دارالشفاء یا فیضیه تا گذر جدّا با ایشان همین طور رفتیم، تا اینکه بالاخره ایشان را وادار کردیم که برای ما «مصباح الانس» بگوید. امام از اول هم از «مصباح الانس» شروع کرده.

    ایشان خیلی هم به عرفان علاقه مند بودند. می*دانید تبحر امام بیشتر در عرفان بود، بیش از فلسفه ـ یعنی امام متبحر و منغمر در عرفان بودند ـ خب، در فلسفه هم که ایشان بلاشک استاد بودند؛ لیکن حالا بعد از سن هشتاد سالگی به بالا، که یادم نیست چه سالی بود، ایشان به من اینجوری می*گفتند: افسوس؛ نه، ذهن ما آن وقت*ها پر بود از آن حرف*ها. خب، حرف*های عرفان نظری، حرف*های پر زرق و برقی هم هست؛ اما آن چیز دیگری است، راه دیگری است، حرف دیگری است. من حرفم این است؛ والاّ نخیر، بنده هیچ مخالفتی به این معنا با این مسئله ندارم.
    ان*شاء*الله که خداوند آقایان را موفق و مؤید بدارد. امروز حقیقتاً من خوشحال شدم از دیدن شما آقایان و حرف*هایی که زدید. حرف سنجیده و پرمغز، انسان را خوشحال می*کند. ان*شاء*الله موفق و مؤید باشید.

  6. #5
    اگه نباشه جاش خالی می مونه hejran8 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    نوشته ها
    382
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    حزب‌اللهی‌ها بشنوند!

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    بیانات رهبر انقلاب كه بخشی از آنرا در این قطعه صوتی می‌شنوید:

