*.اگر از اوّل فطرت تا آخر ابليس را در آن تصرّفى نبود، انسان الهى لاهوتى است كه سر تا پايش نور و طهارت و سعادت است؛ قلبش نور حقّ است و جز به حقّ توجّه نكند و قواى باطنه و ظاهرهاش نورانى و طاهر است و جز حق در آنها تصرّف نكند؛ ابليس را از آن حظّى نباشد و جنود او را در او تصرّفى نبود. و همچو موجود شريفى طاهر مطلق و نور خالص است و ما تقدّم و ما تأخّر ذنوب او مغفور است، و صاحب فتح مطلق است و داراى مقام عصمت كبرى است بالاصاله و ديگر معصومين به تبعيّت آن ذات مقدّس داراى آن مقامند.
*. اگر نور فطرت به قذارات صوريّه و معنويّه آلوده شد، به مقدار آلودگى از بساط قرب و حضرت انس مهجور گردد تا آنجا رسد كه نور فطرت بكلّى منطفى گردد و مملكت يكسره مملكت شيطانى شود و ظاهر و باطن و سرّ و علن او در تصرّف شيطان آيد. پس، شيطان قلب و سمع و بصر و دست و پاى او شود و جميع اعضاى او شيطانى شود. و اگر كسى- و العياذ باللَّه- بدين مقام رسيد، شقىّ مطلق شود و روى سعادت هر گز نبيند. و بين اين دو مرتبه مقامات و مراتبى است كه جز حق تعالى كس نتواند احصاء آنها را كند. و هر كس به افق نبوّت نزديك باشد، از اصحاب يمين است؛ و هر كس به افق شيطنت نزديك است، از اصحاب يسار است.
*.و بايد دانست كه پس از آلودگى فطرت، تطهير آن ممكن است. و تا انسان در اين نشأه است، خروج از تصرّف شيطان براى او مقدور و ميسور است و وارد شدن در حزب ملائكة اللَّه، كه جنود رحمانى الهى هستند، ميسّر است. و حقيقت جهاد نفس، كه به فرموده حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله از جهاد اعداء دين افضل است و آن جهاد اكبر است، همان خارج شدن از تصرّف جنود ابليس و وارد شدن در تحت تصرّف جنود اللَّه است.
*.پس، اوّل مرتبه طهارت متسنّن شدن به سنن الهيّه و مؤتمر شدن به اوامر حقّ است. و مرتبه دوم، متحلى شدن به فضائل اخلاق و فواضل ملكات است.
و مرتبه سوم، طهور قلبى است؛ كه آن عبارت است از تسليم نمودن قلب را به حق. و پس از اين تسليم، قلب نورانى شود، بلكه خود از عالم نور و درجات نور الهى گردد، و نورانيّت قلب به ديگر اعضاء و جوارح و قواى باطنه سرايت كند و تمام مملكت نور و نور على نور شود تا كار به جايى رسد كه قلبْ الهى لاهوتى شود و حضرت لاهوت در تمام مراتب باطن و ظاهر تجلّى كند؛ و در اين حال، عبوديّت بكلّى فانى و مختفى شود و ربوبيّت ظاهر و هويدا شود؛ و در اين حال، قلب سالك را طمأنينه و انسى دست دهد و همه عالم محبوب او شود و جذبات الهيّه برايش دست دهد و خطايا و لغزشها در نظرش مغفور شود و در ظلّ تجلّيات حبّى مستور گردد و بداياى ولايت براى او حاصل شود و لياقت ورود در محضر انس پيدا كند.