طرح شبهه :
ابن تيميه حراني در منهاج السنة مينويسد :
والذي رواه مسلم انه بغدير خم قال إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله فذكر كتاب الله وحض عليه ثم قال وعثرتي أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم ولم يروه البخاري
وقد رواه الترمذي وزاد فيه وانهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض
وقد طعن غير واحد من الحفاظ في هذه الزيادة وقال إنها ليست من الحديث والذين اعتقدوا صحتها قالوا: إنما يدل على أن مجموع العترة الذين هم بنو هاشم لا يتفقون على ضلالة وهذا قاله طائفة من أهل السنة وهو من أجوبة القاضي أبي يعلى وغيره
والحديث الذي في مسلم إذا كان النبي * قد قاله فليس فيه إلا الوصية باتباع كتاب الله وهذا أمر قد تقدمت الوصية به في حجة الوداع قبل ذلك وهو لم يأمر باتباع العترة لكن قال أذكركم الله في أهل بيتي وتذكير الأمة بهم يقتضي أن يذكروا ما تقدم الأمر به قبل ذلك من إعطائهم حقوقهم والامتناع من ظلمهم وهذا أمر قد تقدم بيانه قبل غدير خم
فعلم انه لم يكن في غدير خم أمر يشرع نزل إذ ذاك لا في حق علي ولا غيره لا إمامته ولا غيرها
آنچه که مسلم در صحيحش در باره غدير خم نقل کرده است اين جمله است که رسول خدا فرمود: من در ميان شما دو يادگار گرانبها مي گذارم يکي کتاب خدا است که در باره آن سفارش نموده است سپس فرمود: عترت و خاندانم را فراموش نکنيد‘ ولي بخاري آن را نقل نکرده است.
اما ترمذي با اين اضافه نقل کرده است که رسول خدا فرمود: اين دو از هم جدا شدني نيستند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
گروهي از حافظان حديث اين بخش را زائد دانسته و قبول ندارند و گفته اند: آنچه از اين حديث فهميده مي شود اين است که همه عترت يعني بني هاشم بر ضلالت و گمراهي اجتماع نمي کنند
گروهي از اهل سنت همين جواب را داده اند که از جمله آنان جواب قاضي ابو يعلي و غير او است
در نقل مسلم اگر رسول خدا هم آن را فرموده باشد چيزي جز سفارش به پيروي از کتاب خدا ديده نمي شود که در حجه الوداع هم به آن سفارش فرموده بود ولي در باره تبعيت و پيروي از عترت فرماني وجود ندارد فقط تذکر به ايفاي حقوق و دوري از ستم به آنان شده است که قبل از اين هم بوده است.
بنا بر اين نه سخن از علي به ميان آمده است و نه امامت اهل بيت و نه غير آن .
إبن تيمية الحراني ، أحمد بن عبد الحليم أبو العباس (متوفاي728هـ) منهاج السنة النبوية ، ج 7 ص318 ـ 319 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم ، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406
در اين شبهه نگاه مغز متفکر مبارزه با آرمانهاي فکري تشيع و اهل بيت نگاهي آميخته به شک و ترديد به حديثي است که جزو ارزشمند ترين سخنان پاياني رسول گرامي اسلام است آنجا که جناب ابن تيميه مي گويد: والحديث الذي في مسلم إذا كان النبي * قد قاله فليس فيه إلا الوصية باتباع كتاب الله ، پس او نه تنها سفارش پيامبر را در باره اهل بيت قبول ندارد بلكه در نقل ديگران هم اگر متقن و محكم باشد ايجاد ترديد مي كند.
بنا بر اين در اين پاسخ هر چند كوتاه به توضيح اصل ما جرا و بخشهاي اصلي فرمايش رسول خدا اشاره داريم و در آغاز تفسير و تشريح الفاظ و لغات موجود در اين حديث.
پاسخ تفصيلي:
گفتار اول: مفهوم«حديث ثقلين»
الف-درلغت
اين حديث ، مشهور است به «حديث ثَقَليْن»، و ثَقَلَيْن، تثنيه «ثَقَل» مى باشد، و كلمه ثَقَل در لغت به معناى چيزى است كه مسافر با خود حمل مى كند.
عدّه اى از محدّثين و اهل لغت، اين كلمه را «ثِقْلَيْن» يعنى به كسر ثاء و سكون قاف، قرائت كرده اند، كه در اين صورت تثنيه ثِقْل، خواهد بود، و ثِقْل به معناى بار سنگين و گنج آمده است، ولى به نظر مى رسد كلمه «ثقلين» در اين حديث شريف، به فتح ثاء و قاف باشد. فيروز آبادى در كتاب «القاموس المحيط» مى گويد: و ثَقَل به (حركت قا) متاع مسافر و اثاثيه او و نيز هر چيز نفيسى را كه پنهان و محفوظش دارند گفته مي شود، و از همين لغت است حديث:
إِنِّي تارِكٌ فِيْكُمُ الثَّقَلَيْنِ، كِتابَ اللهِ وَعِتْرَتِي.
. القاموس المحيط: ج3 /353، المؤسّسة العربيّة ـ بيروت
ابن منظور دراين باره مي نويسد:
سميا ثقلين لأن الأخذ بهما ثقيل والعمل بهما ثقيل ، قال : وأصل الثقل أن العرب تقول لكل شيء نفيس خطير مصون ثقل ، فسماهما ثقلين إعظاما لقدرهما وتفخيما لشأنهما.
كتاب خدا و عترت را ثّقّلين ناميده اند چون تمسك به اين دو و عمل به آن سنگين است، و از طرفي عرب به هر چيزي كه ارزشمند و مهم و حفاظت شده باشد ثّقّل مي گويد، پس ناميدن كتاب خدا و عترت به اين نام به جهت والا بودن جايگاه اين دو و نگاهداري مرتبه آن است.
محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري، الوفاة: 711 ، ج 11 ص 88 ، دار النشر : لسان العرب دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولى.
ترجيح ضبط اوّل بر ضبط دوّم بدين جهت است كه: تناسب ضبط اوّل ( ثَقَلَيْن) با شرائطي كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در آن سخن گفته است بيشتر و مناسب تر است، زيرا مسافرى كه از شهرى به شهرى كوچ مى كند ـ خصوصاً اگر قصد بازگشت به مبدأ را نداشته باشد - اسباب و اثاثيه زندگانى اش را با خود مى برد، و از آنجا كه حمل و نقل در آن زمان به سختى و مشقّت انجام مى گرفت و جا بجائي تمام لوازم و اثاثيه زندگى از جائى به جاي ديگر ممكن نبود، لذا هنگام كوچ كردن، گرانبهاترين و نفيس ترين اشياء تحت تملّك را منتقل مى كردند. رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم در مقدّمه «حديث ثقلين» مى فرمايد:
من دعوت شده ام و به اين دعوت جواب گفته ام، و بنا بر بعضى از نقلها فرمود: من دعوت خواهم شد و جواب مثبت به اين دعوت خواهم داد، آن حضرت خبر از نزديك بودن رحلت و سفر آخرت مي دهد و متعاقب اين خبر، مى فرمايد: «وإنّي تاركٌ»، موقعيّت سفر آخرت اقتضاء مى كند آن حضرت عزيزترين و گرانبهاترين اشياء را با خود ببرد، ولى به مقتضاى رأفت و لطف بى شائبه اى كه به امّت دارد، و از آنجائي كه نسبت به بقاي دين حنيف و بر پائي شريعت حريص است ، گرانبهاترين اشياء كه در طول زندگي پربركتش نهايت اعتناء و توجّه به آنها را داشته است در بين امّت باقي مي گذارد، سپس توصيه فرمود تا امّت قدر آن دو را بداند و از آن دور نشود، زيرا هدايت ابدى آنان در گرو تمسّك به اين دو گوهر نفيس و گرانبهايى است كه آن بزرگوار به مقتضاى لطف خاصّش بر امّت در بين آنان باقى گذاشته است.
با توجه به اين توضيح، ضبط كلمه «ثَقَلين» انسب خواهد بود، اگر چه با قرائت ديگر نيز وافى به مقصود خواهد بود كه در ادامه مبحث و با تحقيق در الفاظ «حديث ثقلين» نكاتي را متذكر خواهيم شد.
ب: در اصطلاح :
كيفيّت دلالت الفاظى مانند «أخذ» و «تمسّك» و «اعتصام» بدينگونه است كه چون اين الفاظ دلالت بر وجوب تبعيّت و پيروى و اطاعت مطلق بدون قيد و شرط مى نمايند، قهراً مفاد حديث، امامت و خلافت خواهد بود، زيرا شكّى نيست كه بين اطاعت مطلق و بين امامت و خلافت، تلازم و همبستگى غير قابل انكاري وجود دارد.
مراجعه به سخنان شارحين «حديث ثقلين» از اعلام و مشاهير اهل سنّت، مانند: مناوى در «شرح جامع صغير» ملاّ على قارى در «شرح شكاة»، و نيز به كتابهاى «نسيم الرّياض»، «شرح المواهب اللَّدُنيّة»، «السّراج المنير فى شرح الجامع الصّغير»، «الصّواعق المحرقة»، و «جواهر العقدين» حقيقت را روشن تر به اثبات مي رساند كه مفاد «حديث ثقلين» عبارت است از تشويق و وادار نمودن و برانگيختن جميع امّت به پيروي وتبعيت از رفتار و كردار و اقوال خاندان نبوّت عليهم السّلام وحجت دانستن سيره و روش آنان در تمام مسائل دين و دنيا و آنچه كه در اداره زندگي فردي و اجتماعي انسان مؤثر مي باشد و در يك كلام آنان را مقتداى خويش در جميع امور قرار دهند، كه براى نمونه به سخن مناوى در اين باره اشاره مي كنيم:
عن عبد الله بن زيد عن أبيه أنه عليه الصلاة والسلام قال: من أحب أن ينسأ له في أجله وأن يمتنع بما خلفه الله فليخلفني في أهلي خلافة حسنة فمن لم يخلفني فيهم بتر عمره وورد علي يوم القيامة مسودا وجهه.
كسي كه دوست دارد خداوند مرگش را بتاخير اندازد و از شر آنچه برجاي گذاشته محفوظ بماند پس بايد حرمت مرا در خاندانم به بهترين و نيكوترين جايگزينيها به انجام رساند، و كسي كه به نيكوئي با آنان رفتار نكند عمرش كوتاه و در قيامت با صورتي سياه بر من وارد خواهد شد.
عبد الرؤوف المناوي، الوفاة: 1031 هـ ، فيض القدير شرح الجامع الصغير ، ج2 ص175 ، دار النشر : المكتبة التجارية الكبرى - مصر - 1356هـ ، الطبعة : الأولى 0
گفتار دوم : بررسي شبهات
الف: عدم تواتر حديث ثقلين
ابن تيميه متواتر بودن حديث ثقلين را مورد ترديد قرار داده و بر آن اشكال و اعتراض نموده و مي نويسد:
والذي رواه مسلم انه بغدير خم قال إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله فذكر كتاب الله وحض عليه ثم قال وعترتي أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي ثلاثا وهذا مما انفرد به مسلم ولم يروه البخاري وقد رواه الترمذي وزاد فيه وانهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض وقد طعن غير واحد من الحفاظ في هذه الزيادة وقال إنها ليست من الحديث والذين اعتقدوا صحتها قالوا إنما يدل على أن مجموع العترة الذين هم بنو هاشم لا يتفقون على ضلالة وهذا قاله طائفة من أهل السنة وهو من أجوبة القاضي أبي يعلى وغيره والحديث الذي في مسلم إذا كان النبي * قد قاله فليس فيه إلا الوصية باتباع كتاب الله وهذا أمر قد تقدمت الوصية به في حجة الوداع قبل ذلك وهو لم يأمر باتباع العترة لكن قال أذكركم الله في أهل بيتي وتذكير الأمة بهم يقتضي أن يذكروا ما تقدم الأمر به قبل ذلك من إعطائهم حقوقهم والامتناع من ظلمهم وهذا أمر قد تقدم بيانه قبل غدير خم
آنچه که مسلم در صحيحش در باره غدير خم نقل کرده است اين جمله است که رسول خدا فرمود: من در ميان شما دو يادگار گرانبها مي گذارم يکي کتاب خدا است که در باره آن سفارش نموده است سپس فرمود: عترت و خاندانم را فراموش نکنيد‘ ولي بخاري آن را نقل نکرده است.
اما ترمذي با اين اضافه نقل کرده است که رسول خدا فرمود:
اين دو از هم جدا شدني نيستند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
گروهي از حافظان حديث اين بخش را زائد دانسته و قبول ندارند و گفته اند: آنچه از اين حديث فهميده مي شود اين است که همه عترت يعني بني هاشم بر ضلالت و گمراهي اجتماع نمي کنند.
گروهي از اهل سنت همين جواب را داده اند که از جمله آنان جواب قاضي ابو يعلي و غير او است.
در نقل مسلم اگر رسول خدا هم آن را فرموده باشد چيزي جز سفارش به پيروي از کتاب خدا ديده نمي شود که در حجه الوداع هم به آن سفارش فرموده بود ولي در باره تبعيت و پيروي از عترت فرماني وجود ندارد فقط تذکر به ايفاي حقوق و دوري از ستم به آنان شده است که قبل از اين هم بوده است.
بنا بر اين نه سخن از علي به ميان آمده است و نه امامت اهل بيت و نه غير آن .
أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، الوفاة: 728 ، منهاج السنة النبوية ، منهاج السنة النبوية ج 7 ص 318 دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشا.
بررسي ونقد
اگر چه از شخصي مانند ابن تيميه بيش از اين انتظار نداريم كه حديثي از اين قبيل را كه به اعتراف بزرگاني از محدثان اهل سنت جزو احاديث متواتر و صحيح است انكار نمايد زيرا نه تنها در منابع شيعي اسناد و طرق گوناگوني بر نقل اين حديث حاكي است بلكه منابع حديثي و از همه مهمتر اعترافات مصنفين و شارحان آثار حديثي اهل سنت قوي ترين مستند بر اثبات تواتر اين حديث است، زيرا حديث متواتر خبر جماعتي است كه سلسله روات آن تا معصوم، در هر طبقه به حدي باشد كه امكان توافق آنها بر كذب، به طور عادي محال بوده و نيز موجب علم گردد.
با توجه به اينكه حديث شريف ثقلين را تعداد قابل توجهي از راويان در منابع فريقين روايت كردهاند، پس ميتوان آن را از ديدگاه مذهب اهلبيت عليهمالسلام و اهلسنت حديث متواتر ناميد، و علاوه بر آن بسياري از علماي حديثي اهلسنت نيز حديث شريف ثقلين را صحيح و معتبر ناميدهاند كه به اسامي و كتابهاي برخي از آنها اشاره ميكنيم.