    من يك توصيه هم در زمينه‌ى سياسى بكنم. عزيزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر كشور، امروز ما احتياج داريم به اتحاد و يكپارچگى. بهانه‌هاى اختلاف زياد است. گاهى در يك قضيه‌اى سليقه‌ى يك نفر، دو نفر با هم يكسان نيست؛ اين نبايد بهانه‌ى اختلاف بشود. گاهى در كسى يك گرايشى هست، در ديگرى نيست؛ اين نبايد مايه‌ى اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعه‌ى در درون، موجب فشل ميشود. قرآن به ما تعليم ميدهد: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ].(۱) اگر منازعه كنيم، سر مسائل گوناگون - مسائل سياسى، مسائل اقتصادى، مسائل شخصيتى - دست‌به‌يقه شويم، دشمن ما جرى ميشود. يك مقدار از جرأتى كه دشمن در سالهاى گذشته پيدا كرد، به خاطر اختلافات بود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    ممكن است ما با يكى مخالف باشيم، دشمن باشيم؛ درباره‌ى او چگونه قضاوت ميكنيد؟ اگر قضاوت شما درباره‌ى آن كسى كه با او مخالفيد و با او دشمنيد، غير از آن چيزى باشد كه در واقع وجود دارد، اين تعدى از جاده‌ى تقواست. آيه‌ى شريفه‌اى كه اول عرض كردم، تكرار ميكنم: [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ](۲). قول سديد، يعنى استوار و درست؛ اينجورى حرف بزنيم. من ميخواهم عرض بكنم به جوانان عزيزمان، جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، كه حرف ميزنند، مينويسند، اقدام ميكنند؛ كاملاً رعايت كنيد. اينجور نباشد كه مخالفت با يك كسى، ما را وادار كند كه نسبت به آن كس از جاده‌ى حق تعدى كنيم، تجاوز كنيم، ظلم كنيم؛ نه، ظلم نبايد كرد. به هيچ كس نبايد ظلم كرد.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    درباره‌ى زيدى كه شما او را قبول نداريد، دو جور ميشود حرف زد: يك جور آنچنانى كه درست منطبق با حق است، يك جور هم آنچنانى كه در آن آميزه‌اى از ظلم وجود دارد. اين دومى بد است، بايد از آن پرهيز كرد. درست همانى كه حق است، صدق است و شما در دادگاه عدل الهى ميتوانيد راجع به آن توضيح دهيد، بگوئيد، نه بيشتر.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    من بارها گفته‌ام: ظلم نكنيم. اين هم يكى از آن اساسى‌ترين كارهاست. ظلم چيز بدى و چيز خطرناكى است. ظلم فقط اين نيست كه آدم توى خيابان به يكى كشيده بزند. گاهى يك كلمه‌ى نابجا عليه يك كسى كه مستحقش نيست، يك نوشته‌ى نابجا، يك حركت نابجا، ظلم محسوب ميشود. اين طهارت دل را و طهارت عمل را خيلى بايستى ملاحظه كرد.
    من اين را به نظرم يك جائى گفتم. پيغمبر اكرم ايستاده بودند يك كسى را كه حد رجمِ زنا را بر او جارى ميكردند، ميديدند؛ بعضى‌ها هم ايستاده بودند؛ دو نفر با همديگر حرف ميزدند؛ يكى به يكى ديگر گفت كه مثل سگ تمام كرد و جان داد - يك همچين تعبيرى - بعد پيغمبر به سمت منزل يا مسجد راه افتادند و اين دو نفر هم همراه پيغمبر بودند. توى راه كه ميرفتند، رسيدند به يك جيفه‌ى مردارى - به يك مردارى، حالا جسد سگى بود، درازگوشى بود، هر چى بود - كه مرده بود و آنجا افتاده بود. پيغمبر به اين دو نفر رو كردند و گفتند: گاز بگيريد و يك مقدارى از اين ميل كنيد. گفتند: يا رسول‌اللَّه! ما را تعارف به مردار ميكنيد؟! فرمود: آن كارى كه با آن برادرتان كرديد، از اين گاز زدن به اين مردار بدتر بود. حالا آن برادر كى بوده؟ برادرى كه زناى محصنه كرده بوده و رجم شده و اينها درباره‌اش آن دو جمله را گفته‌اند و پيغمبر اينجور ملامتشان ميكند!
    زيادتر نگوئيد از آنچه كه هست، از آنچه كه بايد و شايد. منصف باشيم؛ عادل باشيم. اينها آن وظائف ماست. اينجور نيست كه ما چون مجاهديم، چون مبارزيم، چون انقلابى هستيم، بنابراين هر كسى كه از ما يك ذره - به خيال ما و با تشخيص ما - كمتر است، حق داريم كه درباره‌اش هر چى كه ميتوانيم بگوئيم؛ نه، اينجورى نيست. بله، ايمانها يكسان نيست، حدود يكسان نيست و بعضى بالاتر از بعضى ديگر هستند. خدا هم اين را ميداند و ممكن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لكن در مقام تعامل و در مقام زندگى جمعى، بايد اين اتحاد و اين انسجام حفظ بشود و اين تمايزها كم بشود.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    اين حرفى كه من امروز زدم و از بعضى از مسئولان و سران كشور گله‌گزارى كردم، موجب نشود كه حالا يك عده‌اى راه بيفتند، بنا كنند عليه اين و آن شعار دادن؛ نه، بنده با اين كار هم مخالفم. اينكه شما يك نفر را به عنوان ضد ولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد، بعد يك عده‌اى راه بيفتند عليه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها هم مخالفم؛ اين را من صريح بگويم. اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهائى كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كسانى كه ميتوانند جلوى اين چيزها را بگيرند، تذكر داده‌ام. آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزب‌اللّهى و مؤمنند، خب نكنند. مى‌بينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادن‌ها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد. در دوران دفاع مقدس اگر بسيجى‌ها ميخواستند همين طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور در مى‌آمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به اين حرفها اعتنائى ندارند، آنها كه خب حسابشان جداست؛ اما آن كسانى كه به اين حرفها اعتناء دارند و مقيدند كه برخلاف موازين شرع حركت نكنند، بايد مراقبت كنند، از اين كارها نكنند.
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    ۱) انفال: ۴۶
    ۲) احزاب ۷۰

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چهره ی خوزستان «قسمت اول مقدمه »
    توسط خادم اهلبیت در انجمن ایران شناسی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 03-07-2013, 11:44
  2. نگاهی بر تفاوت دیدگاه رهبری با دکتر ولایتی در سیاست خارجی
    توسط golenarges در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 03-06-2013, 15:56
  3. رهبری که چشم جهان خیره به اوست
    توسط safaeei در انجمن رهبری
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24-05-2013, 18:16
  4. لطفا رهبری را هزینه نکنید!!!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخبار سیاست داخلی ایران
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24-05-2013, 18:03
  5. درخت زقوم و درخت طوبى، تجسم واقعى روح انسان
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 28-07-2011, 19:18

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه